
شرح حال: درباره شجره و نسب این بزرگوار اسناد و مدارک متقن و معتبری ملاحظه گردید و نقل قول محلیات این مصداق را تایید می کند که این مدفن متلعق به امامزاده ابراهیم می باشد. صاحب بحرالانسابی که آنرا منسوب به سید رضی رحمه الله علیه می داند محل شهادت

عبد اللَّه قروى از پدر خود نقل کرد که گفت: پیش فضل ابن ربیع رفتم روى پشت بام نشسته بود گفت جلو بیا، نزدیک رفتم تا روبرویش قرار گرفتم گفت از پنجره آن خانه نگاه کن. نگاه کردم پرسید چه مى بینى؟ گفتم جامهاى روى زمین افتاده. گفت: خوب نگاه

این سخنان کسانى است که تنها فضیلت ظاهرى او را مىدیدند و از درک عظمت معنوى وى و شناسایی مقام ولایت او محروم بودند. ساده تر اینکه اینان که او را اینچنین ستوده اند، على بن الحسین (علیه السلام) را امام نمیدانستند و مىبینیم که تا چه حد در برابر

شیخ عبدالله علایی شیخ عبداللّه علایلی از علمای سنی لبنان درباره قیام امام حسین علیه السلام می نویسد: «برای همه متفکران مسلمانِ آن روزگار، ثابت شده بود که یزید با توجّه به اخلاق خاص و تربیت مشخص آن چنانی، شایستگی در دست گرفتن زمام جامعه اسلامی را ندارد. برای هیچ

سبکی یکی از علمای اهل سنت در کتاب طبقات اینچنین نقل میکند« روى أن علیا وولدیه الحسن والحسین رضى الله عنهم سمعوا قائلا یقول فى جوف اللیل یا من یجیب دعا المضطر فى الظلم فقال على رضى الله عنه لولده اطلب لى هذا القائل فأتاه فقال أجب أمیر المؤمنین فأقبل

ابوذر گفت : رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود : هنگامی که فردا صبح وقت طلوع آفتاب شد ، برو به صحرای بقیع و بر روی بلندی بایست . وقتی که خورشید طلوع کرد ، بر او سلام کن . همانا خداوند تعالی او را امر

سلمان گفت: هنگامی که مردم با عمر بیعت کردند، ما با امیرالمؤ منین علی بن ابی طالب علیه السلام در منزل آن حضرت بودیم . من، امام حسن، امام حسین علیه السلام، محمد بن حنیفه، محمد بن ابی بکر، عمار بن یاسر و مقداد بن اسود کندی رضی الله عنهم

ام ایمن از بانوان بسیار ارجمند و پاک سرشت است که فرزندش «اَیمن» در جنگ حنین به شهادت رسید. از افتخارات این بانوی بلند مقام اینکه از شاگردان و کنیزان حضرت زهرا علیها السلام بود، پس از شهادت حضرت زهرا علیها السلام ام ایمن به قدری ناراحت شد که دیگر

حسن و حسین علیهماالسلام دوران کودکی را می گذراندند، روزی در حالی که پیراهن کهنه در تن داشتند نزد مادر آمده و گفتند: ای مادر! فرارسیدن روز عید نزدیک است، فلان دودمان برای فرزندان خود، پیراهن های نو و فاخر فراهم کرده اند، آیا برای ما به مناسبت ایام عید،