چکیده
کافی از مهمترین جوامع روایی معتبر امامیه است و از زمان نگارش تا کنون، همواره مورد رجوع و استناد دانشمندان بزرگ شیعه بوده است. این جایگاه ویژه موجب شده تا دکتر ناصر بنعبدالله قفاری ـ از علمای معاصر وهابی ـ در کتاب اصول مذهب الشیعه، به نقد این اثر بپردازد. وی با استناد به برخی نقلها، بخش زیادی از کافی را حاصل نگارش علمای متأخر شیعه برشمرده و با تکیه به برخی روایات که از نظر سند یا متن دچار ضعف یا دستکم نیازمند شرح و توضیحاند، این اثر را سرشار از روایاتِ دال بر تحریف قرآن توصیف کرده و به نقد آن پرداخته است. این نوشتار با بررسی مستندات قفاری، نشان داده است تمام کافی حاصل نگارش کلینی بوده و روایاتی که قفاری به آنها استناد کرده، هیچگونه دلالتی بر تحریف قرآن ندارند، بلکه بیان میکنند امامان شیعه به تمام معانی ظاهری و باطنی قرآن آگاهی کامل دارند.
کلیدواژهها
کلینی؛ کافی؛ قفاری؛ اصول مذهب الشیعه؛ تحریف
اصل مقاله
محمد بنیعقوب کلینی از دانشمندان مورد اعتماد شیعه است (نک.: نجاشی، ۱۴۰۷: ۳۷۷، ش۱۰۲۶؛ طوسی، ۱۳۸۱: ۴۳۹، ش۶۲۷۷؛ طوسی، بیتا: ۳۹۳، ش۶۰۳) و کتاب کافی تنها کتابی است که از وی به دست ما رسیده است (نک.: کلینی، ۱۳۹۲: ۱/ ۷۵). این اثر از مهمترین جوامع و منابع روایی امامیه به شمار میرود (نک.: مفید، ۱۴۱۳ ب: ۷۰؛ مجلسی، ۱۴۰۴: ۱۰۵/ ۷۵). این جایگاه ویژه موجب شده تا دکتر ناصر بنعبدالله قفاری به نقد این اثر توجه کند؛ اما این عالم وهابی تلاش کرده است این کتاب مهم شیعی را به لحاظ اعتبار و محتوا، مخدوش و غیرقابل اعتماد جلوه دهد. وی بخش زیادی از کتابهای کافی را حاصل نگارش علمای متأخر شیعه دانسته (نک.: قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۳۶۰) و با استناد به برخی روایات کافی، این اثر را سرشار از روایاتِ دال بر تحریف قرآن توصیف کرده است (نک.: قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۳۵۳، ۳۷۰، ۳۷۱ و ۳۷۷). در ادامه، این ادعاها را بهتفصیل، نقل و بررسی خواهیم کرد. گفتنی است اگرچه پژوهشگران در پاسخ به اشکالها و ادعاهای قفاری شیعه کتابها، مقالهها و رسالههای متعددی ــ چون نقد کتاب اصول مذهب الشیعه،[۱] الرد علی کتاب اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه للقفاری،[۲] مع الدکتور ناصر القفاری فی اصول مذهبه حول القرآن الکریم و التشیع[۳] ــ نگاشتهاند، موضوع پژوهش حاضر در هیچیک از این آثار بررسی و به آن پاسخ داده نشده است.
شناخت قفاری
ناصر بنعبدالله قفاری از استادان دانشگاه محمد بنسعود ریاض و نویسنده اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه عرض و نقد[۴] است. وی در مقدمه این کتاب ادعا میکند به کتابهای مورد اعتماد شیعه در موضوعات تفسیر، حدیث، رجال، عقاید، فِرق، فقه و اصول مراجعه کرده و با استناد به آنها ــ که به زعم او، متکی به روایات فراوان شیعه و آرای دانشمندان امامیهاند ــ اعتقادات شیعه را نقل و نقد کرده است (نک.: قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۱۷ـ۲۴). این کتاب در اصل رساله دکتری وی به راهنمایی محمد رشاد سالم[۵] بوده است که در سال ۱۴۰۷ق در دانشگاه محمد بنسعود، در بخش عقاید و مذاهب معاصر، دفاع شده و به چاپ و تبادل آن بین دانشگاهها توصیه شده است (نک.: قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۴، ۲۶ و ۲۷). از جمله دیگر آثار وی فکره التقریب بین اهل السنه والشیعه، الموجز فی الأدیان و المذاهب المعاصره، نواقض توحید الاسماء و الصفات، بروتکولات آیات قم حول الحرمین الشریفین، حقیقه ما یسمی زبور آل محمد است. قفاری در کتاب اصول مذهب الشیعه، بارها نظرات و آرای ابنتیمیه[۶] را نقل و افکار و عقاید وی را بازنشر کرده (نک.: قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۳۴۲، ۳۴۳ و ۳۴۵، ۲/ ۴۶۷، ۶۲۰ و ۶۹۲، ۳/ ۱۲۱۵، ۱۲۶۲ و ۱۲۶۳) و با اوصافی والا همچون «شیخ الاسلام ابنتیمیه» (قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۳۸۴، ۳۸۸ و ۳۸۹) و «ائمه الاسلام» (همان: ۱/ ۳۶۶) و مانند آن، از وی یاد کرده است. شگفت آنکه شیوه نقادی و ادبیاتی که ابنتیمیه در منهاج السنه در مورد شیعیان و دانشمندان شیعه اظهار کرده، در نوشتار قفاری در اصول مذهب الشیعه هم تکرار شده است؛ برای نمونه، ابنتیمیه آشکارا به علامه حلی[۷] و کتابش منهاج الکرامه اهانت کرده و با نجس و پلید توصیفکردن وی، او را از بتپرستان و منافقان دانسته و کتابش را منهاج الندامه نامیده است (نک.: ابنتیمیه، ۱۴۰۶: ۱/ ۲۱). قفاری نیز درباره علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) میگوید: «هذا الرافض الرافضی المغفل، أو الزندیق المرتدی ثوب الإسلام» (قفاری، ۱۴۱۵: ۳/ ۱۱۰۴) یا درباره محدث نوری مینویسد: «المجوسی الملحد» (قفاری، ۱۴۱۵: ۳/ ۱۱۵۸). قفاری با توهینهای مکرر به علمای شیعه، آنان را شیوخ فریبکاری توصیف کرده (نک.: قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۳۷۵، ۳/ ۱۲۸۷) که مذهب شیعه را مطابق با هوا و هوس خویش و نقل مطالب از راویان کذاب برپا کردهاند (همان: ۱/ ۳۸۳). نمونه دیگر اینکه ابنتیمیه با افتراها و اهانتهای بسیار به شیعیان، آنان را پلید دانسته و شباهتهای آنان با یهود را بیان کرده است (نک.: ابنتیمیه، ۱۴۰۶: ۱/ ۲۰ـ۲۲). قفاری نیز در سراسر کتابش از شیعیان با ضمیر غایب یاد کرده تا آنان را جدا از دنیای اسلام و غریبه با مسلمانان معرفی کند، بلکه آشکارا آنان را کافر توصیف کرده است: «و روشن شد که آنان کافرانی هستند که بهرهای از اسلام ندارند» (همان: ۳/ ۱۲۸۷)؛ نیز در بحث از صفات خداوند میگوید: «عقیده باطلِ جسمانگاری برای خداوند، در میان یهود مشهور است. اول کسانی که در میان مسلمانان این عقیده را ابداع کردند، روافض (شیعیان) بودند» (همان: ۲/ ۵۲۸).
بررسی ادعاهای قفاری
۱. تعداد کتابهای کافی
قفاری میگوید:
حسین بنحیدر کرکی عاملی که متوفی ۱۰۷۶ قمری است و نزد آنها (شیعه) ثقه است، میگوید کافی پنجاه کتاب است؛ اما شیخ طوسی که متوفی ۳۶۰ قمری است،[۸] میگوید کافی مشتمل بر سی کتاب است. آیا بین قرن پنجم تا یازدهم، بیست کتاب به کافی افزوده شده است؟ در حالی که هر کتاب شامل ابواب و هر باب شامل مجموعهای از احادیث است (قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۳۶۰).
قفاری در ادامه ــ با بیانی دور از آداب ــ میافزاید: «گویا این روشی رایج [بین شیعه] است؛ زیرا کسانی که به پیامبر خدا و صحابه و نزدیکان پیامبر دروغ میبندند، به طریق اولی به شیوخ خودشان نیز دروغ میبندند» (همان).
با ذکر مقدمهای کوتاه، نظر علمای متقدم و متأخر درباره این موضوع را بیان میکنیم، آنگاه به علتِ اختلاف گزارشها میپردازیم.
کافی مهمترین کتاب کلینی است (نجاشی، ۱۴۰۷: ۳۷۷، ش۱۰۲۶؛ طوسی، ۱۳۸۱: ۴۳۹، ش۶۲۷۷؛ همو، بیتا: ۳۹۳، ش۶۰۳) و تألیفش بیست سال طول کشیده (نجاشی، ۱۴۰۷: ۳۷۷، ش۱۰۲۶؛ ابنطاووس، ۱۴۰۹: ۱۸۲؛ عاملی ۱۴۰۱: ۸۵) و شامل سه بخش است: اصول (شامل روایات اعتقادی)، فروع (شامل روایات فقهی) و روضه (شامل روایات مختلف در موضوعات گوناگون). اصول و فروع کافی از کتابهای متعددی تشکیل شده و هر کتاب نیز شامل ابواب مختلفی است. در هر باب، روایات به ترتیبِ اعتبار و با سند کامل گنجانده شدهاند. در روضه کافی نیز احادیث مختلف در موضوعات گوناگون (شامل مباحثی مانند خطبهها و نامههای امامان، مطالب تاریخی، قصص) بدون نظم و ترتیب خاص و بدون ابواب، بلکه تحت عناوینی متناسب آمدهاند. کافی ــ همانگونه که نجاشی و طوسی اشاره کردهاند ــ از «کتاب العقل و الجهل» آغاز میشود و با «کتاب الروضه» خاتمه مییابد (نک.: نجاشی، ۱۴۰۷: ۳۷۷، ش۱۰۲۶؛ طوسی، بیتا: ۳۹۳ و ۳۹۴، ش۶۰۳). در اینکه تمام این کتاب به قلم کلینی بوده، تردیدی وجود ندارد؛ هم بزرگان رجال که همعصر یا نزدیک به زمان کلینی بودهاند، از آن خبر دادهاند و هم اینکه کافی از جمله منابع بسیاری از کتابهای روایی بعدی بوده است.[۹] کلینی برای شاگردانش (نک.: طوسی، بیتا: ۳۹۴، ش۶۰۳) و دیگر دانشمندان شیعه برای شاگردانشان (نک.: مجلسی، ۱۴۰۴: ۱۰۴/ ۱۴۶، ۱۰۵/ ۲۶، ۷۵ و ۱۵۹؛ ابوغالب زراری، ۱۴۱۱: ۱۷۶)، اجازه نقل روایات کافی را صادر میکردند. نجاشی و طوسی نام کتابهای کافی را ذکر کرده (نک.: نجاشی، ۱۴۰۷: ۳۷۷، ش۱۰۲۶؛ طوسی، بیتا: ۳۹۳ و ۳۹۴، ش۶۰۳) و طریق خود به روایات آنها را بیان کردهاند (نک.: همان). صدوق نیز طریق خود به روایات کلینی و کافی را ذکر کرده است[۱۰] (صدوق، ۱۴۰۴: ۴/ ۵۳۴)؛ بدین ترتیب این کتاب منتشر شده و از همان اوان تا کنون، از مراجع روایی بسیاری از کتابهای روایی دیگر بوده است (نک.: همان: ۴/ ۲۰۳، ح۵۴۷۲، ۲۲۲، ح۵۵۲۶، ۲۲۷، ح۵۵۳۸ و ۲۳۱، ح۵۵۴۸؛ طوسی، ۱۳۹۰، ۱/ ۷۳، ح۱ و ۸۴، ح۱، ۲/ ۶۸، ح۲۰؛ مفید، ۱۴۱۳ ب: ۷۰؛ ابنطاووس، بیتا الف: ۳۶۲، ۵۲۰ و ۳۶۷؛ همو، ۱۳۶۷، ۴، ۱۵، ۱۷ و ۶۴ و صدها کتاب معتبر دیگر).
الف) گزارش متقدمان
شیخ طوسی سی کتاب برای کافی نام برده است که چنیناند: «کتاب العقل و فضل العلم، کتاب التوحید، کتاب الحجه، کتاب الإیمان و الکفر، کتاب الدعاء، کتاب فضل القرآن، کتاب الطهاره و الحیض، کتاب الصلاه، کتاب الزکاه، کتاب الصوم، کتاب الحج، کتاب النکاح، کتاب الطلاق، کتاب العتق و التدبیر و المکاتبه، کتاب الأیمان و النذور و الکفارات، کتاب المعیشه، کتاب الشهادات، کتاب القضایا و الأحکام، کتاب الجنائز، کتاب الوقوف و الصدقات، کتاب الصید و الذبائح، کتاب الأطعمه و الأشربه، کتاب الدواجن و الرواجن، کتاب الزی و التجمل، کتاب الجهاد، کتاب الوصایا، کتاب الفرائض، کتاب الحدود، کتاب الدیات، کتاب الروضه» (طوسی، بیتا: ۳۹۳ و ۳۹۴، ش۶۰۳). نجاشی نیز ــ با اختلافاتی[۱۱] ــ همین کتابها را برای کافی ذکر کرده است (نجاشی، ۱۴۰۷: ۳۷۷، ش۱۰۲۶).
ب) گزارش متأخران
حسین بنعبدالصمد نیز کافی را دارای سی کتاب معرفی کرده است (عاملی ۱۴۰۱: ۸۵)؛ اما در اجازهنامه علامه حلی به مهنا بنسنان مدنی (نک.: مجلسی، ۱۴۰۴: ۱۰۴/ ۱۴۶) و اجازهنامه محمد بنمحمد بنخاتون عاملی به علی بنحسین کرکی (همان: ۱۰۵/ ۲۶) و اجازهنامه شهید ثانی به حسین بنعبدالصمد (همان: ۱۰۵/ ۱۵۹) و اجازهنامه آقا حسین خوانساری به شاگردش امیر ذوالفقار (همان: ۱۰۷/ ۹۰) و اجازهنامه حسین بنحیدر کرکی عاملی به محقق سبزواری (نک.: موسوی خوانساری، ۱۳۹۰: ۶/ ۱۱۴)، گفته شده که کافی پنجاه کتاب دارد. در همه این اجازهنامهها کافی با تعبیر «و هو خمسون کتابا» توصیف شده و تعلیلی ذکر نشده است.
ج) علت اختلاف گزارشها
شمارشِ پنجاه کتاب برای کافی، ظاهراً از زمان علامه حلی[۱۲] به بعد، در برخی اجازهنامههای علما نقل شده است؛ بنابراین باید علت اختلاف شمارش تعداد کتابهای کافی را در موضوعی جستوجو کرد که در زمانی نزدیک به وی مطرح بوده و آن، تفاوت در تقسیمبندی کتابها و ابواب مختلف فقهی است.
