اثبات معاد

اثبات معاد

اثبات معاد

واژه معاد

قبل از ورود به اصل بحث، به نظر می‌رسد که توجّه دقیق به مفهوم واژه معاد لازم و ضروری است.

کلمه «معاد» مصدر میمی و اسم زمان و مکان از مادّه «عود» «یعود، عود» به معنای رجوع و بازگشت است.([۱])

«معاد» در معنی، بازگشتن است و همچنین زمانی که در آن باز می‌گردند و نیز برای مکانی است که به آنجا باز می‌گردند. (معاد، هم اسم مصدر است و هم اسم زمان و مکان).([۲])

در معنای اصطلاحی معاد آرای مختلفی وجود دارد، برخی گفته‌اند مقصود از معاد، بازگشت روح انسان به بدن او بعد از مفارقت، در روز رستاخیز است.([۳])

محدّثین از جمله مرحوم مجلسی ادّعا می‌کنند که اجماع همه اهل ادیان بر معاد به معنای عود ارواح به اجساد است. بنابر این، معاد به معنای زنده نمودن روح نیست بلکه به معنای تعلّق جدید همان روح زنده به بدن می‌باشد. جمعی گفته‌اند معاد به معنای بازگشت نهایی انسان به سوی مبدأ نخستین خود، یعنی خداوند است. در این دیدگاه، واژه معاد معنای بسیار عمیقی دارد، زیرا علاوه بر آنکه بیانگر حیات پس از مرگ و استمرار هستی انسان پس از خروج از عالم طبیعت است، به حرکت صعودی انسان به سوی مبدأ خویش اشاره می‌­کند: (انّالله) ما از آنِ خدا هستیم، (وانّا الیه راجعون) و ما به سوی او بازگشت می‌کنیم. از این جهت عدّه‌ای قائل شده‌اند که ما اجماع داریم بر اینکه معاد عود به سوی پروردگار است نه عود ارواح به اجساد. عدّه دیگر جمع بین این دو قول کرده و گفته‌اند که معاد عود ارواح به سوی پروردگار است نه عود ارواح به اجساد ولی در عین حال خودش کیفیت جسمانی دارد؛ یعنی عود ارواح به سوی خداوند مستلزم عود ارواح به اجساد است. با توجّه به وفاق همه علمای اسلامی در اصل معاد و اختلاف آرای اندیشمندان در ویژگی‌های حیات اخروی، ارائه تعریفی تفصیلی و دقیق بس کار مشکل و دشوار خواهد بود، با این حال، می‌توان با تکیه بر اصولی که اتّفاق نسبی علمای مسلمان است، تعریف اجمالی اصل معاد را، از دیدگاه اسلام، چنین بیان کرد، که مقصود از معاد بازگشت افراد انسان پس از مرگ و رجوع آنان در نشئه‌ای دیگر غیر از نشئه‌ی دنیاست تا به غایات و اهداف خلقت خویش نائل گردند و ثمرات و نتایج اعتقادات و اخلاق و اعمال خویش را دریابند که آثار مرتّبه بر آن، بهشت و دوزخ است.

نکته قابل ذکر اینکه در تعبیرات قیامت، واژه‌ی (معاد) به این وزن (به معنای زمان عود یا مکان عود) در قرآن نداریم، امّا ماده (عود) آمده:

 {وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ}.([۴])

و او را با ایمان خالص بخوانید. و هم چنان که شما را آفریده است به سوی او باز مى‏گردید.

در قرآن کریم، کلماتی شبیه کلمه معاد داریم، مثل کلمه (مرجع) یا (رجوع)، (یرجعون)، (میعاد) و کلمه (مآب). همه این کلمات در جایی به کار می‌روند که یک چیزی از یک اصلی آمده باشد، دو مرتبه به آن اصل برگردد، ولی در روایات متعدّدی با واژه معاد روبرو می‌شویم.

برای نمونه، از امیرالمؤمنین روایت شده است که در ضمن وصایای خویش فرمود:

أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی اُوصِیکُمْ بِتَقْوَی اللهِ الَّذِی ابْتَدَأَ خَلْقَکُمْ وَإِلَیْهِ یَکُونُ مَعَادُکُم.([۵])

پس (از ستایش پروردگار) همانا شما را بر (رعایت) تقوای خداوند سفارش می‌کنم، خدایی که آفرینش شما را آغاز کرد و بازگشت شما به سوی اوست.

امام علی در بیان خود، خداوند را به عنوان مرجع بازگشت انسان‌ها معرفی می‌کند.

در برخی دعاهای اهل بیت نیز آخرت مرجع انسان در معاد دانسته شده است:

وَ أصْلِحْ لِی آخِرَتِی الَّتِی إِلَیْهَا مَعَادِی.([۶])

و آخرت مرا که بازگشت من به سوی آن است، اصلاح کن.

