حضرت على مرآت جمیع انبیاء
چنانچه ابن ابى الحدید معتزلى در صفحه ۴۴٩ جلد دوم شرح نهج البلاغه([۱]) و حافظ ابو بکر فقیه شافعى احمد بن الحسین بیهقى در مناقب و امام احمد حنبل در مسند و امام فخر رازى در ذیل آیه مباهله در تفسیر کبیر([۲]) و محى الدین عربى در صفحه ١٧٢ از مبحث ٣٢ کتاب یواقیت و جواهر([۳]) و شیخ سلیمان بلخى حنفى در اول باب ۴٠ ینابیع الموده([۴]) از مسند احمد و صحیح بیهقى و شرح المواقف و الطریقه المحمدیه و نور الدین مالکى در صفحه ١٢١ فصول المهمّه([۵]) از بیهقى و محمد بن طلحه شافعى در صفحه ٢٢ مطالب السؤول([۶]) و محمّد بن یوسف گنجى شافعى در باب ٢٣ کفایه الطالب([۷]) به مختصر کم و زیادى در الفاظ و عبارات روایت نمودهاند که رسول اکرم فرمود: «من اراد ان ینظر الى آدم فى علمه و الى نوح فى تقوائه (فى حکمته) و الى ابراهیم فى خلّته (فى حلمه) و الى موسى فى هیبته و الى عیسى فى عبادته فلینظر الى علىّ بن ابى طالب.
(هر کس میخواهد نظر کند آدم را در علمش (یعنی از کمیت و کیفیت علم آدم بهرمند گردد) به علم علی توجه کند و هر کس که میخواهد حقیقت تقوای نوح را (که بهترین صفات او بوده) یا حکم حکمت او را ببند و خلت و حل ابراهیم وهیبت موسی و عبادت عیسی را ببیند، پس نظر کند به سوی علی بن ابی طالب)
و میر سید على همدانى شافعى در مودت هشتم از موده القربى([۸]) این حدیث شریف را با زیادتیهائى نقل مینماید و در آخر آن آورده از جابر که رسول اکرم فرمود:
فانّ فیه تسعین خصله من خصال الانبیاء جمعها الله فیه و لم یجمعها فى احد غیره.
(پس به درستی که در علی نود خصلت از خصال انبیاء میباشد که خداوند در او جمع کرده نه در غیر او)
بیان گنجى شافعى در اطراف حدیث تشبیه
و شیخ فقیه محدث شام صدر الحفّاظ محمّد بن یوسف گنجى شافعى([۹]) پس از نقل حدیث خود به عنوان قلت بیانى دارد که گوید تشبیه نمودن على به آدم در علم او، براى اینست که خداوند آموخت بآدم علم و صفت هر چیزى را، همچنانکه در سورۀ بقره فرماید {وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ کلَّهٰا} (بقره/۳۱ خدا همه اسماء را به آدم تعلیم داد.) و هم چنین نیست چیزى و نه حادثه و واقعهاى مگر آنکه در نزد على میباشد علم آن و فهم درک و استنباط معناى آن به واسطه همین علم الهى بود که حضرت آدم مخلع به خلعت خلافت آمد که خداوند در آیه ٢٨ سورۀ ٢ (بقره) خبر میدهد که فرمود: إِنِّی جٰاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَهً. (بقره/۳۰٫ من در زمین خلیفه خواهم گماشت)
پس هر انسان با ذوقى تشبیه حضرت على به آدم را میفهمد که چون آن علم سبب افضلیت آدم و برترى و مسجودیت او بر ملائکه و صاحب مقام خلافت گردید، على هم افضل و برتر از همۀ خلایق و واجد مقام خلافت بعد از خاتم الانبیاء میباشد.
و تشبیه نمودن على را به نوح در حکمت آن کانّه میخواهد برساند که على بر کفّار شدید و بر مؤمنین رؤف بوده هم چنانکه خداوند در قرآن او را وصف نموده {وَ اَلَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّٰاءُ عَلَى اَلْکفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَیْنَهُمْ} (فتح۲۹) (این خود دلیل است بر آنکه این آیه در وصف على نازل گردیده چنانچه قبلا عرض نمودم).
