سفر به روستای موسوم به منتظران قسمت دوم

برای مطالعه قسمت قبل این مطلب این لینک را کلیک کنید

گفتمان انتظار

اگر بخواهیم تفکر موجود در روستای منتظران را به گفتمانی تشبیه کنیم، دال مرکزی و نقطه کانونی این گفتمان، امام زمان عج و مسأله انتظار است و تقریباً می‌توان گفت تمامی نظر و عمل آنها حول این محور دور می زند. نگاه اهالی این روستای کوچک به عناصر مادی و معنوی انتظار که در قالب خوانشی فردی از آیات و روایات ارائه شده است، تقریباً  در نوع خود منحصر به فرد است. به عبارت دیگر تمامی افکار، رفتار و زندگی مردم این روستای کوچک بیش از هرچیز بر تفسیر آنان از مفهوم انتظار، آخرالزمان و ظهور بنا شده است، و در طول زمان هرچند زندگی آنان از نظر بهره‌برداری از امکانات مدرن، تا حدودی متوقف شده است، اما تفکر بسیط انتظار آنان دستخوش تغییراتی بوده است که جالب توجه است.

پرسش اولم این بود که چرا شما از تکنولوژی فرار می‌کنید و مبنای شما در این مسأله چیست؟ از محتوای گفته‌هایشان دو مبنا قابل استخراج بود، نخست: تشبه به کفار و دوم توصیه روایات به کناره‌گیری از جامعه در آخرالزمان به سبب گسترش فساد. بر اساس نظر آنها استفاده از امکانات روز و تکنولوژی موجود، تشبه به کفار است. به معنای شبیه بودن به کافران در نوع و شکل زندگی. آنان با استناد به روایاتی که شباهت به کفار را نفی می‌کنند، دایره این شباهت را توسعه داده و در امور مادی و رفاهی نیز این روایات را جاری می‌دانند. در نگاه آنان اموری از قبیل برق، تلفن، تلویزیون، و… چیزهایی بود که از غرب وارد جامعه ما شده بود و زندگی بر طبق آن شباهت به کفار و فساد آور بود. آن‌ها از نظر پوشش نیز پوششی سنتی داشتند. پیراهن با یقه ساده و شلواری نسبتاً گشاد.

مبنای دوم آنها استناد به برخی از روایاتی بود که توصیه می‌کرد که در آخر الزمان که فتنه‌ها و فساد عالم را فرا می‌گیرد، مؤمن باید از جامعه ببرد و خود را از شر فتنه‌ها و فرو رفتن در فساد نجات دهد و منتظر فرج باشد. به همین سبب نیز آنان حدود سی سال پیش از تبریز جدا شده و با خرید اراضی این منطقه که از حاصل خیز ترین مناطق دره طالقان است، به اینجا مهاجرت کردند و زندگی و جامعه محدود خود را بدون ارتباط با دنیای بیرون آغاز کردند. علت انتخاب این مکان نیز به سبب روایاتی است که برخی از یاران حضرت حجت عج را از این منطقه معرفی می‌کند.

از آنها پرسیدم پس مسأله امر به معروف و نهی از منکر را چه می‌کنید که در اسلام به آن بسیار توصیه شده است و یک مسلمان نمی‌تواند نسبت به مفاسد اطراف خود بی تفاوت باشد؟ پاسخ آنها این بود که امر به معروف و نهی از منکر در جایی وارد است که احتمال تأثیر وجود داشته باشد در حالی که امروز امر به معروف دیگر تأثیری ندارد. گفتم با نگاهی به تاریخ انبیاء هماره با امر به معروف و نهی از منکر آنها، تعداد کمی از آنان پیروی کردند و حضرت نوح قریب به ۱۰۰۰ سال مردم را دعوت کرد و تنها تعداد کمی به وی گرویدند، اما ناامید نشدند و به دعوت خود ادامه دادند. اگر هر کس چنین فکری بکند، حتی به تربیت فرزندانش نیز نباید بپردازد و در نتیجه جامعه از نظر اخلاقی کاملاً نابود می‌شود حتی در مورد اقوامی که در تاریخ عذاب شده‌اند آمده است که مؤمنان آنها نیز به علت عدم امر به معروف و نهی از منکر عذاب شده‌اند؟ در پاسخ این سؤال گفتند که ما مخالف امر به معروف و نهی از منکر نمی‌باشیم و لکن دیدگاه ما این است که در این دوره و زمانه در بین اکثریت جامعه، منکر، معروف شده است و معروف، منکر، و در نتیجه امر به معروف و نهی از منکر بی‌تأثیر خواهد بود فلذا ما آن را انجام نمی‌دهیم، ولی دیگران مختار هستند و می‌توانند اقدام به امر به معروف و نهی از منکر نمایند. 

