امنیت فردی ـ اجتماعی و سیاسی ـ نظامی در قرآن کریم

امنیت فردی ـ اجتماعی و سیاسی ـ نظامی در قرآن کریم
امنیت از موضوعات بسیار مهمی است که در قرآن و روایات فراوانی به آن اشاره شده و از مقوله های اساسی است که وجود آن درتمام ابعاد زندگی بشری به نحو ملموسی احساس می شود و از دیرباز تاکنون درحیات انسانی منشأ تحولات و دگرگونی های فراوانی شده است. برهمین اساس یکی از اساسی ترین انگیزه های زندگی جمعی و مدنی انسان، ضرورت تأمین امنیت و در پرتو آن تقسیم کار بودن است؛ به گونه ای که از گذشته دورتاکنون،از کارهای ویژه، اصلی و اولیه اجتماعات انسانی و درحال حاضر دولت ها، تأمین امنیت مردم درمقابل خطرات داخلی و خارجی و همچنین نهادینه کردن امنیت جمعی بوده است.
از منظراسلامی «امنیت معنوی» یا «ایمان»، سرچشمه اصلی امنیت به شمار می آید. تعامل ایمان و امنیت به خوبی در قرآن نمایانده شده و براین واقعیت پافشاری گردیده،زیرا که امنیت واقعی و سرچشمه اصلی آن در گرو امنیت معنوی و آن نیز در ایمان به خدا و کسب رضای الهی محقق خواهد شد. این امنیت ریشه ی تمامی امنیت ها و آرامش هاست و برهمین مبناست که قرآن کریم امنیت را از برکات نازله ی الهی بر مؤمنین و مایه ی افزایش ایمان آنها می داند. موضوع امنیت از لحاظ سطوح به امنیت فردی،امنیت گروهی، امنیت ملی و بین المللی تقسیم شده و ابعاد متنوعی همچون معنوی،فردی،اجتماعی،سیاسی،نظامی، اقتصادی، حقوقی، فرهنگی و غیره را شامل می شود. به عنوان نمونه، امنیت فردی،عبارت است از حالتی که جسم و روح فرد، در آن فارغ از ترس و آسیب به جان،مال و یا آبروی خود و یا از دست دادن آنها زندگی کند؛براین اساس امنیت اجتماعی نیز به معنی امنیت جان،مال و آبرو و موقعی اجتماعی شخص از جانب عوامل اجتماعی می باشد؛یعنی از جانب افراد، گروه ها و حکومت و قانون، جان و مال و آبرو و موقعیت اجتماعی فرد مورد تهدید و خطر قرار نگیرد. بدین ترتیب امنیت اجتماعی عبارت از حالت فراغت همگانی از تهدیدی است که کردار غیرقانونی دولت یا دستگاهی،یا فردی، یا گروهی درتمام یا بخشی ازجامعه پدید می آورد.امنیت سیاسی و نظامی،به معنای تأمین آرامش و طمأنینه لازم توسط حاکمیت یک کشور برای شهروندان قلمرو خویش، از راه مقابله با تهدیدات مختلف خارجی و همچنین تضمین حقوق سیاسی آنان در مشارکت جهت تعیین سرنوشت اجتماعی و سیاسی خویش می باشد. نظام سیاسی در راستای امکان بخشی و تسهیل مشارکت و دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود و جامعه می بایستی امنیت و حضور آزادانه و برابر شهروندان را فراهم نموده و هیچ کس را به داشتن باور سیاسی خاصی وادار یا بازداشت نکند. شایان ذکراست که مفهوم امنیت و ابعاد گسترده و گوناگون آن، در قرآن و روایات اسلامی به خوبی تبیین شده است، که از باب نمونه دراین نوشتار تلاش گردیده که با پرسش از ابعاد فردی ـ اجتماعی و سیاسی ـ نظام امنیت،این مفهوم با اهمیت در قرآن کریم تشریح گردد؛بنابراین سؤال، مفروض مورد اثبات این نوشتار به این صورت قابل طرح است که:«اسلام داری دیدگاه مدرن و امروزی درباره مفهوم متحول و پیچیده امنیت،بویژه در ابعاد مهم فردی ـ اجتماعی و سیاسی ـ نظامی است».نوشتارحاضر،مطالعه ای اکتشافی جهت دستیابی به مفهوم امنیت و ابعاد فردی ـ اجتماعی،سیاسی ـ نظامی و سازوکارهای تأمین آنها در نظام اسلامی است و تلاش می نماید که دیدگاه های اسلامی در موضوع حاضر را براساس شواهد قرآنی، تبیین و تفصیل نماید و بویژه سازوکارهای تأمین امنیت را به تفکیک ابعاد مذکور مورد اشاره قرار دهد. همچنین پژوهش حاضربا محور قرار دادن این گزاره که ایمان و امنیت معنوی، سرچشمه و مبنای اصلی کلیه ابعاد امنیت و سازکارهای تأمین آن می باشد،به پاسخ به سؤال مقدمات خود و اثبات مدعای خویش پرداخته و نشان می دهد که اسلام درباره مفهوم امنیت، بویژه در ابعاد فردی ـ اجتماعی و سیاسی ـ نظامی آن، صاحب نظرمی باشد.
