اهل بیت در قرآن و حدیث

«خدا مى خواهد پلیدى را از شما دور کند و شما را به کلى پاک دارد.»این آیه در اواخر عمر پر برکت پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله ، هنگامى که آن حضرت در خانه امّ سلمه بود، نازل شد. پس از نزول این آیه شریف، پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله ، على، فاطمه، حسن و حسین را دعوت فرمود و عباى خیبرى خود را بر آنها کشید و فرمود: «بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند». امّ سلمه عرض کرد: یا رسول الله! آیا من از اهل بیت نیستم؟ پیامبرصلّى الله علیه و آله فرمود: «تو همسر من اى و بر نیکى هستى و اینان، اهل بیت من هستند. خدایا! اهل بیت من سزاوارترند.» و در روایت دیگرى، امّ سلمه عرض کرد: یا رسول الله! جایگاه من کجاست؟ و پیامبرصلّى الله علیه و آله پاسخ فرمود: «تو در خیر و به سوى خیر هستى.» و در روایت دیگرى آمده که امّ سلمه گفت: آیا من از ایشان نیستم؟ و پیامبرصلّى الله علیه و آله فرمود: «تو بر نیکى هستى». در روایت دیگرى آمده است که امّ سلمه گفت: من عبا را کنار زدم تا همراه آنان زیر آن قرار گیرم؛ ولى پیامبر آن را از دست من کشید و فرمود: «تو بر خیر و نیکى هستى».احادیثى که مستقیماً کلمه «اهل بیت» را در آیه مبارک تطهیر ، به اصحاب کسا تفسیر کرده اند، بیش از حدّ تواتر است. این نصوص، مصداقهاى حقیقى «اهل بیت» را به گونه اى روشن کرده اند که دیگر مجال کمترین شکّ و تردیدى براى محقّق منصف باقى نمى ماند.مضمون و سیاق آیه کریمه تطهیر نیز مؤیّد احادیثى است که در شأن نزول آن وارد شده و یا «اهل بیت» را به جمع خاصّى از نزدیکان پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله تفسیر کرده اند.سیره عملى پیامبر خدا در تفسیر آیه تطهیر ـ از هنگامى که براى دفع احتمال ورود همسرانش تحت عنوان «اهل بیت»، مانع از ملحق شدن همسر بزرگوارش امّ سلمه به اصحاب کسا شد، تا هنگام مرگ ـ به گونه اى بود که در زمان حیات آن حضرت، هیچ گونه اختلافى در مفهوم و مصداق اهل بیت وجود نداشت و جز گروه خاصّى از نزدیکان ایشان که شایستگى هدایت و رهبرى امّت اسلامى را داشتند، کسى مدّعى این عنوان نبود. با درنگ در آنچه بدان اشاره شد و تفصیل آن ـ که در متن این کتاب خواهد آمد ـ روشن مى گردد که شکّ و تردید در مفهوم و مصداق «اهل بیت» در آیه تطهیر، فاقد هر گونه ارزش علمى است. براساس این آیه کریمه خداوند متعال از روى حکمت خود اراده فرموده است که گروه مشخّصى از نزدیکان پیامبرش از انواع پلیدى هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى مصونیت داشته باشند و از آنجا که اراده ازلى حق تعالى از مراد جدا نیست، آشکارا مى توانیم نتیجه بگیریم که اهل بیت پیامبر اسلام، همچون شخص آن حضرت از انواع پلیدى ها پاک اند.ویژگى طهارت مطلقه اعتقادى، اخلاقى و عملى، در رأس ویژگى ها، بلکه اساس همه خصایصى است که موجب شایستگى اهل بیت رسول خدا صلّى الله علیه و آله براى راهیابى ورهبرى امّت اسلام است و از همین رو، در بخش سوم این کتاب گرانسنگ که به بیان ویژگى هاى اهل بیت اختصاص دارد، به عنوان نخستین ویژگى یاد شده است.
نماد مجد و عظمت مسلماناناحادیثى که در این کتاب درباره شناخت اهل بیت، خصایص، علوم، حقوق، دوستى و دشمنى با ایشان آمده، به روشنى نشان مى دهد که پیامبر اسلام صلّى الله علیه و آله با رساترین بیان، گروه خاصّى از نزدیکان خود را براى رهبرى سیاسى، علمى و اخلاقى جهان اسلام به مردم معرفى کرده است و مسلمانان براى دستیابى به اسلام ناب و پیشگیرى از هر گونه انحراف و براى تشکیل حکومت توحید به مفهوم واقعى و کامل آن و تحقّق مجد و عظمت حاکمیت اسلام باید در کنار کتاب خدا به اهل بیت رسول خدا تمسّک جویند و تا روزى که در جوامع اسلامى، این دو «ثقل» در کنار هم مورد بهره بردارى قرار نگیرند، مسلمانان به جایگاه شایسته اى که اسلام براى آنها پیش بینى کرده است، نخواهند رسید.
بیزارى از غُلاهپیروان حقیقى اهل بیت درباره اهل بیت براساس تعلیمات آنان زیاده روى نمى کنند و از غلات بیزارند و اهل بیت را در حدّ خودشان مى ستایند و براى آنان همان حقوقى را قائل اند که کتاب خدا و احادیث معتبر، بر آن دلالت دارند. براى زدودن هر گونه توهّمى بخشى از کتاب به این موضوع اختصاص یافته است.
قصّه غصّه اهل بیتسوگمندانه بر خلاف نصّ قرآن کریم و سفارشهاى پیاپى و استوار پیامبر اکرم، اهل بیت گرامى او رنجها کشیدند و ستمها دیدند که قلم را یاراى شرح آن نیست. شاید اگر پیامبر مى گفت که به اهل بیت او ستم کنند، عملاً بیش از آنچه شد، امکان پذیر نبود.بارى، قصّه غصّه اهل بیت، تجسّم معانى غم، تلخى و اندوه است که اگر دیده بر آن خون ببارد، جا دارد و اگر حوادث و رنج هایى که بر آنان رفت با، اندکى آگاهى و انصاف تحلیل شود، راز مهجوریت قرآن و انحطاط جوامع اسلامى را باز خواهد کرد.آرى، این قصّه، نه تنها قصّه غصّه خونبار اهل بیت، که قصّه غصّه بر کنار ماندن قرآن نیز هست.
