علمای اهل تسنّن و طعن ابوحنیفه

علماي اهل تسنّن و طعن ابوحنيفه

علمای اهل تسنّن و طعن ابوحنیفه

داعی: امام شافعی گوید:

«ما ولد فی الاسلام أشأم من أبی حنیفه».

«متولّد نگردیده در اسلام مشئوم‌تر از ابوحنیفه».([۱])

و نیز گفته:

«نظرت فی کتب أصحاب أبی حنیفه فإذا فیها مائه وثلاثون ورقه خلاف الکتاب والسنّه.»

نظر کردم در کتب اصحاب ابی حنیفه، پس در آنهاست صد و سی ورقه خلاف کتاب خدا و سنت رسول خدا.([۲])

و ابو حامد غزالی در کتاب «منخول فی علم الاصول»([۳]) گوید:

«فأمّا أبو حنیفه فقد قلَّب الشریعه ظهر البطن وشوَّش مسلکها وغیّر نظامها وأردف جمیع قواعد الشرع بأصل هدم به شرع محمّد المصطفی ومن فعل شیئاً من هذا مستحلاًّ کفرو من فعله غیر مستحلٍّ فسق».

پس به تحقیق ابوحنیفه شریعت را واژگون گردانید و مشوّش نموده راه او را و تغییر داد نظام او را و هر یک از قوانین شرع را با اصلی مقرون ساخت که با آن اصل، شرع پیغمبر را ویران نمود. هر کس این عمل را عمداً بنماید وآن را حلال بداند، کافر است و هر کس بدون تعمّد بنماید فاسق است. (پس قطعاً ابوحنیفه به گفتار این عالم بزرگ یا کافر است یا فاسق.

و آن‌گاه در این باب، کلام بسیاری در طعن و رد و تفسیق او نوشته که داعی از بیانش خودداری می‌نمایم.

و جار الله زمخشری صاحب تفسیر کشّاف ـ که از ثقات علمای شماست ـ در «ربیع الابرار»([۴]) نوشته است:

«قال یوسف بن أسباط ردّ أبوحنیفه علی رسول الله أربع مائه حدیث أو أکثر.»

یوسف بن اسباط گفته است: رد نموده ابوحنیفه بر رسول خدا چهارصد حدیث یا بیشتر.

و نیز گوید یوسف که ابوحنیفه می‌گفت:

«لو أدرکنی رسول الله لاخذ بکثیر من قولی.»

اگر پیغمبر مرا درک می‌نمود، بیشتر از اقوال و گفته‌های مرا می‌گرفت، (یعنی پیروی از گفتار من می‌نمود!).

از این قبیل مطاعن، از علمای شما بسیار است در باب ابوحنیفه و سائر ائمه اربعه، که از مراجعه به کتاب منخول غزالی و کتاب نکت الشریفه شافعی و ربیع الأبرار زمخشری و منتظم ابن جوزی و دیگران معلوم می‌آید، تا آنجا که امام غزالی در «منخول» گوید:([۵])

«إنّ أبا حنیفه النعمان بن ثابت الکوفی یلحن فی الکلام ولا یعرف اللغه والنحو ولا یعرف الأحادیث.»

در گفتار ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی غلطهای بسیاری بوده و معرفت به علم لغت و نحو و احادیث نداشته.

و نیز می‌نویسد: چون عارف به علم حدیث (که بعد از قرآن، پایه و اساس دین است) نبوده، لذا فقط به قیاس عمل می‌نموده و حال آنکه «أوّل من قاس ابلیس»؛ یعنی اوّل کسی که عمل به قیاس نمود ابلیس بود. (پس هر کس به قیاس عمل نماید با ابلیس محشور خواهد شد).

و ابن جوزی در منتظم گوید:([۶]) «اتفق الکلّ علی الطعن فیه»؛ یعنی همگی علماء متفق‌اند در طعن بر ابوحنیفه. منتهی طعن کنندگان بر سه قسم تقسیم شده‌اند: دسته‌ای او را مورد طعن قرار داده‌اند؛ زیرا که در اصول عقاید متزلزل بوده و گروهی دیگر گفتند قوّه حافظه و ضبط در روایات نداشته و قومی دیگر او را طعن می‌زنند به اینکه صاحب رأی و قیاس بوده و رأی او پیوسته مخالفت با احادیث صحاح داشته.

 

[۱]. «حدًثنا الفزاری قال: سمعت الأوزاعی و سفیان یقولان: ما ولد فی الاسلام مولود أشأم علیهم ـ وقال الشافعی شرّ علیهم ـ من أبی حنیفه». تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ۱۳/۴۱۹، ح ۲۲، ترجمه شماره ۷۲۹۷، شرح حال نعمان بن ثابت (أبوحنیفه). و نیز در همین جلد، صفحه ۴۱۵، ح ۸، این عبارت را نقل می‌کند: «حدّثنا إسحاق بن إبراهیم الحنینی قال: قال مالک: ما ولد فی الاسلام مولود أضرّ علی أهل الاسلام من أبی حنیفه».

و در صفحه ۴۱۶ همین جلد، ح ۹، این عبارت را نقل می‌کند: «حدّثنا حبیب، کاتب مالک بن أنس عن مالک بن أنس. قال: کانت فتنه أبی حنیفه أضرّ علی هذه الأمّه من فتنه إبلیس فی الوجهین جمیعاً، فی الارجاء، وما وضع من نقض السنن».