مقدمه
امنیت از مقوله های اساسی است که وجود آن در تمام ابعاد زندگی بشری به نحوی ملموس و مؤثر،احساس می شود و یکی از اساسی ترین انگیزه های زندگی جمعی و مدنی انسانی، ضرورت تأمین امنیت بوده،به گونه ای که از گذشته ی دور تاکنون،از کارکردهای اصلی اجتماعات بشری ودولت ها، تأمین امنیت مردم و صیانت از آنان در مقابل خطرات داخلی و خارجی و همچنین نهادینه کردن آن، بوده است. از منظراسلام «امنیت معنوی» یا «ایمان»، سرچشمه ی اصلی امنیت به شمار می آید.تعامل ایمان و امنیت به خوبی در قرآن تبیین شده و براین واقعیت پافشاری گردیده است که امنیت واقعی و سرچشمه اصلی آن، در گرو ایجاد امنیت معنوی،ایمان به خدا و کسب رضای الهی خواهد بود؛چنانکه این امنیت،به عنوان ریشه تمامی امنیت ها و آرامش ها برشمرده شده و برهمین مبنا،قرآن امنیت را از برکات نازله ی الهی بر مؤمنین ومایه ی افزایش ایمان آنها می داند. (۱) (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۱، ص ۴۸۷) موضوع امنیت از لحاظ سطوح به امنیت فردی، گروهی، ملی و بین المللی تقسیم گردیده و ابعاد متنوعی،همچون معنوی، فردی،اجتماعی،سیاسی، نظامی، اقتصادی، حقوقی، فرهنگی و غیره را در بر می گیرد. شایان ذکراست که مفهوم امنیت و ابعاد گسترده و گوناگون آن،در قرآن و روایات اسلامی به خوبی تبیین شده است،که از باب نمونه در این نوشتار تلاش گردیده با پرسش از ابعاد فردی ـ اجتماعی و سیاسی ـ نظامی امنیت،این مفهوم با اهمیت در قرآن کریم، تشریح گردد. بنابراین سؤال،مفروض مورد اثبات این نوشتار به این صورت قابل طرح است که:«اسلام دارای دیدگاه مدرن و امروزی درباره مفهوم امنیت و راهکارهای ایجاد و گسترش آن، بویژه درابعاد مهم فردی ـ اجتماعی و سیاسی ـ نظامی آن است».
۱- مفهوم شناسی امنیت و ابعاد فردی ـ اجتماعی و سیاسی ـ نظامی آن
ریشه ی لغوی این واژه از ثلاثی مجرد «أمن» است و با مشتقاتی مانند استیمان،ایمان و ایمنی هم خانواده است و به مفهوم اطمینان و آرامش در برابرخوف، تفسیر و ترجمه شده است؛چنین تعاریفی تا حدود زیادی به واقعیت نزدیک بوده و شامل دو بعد ایجابی و سلبی در تعریف امنیت است. از یک سو،اطمینان و آرامش فکری و روحی، از سوی دیگر فقدان خوف، دلهره و نگرانی که موجب سلب آرامش و اطمینان گردد. امنیت دارای دو بعد عینی و ذهنی نیز می باشد؛ امنیت ذهنی یا به اصطلاح «امنیت پنهان» که نسبت به سایر اشکال امنیت،همانند روح، نسبت به جسد است، کمتر مورد توجه واقع شده است. درتبیین دو وجه عینی و ذهنی امنیت باید افزود که عموماً امنیت را در قالب تهدید نکردن تعریف کرده اند که امری عینی است. اما باید اصافه کرد امنیت وقتی وجود دارد که احساس شود تهدید درکار نیست و این همان امنیت ذهنی است. لذا امنیت شامل معانی اطمینان،عدم خوف و در امان بودن و نهراسیدن است و در بردارنده احساس امنیت در حالات و موقعیت های ذهنی است تا ایمنی و اطمینان خارجی در موقعیت های عینی و بیرونی و وضعیت فیزیکی را با حالت فکری در هم آمیزد. بدیهی است امنیت ذهنی و عینی از بعد فردی به امنیت اجتماعی وابسته است. بنابراین در تعاریفی که از امنیت ارائه می شود یکی از معیارهای اساسی، حفظ و ایمنی ارزش های اساسی و حیاتی مورد قبول جامعه است. از سوی دیگر،امنیت از موضوعات بسیار مهمی است که در قرآن و روایات به گستردگی به آن اشاره شده است. البته صورت فارسی و عربی ای کلمه به اشکال «امنیت» و «امنیه» در متون اسلامی موجود نیست و بیشتر با عبارات و مشتقاتی از ثلاثی مجرد «اَمِنَ» از آن یاد شده است و در مجموع از ریشه یا کلمه «أمن»، ۶۲ کلمه مشتق (۲) و حدود ۸۹۷ بار در قرآن به کار رفته که از این تعداد، ۳۵۸ مورد در آیات مکی و ۵۲۱ مورد در آیات مدنی استفاده شده است. (روحانی، ۱۳۶۸، ج ۱، صص ۳۷۳-۳۷۲)پیوند معنایی ناگسستنی این اصطلاح با نفس،کلمه های اسلام، ایمان و مؤمن،حاکی ازاهمیت فوق العاده مفهوم امنیت است. مفهومی که علاوه برقرآن و روایات،به وفور در ادعیه ی اسلامی و شیعی دیده می شود.
