حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۱۰ آذر , ۱۴۰۲ Friday, 1 December , 2023 ساعت تعداد کل نوشته ها : 35426 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 16 تعداد دیدگاهها : 112×
18 مرداد 1395 - 6:22
شناسه : 12280
بازدید 100
4

فعالیت های علمی و فرهنگی الف. تألیفاتدوره ی سلطنت ملوک بهمنی صرف توجه به علم و علما و توسعه ی فعالیت های علمی و فرهنگی گردید. این امر از طریق مهاجرت علما و هنرمندان سرزمین های مختلف اسلامی به دکن صورت گرفت. توجه ملوک بهمنی به تعلیم و تربیت، آثار قابل توجهی از خود بر […]

ارسال توسط :
پ
پ

فعالیت های علمی و فرهنگی
الف. تألیفاتدوره ی سلطنت ملوک بهمنی صرف توجه به علم و علما و توسعه ی فعالیت های علمی و فرهنگی گردید. این امر از طریق مهاجرت علما و هنرمندان سرزمین های مختلف اسلامی به دکن صورت گرفت. توجه ملوک بهمنی به تعلیم و تربیت، آثار قابل توجهی از خود بر جای گذاشت و زمینه ی نفوذ فرهنگ و تمدن اسلامی، به ویژه ایرانی -اسلامی را در دکن فراهم کرد. فعالیت های علمی و فرهنگی محمود گاوان از جمله مواردی است که در این زمینه انجام گرفت. دو اثر مهم وی تحت عناوین ریاض الانشاء و مناظر الانشاء نشانگر تسلط وی به زبان و ادبیات فارسی و بازتاب فعالیت های فکری و فرهنگی اوست. مکاتیب محمود گاوان در ریاض الانشاء، که به توصیه ی دوستان وی تدوین شد. (۲) سبکی منشیانه و متکلّفانه دارد. وی خود به این مسئله اشاره کرده و علت آن را تقویت در صناعت زبان فارسی ذکر کرده است. (۳) زبان نگارش در ریاض الانشاء فارسی است. به کارگیری عبارات بلند، اشعار و واژه های عربی مطالعه ی آثار او را از پیچیدگی برخوردار کرده است. مکتوبات وی با مدح و ستایش آغاز می شود؛ حمد و ثنای پروردگار با مدح و تمجید گیرنده ی مکتوب همراه است. در اندک مواردی، مکاتیب وی تنها به مدح و تمجید و تعریف گیرنده نامه آغاز و سپس پایان می یابد. این امر نشانگر آن است که وی برای اولین بار، باشخص مورد نظر ارتباط برقرار کرده است. نامه های محمود گاوان علت مهاجرت وی از گیلان به دکن، تاریخ سلاطین گیلان، روابط خارجی با سرزمین های اسلامی مانند گجرات، مالوه، مصر (۴) عثمانی (فریدون پاشا، ۱۲۷۴ق، ص ۲۶۰-۲۶۲) و روابط فرهنگی ملوک بهمنی با مناطق گوناگون اسلامی را آشکار می کند. نامه نگاری و ارسال آن به سلاطین سرزمین های اسلامی، یکی از مهم ترین روش های ابداعی محمود گاوان در فعالیت های سیاسی و فرهنگی است. وی از این طریق، شهرت و محبوبیت جهانی کسب نمود، به گونه ای که به هنگام مرگ وی، عزاداری وسیعی در مکّه برپا گردید. (سخاوی، بی تا، ج۱۰، ص ۱۴۵)از دیگر آثار وی، مناظرالانشاء است که در یک مقدّمه و دو فصل درباره ی هنر نامه نگاری فارسی تدوین شده است. فن ترسّل و مباحث مربوط به بلاغت در این اثر، نشانگر تبحر وی در این فنون است. آیین نامه نگاری، اصول فن ترسّل، تعلیم روش های صحیح کتابت و انشاء ذکر آیات، احادیث، روایات تاریخی، اشعار، ضرب المثل های فارسی و عربی از جمله موضوعات بررسی شده در این اثر است. وی همچنین از اشعار شاعران بزرگ، امیر خسرو دهلوی، انوری، حافظ، رشید وطواط، خواجوی کرمانی، ظهیرالدین، فاریابی، جامی، مولوی و کمال خجندی، استفاده کرده است. (۵) محمود گاوان ابیاتی در پاسخ به قصاید کمال الدین اسماعیل اصفهانی، حکمی حسام الدین انوری و بدایع الزمان همدانی سرود. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ی ش ۳۷) وی با این اقدام، به گونه ای مهارت خویش را در مشاعره از طریق مکتوب آشکار نموده است. نقل قول فرشته نشان می دهد که وی دارای دو اثر دیگر به نام های دیوان اشعار و رساله روضه الانشاء بوده است. (فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۸) فرشته، محمود گاوان را به دلیل توانایی های سیاسی، علمی و ادبی، « صاحب السیف و القلم » لقب داده است. (ر. ک. همان، ج۱، ص ۳۵۰)
ب. دعوت از دانشمنداندر دوره ی وزارت محمود گاوان، سیاست ملوک بهمنی، که مبتنی بر جذب دانشمندان از سرزمین های اسلامی بود، همچنان ادامه یافت. محمود گاوان با ارسال نامه هایی به علما، عرفا و ادبا درصدد جذب آنان به دکن برآمد. مکاتیب مذکور نشانگر فعالیت وی در زمینه ی ترویج و تقویت زبان فارسی است. ظرافت ادبی و مهارت محمود گاوان در فنون زبان فارسی در این نامه ها آشکار است. نقل قول فرشته نشان می دهد محمود گاوان پیش از ورود به دکن، از شهرت و معروفیت برخوردار بود. وی از سوی سلاطین خراسان و عراق پیشنهاد منصب وزارت دریافت کرد. روابط او با فضلا و علما پیش از آنکه به دکن مهاجرت کند. با مناطق گوناگون اسلامی، از جمله خراسان و عراق برقرار بود. (فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۲) وی در دکن حضوریافت و با وجود ایفای مسئولیت های مهم در مشاغل دیوانی و حکومتی، در علوم عصر خویش، به ویژه فن نثر و نظم، سرآمد بود. (فرشته ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۸) وی در نامه های متعدد مولانا عبدالرحمن جامی را به هند دعوت نمود. او در یکی از نامه هایش، عاجزانه از وی تقاضا کرد به دکن مهاجرت کند. (۶) همچنین در نامه دیگری از دوری و هجران او می نالد و می نویسد: تا کی باید تقاضای دعوت از وی کند، در حالی که دیگر نمی تواند دوری او را تحمل کند؟ همچنین برخی نامه های وی در پاسخ نامه جامی نگاشته شده است. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۱۰۲) (۷) این امر نشانگر ارتباط دو سویه میان محمود گاوان و مولانا عبدالرحمن جامی است. جامی نیز شرح فصوص الحکم را برای وی فرستاد و محمود گاوان از این امر بسیار مسرور شد. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۳۸) وی همچنین با نامه های متعددی با علما و عرفا « رابطه داشت. « عارف الکامل شیخ بایزید الخلخالی »، « شیخ العالم محمود الماندوی »، « مولا فاضل شمس المله و الدین محمّد لاری »، و « حضرت مولی الفاضل مولینا ابوسعید » عناوین نامه هایی است که وی به آنان ارسال کرده است. در این نامه ها، مباحث فقهی و کلامی و ظرایف ادبی وجود دارد که نشانگر مهارت محمود گاوان در این علوم و فنون است. (۸) محمود گاوان طی نامه ای به شیخ محقق صدرالدین رواسی خاطر نشان کرده است: « در این دیار، عارفان و دانشمندان بسیاری حضور دارند، و اگر وی نیز به این دیار و طالبان آن نظر التفات دارند با ورود خود، این بلاد را روشن گردانند. » (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش۱) همچنین نامه ی دیگر وی به خواجه عبیدالله است. وی در این نامه، خواجه عبیدالله را با لاقاب « ملک صفات »، « قطب آسمان ولایت »، « خورشید طریق هدایت »، « گنجور کنوز بدایت و نهایت »، « سلیمان جهان معرفت »،…. و « طاووس ریاض رضا » خطاب کرده، می گوید: « کسی در این دیار نیست تا از نور وجود او به دل تاریکش روشنایی بتابد » و بدین سان، از وی دعوت می کرد تا به دکن برود. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ی ش۳)از نامه های موجود در ریاض الانشاء، می توان دانشمندان و عرفا و ادبای معاصر عصر محمود گاوان را شناسایی کرد. برخی از نامه های وی به دانشمندان، تنها به منظور برقراری رابطه و اطلاع دادن از اوضاع و احوال عصر ملوک بهمنی بوده است. گاوان در نامه ای خطاب به مولی الفاضل مولینا ابوسعید، چگونگی فتح قلاع کهیلنه و رینگنه را ذکر کرده است. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش۳۰) وی علاوه بر ابراز علاقه مندی به حضور عبدالرحمن جامی در دکن، از دیگر علما نیز دعوت نمود. در نامه ای خطاب به مولا فاضل جلال المله والدین تقاضا کرد به هندوستان برود و در مدرسه آنجا مشغول تدریس شود. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۴۱) همچنین در نامه ای به ابوبکر طهرانی، به اصرار از او تقاضا نمود تا به هندوستان بیاید. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش۴۳)مکاتبات مذکور در برخی موارد، منجر به برقراری روابط علمی گردید؛ چنان که جلال الدین دوانی، که به عنوان مترجم اخلاق جلالی شهرت داشت، شرح هیاکل النور، تألیف شیخ شهاب الدین سهروردی را با عنوان شواکل الحور نوشت و آن را به محمود گاوان تقدیم کرد. (Sherwani, 1968, p. 85) از ریاض الانشاء چنین بر می آید که شرح شمسیه قطبی و حاشیه کافیه در دوره ی محمود گاوان تدریس می شد. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۴۷، ۷۲) ملا عبدالکریم همدانی نیز شرح زندگانی محمود گاوان را تحت عنوان تاریخ محمود شاهی نگاشت. وی معاصر محمود گاوان بود و با او روابط دوستانه ای داشت. او شعر نیز می سرود. ابیاتی از وی درباره ی شهادت محمود گاوان بر جای مانده است. (فرشته، ۱۳۰۱، ج۱، ص ۳۵۷-۳۵۸ )(۹)
ج. تأسیس مدرسههمزمان با آغاز فعالیت های علمی و فکری در دوره ی ملوک بهمنی، مراکزی به عنوان آموزشگاه تعیین گردید. مدارس، مکتب ها و خانقاه ها از جمله مراکز آموزشی در این دوره به شمار می آمد. در این میان، مساجد نقش تعلیمات مذهبی بر عهده داشت. آموزش قرآن و اصول اسلامی به عنوان اصلی ترین مواد درسی در مساجد به شمار می آمد.علاقه وافر محمود گاوان به فعالیت های فرهنگی، منجر به نفوذ هنر ایرانی در تحولات فکری و آثار هنری عصر او گردید. وی هنرمندان و کاشی کاران بسیاری را از ایران (به ویژه از دربار تیموریان) به دکن دعوت نمود و آنان را در احداث آثار هنری به کار گماشت. دو هنرمند برجسته به نام های شکرالله قزوینی و علی صوفی در بنای این اثر به سبک هنر ایرانی، نقش مهمی در این امر ایفا کردند. (Schotten, 1347, p. 104) بنای مدرسه « محمود گاوان » در سال ۸۸۴ق (دو سال پیش از قتل محمود گاوان) به پایان رسید. (فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۸) (۱۰) سبک بنای ساختمان، همانند مدارس قدیم سمرقند و مساجد اصفهان است. کاشی کاری دیوارهای آن از زیبایی خاصی برخوردار است. رسم الخط کتیبه ها نیز مخلوطی از خط نسخ و نستعلیق است و بر سر در مدرسه، آیاتی از قرآن کریم به خط ثلث بر زمینه ای سفید با حروفی آبی رنگ نگاشته شده و نام کاتب آن « کتبه العبد علی الصوفی » نمایان است. (معین الدین عقیل، ۱۹۸۳، ص ۳۸)بنای مدرسه در سطحی بالاتر از زمین طراحی و در سه طبقه بنا گردید. در این بنا، پیرامون حیاط آن، اتاق های بسیار برای طالبان علم ساخته شد. در این اثر، از گنبدهای دو لایه (Schotten, 1347, p. 77) و به سبک مدارس « چهار ایوانه » تیموریان در سمرقند، از مناره استفاده شده است. (Marshall, 1958, V. 3, pp. 635-636) پیش از آن بنای گل دسته به جای مناره، رواج داشت. (Yazdani, 1947, p. 49/ Wajahat Husain, 1939, V. 1, p. 91)مدرسه « محمود گاوان » شامل تالار سخن رانی، تالار اجتماعات، کتاب خانه، اتاق استادان، اتاق های دانش آموزان و خوابگاه بود. محمود گاوان هزینه مدرسه را از اموال شخصی خویش، که از طریق تجارت کسب می کرد، می پرداخت. بخشی از هزینه آن نیز از محل اوقاف تهیه می شد. (گاوان، ۱۹۴۸، ص ۹۸-۱۰۰) کتاب خانه آن بیشترین تعداد کتب (سه هزار جلد) را به خود اختصاص داده بود. (فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۶۰) مکاتبات محمود گاوان نشان می دهد که او کتاب های نفیس را از سرزمین های گوناگون، برای کتاب خانه مدرسه تهیه می نمود. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۳۴) مؤلف تاریخ ادبیات فارسی می نویسد: مُهر محمود گاوان بر نسخه ای از کتاب تفسیر کشّاف موجود است که برای شاهرخ میرزا، پسر امیر تیمور، تهیه شده است. (Devore, 1961, p. 112) این امر نشان می دهد که محمود گاوان به مبادله کتب و تهیه آن برای کتابخانه خویش می پرداخت.فعالیت های علمی و فرهنگی محمود گاوان در ایجاد شرایط لازم برای جذب علما و دانشمندان از طریق مکاتبات با علما و بنای مدرسه و دعوت از علما برای تدریس در آن، منجر به مهاجرت علما از سرزمین های اسلامی، به ویژه ایران و آناتولی، به « بیدر » شد. (هالیستر، ۱۳۷۳، ص ۱۲۳) به نظر می رسد مدرسه بیدر و تدریس علوم گوناگون در آن عامل مؤثری در جذب ادبا و علما به دکن بوده است.تحوّلات سیاسی پس از قتل محمود گاوان منجر به رهاشدن فعالیت های فرهنگی گردید. اگرچه محمود گاوان مردی چند جانبه بود و در زمینه های گوناگون سیاسی، اداری و فرهنگی موفقیت هایی به دست آورد، اما دوره ی پس از وی، دوره ی انحطاط و زوال تدریجی به شمار می آمد. فقدان اطلاعات درباره ی فعالیت های فرهنگی این دوره نشانگر این مطلب است.