آگاهى جهان اسلامبه برکت پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و آگاهى روزافزون جهان اسلام، در عصر حاضر، بیش از هر زمان دیگر زمینه بهره گیرى از سرچشمه زلال معارف اهل بیت فراهم شده و امید به وحدت کلمه مسلمانان در روشناى عمل به کتاب خدا وسنّت رسول خدا وتمسّک به ثقلین و پایان گرفتن قصّه غصّه بر کنار ماندن قرآن و اهل بیت به شدّت فزونى یافته است و مجموعه حاضر، گامى نه چندان بلند در این عرصه است.همسران پیامبر و مفهوم اهل بیت۱ / ۱امّ سلمه[۱]۱ ـ عطاء بن یسار به نقل از امّ سلمه: آیه شریف : إنّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطْهیراً در خانه من نازل شد. او مى گوید: آن گاه پیامبرصلّى الله علیه و آله على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السّلام را حاضر کرد و فرمود: «اینان اهل بیت من هستند».2 ـ عطاء بن یسار به نقل از امّ سلمه: آیه: إنّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطْهیراًدر خانه من نازل شد.او مى گوید: آن گاه پیامبرصلّى الله علیه و آله على، فاطمه، حسن و حسین ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ را حاضر کرد و فرمود: «بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند». امّ سلمه گفت: یا رسول الله! آیا من از اهل بیت نیستم؟ پیامبر فرمود: «تو همسر من و بر خیرى و اینان اهل بیت من هستند، بار خدایا! اهل بیت من سزاوارترند».3 ـ ابو سعید خدرى به نقل از امّ سلمه: آیه: إنّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البیتِ در خانه من نازل شد. عرض کردم: یا رسول الله! آیا من از اهل بیت نیستم؟ فرمود: «تو بر خیرى. تو از همسران پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله هستى». امّ سلمه مى گوید: اهل بیت علیهم السّلام پیامبر اکرم است و على و فاطمه و حسن و حسین.۴ ـ ابو سعید خدرى به نقل از امّ سلمه: هنگامى که آیه: إنّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطْهیراً نازل شد، پیامبرصلّى الله علیه و آله على، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند و آنها را با عباى خیبرى پوشاند و فرمود: «بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند. خدایا! پلیدى را از ایشان دور کن و کاملاً پاکشان گردان!». امّ سلمه گفت: آیا من از آنها نیستم؟ پیامبرصلّى الله علیه و آله فرمود: «تو به سوى خیر و نیکى روان اى».5 ـ ابو سعید خدرى به نقل از امّ سلمه: این آیه: إنّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطْهیراً در خانه او نازل شده است. امّ سلمه مى گوید: من بر درِ خانه نشسته بودم. عرض کردم: یا رسول الله! آیا من از اهل بیت نیستم؟ فرمود: «تو به سوى خیر، روانى. تو از همسران پیامبر هستى». امّ سلمه مى گوید: این در حالى بود که پیامبرصلّى الله علیه و آله و على و فاطمه و حسن و حسین ـ رضى الله عنهم ـ در خانه بودند.۶ ـ ابو هریره به نقل از امّ سلمه: فاطمه با دیگى نزد پیامبرصلّى الله علیه و آله آمد که در آن کاچى درست کرده بود و آن را بر طبقى حمل مى کرد. فاطمه علیها السّلام آن را در پیش روى پیامبرصلّى الله علیه و آله نهاد. پیامبرصلّى الله علیه و آله فرمود: «پسرعمو و دو پسرت کجایند؟». فاطمه عرض کرد: در خانه هستند. پیامبرصلّى الله علیه و آله فرمود: «آنها را بخوان». فاطمه نزد على آمد و عرض کرد: تو و دو پسرت پیامبرصلّى الله علیه و آله را پاسخ گویید. پیامبرصلّى الله علیه و آله هنگامى که آنها را در حال آمدن دید، دستش را دراز کرد تا عبایى را که بر بستر داشت، برگیرد. پیامبر عبا را بگستراند و آنها را بر آن نشاند و سپس چهار طرف عبا را با دست چپ گرفت و آن را بر سر ایشان انداخت و با دست راست به درگاهخداوندى اشاره کرد و گفت: «اینان اهل بیت هستند پس پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!».7 ـ حکیم بن سعد: نزد امّ سلمه از على بن ابى طالب نام بردیم. امّ سلمه گفت: آیه: إنّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطْهیراًدرباره او نازل شده است. امّ سلمه گفت: پیامبر اکرم به خانه من آمد و گفت: «به هیچ کس اجازه دخول نده». پس فاطمه آمد و من نتوانستم مانع از رفتن او نزد پدرش شوم. به دنبال او حسن آمد و نتوانستم از رفتن او نزد جدّ و مادرش جلوگیرى کنم. سپس حسین آمد و جلوى او را نیز نتوانستم بگیرم. همه آنها بر گلیمى گرد پیامبر حلقه زدند و پیامبر خدا عبایى را که بر دوش داشت، بر آنها افکند و سپس فرمود: «اینان اهل بیت من هستند، خدایا! هر گونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!». پس هنگامى که بر گلیم حلقه زده، بودند این آیه نازل شد. امّ سلمه مى گوید: عرض کردم یا رسول الله! من چه؟او [امّ سلمه] مى گوید: به خدا قسم، پیامبر نفرمود: آرى، بلکه گفت: «تو به سوى خیر، روان اى».8 ـ شهر بن حوشب به نقل از امّ سلمه: پیامبر، عبایى بر على، حسن، حسین و فاطمه افکند و سپس فرمود: «بار خدایا! اینان اهل بیت و خواصّ من هستند. خدایا! هر گونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!». امّ سلمه گفت: آیا من از ایشان ام؟ پیامبرصلّى الله علیه و آله فرمود: «تو به سوى نیکى و خیر هستى».9 ـ شهر بن حوشب به نقل از امّ سلمه: فاطمه دخت پیامبر نزد رسول الله آمد، در حالى که حسن و حسین را بغل کرده بود و قابلمه اى کاچى براى حسن در دست داشت تا اینکه آن را نزد پیامبر آورد و چون آن را در برابر پیامبر نهاد پیامبر به او گفت: «ابوالحسن کجاست؟». عرض کرد: در خانه است. پس پیامبر او را نیز دعوت کرد و پیامبر به همراه على، فاطمه، حسن و حسین نشستند و به خوردن مشغول شدند. تا پیش از این روز هرگز سابقه نداشت که پیامبر، غذایىبخورد و من نزد او نباشم و مرا نزد خود نخواند. پس چون از خوردن فارغ شد جامه خود را دور آنها پیچید و سپس فرمود: «خدایا! با هر که با ایشان دشمنى ورزد، دشمنى ورز و هرکس که آنها را دوست دارد، دوست بدار!».10 ـ شهربن حوشب به نقل از امّ سلمه: پیامبرصلّى الله علیه و آله به فاطمه فرمود: «همسر ودو پسرت را نزد من بیاور» او نیز آنها را آورد. پیامبر، عباى فدکى خود را بر آنها افکند و سپس دستش را روى آنها قرار داد و فرمود: «بار خدایا! اینان خاندان محمّد هستند. درود و برکات خود را بر