۱-۱- امنیت فردی
امنیت فردی،عبارت است ازحالتی که جسم و روح فرد در آن فارغ از ترس و آسیب رسیدن به جان و مال و یا آبروی خود یا از دست دادن آنها زندگی کند.علاوه بر جنبه های مادی حیات فردی و اجتماعی و بنا به آیه شریفه «الا بذکرالله تطمئن القلوب»، (رعد، ۲۸ )امنیت فردی را باید درایمان واقعی و آرامش روحی و اطمینان و طمأنینه نفس را در یاد خداوند متعال جستجو کرد. همچنین می توان با رویکرد فلسفی به موضوع امنیت فردی انسان نگریست و به لحاظ مفهومی ونه مصداقی، انسان و جایگاه وی را در نظام هستی مورد بررسی قرارداد. در این رویکرد امنیت داشتن انسان به معنای ثبات هویت شخصی او نسبت به خودش،خدا و جهان، با توجه به پویایی اندیشه ی اصیل انسانی می باشد و بی امنیتی انسان به معنای فروپاشی شخصیت و جایگاه و هویت انسان نسبت به خدا، خودش و جهان و درنتیجه بحران هویت او درنظام هستی است. در عصرحاضر،ملاحظه می شود که بسیاری ازانسان ها، بویژه درجوامع غربی،نسبت اصیل خود را با خدا،جهان و خویشتن گم کرده و دچار فروپاشی شخصیت فکری و تشویش اندیشه و غفلت ازهستی اصیل و هویت بنیادین خود شده اند. (قربانی، ۱۳۷۹، ص ۱۴۰)از سوی دیگر موضوع امنیت فردی نقطه شروع خوبی را برای تحلیل های گسترده تر این باب و ورود به قلمرو سیاست، رواشناسی و جامعه شناسی است؛بویژه از منظر سیاسی تعاملات فرد و دولت دراین حوزه اهمیت وافر می یابد. به اعتقاد باری بوزان امنیت فردی به شبکه روابط و تناقضات بین امنیت شخصی و دولت مرتبط می شود به گونه ای که «دولت» منشأ اصلی تهدید و نیزامنیت افراد محسوب می شود. افراد، علت اصلی و نیز سرمنشأ برخی محدودیت ها برای فعالیت های دولت در راستای تأمین امنیت،هستند. لذا با توجه به اینکه افراد منبع اولیه ی ناامنی یکدیگر هستند، مسأله امنیت فردی ابعاد گسترده تر اجتماعی و سیاسی پیدا می کند. همین امر منجربه طرح سؤالاتی پیرامون ماهیت اساسی دولتمی شود. با این ملاحظه امنیت فردی با تبدیل به مسأله ای اجتماعی،ماهیتی جمعی و مدنی می یابد. (بوزان، ۱۳۷۸، ص ۵۱)
۱-۲-. امنیت اجتماعی
امنیت اجتماعی شخص به معنی حفظ جان، مال، آبرو و موقعیت های اجتماعی شخص از جانب عوامل اجتماعی می باشد. یعنی از جانب افراد دیگر، سایر گروه ها و حکومت و قانون،جان و مال و آبرو موقعیت اجتماعی فرد مورد تهدید قرارنگیرد.به این ترتیب امنیت اجتماعی عبارت است از حالت فراغت همگانی از تهدیدی که کردار غیرقانونی دولت یا دستگاهی،یا فردی، یا گروهی در تمام یا بخشی از جامعه پدید می آورد. علاوه براین در اندیشه ی اسلامی،رعایت تقوا ومعیارهای الهی و سپس انسانی،اصلی ترین شرط تحقق امنیت اجتماعی و رعایت حقوق انسان ها و مقابله با متعدیان به حقوق عمومی و امنیت جمعی،به شمار می رود.