توضیح مطلب چنین است که علم فقه و منابع حدیثی آن، از گذشته دارای کتابها و ابواب مختلف بودهاند؛ اما تقسیم و دستهبندی معروف همان است که محقق حلی[۱۳] در کتاب شرائع الاسلام آورده است (مطهری، ۱۳۸۰: ۳/ ۱۰۴). وی فقه را به چهار قسمت کلی عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسیم کرد و برای هر یک ابواب متعددی برشمرد و آنها را تحت عنوان «کتاب» آورد (همان: ۳/ ۱۰۴و۱۰۵). محقق حلی مجموع ابواب فقه را ۴۸ باب قرار داد: عبادات ۱۰ باب،[۱۴] عقود ۱۵ باب،[۱۵] ایقاعات ۱۱ باب،[۱۶] و احکام ۱۲ باب[۱۷].[۱۸] ظاهر این است که شمارش گزارششده از تعداد کتابهای کافی در اجازهنامههای علامه حلی و برخی عالمان پس از وی، ناظر به همین دستهبندی است که محقق حلی ارائه کرده و فروع کافی نیز بر مبنای آن، شمارش و گزارش شده است، در نتیجه با شمارش گزارششده از دانشمندان گذشته ــ مانند نجاشی و طوسی (نک.: نجاشی، ۱۴۰۷: ۳۷۷، ش۱۰۲۶؛ طوسی، بیتا: ۳۹۳ و ۳۹۴، ش۶۰۳) ــ شمارش کتابها تفاوت ظاهری پیدا کردهاند.
ذکر این نکته لازم است که قفاری در این مسئله، تعارض سخن دانشمندان متقدم و متأخر شیعه را دلیل بر اختلاف در تعداد کتابهای کافی دانسته و با بیان اینکه طوسی تعداد کتابهای کافی را سی کتاب گزارش کرده، ولی حلی و عدهای دیگر آن را پنجاه کتاب گزارش کردهاند، تلاش میکند نتیجه بگیرد بین قرن پنجم تا یازدهم، بیست کتاب به کافی افزوده شده است (نک.: قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۳۶۰). این در حالی است که شیخ طوسی ــ که سی کتاب را گزارش کرده ــ عناوین کتابها را هم ذکر کرده است (نک.: طوسی، بیتا: ۳۹۳ و ۳۹۴، ش۶۰۳)؛ اما علامه حلی و عدهای دیگر که در اجازهنامههایشان گفتهاند کافی دارای پنجاه کتاب است، فقط به تعداد کتابها اشاره کردهاند و عناوین را ذکر نکردهاند (نک.: مجلسی، ۱۴۰۴: ۱۰۴/ ۱۴۶، ۱۰۵/ ۲۶، ۱۵۹، ۱۰۷/ ۹۰). از این رو نمیتوان ادعای علامه حلی و موافقانش را بهدرستی بررسی کرد که منظورشان کدام کتابها بوده و تفاوتش با کتابهایی که شیخ طوسی گزارش کرده کدام است. منطقی این بود که قفاری ابتدا نسخهای خطی از کتاب کافی را که متعلق به قرن پنجم تا یازدهم بوده و شامل پنجاه کتاب است، ارائه کند و بعد با استناد به سخن شیخ طوسی ــ که سی کتاب برای کافی گزارش کرده ــ این پرسش را مطرح میکرد که چرا در این نسخه از کافی که مثلاً متعلق به قرن هشتم هجری است، پنجاه کتاب وجود دارد، ولی شیخ طوسی در قرن پنجم هجری گزارش کرده که کافی سی کتاب دارد. در این صورت، با مقایسه عناوین کتاب خطیِ مورد ادعا و موجود با عناوین گزارششده در کلام شیخ طوسی، ابهام موضوع بررسی و روشن میشد؛ اما ادعای قفاری از این منطق برخوردار نیست و بررسی را ناممکن کرده است، زیرا وی به گزارش مبهم علامه حلی و عدهای دیگر از علمای شیعه که در اجازهنامههایشان گفتهاند کتاب کافی دارای پنجاه کتاب است، استناد کرده است. از آنجا که آنان نامی از آن عناوین کتابها نبردهاند، بررسی تطبیقی و مقایسهای مقدور نیست و تنها میتوان از منظر ریشهیابی این اختلافها، بررسیهایی ــ مانند آنچه انجام دادیم ــ ارائه کرد. گفتنی است نگارنده با هدف مقایسه تطبیقی، به کتابخانههای متعددی که دارای نسخههای خطی کافی بودند، مراجعه کرد و نسخههای متعددی را نیز بررسی کرد؛ اما به نسخهای که دارای پنجاه کتاب باشد، دست نیافت.
۲. روضه کافی
قفاری میگوید:
امامیه اختلاف دارند آیا کتاب روضه ــ که یکی از کتابهای کافی و شامل مجموعهای از ابواب است و هر باب نیز تعداد زیادی از احادیث را در بر میگیرد ــ تألیف کلینی است یا بعدها بدان افزوده شده است (قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۳۶۰).
کسانی که روضه را نوشته کلینی نمیدانند، دلایل و شواهدی ارائه کردهاند، از جمله:
۱. روضه کافی، مانند اصول و فروع کافی، دارای کتابها و ابواب مختلف نیست.
۲. روایات روضه از نظر استحکام متن و سند، در ظاهر همسانِ روایات دو بخشِ دیگر نیست.
۳. از خلیل بنغازی قزوینی نقل شده که روضه تألیف کلینی نیست، بلکه نوشته ابنادریس است (نک.: امین، ۱۴۰۳: ۶/ ۳۵۵؛ غفّار، ۱۴۱۶: ۱/ ۴۰۸).
اما این ادعا و دلایل آن صحیح نیست؛ زیرا:
۱. ملاخلیل قزوینی در ادامه شرح کافی، روضه را نیز شرح کرده و در مقدمه هیچ اشارهای به اینکه روضه از کلینی نیست نکرده است؛ بنابراین انتساب این سخن ــ که روضه تألیف کلینی نیست ــ به ملاخلیل چندان قطعی نیست و کسانی که این مطلب را نقل کردهاند نیز استناد خود را بیان نکردهاند (قزوینی، ۱۳۸۸: ۱/ ۱۹).
۲. همه راویان مذکور در آغاز اسناد روضه، از طبقه هشتم یا نهم راویاناند و کلینی ــ که از طبقه نهم راویان محسوب میشود ــ از آنان روایت کرده است؛ اما ابنادریس ــ که از طبقه پانزدهم راویان است ــ نمیتواند بدون واسطه از آنان نقل قول کند (غفّار، ۱۴۱۶: ۱/ ۴۰۸ و ۴۰۹).
۳. سند روایات روضه مشابه سند روایات اصول و فروع کافی است. (برای مقایسه تطبیقی اسناد مورد نظر نک.: همان: ۱/ ۴۰۹ـ۴۱۱).
۴. نجاشی و طوسی تصریح کردهاند روضه تالیف کلینی و آخرین کتاب کافی است (نجاشی، ۱۴۰۷: ۳۷۷/ ش۱۰۲۶؛ طوسی، بیتا: ۳۹۴/ ش۶۰۳).
۵. در نسخههای خطی کافی نیز کتاب روضه به عنوان آخرین کتاب کافی قرار دارد (برای اطلاع جامع از این نسخهها نک.: صدرایی خویی، ۱۳۸۷: ۳۵۴ـ۳۶۴).