و نوح نسبت به کفار بسیار شدید بود چنانچه در قرآن خبر میدهد:
{وَ قٰالَ نُوحٌ رَبِّ لاٰ تَذَرْ عَلَى اَلْأَرْضِ مِنَ اَلْکٰافِرِینَ دَیّٰاراً} (نوح/۲۶)
(نوح عرض کرد: پروردگارا مگذار درزمین از کافران دیاری را)
و تشبیه نمودن على را به حلم ابراهیم براى آنست که در قرآن ابراهیم على نبیّنا و آله و علیه السلام را به این صفت وصف نموده که: {إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ لَأَوّٰاهٌ حَلِیمٌ} (توبه ۱۱۴) (به درستی که ابراهیم هر آینه بردبار بود.)
این تشبیهات میرساند که على متخلّق به اخلاق انبیاء و متّصف به صفات اصفیاء بوده انتهى.
پس آقایان محترم اگر قدرى منصفانه دقیق شوید مىبینید از مضامین این حدیث شریف که مجمع علیه فریقین (شیعه و سنى) میباشد مستفاد میشود که امیر المؤمنین جامع جمیع صفات عالیۀ ممکنه است که هر صفتى از وى مساوى بهترین صفات انبیاء میباشد، پس على القاعده بایستى که از حیث جامعیت افضل سلسلۀ جلیلۀ نبویّه باشد.
و این حدیث خود دلیل دیگرى است بر افضلیّت على بر انبیاء عظام (به استثناء خاتم الانبیاء) زیرا وقتى با هر یک از انبیاء عظام در فضیلت و خصلت مخصوصۀ به آن نبى مساوى باشد و به فضایل و خصال دیگران نیز اختصاص داشته باشد لازم مىآید که افضل از همۀ انبیاء باشد. چنانچه خود محمد بن طلحه شافعى در مطالب السؤول([۱۰]) بعد از نقل حدیث تصریح به این معنى نموده و توضیحا گوید رسول اکرم ثابت نموده است براى على به این حدیث، علمى شبیه علم آدم و تقوائى شبیه تقواى نوح و حلمى شبیه حلم ابراهیم و هیبتى شبیه هیبت موسى و عبادتى شبیه عبادت عیسى تا آنجا که گوید:
«و تعلوا هذه الصفات الى اوج العلى حیث شبّهها بهؤلاء الانبیاء المرسلین من الصفات المذکوره»
(بلند میکند این اوصاف حمیده علی را به منتها درجه رفعت و علو شأن زیرا که پیغمبر تشبیه کرده است آن حضرت را به انبیای مرسلین از حیث صفات)
آیا ممکن است در امت مرحومه کسى را پیدا کنید از صحابه و تابعین و غیره که واجد تمام صفات حمیده و اخلاق پسندیدۀ انبیاء عظام باشد غیر از امیرالمؤمنین علىّ بن ابى طالب در حالتى که این معنى مورد قبول و اعتراف رجال بزرگ از علماى خودتان میباشد. چنانچه شیخ سلیمان بلخى حنفى در باب ۴٠ ینابیع الموده([۱۱]) از مناقب خوارزمى از محمّد بن منصور نقل مینماید که گفت شنیدم از احمد بن حنبل (امام حنابله اهل سنّت) که میگفت:
«ما جاء لاحد من الصحابه من الفضائل مثل ما لعلىّ بن ابى طالب»
(نیامده است از برای احدی از صحابه از فضایل مثل آنچه برای علی بن ابی طالب آمده است)
و محمّد بن یوسف گنجى شافعى در باب ٢ کفایه الطالب([۱۲]) مسندا از محمّد بن منصور طوسى به این طریق از امام احمد نقل نموده که گفت:
«ما جاء لاحد من اصحاب رسول الله ما جاء لعلىّ بن ابى طالب»
(نیامده است از برای احدی از اصحاب رسول خدا آن چیزی که برای علی بن ابی طالب آمده است.)
