اما با دقت در هماهنگی جریان وهابیت و نظرات مغرضانه برخی مستشرقان و اسلامشناسان غربی، این نکته به ذهن میرسد؛ با وجود این همه موارد اختلافی بین مذاهب اسلامی به ویژه شیعه، چگونه است که مسأله تحریف قرآن در دستور کار قرار گرفته است؟
اختلاف مذهبی و عشیرهای همواره دستمایه استعمارگران بوده و با دامنزدن به درگیریهای اعتقادی به منافع خود رسیدهاند؛ اما این اتهام ناروا به شیعه و عملکرد برخی نویسندگان، بسیار تأمل برانگیز است.
اینجا دیگر سخن این نیست که یک گروه مذهبی اسلامی، رفتار یا گفتاری شبههناک دارد و سبب تهمت شده و لازم باشد در برابر دیگران ایستاده و شبههزدایی کند. سخن اینجا است که چرا موضوع دعوا، قرآن کریم است و چرا شیعه به قول به تحریف آن متهم میشود؟
بیتردید دفاع شیعه از خود، کار درست و منطقی است؛ اما نباید همه جبهه را در همین مسأله محدود کرد. کار بنیادین و ریشهایتر این است که زوایای کار، پیامدها و نتایج آن را بررسی کرده و ضربه اصلی را شناخته و دفاع کرد.
پیش از آن که به عاملان و دستاندرکاران عملیات بزرگ و تاریخسازانه این اتهام شگفت بپردازیم، لازم است نقاطی را که این برنامه تبلیغاتی همهجانبه با هجمه سراسری، هدف گرفته است، بازشناسی کنیم.
با کمی تأمل، هویدا میشود با تثبیت این اتهام ناروا، چنین اهدافی دستیافتنی خواهد بود:
1. سلب حجیت از قرآن و از دسترفتن مهمترین سند حقانیت اسلام؛
2. سست شدن اطمینان و وثوق مسلمانان نسبت به قرآن؛
3. جلوگیری از ایجاد جبهه قوی و متحد مسلمانان در برابر دیگر ادیان؛
4. پاشیدن بذر اختلاف در جهان اسلام؛
5. مشغولکردن قوای مسلمین به یکدیگر؛
6. جلوگیری از پیوستن غیر مسلمانان به اسلام با ارائه چهرهای مخدوش و بیثبات از قرآن.
مرور موارد یادشده که هر عقل سلیم، منصف و دورنگری آن را تأیید میکند، آشکار میکند این برنامه تنها در خدمت دشمنان اسلام است و دست پنهان دشمن مسلمانان تاکنون بسیاری را بازی داده است.
برای بررسی بیشتر این دسیسه، نگاهی به زمینههای این اتهام میکنیم.
• زمینههای اتهام به تحریف نزد اهل تسنن(اکثریت جهان اسلام)
1. قول به تدوین قرآن پس از پیامبر؛
2. قول به نسخ ثلاثه(نسخ تلاوت و حکم، نسخ تلاوت بدون حکم و نسخ حکم بدون تلاوت)؛
3. روایاتی که در همین زمینه نقل شده است.
• نظر شیعه درباره تدوین قرآن
تدوین قرآن، زمان پیامبر(ص) شکل گرفت و دلایل آن بدین شرح است:
1. اهمیت و جایگاه قرآن؛
2. تحریف همه کتابهای آسمانی پیشین و آگاهی پیامبر(ص) از این مهم و خوف از تحریف قرآن؛
3. موجودبودن امکانات تدوین در زمان رسول خدا و وجود کتـّاب وحی؛
4. روایاتی که معلوم میشود ایشان نسبت به کتابت قرآن حریص بودند و به آن سفارش میکردند.
• نظر شیعه درباره نسخ قرآن
1. اگر نسخ را بپذیریم تنها در نسخ حکم است و نه تلاوت؛
2. نسخ در روایات نیز با نسخ اصطلاحی به معنای امد حکم فرق دارد و به معنای اصول لفظیه است.
