مصداق «اهل الذّکر» در روایات اهل بیت(علیه السلام)
اشاره:
خداوند عزوجل امام را رکن زمین قرار داد تا زمین اهل خود را نلرزاند و او را ستون پایدار اسلام و پاسدار راه هدایت قرار داد تا دین از میان نرود. همه عالم هستى به درستى و پاکى او استوار است؛ چرا که «خداوند به واسطه حضور او و به میمنت پاکى او عذاب را از خاکنشینان برمىدارد.
امامى روشن گر و پارسا
در گذرگاه پر خطر دنیا، در پیچ واپیچ پر فتنه و فریب آن، در تاریکى و ظلمت جهل و نادانى و در میان همه ناپیدایىهاى راه و بیراهه، اگر نبود امامى که راه را بنماید، بیراهه را زینهار دهد و خطرها را واگو کند، از پرتگاهها بگوید و شیوه سالم ماندن را بیاموزد، چه کسى به هدف راه مىیافت؟ کدام مسافر به مقصد راه مىحست؟ کدام بنده به کمال آسمانى خود مىرسید؟ اگر راهنما و راهبرى با کمال نباشد، یقیناً پیمودن این راه بسیار دشوار و طاقتفرسا خواهد بود.
و مولاى من، امام من، مهدى موعود(ع) همان راهنماى روشنگر دانایى است که به مدد دستهاى مهربانش هدایت مىشوم، پس سلام، سلام بر او و بر اجداد او:
سلام بر آنان که راهنمایان طریق هدایتند و چراغهاى روشنىبخش تاریکىها، پرچمداران علم و داناییـاند و برترین صاحبان عقل و خرد، سلام بر آنان که به بهترین و نکوترى کارها ره مىنمایند و خود، برترین حجت خدا بر اهل دنیا و آخرتند.۱
روح خلقت
امام، نه فقط راهنماى راه راست و زینهارده بیراهه، نه تنها عَلَم عِلم است و پرچمدار دانایى و نه فقط مظهر خوبى است و نمونهاى از انسان کامل، بلکه او دریچه فیض خداست، واسطهاى است میان بنده و معبود، وجودى پاک و بىآلایش و سراسر خوبى که عالم هستى به بهانه بودن او، به یمن حضور او و به خاطر او آفریده شده است. خالق هستى، آفرینش را با او آغاز مى کند و با او پایان مىدهد. باران رحمت به واسطه حضور او فرو مىریزد و آسمان به ستون وجود او بر پا مىماند که «اگر نبود امام و حجت خدا بر زمین، هر آینه زمین اهلش را فرو مىبرد.»۲ همه عالم هستى به درستى و پاکى او استوار است؛ چرا که «خداوند به واسطه حضور او و به میمنت پاکى او عذاب را از خاکنشینان برمىدارد».۳
امام، واسطه فیض خداست، آبشارى است که رحمت خدا از پهناى وجودش بر خلق فرو مىبارد و پنجرهاى که نور الهى از درون آن بر عالم خاک فرو مىتابد. او نه فقط مایه حیات روح۴ و زنده ماندن معنوى انسان است، بلکه حیات جسمانى انسان و حیات همه خلقت نیز وابسته به حضور پاک اوست. پس سلام بر او که باران رحمت حق است بر عالم خاک.
راهنماى آسمان
اگر مسافر راهى باشى، از چه آغاز مى کنی؟ ابتدا به چه مىاندیشی؟ از که مدد مىگیری؟ هر مسافرى در آغاز باید بداند که مسافر چه مقصدى است و کدام راه او را به مقصد مىرساند؟ تو نیز باید بدانى که کدام راه، راه رسیدن به مقصد است و کدام راه از هدف دورت مىکند؟ نزدیکترین، بىخطرترین و زیباترین راه را باید برگزینی. راهنمایى باید راه را به تو که هنوز در آغاز راهى نشان دهد؛ راهنمایى که راه را بشناسد، راه را رفته و به هدف رسیده باشد. راهنمایى که بتواند راه را آنگونه که باید و شاید به تو بنمایاند و من و تو براى پیمودن راهى کوتاه در زمین، در پى راهنماییم و حال آنکه با راههاى آسمان ناآشناتریم۵ تا راههاى زمین و درباره هدف آسمانىمان نادانتریم تا اهداف زمینىمان. پس به راهنماى آسمانى نیازمندیم تا راه رسیدن به کمال را نشانمان بدهد و هدف آمدنمان را به ما بنماید و او، خورشیدى است که در همه حال از پس ابر غیبت نظارهگر اعمال من و توست و مایه هدایتمان.