۱-۳- امنیت سیاسی و نظامی
امنیت سیاسی و نظامی، به معنای تأمین آرامش و طمأنینه لازم توسط حاکمیت یک کشور برای شهروندان قلمرو خویش، از راه مقابله با تهدیدات مختلف خارجی و همچنین تضمین حقوق سیاسی آنان،جهت مشارکت در تعیین سرنوشت اجتماعی و سیاسی آنها می باشد. نظام سیاسی در راستای امکان بخشی و تسهیل مشارکت و دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود و جامعه می بایستی امنیت و حضور آزادانه و برابر ایشان را فراهم آورد و هیچ کس را به داشتن باور سیاسی خاصی وادار یا بازداشت نکند. در واقع امنیت سیاسی به معنای وجود دستگاهی سیاسی است که درآن مردم آزادانه و بدون ترس ووحشت بتوانند مواضع سیاسی و یاورهای خود راـ هر چند مخالف دولت ـ در چارچوب قوانین موجود بیان کنند و کسی حق تعرض به دیگران را به دلیل ابراز عقیده ی سیاسی نداشته باشد،بدیهی است چنین امنیتی هرگز در حکومت های خودکامه و استبدادی ایجاد نخواهد شد.در حقیقت بین امنیت سیاسی بودن رژیم های سیاسی رابطه ی معکوس وجود دارد. هرقدرحکومت خودکامه تر باشند آزادی کمتر،خشونت بیشتر و در نتیجه امنیت سیاسی،کمترخواهد بود.ازمهمترین مسائلی که مستقیماً بر امنیت سیاسی جامعه تأثیرگذاراست نحوه ی توزیع قدرت و شکل رژیم سیاسی حاکم، می باشد. نظام های سیاسی بسته و مشارکت گریز که تداول قدرت و چرخش نخبگان را برنمی تابند،فاقد امنیت سیاسی لازم هستند و چنین نظام هایی بی تردید با بحران هایی مانند مشارکت سیاسی و توزیع روبرو خواند شد و بی ثباتی سیاسی و اعتراضات مردمی درانتظار آنها خواهد بود. به این ترتیب، ثبات سیاسی محصول امنیت سیاسی و در اصل ناظر به وجود توازنی بین خواست های مردمی از یک طرف و کار ویژه های دولتی از طرف دیگر،می باشد. به تعبیر دیگر، در درون هر جامعه ای چنانکه نظام سیاسی حاکم بتواند، به خواست های متنوع مردم پاسخ درخور و قانع کننده ای بدهد و نظام مزبور مطابق با باور،عقاید و در یک کلام ایدئولوژی مورد قبول جامعه باشد و ازجانب آن تأیید گردد،آن نظام از ثبات برخوردار خواهد بود. پس چنانچه کارآمدی دولت به هردلیلی کاهش یابد و یا اینکه باورملی برنفی الگوی حاکم تعلق یابد، زمینه ی بروز نارضایتی فراهم آمده که در صورت گسترش و تعمیق آن ممکن است به زوال مشروعیت سیاسی نظام و درنهایت بروز رفتارهای اعتراض آمیز ـ که تجلی بیرونی بی ثباتی هستندـ منجرگردد. (افتخاری، ۱۳۸۱، ص ۶۷) برخی از اندیشمندان با رویکرد فرهنگی به موضوع امنیت سیاسی پرداخته اند؛که رابرت ماندل از این جمله است. به عقیده ی وی،ابهام درمرزهای این مفهوم باعث شده که تحلیل گران از برخورد مجزا با آن غفلت ورزیده و اغلب آن را به عنوان بخشی از امنیت نظامی یا اقتصادی مطرح نمایند. از نظر وی با دو معیار می توان امنیت سیاسی ـ فرهنگی را به شکلی متمایز پی گیری نمود:۱- میزان اقتدار دولت ها، حکومت های آنها و ایدئولوژی های سیاسی مربوطه. ۲- میزان تحمل،انسجام و همزیستی مسالمت آمیز هویت های فرهنگی و سنتی،در بین ملت ها. ماندل دلایل متعددی را برای توضیح چرایی ادغام امنیت سیاسی ـ فرهنگی ابراز می کند؛ازجمله اینکه به نظر وی، عقاید فرهنگی نقش بسیارمهمی در ساختارها و فراگردهای سیاسی ایفا می کنند و امروزه در بسیاری از کشورها تمایزمیان فرهنگ و سیاست ـ به خصوص در جهان سوم ـ به لحاظ دگرگونی در معنای حاکمیت سیاسی و افزایش های نفوذهای فرهنگی فرا و فرو ملی درحال کم رنگ شدن است و از سویی مدیریت مؤثر سیاسی بر افکار عمومی،متکی به بذل توجه به تفاوت های فرهنگی درون دولت ها است. به نطر ماندل به طوراخص،مهمترین روابط امنیت سیاسی ـ فرهنگی بین مسائل زیر و آشتی دادن دو مقوله ی ظاهر متنافر است: -آزادی داخلی و تحمل چندگانگی و به تعبیر کثرت اندیشی -حاکمیت و نظم در برداشت اول از این دیدگاه،حمایت گسترده و فراگیر از حقوق سیاسی،آزادی افراد و حقوق فرهنگی،تعیین سرنوشت و خودمختاری گروه ها،با حفظ رویه ی کنترل منسجم در درون کشورها،تعارض می یابد. به تدریج که نفوذ متقابل جوامع افزایش می یابد،تأثیر آرا و عقاید غیربومی بیشتر می شود و درنتیجه میزان زیرسؤال بردن ارزش ها و راهبردهای سیاسی و فرهنگی موجود،افزایش پیدا می کند. این امر به نوبه ی خود با شکاف بیشتربین مردم و چالش نسبت به حاکمیت و دولت و انسجام فرهنگی همراه است. (ماندل، ۱۳۷۷، ص ۱۴۷-۱۵۱) بدیهی است این تناقض ها با فن ورزی سیاسی و تدبیر مقتضی نظام های سیاسی کارگزاران آن،قابل حل است.
