آسیب شناسی معنویت گرایی (۱)

مقدمه
یکی از مدخل های کتاب های اخلاقی فصلی است تحت عنوان « اصناف مغرورین » که در بخش مباحث مربوط به « غرور » قرار گرفته است . ابوحامد غزالی در فصل مهلکات احیاالعلوم پس از آنکه غرور را تحلیل کرده و خطرات آن را برشمرده و علاج آن را نشان می دهد به اصناف مغترین پرداخته است تا بدین وسیله مبتلایان به بیماری غرور را معرفی کرده و دیگران را از مکر و فریب آنان برحذر دارد. او در این باره از چهار گروه نام برده است : الف ) عالمان ب ) عابدان ج ) صوفیان د) اغنیا و هر یک را به تفصیل معرفی کرده است . (۱ ) ملامحسن فیض کاشانی نیز که به « تهذیب احیا » اقدام نمود تا زواید آن را زدوده و انحرافات آن را به استقامت برگرداند در این بخش کاملا از ابوحامد تبعیت کرده و هیچ حاشیه یا نقدی بر کلام غزالی نیاورده و بدین وسیله همراهی کامل خود را با وی نشان داده است . فیض در این باب صرفا به تلخیص اندکی بسنده کرده است . مثلا وقتی ابوحامد از برخی فقها گلایه می کند که چرا با گشاده دستی به تملک اموال بیت المال و تصرف بی جا در آن می پردازند و تحت تاثیر القاات شیطانی قرار می گیرند فیض هم همان را بازگو کرده است : « قال له الشیطان : هذامال لامالک له وهولمصالح المسلمین و انت امام المسلمین و عالمهم وبک قوام الدین ! افلایحل لک ان تاخذ قدرحاجتک فیغتر بهذاالتلبیس » سپس ابوحامد وجود چنین عالمانی را باعث ویرانی دین و رویگردانی مردم از اسلام می شمارد که به جای « امام الدین » باید « دجال الدین » لقب گیرند. لذا مرگ آنان برای عالم اسلام سودمندتر از زندگیشان است و بالاخره می گوید : آنچه در این جا از غرور این طایفه توضیح دادم اندکی از بسیار بود و ملامحسن هم رضایت منداته تکرار می کند که فساد اینگونه عالمان فاسد خارج از شماره است آنان که به قدرت های شیطانی نزدیک می شوند و بجز دنیاطلبی و ریاست خواهی انگیزه ای ندارند : ولعل الذین فسددینهم و اتسحلوا اموال السلاطین و رغبوافی طلب الدنیا و الاقبال علی الریاسه و الاعراض عن آلاخره بسببه اکثر من الذین زهدوا فی الدنیا فهو علی التحقیق دجال الدین و قوام مذهب الشیاطین لاامام الدین … و لعل موت مثل هولا انفع للمسلمین من حیاته و هویزعم انه قوام الدین و اصناف غرور اهل العلم فی هذه الاعصار المتاخره خارجه عن الحصر … (۱ ) پس از فیض نیز موضوع اصناف مغرورین در متون اخلاقی جایگاه خود را حفظ کرده است . ملا مهدی نراقی در جامع السعادات ملا احمد نراقی در معراج السعاده و ملامحمد حسن قزوینی در کشف الغطا باهمان سبک و سیاق درباره اصناف مغرورین نوعی آسیب شناسی در قلمرو معنویت گرایان است . اگرچه در مغرورین کسانی هم وجود دارند که با زندگی معنوی رابطه ای ندارند ولی بهرحال همه مغروران توجیهات زیبا و فریبنده ای برای شیوه زندگی و نوع رفتار خود ذکر می کنند تا از یک سو به تمایلات نفسانی خود دست یافته و از سوی دیگر آن را پسندیده جلوه دهند : الغرور هوسکون النفس الی مایوافق الهوی و یمیل