پرسیدم شما با ارادتی که به اهل بیت دارید، و از طرفی از این روستا جز برای موارد ضروری خارج نمی‌شوید، برای زیارت ائمه علیهم السلام در عراق و یا در ایران مانند امام رضا علیه السلام چه می‌کنید؟

گفتند به گفته مرجعمان زیارت مستحب است اما ترک حرام واجب است. در بسیاری از حرم‌ها، زنان با حجاب کامل به حرم مشرف نمی‌شوند و یا مفاسد دیگری نیز وجود دارد که از دو جنبه قابل توجه است: نخست حضور در این اماکن موجب می‌شود که انسان به گناه بیافتد و دوم تحمل این که در محضر ائمه علیهم السلام گناه می‌شود و حرمت آنها رعایت نمی‌شود برای ما قابل تحمل نیست. گفتم: اما با روایاتی که به مسأله رفتن به زیارت و ثواب زیارت اشاره دارد، چه می‌کنید و ثانیاً اگر افراد متدین به زیارت و حرم‌های اهل بیت نروند، به قول شما صرفاً افراد غیر متدین خواهند رفت و این که موجب شکسته شدن بیشتر حرمت ائمه ع خواهد شد، در پاسخ گفتند که این امر نیز اعتقاد شخصیه ما است و ما دیگران را از زیارت ائمه علیهم السلام نهی نمی‌کنیم.

پرسیدم آیا مراسم سوگواری و شادی در موالید ائمه(ع) و بزرگان دین دارید؟ که گفتند به صورت دسته جمعی خیر و فقط هر خانواده خودش در دهه محرم سوگواری می‌کند و حتی نماز جماعت نیز برگزار نمی‌کنیم و هر کس در خانه‌اش نمازش را می‌خواند. پرسیدم چرا؟ جواب آنها این بود که ما باید بالاخره با تمام وجود تنهایی و غربت ناشی از عدم حضور امام زمان ع را درک کنیم و در جمع و نشست‌های گروهی چنین احساسی به انسان دست نمی‌دهد، عزاداری در غربت و تنهایی انسان را به یاد امام زمان می‌اندازد. گفتم: تعظیم شعائر و بزرگداشت شهادت و یا ولادت بزرگان دین به صورت عمومی، عامل زنده نگاه داشتن نام و یاد آنان و همچنین ترویج معارف و آموزه‌های ارزشمند آنان است و از سویی خود زمینه تحقق این حدیث شریف می‌شود که «ان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا». نماز جماعت نیز مورد توصیه بسیار مذهب و دین است و ترک آن.، که در اینجا نیز تاکید آنها این بود که اینها اعتقادات شخصیه آن‌ها است و آنها به این نتیجه رسیده‌اند، و دیگران در نحوه انجام مستحباتی مثل زیارات و عزاداری‌ها و … مختار هستند.

البته به سادگی می‌توان دریافت که نگاه آنان با سلفیان شیعی، کاملاً متفاوت است. هرچند هر دو به زیارت نمی‌روند، اما نرفتن اهالی روستای منتظران، به سبب عدم اعتقاد به زیارت و تبرک و توسل نیست، و مبنای دیگری دارد. شنیده بودم تحولات یمن و سوریه و لبنان را به شدت دنبال می‌کنند، و هنگامی که متوجه شدند با تحولات سوریه و یمن تا حدودی آشنا هستم، نسبت به اتفاقات آنجا پرسیدند و اشتیاق زیادی نسبت به آن نشان دادند. به سید حسن نصرالله علاقه بسیاری داشتند وتلویحا وی را سید یمانی می‌شمردند. البته نام بردن از مقام معظم رهبری با عنوان «آقا» و استناد به سخنان ایشان نشان می‌داد که به ایشان نیز علاقه وافری دارند.

هنگامی که از آنها نسبت به منبع معرفتی‌شان سؤال کردم، دو کتاب کهنه و قدیمی آوردند که یکی توضیح المسائل میرزا صادق بود و دیگری اعتقادنامه‌ای که تنها نگاهی به آنها انداختم. از آنها پرسیدم آیا مدعیان دروغین سراغ شما نیامده‌اند که یکی از آنها که گویا ملای آن‌ها نیز بود گفت: چرا ما هر ماه یکی دو میهمان این گونه داریم که آخرین فردی که آمده بود، گفت سید حسنی است و نایب امام زمان. گفتم شما چه کردید؟ گفت خندیدیم و ردش کردیم.