محمّد و خاندان محمّد بفرست که تو ستوده و بزرگوارى». من عبا را کنار زدم تا همراه آنها در زیر آنجاى گیرم؛ ولى پیامبر آن را از دست من کشید و گفت: «تو بر خیر و نیکى هستى».11 ـ شهر بن حوشب به نقل از ام سلمه: پیامبرصلّى الله علیه و آله نزد من بود و على، فاطمه، حسن و حسین در خانه ما بودند. من براى آنان «سبوسابه»[2] تهیّه دیدم. آنها غذا خوردند وخوابیدند. پیامبر عبا یا قطیفه اى را بر آنها کشید و سپس فرمود: «بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند. هرگونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!».12 ـ عبدالله بن مغیره، غلام امّ سلمه (همسر پیامبر) به نقل از امّ سلمه: مى گوید این آیه: إنّما یریدُاللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطْهیراً در خانه او نازل شده است. امّ سلمه مى گوید: پیامبرصلّى الله علیه و آله به من دستور داد کسى را در پى على، فاطمه، حسن و حسین بفرستم. چون بیامدند، پیامبر على را با دست راست در آغوش گرفت و حسن را با دست چپ و حسین را روى زانویش نهاد و فاطمه را جلو پاى خود نشاند و فرمود: «بار خدایا! اینان خانواده و خاندان من هستند، پس هرگونه پلیدى را از آنها دورکن وکاملاً پاکشان گردان!». پیامبر این سخن را سه بار تکرار کرد. گفتم: پس من چه، یا رسول الله؟ فرمود: «تو به خواست خدا بر نیکى هستى».13 ـ عطاء بن ابى رباح: کسى که از امّ سلمه شنیده بود، به من گفت که امّ سلمه گفتهاست: پیامبرصلّى الله علیه و آله در خانه او بود که فاطمه قابلمه اى آورد که در آن سبوسابه بود و با آن نزد پیامبر رسید. پیامبر به او فرمود: «همسر و دو پسرت را فرا بخوان». امّ سلمه مى گوید: على، حسن و حسین آمدند و بر پیامبر وارد شدند. آنها نشستند و از آن سبوسابه خوردند و این در حالى بود که پیامبر بر بسترش نشسته بود. این بستر بر سکّویى بود و عبایى خیبرى زیرش قرار داشت. من در اتاق نماز مى خواندم که این آیه: إنّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطْهیراً نازل شد. پس پیامبر باقیمانده این عبا را گرفت و آنها را با آن پوشاند. سپس دستش را بیرون آورد و با آن به آسمان اشاره کرد و فرمود: «بار خدایا! اینان اهل بیت و خواصّ من هستند. پس هرگونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان! بار خدایا! اینان اهل بیت و خواصّ من هستند. پس هرگونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!». من سرم را به درون خانه بردم و گفتم: آیا من هم با شما هستم، یا رسول الله؟ فرمود: «تو به سوى خیر روان اى. تو به سوى خیر روان اى».14 ـ عمره دختر افعى: از امّ سلمه ـ رضى الله عنها ـ شنیدم که مى گفت: آیه: إنّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطْهیراً در خانه من نازل شد و این در حالى بود که هفت نفر در خانه بودند: جبرئیل، میکائیل، پیامبر خدا، على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السّلام . من بر در خانه بودم. عرض کردم: یا رسول الله! آیا من در شمار اهل بیت نیستم؟ پیامبر فرمود:« تو بر خیر و نیکى هستى. تو از همسران پیامبرى»؛ ولى نگفت : تو در شمار اهل بیت هستى.۱۵ ـ امام رضاعلیه السّلام به نقل از پدرانش به نقل از امام سجّاد به نقل از امّ سلمه: این آیه در خانه من و در روزى که پیامبر در خانه من بود نازل شد. پیامبرصلّى الله علیه و آله نزد من بود، که على، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند. جبرئیل هم آمد و پیامبرعباى فدکى را بر آنها گستراند و سپس فرمود: ۰پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند، خدایا! هرگونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان. جبرئیل گفت: اى محمّد! آیا من هم از شمایم؟ پیامبر فرمود: تو نیز از مایى اى جبرئیل.امّ سلمه: عرض کردم: یا رسول الله! من هم از اهل بیت تو هستم و پیش رفتم تا در کنار آنها باشم. پیامبر فرمود: در جاى خود باش اى امّ سلمه، تو به سوى خیر هستى، تو از همسران پیامبر خدایى. جبرئیل گفت: اى محمّد بخوان: إنّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطْهیراً، که در حقّ پیامبر، على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السّلام است.۱ / ۲عایشه۱۶ ـ صفیّه دختر شیبه: عایشه گفت: پیامبرصلّى الله علیه و آله بامداد خارج شد در حالى که پوشش پشمى نقش دارى از موى سیاه بر تن داشت. پس حسن بن على آمد و پیامبر او را در زیر آنجاى داد، به دنبال او حسین آمد که پیامبر او را نیز در زیر آنجاى داد، در پى او فاطمه آمد که پیامبر او را نیز در زیر پوشش خود جاى داد و سرانجام على آمد که پیامبر او را نیز در زیر پوشش خود جا داد و سپس فرمود: إنّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطْهیراً.۱۷ ـ عوّام بن حوشب به نقل از تمیمى: بر عایشه وارد شدم و او به ما گفت: پیامبر خدا را دیده است که على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السّلام را فرا خوانده و فرموده است: بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند، پس هرگونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان.۱۸ ـ جمیع بن عمیر: با مادرم بر عایشه وارد شدیم. مادرم از او پرسید و گفت: به من بگو محبّت پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله نسبت به على چگونه بود؟عایشه به او گفت: او در میان مردان محبوب ترین کس نزد پیامبر خدا بود.من دیدم که او را به همراه فاطمه، حسن و حسین زیر جامه خود گرفته است و سپس فرموده: «خدایا! اینان اهل بیت من هستند. خدایا! هرگونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!». او مى گوید: من هم پیش رفتم تا سرم را زیر جامه کنم؛ ولى پیامبر مرا پس زد. گفتم: یا رسول الله! آیا من از اهل بیت تو نیستم؟ فرمود: «تو بر خیر و نیکى هستى. تو بر خیر و نیکى هستى».پرتوى پیرامون حدیث کسارویداد کسا یکى از مهمترین حوادث روشنگر تاریخ زندگى پیامبر اسلام صلّى الله علیه و آله در راستاى معرفى پیشوایان وراهنمایان امّت اسلام و یکى از نقاط روشن و برجسته خصایص و فضایل اهل بیت گرامى است. براى آشنایى دقیقتر با این رویداد مهم، توجّه به نکات زیر، ضرور است:
1 ـ سند رویداد کسا:این رویداد از نظر سند هیچ گونه خدشه اى را نمى پذیرد. محدّثان بزرگ آن را در کتب معتبر خود نقل کرده اند، این حدیث اصطلاحاً مستفیض است و حتّى با تحقیقى گسترده مى توان ادّعاى تواتر در آن کرد و به هر حال قراین بسیارى وجود دارد که اگر کسى با تاریخ اسلام آشنا باشد نمى تواند در وقوع این رویداد تردید کند. این رویداد در جامعه اسلامى به قدرى معروف شد که روز وقوع آن روز کسا نامیده شد[۳] و خمسه طیّبه اى که مشمول عنایت خاص الهى در آن روز شدند به اصحاب کسا ملقّب گردیدند[۴] .۲ ـ چگونگى رویدادهیچ یک از احادیثى که پیرامون رویداد کسا رسیده است، آن را به طور کامل بیان نکرده و هر یک به بخشى از آن اشاره دارند. لذا ما خواهیم کوشید با بهره گیرى از همه آنها تصویر تقریباً کاملى از این رویداد ارائه دهیم.روزى پیامبر اسلام صلّى الله علیه و آله به خانه همسر گرامى خود، امّ سلمه آمد. قرار است او در این روز پیام مهمّى از سوى خداوند متعال درباره چند تن از نزدیکان خود دریافت کند. لذا به همسرش تأکید مى کند که به هیچ کس اجازه ورود ندهد.از سوى دیگر، درست در همین روز فاطمه، دختر پیامبرصلّى الله علیه و آله تصمیم مى گیرد براى پدر عزیزش غذاى مناسبى به نام عصیده[۵] (کاچى) تهیه کند. او این غذا را در یک دیگ کوچک سنگى تهیه کرد و روى طبقى گذاشت و براى پدر آورد.امّ سلمه مى گوید: من نتوانستم مانع ورود فاطمه شوم؛ آخر او چگونه مى توانست میان پیامبر و پاره تنش مانع ایجاد کند؟! اصولاً منع پیامبر، شامل فاطمه نمى شد، بلکه امروز، پیامبر خانه را به خاطر فاطمه و شوهر و فرزندانش خلوت کرده است. بارى، فاطمه علیها السّلام همراه با طبقى از کاچى خدمت پدر رسید، لیکن تنها حضور او کافى نیست. از این رو به دخترش فرمود : «برو و همسر و دو فرزندت را هم بیاور». فاطمه علیها السّلام بى درنگ به منزل بازگشت و طولى نکشید که همراه دو فرزندش که درآن وقت کودکانى خرد، بودند با شوهرش به خانه پدر وارد شد. امّ سلمه با اشاره رسول خدا صلّى الله علیه و آله برخاست و در کنارى مشغول نماز شد.مجلس، کاملاً خصوصى شد… مجلس انس و قدس. رسول خدا صلّى الله علیه و آله با على که او را نفْس خود مى دانست و فاطمه که وى را جزئى از خود معرفى مى کرد و دو فرزندش حسن و حسین علیه السّلام که آنها را دو ریحانه خود نامیده بود، کنار سفره فاطمه علیها السّلام نشستند.عادت پیامبرصلّى الله علیه و آله این بود که بدون همسرش غذا نمى خورد؛ ولى امروز وضع به گونه اى دیگر است و سفره سفره اى دیگر. اگر امروز امّ سلمه بر این سفره بنشیند فردا سخن خدا درباره اهل بیت پیامبر به گونه اى دیگر تفسیر خواهد شد، از این رو پیامبر امروز استثنائاً از همسرش براى تناول غذا دعوت نمى کند. جبرئیل امین نازل شد و این آیه را خواند: إنّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ الرِّجْسَ أهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطْهیراً.پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله کساى خیبرى را بر داماد و دختر و فرزندانش مى کشد و با دست راست به آسمان اشاره مى کند و مى فرماید: «خدایا! اینان اهل بیت من هستند. پس هر گونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!». در روایت دیگرى آمده است که پیامبرصلّى الله علیه و آله فرمود: «بار خدایا! اینان اهل بیت و خواصّ من هستند. خدایا! هر گونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!». در روایت دیگرى آمده است که پیامبرصلّى الله علیه و آله فرمود: «خدایا! اینان خاندان محمّد هستند. پس درود و برکات خود را بر محمّد و خاندان محمّد قرار ده که تو ستوده بزرگوارى».تا اینجا امّ سلمه در کنار اتاق کم و بیش ناظر این رویداد نورانى و معنوى بود که دیگر تاب نیاورد. جلو آمد و گوشه کسا را بلند کرد تا او نیز از این فضاى نورانى بهره مند گردد؛ ولى پیامبرصلّى الله علیه و آله با قاطعیت کسا را از دست او کشید و مانع از ورود او به فضاى اهل بیت قرآنى خود شد.گویا امّ سلمه از این برخورد دلگیر شد و عرض کرد: آیا من در شمار اهل بیت نیستم؟ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله فرمود: «تو به سوى خیر و نیکى هستى. تو از همسران پیامبر خدایى».3 ـ فضاى رویدادتأمل در متن واقعه کسا و احادیثى که در این رابطه وارد شده است، به روشنى اثبات مى کند که این واقعه، آن گونه که برخى از نویسندگان تصوّر کرده اند، یک رویداد معمولى که بعدها اهمیت پیدا کرده است أ نیست، بلکه به دلیل فضاى خاصِّ این رویداد وارتباط آن با نزول آیه تطهیر، یکى از استثنایى ترین رویدادهاى تاریخ زندگى پیامبر اسلام در رابطه با معرفى پیشوایان و راهنمایان آینده جامعه اسلامى است. متن دعاى پیامبر و بسیارى از احادیثى که واقعه کسا را روایت کرده است، به روشنى نشان مى دهد که این رویداد، در پى نزول آیه تطهیر و در جهت تفسیر و تبیین آن تحقّق یافته است. نقل شده که پیامبر تا پایان عمر پر برکتش اصحاب کسا را تا پگاه دعا مى فرموده است و آنها را اهل بیت مى خوانده است و این دلالت بر اهمیت این رویداد دارد.۴ ـ رویداد کسا در خانه امّ سلمههر چند برخى از احادیثى که در متن آمده، اشاره به وقوع رویداد کسا در خانه برخى دیگر از همسران پیامبر دارد، لیکن ملاحظه و تأمّل در مجموع روایاتى که در این باره وارد شده، اثبات مى کند که نزول آیه تطهیر و رویداد کسا بى تردید در خانه امّ سلمه واقع شده است[۶] . عایشه نیز به این حقیقت اعتراف دارد، چنانکه از ابو عبدالله جدلى روایت شده که گفته است: بر عایشه وارد شدم و گفتم: آیه: إنّما یریدُ اللهُ… در کجا نازل شده است؟ او گفت: در خانه امّ سلمه. در روایت دیگرى امّ سلمه مى گوید: اگر از عایشه بپرسى، به تو خواهد گفت که: این آیه در خانه من نازل شده است[۷] .ابو عبدالله محمّد بن محمّد بن نعمان، ملقّب به مفید مى گوید: اصحاب حدیث روایت کرده اند که پیرامون این آیه از عمر سؤال کردند و او گفت: درباره آن از عایشه سؤال کنید و عایشه در پاسخ گفت: این آیه در خانه خواهرم امّ سلمه نازل شده است، پس درباره آن از او بپرسید که پیرامون این آیه از من آگاه تر است[۸] .بنابراین اگر صحّت روایاتى را که بدان اشاره شد[۹] بپذیریم، باید بگوییم که در ادامه رویداد کسا افراد دیگرى ، مانند عایشه و زینب نیز شاهد آن بوده اند و آنها نیز از پیامبر، همان تقاضاى امّ سلمه را داشته اند و پیامبر به آنها پاسخ منفى داده است و احتمالى که برخى از محدّثان[۱۰] در تکرار چندباره این رویداد قائل شده اند، امرى بعید به نظر مى رسد.۵ ـ سخنى پیرامون آنچه به حدیث کسا شهرت یافته استتا اینجا روشن شد که حدیث کسا ـ به شرحى که گذشت ـ قطعى و غیر قابل تردید و بیانگر یکى از مهم ترین خصایص اهل بیت رسول خدا صلّى الله علیه و آله ،یعنى ویژگى طهارت و عصمت آنهاست، لیکن در این اواخر، حدیثى به عنوان حدیث کسا شایع گردیده که پایه و اساسى ندارد. نخستین محدّث معروفى که بى اساس بودن این حدیث را اعلان کرد، مرحوم محدّث قمّى (صاحب مفاتیح الجنان) ـ رضوان الله تعالى علیه ـ است و شگفت انگیز اینکه ایشان اجازه نمى داد کسى بر مفاتیح الجنان نکته اى بیفزاید و به انجام دهنده این کار نفرین مى فرستد؛ ولى با این حال مى بینیم که حدیث مذکور بدان افزوده شده است[۱۱] .دلایل بى پایه بودن این حدیث، بسیار است که اینک به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1 ـ این حدیث در هیچ یک از کتب معتبر فریقین وجود ندارد، حتّى کتابهایى که هدف آنها جمع آورى احادیث منسوب به اهل بیت بوده است (همچون بحارالانوار).مرحوم محدّث قمّى در کتاب «منتهى الآمال» پس از اینکه حدیث کسا را على الاصول از احادیث متواتر معرفى مى کند، درباره حدیث شایع شده مى نویسد:«امّا حدیث معروف به حدیث کسا که در زمان ما شایع است، به این کیفیت، در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدّثان دیده نشده و مى توان گفت از خصایص کتاب «منتخب» است»[12] .2 ـ تا آنجا که ما مى دانیم ـ نخستین کتاب که این حدیث را بى سند نقل کرده است، همان طور که محدّث قمى بدان اشاره کرده ـ کتاب «منتخب» است[۱۳] و این، بدان معناست که از صدر اسلام تا حدود هزار سال بعد، از این حدیث هیچ اثرى در کتب حدیثى دیده نمى شود.۳ ـ شگفت انگیز اینکه این حدیث بى سند، در حاشیه کتاب «عوالم» باسند مى شود! که شرح آن چنین است:«رأیت بخط الشیخ الجلیل السیّد هاشم، عن شیخه السیّد ماجد البحرانى، عن الحسن بن زین الدّین الشهید الثانى، عن شیخه المقدّس الأردبیلى، عن شیخه علىّ بن عبد العالى الکرکى، عن الشیخ على بن هلال الجزائرى، عن الشیخ أحمد بن فهد الحلّى، عن الشیخ على بن الخازن الحائرى، عن الشیخ ضیاء الدّین على بن الشهید الأوّل، عن أبیه، عن فخر المحقّقین، عن شیخه العلاّمه الحلّى، عن شیخه المحقّق، عن شیخه ابن نما الحلّى، عن شیخه محمّد بن ادریس الحلّى، عن حمزه الطوسى صاحب «ثاقب المناقب»، عن الشیخ الجلیل محمّد بن شهر آشوب، عن الطبرسى صاحب الاحتجاج، عن شیخه الجلیل الحسن بن محمّد بن الحسن الطوسى، عن أبیه شیخ الطائفه، عن شیخه المفید، عن شیخه ابن قولویه القمى، عن شیخه الکلینى، عن على بن ابراهیم (عن أبیه ابراهیم) بن هاشم، عن احمد بن محمّد بن ابى نصر البزنطى، عن قاسم بن یحیى الجلاء الکوفى، عن ابى بصیر، عن ابان بن تغلب البکرى، عن جابر بن یزید جعفى، عن جابر بن عبدالله الانصارى، عن فاطمه الزهراء بنت رسول الله صلّى الله علیه و آله ، مى گوید: شنیدم که فاطمه فرمود: روزى پدرم رسول الله بر من وارد شد و فرمود: «سلام بر تو اى فاطمه!…»[14]واینک چند نکته درباره این سندالف : تنها مستند سند مذکور، گفته شیخ عبدالله نورالدین بحرانى است که على فرض ثبوت، مى گوید: «به خط سیّد هاشم بحرانى دیدم…»؛ ولى معلوم نیست چه کسى ضامن صحّت تشخیص او در اینکه آن خط، ضرورتاً خط سیّد هاشم بحرانى است، خواهد بود!ب : سید هاشم بحرانى[۱۵] که این سند منسوب به اوست، این حدیث را در کتابهاى خود (تفسیر «البرهان» و «غایه المرام») نیاورده است، اگر چه او در این کتابها به جمع احادیث همّت داشته است، نه تصحیح آنها ـ بلکه آنچه آورده، سنداً ومتناً مخالف آن چیزى است که این خط به او نسبت مى دهد.ج : بسیارى از محدّثان بزرگ، همچون: کلینى، طوسى، مفید، طبرسى و ابن شهر آشوب که در این سلسله سند آمده اند، در کتب خود، حدیث کسا را به گونه اى آورده اند که در متن کتاب حاضر آمده و مخالف متن حدیث کساى شایع شده است.د : سلسله سندى که براى این حدیث در حاشیه «عوالم» ذکر شده، به قدرى اشکال دارد که اگر کسى از علم رجال، کمترین اطّلاعى داشته باشد، نادرست بودن آن را آشکارا تشخیص مى دهد[۱۶] .هـ : متن حدیث علاوه بر اینکه مخالف همه متنهاى معتبر است سستى هایى دارد که بر اهل درنگ و دقّت پوشیده نیست.اصحاب پیامبر و مفهوم اهل بیت۲ / ۱ابو سعید خدرى۱ ـ عطیّه به نقل از ابو سعید خدرى: پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله فرمود: «این آیه:اِنَّما یُرید اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراًدر حقّ پنج تن نازل شده است: در حقّ من، در حقّ على و حسن و حسین و فاطمه» .2 ـ عطیّه عوفى به نقل از ابو سعید خدرى و او به نقل از پیامبر ـ در باره این سخن پروردگار:انّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً ـ : پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله على، فاطمه، حسن و حسین را گرد آورد و سپس کسا را بر روى ایشان کشید و فرمود: «اینان اهل بیت من هستند. خدایا! هر گونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!». امّ سلمه که بر درِ خانه بود، عرض کرد: یا رسول الله! آیا من از ایشان نیستم؟ فرمود: «تو بر خیر و نیکى هستى»، یا فرمود: «تو به سوى خیر و نیکى روان اى.۳ ـ ابو ایّوب صیرفى: از عطیّه عوفى شنیدم که مى گفت از ابو سعید خدرى درباره آیه: انّما یریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهل البیتِ ویُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً پرسش کرده است و او در پاسخ عطیه گفت که این آیه در حقّ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله ، على، فاطمه، حسن و حسین نازل شده است.۲ / ۲ابو برزه۴ ـ ابو برزه: هفده ماه با پیامبر خدا نماز خواندم. ایشان هرگاه از خانه خارج مى شد بر در خانه فاطمه مى آمد و مى فرمود: نماز، رحمت خدا بر شما باد انّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ .۲ / ۳ابو الحمراء۵ ـ ابو داود به نقل از ابو الحمراء: در روزگار پیامبرصلّى الله علیه و آله هفت ماه از شهر مدینه پاسدارى مى دادم. او مى گوید: پیامبرصلّى الله علیه و آله را مى دیدم که هر گاه سپیده مى دمید به در خانه على و فاطمه مى رفت و مى فرمود: نماز، نماز انّما یُرید اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً.۲ / ۴ابو لیلى انصارى۶ ـ عبدالرحمن بن ابى لیلى به نقل از پدرش به نقل از پیامبر آورده است که به على علیه السّلام فرمود: من نخستین کسى هستم که به بهشت در مى آید و تو و حسن و حسین و فاطمه پس از من به بهشت در مى آیید، خدایا! آنها خاندان منهستند. پس هر گونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان! خدایا! از آنان محافظت و نگهبانى کن و براى آنها باش و یارى و مددشان رسان و ارجمندشان گردان و خوارشان مساز و جانشین من در میان آنان باش که تو بر همه چیز توانایى».2 / 5انس بن مالک۷ ـ انس: پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله ، شش ماه، هر گاه، براى نماز صبح بیرون مى آمد، به در خانه فاطمه مى رفت و مى فرمود: «نماز را دریابید اى اهل البیت! اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً».2 / 6براء بن عازب۸ ـ براء بن عازب: على، فاطمه، حسن و حسین بر در خانه پیامبرصلّى الله علیه و آله آمدند. پیامبر رداى خود را برداشت و آن را بر روى ایشان انداخت و فرمود: «خدایا! اینان خاندان من هستند».2 / 7ثوبان۹ ـ سلیمان منبّهى به نقل از ثوبان غلام رسول خدا صلّى الله علیه و آله : پیامبرصلّى الله علیه و آله هر گاه به مسافرت مى رفت، فاطمه آخرین شخص از خاندانش بود که او را مى دید و نخستین کسى بود که هر گاه از سفر مى آمد، به دیدن او مى رفت.یک بار پیامبر از جنگ بازگشت و این در حالى بود که فاطمه، پلاس یا پرده اى بر در اتاقش آویخته بود و حسن و حسین را با دو دستبند سیمین آراسته بود. پیامبرْ به هنگام برگشتن، به خانه فاطمه نیامد و فاطمه گمان کرد آنچه مانع از آمدن حضرت به خانه او شده، چیزهایى است که دیده است. لذاپرده را پاره کرد و دو دستبند را از دو کودک گرفت و آنها را میان آنها شکست. آن دو، گریه کنان نزد پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله رفتند. پیامبر دستبندها را از آنها گرفت و گفت: «اى ثوبان! اینها را به فلان خانواده ـ که خانوارى در مدینه بودند ـ برسان. من ناخوش مى دارم که اهل بیت من دارایى هاى نیکوى خود را در زندگى دنیوى بخورند. اى ثوبان! براى فاطمه گردنبندى از عَصْب و دو دستبند از عاج بخر».10 ـ ابو هریره و ثوبان: پیامبر، مسافرت خود را با دیدن فاطمه مى آغازید و با دیدن او به پایان مى برد. یک بار، فاطمه براى آمدن پدر و همسرش پرده اى از کسا خیبرى آویخت. چون پیامبر آن را دید، از آن روى برتافت و خشم در چهره او پدیدار شد تا کنار منبر نشست. فاطمه گردنبند و دو گوشواره و دستبندهاى خود و آن پرده را کند و آنها را نزد پدرش فرستاد و گفت: اینها را در راه خدا صرف کن. چون پیک نزد پیامبر آمد، حضرت صلّى الله علیه و آله سه بار فرمود: «پدرش فداى او باد! خاندان محمّد کجا و دنیا کجا! آنها براى آخرت آفریده شده اند و دنیا براى دیگران آفریده شده است».2 / 8 جابر بن عبدالله۱۱ ـ ابن ابى عتیق به نقل از جابر بن عبدالله: پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله على، دو فرزندش و فاطمه را فرا خواند و جامه خود بر ایشان پوشاند و فرمود: «بار خدایا! اینان خاندان من هستند. اینان خاندان من هستند».12 ـ جابر بن عبدالله انصارى: در خانه امّ سلمه خدمت پیامبر بودم که خداوند این آیه را نازل فرمود: انّما یُرید الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً. پس پیامبرصلّى الله علیه و آله حسن و حسین و فاطمه را فرا خواند و آنها را در برابر خود نشاند و على را نیز فرا خواند و پشت سر خود نشاند و فرمود: «بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند. پس هر گونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاًپاکشان گردان!». امّ سلمه گفت: آیا من هم با ایشان هستم، یا رسول الله؟ پیامبرصلّى الله علیه و آله به او فرمود: «تو بر نیکى هستى». عرض کردم: یا رسول الله! خداوند این خاندان پاک و نسل مبارک را با دور کردن پلیدى از ایشان نواخته است. فرمود: «اى جابر! زیرا آنها خاندان من و از گوشت و خون من هستند. برادرم سَرور اوصیاست و دو فرزندم بهترین نوادگان و دخترم، بانوى زنان و مهدى از ماست».2 / 9 زید بن ارقم۱۳ ـ یزید بن حیّان از زید بن ارقم ـ پس از بیان حدیث ثقلین ـ : «من در میان شما دو ثقل به یادگار مى نهم: کتاب خدا… و اهل بیتم» نقل مى کند که: گفتیم: اهل بیت او چه کسانى هستند؟ زنانش؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، اى بسا زن، چند صباحى با مرد زندگى مى کند و سپس مرد او را طلاق مى دهد و او به سوى پدر و قومش باز مى گردد. اهل بیت او (رسول خدا) ریشه او هستند و گروه او کسانى هستند که پس از او صدقه بر آنها نارواست.۲ / ۱۰ زینب بنت ابى سلمه۱۴ ـ ابن لهیعه: عمرو بن شعیب به من گفت که بر زینب، دخت ابى سلمه وارد شد و او به ایشان گفت: پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله نزد امّ سلمه بود حسن و حسین و فاطمه بر امّ سلمه وارد شدند و پیامبر، حسن را در یک طرف خود و حسین را در طرف دیگرش و فاطمه را بر روى زانوى خود قرار داد و سپس فرمود: «رحمت و برکات خدا بر شما ـ اى اهل بیت! ـ که او ستوده بزرگوار است».2 / 11 سعد بن ابى وقّاص۱۵ ـ عامر بن سعد بن ابى وقّاص به نقل از پدرش: هنگامى که این آیه : «پس بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان را فرا خوانیم»نازل شد ، پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله على، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند و فرمود: «بار خدایا! اینان خاندان من هستند».16 ـ عامر بن سعد به نقل از سعد: بر پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله وحى نازل شد و او على و فاطمه و دو فرزند آنها را زیر جامه خود گرفت و فرمود: «بار خدایا! اینان خاندان و اهل بیت من هستند».17 ـ سعید بن جبیر به نقل از ابن عبّاس: همراه معاویه بودم ـ در حالى که او در منطقه ذو طوى فرود آمده بود ـ . سعد بن ابى وقّاص نزد او آمد و سلام کرد. معاویه گفت: اى اهل شام! این سعد بن ابى وقّاص است که دوست على است. پس مردم سر خود را به زیر افکندند و به على علیه السّلام دشنام دادند و سعد گریست. معاویه به او گفت: چه چیز تو را به گریه واداشت؟ گفت: و چرا نگریم براى مردى از اصحاب رسول خدا صلّى الله علیه و آله که نزد تو بدو دشنام داده مى شود و من هم نمى توانم کارى بکنم؟! در على خصلتهایى هست که اگر یکى از آنها در من مى بود، براى من از دنیا و هر آنچه در آن است محبوب تر بود. [تا آنکه گفت:] پنجم: این آیه اِنّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً نازل شد: و پیامبرصلّى الله علیه و آله على، حسن، حسین و فاطمه را فرا خواند و فرمود: «خدایا! اینان خاندان من هستند. پس هر گونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!».18 ـ عامر بن سعد بن ابى وقّاص به نقل از پدرش: معاویه بن ابى سفیان، سعد را به امارت برگزید. معاویه به سعد گفت: چه چیز مانع از آن مى شود که به ابوتراب دشنام دهى؟ سعد گفت: هان! تا وقتى که سه خصلت را که پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله گفت،به خاطر مى آورم هرگز على را دشنام نخواهم داد، خصلتهایى که اگر یکى از آنها در من مى بود از اشتران سرخ موى (کنایه از همه خوبیها و نعمتهاى دنیا) براى من محبوبتر مى بود… و چون این آیه نازل شد: قُلْ تَعالَوا نَدْعُ اَبناءَ نا و اَبْناءَ کم… پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله على، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند و فرمود: خدایا! اینان خاندان من هستند.۲ / ۱۲ صبیح غلام امّ سلمه۱۹ ـ ابراهیم بن عبدالرحمن بن صبیح غلام امّ سلمه به نقل از جدّش صبیح: بر در خانه رسول الله صلّى الله علیه و آله بودم که على، فاطمه، حسن و حسین آمدند و در گوشه اى نشستند. پس پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله به سوى ما آمد و فرمود: شما بر نیکى هستید و کسایى خیبرى بر حضرت صلّى الله علیه و آله بود، او با آن ایشان را پوشاند و فرمود: من دشمن کسى هستم که با شما بستیزد و با کسى که با شما صلح و سلام در پیش گیرد صلح و سلام در پیش خواهم گرفت.۲ / ۱۳ عبدالله بن جعفر۲۰ ـ اسماعیل بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب به نقل از پدرش: چون پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله جبرئیل را دید که فرو مى آید فرمود: به سوى من بخوانید، به سوى من بخوانید. صفیه عرض کرد: چه کسى را یا رسول الله؟ فرمود: اهل بیت من: على، فاطمه، حسن و حسین را. آنها را آوردند. پیامبرصلّى الله علیه و آله عباى خود را بر آنها افکند و سپس دو دست خود را بلند کرد و گفت: خدایا! اینان خاندان من هستند، پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و خداوند این آیه را نازل کرد: اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکم تَطْهیراً.۲۱ ـ اسماعیل بن عبدالله بن جعفر طیّار به نقل از پدرش: چون پیامبرصلّى الله علیه و آله جبرئیل رادید که از آسمان فرو مى آید، گفت: «چه کسى براى من فرا مى خواند؟ چه کسى براى من فرا مى خواند؟». زینب عرض کرد: من اى رسول خدا. پیامبر فرمود: «على، فاطمه، حسن و حسین را نزد من فرا بخوان». پیامبر، حسن را در دست راست وحسین را در دست چپ وعلى وفاطمه را در برابر آنها نشاند و سپس با کساى خیبرى آنها را پوشاند و فرمود: «خدایا! هر پیامبرى خاندانى دارد و اینان خاندان من هستند». پس خداوند متعال این آیه اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البیتِ را نازل فرمود. زینب گفت: آیا من با شما زیر کسا بیایم؟ پیامبر فرمود: «در جاى خود باش. تو به خواست خدا بر خیر و نیکى هستى».2 / 14 عبدالله بن عبّاس۲۲ ـ عمرو بن میمون: من نزد ابن عبّاس نشسته بودم که نُه گروه نزد او آمدند و گفتند: اى ابن عبّاس! یا با ما مى آیى، یا از میان این جماعت با ما خلوت مى کنى. ابن عبّاس گفت: با شما مى آیم. او در آن روز سالم بود و هنوز کور نشده بود.آنها سخن آغازیدند و ما نمى دانستیم چه مى گویند. پس دیدیم که او مى آید، در حالى که لباسش را مى تکاند و مى گوید: واى و صد واى، از کسى بدگویى مى کنند که بیش از ده فضیلت دارد که هیچ کس جز او ندارد؛ آنها طعن کسى مى کنند که پیامبرصلّى الله علیه و آله درباره او گفته: «مردى را خواهم فرستاد که خداوند هرگز او را شرمنده نکند؛ خدا و رسولش را دوست دارد» ـ تا آنکه گفت:ـ و پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله جامه خود را بر گرفت و بر على، فاطمه، حسن و حسین نهاد و فرمود: «اِنَّما یرید الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُمْ تطهیراً».23 ـ عمرو بن میمون به نقل از ابن عبّاس: پیامبرخدا صلّى الله علیه و آله حسن وحسین وعلى وفاطمه را فرا خواند و جامه اى بر آنها گستراند. سپس فرمود: «خدایا! اینان اهل بیت وکسان من هستند. پس هر گونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!».24 ـ سعید بن جبیر به نقل از ابن عبّاس: پیامبرصلّى الله علیه و آله فرمود: «… خدایا! هر کس از انبیا و پیامبران تو، گنجینه واهل بیتى داشته اند. على، فاطمه، حسن و حسین نیز اهل بیت و گنجینه من هستند. پس هر گونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!».25 ـ سعید بن مسیّب به نقل از ابن عبّاس: روزى پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله نشسته بود و على، فاطمه، حسن و حسین نزد او بودند. پس پیامبرصلّى الله علیه و آله فرمود: «خدایا! تو مى دانى که اینها اهل بیت من هستند. هر که آنها را دوست مى دارد، دوست بدار و هر که از آنها نفرت دارد، از ایشان نفرت بدار و همراهى کن هر که را با آنها همراهى کند و دشمن بدار هر که ایشان را دشمن مى دارد و یارى رسان هر که را بِدیشان یارى رساند و آنها را از هر پلیدى پاک گردان و از هر گناهى معصومشان بدار و به روح قدسى از پیش خود تأییدشان کن…». سپس دستش را به سوى آسمان برد و گفت: «خدایا! تو را گواه مى گیرم که هر کس ایشان را دوست داشته باشد، دوست دارم و نفرت کسى را که نفرت آنها را در دل داشته باشد، در دل دارم و با کسى که با آنها صلح وسلام داشته باشد صلح و سلام دارم و با کسى که با آنها بستیزد، مى ستیزم و دشمن کسى هستم که با آنها دشمنى ورزد و یار کسى هستم که به آنها یارى رساند».26 ـ ابن عبّاس ـ در حدیث ازدواج فاطمه وعلى علیهما السّلام ـ : پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله آنها را در آغوش گرفت و فرمود: «خدایا! این دو از من هستند و من از این دو. خدایا! همان گونه که هر گونه پلیدى را از من دور کردى و پاکم گرداندى، این دو را نیز پاک گردان!».2 / 15 عمر بن ابى سلمه۲۷ ـ عطاء بن ابى رباح از عمر بن ابى سلمه ـ ناپسرى پیامبرصلّى الله علیه و آله : این آیه: اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکُمْ تطهیراً، در خانه امّ سلمهنازل شد و پیامبرصلّى الله علیه و آله فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند و آنها را با عبایى پوشاند و على را هم که پشت سر او بود، زیر عبایى قرار داد و سپس فرمود: «خدایا! اینان اهل بیت من هستند. پس هر گونه پلیدى را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!». امّ سلمه گفت: اى پیامبر خدا! آیا من هم با آنها هستم. پیامبرصلّى الله علیه و آله فرمود: «تو در جایگاه خود قرار دارى و به سوى خیر و نیکى هستى».2 / 16 عمر بن خطّاب۲۸ ـ عیسى بن عبدالله بن مالک از قول عمر بن خطّاب: از پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: «اى مردم! من جلودار شما هستم و شما در کنار حوض (کوثر) بر من وارد مى شوید، حوضى که گستره آن از صنعاست تا بُصرى و به شمار ستارگان، جام سیمین در آن هست و هنگامى که شما بر من وارد مى شوید، من از ثقلین از شما پرسش خواهم کرد. پس بنگرید که چگونه در این دو جانشین من خواهید بود. ریسمان بزرگ تر، کتاب خداست که یک سوى آن به دست خدا و سوى دیگر آن در دست شماست. پس بدان چنگ در زنید و دگرگون نشوید و عترت من همان اهل بیت من هستند و خداوند لطیف خبیر، مرا آگاه کرده است که این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا کنار حوض کوثر بر من وارد آیند». من عرض کردم: یا رسول الله! عترت تو کیان اند؟ فرمود: «اهل بیت من از فرزندان على و فاطمه و نُه تن از پشت حسین که امامانى نیک هستند و ایشان عترت من اند که از گوشت و خون من هستند».2 / 17واثله بن اسقع۲۹ ـ ابو عمّار به نقل از واثله بن اسقع: نزد على آمدم؛ ولى او را نیافتم. فاطمه به من گفت: پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله او را فرا خوانده، او نزد ایشان رفته است. على به همراه پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله آمدند و داخل شدند و من هم داخل شدم. پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله حسنو حسین را خواند و هر یک از آن دو را بر ران خویش نشاند و فاطمه و همسرش را به دامانش نزدیک کرد و جامه اى بر آنها پیچاند و فرمود: «اِنَّما یُرید اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البیتِ ویُطَهِّرَکم تطهیراً». سپس فرمود: «اینان اهل بیت من هستند. خدایا! اهل بیت من سزاوارترند».30 ـ ابو عمّار شدّاد: بر واثله بن اسقع وارد شدم، در حالى که جماعتى نزد او بودند. آنها على را یاد کردند و بدو دشنام دادند و من هم با آنها بدو دشنام دادم. چون آن عدّه برخاستند، واثله به من گفت: چرا به این مرد ناسزا گفتى؟ گفتم: دیدم این عدّه به او دشنام مى دهند؛ من نیز با آنها به او دشنام دادم. او گفت: آیا تو را از آنچه از پیامبرصلّى الله علیه و آله دیدم، آگاه نکنم؟ گفتم: چنین کن. گفت: نزد فاطمه رفتم تا على را جویا شوم. فاطمه گفت: نزد پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله رفته است. من منتظر ماندم تا پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله به همراه على و حسن و حسین، در حالى که دست حسن و حسین را گرفته بود، داخل شد. پیامبرصلّى الله علیه و آله على و فاطمه را در برابر خود نشاند و حسن و حسین را بر رانش نشاند و سپس جامه اش [یا گفت عبایش] را بر آنها پیچاند و سپس این آیه را تلاوت کرد: «اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عنکم الرِّجْسَ اهلَ الْبَیْتِ ». پس از آن فرمود: «خدایا! اینان اهل بیت من هستند و اهل بیت من سزاوارترند».31 ـ شدّاد بن عبدالله: از واثله بن اسقع هنگامى که سر حسین بن على را آوردند و مردى از اهالى شام، واثله او را دید، شنیدم که خشمگین شد و گفت: به خدا سوگند، من همچنان تا به همیشه على، حسن، حسین و فاطمه را پس از شنیدن سخنانى که پیامبرصلّى الله علیه و آله در حقّ ایشان در خانه امّ سلمه گفت، دوست مى دارم. واثله گفت: روزى در خانه امّ سلمه خدمت پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله رسیدم. در این هنگام حسن علیه السّلام رسید و پیامبرصلّى الله علیه و آله او را بر ران راستش نشاند و بوسیدش. سپس حسین آمد و او را بر ران چپش نشاند و او را نیز بوسید. در پى آنها فاطمه آمد و پیامبر او را در برابر خود نشاند. پیامبرصلّى الله علیه و آله پس از آن، على را خواندو على نیز بیامد و پیامبرصلّى الله علیه و آله کسایى خیبرى بر آنها افکند ـ انگار که هم اینک آن را مى بینم ـ و سپس فرمود: اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عنکم الرِّجْسَ ویُطَهِّرَکُمْ تطهیراً. من به واثله گفتم: «رجس» چیست؟ گفت: شکّ و تردید در وجود خداوند.۳۲ ـ ابو عمّار شدّاد به نقل از واثله بن اسقع: پیامبرصلّى الله علیه و آله على را در سمت راست و فاطمه را در سمت چپ و حسن و حسین را در برابر خود نشاند و جامه اى بر آنها پوشاند و فرمود: خدایا! اینان اهل بیت من هستند و اهل بیت من به سوى تو آمده اند نه به سوى آتش.۳۳ ـ ابو ازهر به نقل از واثله بن اسقع: هنگامى که پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله على، فاطمه، حسن و حسین را زیر جامه خود گرد آورد فرمود: خدایا! درود، رحمت، آمرزش و خشنودى خود را بر ابراهیم و خاندان ابراهیم قرار دادى، بار خدایا! اینان از من و من از اینان هستم، پس درود، رحمت، آمرزش و خشنودى خود را بر من و ایشان قرار ده.
 
 

بازدیدها: ۰

نویسنده

https://shiastudies.com/fa/?p=2064

مطالب مرتبط

مصادره قافله تجاری یزید توسط اصحاب امام حسین (ع)؟!

رحلت حضرت زینب سلام الله علیها

زندگی و شخصیت ام البنین: مادر شجاع و فداکار اهل بیت

ایام شهادت ام ابیها حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، بر همه عاشقان اهل بیت تسلیت باد

سیره پیامبر(ص) در تبلیغ اسلام

آیا چشم زخم هم با اذن پروردگار است؟

هیچ نظری وجود ندارد