مفهوم عفاف از حجاب مستقل است/ بیاخلاقیهای اقتصادی در کنار تاکید بر حجاب نتیجه یک جامعه بیمار است
مدیرگروه پژوهشی فقه کاربردی پژوهشکده اسلام تمدنی با بیان اینکه حجاب و عفاف دو مفهوم جدا از یکدیگر هستند، گفت: داشتن حجاب توسط افراد یک جامعه بهتنهایی به داشتن یک جامعه عفیف ختم نمیشود بلکه مفهوم عفاف ابتدا از مدیران اجرایی و عالمان دینی جامعه آغاز میشود به این معنا که نمیشود عفت در مسائل اقتصادی را رعایت نکرده و اختلاسهای فراوان اتفاق بیافتد، و از آن طرف جامعه را دعوت به پوششهای فلان کرد؛نتیجه این رفتار یک جامعه متناقض است.
به گزارش شبکه اجتهاد؛ حجاب و عفاف دو واژهای است که آنها را همیشه همراه با یکدیگر شنیده و از این رو این دو مفهوم را هممعنی و یا بسیار نزدیک بههم میدانیم. درحالیکه اینگونه نبوده و عفاف معنایی وسیعتر از حجاب دارد و این همراهی موجب اجحاف مفهومی و در نتیجه عملی در موضوع عفاف در جامعه شده است. از این رو برای تبیین و توضیح بیشتر این مفهوم «فرهنگ رضوی» به گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین علی شفیعی، مدیر گروه پژوهشی فقه کاربردی پژوهشکده اسلام تمدنی در مشهد نشسته و وی ابعاد جدیدی از این مفهوم را بیان کردند.
ابتدا و برای آغاز گفتوگو «عفاف» را تعریف بفرمایید. تا بر اساس آن گفتوگو را پی بگیریم.
شفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم. پیش از تعریف عفاف لازم است توضیحی را عرض کنم و آن اینکه عفت و عفاف به طور کامل یک ماهیت اخلاقی دارد لذا برخی از عالمان اخلاق و اصحاب نظر، حیا یا عفت -که هر دو به یک معناست- را از مقامات روح میدانند. یعنی در واقع آن را یکی از خصایص و ویژگیهای روح انسانی برمیشمرند. و چون عفاف را اینگونه میبینند، و آن را به طور کامل به روح گره میزنند، پس باید اول روح را شناخت و بعد تقویتکنندههای روح که حیا و عفت از آن جمله است را شناخت. که البته اینجا نمیتوان وارد این بحث که روح چیست؟ شد، زیرا از بحث فاصله میگیریم. اما برخی از صاحبنظران مانند نویسنده کتاب «منارات السائرین و مقامات الطائرین» حیا را نه تنها جزء مقامات و ویژگیهای روح میدانند بلکه معتقدند چون جزء مقامات روح است لذا با عقل پیوند میخورد و با عقل توأمان است. از این رو هرجا عقل باشد حیا و عفت هم هست و به همان میزانی که عقل کمرنگ شده و بروز و ظهورش کم بشود، به همان میزان حیا و عفت هم در انسان کمرنگ میشود.
حال بر این اساس صاحبنظران عفت را اینگونه تعریف میکنند که: «عفت حالتی است که مانع از غلبه شهوت میشود.» راغب اصفهانی عفت را اینگونه تعریف کرده و بسیاری از صاحبنظران هم همین تعریف را پذیرفتهاند. زیرا شهوت به طور معمول جایی بروز و ظهور پیدا میکند که عقل وجود ندارد یا کمرنگ میشود. به همین جهت هم هست که حیا و عفت را اینگونه تعریف میکنند و آن را با عقل پیوند میزنند و با آن توأمان میدانند. بر این اساس هر جا عقل باشد حیا و عفت هم هست و هر جا عقل نباشد حیا و عفت هم نیست.
این کتاب تعبیری دارد که تعبیر جالبی است و میگوید: «اعلم ان الحیا من اوصاف روح و مقاماته و الحیا و العقل توأمان» و بعد تصریح میکند که «فلا ینفکِّ احدهما عن صاحبه» یعنی بدان این دو ملازم هم بوده و از هم تفکیک نمیشوند.
تأکید من بر این نکته از این جهت است که حیا و عفاف بر خلاف برخی از موضوعات دیگر مانند حجاب و یا امثال آن قالبی نیست. یعنی با قالبها گره نمیخورد. مثل عقل فرا قالب بوده و خروجی آن حیا و عفت است که میتواند نشان دهد که آیا این فرد حیا یا عفت دارد یا نه. یا به بیانی دیگر در واقع از روی معیارها و رفتارهای بیرونی یک فرد است که میتوانیم پی ببریم که این فرد عفاف دارد یا نه. برخلاف حجاب که قالبی است و راحت میتوان دید که فرد حجاب دارد یا ندارد. و این خطا است که ما به طور معمول عفاف را به حجاب پیوند میزنیم.
پس اول اینکه حیا یا عفاف از مقامات روح است و دوم اینکه حالتی است که مانع از غلبه شهوت میشود. یعنی انسان را از لاقیدی و لاابالیگری حفظ میکند. در روایات هم هست که بترسید از کسی که «لایبالی به ما قال و ما یقول» یعنی از کسی که مبالاتی ندارد به اینکه چه میگوید و چه به او میگویند بپرهیزید. چرا که حیا و عفت ندارد.
همچنین نویسنده این کتاب نقل میکند که چون حیا با روح انسان که الهی است گره خورده است لذا به طور کامل دینی نیست. چرا که یک بخش از روح فرا دینی است؛ و به انسانیت انسان گره خورده است. حیا و عفت هم یک بخشش فرا دینی است. او میگوید حیا بر دو بخش است، یک حیا «حیا روحانی» است که «منشأهُ انسانیه الانسان» یعنی هر کسی که انسان باشد این بخش از حیا را دارد. البته میتواند طوری رفتار کند که آن را پرورش دهد و یا همین حیا و عفت انسانی را هم به طور کامل از بین ببرد. به عنوان مثال به جریان یوسف و زلیخا اشاره میکند که زلیخا وقتی میخواهد آن رفتار را برای حضرت یوسف(ع) داشته باشد مشهور است که روی آن بتی که داشت پردهای میاندازد و میگوید من از این شرم میکنم. و این زمانی است که زلیخا هنوز ایمان نیاورده است. پس معلوم میشود حیا و عفت به شکل لازم به دین گره نمیخورد. بر همین اساس هم حتی در لیبرالترین و آزادترین کشورها هم این را هنجار نمیدانن