کشتى نجات
دنیا گردابى است فرو برنده، غرقابهاى است هلاکتبار، دریایى است مواج با موجهاى سهمگین و خروشان و تو، اگر به دنبال راه نجاتى و در اندیشه سالم ماندن و در امان بودن، باید که بر کشتى امنى سوار شوی؛ کشتى امن و محکمى که به موج سهمگین دریا شکسته نشود، کشتى امنى که سکاندارش ناخدایى کارآزموده و متبحر باشد و کشتى امنى که نشکند، گم نشود، واژگون نشود، به گرداب نیفتد و اسیر توفان نگردد.
رسول خدا(ص) مىفرماید:
مثل خاندان من، مثل کشتى نوح است؛ هر که بر آن سوار شود، نجات یابد و هر که از آن باز ماند، هلاک گردد.
اینک این تو و این کشتى نوح که همواره در میان دریاى مواج دنیا تکیهگاهى امن و آرام بوده و هست. اگر بر این کشتى سوار شوى و به جرگه یاران امام زمانت بپیوندى و چنان که او بپسندد و چنان باشى که او بخواهد و آنگونه که او تو را دریابد؛ زهى سعادت که تو از نجات یافتگانی.
در پى پیشوا
همه ما روزى گرد خواهیم آمد. همه انسانهایى که از ابتداى خلقت انسان تا آخرین روز حیات او، قدم بر این کره خاکى نهادهاند، روزى در جایى گرد خواهند آمد و میزانى بر پا خواهد شد و مردم گروه گروه و دسته دسته، در محضر عدالت حاضر خواهند. شد:
هر دستهاى با پیشواى خود و هر گروهى با امام خود فرا خوانده خواهد شد. ۶
از سوى خداى بزرگ ندا آید که هر کس در سراى دنیا به امامى اقتدا کرده است، باید در پى او به همان جا رود که او را مىبرند.۷
رهبرى، به راه راست فرا خوانده است و پیروانش او را لبیک گفتهاند و در روز قیامت همچنان در پى او به بهشت راه خواهند یافت و پیشوایى، مردم را به گمراهى خوانده است و پیروانش که به دعوت او پاسخ گفتهاند، در دوزخ فرو خواهند رفت.۸
این همان سخن خداست که فرمود: گروهى در بهشتند و گروهى در دوزخ.۹
زهى سعادت یاران مهدى(ع) که او را به پیشوایى خود برگزیدهاند و پیرو واقعى او شدهاند و به راهى که او نموده است، رفتهاند. آنان به جایگاهى خواهند رسید که شایسته آنند و به وادى رحمتى راه خواهند یافت که سزاوار یاران آن امام همام است.
تمام چشمهاى منتظر
تو را نه تنها من چشم در راهم و آمدنت را نه فقط من به انتظار نشستهام که تو خورشید روشن عدالتى، آینه تمامنماى حقیقتى، کفه برنده حقى و تو همانى که آیات به نوید آمدنت آمدهاند: «بلکه ما حق را بر باطل مىافکنیم تا آن را در هم بشکافد و باطل را نابود گرداند و آن زمان باطل، از بین رونده و باطلشدنى است».۱۰
آرى تو طلوع خورشید عدالتى و طلوع خورشید عدالت را همه انسانهاى ستمدیده و همه چشمهاى شیفته نور، انتظار مىکشند. روز پیروزى حق بر باطل را همه صاحبان خرد و اندیشه چشم در راهند. این ستم آغاز شده از اعماق تاریخ، تا ابد پیش نخواهد رفت. این همه ظلم و سلطه جهل و نادانى، پایدار نخواهد ماند. خداى عالم و آفریدگار هستى بر این اراده فرموده است که خوبان و صالحان میراثدار جهان باشند:
خدا به کسانى که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دهند، وعده داده است که آنان را در زمین خلافت بخشد، چنان که پیشینیان آنان را خلافت بخشید و دینى را که بر ایشان پسندیده است، برقرار سازد و ترس و هراس را به آرامش و امنیت بدل کند، در حالى که تنها مرا بپرستند.۱۱
یگانه اراده مطلق در عالم هستى، به ستمدیدگان و مظلومان نوید غلبه و پیروزى مىدهد و مىفرماید:
ما مىخواهیم بر مستضعفین زمین منت گذاریم و آنان را پیشوایان مردم و وارثان زمین قرار دهیم.۱۲
انتظار تحقق چنین بشارتى همه شانههاى خم شده زیر بار ظلم و ستم را امید مىبخشد و همه چشمهاى به اشک نشسته از غم رنجورى و ستمدیدگى را به نقطهاى روشن در آینده خیره مىسازد.