قول به فضلیت امیر المؤمنین اختصاص به امام احمد ندارد بلکه اکثر علماء منصف شما تصدیق این معنى را نمودهاند چنانچه ابن ابى الحدید معتزلى در صفحه ۴۶ جلد اول شرح نهج البلاغه([۱۳]) گوید:
«انّه کان اولى بالامر و احقّ لا على وجه النص بل على وجه الافضلیه فانّه افضل البشر بعد رسول الله و احقّ بالخلافه من جمیع المسلمین»
(علی اولی و احق به امر ولایت بود از جهت افضلیت نه از جهت نص؛ زیرا که او افضل تمام بشر بود بعد از رسول خدا و احق به مقام خلافت از تمام مسلمانان.)
[۱]. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ۹/۱۶۸، خطبه ۱۵۴، ذکر الاحادیث و الاخبار الوارده فى فضائل علیّ.
ابن ابى الحدید حدیث را با این الفاظ نقل کرده است:
من اراد ان ینظر الى نوح فى عزمه و الى آدم فى علمه و الى ابراهیم فى حلمه و الى موسى فى فطنته و الى عیسى فى زهده، فلینظر الى علىّ بن ابى طالب.
[۲]. تفسیر الکبیر، فخر رازی، ۸/۸۱، سوره آل عمران آیه ۶۱، مسئله الخامسه.
فخر رازى حدیث را این گونه نقل کرده است:
من اراد ان یرى آدم فى علمه و نوحا فى طاعته و ابراهیم فى خلته و موسى فى هیبته و عیسى فى صفوته، فلینظر الى علىّ بن ابى طالب.
[۳]. الیواقیت و الجواهر، شعرانی، ۲/۱۸، مبحث ۳۲٫
قال الشیخ محى الدین و کان اقرب الناس الیه فى ذلک الهباء علىّ بن ابى طالب رضى الله عنه الجامع لأسرار الانبیاء اجمعین.
[۴]. ینابیع الموده، قندوزی، ۱/۳۶۳، ح۱، باب ۴۰٫
قندوزى حدیث را این گونه نقل کرده است:
اخرج احمد بن حنبل فى مسنده و احمد البیهقى فى صحیحه عن ابى الحمراء قال: قال رسول الله من اراد ان ینظر الى آدم فى علمه و الى نوح فى عزمه و الى ابراهیم فى حلمه و الى موسى فى هیبته و الى عیسى فى زهده، فلینظر الى علىّ بن ابى طالب.
[۵]. الفصول المهمه، ابن صباغ مالکی، ۱/۵۷۱، فصل ۱، فصل فى ذکر مناقبه الحسنه، منقبه ۱۵٫
[۶]. مطالب السؤول، محمد بن طلحه شافعی، ص۹۷، باب۱ فصل۶٫
[۷]. کفایه الطالب، گنجى شافعی، گنجى شافعی، ص۱۲۲، بب۲۳٫
گنجى شافعى حدیث را این گونه نقل کرده است:
عن ابن عباس بینما رسول الله جالس فى جماعه من اصحابه اقبل على فلما بصر به رسول الله قال: من اراد منکم ان ینظر الى آدم فى علمه و الى نوح فى حکمته و الى ابراهیم فى حلمه، فلینظر الى علىّ بن ابى طالب
و نیز خطیب خوارزمى در مناقب، ص۸۳، ح ۷۰، و در مقتل الحسین، ۱/۷۶ و ۷۷، ح۲۵، فصل ۴ حدیث را این گونه نقل کرده است:
عن ابى الحمراء قال: رسول الله من اراد ان ینظر الى آدم فى علممه و الى نوح فى فهمه و الى یحیى بن زکریآ فى زهده و الى موسى بن عمران فى بطشه، فلینظر الى علىّ بن ابى طالب
ابن مغازلى در مناقب، ص۲۱۲، ح۲۵۶، قوله من اراد ان ینظر الى آدم…
ابن مغازلى حدیث را این گونه نقل کرده است:
من اراد ان ینظر الى علم آدم و فقه نوح، فلینظر الى علىّ بن ابى طالب.
