انسان یک گونه از حیوانات است. انسان در زیر گروه حیوان قرار می گیرد. حیوانات گونه های متفاوتی دارند و به گروه های مختلفی تقسیم میشوند. امّا همه در حیوان بودن سهیم اند.
علمای منطق و فلسفه حیوان را به جسم متحرک بالاراده حسّاس تعریف کرده اند و انسان را به حیوان (جسم متحرک بالاراده حساس) ناطق تعریف نموده اند. فرق انسان با بقیه حیوانات،این است که انسان قوه ناطقه و عاقله دارد، ولی حیوانات دیگر این قوّه را ندارند، یعنی نمی توانند مانند انسان تفکر و اندیشه کنند و از جزئیات، کلیاتی را کشف کنند یا از کلیات، جزئیاتی را درک کنند یا درس بخوانند و بر علمشان افزوده شود، ولی انسان با وجود قوه عاقله که خداوند در نهاد او قرار داده، میتواند به علوم بی شماری دست یابد، همان طور که تا کنون به درجات بالایی از علوم دست یافته است.
امّا هیچ گونه از حیوانات چنین نیستند، از این رو خداوند انسان را برترین و اشرف مخلوقات دانسته واو را به واسطه دادن این قوّه مورد تکریم قرار داده است: و لقد کرّمنا بنی آدم و حملنا هم فی البرّ و البحر و رزقنا هم من الطّیّبات و فضّلناهم علی کثیر ممّن خلقنا تفضیلاً؛ ما بنی آدم راگرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا حمل کردیم و از انواع روزی های پاکیزه بهآنان روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری دادیم. بنابراین انسان گُل سر سبد موجودات است، چون توانایی ذاتی برای ترقی و تکامل و هدایت دارد. او میتواند نه تنها بر کره زمین بلکه بر کرات دیگر نیز دست یابد و سلطه پیدا کند.
تنها موجودی که از نیروهای مختلف مادی و معنوی، جسمانی و روحانی تشکیل شده و در لابه لای تضاد ها میتواند پرورش پیدا کند و استعداد تکامل و پیشروی نامحدود دارد، انسان است. حدیث معروفی که از امیرمؤمنان (ع) نقل شده، شاهد روشنی بر این مدعا است: خداوند خَلْق عالَم را بر سه گونه آفرید: فرشتگان و حیوانات و انسان. فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب؛ حیوانات مجموعی از شهوت و غضبند و عقل ندارند؛ امّا انسان مجموعه ای است از هر دو، تا کدامین غالب آید. اگر عقل او بر شهوتش غالب شود، از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چیره گردد، از حیوانات پست تر میشود.
چون انسان عقل دارد، همان کاری را انجام میدهد که حیوان انجام می دهد، یا حتی کاری که حیوان انجام نمیدهد، انجام می دهد، پس پست تر از جیوانی است که قوّه عقل و اندیشه ندارد.
برتری انسان بر سایر موجودات، به سبب جنبه های معنوی و انسانی او است. به گفته دانشمندان، انسان حتّی از نظر نیروهای جسمانی در بعضی از جهات از سایر جانداران قوی تر و نیرومند تر است. چون خداوند به انسان ویژگی هایی داده و او را برتر از موجودات دیگر قرار داده، انتظار و توقعات بیشتری از انسان دارد.
در آیات بعدی میفرماید: و من کان فی هذه أعمی فهو فی الاخره أعمی و اضلّ سبیلاً؛ آنان که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بودند، در آخرت نیز نابینا هستند و گمراه ترند. آنان که گمراهی پیشه کردند و به بیراهه رفتند و در برابر این همه الطاف الهی که در وجود آنان قرار داده و نعمت ارزانی کرده، ناسپاسی و کفران نعمت می کنند، مسلّماً از مسیر هدایت دور شده اند. قرآن میفرماید: إنّا هدیناه السبیل إمّا شاکراً و إمّا کفوراً؛ ما راه را بر انسان روشن کردیم. یا او شاکر وسر براه است و یاکفران کننده و ناسپاس. پرده های ضمیم جهل و غرور و تعصب و لجاجت و شهوت، انسان را به جایی میکشاند که از حیوانات پست تر می گرداند.
به تعبیر آیه شریفه: ولقد ذرأنا لجهنم کثیراً من الجنّ والانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم أعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها أولئک کالانعام بل هم أضلّ اولئک هم الغافلون؛گروه بسیاری از جنّ و انس را برای دوزخ آماده کرده ایم؛ آنان که دل ها(عقل ها)یی دارند که با آن نمی اندیشند و چشمانی که با آن (حقیقت) را نمی بینند و گوش هایی که با آن (حقیقت را) نمی شنوند. آنان چهار پایانند، بلکه گمراه تر! اینان همان غافلان اند (چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت باز گمراهند).
بارها در قرآن مجید غافلان بیخبر به چهارپایان و حیوانات بی شعور تشبیه شدهاند، ولی نکته تشبیه آنها به چهارپایان شاید این باشد که تنها به خور و خواب و شهوت می پردازند، همانندملت هایی که تحت شعار های فریبنده، آخرین هدف عدالت اجتماعی را رسیدن به آب و نام و زندگی مرفه مادی می پندارند.
علی(ع) میفرماید: کالبهمیه المربوطه همّها علفها أو المرسله شغلها تقممها؛ همانند حیوانات پرواری که تنها به علف میاندیشند و یا حیوانات دیگری که در چراگاه رها شده اند و از این طرف و آن طرف خرده علفی بر می گیرند.
به تعبیر دیگر: گروهی از غافلانِ دور افتاده از خدا و معنویت، مرفه اند، همچون گوسفندان پروار و گروهی نامرفه، مانند گوسفندانی که در بیابان ها دنبال آب و علفی می گردند. هر دو گروه هدفشان جز شکم نیست.