• چرایی اتهام به شیعه
اکنون این پرسش مطرح میشود که پس از رهاکردن موارد اختلافی و تمرکز روی کتاب آسمانی و الهی قرآن کریم، چرا اکثریت جهان اسلام در موضع این اتهام و نیرنگ دشمنان قرار نگرفته؛ اما شیعیان با آن همه اندیشه ناب و صواب درباره عصمت قرآن، پیامبر و امامان، باید طعم تلخ چنین تهمتی را بچشند؛ با آن که شیعه به فرموده پیامبر خدا(ص) قرآن و اهل بیت معصومین(ع) را دو ثقل ماندگار از سوی خدا میداند که تا حوض کوثر از هم جدا نخواهند شد و تفسیر صحیح و پاک قرآن را جز از راه میراث داران آن نمیجوید!
پاسخ، در تحلیل پیشینه تاریخی رفتار شیعیان و اهل تسنن است. بیشک اجرای چنین برنامه هوشمندانهای داری پیش زمینه مطالعاتی گسترده بوده و مستشرقان، اسلامشناسان و شیعهشناسان به درستی امکانسنجی کردهاند و احتمالات گوناگون را در نظر گرفتهاند.
تحلیل تاریخی رفتارشناسی شیعه و اهل تسنن، گواهی میدهد، اگر شیعه متهم شود اهل تسنن نیز با زمینههایی که در مخالفت و سرکوب شیعه دارد، در دام میافتد و با برنامهریزان و نیرنگسازان ضد قرآن، همصدا میشود و شیعه را تخطئه میکند و در نهایت، نتیجه مطلوب حاصل خواهد شد و اسلام نابود میشود.
اما اگر اهل تسنن با همه بسترهای اتهامخیز، هدف قرار بگیرد، شیعه زیرکانه خط دشمن را خواهد شناخت و وارد این بازی نخواهد شد و برای کوبیدن دیگر مسلمانان، هم نوای دشمنان اسلام نمیشود.
از سویی اهل تسنن با تبلیغات گسترده که در اختیار دارد این اتهام را رد میکند و چالشی پدید نخواهد آمد که نتیجه آن زیر سؤال رفتن قرآن باشد.
در پایان دوسخن با مسلمانان شیعه و اهل تسنن باقی میماند؛
برادران اهل تسنن باید بدانند در برابر مخالفت و سرکوب شیعه که بدعتی نکوهیده و برجای مانده از سلطهگران و حکومتهای طاغوتی است، چه چیزی نصیب جامعه اسلام میشود؟ آیا به جز تفرقه مسلمانان و پیروزی دشمنان، نتیجهای دارد؟ آیا از دستدادن سند اعجازگر اسلام، قرآن کریم، خدمت به دین است یا خدمت ناآگاهانه به دشمنان؟
و برادران شیعه باید بدانند هر چالشی درباره اتهامزدایی از اعتقاد به تحریف قرآن باید هوشمندانه و زیرکانه باشد. مسأله به این سادگی نیست که یک اتهام ناروا پاسخ داده شود؛ بلکه نفس درگیری و اتهام و دفع اتهام، خواسته دشمنان است و باید روشی اندیشید که ابتدا معدود همکیشان فریب خورده را قانع کند و سپس چهره متحد و مدافع قرآن از همه جهان اسلام به نمایش بگذارد؛«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِاللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (آلعمران،۱۰۳)
روایاتی که ناظر به تحریف قرآن است یا کتابت آن را پس از پیامبر میداند
1. یحیى بن یحیى قال قرأت على مالک عن عبد الله بن أبی بکر عن عمره عن عائشه انها قالت: کان فیما انزل من القرآن عشر رضعات معلومات یحرمن ثم نسخن بخمس معلومات فتوفى رسولالله صلى الله علیه و سلم وهن فیما یقرأ من القرآن؛[۱]
