عصمت موهوبی است یا اکتسابی؟
اما سؤال دوم که آیا عامل عصمت با اختیار خود معصوم به دست آمده یا اعطای آن موهبت الهی است، با پاسخهای مختلفی روبهرو شده است.([۱])
چنانچه از تعاریف بیشتر فلاسفه ـ که عصمت را به «ملکه نفسانی» تعریف میکنند ـ و نیز تعریف بیشتر متکلمین ـ که عصمت را «لطف الهی» میدانند ـ در حقیقت عصمت و بیان منشأ آن دانسته شد، نه اکتسابی محض است و نه موهبت الهی، بلکه موهبتی الهی به معصومین است که زمینه آن به وسیلهی خود معصومین فراهم شده است.
با عنایت به مطالب پیش گفته، موارد زیر قابل توجه است:
۱ـ همه مخلوقات برای اینکه خود را به کمال برسانند، به طور ذاتی از علم و اراده برخوردارند.
۲ـ خداوند قبل از خلقت علم ذاتی دارد که تعدادی از مخلوقاتش از علم و ارادهای که در حد دیگران به آنها میدهد، به اختیار خود در جهت نیل به کمال نهایی، در بالاترین حد ممکن از استعدادشان بهرهبرداری میکنند. به همین دلیل خدا ـ که علم به این توانایی و وظیفهشناسی معصومین دارد ـ برای تشویق، موهبت ویژهای به آنها اعطا کرده است که در نتیجه از گناه، خطا و نسیان مصون میشوند. این موهبت علاوه بر اینکه پاداشی برای معصومین است، وسیلهای برای هدایت سایر انسانها به شمار میرود.([۲])
این بخش از دعای ندبه نیز به همین مطلب اشاره دارد:
«الَّذِینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ … بَعْدَ أنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَزِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ…»([۳])
امام صادق(علیه السلام) میفرماید:
«… إن الله عزوجل اختار من ولد آدم أناساً طهر میلادهم، وطیب أبدانهم، وحفظهم فی أصلاب الرجال وأرحام النساء، أخرج منهم الانبیاء والرسل، فهم أزکی فروع آدم، فعل ذلک لأمر استحقوه من الله عزوجل. ولکن علم الله منهم حین ذرأهم أنهم یطیعونه ویعبدونه و لا یشرکون به شیئا، فهؤلاء بالطاعه نالوا من الله الکرامه و المنزله الرفیعه عنده، و هؤلاء الذین لهم الشرف و الفضل و الحسب، و سایر الناس سواء».([۴])
حال سؤال دیگری مطرح میشود که آیا عصمت موهوبی افتخار است یانه؟
بدون شک چنین موهبتی افتخار است؛ زیرا این لطف در هر وضعیتی به افراد داده نمیشود، بلکه باید زمینههایی در خود افراد به وجود آید تا لطف الهی شامل حال آنان گردد. گرچه بخشی از این زمینهها خارج از اختیار فرد معصوم است؛ اما بخشی دیگر به طور کامل در اختیار اوست.
زمینههای موهبت الهی
وراثت: بخشی از کمالات روحی که زمینهساز لطف الهی به نام عصمت است، از طریق وراثت به افراد میرسد که امروزه زیستشناسی نیز آن را ثابت کرده است. به همین دلیل خانوادههایی که پیامبران در آن متولد میشدند، پاک و اصیل بودند که با گذشت زمان، کمالات و فضائل روحی برجستهای در آنها متراکم شده، سپس به حکم قانون وراثت نسل به نسل در این خاندانها جریان داشته است.
تربیت: بخش دیگری از فضائل از راه تربیت به افراد منتقل میگردد. کمالات و فضائلی که در خاندانهای پیامبران وجود داشت، از راه تربیت به پیامبران منتقل میشد.
تنها این دو عامل خارج از اختیار، زمینه ساز افاضه عصمت از جانب خدا نیست، بلکه در این مورد یک رشته عوامل اختیاری نیز در افاضه عصمت مؤثر است.
مجاهدتهای فردی و اجتماعی پیامبران پیش از بعثت: جهاد با نفس، کژیها و بدیهای جامعه و چشمپوشی آنان از حرام، زمینه را برای افاضه عصمت تشدید نموده و شایستگی آنان را برای افاضه لطف آماده کرده است که هر گاه لطفی به نام عصمت در اختیار آنان قرار گیرد، از آن برای تهذیب خود و جامعه بهره خواهند گرفت.
آگاهی خدا از فعالیتهای ثمر بخش آنان در دوران رسالت: این گروه پس از ارتقا به مقام نبوت با استقامت و پشتکار عجیبی دست به اصلاح زده و در راه جهاد فردی و اجتماعی سخت کوشش خواهند نمود.
از بخشهای زیارت دخت گرامی پیامبر(صلی الله و علیه و آله)، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) میتوان به اهمیت عامل چهارم ـ آگاهی خدا از فعالیتهای ثمر بخش آنان در طول زندگی ـ بیش از عوامل دیگر پی برد آنجا که میفرماید:
«یا مُمْتَحَنَهُ إمتحنکِ الله الذی خلقکِ قبلَ أن یخلقکِ فوَجَدَکِ لما أمتحنکِ بِهِ صابِرَهً».([۵])
در دعای ندبه نیز آمده است:
«أوْلِیَائِکَ الَّذِینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ … بَعْدَ أنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ… فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ».([۶])
این عوامل که برخی اختیاری و برخی دیگر خارج از اختیارند، سبب میشود که فیض الهی به بندگان خاص خدا افاضه گردد و در نتیجه عصمت یکی از افتخارات پیامبران محسوب میشود که بخشی از زمینههای آن را خود آنان فراهم ساختهاند.
نکته: نخستین مرحله عصمت که از دوران کودکی به اولیای الهی افاضه میشود، در گرو مجاهدتهای آنان پیش از نبوت، نیست. بلکه این مجاهدتها زمینه و بستر مناسبی برای افاضه مرحله بالاتر از عصمت است.([۷])
[۱]) برای نمونه، ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، پرسشها و پاسخهای مذهبی، ج۱، ص ۱۶۵ـ۱۶۹ و محمد حسین حسینی تهرانی، امام شناسی، ج ۱، ص ۱۱۴، تهران: حکمت، ۱۴۱۵ق.
[۲]) ر.ک: پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۶۸ـ۶۶؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۹۴؛ مصنفات شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ج ۵، ص ۱۲۹ـ۱۲۸؛ مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص ۳۰۱٫
[۳]) شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، مترجم: محمد باقر کمرهای، (قم: مؤسسه انتشارات لاهوت، چ اول، ۱۳۸۰)، ص۹۲۸٫
[۴]) أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب الطبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص۷۷ـ۸۳، تعلیقات وملاحظات، السید محمد باقر الخرسان (النجف الأشرف: دار النعمان للطباعهًْ والنشر، ۱۳۸۶ﻫ.).
[۵]) شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۷۱۱؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۰ (محقق کتاب).
[۶]) همان، ص ۹۲۸٫
[۷]) ر.ک: منشور جاوید، ج۵، ص ۲۸٫
منبع : اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
هیچ نظری وجود ندارد