۶. سید بنطاووس در دو کتاب فرج المهموم و فلاح السائل، روایات بسیاری از روضه کافی نقل کرده و معمولاً عبارتش چنین است: «از محمد بنیعقوب در کتاب روضه روایت میکنم» (نک.: ابنطاووس، ۱۳۶۸: ۸۵ و ۸۸ـ۹۰؛ همو، بیتا ب: ۱۵۸ و ۲۱۲). در مواردی نیز تصریح میکند: «از محمد بنیعقوب در کتاب روضه کافی روایت میکنم» (نک.: همو، ۱۳۶۸: ۸۷؛ ابنطاووس، بیتا ب: ۱۵۸). وی طریق روایت خود تا کلینی را هم آورده است (همو، بیتا ب: ۱۴).
۷. دانشمندان دیگر مانند علی بنیونس نباطی بیاضی در صراط المستقیم[۱۹] (نباطی بیاضی، ۱۳۸۴: ۲/ ۲۵۸ و ۲۶۲) و ابراهیم بنعلی عاملی کفعمی (۹۵۰ق) در مصباح[۲۰] (عاملی کفعمی، ۱۴۰۵: ۱۶۱) نیز از کتاب روضه کلینی نقل روایت کردهاند؛ بنابراین کتاب روضه، آخرین کتاب کافی و تألیف کلینی است.
قفاری مینویسد: «روضه شامل مجموعهای از ابواب است» (قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۳۶۰). این ادعا نیز صحیح نیست؛ زیرا در روضه کافی، احادیث مختلف در موضوعات گوناگون بدون نظم و ترتیب خاصی گنجانده شده است. کتاب روضه ۵۹۷ روایت دارد[۲۱] و برخلاف ادعای قفاری و برخلاف روش مرسوم در اصول و فروع کافی، روایاتش تحت بابهای مختلف تنظیم نشده، بلکه تحت عناوین آمده است.
قفاری هر باب روضه را شامل تعداد زیادی از احادیث میداند (همان). این ادعا نیز نادرست است؛ زیرا ذیل عناوین کتاب روضه، گاهی فقط یک روایت آمده است، مانند: «خُطْبَهٌ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (ع) وَ هِی خُطْبَهُ الْوَسِیلَه» (کلینی، ۱۳۶۵: ۸/ ۱۸، ح۴)، و «حَدِیثُ أَبِیعَبْدِالله (ع) مَعَ الْمَنْصُورِ فِی مَوْکبِهِ» (همان: ۸/ ۳۶، ح۷) و «رِسَالَهُ أَبِیجَعْفَرٍ (ع) إِلَی سَعْدٍ الْخَیرِ» (همان: ۵۲/ ح۱۶) و «خُطْبَهٌ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ ع» (همان: ۸/ ۵۸، ح۲۱، ۶۳، ح۲۲، ۶۷، ح۲۳، ۱۷۰، ح۱۹۳ و ۳۵۲، ح۵۵۰)، و «کلَامُ عَلِی بنالْحُسَینِ (ع)» (همان: ۸/ ۷۲، ح۲۹) و «حَدِیثُ زَینَبَ الْعَطَّارَهِ» (همان: ۱۵۳/ ح۱۴۳)، و گاهی فقط دو روایت نقل شده است، مانند «صَحِیفَهُ عَلِی بنالْحُسَینِ (ع) وَ کلَامُهُ فِی الزُّهْدِ» (همان: ۸/ ۱۴، ح۲ و ۳)، «خُطْبَهُ الطَّالُوتِیهِ» (همان: ۸/ ۳۱، ح۵ و ۶)، «حَدِیثُ النَّبِی (ص) حِینَ عُرِضَتْ عَلَیهِ الْخَیلُ» (همان: ۸/ ۶۹، ح۲۷ و ۲۸)، «قِصَّهُ صَاحِبِ الزَّیتِ» (همان: ۸/ ۷۷، ح۳۱ و ۳۲)، «حَدِیثُ أَهْلِ الشَّامِ» (همان: ۸/ ۹۴، ح۶۷ و ۶۸) و «حَدِیثُ آدَمَ ع مَعَ الشَّجَرَه» (همان: ۸/ ۱۱۳، ح۹۲ و ۹۳).
۳٫ روایات طعن و تحریف قرآن در کافی
قفاری میگوید:
در کافی روایاتی در باب طعن و تحریف قرآن نقل شده است و علامه مجلسی در مرآه العقول آن روایات را ــ که به اجماع مسلمانان کفر است ــ صحیح دانسته است (قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۳۵۳). جابر در کتاب کافی روایت کرده که هرگز همه قرآن را جز امامان جمع نکردند (همان: ۱/ ۳۷۷). آنان (شیعیان) به کلینی اعتماد کردهاند که افسانه تحریف قرآن را بیان کرده و به صورت گسترده در کافی آورده است (همان: ۱/ ۳۷۰). به همین دلیل، کاشانی در تفسیرش صافی، و نوری طبرسی در فصل الخطاب و محمود نجفی طهرانی در قوامع الفضول گفتهاند کلینی قائل به تحریف قرآن بوده است و ابوزهره گفته کسی که چنین اعتقادی داشته باشد، مسلمان نیست. با این حال، ابنمطهر حلی، کلینی را معتمدترین و دقیقترینِ مردمان در روایت دانسته است (همان: ۱/ ۳۷۰ و۳۷۱).[۲۲] پس بنگر که آنان چگونه به روایات کفار[۲۳] اعتماد کردهاند (همان: ۱/ ۳۷۱).
برای ارزیابی این مدعا، روایات مورد نظر قفاری را از کتاب کافی، نقل و بررسی میکنیم:
۱. کلینی در باب «جز امامان کسی همه قرآن را جمع نکرد»[۲۴] (کلینی، ۱۳۶۵: ۱/ ۲۲۸ و ۲۲۹) شش روایت نقل کرده که همگی جزو اخبار واحدند، نه متواتر یا محفوف به قرائن قطعی (نک.: جوادی آملی ۱۳۸۶: ۱۶۹) و همگی بر علم والا و کامل امامان به تفسیر قرآن دلالت دارند (نک.: همان: ۱۷۰؛ معرفت ۱۳۸۶: ۶۷). متن کامل روایت اول ــ که قفاری به صورت اجمالی به آن اشاره کرده ــ چنین است:
جابر میگوید از اباجعفر شنیدم که فرمود: «هیچیک از مردم ادعا نکرد همه قرآن را آنگونه که نازل شده جمع کرده، مگر اینکه بسیار دروغگو است و کسی آن را همانند آنچه خداوندِ بلندمرتبه نازل کرد، جمع و حفظ نکرد، مگر علی بنابیطالب و امامان بعد از او» (کلینی ۱۳۶۵: ۱/ ۲۲۸، ح۱).[۲۵]
روایت دوم این باب نیز ناظر به سخن دیگری از امام باقر(ع) است: «هیچکس جز اوصیای پیامبر نمیتواند ادعا کند همه قرآن، اعم از ظاهر و باطنش، نزد او است» (همان: ۱/ ۲۲۸، ح۲).[۲۶]
چیزی که موجب شده برخی تحریف قرآن را از این روایات برداشت کنند، عبارت «مَا جَمَعَهُ» (همان: ح۱) و «عِنْدَهُ جَمِیعَ الْقُرْآنِ کُلِّهِ» (همان: ح۲) است که در این روایات آمده است و حال آنکه قید «حَفِظَهُ» (همان: ح۱) در روایت اول و قید «ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ» (همان: ح۲) در روایت دوم، نشان میدهند که منظور آگاهی و علم امامان به تمام معانی ظاهری و باطنی قرآن است (نک.: کلینی ۱۳۶۵: ۱/ ۲۲۸؛ کلینی بیتا: ۵/ ۳۶۰). نیز احتمال دارد در روایت اول، عبارت «مَا جَمَعَهُ» ناظر به مصحف امام علی(ع) باشد، «زیرا به ترتیب نزول و دربـردارنـده تـنزیل و تأویل قرآن بود و آن مصحف را فرزندان او ــ پیشوایان معصوم ــ به ارث بردند» (معرفت، ۱۳۸۶: ۶۷) و عبارت «حَفِظَهُ» و نیز تمام پنج روایت بعدی، ناظر به همه امامان باشد، زیرا «این حدیثها بیش از این دلالت ندارند که علم به همه کتاب ــ ظاهر و باطن آن ــ تنها نزد اهل بیت است که به آنچه در خانه است، آگاهترند؛ زیرا وقتی پیامبر خدا (ص) شـهـر دانـش بود، بهاجماع مسلمانان، آنان دروازههای آنجا هستند که دیگران را به آن رهنمون میشوند» (همان).