2. عبد الله بن مسلمه القعنبی حدثنا سلیمان بن بلال عن یحیى و هو ابن سعید عن عمره انها سمعت عائشه تقول وهی تذکر الذی یحرم من الرضاعه قالت عمره فقالت عائشه نزل فی القرآن عشر رضعات معلومات ثم نزل أیضا خمس معلومات؛[۲]
3. حدثنا عبد الله بن محمد النفیلی ، ثنا هشیم ، ثنا الزهری ، عن عبید الله ابن عتبه، عن عبد الله بن عباس، أن عمر یعنى ابن الخطاب رضی الله عنه خطب فقال: إن الله بعث محمداً صلى الله علیه و سلم بالحق، و أنزل علیه الکتاب، فکان فیما أنزل علیه آیه الرجم، فقرأناها و وعیناها، و رجم رسول الله صلىالله علیه و سلم و رجمناً من بعده، و إنی خشیت إن طال بالناس الزمان أن یقول قائل: ما نجد آیه الرجم فی کتابالله، فیضلوا بترک فریضه أنزلها الله تعالى، فالرجم حق على من زنى من الرجال والنساء إذا کان محصنا إذا قامت البینه أو کان حمل أو اعتراف، و أیم الله لولا أن یقول الناس: زاد عمر فی کتاب الله عز وجل، لکتبتها؛[۳]
4. أبو زکریا بن أبی إسحاق و أبو بکر أحمد بن الحسن قالا ثنا أبو العباس محمد بن یعقوب أنبأ الربیع بن سلیمان أنبأ الشافعی أنبأ مالک عن ابن شهاب عن عبید الله بن عبد الله عن ابن عباس أنه قال سمعت عمر بن الخطاب رضی الله عنه یقول الرجم فی کتاب الله عز وجل حق على من زنى إذا أحصن من الرجال والنساء إذا قامت علیه البینه أو کان الحبل أو الاعتراف. (۴)
5. أبو زکریا وأبو بکر قالا ثنا أبو العباس أنبأ الربیع أنبأ الشافعی أنبأ مالک عن یحیى بن سعید انه سمع سعید بن المسیب ‹صفحه ۲۱۳ › یقول قال عمر بن الخطاب رضی الله عنه إیاکم ان تهلکوا عن آیه الرجم أن یقول قائل لا نجد حدین فی کتاب الله عز و جل فقد رجم رسول الله صلى الله علیه و سلم و رجمنا فوالذی نفسی بیده لولا أن یقول الناس زاد عمر فی کتاب الله لکتبتها الشیخ و الشیخه إذا زنیا فارجموهما البته، فانا قد قرأناها؛[۵]
6.حدیثی از رسول اکرم(ص): أعطوا أعینکم حظها من العباده النظر فی المصحف و التفکر فیه و الاعتبار عند عجائبه(الحکیم حب عن أبی سعید)[۶]؛
7. عن زید بن ثابت عن جده زید بن ثابت قال کنت أکتب الوحی لرسول الله وکان إذا نزل علیه أخذته برحاء شدیده وعرق عرقا و عطاء مثل الجمان ثم سری عنه فکنت أدخل علیه بقطعه الکتف أو کسره فأکتب و هو یملی علی فما أفرغ حتى تکاد رجلی تنکسر من ثقل القرآن و حتى أقول لا أمشی على رجلی أبدا فإذا فرغت قال اقرأه فأقرأه فإن کان فیه سقط إقامه ثم أخرج به إلى الناس.[۷]
پی نوشت ها : ۱ و ۲ـ صحیح مسلم، مسلم النیسابوری، ج ۴، ص ۱۶۷، ۱۶۸.
3ـ سنن أبی داود، ابن الأشعث السجستانی، ج ۲، ص ۳۴۳، ح ۴۴۱۸.
4 و ۵ ـ السنن الکبرى، البیهقی، ج ۸، ص ۲۱۲ ـ ۲۱۳.
6 ـ کنز العمال، المتقی الهندی، ج ۱، ص۵۱۰، ح ۲۲۶۲.
7 ـ المعجم الأوسط، الطبرانی، ج ۲، ص ۲۵۷.
بازدیدها: ۰










هیچ نظری وجود ندارد