خلافت و امامتپس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دو جریان عمدهی سیاسی در بدنهی اسلام شکل گرفت:
1- :جریان امامت که از رهبری بلافصل امیر المؤمنین علی(علیه السلام) حمایت مینمود و معتقد بودند که وصایت و امامت به حق و بلافصل امیر المؤمنین(علیه السلام) از همان ابتدای بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مطرح شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در زمانها و مکانهای متعدد به ویژه در آخرین سفر حج مسئله ولایت و امامت حضرت علی(علیه السلام) را با صراحت اعلام فرمودند.
2- : اما جریان خلافت، از ابوبکر و زعامت وی پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جانبداری میکنند.
پایههای فکری تشیعمکتب تشیع، محوریترین تفکر خود را عنصر امامت میداند که پایههای آن در آیات متعدد قرآن و روایات معتبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که مورد اتفاق تمامی مذاهب اسلام است، مستقر شده است. هویت اندیشهی کلامی شیعه، و سنگ بنای آن مسئلهی امامت بوده و با وجودی که در طول تاریخ مورد تأملات و تفکرات علمی بوده، همواره مورد شدیدترین حملات اعتقادی و ناجوانمردانه واقع گردیده است، اما نه تنها ذرهای از عظمت آن کاسته نشد بلکه روز به روز به عظمت و نورانیت آن افزوده شد، بنحوی که امروزه مکتب اهل بیت(علیهم السلام) در سطح نخبگان جهانی حامل بهترین معارف دینی و مذهبی است.
روش بحث و سیر مباحث امام شناسیبرای آشنایی با مباحث ولایت و امامت ابتدا باید بدانیم که امامت چیست؟ امام کیست؟ و برای شناسایی این دو مفهوم مهم از چه منابعی باید استفاده نمود و با کدام روش باید آن را مورد مطالعه و بررسی قرار داد؟برای روشن شدن پاسخ این سؤالات روایت زراره بن اعین که از معتبرترین، ارزشمندترین و موثقترین راویان احادیث است را مطرح میکنیم.زراره میگوید: روزی خدمت امام صادق(علیه السلام) شرفیاب شدم و سخن از امام موعود حضرت مهدی(علیه السلام) و معرفت او به میان آمد، حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: بر این دعا مداومت کن: «اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک، اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی» (کافی/۱/۳۳۷) «خداوندا! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت، خداوندا! پیامبرت را به من بشناسان که براستی اگر رسولت را به من نشناسانی حجتت را نخواهم شناخت، خداوندا! حجت خود را به من بشناسان که براستی اگر حجت خود را به من نشناسانی در دین خود دچار گمراهی میشوم.»زمانی خواهد رسید که بین مردم در خصوص امام قائم(عجل الله تعالی الشریف) اختلاف نظر خواهد شد در آن دورهی بحث برانگیز عدهای توان مقاومت را از دست میدهند و از اعتقاد به امام خویش روی گردان میشوند، اگر این زمان پر فتنه را درک کردی همواره با این دعا از خداوند، ایمان و معرفت به امام خویش را درخواست کن.!»از این دعا متوجه میشویم که معرفت و شناخت امام(علیه السلام) باید از طریق خداوند متعال باشد، از طریق الاهی باید امام(علیه السلام) را شناخت نه از طرق غیر الاهی! برای شناخت امامت عظمی، حجت کبری و خلیفهی خدا باید از راهی که خداوند متعال معرفی میکند حرکت کرد، در غیر این صورت به ضلالت و گمراهی منجر خواهد شد. یکی از راههای مورد تأیید خداوند متعال، قرآن کریم است که در آیات متعدد آن مفهوم امامت و ویژگی امام(علیه السلام) تبیین شده است.
امام(علیه السلام) منصوب از جانب خداستبه اعتقاد راسخ شیعه تنها کسی که صلاحیت تعیین امام(علیه السلام) را دارد ذات اقدس ربوبی است. وقتی شناخت امام(علیه السلام) از جانب خداست چگونه ممکن است تعیین آن از جانب خدا نباشد؟! پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) از قرآن و تعالیم اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) و نیز بهره جستن از قدرت استدلال و منطق قوی، مدعای خویش را ثابت میکنند. به عنوان مثال، خداوند متعال میفرماید: «و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون» (سجده/۲۴)و از آنان امامانی منصوب کردیم که به فرمان ما هدایت میکردند، چون صبر نموده و به آیات ما یقین داشتند.از این آیه دو نکتهی اساسی استفاده میشود:
1– مقام امامت نیازمند به جعل الاهی است و از جانب خداوند تبارک و تعالی نصب میشود؛ بنابراین کسی که قابلیت امامت را ندارد نمیتواند با انتخاب سقیفهای یا اجماع برخی از مردم یا گرایش یک گروه خاص امام شود. از سوی دیگر کسی که با نصب الاهی قابلیت امامت را یافته، با رویگردانی مردم و بی اعتنایی برخی از آنان از امامت سلب نمیشود.
2– واگذاری امر مهم امامت از جانب خداوند متعال شامل هر فردی نمیشود، بلکه خداوند منان تنها از میان شایستگان و افرادی که صلاحیت لازم و ویژگیهای منحصر به فرد را دارا هستند، افرادی را برای رهبری و امامت مردم بر میگزیند. طبق آیهی فوق خداوند متعال از میان صالحان و مؤمنان بنی اسرائیل، انبیای زیادی را انتخاب کرد و آنها در میان بنی اسرائیل به عنوان پیشوا مطرح بودند. اما همهی انبیای بنی اسرائیل جایگاه و مقام حضرت موسی(علیه السلام) را نداشتند و فقط او بود که جایگاه نبوت و مقام امامت را داشت. بنابراین از آیه استفاده میشود که خداوند متعال فقط بعضی از صالحان و مؤمنان بنی اسرائیل را به عنوان امام انتخاب نمود. برخی نکتههای دیگر که از این آیه استفاده میشود ویژگیهای امامت است که نخستین آنها صبر {لما صبروا} و دومین آنها یقین {یوقنون} است. ائمهی اطهار(علیهم السلام) واسطهی فیض خداوند تبارک و تعالی به خلق او هستند؛ بنابراین باید در بالاترین مرحلهی یقین باشند و دارای مقام صبر کامل باشند. خلاصه سخن آن که:
1– امامت نیازمند جعل الاهی است و اجتماع سقیفه یا اقبال برخی و ادبار برخی دیگر در امامت الاهی نقش و تأثیری ندارد. ۲– تنها از میان واجدان شرایط یک نفر به عنوان امام(علیه السلام) برگزیده میشود. ۳ – صبر ریشهی اساسی منصب امامت است. ۴ – امام(علیه السلام) باید در اوج مراتب یقین باشد. ۵ – ائمهی اطهار واسطهی فیض الاهی هستند.
مجله ماهنامه امام شناسی شماره ۲۴
بازدیدها: ۰










هیچ نظری وجود ندارد