۲- امنیت فردی و اجتماعی در قرآن
همانگونه که پیش از این بیان شد،امنیت فردی عبارت است از حالتی که فرد از لحاظ جسمی و روحی درآن فارغ از ترس و آسیب به جان،مال و و یا آبروی خود و یا از دست دادن آنها، زندگی کند؛همانگونه که امنیت اجتماعی به معنی امنیت جان، مال،آبرو و موقعیت شخص از جانب عوامل اجتماعی می باشد.در اندیشه ی اسلامی امنیت فردی و اجتماعی را باید در سایه ی تقوا و عدالت و رعایت حرمت و حقوق انسان ها و دفاع از مظلومان و برخورد با مفسدان و مجرمان و رفع فقر، تأمین رفاه و معیشت مردم و حفظ آزادی های مشروع و حاکمیت عادلانه،حقانی و قانونی و براساس معیارهای انسانی و الهی جستجو کرد. البته با توجه به ارتباط زیاد مباحث دو گونه ی امنیت اخیر،با مباحث امنیت سیاسی،برخی از مباحث مشترک دربخش امنیت سیاسی مطرح خواهد شد. از سویی ریشه و اساس کلیه ی ابعاد امنیت ازجمله امنیت فردی و اجتماعی نیز از دیدگاه قرآن و روایات در ایمان و باورهای عمیق دینی و امنیت معنوی نهفته است و آنها را نیز،باید در تقویت بنیادهای معنوی جامعه جستجو کرد. در این گفتارنیزبا اتکا به شواهد قرآنی، به گونه ای مختصر به ذکرآیات مرتبط با امنیت فردی، اجتماعی و سازوکارهای تأمین آن پرداخته می شود. آیات الهی با تأکید براصل کرامت و ارزش والای انسان، بر حفظ حرمت و حریم او و امنیت فردی و اجتماعی افراد چه در حوزه فردی و چه در حوزه ی اجتماعی پافشاری نموده اند. این معنا بویژه ازمقام عالیه ای ای که خداوند برای انسان قائل شده،بهتر فهمیده می شود. قرآن کریم انسان را درمواردی متعدد ستوده است و او را اشرف مخلوقات می داند و آفرینش وی را به خود تبریک می گوید (۳) و تعبیرهای مختلفی مانند خلیفه ی الهی (۴) و مسجود ملائکه (۵) ذکر کرده است و علم ویژه که به علم اسماء تعبیر شده است و از ملاک های برتری می باشد و به او عطا فرموده است؛خداوند،انسان را به عنوان امانتدارخویش معرفی نموده است،امانتی که آسمان ها، کوه ها و زمین از قبول آن سرباز زدند. (۶) انسان یکی از نشان های بزرگ آفرینش است و برای خود جهانی وسیع و بی کران دارد. (۷) از دیدگاه قرآن، موجودی دارای شرافت و کرامت و شخصیت ارزشمند،(۸) و درعین حال دارای امنیت و آزادی لازم دراختیار راه و سرنوشت خویش است. (۹) او موجودی برگزیده است (۱۰) و بر دیگر موجودات برتری دارد. (۱۱) انسان،حق بهره برداری از جهان را دارد و آفرینش در اختیار اوست (۱۲) و هدف آفرینش وی، پرستش خداو رشد و تعالی در مسیر بی نهایت الی الله است. (۱۳) انسان در حجاب تن و مایه محجوب است و چون این حجاب را برمی افکند حقایق جهان براو ظاهر می شود. (۱۴) خالق هستی با همه قدرت و سیطره اش بر جهان، انسان را همچون سایرحیوانات محکوم با مبادی طبیعی و غریزی نکرده، بلکه تنها با امر ونهی و ارشاد به عواقب امور او را به نظم و انضباط و امنیت مطلوب هدایت کرده است و این خود انسان است که با انتخاب و اختیار خویش سرنوشت خود را رقم می زند (۱۵) و البته در این انتخاب خود مسئول است. (۱۶)امنیت فردی و اجتماعی متکی برعدالتی که درآن حقوق انسان ها از هرنوع تجاوز و تعرض مصونیت داشته باشد،از آرمان های اصیل بشری و ارزشمند، در قرآن است. قرآن سه عامل عمده را به عنوان تهدید کننده ی امنیت و آفت امان دانسته، و ضمن هشدار در این مورد، آنها را از جرایم بزرگ ضدبشری شمرده است:الف:ظلم که دشمن امنیت است و حتی ظالم هم در شرایطی که ظلم حکم فرماست امنیت نخواهد داشت.ب۰ تجاوز به حریم حقوق دیگران که قرآن را از آن به تعدی نام می برد. ج۰ افساد و ایجاد بی نظمی و اختلال در روابط اجتماعی.