محب الدین طبرى در ریاض النضره، ۳/۱۹۶، باب ۴، فصل ۹، ذکر شبهه بخمسه من الانبیاء فى مناقب لهم. و در ذخائر العقبى ص۹۳ و ۹۴، قسم ۱، باب فضائل على ذکر تشبیه على بخمسه من الانبیاء علاوه بر حدیثى که از مناقب خوارزمى نقل کردیم به این حدیث نیز اشاره کردهاست:
عن ابن عباس قال: قال رسول الله من اراد ان ینظر الى ابراهیم فى حلمه و الى نوح فى حکمه و الى یوسف فى جماله، فلینظر الى علىّ بن ابى طالب.
حاکم حسکانى در شواهد التنزیل، ۱/۱۳۷، ح ۱۴۷، ذیل آیه ۱۴۹، سوره بقره حدیث را اینگونه نقل کردهاست:
عن ابن عباس قال: قال رسول الله من اراد ان ینظر الى ابراهیم فى حلمه و الى نوح فى حکمته و الى یوسف فى اجتماعه، فلینظر الى علىّ بن ابى طالب.
حموینى در فرائد السمطین، ۱/۱۷۰، ح ۱۳۱، سمط۱ باب ۳۵،
ابن عساکر در تاریخ دمشق، ۴۲/۳۱۳، رقم ۴۹۳۳، شرح حال علىّ بن ابى طالب نیز حدیث را با همان الفاظى که از مناقب خوارزمى نقل کردیم آوردهاند.
در نور الابصار، ص۲۰، باب ۱٫ شبلنجى حدیث را با این الفاظ آورده است:
فقال ابوبکر: انا لا اتقدم على رجل قال فى حقه رسول الله: من أراد ان ینظر الى آدم و الى یوسف و حسنه الى موسى و صلاته و الى عیس و زهده و الى محمد و خلقه فلینظر الى علیّ.
سید شریف جرجانى در شرح المواقف، ۸/۳۶۹، مرصد ۴، مقصد ۵ مینویسد:
الثانى عشر قوله من اراد ان ینظر الى آدم فى علمه و الى نوح فى تقواه و الى ابراهیم فى حلمه و الى موسى فى هیبته و الى عیسى فى عبادته، فلینظر الى ابن ابى طالب.
تفتازانى در شرح المقاصد، ۵/۲۹۶، مقصد ۶، فصل ۴، مبحث ۶، حدیث را اینگونه نقل میکند:
من اراد ان ینظر الى آدم فى علمه و الى نوح فى تقواه و الى ابراهیم فى حلمه و الى موسى فى هیبته و الى عیسى فى عبادته، فلینظر الى علىّ بن ابى طالب.
و ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه، ۷/۲۲۰، خطبه ۱۰۸، فصل فى الکلام على الالتفات، حدیث را اینگونه نقل کرده است:
و روى المحدثون ایضا عنه انّه قال: من اراد ان ینظر الى نوح فى عزمه و موسى فى علمه و عیسى فى ورعه، فلینظر الى علىّ بن ابى طالب.
و ابن حجر عسقلانى در لسان المیزان، ۶/۶۹۳، رقم ۸۳۹۷، شرح حال مسعر بن یحیى النهدی، اینچنین نقل نموده است: عن ابن عباس قال: قال رسول الله من اراد ان ینظر الى آدم فى علمه و الى نوح فى حکمته و الى ابراهیم فى حلمه فلینظر الى على
[۸]. موده القربی، میر سید على همدانی، موده ۸، (با استفاده از ینابیع الموده قندوزی، ۲/۳۰۶، و ۳۰۷، ح۸۷۴، باب ۵۶، همدانى حدیث را این گونه نقل کرده است:
عن جابر قال: قال رسول الله: من اراد ان ینظر الى اسرافیل فى هیبته و الى میکائیل فى رتبته و الى جبرائیل فى جلالته و الى آدم فى علمه و الى نوح فى خشیته و الى ابراهیم فى خلته و الى یعقوب فى حزنه و الى یوسف فى جکماله و الى موسى فى مناجاته و الى ایوب فى صبره و الى یحیى فى زهده و الى عیسى فى عبادته و الى یونس فى ورعه و الى محمد فى حسبه و خلقه، فلینظر الى علی، فان فیه تسعین خصله من خصال الانبیاء جمعها الله فیه و لم یجمعها احد غیره.