چیزى زندهتر از آب
آب را دیدهاى که چگونه به تن خاک حیات مى دواند و خاک مرده را زندگى مىبخشد؟ زلالى آب، حیات را زمزمه مىکند. ریزشش نواى زندگى مى دهد. گویى صداى آب، زندهترین صداى دنیایى است. کجاى این خاک، حیاتى بدون آب دیدهای؟ اصلاً کجا مىتوانى بدون آّب، حیات را تصور کنی؟با این وجود، بودن همه چیزهاى زنده و غیرزنده و هستى این عالم به چیزى زلالتر از آب، حیاتبخشتر از آن و زندهتر از آن وابسته است. جارى زلالى از وجود که بناى استوار هستى به اراده حق، بر او تکیه زده و حضور و پایدارى جهان به امر خدا به حضور پر نور او وابسته شده است. وجودى روشن و روشنى بخش که اگر نباشد، زمین در هم فرو ریزد۱۳ و اگر لحظهاى عالم خاک از وجودش محروم ماند، زمین ساکنان خود را چنان در هم و پریشان کند که دریا با ساکنانش چنان مىکند.۱۴
این وجود روشن، وجود امام و حجت خداست، وجودى که بر اساس لطف الهى بر عالم خاک عطا شد تا واسطه فیض خدا باشد در عالم ناسوت و محورى باشد براى تکیه عالمى به او.
خداوند عزوجل امام را رکن زمین قرار داد تا زمین اهل خود را نلرزاند و او را ستون پایدار اسلام و پاسدار راه هدایت قرار داد تا دین از میان نرود.۱۵
آرى، امام همیشه هست، حتى اگر چون خورشیدى از پس پرده غیبت به هستى نور بپاشد و زندهاش بدارد.
خورشید مىآید
سرماى کشنده جهل و غفلت و بیداد را تاب بیاور. امید را از دست مده. دلت را بگو که نشکند، نلرزد و به تیرگى نومیدى ننشیند. سرما اگر هست، تاریکى اگر هست، ستم و بیداد و جهالت و غفلت اگر هست، با این حال کوتاه و رفتنى است. خورشید مىآید و از پس پردههاى تیره غیبت ظهور مىکند. او مىآید، درست در آن لحظه که جهان پر از تاریکى ستم و بیداد است و تو هنوز در میان تاریکى، نور امید به آمدنش را در دلت روشن نگاه داشتهای. او مىآید:
در روزگارى که آدمیان به اختلاف و تزلزل افتند و زمین از جور و ستم لبریز شود، مىآید و گیتى را از عدل و داد آکنده مىسازد».۱۶
در تاریکى غیبت خورشید، پایدارى در دین از خرد کردن خار مغیلان با دست در شب تیره سختتر از نگهداشتن آتش در کف دشوارتر است.۱۷
آرى، سخت است، ولى شیرین و آن که این دشوارى را بر خود آسان کند و در دین پایدار بماند، چراغ روشنى است در تاریکى که خدا او را از هر فتنه غبارآلود و تیره، رهایى مىبخشد.۱۸
پس بمان، سرما و تاریکى را تاب بیاور و دلت را بگو که نشکند، فرو نریزد و استوار و پایدار به انتظار ظهور خورشید بماند.