د. ترویج تشیّعحضور خاندان شاه نعمت الله ولی در دکن، منجر به مهاجرت برخی مریدان آنان به دکن گردید. محمود گاوان از جمله کسانی بود که در مهاجرت خویش از گیلان به هندوستان، به قصد دیدار شاه محب الله وارد بیدر شد. (فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۸) حضور وی در دکن به عنوان وزیر ملوک بهمنی منجر به تقویت تشیّع گردید. به استناد مورخان، وی فردی پاک دین بود. مطابق شرع نبوی عمل می کرد و به شیخین نیز احترام می گزارد. (نیمدهی، نسخه ی خطی، ش ۲۷۱، ج۲، برگ ۴۹۸/ الف/ فرشته، ۱۳۰۱ق ج۱، ص ۳۵۹) آقا بزرگ طهرانی مکرّر وی را از مؤلفان شیعی نام برده است. (طهرانی، بی تا، ج۱۱، ص ۳۲۰ و ج۱۷، ص ۱۸۰ و ج۲۲، ص ۲۷۸-۲۷۹) اگرچه برخی محققان او را سنّی متعصّب (Wajahat, 1939, p. 102) و برخی نیز اعتقادات شیعی وی را امری شخصی (Haig, 1924, V.xvi, p. 250) به شمار آورده اند، با این همه، اسناد و مدارک حاکی از آن است که وی تمایلات و اعتقادات شیعی داشته و در ترویج آن نیز فعّال بوده است؛ چنان که وقتی سلطان حسین هراتی درصدد برآمد تا تشیّع را به عنوان مذهب رسمی قلمرو خویش اعلام کند نماینده ای با نام سید کاظمی به سوی دکن فرستاد و از محمود گاوان دعوت نمود به دربار وی برود و به خدمت پادشاهی او درآید. (Haig, 1924, V. xvi, p. 34) این امر بیانگر کاردانی محمود گاوان در ترویج تشیّع و فعالیت های فرهنگی است. وی نه تنها به سادات علاقه مند بود، بلکه در طول وزارت خویش، تلاش نمود تا بزرگان سادات را به دکن جذب نماید. اگر چه درباره ی اینکه وی توانست سادات برجسته ای به دکن جذب نماید مدرکی وجود ندارد، اما بسیاری از نامه های وی به بزرگان سادات در این زمینه نگارش یافت. محمود گاوان در اثر خویش، ریاض الانشاء، نامه های متعددی به برخی بزرگان سادات نگاشته است. (۱۱)این امر نه تنها بیانگر حضور گسترده ی سادات و شیعیان در دکن، بلکه حاکی از اعتقادات شیعی محمود گاوان است. برخی جملات در مکاتیب وی نشانگر تشیّع اوست. کلماتی مانند « بمحمّد و الاولاد »، « بمحمّد و حیدر » و جملاتی در ستایش پیامبر و خاندان وی در خاتمه برخی نامه های وی ذکر شده است. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه های ش۱۰، ۲۳، ۹۴، ۱۰۴و ۲۰۰) وی در یکی از نامه هایش در وصف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندانش (علیهم السلام) چنین می سراید:
محمد کاصل هستی شد وجودش *** جهان گردی زشاد روان وجودشمحمد کافرینش هست خاکش *** هزاران آفرین بر جان پاکش
و بر آل و اصحاب او، که ثمره ی شجره ی وجود و نجوم آسمان هدایت وجودند، واصل باد. » (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۲۳) وی همچنین در مکتوبی که به شیخ محمود الماندوی نگاشته است، پس از سرودن شعر می نویسد: « و صورت کلام جلیّ حضرت امیرالمؤمنین علی – کرم الله وجهه- در مرآت ذات خباثت سماتش منجلی گشت. » (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۹۸) چنین جملاتی در ریاض الانشاء تشیع محمود، گاوان را آشکار می کند. این امر در تقویت اعتقادات شیعی در دکن تأثیر گذاشت، آن گونه که برخی فرماندهان نظامی ملوک بهمنی مانند یوسف عادل خان ترک و حسن نظام الملک بحری، که از دست پروردگان محمود گاوان بودند، تحت تأثیر اعتقادات مذهبی وی قرار گرفتند. (خافی خان، ۱۹۲۵، ج۳، ص ۱۰۷) این امر از تلاش آنان برای ترویج مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی قلمرو خویش، در سال های پایانی حکومت ملوک بهمنی آشکار است.