۲. در باب نوادر ــ از کتاب فضل القرآن کافی ــ نیز روایتی وجود دارد که میتواند مورد نظر قفاری باشد و آن را دال بر تحریف قرآن برشمرد. متن آن روایت چنین است:
احمد بنمحمد بنابینصر گفت که امام رضا قرآنی به من داد و گفت: «در آن نگاه مکن». پس من آن را باز کردم و در آن، سوره لَمْ یکنِ الَّذِینَ کفَرُوا را خواندم و در آن نام هفتاد نفر از قریش را به نامهای خودشان و نام پدرانشان یافتم. بزنطی گفت سپس امام کسی را نزد من فرستاد تا قرآن را پس بگیرد[۲۷] (کلینی، ۱۳۶۵: ۲/ ۶۳۱، ح۱۶).
این روایت نیز بر تحریف قرآن دلالتی ندارد؛ زیرا:
الف) در سند این روایت «بعض اصحابه»[۲۸] وجود دارد که مجهول است و موجب ضعف سند این روایت شده است.
ب) متن روایت صراحت ندارد که آیا آن نامها در متن آیه آمده و بر تحریف دلالت دارد یا اینکه به عنوان تفسیر آیه در حاشیه آن مصحف نگارش شده یا اینکه در صفحهای جداگانه داخل آن مصحف تعبیه شده است. متن روایت از این نظر ابهام دارد و قابل استناد نیست.
ج) انتساب چنین کاری به راوی بزرگی همانند بزنطی دور از ذهن مینماید؛ زیرا احمد بنمحمد بنابینصر بزنطی، که روایت به او نسبت داده شده، از اصحاب خاص امام رضا و امام جواد(ع) بوده و جایگاه والایی نزد ایشان داشته (نجاشی، ۱۴۰۷: ۷۵؛ طوسی، بیتا: ۵۱؛ حلی، ۱۴۱۱: ۱۳؛ حلی، ۱۴۱۱: ۱۳) و از راویان مورد اعتماد (طوسی، بیتا: ۵۱؛ طوسی، ۱۳۸۱: ۳۳۲؛ حلی، ۱۴۱۱: ۱۳) و جلیلالقدر (طوسی، ۱۳۸۱: ۳۳۲؛ حلی، ۱۴۱۱: ۱۳) و از اصحاب اجماع است (کشی، ۱۳۴۸: ۵۵۶؛ حلی، ۱۴۱۱: ۱۳). فردی با چنین جایگاه والا بعید است چنان خطای کوچکی مرتکب شده و از نهی امام سرپیچی کند.
د) احتمال دارد مصحفِ در این روایات ناظر به کتابی غیر از قرآن باشد؛ زیرا نگاه به آیات کریمه قرآن در مصحف شریف عبادت است (کلینی، ۱۳۶۵: ۲/ ۶۱۳، ح۵) و دلیل ندارد که حضرت از نگاه به آن نهی کند. نتیجه سخن اینکه این روایت از نظر سندی و متنی ضعیف است و دلالتی بر تحریف ندارد.
۳. روایت دیگری که قفاری میتواند به آن استناد کند، آخرین روایت باب نوادر از کتاب فضل القرآن است که هشام بنسالم از امام صادق(ع) نقل کرده است: «قرآنی که جبرئیل برای محمد آورده، هفده هزار آیه بوده است»[۲۹] (کلینی، ۱۳۶۵: ۲/ ۶۳۴، ح۲۸).
سیوطی شمارش آیات را از مسائل مشکل مربوط به قرآن دانسته و از اختلاف در این موضوع سخن گفته و تعداد آنها را ــ که بین ۶۰۰۰ تا ۶۶۱۶ است ـ نقل کرده (سیوطی، ۱۴۱۶: ۱/ ۱۸۱ـ۱۸۳) و ریشه این اختلاف را فهم متفاوت کاتبان قرآن از وقف و وصلهای آیات توسط پیامبر اکرم(ص) بیان کرده است[۳۰] (همان: ۱/ ۱۸۲، ح۸۶۹).
احتمال دارد واژه عشر در روایت مورد بحث، زائد باشد و به اشتباه به دست ناسخان یا راویان افزوده شده باشد. نقل این روایت بدون واژه عشر در برخی کتابهای روایی، این احتمال را تقویت میکند[۳۱] (نک.: فیض کاشانی ۱۴۰۶: ۹/ ۱۷۸۰ و ۱۷۸۱).
شیخ صدوق توجیه دیگری ذکر کرده و آن این است که: «وحیی که قرآن نبوده بر پیامبر نازل شده که اگر با قرآن جمع شود، تعدادش به هفده هزار آیه میرسد»[۳۲] (صدوق ۱۴۱۴: ۸۴ و ۸۵). آنگاه برای وحی غیرقرآنی مثالهایی ذکر میکند و میگوید همه اینها وحی است، اما قرآن نیست و امیرالمؤمنین آنها را در مصحفش جمع کرد (همان: ۸۶). «وحی غیرقرآنی (وحی بیانی) در کلام صدوق، روایاتی است که جبرئیل به عنوان تفسیر و تبیین آیات بر پیامبر اکرم(ص) فرود آورد و امام علی(ع) آنها را با تعلیم پیامبر، در حاشیه مصحف خود نگاشت» (نک.: جوادی آملی ۱۳۸۶: ۱۶۸).
۴. برخی از روایات، در متنی که از قرآن نقل میکنند، واژگان یا عباراتی اضافه دارند. این واژگان و عبارات اضافه، ناظر به فضایل یا ولایت اهل بیت(ع) است (برای نمونه نک.: کلینی، ۱۳۶۵: ۱/ ۴۲۲، ح۴۷، ۵۱). اینگونه روایات، عمدتاً بیانگر تبیین مضامین آیات یا وحی بیانیاند (نک.: جوادی آملی ۱۳۸۶: ۱۴۸ـ۱۵۱).