الیه الطبع عن شبهه من الشیطان (۳ ) و چون کسانی که با مسائل دینی و لطایف عرفانی آشنا می شوند برای توجیه رفتار خود و زیبانمائی آن « بهتر » و « بیشتر » می توانند اقدام کنند لذا کردار ناروای ایشان در هاله ای از « قداست » قرار می گیرد و دیگران را دچار اشتباه و بدفهمی می کند. از این رو موضوع اصناف مغروین علاوه بر آنکه به دلیل نشان دادن لغزش گاهها برای سالکان و انسانهای مشتاق کمال هشدار دهنده است به مریدان و مقلدان نیز تنبه می بخشد و با نشان دادن علائم خطر و برملا کردن ادعاهای کذب آنان را از اطمینان به مدعیان برحذر می دارد و بازار فریب کاران را از رونق می اندازد. در چنین فضائی که پرتوی بصیرت و آگاهی عموم مردم را فرا می گیرد حنای دروغگویان عرفان و یا فقه رنگ می بازد. مثلا ملااحمد نراقی که خود از مجتهدان پرآوازه است و در اثبات لزوم تصدی امور حسبیه توسط فقها پیشقدم است با کمال صراحت و بدون اغماض نقاب از چهره مدعیان برمی دارد و رسوائی آنان را برملا می سازد : فرقه ای هستند که پای بر مسند حکومت شرع نهاده و خود را مفتی یا قاضی یا صدر یا شیخ الاسلام نامیده فرمان پادشاه ظالمی را مستمسک حکم الهی نموده و از شرایط حکم و فتوی بی خبر و از اوصاف حکم شرعی در ایشان خبری نیست مال و عرض مسلمانان از ایشان در فریاد و احکام شریعت سیدالمرسلین از ایشان برباد است : مفتی بخورد مال یتیمان شهر و بازبیچــاره نــاله از کمی اشتهــا کنــد و بالجمله اصناف مغرورین اهل علم در امثال این اعصار بسیار است و تلبیس و تدلیس بعضی از ایشان بجائی منتهی شده که وجود ایشان ضرر اسلام و مسلمین و موجب خرابی دین مبین است . (۴ ) ملامهدی نراقی هم که علاوه بر تبحر در حکمت و فقه خود از مربیان بزرگ اخلاق و پیشکسوتان وادی عرفان است با نقد مدعیان عرفان و تصوف « اکثر » آنان را « دروغگویانی » می داند که صرفا با ابزارهای ظاهری از قبیل لباس و اذکار خود را به شکل « عارفان واقعی » جلوه می دهند در حالی که بهره ای از حقیقت ندارند آنان گمان کرده اند که با این گونه صورت سازی و ظاهرنمایی می توانند به جائی برسند!! ان اکثرالمتلبسین بلباس العارفین ـ مع کذبهم فیما یدعونه و نقصانهم فی طریق السلوک و جهلهم بحقیقه الامر و عدم قطعهم جل المقامات ـ یتشبهون بالصادقین من العرفانی زیهم و هیئتهم و آدابهم و مراسمهم و الفاظهم ظانین انهم بهذا التشبه یصلون الی مراتبهم فهیهات هیهات !(۵ ) کمترین تاثیر این گونه افشاگری ها آن است که مشتاقان به معنویت و مبتدیان در سیروسلوک را از اعتماد به مدعیان برحذر می دارد و عینک خوش بینی و زودباوری را از چشمان آنها برداشته و ایشان را برای مقاومت در برابر شیادان آماده می سازد. روشن است که اگر « اکثریت » یک جماعت را « فریب کاران » تشکیل دهند و در یک صنف غلبه با فاسدان باشد باید « اصاله الفساد » را جایگزین اصاله الصحه کرد در برخورد با افراد آن صنف نباید احتیاط را از دست داد. به فرموده امیرالمومنین : خوش گمانی در شرایط غلبه فساد خود را به خطر افکندن و خویش را فریب دادن است : اذا استولی الفساد علی الزمان و اهله فاحسن رجل الظن برجل فقد غرر . (۶ )