گفتم از جریان‌های جدید مانند جریان احمد الحسن نیز اطلاع دارید؟ گفتند چندین بار به اینجا آمده‌اند و ما را به عقاید خود دعوت کرده‌اند. به گفته یکی از آن‌ها احتمالاً خود احمد الحسن نیز چند سال پیش یک بار به روستای آنها آمده است. از گفتگوهای انجام شده اینگونه نتیجه گرفته شد که  مدعیان دروغین نتوانسته‌اند در آنها تأثیری ایجاد کنند و همچنان اجتماع کوچک این روستا به مسیر خود ادامه می‌دهد.

در پایان

آنچه سبب شد این گزارش کوتاه را از این روستای زیبا و منحصر به فرد ارائه دهم توجه به موارد زیر بود:

۱. نزاع میان سنت و مدرنیته در کشور اسلامی ما تلفات بسیاری را از جامعه به ویژه نسل جوان می‌گیرد. چگونه باید رفاه ناشی از گسترش مدرنیزم را بدون نفوذ و گسترش فرهنگ مخرب و ویرانگر مدرنیسم غربی به کار گرفت؟ حتی در خود امریکا نیز در اواخر دهه بیست و دهه سی، جریانی بنیادگرا شکل گرفت که با تمامی مظاهر مدرن و تکنولوژیک به مبارزه پرداخت و فیلم چارلی چاپلین با عنوان عصر جدید، نمایان گر چنین رویکردی است. روستای کوچک منتظران به خوبی می‌تواند از نظر جامعه شناسی منتها الیه برداری باشد که نفی برخی  مظاهر و جلوه‌های ظاهری جدید را می‌کند. به گونه‌ای که عطای امکاناتش را به لقای مفاسدش می‌بخشد. در سوی دیگر این بردار، جریان عنان گسیخته غرب‌گرایی مفرط است که مقام معظم رهبری از آن با عناوین شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی  نام برده‌اند و جامعه را از هویت تهی می‌کند. طیفی که سنت را کاملاً نادیده گرفته است و قبله آمالش غرب است. در چنین شرایطی، توجه به هر دو سوی بردار و ارائه نظریه‌ای برای حرکت در مسیر میانه و تعیین حدود و ثغورها  و مرزها می‌تواند جامعه اسلامی‌مان را نجات دهد.

۲. مفهوم انتظار و فرج ظرفیت‌های بسیاری دارد و نیازمند تعریف و باز تعریف دقیقی در متون دینی و مذهبی است. قرائت‌های مختلفی از این مفهوم که در قالب اجتماع منتظران و … مشاهده می‌شود، نشانگر این واقعیت است که با توجه به بحران معنای موجود و موعود گرایی که در تمامی ادیان وجود دارد، لازم است قرائتی دقیق، کاربردی و روشنگر و مبتنی بر آموزه‌های شیعی از مفاهیم موعود گرایی ارائه شود، تا از یک طرف عطش شدید انسان سرگشته امروز قدری برطرف گردد و از سوی دیگر راه بر منحرفان و فرصت طلبان بسته شود.

۳. هرچند مبانی فکری اهالی روستای موسوم به منتظران مورد نقد و بررسی است، اما مدل زندگی خودگردان آنان و ترجیح زندگی تولید محور بر مصرف محور می‌تواند الگویی در اداره و ترویج اقتصاد مقاومتی باشد.

۴. در آخر لازم به ذکر است که اهالی روستای موسوم به منتظران اولاً نامی را برای روستای خود انتخاب نکرده‌اند، و اسامی که برای روستای آنها ذکر می‌گردد، توسط دیگران بیان می‌گردد و ثانیاً اهالی این روستا گروهی هستند که به کار و  زندگی روزمره خود مشغولند و هیچ گونه تبلیغی نسبت به عقائد و نحوه زندگی خود ندارند.

نویسنده

مطالب مرتبط

شبهه باز کردن درب توسط زن

شبهات فاطمیه( باز کردن درب توسط زن )

اهمیت و ضرورت امامت در نگاه فاطمی علیها السلام

سیره فردی و اجتماعی حضرت فاطمه سلام الله علیها

مقام قرب حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در پیشگاه خداوند

سیره امام حسین علیه السلام (هدف قیام)

در باب فضیلت ماه رمضان

یک نظر

  • سلام چرا مردم روستا ایستا را دعوت به ازدواج نمی‌کنید تا نسلشان از بین نرود ؟ اصلا خانم در این روستا زندگی می‌کند یا خیر ؟ لطفا ازشون بخواهید زنان بدحجاب کامل را راه بدهند تا با زنان آنها معاشرت کنند