قتل محمود گاواندرگیری محمود گاوان در امور نظامی و غیبت طولانی او از حکومت مرکزی، به مخالفان وی فرصتی داد تا از محبوبیت او نزد سلطان و اذهان عمومی بکاهند. اولین آثار حساسیت نسبت به موفقیت های وی، توسط خواجه جهان ترک آشکار شد. برخی نامه های محمود گاوان، که در صحنه ی نبرد و لشکرکشی ها نگاشته شده، حاکی از آن است که وی نه تنها مورد حسادت دشمنان و بدخواهان خویش قرار داشت، بلکه در اقدامات نظامی نیز امرا و سران لشکر مددکار و یاور او نبودند. وی در یکی از نامه هایش از کمی یاران و فساد مفسدان و حاسدان اظهار اندوه می کند؛ زیرا فاسدان قصد داشتند او را در مغرب ناپدید کنند. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۷۰) (۱۲) وی همچنین تصرف قلاع سنگیسر را به دلیل وجود جنگل و کوه ها و نبودن امرای قدرتمند و سران کارآمد لشکر، محال ذکر کرده است. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۴۶)نامه ای دیگر از محمود گاوان نشانگر آن است عده ای در دربار این تفکر را رواج می دادند که آرام سازی مناطق مرزهای غربی توسط وی امکان پذیر نیست. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۶۶)شدت آزار توطئه گران در یکی از نامه های وی مشهود است. وی می نویسد:تیرهای رنج و درد و بدنامی به سویم پرتاب می شود و آتش غیرت و حیرت در دلم افروخته شده است، به طوری که تنم از آن آتش سوخته شده و شعله آن از روزنه ی دهان بیرون زده است و این جماعت بی عقل نمی دانند چگونه چشم باز کنند و حقیقت را دریابند که بلور بی بها را با گوهر و شگال بدسگال و سوسمار را با شیر و نهنگ معاوضه می کنند. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش۹۰) (۱۳)این امر همچنین در نامه ای که وی به جامی نگاشته، روشن است. وی اظهار می دارد: خزانه هایشان پر از پول است، اما قلب هایشان پر از غفلت، گناه و شر است و امیدوار است با انتقال جامی از خراسان به هندوستان ظلمت، عالم ظلمانی به جمال او نورانی شود. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۳۸)چنین نامه هایی حاکی از اتفاقاتی بود که علیه محمود گاوان در حال روی دادن در پایتخت ملوک بهمنی بود. وی پس ازاتمام لشکرکشی ها و کسب موفقیت در مرزهای غربی، به سوی پایتخت بازگشت. (فرشته ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۰) سرانجام، توطئه ای علیه وی، که عنوان خیانت او به سلطان بهمنی داشت، وی را به سوی مرگ کشاند. این توطئه به شکل نامه ای جعلی، که حاکی از همدستی محمود گاوان با « نرسینگ رای » بود، طرح گردید. مخالفان، نامه ای را که دارای مهر خواجه محمود گاوان (۱۴) بود، به سلطان محمد نشان دادند. وی از این امر برآشفت و ارکان حکومتی را در دربار جمع کرد و محمود گاوان را نزد خود طلبید. در این هنگام، عده ای از طرف داران محمود گاوان به او پیغام دادند راهی گجرات شود. اما او چنین پاسخ داد:سال های دراز از دولت این سلسله فراغت کرده ام و هیچ گونه تقصیری از من به وجود نیامد است. به مجرد تهمتی که دشمنان کرده باشند بالتقدیر ناپرسیده شاه یکایک، به بی وفایی مرا منسوب نخواهد کرد، و اگر سیاست کند هم بهتر از حرام نمکی است.او به نزد سلطان رفت. سلطان به وی گفت: « اگر کسی با ولی نعمت خود بی جهت حرام خواری نماید و به یقین بپیوندد، سزای او چیست؟ » محمود گاوان پاسخ داد: « هر آن بدبخت که با صاحب خویش در مقام غدر باشد و یقین شود، سزایش جز شمشیر آبدار نیست. » سپس سلطان محمد نامه را به وی نشان داد. خواجه محمود گاوان گفت: این مُهر من است، اما خط من نیست و از آن خبر ندارم. وی قسم یاد کرد، اما سلطان که به دلیل مشروب خواری مست بود، درصدد تحقیق برنیامد و بلافاصله دستور قتل وی را صادر کرد. خواجه محمود گاوان در این هنگام، چنین گفت: « قتل من، که به پیری رسیده ام، سهل است، اما موجب خرابی ملک و بدنامی تو خواهد شد. » سپس وی به دست مردی حبشی به نام « جوهر » به قتل رسید. (طباطبا، ۱۳۵۵ق، ص ۱۳۰) (۱۵)اگرچه روایات مزبور نشانگر مستی سلطان محمد سوم به هنگام صدور دستور قتل محمود گاوان است، اما نظر سخاوی درباره ی قتل محمود گاوان متفاوت است. بنا به نقل وی، اصلاحات محمود گاوان محدود به امرا و نظامیان نبود، بلکه او سلطان را نیز از ولخرجی و اسراف ممانعت می کرد. سلطان محمد پس از مدتی، رفتار او را نپسندید و با وی در این امر مخالفت کرد؛ زیرا این روش آزادی سلطان را در خوش گذرانی ها سلب می نمود. (سخاوی، بی تا، ج۱۰، ص ۱۴۴-۱۴۵/ مقیم هروی، بی تا، ج۳، ص ۵۰-۵۱/ فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۷) طباطبا، نیمدهی، قبادالحسینی و فرشته نیز طرح توطئه قتل وی را هنگامی که محمود گاوان مشغول نبرد بود، ذکر کرده اند. (طباطبا، ۱۳۵۵ق، ص ۱۲۵-۱۲۹/ نیمدهی، ۱۳۰۱ق، ج۲، برگ ۴۹۷ب/ الحسینی، نسخه خطی، ش ۳۵۳۴ برگ ۴۰۵ب/ فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۷) (۱۶)محمد شاه بهمنی از محبوبیت خواجه محمود گاوان میان مردم دکن به خوبی آگاه بود. وی برای خدشه دار کردن خدمات او، نامه ای تنظیم کرد و قتل وی را توجیه نمود. سپس آن را به اعیان حکومتی در ایالت های دکن فرستاد. سلطان در این نامه درباره ی محمود گاوان چنین نگاشت:پس از اینکه ما از یورش گنجی بازگشتیم، مشخص و واضح شد که خواجه جهان از اینکه ما به برخی از معتمدان قدیم و مخلصان توجه و التفات داریم، باعث بروز حسد در وی شد، و زمانی که ما مشغول نبرد با نرسنگ بودیم وی نوشته ای به نرسنگ فرستاد که با اتحاد وی علیه ما بشورد. بر همگان واضح است که وی جفا پیشه کج اندیشه تاجری بود که بعد از مدت های مدید کسب تحصیل، با هریک از ارکان دولت تملّق و فروتنی می کرد، تا آنکه توانست در صف اکابر و اشراف درآید، تا آنکه وی را در مسند وزارت و تدبیر مشاورت خود گردانیدیم و بر خزائن سرائر مملکت محرم و معتمد دانستیم و قریب سی هزار (روستا) از ممالک محروسه در تصرف او درآوردیم و کار او در ارتقا و اعتلا بالا گرفت، تا آنکه دعوی مقابله آرزوی مقارنه در خاطرش خطور نمود و اعوان و خدمتش دست تطاول و بیداد بر بلاد و عباد گشادند. اگر چه خواجه به لسان همگنان از نزدیک و دور مشکور بود و در مکارم اخلاق و کمالات و صفات انسانی نظیر و ثانی اش نبود، اما عمالش جهت تحصیل مال… نرگس وار جهت درم و دینار، سیم را قره العین نموده، شعاع عین آفتاب را، که زردست، از در و دیوار رعایا به دست و دندان تعدّی می کندند و دود آه و فغان از دودمان عجزه و مساکین به فلک هشتمین می رسانیدند، عاقبت آه آتش اندوز… خرمن حیاتش را بسوخت. » (طباطبا، ۱۳۵۵ق. ص ۱۳۰-۱۳۲)در این نامه، نه تنها محمود گاوان به عنوان فردی چاپلوس و متملق توصیف گردیده، بلکه هدف او و کارگزاران وی نیز تنها کسب پول و جمع آوری ثروت و ظلم و ستم به فقرا ذکر شده است. پس از قتل محمود گاوان، طرفداران وی، که او را در فرار به گجرات تشویق کرده بودند. تحت تعقیب قرار گرفتند. برخی از آنان نزد یوسف عادل خان (یکی از فرماندهان نظامی) پناهنده شدند و بقیه نیز به مناطق گوناگون فرار کردند. سپس سلطان محمد به خزانه چی محمود گاوان، نظام الدین حسن گیلانی نام داشت، دستور داد تا اموال خواجه محمود گاوان را به وی تسلیم کند. خزانه چی گفت: صاحب من دو خزانه داشت: یکی « خزانه شاهی » بود که خرج اسب، فیل، مطبخ و سپاهیان از آنجا تهیه می شد. در آنجا هزار لاری و سه هزار هون موجود است. خزانه ی دیگر به نام « خزانه ی درویشان » بود که صرف فقرا و مساکین می شد. در آن خزانه، کیسه ی سیصد لاری به مهر او موجود است. سلطان از پاسخ خزانه چی تعجب کرد و گفت: چگونه است که وی همانند شاهان بود! اموال وی این مقدار است؟ خزانه چی گفت: هر گاه اموالی از جاگیر او می رسید، خرج اسب و فیل و سپاهیان را جدا می کرد و بقیه را در راه خداوند صرف فقرا می نمود. همچنین اموال شخصی او به مبلغ چهل هزار لاری بود که از ایران با خود آورده بود. وی این مبلغ را سالانه صرف تجارت می کرد. فایده و درآمد حاصل از آن را در خزانه ی درویشان می گذاشت و برای مادر، خویشاوندان و مستمندان مناطق گوناگون (که با آنان آشنایی داشت) می فرستاد و تنها روزانه دوازده لاری صرف هزینه ی شخصی خویش می کرد. (فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص۳۵۹)اظهارات خزانه چی درباره ی اموال بر جای مانده محمود گاوان، نادرستی اظهارات سلطان محمد سوم را در نامه ای که به اعیان دکن درباره ی ویژگی های وی نگاشت. روشن می کند. سلطان محمد به اظهارات خزانه چی بسنده نکرد. بدین منظور، درباره ی اموال او از کتابدار خواجه محمود گاوان نیز پرسش نمود. وی اظهار داشت: حدود سه هزار جلد کتاب در کتاب خانه موجود است که محمود گاوان همه را وقف طالبان علم کرده است. میر فراشان نیز به دنبال تحقیق سلطان درباره ی اموال خواجه محمود گاوان خاطر نشان کرد: اگر چه خواجه به تجارت فرش مشغول بود، اما خود روی حصیر زندگی می کرد! (فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص۳۶۰) روش زندگی محمود گاوان در نامه ای که به پسرش علی ملک التجار نوشته، نمودار است. وی در این نامه به پسرش توصیه کرده است تا با هر کسی مطابق موقعیتش در زندگی رفتار کند تا قدرت بخشش و عفو را تا حد امکان به کار برده باشد. وی می نویسد، برخی افراد در هوش و عقل و استدلال، بالاتر از بقیه هستند و باید هر یک از امرای کوچک و بزرگ را بر اساس منزلت آنان احترام کرد. حاکم باید مملکت را از مسبّبان طغیان و شورش تخلیه کند و برهاند و امرای لشکر و نیروهای نظامی را به خاطر گماشتن در کارهای سخت و تکالیف خارج از توان متنفّر نگرداند و در زمان لازم، شجاع و کوشا باشد و به سخنان مردم ضعیف توجه ننماید. (گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۳۶) این نامه در ظاهر، خطاب به پسرش علی است، اما در واقع، توصیه های علمی در نحوه ی اداره امور حکومتی برای سلاطین به شمار می رود.محمود گاوان به آنچه توصیه می کرد، عمل می نمود. وفاداری او نسبت به ملوک بهمنی بیانگر این مطلب است. وی در نامه هایش، به لطف و محبت ملوک بهمنی اشاره کرده، بیان می کند که چگونه دلتنگی اش نسبت به خانه و کاشانه اش- که آن را ترک نموده- در نزد سلاطین بهمنی، به ویژه سلطان همایون، شفا یافته و گردنش زیر فشار محبت همایون شاه خم شده است. (گاوان ۱۹۴۸، نامه ش۵۰) وی در نامه ای دیگر می نویسد: مسئولیتی را که در مقابل سلطنت سلطان نظام شاه دارد، نمی تواند نادیده بگیرد و خدمت وی را بر خود لازم و واجب می داند. (گاوان، ۱۹۴۸، نام ش ۲۱) (۱۷)او هنگامی که از سوی سلطان محمد سوم (به قصد قتل) به دربار دعوت شد، به ممانعت طرف داران خویش توجهی نکرد و اعلام داشت: اگر سلطان او را سیاست کند بهتر از حرام نمکی است. (فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص۳۵۷/ رازی، ج۱) (۱۸) اصلاحات وی در امور حکومتی و نظامی ملوک بهمنی، که در جهت تقویت حکومت مرکزی انجام گرفت، نشانگر احساس مسئولیت او در برابر منصب خویش (وزارت) است.
نتیجهملوک بهمنی به عنوان حاکمان مستقل مسلمان بر بخش هایی از دکن حکومت داشتند. آنان با بهره گیری از افراد کاردان و برجسته ی نظامی و حکومتی، زمینه ی تثبیت حکومت خویش را فراهم کردند. سیاست جذب مهاجران لایق و با کفایت از سوی آنان، درباره ی بهمنیان را آماده ی پذیرش مسلمانان برجسته و دانشمند نموده بود. از این رو، مسلمانان، اعم از شیعیان و اهل تسنّن، از کشورهای اسلامی وارد دکن می شدند. این امر اگرچه به تقویت ملوک بهمنی انجامید، اما منجر به بروز تعارض طبقاتی به شکل اختلافات داخلی میان مسلمانان مهاجر (شیعه و سنی) گردید. هنگامی که محمود گاوان به دکن مهاجرت نمود، اختلافات میان مسلمانان و سنّیان همچنان وجود داشت. از این رو، حضور کسی که بتواند به اختلافات مذکور خاتمه دهد و میان قوا تعادل و توازن برقرار کند، حایز اهمیت بود. در چنین شرایطی، محمود گاوان با برخورداری از ویژگی های بارز اخلاقی، مانند شجاعت، انصاف، بخشش و توجه به فقرا، تجارت، وفاداری به حکومت و آگاهی به امور سیاسی، علمی و فرهنگی، از سوی سلطان همایون شاه بهمنی به سمت وزارت منصوب شد. انتخاب مذکور، که با دوراندیشی سلطان بهمنی روی داد، برای مدتی حکومت بهمنی را در شرایط آرام سیاسی قرار داد. محمود گاوان با اعطای یکسان مناصب حکومتی به نیروهای مختلف اجتماعی (سنّیان و شیعیان)، به اختلافات دیرینه آنها خاتمه داد. این اقدام موضع گیری های احتمالی صاحب منصبان حکومتی را نسبت به محمود گاوان خنثی نمود. شایستگی ها و پیروزی های وی در لشکرکشی های نظامی و اصلاحات اداری و حکومتی، منجر به آرامش مرزها گردید. در این میان، مرزهای غربی علاوه بر اهمیت سیاسی، دارای اهمیت اقتصادی بود؛ چنان که از دست دادن آن به منزله ی رکود اقتصادی حکومت بهمنی به شمار می آمد. محمود گاوان با خاتمه دادن به ناامنی و دزدی های دریایی در این منطقه، کنترل اوضاع اقتصادی و نجاری سواحل غربی را به دست گرفت. این امر منجر به افزایش فعالیت های تجاری و درآمد اقتصادی گردید. مکاتبات با سرزمین های اسلامی نیز از جمله سیاست هایی بود که محمود گاوان آن را به کار گرفت. وی بدین طریق، ملوک بهمنی را به همسایگان سرزمین های اسلامی معرفی کرد. ذکر قدرت نظامی ملوک بهمنی و پیروزی های آنان در نبردها در این نامه ها، نه تنها طرف داران ملوک بهمنی را به تقویت روابط تشویق کرد. بلکه بدین وسیله، با اعلام تفوّق نظامی آنان، حملات احتمالی از سوی دشمنان ملوک بهمنی دفع گردید.شرایط آرام سیاسی، که با تلاش های محمود گاوان به وجود آمده بود، زمینه را برای فعالیت های فکری و فرهنگی مساعد نمود. به بیان دیگر، در شرایط مناسب سیاسی و اقتصادی، امور فرهنگی در مرحله رشد و رونق قرار گرفت. محمود گاوان در این زمینه، ایفای نقش نمود و به عنوان دانشمند و ادیب برجسته، به تبادلات فرهنگی پرداخت. وی با نگارش کتب فارسی و پرداختن به اشعار و صناعات ادبی، درصدد تقویت و ترویج زبان فارسی در دکن برآمد. دعوت مکرر وی از علمای مسلمان، به ویژه ایرانی، و تلاش در جذب آنان به دکن، بیانگر ارتباطات فرهنگی است. وی در این زمینه، به تقویت تشیّع نیز پرداخت. نامه های متعدد او به سادات سرزمین های اسلامی، نه تنها حاکی از علاقه ی وی به سادات است، بلکه بیانگر این امر است که وی درصدد جذب آنان به دکن بوده است. او پیش از آن، با هدف دیدار با خاندان شاه نعمت الله ولی وارد بیدر شده بود. از این رو، حضور سادات برجسته در دکن می توانست منجر به جذب سایر شیعیان به دکن شود. تشیّع محمود گاوان نه تنها شرایط سیاسی را برای شیعیان آسان نمود، بلکه تمایلات و اعتقادات شیعی وی منجر به آن شد که برخی فرماندهان نظامی، مانند یوسف عادل شاه، که تحت نظارت وی رشد یافته بودند، به تشیّع گرایش یابند. آنان در سال های پایانی حکومت بهمنیان، در جاگیرها و اقطاع خویش، اعلام استقلال کردند و تشیّع را به عنوان مذهب رسمی قلمرو خویش به رسمیت شناختند.
پی‌نوشت‌ها:
۱٫ استادیار دانشگاه تهران.۲٫ وی در این باره می نویسد: « تا جمعی از دوستان که هر یک از ایشان صدر محافل افاضل بودند و مهر سپهر علوم و فضایل، به وجوب جمع و تألیف آن اجتماعی نمودند و نجوم الزام و ابرام از افق اجتهاد و اهتمام دایمه الشعاع فرمودند، بنابراین مکتوبی چند، که مسوّده ی آن از عروض حوادث مجدّده ی زمان محفوظ مانده بود و مظنّه ی آن می شد که به عین رضای اهل دانش ملحوظ گردد، در سلک تألیف انتظام داده و آن را کتاب « ریاض الانشاء » نام نهاده… » (ر.ک. گاوان، ۱۹۴۸٫ ص ۱۲٫ مقدمه)۳٫ وی درباره اینکه چرا مکتوبات خویش را به سبکی متکلفانه نگاشته است، می نویسد: « .. تا جماعت مترسّلان کیاست بضاعت را سبب ازدیاد مواد بداعت گردد و موجب بصارت و مهارت در سلوک طرق صناعت گردد.. » (ر. ک. گاوان، ۱۹۴۸، ص۱۴).۴٫ برای آگاهی از متن نامه ها، نک. ریاض الانشاء – به ترتیب- نامه های ش ۱۴۳، ۴، ۵، ۲۱، ۶، ۷، ۱۳، ۲۱، ۳۹، ۵۴، ۹۴، ۹۱، ۱۰۹٫۵٫ برای آگاهی از نوع نگارش متن کتاب، نک، گاوان، ۱۳۸۱٫۶٫ برای آگاهی از متن نامه ها، نک، نامه های ش ۲، ۳۸، ۴۰، ۵۸، ۶۴، ۱۰۲، ۱۳۱٫۷٫ وی نامه های شماره ۴۰ و ۶۴ را در پاسخ نامه مولانا عبدالرحمن جامی نگاشته شده است. محمود گاوان در نامه ش ۳۸، هنگامی که مشغول نبرد در سنگیسر بود، خطاب به جامی می نویسد: این اراضی باید از کفّار نابکار و شر و ضرر آنان پاک شود تا مسافران برّ و بحر درآسایش باشند. وی در این نامه، از جامی تقاضا کرده است تا به هندوستان برود و با نور خود، آنجا را روشن کند. (ر. ک. گاوان، ۱۹۴۸، ص ۱۵۴-۱۵۵) وی در نامه شماره ۴۰ نیز پس از دعوت جامی به هندوستان، درباره فتوح بهمنیان نیز مطالبی ذکر کرده است. می نویسد: « در این سال، پنج حصار مستحکم کفّار، که مزاحم اموال تجار و مسافران دریا بودند، تسخیر شد و تمامی قریات و قلاع به دست مسلمانان افتاد و اکنون جزیره گووه، که بندر بزرگ بیجانگر است و بهترین بندر میان بنادر است و به وفور گل و میوه ودرخت دارد، به دست مسلمین افتاد و کنایس و معابد به دست مسلمانان افتاد. » (ر. ک. گاوان، ۱۹۴۸، ص ۱۷۰)۸٫ همان، نامه های ش ۱۰۳، ۹۸، ۷۷، ۸۳٫ (شماره نامه ها به ترتیب اسامی علما ذکر شده است). محمود گاوان در این نامه ها، از علمای مذکور دعوت به دکن نکرده است. همچنین محمود گاوان نامه دیگری به محمد لاری نگاشته است. این نامه در پاسخ نامه محمد لاری است. وی از لاری به دلیل آنکه به وی نامه نگاشته و دل او را تسکین داده، تشکر کرده و اظهار داشته است: « موجب تسلّی خاطر محزون وی شده است. » (ر. ک. گاوان، ۱۹۴۸، نامه ش ۲۸)۹٫ ملا عبدالکریم همدانی درباره ی شهادت محمود گاوان چنین سرود:شهید بی گنه مخدوم مطلق *** که عالم را ز وجودش بود رونقوگر خواهی تو تاریخ وفاتش *** فروخوان قصه ی قتل بنا حقسال فوتش گر کسی پرسد بگوی: *** بی گنه محمود گاوان شد شهیدملاّ سامعی نیز، که مدّاح و ندیم محمود گاوان بود، درباره ی شهادت وی چنین سرود:چون خواجه جهان را هرگز حرام خواری *** در دل نبود و می کرد پیوسته جان سپاریگشت او شهید مغفور، ای سامعی به تحقیق *** تاریخ کشتن او جوی از حلال خواری(ر.ک. فرشته ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۷-۳۵۸)۱۰٫ سامعی درباره ی مدرسه محمود گاوان چنین سروده است:این مدرسه رفیع و محمود بنا *** تعمیر شده است قبله اهل صفاآثار قبول بین که تاریخش *** از آیت ربّنا تقبل منّا(ر. ک. فرشته ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۷-۳۵۸).۱۱٫ برای آگاهی از متن کامل نامه ها نک، گاوان، ۱۹۴۸، نامه های ش ۳۱، ۳۵، ۵۳، ۶۰، ۱۰۵، ۱۰۷٫ ۱۴۷٫۱۲٫ منظور از « مغرب »، مرزهای سواحل غربی دکن است.۱۳٫ منظور از « جماعت بی عقل » اشاره به کسانی که بد گویی توطئه گران را باور دارند.۱۴٫ امین احمد رازی می نویسد:« … در آخر، شخصی را نزد مهردار او فرستاده، به مال بسیار او را فریفتند و کاغذی را به مهر او رسانیده، بعد از آن کتابتی از زبان خواجه جهان به حاکم اودیسه در قلم آوردند، بدین مضمون که هر گاه لشکر شما به میان ولایت آید، من نیز از طرفی برآمده ، بدیشان ملحق خواهم گردید… لیکن به شرطی که بعد از تسخیر ولایت بالسّویه قسمت شود ». (ر. ک. رازی، ۱۳۷۸، ج۱، ص ۵۸/ طباطبا، ۱۳۵۵ق، ص ۱۲۹/ فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۷) پیش از آن، نظام الملک بحری به دلیل اصلاحات ارضی و و از دست دادن تلنگ، درصدد توطئه علیه محمود گاوان برآمد، اما موفق نگردید. (ر. ک. نیمدهی، نسخه خطی، ش ۲۷۱ج ۲، برگ ۴۹۶ب و ۴۹۷ الف)۱۵٫ مقیم هروی، بی تا، ج۳، ص ۵۰-۵۱ / فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۷٫ فرشته نام اسعدخان را « سعیدخان » گیلانی (از اقوام محمود گاوان) ذکر کرده است و می نویسد: در همان لحظه ای که محمود گاوان کشته شد، سعید خان به حضور سلطان آمد و بلافاصله او را نیز به قتل رساندند. (ر. ک. فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۷). طباطبا می نویسد: منجّمی به هنگام حرکت خواجه محمود گاوان به نزد سلطان، او را از این کار نهی کرد. اما خواجه گاوان به وی گفت: محاسنی را که در ملازمت حضرت همایونی از بیاض نورانی شده باشد از دولت پسرش به خون شستن باعث سعادت و سرخ رویی جاودانی خواهد بود. (ر. ک. طباطبا، ۱۳۵۵ق، ص ۱۲۹)۱۶٫ طباطبا و فرشته و نیمدهی تاریخ قتل گاوان را در ۸۶۶/۲/۵ ق ذکر کرده اند. (ر. ک. طباطبا، ۱۳۵۵ق، ص۱۲۹/ فرشته، ۱۳۰۱ق، ج۱، ص ۳۵۷/ نیمدهی، نسخه خطی، ش ۲۷۱، ج ۲، برگ ۴۹۷ ب) سخاوی تاریخ قتل محمود گاوان را در ماه صفر سال ۸۶۶ق ذکر کرده است. (ر. ک. سخاوی بی تا، ج ۱۰، ص ۱۴۴-۱۴۵) رفیع الدین شیرازی می نویسد: پس از قتل محمود گاوان، او را در مدرسه ای که خود ساخته بود، دفن کردند. (ر. ک. شیرازی، برگ ۱۴ب.)۱۷٫ همچنین وفاداری محمود گاوان نسبت به سلطان محمد سوم در شعری که در مدح وی سروده، نمودار است:شد شکل ضرب تیغت بر دوش جان حمایل *** هیکل ز حرز سیفی وانگه هراس، ای دلتیغ تو آب حیوان، مردم ز حیرت آن *** آری، به عهد من شد آب حیات قاتل(ر. ک. طباطبا، ۱۳۵۵ق، ص ۱۲۹)۱۸٫ محمود گاوان پیش از کشته شدنش مرتب این شعر را می سرود:چون شهید عشق در دنیا و عقبی سرخ روست *** خوش دمی باشد که ما را کشته زین میدان برند(ر. ک. طباطبا، ۱۳۵۵ق، ص ۱۲۹)منابع تحیق:الف: نسخ خطی۱٫ ابن بطوطه، ابوعبدالله محمد بن ابراهیم اللواتی، رحله، بیروت، دارصادر، ۱۹۰۶٫۲٫ ابن ماجد السعدی بندر کنگی، شیخ شهاب احمد، الفوائد فی اصول علم البحر والقواعد، ترجمه احمد اقتداری، تهران، آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۲٫ب. منابع فارسی۳٫ بخاری، شرف الدین محمد بن احمد عیسی بن علی، طبقات محمود شاهی (تاریخ گجرات)، نسخه خطی، کتاب خانه دانشگاه آزاد اسلامی علیگر، بدون شماره.۴٫ تتوی، قاضی احمد و قزوینی، آصف خان، تاریخ الفی، تصحیح علی آل داود، تهران، فکر روز، ۱۳۷۸٫۵٫ جکجیون داس، منتخب التواریخ، نسخه خطی، دانشگاه اسلامی علیگر، ش Hdd, 6253,276. الحسینی، خورشاه بن قباد، تاریخ قطب شاهی، نسخه خطی، موزه سالار جنگ، حیدر آباد، ش ۳۵۳۴٫۷٫ خافی خان، محمد هاشم، منتخب اللباب، کلکته، بی نا، ۱۹۲۵٫۸٫ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، تصحیح محمد رضا طاهری (حسرت)، تهران، سروش، ۱۳۷۸٫۹٫ زبیری، میرزا ابراهیم، تاریخ بیجاپور (بساطین السلاطین)، حیدرآباد، بی نا، ۱۳۱۰٫۱۰٫ سخاوی، شمس الدین محمدبن عبدالرحمن، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، بیروت، مکتبه الحیاه، بی تا.۱۱٫ سکندر بن محمد، مرآت سکندری، تصحیح شیش چند مصرا و محمد لطف الرحمن، بی جا، جامعه بورده، ۱۹۶۱٫۱۲٫ شهاب حکیم، علی بن محمود کرمانی، مآثر محمود شاهی، تصحیح نور الحسن انصاری، دهلی، بی نا، ۱۹۶۸٫۱۳٫ شیرازی، رفیع الدین، تذکره الملوک، نسخه خطی، موزه ی سالار جنگ حیدرآباد. ش ۱۴۲/۳۶۲٫۱۴٫ طباطبا، علی بن عزیز الله، برهان مآثر، دهلی، بی نا، ۱۳۵۵ق.۱۵٫طهرانی، آقابزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیع، بیروت، بی نا، بی تا.۱۶٫ فرشته، محمد قاسم هندوشاه، گلشن ابراهیمی (تاریخ فرشته)، بی جا، کانپور، ۱۳۰۱ق.۱۷٫ فریدون پاشا، احمد، مجموعه ی منشآت السلاطین، بی جا، بی نا، ۱۲۷۴ق.۱۸٫ کامورخان، محمد هادی، هفت گلشن الهی، نسخه خطی، کتاب خانه دانشگاه اسلامی علیگر، ش ۱۵۴۸/ E the i/ 394.19. گاوان، خواجه عمادالدین محمود، ریاض الانشاء، به اهتمام غلام یزدانی، حیدرآباد دکن، بی نا، ۱۹۴۸٫۲۰٫ گاوان، محمود، مناظر الانشاء، تصحیح معصومه معدن کن، تهران، بی نا، ۱۳۸۱٫۲۱٫ مقیم هروی، خواجه نظام الدین احمد بن محمّد، طبقات اکبری، تصحیح محمد هدایت، بنگال، بی نا، بی تا.۲۲٫ مکی، عبدالله بن محمد عمر، ظفرالواله بمظفر و آله. تصحیح دنیسن راس، لندن، بی نا، ۱۹۱۰٫۲۳٫ ملکاپوری، عبدالجبار، محبوب الوطن (تذکره سلاطین دکن) حیدرآباد، بی نا، بی تا.۲۴٫ نیمدهی، قاضی عبدالعزیز، طبقات محمود شاهی، نسخه خطی، کتابخانه ویندسور، لندن، ش ۲۷۱٫۲۵٫ هالیستر، جان نورمن، تشیّع در هند ترجمه آزرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۳٫ج. کتب لاتین۲۶٫ Barbosa, Duarte, The book of Duarte Barbosa, Delhi, 1989.27. Devore, n., A Short History of Persian Literature, Poona, 1961.28. Nikitin, Afanasy, “The Travels of Afanasy Nikitin”, in India in the Fifteenth Century, Bing a Collection of Narratives of Voyages to India ,by R.H. Major, London, 1979.29. Pipakranjanpas., Economic History of the Deccan, (from the first to the sixth century a.d), Delhi, 1969.30. Schotten, M. Elizabet, Indian-Islamic Architecture, The Deccan, 1347.31. Sherwani, H.K., Cultural Trends in Medieval India, London, 1968.32. Sherwani, H.K., The Bahmanis of the Deccan , Hyderabad, 1953.33. Yazdani, Bidar, It,s History and Mounuments, London, 1947.د. مقالات لاتین۳۴٫ Bahacker, Mohammed Redha and Bernadette, “Qalhat”, in: Arabian History (The Journal of Oman Studies), Ministry Heritage and Cultur, Sultanate of Oman, 2004, v.13.35. Marshall, J.,”The Monuments of Muslim in India”, in: Cambridge History of India, Delhi, 1958, vol.3.36. Nadvi, Suleyman, “Muslim Colonies in India Befor the Muslim Conquest”, in: Islamic Culture ,Hyderabad, july, 1984.37. Wajahat Husain.,” Mahmud Gawan”, in: Journal of Asiatic Society of Bengal, Calcutta, 1939, v. 138. Haig.W.,”Religion of Ahmad shah wali Bahmani”, in: Journal of Royal Asiatic Society, 1924, v ‘
منبع مقاله:فصلنامه علمی- پژوهشی شیعه شناسی، سال دهم، شماره ی ۳۸، تابستان ۱۳۹۱٫

 
 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.