خطر شیادان
اولین و مهم ترین خطری که مشتاقان به سیروسلوک را تهدید می کند حضور شیادانی است که در این مسیر کمین کرده و خود را شیخ و مربی معرفی می کنند. آنها دام های متنوعی قرار داده و با شیوه های مختلف در انتظار طعمه اند. از این رو هشدار نخست شیخ محمد بهاری این است که در تشخیص مربی و استاد اخلاق و عرفان باید کاملا مراقب بوده و از نزدیک شدن به اینگونه دامها پرهیز کرد. شیخ در نامه به یکی از دوستانش که تمایل به عرفان پیدا کرده بود می نویسد : « اولا باید دانسته باشید که : نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد » (7 ) اگرچه اینگونه هشدارها بر دقت و مراقبت تازه واردان می افزاید و تا اندازه ای آنها را به خطرات و آسیب ها متوجه می کند ولی چگونه می توان انتظار داشت که یک فرد عامی که نه بهره ای از معارف عمیق عقلی و نقلی دارد و نه حظی از لطایف عرفانی دارد بتواند مربی واقعی را از میان انبوه مدعیان دروغگو تشخیص دهد دشواری این کار وقتی بیشتر آشکار می شود که بدانیم : فریب کارانی که در مسیر « این راه » قرار دارند از فریب کاران در راههای دیگر « بیشتر » و « مخفی تر » اند. در رساله علامه بحرالعلوم پس از آنکه این فقیه عارف اخذ احکام فقهی از فقها را کاری ساده می شمارد اشاره می کند که دزدان این مسیر « اندک » و « ظاهر » اند ولی دزدان راه سیروسلوک معنوی و تهذیب نفس « پنهان » و از « شماره خارج » اند و لذا شناختن آنها « بسیار سخت » است . (۸ ) بسیاری از افراد کم اطلاع و ساده لوح در انتخاب مربی به ظواهر مدعیان و آراستگی صوری آنان اکتفا نموده و به راحتی اطمینان پیدا می کنند. ولی در نزد کسانی که آشنائی بیشتر و اطلاع کامل تری از وضع مدعیان و فریب کاری آنان دارند هرگز « ظاهر » علامت و نشانه « باطن » آنها نیست و چه بسا نفس خبیثی که با ظاهری فریبنده در میان مریدان ظاهر می شود و ایمان آنها را تباه می سازد تعبیر گویای بهاری آن است که « حرفه » را با « معرفت » نباید اشتباه گرفت و آنان که عرفان را دکان خود قرار داده و از آن ارتزاق می کنند نباید عارف شمرده شوند : « الحرقه غیرالمعرفه » (9 ) شیخ محمد بهاری در « اصناف مغرورین » به معرفی گروهی عارف نما که با رفتارهای صوری و حرکات منافقانه درصدد جذب مشتری اند می پردازد و می گوید : « طایفه ای خود را عارف می دانند و از عرفان اکتفا کرده اند به پوشاک و خفض الصوت و سرپائین انداختن و آه سرد کشیدن و شبیه گریه بجا آوردن سیما اگر بشود کلامی در عشق و محبت و توحید و فقر بدون فهمیدن معنای آنها گفتن » (10 ) و کسانی که وسوسه بیشتری داشته و در انتخاب مرشد و مربی به اینگونه ظواهر اکتفا نمی کنند ملاک اعتماد به استاد را مشاهده کارهای خارق العاده از وی قرار می دهند و به محض دیدن کارهایی از این نوع بدون قید و شرط خود را تسلیم وی می کنند ولی آیا واقعا