اینک به عنوان نمونه به ذکر چند آیه زیر اکتفا می شود:-در روی زمین فساد به پا نکنید،از آن پس که اصلاح گردید. (۱۷) -مجازات کسانی که با خدا و رسول به ستیز برمی خیزند و در زمین به افساد می پردازند آن است که کشته شوند یا به دار آویخته شوند یا دست و پایشان بریده شود و یا به شهر دیگری تبعید گردند. (۱۸) -جز در مورد ستمگران تعدی جایز نیست. (۱۹) -کسی که مرتکب تجاوز و ظلم شود در آینده ی نزدیک سزای او فرود درآتش خواهد بود. (۲۰) -کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده اند، امنیت وامان یافته اند و ایشان راه یافتگانند. (۲۱) ازنظر قرآن ـ و خصوصاً براساس آیه ی اخیرـ امنیت در کلیه ی ابعاد آن بویژه در بعد فردی و اجتماعی، اختصاص به صالحان و افرادی دارد که مرتکب خلافی نشده اند و همچنین کسانی که در مسیرانجام وظیفه بوده و درمقام احترام به قانون می باشند. اما آنهایی که در مسیر خلافکاری هستند و یا مرتکب بزه و جرم شده اند به دلیل ماهیت عملکردشان از حق امنیت مزبور محرومند. قرآن به کسانی که در فکر توطئه و اندیشه و مکر سوء هستند هشدار می دهد و آنها را از دایره امنیت خارج می کند؛ (۲۲) سپس ایشان را از مکرالهی،یعنی بازتاب و پیامد توطئه ها و جرم ها و عملکرد فاسدشان برحذر می دارد. (۲۳) این در حالی است که خداوند متعال در سوره نور آیه ۵۵ به مؤمنان و کسانی که اعمال صالح انجام می دهند وعده جانشینی خود در زمین و تبدیل خوف آنها را به امنیت،می دهد. (۲۴) بدیهی است ثبات ایمان مؤمنین و انجام اعمال صالح،مقتضی رعایت امنیت فردی و اجتماعی افراد و عدم تعرض و تعدی به حقوق آنان است. این عدم تعدی و تعرض حتی از سوی خدای متعال نیزاعلام شده است (۲۵) و شامل موارد متعددی از جمله عدم ایذاء، مسخره کردن دیگران، گمانه زنی زیاد نسبت به آنان،تجسس، غیبت، عیب گیری، خطاب کردن دیگران با القاب زشت،تصرف ناحق درمال افراد و … می گردد که برخی آیات مربوطه در زیر ذکر می شود:-و کسانی که مردان و زنان مؤمن را بدون آنکه مرتکب [عمل زشتی] شده باشند آزار می رسانند قطعاً تهمت و گناهی آشکار به گردن گرفته اند. (۲۶)-ای کسانی که ایمان آورده اید، نباید قومی قوم دیگر را مسخره کند،شاید آنها از این گروه بهتر باشند. (۲۷)-… و از یکدیگر عیب مگیرید و به یکدیگر لقب های زشت مدهید. چه ناپسندیده است نام زشت پس ازایمان و هرکه توبه نکرد؛آنان خود ستمکارند. (۲۸) -ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری گمان ها بپرهیزید که پاره ای از گمان هاگناه است و جاسوسی نکنیدو بعضی از شما غیبت بعضی نکند،آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادرمرده اش را بخورد [پس] از خدا بترسید که خدا توبه پذیرمهربان است. -ای کسانی که ایمان آورده اید اموال یکدیگر را به ناروا مخورید. (۳۰)-هرکس کسی را ـ جز به قصاص قتل، یا [به کیفر] فسادی درزمین ـ بکشد،چنان است که گویی همه ی مردم را کشته باشدو هرکس کسی را زنده بدارد چنان است که گویی تمام مردم را زنده داشته است. (۳۱)تعدی وتجاوزبه حریم امن فردی و اجتماعی افراد نه تنها در تفکراسلامی به شدت نفی شده است بلکه آیات الهی تأکید بر صفات حمیده ی فردی و اجتماعی مانند ایثار و امانت داری و … دارند؛قرآن دراین باره می فرماید:-و هر چند در خودشان احتیاجی [مبرم] باشد،آنها را با ایثار برخودشان مقدم می دارند و هرکس از خست نفس خود مصون ماند،پس از رستگاران خواهد بود. (۳۲) -و [مؤمنان] آنان که امانت ها و پیمان خود را رعایت می کنند. (۳۳)-ای کسانی که ایمان آورده اید،به خداو پیامبرخیانت نکنید و [نیز] درامانت های خود خیانت نورزید و خود می دانید. (۳۴)علامه طباطبایی درتفسیرآیه اخیر می نویسد:«خیانت به معنای نقض امانت و امانت عبارت است از اینکه به وسیله ی عهد و یا وصیت و امثال آن امنیت حقی