و نیز بخاری در تاریخ الاوسط، ۲/۷۷، ح ۱۱۹۶، در گذشتگان بین سال‌های ۱۴۰ و ۱۵۰ هجری، شرح حال نعمان بن ثابت (أبو حنیفه) این عبارت را نقل می‌کند: «حدّثنا الفزاری، قال: کنت عند سفیان، فنعی أبوحنیفه فقال: الحمد لله کان ینقض الإسلام عروه عروه، ما ولد فی الإسلام أشأم منه».

[۲]. «أخبرنا محمّد بن عبدالله بن عبدالحکم. قال: قال لی محمّد بن إدریس الشافعی: نظرت فی کتب لأصحاب أبی حنیفه، فإذا فیها مائه و ثلاثون ورقه، فعددت منها ثمانین ورقه خلاف الکتاب والسنّه. قال أبو محمّد: لأنّ الأصل کان خطأ، فصارت الفروع ماضیه علی الخطأ». تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ۱۳/۴۳۷، ح ۹۰، ترجمه شماره ۷۲۹۷، شرح حال نعمان بن ثابت (أبو حنیفه).

[۳]. «وأمّا أبو حنیفه ـ رضی الله عنه ـ فقد قلّب الشریعه ظهراً لبطن، وشوّش مسلکها وغیّر نظامها». المنخول، غزالی، ص۶۱۳، کتاب الفتوی، باب ۲، فصل ۸، مسلک ۳٫

و در ص۶۱۶، این عبارت را آورده است: «… ثم أردف جمیع قواعد الشریعه بأصل هدم به شرع محمّد قطعاً».

[۴]. ربیع الأبرار، زمخشری، ۴/۹۳، باب العلم والحکم والأدب والکتاب والقلم.

[۵]. غزالی در المنخول، ص۵۸۱، کتاب الفتوی، باب ۱، فصل ۴ می‌نویسد: «وأمّا أبوحنیفه: فلم یکن مجتهداً لأنّه کان لا یعرف اللغه وعلیه یدلّ قوله: ولو رماه بأبو قبیس وکان لا یعرف الأحادیث ولهذا ضری بقبول الأحادیث الضعیفه وردّ الصحیح منها».

[۶]. «قال مؤلّف الکتاب وبعد هذا فاتفق الکلّ علی الطعن فیه، ثم انقسموا علی ثلاثه أقسام: فقوم طعنوا فیه لما یرجع إلی العقائد والکلام فی الأصول. وقوم طعنوا فی روایته وقلّه حفظه وضبطه وقوم طعنوا فیه لقوله بالرأی فیما یخالف الأحادیث الصحاح». المنتظم، ابن الجوزی، ۸/۱۳۱، وقایع سال ۱۵۰ هجری، شرح حال نعمان بن ثابت (أبو حنیفه).

همچنین عقیلی در الضعفاء الکبیر، ۴/۲۸۴ ـ ۲۸۵، ترجمه شماره ۱۸۷۶، شرح حال نعمان بن ثابت (ابوحنیفه) چند حدیث در تضعیف و تنقیص ابوحنیفه نقل کرده است که به متن بعضی از آنها اشاره می‌کنیم: «حدّثنا سلیمان بن داود العقیلی، قال: سمعت احمد بن الحسن الترمذی، قال: سمعت احمد بن حنبل، یقول: أبو حنیفه یکذب».

«حدّثنا عبدالله بن محمّد المروزی، قال: سمعت الحسین بن الحسن المروزی، یقول: سألت أحمد بن حنبل، فقلت: ما تقول فی أبی حنیفه؟ فقال: رأیه مذموم وحدیثه لا یذکر».

«حدّثنا محمّد بن عثمان، قال: سمعت یحیی بن معین و سئل عن أبی حنیفه، قال: کان یضعف فی الحدیث».

ذهبی نیز در میزان الاعتدال، ۷/۳۸، ترجمه شماره ۹۰۹۹، شرح حال ابوحنیفه می‌نویسد: «ضعّفه النسائی من جهه حفظه وابن عدی و آخرون».

ابن حبان نیز در المجروحین، ص۳/۶۱ـ۷۳، شرح حال نعمان بن ثابت می‌نویسد: «لا یجوز ان یحتج به عند أئمتنا قاطبه لا أعلم بینهم فیه خلافا علی أنّ ائمه المسلمین وأهل الورع فی الدین فی جمیع الأمصار و سائر الأقطار جرحوه وأطلقوا علیه القدح…».

سپس احادیثی در مذمت ابوحنیفه نقل می‌کند که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم: «قال معاذ بن معاذ العنبری سمعت سفیان الثوری یقول: استتیب أبوحنیفه من الکفر مرّتین.

ابن منصور یقول سمعت مبشر بن عبدالله بن رزم النیسابوری: کتب الینا ابراهیم بن طهمان من العراق: ان امحوا ما کتبتهم عنّی من آثار أبی حنیفه.

قال ابن المبارک: کان أبوحنیفه فی الحدیث یتیماً».

منبع: برگرفته از کتاب شبهای پیشاور جلد۱؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

http://shiastudies.com/fa

نویسنده

مطالب مرتبط

بدعت‌های دینی از نگاه قرآن

رجعت از دیدگاه قرآن، روایات و عقل با تأکید بر آراء علاّمه طباطبائی(ره)

فلسفه رجعت در نظام شیعه

عیسی بن مریم(علی نبینا و آله و علیه السلام) در کلام عالم آل‌محمد(صلی الله علیه وآله)

رویکرد عقلى بر ضرورت وجود امام

محال بودن ترک امت بدون پیشوا

هیچ نظری وجود ندارد