قدرت بر انجام خوارق عادات دلیل بر صفای باطن و طهارت ضمیر است از نظر بهاری و دیگر مشایخ دین مکتب تربیتی پاسخ به این سئوال منفی است ! زیرا برای افراد منحرف در فرقه های مختلف این امکان وجود دارد که در اثر برخی ریاضت ها به کسب برخی توانائیهای روحی و قدرت های نفسانی نائل شوند و در اثر آن به کارهای شگفت آور و خارق العاده دست بزنند. از این رو مهم تر از رفتارهای خارق العاده تقیدات شرعی مربیان است که بدون آن هیچ کار خارق العاده ای نمی تواند با ارزش تلقی شده و نشان دهنده ارتقای معنوی سالک باشد. از بایزید بسطامی نقل شده است که می گفت : اگر دیدید فردی دارای چنان کرامتی است که در آسمان بالا می رود مبادا به او اعتماد کرده و فریبش را بخورید بلکه قبل از هر چیز او را با رعایت حدود الهی و احکام شرع بیازمائید : لونظرتم الی رجل اعطی من الکرامات حتی یرفع فی الهوا فلا تغتروا به حتی تنظرواکیف تجدونه عندالامر و النهی و حفظ الحدود و ادا الشریعه (۱۱ ) از جمله آگاهیهای ضروری برای سالک بویژه کسانی که درصدد یافتن استاد و مربی هستند این است که هیچ ملازمه ای بین انجام کارهای خارق العاده و با حقانیت عقیده شخص و درست بودن راه او وجود ندارد. علامه طباطبائی طی یک بحث فلسفی در تفسیرالمیزان به بررسی عقلی توانائیهای انسان در انجام کارهای خارق العاده پرداخته و با اشار به نمونه هایی از این قبیل که توسط هندوها انجام می شود توضیح می دهد که : نفوذ اراده انسان در اشیا و پدیده های دیگر هر چند یک واقعیت انکارناپذیر است ولی دلیل بر کمال روحانی و تکامل معنوی شخص به حساب نمی آید. زیرا این « اراده نافذ » می تواند ناشی از « قوت نفسانی » باشد که اساسا اینگونه قدرت با قدرت انبیا و اولیای الهی که به اتکای عبودیت و بندگی خدا در آنان تحقق می یابد و هیچ گونه شائبه نفسانیت و انانیت در آن وجود ندارد متفاوت است . کلام دقیق و عمیق علامه چنین است : ان صاحب هذه الاراده الموئره ربما یعتمد فی اراته علی قوه نفسه و ثبات انیته کغالب اصحاب الریاضات فی ارادتهم فتکون لامحاله محدوده القوه مقیده الاثر عندالمرید و فی الخارج و ربما یعتمد فیه علی ربه کالانبیا الاولیا من اصحاب العبودیه لله وارباب الیقین بالله فهم لایریدون شیئا الالربهم و بربهم و هذه الاراده طاهره لااستقلال للنفس التی تطلع هذه الاراده منها بوجه و تم تتلون بشی من الوان المیول النفسانیه و لااتکا بها الاعلی الحق فهی اراده ربانیه غیرمحدوده ولامقیده (۱۲ ) گذشته از این تفاوت جوهری این تذکر نیز در صحف عرفانیه دیده می شود که گاه به دست یک مدعی کارهای خارق العاده انجام می شود و اینگونه توانائیها مصداق « استدراج » است . یعنی فردی که در سراشیبی سقوط قرار گرفته و دائما به سوی انحطاط پیش می رود مورد « برخی نعمت ها » قرار می گیرد تا بیشتر و زودتر به نقطه پایان رسیده و سرنوشت شومش قطعی شود : الاستدراج : اظهار الآیات و خوارق العادات علی ید السالک مع سوء الادب و مخالفه آداب الطریقه (۱۳ ) براین