طعم تازه
انتظار طلوع خورشید، همیشه شیرین است و جذاب و همیشه امیدبخش است و نشاطآور، همیشه دلپذیر است و روحافزا، ولى گاهى این انتظار طعمى تازه مىگیرد.
آنگاه که تو شبى تیره و تار را در بیابانى پر خطر و پر آشوب، در سرما و وحشت گذرانده باشى، طلوع خورشید برایت فقط شیرین و نشاطآور و روحافزا نیست، بلکه مایه حیات است، یگانه امید زنده ماندن است؛ آخرین بارقه زندگى است. اینجا انتظار، رنگ و بوى دیگرى مىگیرد، همه وجود تو انتظار مىشود و تو فقط به آمدن خورشید مىاندیشى و دیگر هیچ. تنها تصویر زنده و روشن در دلت، تصویر این طلوع است و یگانه آرزوى تو، رسیدن موعد این طلوع و اکنون انتظار خورشید است که تو را زنده مىدارد و پایدارىات مىبخشد.
و حال، من و تو در بیابان پر فتنه دنیا، در تاریکى جهل و غفلت کشنده و در سرماى ستم و بیداد، در انتظار خورشید عدالتیم و این انتظار، طلوع آن خورشید است که ما را پایدارى و استقامت مىبخشد و در راه دین، زندهمان مىدارد و از همین روست که امام سجاد(ع) مىفرماید:
انتظار فرج، خود، بزرگترین گشایش است.۱۹
و حضرت موسى کاظم(ع) نیز مىفرماید:
انتظار فرج، نشانه فرج و گشایش است.۲۰
استوار بر دین
خدایا! زمین تنگ و آسمان تاریک است. دستهایمان از دامن باران رحمتت محروم مانده و چشمهایمان در حرمان عنایت خورشید امامت، نزدیک است که به تاریکى خو کند.
الهی! مگذار که از درک باران رحمتت تهى دست بمانیم و مخواه که در طولانىترین روزهاى غیبت خورشید به تاریکى گراییم.
خدایا! با دلى سرشار از ایمان به تو و پر از امید به آخرین حجت تو، دست به سوى تو برمىآوریم و از میان همه تاریکىها، دردمندىها و گمگشتگىها تو را صدا مىزنیم.
خدایا! تا لحظه ناب ظهور خورشید، دلهامان را از ایمان و امید روشن بدار، ابرهاى تیره غیبت را به نسیم رحمتت بران و چهره خورشید را هویدا کن!
یا الله، یا رحمن، یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبتّ قلبى على دینک.۲۱
خدایا، بخشایشگرا، مهربانا و اى دگرگونساز دلها، دل مرا بر دینت استوار ساز.
پىنوشت:
۱. قسمتى از زیارت جامعه کبیره.
۲. محمد محمدى رىشهرى، میزان الحکمه، روایت ۸۲۱.
۳. همان، روایت ۸۱۱.
۴. همان، روایت ۹۲۴.
۵. همان، روایت ۸۰۹.
۶. سوره اسرا (۱۷)، آیه ۷۱.
۷. محمد محمدى رىشهرى، روایت ۸۲۶.
۸. همان، روایت ۸۲۹.
۹. همان.
۱۰. سوره انبیاء (۲۱)، آیه ۱۸.
۱۱. سوره نور(۲۴)، ایه ۵۵.
۱۲. سوره قصص(۲۸)، آیه ۵.
۱۳. محمدمحمدى رىشهرى، روایت ۸۲۱.
۱۴. همان، روایت ۸۲۲.
۱۵. همان، روایت ۸۲۳.
۱۶. همان، روایت ۱۱۶۳.
۱۷. همان، روایت ۱۱۸۱.
۱۸. همان.
۱۹. همان، روایت ۱۱۹۶.
۲۰. همان، روایت ۱۱۹۷.
۲۱. همان، روایت ۱۱۸۷.
٭ برگرفته از: گنجینه، انتشارات مرکز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیما، شماره ۵۴، مهر ۱۳۸۴.
منبع: منیره زارعان ماهنامه موعود شماره ۵۹