حدیث سفینه و مساله توسل
حدیث سفینه و مساله توسل
حدیث سفینه و مساله توسل
و دیگر از دلایل ما در توسّل به اهل بیت رسالت، حدیث معتبره سفینه است که بسیاری از علمای بزرگ شما تقریباً به حدّ تواتر نقل نمودهاند.
و آنچه در نظر دارم، زیاده از صد نفر از اکابر علمای خودتان در کتب معتبره خود ثبت نمودهاند از قبیل: مسلم([۱]) بن حجّاج در «صحیح» خود و امام احمد بن حنبل در «مسند»([۲]) و حافظ ابو نعیم اصفهانی در «حلیه»([۳]) و ابن عبدالبر در «استیعاب» و ابوبکر خطیب بغدادی در «تاریخ بغداد»([۴]) و محمّد بن طلحه شافعی در «مطالب السؤول» و ابن اثیر در «نهایه»([۵]) و سبط ابن جوزی در «تذکره»([۶]) و ابن صبّاغ مالکی در «فصول المهمّه»([۷]) و علامه نورالدین سمهودی در «تاریخ المدینه»([۸]) و سید مؤمن شبلنجی در «نور الأبصار»([۹]) و امام فخر رازی در تفسیر «مفاتیح الغیب»([۱۰]) و جلال الدین سیوطی در «درّ المنثور»([۱۱]) و امام ثعلبی در «تفسیر کشف البیان» و طبرانی در «اوسط»([۱۲]) و حاکم در صفحه۱۵۱ جلد سیم «مستدرک»([۱۳]) و سلیمان بلخی حنفی در باب۴ «ینابیع المودهًْ»([۱۴]) و میر سید علی همدانی در مودّت دوم از «مودّهًْ القربی»([۱۵]) و ابن حجر مکّی در ذیل آیه هشتم از «صواعق»([۱۶]) و طبری در تفسیر و تاریخ خود و محمّد بن یوسف گنجی در باب ۱۰۰ صفحهی ۲۳۳ «کفایهًْ الطالب»([۱۷]) و دیگران از اعاظم علمای شما نقل نمودهاند که رسول اکرم، خاتم الانبیاء فرمود:
«إنّما مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینه نوح، من رکبها نجی ومن تخلّف عنها هلک».
«جز این نیست که مَثَل اهل بیت من در میان شما مَثَل کشتی نوح است. کسی که سوار بر او شد نجات یافت و کسی که دوری از او نمود هلاک گردید.»
و نیز امام محمّد بن ادریس شافعی در ابیات خود، به صحّت این حدیث اشاره نموده، چنانچه علامه فاضل عجیلی در ذخیرهًْ المآل، آن ابیات را به این طریق نقل نموده:
ولمّا رأیت الناس قد ذهبت بهم |
مذاهبهم فی البحر الغیّ والجهل |
|
رکبت علی اسم الله فی سفن النجا |
وهم أهل بیت المصطفی خاتم الرسل |
|
وأمسکت حبل الله وهو ولاؤهم |
کما قد أمرنا بالتمسّک بالحبل |
|
إذا افترقت فی الدین سبعون فرقه |
ونیفاً علی ما جاء فی واضح النقل |
|
ولم یک ناج منهم غیر فرقه |
فقل لی بها یا ذا الرجاحه والعقل |
|
أفی الفرقه الهلاک آل محمّد |
أم الفرقه اللاتی نجت منهم قل لی |
|
فإن قلت فی الناجین فالقول واحد |
وإن قلت فی الهلاک حفت عن العدل |
|
إذا کان مولی القوم منهم فإنّنی |
رضیت بهم لا زال فی ظلّهم ظلّ |
|
رضیت علیّاً لی إماماً ونسله |
وأنت من الباقین فی أوسع الحل([۱۸]) |