ازحقوق حفظ شود». (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۹، ص ۶۸)قرآن مجید به قدری به مسأله امنیت فردی و اجتماعی و نفی تعدی و تجاوز اهمیت می دهد که حتی به مؤمنان دستور می دهد که در برخورد با اهل لغو و نادانان، به آنان سلام گویند. باید اذعان کرد که «سلام» در تفکراسلامی اعلام امنیت از تعدی و ظلم از ناحیه سلام دهنده به شخصی است که به وی سلام داده می شود. قرآن در سوره قصص درباره مؤمنان می فرماید: «و چون لغوی بشنوند از آن روی برمی تابند و می گویند: کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما ازآن شماست. سلام برشما،جویای [مصاحبت] نادانان نیستیم». (35) بنا به آیات الهی،شعاراسلام،یعنی سلام وحتی نام این دیانت از امنیت و اعلام آن به سایرین ریشه گرفته است. به تعبیر بسیاری مفسرین،ازجمله علامه طباطبایی، کلمه سلام ازحیث لغوی و همانطور که راغب در مفردات گفته، پیراستگی و سلامت خواهی از آفات ظاهری و باطنی است و این معنا در همه مشتقات این کلمه یعنی سالم، سلامت، اسلام، تسلیم و غیره جاری است و دو کلمه سلام و سلامت یک معنا دارد و ظاهراً واژه ی سلام و واژه ی اَمن،معنایی نزدیک به هم دارند، تنها فرقی که بین این دو ماده لغوی است این است که سلام به معنای خود امنیت با قطع نظر از متعلق آن است، ولی کلمه ی امنیت به معنای سلامتی از خطرات است. علامه درتعامل کلمه ی سلام و امنیت بر این باوراست که سلام یکی ازاسمای خدای تعالی است و وجه آن، این است ذات متعال خداوند،نفس خیراست،خیری که هیچ شری دراو نیست. بهشت را هم اگر دارالسلام گفته اند به همین جهت است که در بهشت هیچ شر و ضرری برای ساکنان آن وجود ندارد و بعضی گفته اند اگر بهشت را دارالسلام خوانده اند به این مناسبت است که بهشت خانه خداست،که نامش سلام است. ولی برگشت هر دو وجه در حقیقت به یک معناست برای اینکه اگر خدای تعالی هم، «سلام» نامیده شده برای این است که از هر شر و سوئی مبرا است، پس دارالسلام به طور مطلق دارالسلام است و جایی که به طورمطلق دار سلامت باشد جز بهشت نمی تواند باشد، برای اینکه آنچه از سلامت در دنیا یافت شود سلامت نسبی است، نه مطلق؛زیرا هیچ چیزی در دنیا وجود ندارد که برای ما سالم و ایمن باشد،مگر آنکه همان چیز،مزاحم بعضی از چیزهایی است که دوست داریم. (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۰، ص ۵۴) علامه کبیر در تفسیر سلام به آیاتی مانند آیات زیر استناد کرده است:-«… فإذا دخلتم بیوتاً فسلموا علی أنفسکم تحیّه من عندالله مبارکه طیبهً…». (36) (نور، ۶۱)-«یاأیها الذین ءامنوا لا تدخلوا بیوتاً غیربیوتکم حتی تستأنسوا و تسلموا علی أهلها ذلکم خیرلکم لعلّکم تذکّرون». (37) (نور، ۲۷)-«وإذا جاءک الذین یؤمنون بایاتنا فقل سلام علیکم کتب ربکم علی نفسه الرحمه…». (38) (انعام، ۵۴)به تعبیرعلامه،سلام دادن درحقیقت اعلام امنیت از تعدی و ظلم ازناحیه سلام دهنده به گیرنده سلام است. شخص سلام دهنده به سلام گیرنده اعلام می کند تو از ناحیه ی من در امانی و هیچگونه ظلمی و تجاوزی از من نسبت به خودت نخواهی دید و آزادی فطری را که خدا به تو مرحمت کرده از ناحیه من صدمه نخواهد دید.(طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۵، ص ۴۷) علامه در ادامه می فرماید:«و این که گفتیم سلام طریقه ای است معتدل، علتش این است که اولین چیزی که یک اجتماعی متعاون نیازمند آن است که در بین افراد حاکم باشد،همانا امنیت داشتن افرادـ در عرض و مال و جانشان ـ از دستبرد دیگران است، نه تنها جان و مال و آبرو، بلکه لازم است هرچیزی که به یکی از این سه چیز برگشت کند امنیت داشته باشد و این همان سلامی است که خدا عزوجل آن رادربین مسلمانان سنت قرارداد تا هر فردی به دیگری برخورد کند قبل ازهرچیزسلام بدهد؛ یعنی طرف مقابل را از هر خطر و آزار و تجاوزخود امنیت دهد.»