و نیز امیر مؤمنان به مالک اشتر برای اصلاح جامعه فرمود:

وَلَنْ تَحْکُمَ ذَلِکَ مِنْ نَفْسِکَ حَتَّى تُکْثِرَ هُمُومَکَ بِذِکْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّکَ.([۷])

و تو بر نفس خویش مسلّط نخواهی شد مگر با یاد فراوان قیامت و بازگشت به سوی پروردگارت.

در جای دیگر آن حضرت می‌فرماید:

فَبَادِرُوا الْمَعَادَ وَ سَابِقُوا الآْجَالَ.([۸])

پس به سوی معاد بشتابید (پیش از آنکه مرگ فرارسد) و پیشی گیرید به اعمال صالحه و طاعات، پیش از آنکه اجل‌ها برسد و مرگ شما را در کام خود فرو برد.

خلاصه یاد معاد، ‌داروی بیماری‌ دل‌ها،‌ روشنایی قلب‌ها، و درمان دردها، مرهم زخم جان‌ها و پاک کننده پلیدی‌های ارواح خواهد بود. در مقابل بدون هیچ شک و تردیدی مهم­ترین اثر فراموشی معاد و یا کم‌توجهی به آن، تبهکاری و ستمگری فردی و اجتماعی انسان‌هاست.

اثبات معاد

در همه‌ی افراد بشر، از طریق فطرت میل به بقا و ادامه زندگی کاملا به روشنی مشهود و محسوس است و هیچ انسانی از زندگی و ادامه آن نمی­گریزد. به عکس از هر گونه زوال و نابودی رنج می‌برد و از آن می‌گریزد و حتّی آنانی که دست به انتحار و خودکشی می‌زنند، میل به بقای زندگی دارند و چون زندگی کنونی را رنج آور و درد خیز می‌انگارند، انتحار می‌کنند تا خود را از رنج برهانند و به یک زندگی مطمئن و دائمی برسند. چنین میل مشهود فطری، نشانه­ی زندگی پس از مرگ است که معروف به «برهان حبّ زندگی ابدی» می‌باشد. بنابراین یک زندگی دائم و حیات مصون از مرگ، ‌در عالم وجود دارد که شوق به زندگی دائمی در نهاد هر انسانی نهفته است. همانند تشنگی که در همه موجودات نباتی و حیوانی و انسانی وجود دارد، این خود دلیل بر وجود یک چیزی است که رفع آن تشنگی کند. اگر چنین امر فطری و اشتیاق به حیات جاودان و ابدی در جهان آفرینش نمی‌بود، از سوی خداوند حکیم این اشتیاق نهفته که در درون هر انسانی وجود دارد لغو، بیهوده و بی‌هدف می‌بود؛ و حال آنکه خداوند، حکیم علی الاطلاق و خالی از نقص است و هیچ کاری از کارهای او بدون حکمت و غایت عقلایی نیست. بنابراین مجموعه نظام آفرینش و از جمله علاقه انسان به حیات ابدی، دلیل بر وجود آن حیات و هدف نهایی خواهد بود؛ آن هدف نهایی، جز ذات مقدس حق و وصول به کمال مطلق و مشاهده جمال ربوبی نمی‌تواند باشد و در حدیث قدسی می‌خوانیم:

یابن آدم! خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی.([۹])

ای فرزند آدم! همه چیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم.

خداوند عالم همانگونه که مبدء المبادی است، غایهًْ الغایات نظام وجود نیز می‌باشد. در قرآن کریم می‌خوانیم: {إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ}([۱۰]) و {إِنَّ إِلَی رَبِّکَ الرُّجْعَی}([۱۱])؛ «به طور یقین بازگشت به سوی پروردگارت خواهد بود». و {یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیه}([۱۲])؛ ای انسان! تو با مشقّت رهسپار به سوی پروردگار خویش می‌باشی و ملاقات کننده او خواهی بود». به هر حال، خداوند عالم می‌فرماید: {کُلُّ نَفْسٍ ذَائقَهُ الْمَوْتِ}([۱۳])؛ «هر نفسى شربت مرگ را خواهد چشید». زندگی جاوید و حیات مصون از مردن در دنیا ممکن نیست. البتّه داستان معروف و مشهور «اکسیر جوانی» و «آب حیات» را شنیده‌اید، که بشر برای آن‌ها افسانه‌ها به هم بافته و آرزوها در دل پرورانده است. این همه داستان‌پردازی و گفتگو حکایت از یک چیز می‌کند و آن مسأله عشق و علاقه به ادامه حیات و فرار از پایان زندگی است. حال آن‌که همه می‌دانند، نه اکسیر جوانی وجود دارد و نه آب حیات از آسمان می‌بارد و نه از زمین می‌جوشد.([۱۴])

و به حکم قرآن کریم که می‌فرماید:‌

{وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِّتَّ فَهُمُ الخالِدُون}‏.([۱۵])

و ما به هیچ کس پیش از تو عمر ابد ندادیم (تا به تو دهیم) آیا اگر تو بمیرى آنان ابدا به دنیا زنده مانند؟!