اساس چگونه می توان به صرف دیدن خوارق عادات در برابر شیخ و مرشد سر تسلیم فرود آورد و کلام او را بدون چون وچرا پذیرفت ! البته این نکته هم قابل تامل و بررسی است که آیا اولیای واقعی الهی که از قدرت فوق العاده ای برخوردارند در مسائل عادی و پیش پا افتاده و برای اغراض شخصی خود از آن استفاده می کنند و یا ادب عبودیت در ترک این گونه رفتارهاست ابن عربی در اثر معروفش فصوص الحکم به نفوذ همت عارف و تاثیر اراده او اشاره می کند و می گوید : « معرفت » عارف را از « اراده تصرف » داشتن در موجودات « باز می دارد » : ان المعرفه لاتترک للهمه تصرفا . (۱۴ ) پس چگونه است که مدعیان هر روز به کارهای خارق العاده مشغول بوده و دائما مریدان خود را با این روش سرگرم و مشغول می کنند ! شیخ محمد بهاری از زاویه دیگری هم نگاه بدبینانه ای به اینگونه ادعاها دارد او می گوید این مدعیان ادعای انجام کارهایی را دارند که انبیای الهی هم نداشته اند!! از نظر بهاری خوارق عادات در گذشته توسط انبیای الهی برای هدایت مردم و رفع تحیر آنان انجام می شده است والا در شرایط عادی نمی توان بی حساب و کتاب به چنین کارهایی اعتماد داشت و به عنوان « کرامت » بر آنها صحه گذاشت بهاری در اصناف مغرورین با اشاره به ادعاهای بزرگی که توسط عارف نمایان صورت می گیرد می گوید : « مدعیا لنفسه من خوارق العادات چیزهایی را که لم یدع لنفسه احدمن الانبیا و الاولیا چه اینکه مظنون این است که خوارق مختص بوده به جهت انبیا سلف نه اینکه همه جور تصرف برای همه میسور بوده . بیش از این از اخبار مستفاد نمی شود. و با وجود این این شخص قشری از قشور خود را هنوز طی نکرده منشا ندارد این ادعاها به جز جهل . (۱۵ ) در عبارت فوق جمله اول همان مطلبی است که عینا در کتاب های قبل از بهاری هم دیده می شود : « ربما ادعی بعضهم غایه المعرفه والیقین … مدعیا لنفسه من خوارق العادات مالم یدعه احد من الانبیا والاولیا » (16 ) ولی جملات بعد که به محدودیت کرامات برای اولیای الهی اشاره دارد و آن را مستفاد از « روایات » می داند از نکات ویژه ای است که توسط بهاری مطرح شده و شایسته تحقیق و بررسی مستقل و همه جانبه می باشد. … ادامه دارد.
پی نوشت ها :
۱ ـ غزالی احیاالعلوم ج ۳ ص ۳۶۳ ۲ ـ فیض کاشانی المحجه البیضا ج ۶ ص ۳۱۵ ۳ ـ فیض کاشانی الحقایق ص ۱۹۴ ۴ ـ ملااحمد نراقی معراج السعاده ص ۵۴ ۵ ـ ملامهدی نراقی جامع السعادات ج ۲ ص ۱۸۲ ۶ ـ سیدرضی نهج البلاغه کلمات قصار ۱۱۴ ۷ ـ شیخ محمد بهاری تذکره المتقین ص ۱۰۳ ۸ ـ مهدی بحرالعلوم سیروسلوک ص ۱۲۸ ۹ ـ شیخ محمد بهاری تذکره المتقین ص ۱۰۳ ۱۰ ـ همان ص ۸۲ ۱۱ ـ ابونعیم الاصفهانی حلیه الاولیا ج ۱۰ ص ۴۰ ۱۲ ـ علامه طباطبائی المیزان ۱۳ ـ قیصری شرح فصوص الحکم با تحقیق سیدجلال الدین آشتیانی ص ۲۴۷ ۱۴ ـ قیصری شرح فصوص الحکم طبع شیرازی ص ۲۹۱ ۱۵ ـ شیخ محمد بهاری تذکره المتقین ص ۸۴ ۱۶ ـ ملامحمدحسن قزوینی کشف الغطا ص ۳۲۹
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.