نکته شایان توجه این است که یک کتاب از اصول کافی، شامل روایاتی درباره فضایل قرآن است (کلینی، ۱۳۶۵: ۲/ ۵۹۶). کلینی در این کتاب، روایات متعددی درباره فضیلت قرآن کریم نقل کرده است: ثواب حفظ و عمل به قرآن (همان: ۲/ ۶۰۳)، ثواب یادگیری قرآن (همان: ۲/ ۶۰۶)، ثواب قرائت قرآن (همان: ۲/ ۶۱۱)، آداب قرائت قرآن (همان: ۲/ ۶۱۴، ح۱ـ۳)، توجه به معانی آیات (همان: ۲/ ۶۱۷، ح۲ و ۶۱۸، ح۵)، فضیلت خانههایی که در آن قرآن قرائت میشود (همان: ۲/ ۶۱۰)، ثواب قرائت قرآن از روی مصحف شریف (همان: ۲/ ۶۱۳)، ثواب قرائت قرآن با صدای نیکو (همان: ۶۱۴)، تخفیف اخروی والدین اگرچه کافر باشند (همان: ۲/ ۶۱۳، ح۱و۴)، عبادتبودن نگاه به آیات کریمه قرآن که در مصحف شریف است (همان: ۲/ ۶۱۳، ح۵) و شکایت مصحف وانهاده از قرائت به پیشگاه خداوند متعال (همان: ۲/ ۶۱۳، ح۳). این روایات بهروشنی دال بر سلامت، اعتبار و قداست مصحف کنونیاند و جز با این عقیده، قابل فهم و عمل نیستند. چگونه میتوان قائل به تحریف قرآن بود، اما نگاه و حفظ و عمل به آیات آن را ــ که در همین مصحف شریف موجود است ــ دارای ثواب بسیار و تخفیف عذاب والدین دانست و آداب قرائت برایش تعیین کرد و در صورت قرائتنکردن، آن را شاکی روز قیامت به شمار آورد؟ ختم ششروزه قرآن (همان: ۲/ ۶۱۸، ح۵) یا ختم ماهانه آن در غیر ماه رمضان (همان: ۲/ ۶۱۷، ح۱)، ختم سهروزه آن در ماه رمضان (همان: ۲/ ۶۱۷، ح۲) و سفارش به اینکه هر مسلمانی سزاوار است روزانه [دستکم] پنجاه آیه قرآن را قرائت کند (همان: ۲/ ۶۰۹، ح۱)، جز با اعتقاد به اعتبار، سلامت و تحریفنشدن قرآن کنونی سازگار نیست.
نتیجهگیری
۱. قفاری با تردید در تعداد کتابهای کافی، مدعی زیادشدن آن به دست علمای متأخر شیعه شده است، در حالی که اختلافهای نقلشده درباره تعداد کتابهای کافی، ناشی از تفاوت در تقسیمبندی ابواب مختلف فقهی و کتابهای ناظر به آنها است. پس از تقسیمبندیِ محقق حلی در ابواب فقهی بود که علمای شیعه کتابهای فقهی کافی را نیز تقسیمبندی و شمارش کردند؛ از این رو تعداد کتابهای کافی که در برخی اجازهنامههای علمای متأخر (مانند علامه حلی و شهید ثانی) نقل شده، با گزارشی که برخی دانشمندان گذشته (مانند نجاشی و طوسی) بیان کردهاند، تفاوت ظاهری پیدا کرده است.
۲٫ قفاری انتساب روضه به کافی و کلینی را از مسائل اختلافی شیعه برشمرده است، در حالی که عدم انتساب روضه به کلینی قائل مشخصی ندارد. از یک سو تصریح نجاشی و طوسی به اینکه روضه تألیف کلینی و آخرین کتاب کافی است و از سوی دیگر، نقلهای فراوان دیگر دانشمندان امامیه از روضه کافی با تصریح به اینکه بخشی از کافی و نوشته کلینی است و نیز مراجعه به نسخههای خطی کافی از سوی سوم، نشان میدهد کتاب روضه، نگاشته کلینی و آخرین کتاب کافی است.
۳. قفاری با استناد به برخی روایات، کافی را سرشار از احادیثی دانسته که بر تحریف قرآن دلالت دارند، در حالی که بررسیها نشان میدهد برخی از این روایات سندی ضعیف دارند و برای اثبات مدعا قابل استناد نیستند. برخی دیگر نیز با موضوع تحریف ارتباطی ندارند. برخی دیگر نیز این مطلب را بیان میکنند که امامان شیعه به همه معانی ظاهری و باطنی قرآن آگاهی دارند. افزون بر اینکه توجه به روایات کتاب فضل القرآن کافی ــ که ناظر به اهمیت، فضیلت، قداست و سلامت مصحف کنونی و آیات آن است ــ باب هر گونه تردید درباره انتساب ادعای تحریف به کافی و کلینی را مسدود میکند.
پینوشتها
[۱]. اثر محمد حسینی قزوینی، قم: مؤسسه ولی عصر (ع)، ۱۴۳۴ق.
[۲]. اثر عبدالقادر عبدالصمد، بیروت: دار الوحده الاسلامیه، ۱۴۲۲ق.
[۳]. اثر ابوالفضل اسلامی، قم: نشر الفقاهه، ۱۳۸۱ش.
[۴]. این کتاب که نقدی مفصل بر عقاید و آرای شیعه است، از یک مقدمه و پنج باب تشکیل شده است. مؤلف در مقدمه کتاب، درباره شیعه و تاریخ پیدایش آن و فرقههایش و دیگر مسائل مرتبط سخن گفته است. وی در باب اول درباره اعتقاد شیعه درباره منابع اسلام بحث کرده و این باب شامل سه فصل است: فصل اول: اعتقاد شیعه درباره قرآن، فصل دوم: اعتقاد شیعه درباره سنت و فصل سوم: اعتقاد شیعه درباره اجماع. قفاری در باب دوم به بررسی اعتقادات شیعه درباره اصول دین پرداخته که شامل چهار فصل است: فصل اول: اعتقاد شیعه درباره توحید الوهیت، فصل دوم: اعتقاد شیعه درباره توحید ربوبی، فصل سوم: اعتقاد شیعه درباره توحید اسما و صفات و فصل چهارم: اعتقاد شیعه درباره ایمان و ارکانش. وی در باب سوم درباره باورهای خاص شیعه بحث کرده و درباره امامت، عصمت، تقیه، مهدویت، غیبت، رجعت، ظهور، بداء و طینت، ادعاها و نقدهایی را مطرح کرده است. در باب چهارم نیز درباره تشیع کنونی و ارتباطش با گذشتگان سخن گفته و در باب پنجم هم درباره حکم شیعه و تأثیر آن در جهان اسلام، مباحثی مطرح کرده و مطالبش را با خاتمه و نتایجی از مباحث پیشین به پایان رسانده است.
[۵]. محمد رشاد بنمحمد رفیق سالم؛ تولد و وفاتش در قاهره بوده (۱۳۴۷-۱۴۰۷ق) و در سال ۱۳۷۹ق با موضوع «موافقه العقل للشرع عند ابنتیمیه» به درجه دکتری نائل شده است. وی در تدریس آرای ابنتیمیه و انتشار آثار او اهتمام زیادی داشته است (نک.: قفاری، ۱۴۱۵: ۱/ ۲۶).
[۶]. احمد بنعبدالحلیم بنعبدالسلام معروف به ابنتیمیه (م ۷۲۸ ق) (نک.: ابنکثیر، بیتا: ۱۴/ ۱۵۶).
[۷]. صفدی در ترجمه علامه حلی، از ایشان با عنوان «ابنمطهّر» یاد کرده و با توصیف وی به «علامه ذو فنون، دانشمند و فقیه شیعه و پیشوا در علوم عقلی و کلامی» مینویسد: «در بحث امامت کتابی نگاشته که شیخ تقیالدین ابنتیمیه بر آن ردیهای در سه جلد نوشته است و او را ابنالمنجس مینامید» (صفدی، :۱۳/ ۵۴و۵۵).
[۸]. تاریخ صحیح ۴۶۰ق است (نک.: حلی، ۱۴۱۱: ۱۴۸، ش۴۶).
[۹]. برای نمونه: الغیبه نعمانی، ارشاد و امالی مفید، تهذیب الاحکام طوسی، المناقب ابنشهرآشوب، اقبال الاعمال، جمال الأسبوع، فرج المهموم، فلاح السائل و کتابهای بسیار دیگر.
[۱۰]. «و ما کان فیه عن محمد بنیعقوب الکلینی رحمه اللّه علیه فقد رویته عن محمد بنمحمد بنعصام الکلینی، و علی بنأحمد بنموسی، و محمد بنأحمد السنانی رضی اللّه عنهم عن محمد بنیعقوب الکلینی، وکذلک جمیع کتاب الکافی فقد رویته عنهم عنه عن رجاله».
[۱۱]. در گزارش نجاشی، تعداد کتابهای کافی ۳۱ کتاب و نحوه شمارش کتابها با گزارش شیخ طوسی متفاوت است. نجاشی «کتاب العقل» و «کتاب فضل العلم» را دو کتابِ مستقل از یکدیگر به شمار آورده است (نک.: نجاشی، ۱۴۰۷: ۳۷۷، ش۱۰۲۶)؛ اما طوسی آنها را یک کتاب شمارش کرده است (نک.: طوسی، بیتا: ۳۹۳ و ۳۹۴، ش۶۰۳). نجاشی «کتاب الأطعمه» و «کتاب الأشربه» را دو کتابِ مستقل از یکدیگر به شمار آورده است (نک.: نجاشی، ۱۴۰۷: ۳۷۷، ش۱۰۲۶)؛ اما طوسی آنها را یک کتاب شمارش کرده است (نک.: طوسی، بیتا: ۳۹۳ و ۳۹۴، ش۶۰۳). نجاشی «کتاب الزکاه و الصدقه» را یک کتاب برشمرده است (نک.: نجاشی، ۱۴۰۷: ۳۷۷، ش۱۰۲۶)؛ در حالی که شیخ طوسی هر یک از آن دو را کتابی مستقل به شمار آورده و کتاب دوم را با عنوان «کتاب الوقوف و الصدقات» ذکر کرده است (نک.: طوسی، بیتا: ۳۹۳ و ۳۹۴، ش۶۰۳). نجاشی «کتاب القضایا و الأحکام» و شیخ طوسی «کتاب العِشرَه» و «کتاب العقیقه» را از قلم انداخته است.
[۱۴]. شامل: کتاب طهارت، کتاب صلاه، کتاب زکات، کتاب خمس، کتاب صوم، کتاب اعتکاف، کتاب حج، کتاب عمره، کتاب جهاد، کتاب امر به معروف و نهی از منکر.
[۱۵]. شامل: کتاب تجارت، کتاب رهن، کتاب مفلس، کتاب حجر، کتاب ضمان، کتاب صلح، کتاب شرکت، کتاب مضاربه، کتاب مزارعه و مساقات، کتاب ودیعه، کتاب عاریه، کتاب اجاره، کتاب وکالت، کتاب وقوف و صدقات، کتاب سکنی و حبس، کتاب سبق و رمایه، کتاب وصیت، کتاب هبات، کتاب نکاح. استاد مطهری در توضیح این بخش میگوید: «محقق حلی در اول بخش عقود گفت: “عقود ۱۵ تاست”؛ اما عملاً بیشتر شد. معلوم نیست چرا اینطور است. شاید اشتباه لفظی بوده یا از آن جهت بوده که محقق، بعضی ابواب را با بعضی دیگر یکی میدانسته است» (مطهری، ۱۳۸۰: ۳/ ۱۲۰).
[۱۶]. شامل: کتاب طلاق، کتاب خلع و مبارات، کتاب ظهار، کتاب ایلاء، کتاب لعان، کتاب عتق، کتاب تدبیر و مکاتبه و استیلاد، کتاب جعاله، کتاب اقرار، کتاب أیمان، کتاب نذر.
[۱۷]. شامل: کتاب صید و ذباحه، کتاب اطعمه و اشربه، کتاب غصب، کتاب اِحیاء موات، کتاب شفعه، کتاب لقطه، کتاب فرائض، کتاب قضاء، کتاب شهادات، کتاب حدود و تعزیرات، کتاب قصاص.
[۱۸]. برای توضیح هر یک از این ابواب نک.: همان: ۳/ ۱۰۵ـ۱۳۸٫
[۱۹]. «و من کتاب الروضه للکلینی» (نباطی بیاضی، ۱۳۸۴: ۲/ ۲۵۸).
[۲۰]. «و فی کتاب الروضه للکلینی عن الصادق».
[۲۱]. مطابق با: الکافی، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چ۴، ۱۳۶۵ش.
[۲۲]. نهتنها ابنمطهر حلی، بلکه بسیاری از دانشمندان شیعه، کلینی را اینگونه توصیف کردهاند و شاید بهترینش، توصیف نجاشی باشد که پیشتر از همه بیان کرده و گفته است: «و کان اوثق الناس فی الحدیث و اثبتهم؛ مورد اعتمادترین و دقیقترین مردمان در نقل روایت بوده است» (نجاشی، ۱۴۰۷: ۳۷۷، ش۱۰۲۶).
[۳۰]. «وقال غیره سبب اختلاف السلف فی عدد الآی أن النبی صلی اللّه علیه وسلم کان یقف علی رؤوس الآی للتوقیف فإذا علم محلها وصل للتمام فیحسب السامع حینئذ أنها لیست فاصله».
[۳۱]. «علی بنالحکم عن هشام بنسالم عن أبیعبداللّه (ع) قال إن القرآن الذی جاء به جبرئیل (ع) علی محمد (ص) سبعه آلاف آیه». اگر به این روایت ایراد گرفته شود که هفت هزار نیز شمارش دقیقی برای تعداد آیات قرآن نیست، میتوان به پاسخ علامه شعرانی اشاره کرد که این روایت را ناظر به عدد تقریبی ــ و نه دقیق ــ دانسته است. وی میگوید: «از آنجا که عدد تقریبی آیات قرآن حدود هفت هزار آیه است، در این روایت، همان عدد تقریبی ــ بدون در نظر گرفتن کسر آن ــ اعلام شده است و اینگونه اعلام آمار و ارقام، رایج و معمول است؛ چنانکه میگوییم: کتاب کافی مشتمل بر شانزده هزار حدیث است یا در روایت آمده است که امام چهارم(ع) بعد از شهادت پدر چهل سال گریه کرده است، در صورتی که کتاب کافی به طور دقیق ۱۶۱۹۹ حدیث دارد و امام چهارم(ع) نیز ۳۵ سال بعد از پدر، بیشتر زندگی نکرده است» (قنبری، ۱۳۸۷: ۲/ ۴۵).
[۳۲]. «بل نقول: إنّه قد نزل الوحی الذی لیس بقرآن، ما لو جمع إلی القرآن لکان مبلغه مقدار سبعه عشر ألف آیه».
مراجع
منابع
ابنتیمیه، احمد بنعبدالحلیم (۱۴۰۶ق)، منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه، تحقیق: محمد رشاد سالم. ج۱، چاپ اول، ریاض: جامعه الإمام محمد بنسعود الإسلامیه.
ابن خلکان، محمد بنابیبکر (۱۳۶۴ش)، وفیات الاعیان، ج ۱، قم: نشر الشریف الرضی.
ابنطاووس، علی بنموسی (۱۳۶۸ق)، فرج المهموم، قم: نشر دارالذخائر.
ابنطاووس، علی بنموسی (۱۳۷۰ق)، کشف المحجه لثمره المهجه، نجف: نشر الحیدریه.