[۹]. قلت: تشیهه لعلى بآدم فى علمه لان الله علم آدم صفه کل شیء کما قال عزوجل: {وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ کُلَّهٰا} فما من شیء و لا حادثه و لا واقعه الا و عند على فیها علم و له فى استنباط معناها فهمو و شبهه بنوح فى حکمته او فى روایه فى حکمه و کأنه اصح، لان علیاً کان شدیدا على الکافرین رئوفا بالمؤمنین کما وصفه الله تعالى فى القرآن بقوله: { وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ} و اخبر الله عزوجل عن شده نوح على الکافرین فقوله: { وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى اْلأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیّارًا} و شبهه فى الحلم بابراهیم خلیل الرحمان کما وصفه الله تعالى بقوله { إِنَّ إِبْراهیمَ َلأَوّاهٌ حَلیمٌ } فکان متخلقا بأخلاق الأنبیاء متصفا بصفات الاصفیاء.
[۱۰]. فقد اثبت النبى لعلى بهذا الحدیث علما یشبه علم آدم و تقوى یشبه تقوى نوح و حلما یشبه حلم ابراهیم و هیبه موسى و عباده تشبه عباده عبسى و فى هذا تصریح لعلى بعلمه و تقواه و حلمه و هیبته و عبادته و تعلوا هذا الصفات الى اوج العلا حیث شبه بهؤلاء الانبیاء المرسلین من الصفات المذکوره و المناقب المعدوده.
مطالب السؤول محمد بن طلحه شافعی، ص۹۷و ۹۸، باب ۱فصل ۶٫
[۱۱]. ینابیع الموده، قندوزی، ۱/۳۶۳، ح ۲ باب ۴۰٫
[۱۲]. کفایه الطالب، گنجى شافعی، ص۲۵۳، باب۶۲
و نیز ابن عساکر در تاریخ دمشق ۴۲/۴۱۸، رقم ۴۹۳۳، شرح حال علىّ بن ابى طالب حاکم نیشابورى در المستدرک على الصحیحین، ۳/۱۱۶، ح ۴۵۷۲، کتاب معرفه الصحابه، مناقب امیر المومنین علىّ بن ابى طالب ثعلبى در الکشف و البیان، ۴/۸۱، ذیل آیه ۵۷، سوره مائده ابن حجر مکى در صواعق المحرقه، ص۱۲۰، باب ۹، فصل ۲، ابن اثیر در الکامل، ۳/۳۹۹، حوادث سال ۴۰، ذکر بعض سیرته (امیر المؤمنین علىّ بن ابى طالب) برهان الدین حلبى در السیره الحلبیه، ۲/۲۰۷، باب غزوه بنى سلیم، سیوطى در تاریخ الخلفاء، ص۱۶۸، خلافه علىّ بن ابى طالب فصل فى الأحادیث الوارده فى فضله، حاکم حسکانى در شواهد التنزیل، ۱/۲۶-۲۷، ح ۷و ۹، مقدمه مؤلف، فصل۱، قول بعض الصحابه فى تفضیل على زرندى حنفى در نظم درر السمطین، ص۸۰، سمط ۱ قسم۲، مناقب امیر المؤمنین على بن ابیطالب ذکر نسبه من رسول الله حموینى در فرائد السمطین، ۱/۳۷۹، ح ۳۰۹، سمط ۱ باب ۶۹، ذهبى در تاریخ اسلام عهد خلفاء الراشدین، ۳۰/۶۳۸، شرح حال علىّ بن ابى طالب محمد بن طلحه شافعى در مطالب السؤول، ص۱۲۶، باب ۱، فصل۷ خوارزمى در مناقب، ص۳۴، ح ۴، مقدمه همین جلد را از احمد بن حنبل نقل کردهاند.
[۱۳]. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ۱/۱۴۰، خطبه ۲(من خطبه له بعد انصرافه من صفین) شرح جمله و فیهم الوصیه و الوراثه.
منبع: برگرفته از کتاب شیهای پیشاور جلد ۲؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی