پندار تعارض در نصوص امامت (۵)

۵.دوران سی ساله خلافت: در برخی کتب حدیث اهل سنت، از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله روایت شده که فرموده است: «دوران خلافت پس از من، سی سال خواهد بود و پس از آن، دوران پادشاهی فرا می‌رسد. این مضمون به دو گونه نقل شده است: ۱. الخلافه فی امتی ثلاثون سنه، ثم ملک بعد ذلک.[۶۸] ۲. خلافه النبوه ثلاثون سنه ثم یؤتی الله الملک من یشاء.[۶۹] بکریه و برخی علمای اهل سنت، این حدیث را دلیل بر خلافت ابوبکر و دو خلیفه پس از وی دانسته و آن را نص معارض با نصوص شیعه مبنی بر امامت بلافصل علی علیه السلام به شمار آورده اند.[۷۰] وجه استدلال این است که دوران خلافت پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله تا شهادت حضرت علی علیه السلام سی سال است؛ بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله خلافت در این دوران را تأیید کرده است؛ در نتیجه خلافت آنان مشروعیت دارد. بر این اساس، ابوبکر نخستین خلیفه پیامبر و علی علیه السلام چهارمین خلیفه خواهد بود و این، با دیدگاه اهل سنت مطابقت دارد، نه با دیدگاه شیعه. نقد: این حدیث، اولاً خبر واحد است و ثانیاً فقط از طریق اهل سنت روایت شده است و ثالثاً سعید بن جهمان که دو حدیث مزبور را از سفینه خدمتگزار پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده است، توسط برخی از رجال شناسان اهل سنت قدح شده و حدیث او مورد اعتماد آنان قرار نگرفته است.[۷۱] مضمون این حدیث را احمد بن حنبل نیز روایت کرده است.[۷۲] در سند وی علی بن زید است که وی نیز مورد قدح واقع شده است.[۷۳] شاید به دلیل همین ملاحظات بوده که بخاری و مسلم این حدیث را روایت نکرده، و به‌جای آن، حدیث اثناعشر خلیفه (خلفای دوازده‌گانه) را روایت کرده اند. ۶. روایاتی دیگر: عبدالجبار معتزلی روایات دیگری را نیز به عنوان نصوص معارض با نصوص امامت علی علیه السلام نقل کرده است که عبارتند از: الف: از انس روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله ابوبکر را به بهشت و به خلافت پس از خود بشارت داده است؛ چنان که عمر را به بهشت و به خلافت پس از ابوبکر بشارت داده است. ب: از جبیر بن مطعم روایت شده است که زنی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و درباره مسائلی با آن حضرت گفت و گو کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او دستور داد تا بار دیگر نزد او آید. زن گفت: «‌ای رسول خدا! اگر بازگشتم و تو را نیافتم، به چه کسی رجوع کنم؟» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اگر مرا نیافتی، نزد ابوبکر برو». ج: از ابومالک اشجعی و او از ابوعریض که از اهالی خیبر بود و هر سال نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می‌آمد و آن حضرت صد بار شتر خرما به او عطا می‌کرد، نقل کرده که گفت: یک بار به پیامبر گفتم: «می‌ترسم که پس از تو این عطایا به من اعطا نشود». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «به تو اعطا خواهد شد». به علی علیه السلام برخورد کردم و مطلب را به او گفتم. علی علیه السلام به من گفت: «نزد پیامبر بازگرد و بپرس چه کسی عطایا را به تو خواهد داد؟» من نزد پیامبر بازگشتم و از او پرسیدم: «پس از شما چه کسی این عطایا را به من می‌دهد؟» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ابوبکر». د: از شعبی روایت شده است که بنی مصطلق، مردی را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله فرستادند تا بپرسد که صدقات خود را پس از آن حضرت به چه کسی بدهند. وی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و سؤال را مطرح کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «صدقات را پس از من، به ابوبکر و پس از او به عمر بدهید».[74] نقد: این روایات در کتاب‌های روایی معتبر اهل سنت نقل نشده است، و مرسله‌هایی بیش نیست و در چنین مسأله مهمی قابل استناد نمی‌باشد. شاید به همین دلیل بوده که در شرح مواقف و شرح مقاصد نه در باب دلایل خلافت خلفا و نه در باب فضایل آنان، این روایات نقل نشده‌اند. ۲. انحراف فکری انس بن مالک درباره امیرالمؤمنین علیه السلام معروف است. در کوفه هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام از حاضران خواست هر کس جریان غدیر خم را شاهد بوده و جمله «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» را شنیده است، شهادت بدهد، جمعی از حاضران شهادت دادند؛ ولی انس از شهادت دادن خودداری کرد. امام علیه السلام به او فرمود: «تو در آن واقعه حاضر بودی؛ پس چرا شهادت نمی‌دهی؟» وی گفت: «پیر شده ام و فراموش کرده ام». امام علیه السلام به او فرمود: «اگر دروغ می‌گویی، خداوند تو را به بیماری برص (کچلی) گرفتار کند» و نفرین امام، در حق او مستجاب شد.[۷۵] روشن است که روایت چنین فردی در مسأله‌ای که با امامت علی علیه السلام معارضه دارد اعتبار ندارد. ۳. در خبر جبیر بن مطعم، اشاره‌ای نشده است که مقصود آن زن از نیافتن پیامبر صلی الله علیه و آله وفات آن حضرت بوده است. احتمال دارد مقصود، نیافتن آن حضرت در آن مکان و در حال حیات باشد؛ بنابراین، مدلول روایت، مجمل است و قابل احتجاج نمی‌باشد. ۴. از دو خبر دیگر به دست نمی‌آید کسی که پس از پیامبر عطایا را به ابوعریض می‌دهد یا بنی مصطلق صدقات را به او می‌دهند، خلیفه شرعی پیامبر صلی الله علیه و آله است یا نه. تنها معنایی که از این دو خبر به دست می‌آید، این است که ابوبکر عهده دار مقام خلافت خواهد بود و به مقتضای آن مقام، صدقات به او داده خواهد شد، و عطایایی را که پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان رهبر جامعه اسلامی به افراد می‌داده است، ابوبکر به آنان خواهد داد. این خبر ـ بر فرض صحت ـ از اخبار غیبی پیامبر است؛ مانند اخبار او به عایشه که با امیرالمؤمنین علیه السلام خواهد جنگید و سگ‌های حوأب به وی پارس خواهند کرد.[۷۶] و مانند اخبار او از خوارج و جنگ کردن آنان با علی علیه السلام[۷۷] و نظایر آن که در کتاب‌های حدیث و تاریخ نقل شده است.[۷۸] ۷. گواهی اصحاب: اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله عموماً و علی علیه السلام خصوصاً ابوبکر را خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله می‌شناختند و او را با عبارت «یا خلیفه رسول الله» مورد خطاب قرار می‌دادند. از سوی دیگر خداوند، راست‌گویی آنان را تصدیق کرده و فرموده است: >لِلْفُقَرَاء الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَیَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ<[79] (اموالی که از بنی نضیر به دست آمد) به مهاجران فقیر اختصاص دارد. کسانی که از سرزمین و اموالشان بیرون رانده شدند و در این راه، طالب فضل و رضایت خداوند بوده و خدا و پیامبرش را یاری می‌دهند و آنان راستگویانند. برخی گواهی صحابه را تنها دلیل حقانیت خلافت ابوبکر،[۸۰] و برخی دیگر آن را دلیل بر منصوص بودن خلافت وی دانسته‌اند، به این بیان که خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله آن‌گاه بر کسی صدق می‌کند که پیامبر او را جانشین خود ساخته باشد، نه این‌که صرفاً با رأی صحابه به جای او قرار گرفته باشد.