ابنطاووس، علی بنموسی (۱۳۶۷ش)، إقبال الأعمال، چاپ دوم، تهران: نشر دار الکتب الإسلامیه.
ابنطاووس، علی بنموسی (۱۴۰۹ق)، فتح الأبواب، چاپ اول، قم: مؤسسه آل البیت علیهمالسلام.
ابنطاووس، علی بنموسی (بیتا الف)، جمال الأسبوع. قم: نشر رضی.
ابنطاووس، علی بنموسی (بیتا ب)، فلاح السائل، قم: نشر دفتر تبلیغات اسلامی.
ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بنعمرو (۱۴۱۹ق)، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، چاپ اول، بیروت: نشر دار الکتب العلمیه.
ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بنعمرو (بیتا)، البدایه والنهایه، تحقیق: علی شیری، ج۱۴، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
ابوغالب زراری، احمد بنمحمد (۱۴۱۱ق)، رساله أبی غالب الزراری، چاپ اول، قم: مرکز البحوث و التحقیقات الإسلامیه.
اربلی، علی بنعیسی (۱۳۸۱ق)، کشف الغمه، تبریز: نشر مکتبه بنیهاشمی.
امین، محسن (۱۴۰۳ق)، اعیان الشیعه، ج ۶، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات.
جوادی آملی، عبدالله (۱۳۸۶ش)، نزاهت قرآن از تحریف، تحقیق: علی نصیری، چاپ سوم، قم: نشر اسراء.
حلی، حسن بنیوسف (۱۴۱۱ق)، رجال العلامه الحلی، قم: نشر دار الذخائر.
خویی، سیدابوالقاسم موسوی (۱۴۱۰ق)، معجم رجال الحدیث. قم: مرکز نشر آثار شیعه.
ذهبی، محمد بناحمد (۱۴۰۶ق)، سیر اعلام النبلاء، ج۶، چاپ چهارم، بیروت: مؤسسه الرساله.
ذهبی، محمد بناحمد (بیتا)، تذکره الحفاظ، ج۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
رستمی، علیاکبر (۱۳۸۰ش)، آسیبشناسی و روششناسی تفسیر معصومان، ج۱، چاپ اول، رشت: کتاب مبین.
سبحانی، جعفر (۱۴۲۵ق)، کلیات فی علم الرجال، چاپ ششم، قم: مؤسسه نشر اسلامی.
سیوطی، جلالالدین (۱۴۱۶ق)، الإتقان فی علوم القرآن، تحقیق: سعید المندوب. ج۱، چاپ اول، لبنان: دارالفکر.
صدرایی خویی، علی (۱۳۸۷ش)، کافیپژوهی در عرصه نسخههای خطی، تصحیح: سیدصادق حسینی اشکوری، چاپ اول، قم: دار الحدیث.
صدوق، محمد بنعلی بنحسین بنبابویه (۱۴۰۴ق)، من لا یحضره الفقیه، تصحیح و تعلیق: علیاکبر غفّاری، ج۴، چاپ دوم، قم: نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه.
صدوق، محمد بنعلی بنحسین بنبابویه (۱۴۱۴ق)، اعتقادات الإمامیه، چاپ دوم، قم: کنگره شیخ مفید.
صفدی، خلیل بنأیبک بنعبدالله (۱۴۲۰ق)، الوافی بالوفیات، تحقیق: احمد الأرناؤوط و مصطفی ترکی. ج۱۳، بیروت: دار إحیاء التراث.
طوسی، محمد بنحسن (۱۳۹۰ق)، الإستبصار، ج ۱ و ۲، چاپ سوم، تهران: نشر دار الکتب الإسلامیه.
طوسی، محمد بنحسن (۱۳۸۱ق)، رجال الطوسی، نجف: نشر حیدریه.
طوسی، محمد بنحسن (بیتا)، فهرست الطوسی، نجف: المکتب المرتضویه.
عاملی، حسین بنعبدالصمد (۱۴۰۱ق)، وصول الأخیار إلی اصول الأخبار، تحقیق: سیدعبداللطیف کوهکمری، قم: نشر مجمع الذخائر الاسلامیه.
عاملی کفعمی، ابراهیم بنعلی (۱۴۰۵ق)، المصباح للکفعمی، چاپ دوم، قم: نشر رضی.
عسقلانی، احمد بنعلی (۱۳۲۶ق)، تهذیب التهذیب، ج۲، چاپ اول، هند: دائره المعارف النظامیه.
غفّار، عبدالرسول عبدالحسن (۱۴۱۶ق)، الکلینی و الکافی، ج۱، چاپ اول، قم: مؤسسه نشر اسلامی.
فیض کاشانی، محمدمحسن (۱۴۰۶ق)، الوافی، ج ۹، اصفهان: نشر کتابخانه امام امیرالمؤمنین.
قزوینی، خلیل بنغازی (۱۳۸۸ش)، صافی در شرح کافی، تحقیق: حمید احمدی جلفایی و محمدحسین درایتی، ج۱، قم: مؤسسه دارالحدیث.
قفاری، ناصر بنعبدالله بنعلی (۱۴۱۵ق)، اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه عرض و نقد، ج۱ و ۳، چاپ دوم، قاهره: نشر دارالحرمین.
قنبری، محمد (۱۳۸۷ش)، شناختنامه کلینی و الکافی، ج ۲، قم: دارالحدیث، قم.
کشی، محمد بنعمر (۱۳۴۸ش)، رجال الکشی، مشهد: نشر دانشگاه مشهد.
کلینی، محمد بنیعقوب (۱۳۶۵ش)، الکافی، ج۱، ۲ و ۸، چاپ چهارم، تهران: نشر دار الکتب الاسلامیه.
کلینی، محمد بنیعقوب (۱۳۹۲ش)، الکافی، تحقیق: محمدحسین درایتی، ج۱، چاپ سوم، قم: نشر دارالحدیث.
کلینی، محمد بنیعقوب (بیتا)، الکافی، شرح محمدصالح مازندرانی، ج۵، تهران: نشر المکتبه الاسلامیه.
مدرس تبریزی، محمدعلی (۱۳۶۹ش)، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، ج۴، چاپ سوم، تهران: خیام.
مطهری، مرتضی (۱۳۸۰ق)، کلیات علوم اسلامی، ج۳، چاپ بیست و چهارم، تهران: نشر صدرا.
معرفت، محمدهادی (۱۳۸۶ش)، صیانه القرآن من التحریف، قم: مؤسسه التمهید.
مفید، محمد بنمحمد بننعمان (۱۴۱۳ق الف)، المقنعه، چاپ اول، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.
مفید، محمد بنمحمد بننعمان (۱۴۱۳ق ب)، تصحیح الاعتقاد، چاپ اول، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.
موسوی خوانساری، محمدباقر (۱۳۹۰ش)، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج۲ و ۶، چاپ اول، قم: اسماعیلیان.
نباطی بیاضی، علی بنیونس (۱۳۸۴ق)، الصراط المستقیم، ج۲، چاپ اول، نجف: نشر کتابخانه حیدریه.
نجاشی، احمد بنعلی (۱۴۰۷ق)، رجال النجاشی، قم: نشر جامعه مدرسین.
منبع:مقاله ۳، دوره ۵، شماره ۱۴، بهار و تابستان ۱۳۹۷، صفحه ۴۷-۶۶
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
نویسندگان
محمد تقی رفعت نژاد۱؛ سید محمد رضا حسینی۲؛ حسین جوادی نیا ۳
۱عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور
۲دانشیار گروه تاریخ و تمدن و ادیان دانشگاه پیام نور
۳مدرسی معارف اسلامی/پیام نور/قم