آیه مبارکه صراحت دارد که هیچ فردی در این عالم برای همیشه نمی‌ماند و بر این اساس، باید عالمی وجود داشته باشد که سراسر آن حیات بوده و از گزند مرگ مصون باشد و آن عالم، همان قیامت است که خداوند حکیم می‌فرماید:‌

{إِنَّ الدَّارَ الاخِرَهَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ}.([۱۶])

و بى‏تردید سراى آخرت، همان زندگى [واقعى و ابدى‏] است‏.

برخی از محقّقین و مفسّرین بزرگ جهان اسلام در رابطه با دلائل عقلی در اثبات معاد مطالب مفیدی تحت عنوان «برهان حکمت» آورده‌اند: اگر زندگى این جهان را بدون جهان دیگر در نظر بگیریم پوچ و بى‏معنى خواهد بود، درست به این مى‏ماند که زندگى دوران جنینی را بدون زندگى این دنیا فرض کنیم.

اگر قانون خلقت این بود که تمام جنین‌ها در لحظه تولّد خفه مى‏شدند و مى‏مردند چقدر دوران جنینى بى‏مفهوم جلوه مى‏کرد؟ همچنین اگر زندگى این جهان بریده از جهان دیگر تصور شود این سردرگمى وجود خواهد داشت.([۱۷]) و در رابطه با همین معنا تحت عنوان «برهان عدالت»، «برهان رحمت» و «برهان هدف» مطالب قابل توجّه و ارزنده‌ای ذکر نموده‌اند که این خود به شرحی مفصّل نیاز دارد و از گنجایش این نوشتار خارج است.

از این جهت می‌توان گفت مرگ پایان زندگی نیست، بلکه خارج شدن از یک محدوده‌ی تنگ، به جهانی وسیع و گسترده است که حیات‌شان را به طریق دیگر ادامه می‌دهند، از نگاه تعالیم دینی و شرایع آسمانی این تجدید حیات از اهمّیت والایی برخوردار است. اصولاً شریعت الاهی، بدون اصل معاد، نمی­تواند دین الاهی باشد و هر نوع ادّعای شریعت که درآن معاد وجود نداشته باشد و یا به شکل کم رنگ در آن مطرح شود، این خود، نشانه­ی جعل و یا تحریف در آن شریعت خواهد بود.

لازم به یادآوری است این بحث به خاطر پیچیدگی‌ای که دارد، از چنان اهمیتی برخوردار است که باید بحث مفصّل کلامی و فلسفی صورت گیرد و مقدّماتی تدوین شود. سپس نتیجه بحث بدست آید؛ ولی بنای این نوشته بر اختصار است و از عهده‌ی این کتاب خارج خواهد بود. امّا از آن جایی که معروف است: «ما لا یدرک کلّه، لا یترک کلّه» نتیجه‌ی بحث را به طور فشرده و خلاصه با استناد به آیات قرآن کریم و روایات حضرات معصومین می‌آوریم.

 

[۱]) لسان العرب، ج۱، ص ۳۲۶؛ تاج العروس، ج۵، ص۱۳۳ـ۱۳۵٫

[۲]) ترجمه مفردات، ج۲، ص ۶۶۸؛ المفردات فی غریب القرآن، ص ۵۹۴٫

[۳]) ملا عبد الرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص ۱۵۹٫

[۴]) اعراف/ ۲۹٫

[۵]) نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸٫

[۶]) بحار الانوار، ج ۸۷، ص ۳۱۰٫

[۷]) نهج البلاغه، نامه ۵۳٫

[۸]) نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳٫

[۹]) شرح الأسماء الحسنی، ملا هادی سبزواری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ علم الیقین، فیض کاشانی، ج۱، ص۶۸٫

[۱۰]) بقره/ ۱۵۶٫

[۱۱]) علق/ ۸٫

[۱۲]) انشقاق/ ۶٫

[۱۳]) آل عمران/۱۸۵٫

[۱۴]) اگر در جایی اسم از آب حیات برده شده، قطعاًً زندگی جاوید در دنیا نیست. ممکن است کنایه از ایمان و معرفت باشد که مؤمن عارف از آن بهره‌مند می‌گردد.

[۱۵]) انبیاء/‌۳۴٫

[۱۶]) عنکبوت/ ۶۴٫

[۱۷]) تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۴۸۰٫

برگرفته از کتاب “برزخ و معاد از دیدگاه قرآن و روایات”؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

برای دانلود کتاب اینجا را کلیک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.