[۸۱] نقد: استدلال به اطلاق عنوان خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله به ابوبکر توسط صحابه بر حقانیت خلافت او، در گرو آن است که صحابه را از هر گونه خطا مصون بدانیم؛ یعنی به عصمت آنان قایل باشیم. در این‌جا حتی عدالت صحابه نیز کارساز نیست؛ زیرا عدالت، انسان را از خطای عمدی باز می‌دارد، نه از خطای سهوی؛ در‌حالی که کسی به عصمت صحابه معتقد نیست، مگر آن‌که به اجماع بازگردد و گفته شود همه صحابه که علی علیه السلام بین آنان بود، ابوبکر را با عنوان خلیفه پیامبر می‌شناختند؛ ولی استناد به اجماع، آن‌گاه کارساز خواهد بود که اطلاق عنوان خلیفه رسول خدا بر ابوبکر توسط علی علیه السلام بیانگر اعتقاد حقیقی او باشد، نه از باب کار بردن عنوانی که بین مردم رواج دارد و فرد مورد خطاب خود را با آن عنوان می‌شناسد؛ چنان که امامان اهل بیت علیه السلام گاهی بر زمامداران اموی یا عباسی هم عنوان خلیفه یا خلیفه پیامبر را اطلاق می‌کردند و هرگز مقصود آنان تأیید خلافت آنان نبود. آیه کریمه نیز مهاجران را در کارهایی که کرده بودند و آرمان‌هایی که داشتند، تصدیق و تأیید کرده است، و هرگز مقصود تأیید و تصدیق آن‌ها در همه کارها و گفته‌هایشان نیست؛ زیرا تصدیق فرد یا افرادی از جانب خداوند به صورت مطلق، مستلزم عصمت آن فرد یا افراد است و هیچ‌کس درباره صحابه چنین اعتقادی ندارد. استدلال به اطلاق عنوان خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله توسط صحابه بر ابوبکر بر این که خلافت او مستند به نص بوده است ـ چنان که ابن حزم گفته ـ بی پایه‌تر از استدلال پیشین است؛ زیرا می‌توان گفت مبنای صحابه در این اطلاق این بوده است که آنان بیعت را راه شرعی تعیین خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله می‌دانستند و به منحصر بودن تعیین امام از طریق نص، قایل نبودند. پی نوشت ها : [۶۸]. محمد بن عیسی، پیشین، ج۳، ص۲۴۱، باب ما جاء فی الخلافه، حدیث ۲۲۶. [۶۹]. سنن ابی داود، ص۷۳۲، حدیث ۴۶۴۶و ۴۶۴۷؛ تحقیق محمد عبدالعزیز الخالدی، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۲۲ق. [۷۰]. عبدالجبار همدانی، پیشین، ج۱، ص۱۸۹؛ میر سید شریف جرجانی، پیشین، ج۸، ص۳۶۵؛ سعد الدین تفتازانی، پیشین، ج۵، ص۲۶۶. [۷۱]. قال ابوحاتم یکتب حدیثه ولایحتج به. و قال البخاری فی حدیثه عجائب، یروی یحیی بن سعید انه سئل عنه فلم یرضه، فقال: «باطل و غضب» و قال الساجی: «لایتابع علی حدیثه»، ابن حجر عسقلانی، پیشین، ج۳، ص۳۰۸، ش ۲۳۵۳. [۷۲]. احمد بن حنبل، پیشین، ج۱۵، ص۲۳۳-۲۳۴، ح۲۰۳۸۳. [۷۳]. ابن حجر عسقلانی، پیشین، ج۵، ص۶۸۶-۶۸۷، ش ۴۸۷۸. [۷۴]. عبدالجبار همدانی، پیشین، الامامه، ج۱، ص۱۸۹. [۷۵]. عبدالحسین امینی، الغدیر، قم، مرکز الغدیر للدراسات، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۱۶۶-۱۹۴. [۷۶]. محمد بن جریر، پیشین، ج۳، ص۴۸۵. [۷۷]. عمادالدین ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۹۷و ۳۰۳؛ عبدالحمید بن هبه الله (ابن ابی الحدید)، شرح نهج البلاغه، دارالسیاقه للعلوم، بیروت، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۲۶۷. [۷۸]. میر سید شریف جرجانی، پیشین، ج۳، ص۱۰۴-۱۰۵. [۷۹]. حشر(۵۹):۸. [۸۰]. میر سید شریف، ج۸، ص۳۶۴. [۸۱]. ابن حزم اندلسی، پیشین، ج۳، ص۲۶. منبع:www.entizar.ir

بازدیدها: ۱

نویسنده

https://shiastudies.com/fa/?p=3302

مطالب مرتبط

Shadow Tactics: Blades of the Shogun Review

macOS Sierra review: Mac users get a modest update this year

Hands on: Samsung Galaxy A5 2017 review

The Last Guardian Playstation 4 Game review

Hillary Clinton in white pantsuit for Trump inauguration

Amazon has 143 billion reasons to keep adding more perks to Prime

هیچ نظری وجود ندارد