… (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۵، ص ۴۷) پس کلمه سلام تحیتی است که گسترش صلح و سلامت و امنیت در بین دو نفر را که به هم می رسند را اعلام می کند،البته صلح و امنیتی که نسبت به دو طرف مساوی و برابراست و همانند تحیت های جاهلیت قدیم و جدید علامت تذلل و خواری زیردست نسبت به مافوق نیست». (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۵، ص ۵۱)با توجه به این که شعار سلام، شعار تحیت و ابراز امنیت خواهی مسلمانان نسبت به سایرین است در روایات، بسیاری از کسانی که نباید به آنها سلام کرد،یادآوری شده است! که از جمله آنها یهود و نصارا، مجوسیان، بت پرستان، کسانی که بر سرسفره شراب نشسته اند،مخنثین، رباخواران و فاسقین که فسق خود را علنی کرده اند و… می باشند. (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۵، ص ۵۱) بنابراین تحیت و امنیت خواهی اسلام و مسلمانان برای سایرین به طور مطلق نیست و افراد معاند و یا منحرف و یا گناهکاری مانند موارد پیش گفته، از آن استثنا شده اند.
۳- امنیت سیاسی ـ نظامی در قرآن
امنیت سیاسی با امنیت اجتماعی پیوند عمیقی دارد زیرا امنیت اجتماعی به دنبال ایجاد امنیت و آسایش جمعی و مدنی افراد، از طریق قوانین و اقامه نظم و حکومت است و از طرفی نیز امنیت سیاسی به معنای تأمین آرامش و طمأنینه لازم توسط حاکمیت یک کشور برای شهروندان قلمرو خویش،ازراه مقابله با تهدیدات مختلف خارجی و همچنین تضمین حقوق سیاسی آنان درمشارکت جهت تعیین سرنوشت اجتماعی و سیاسی خود،ازطریق حکومتی غیرخودکامه و مردم سالار است. غرض از بیان این مقدمه به دو علت است، اول آنکه با توجه به پیوند کلیه ابعاد امنیت و بویژه هم پیوندی افزون تر امنیت سیاسی و اجتماعی،کلیه شواهد قرآن و روایاتی که در باب امنیت اجتماعی ذکرگردید،در مبحث امنیت سیاسی نیز صادق است و دوم،به سبب آنکه ذکر توأمان امنیت سیاسی و نظامی روشن گردد؛چون همانطور که ذکر شد یکی از وظائف اصلی حکومت ها و یکی از مصادیق اصلی امنیت سیاسی مقابله با تهدیدات خارجی و داخلی و تأمین امنیت نظامی است. همانطور که پیش از این گفته شد قرآن در آیه ۵۵ سوره ی نور یکی از اهداف استقرار حاکمیت و استخلاف صالحان و طرح کلی امامت را تحقق امنیت معرفیکرده است. بنا به این آیه «وعد الله الذین ءامنوا منکم و عملوا الصالحات لیسخلفنّهم فی الأرض…»؛ قرآن به گروهی از مسلمانان که داری دو صفت ایمان و عمل صالح هستند و به نصرت الهی حکومت مستضعفان را تشکیل خواهند دارد، نوید امنیت و از میان رفتن تمامی اسباب خوف و ترس را داده است. درقرآن بنا به آیه ی ۱۱۲ سوره ی نحل (۳۹) شهری که برخوردار از امنیت باشد به عنوان سرزمین آرمانی و مثالی معرفی شده است.بدیهی است هر نظام سیاسی جهت دستیابی به نظامی مطلوب و خداپسندانه می بایستی امنیت و آرامش خود وشهرونداش را تأمین کند و به همین خاطر است که مفسرینی مانند علامه طباطبایی در تبیین واژه ای قرآنی مانند «حیات حسنه» و «حیات طیبه»، یکی از ویژگی های اصلی این نوع زندگی را بهره مندی از نعمت امنیت ذکر می نمایند؛ هم چنان که یکی از صفات اصلی «حیات سیئه» زندگی در ناامنی است. (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۰، ص ۲۱۰ و ج ۷، ص ۴۶۵) پس نظام سیاسی به دنبال تأمین امنیت، آن هم در کلیه ابعاد آن باشد. پس از واقعه غدیرخم و به جانشینی برگزیدن امام علی (ع) توسط پیامبرگرامی اسلام (ص) آیه ۳ سوره مائده نازل گردید. این آیه به خوبی بیانگرآن است که قرآن،امامت و ولایت ـ و نه خلافت و ملوکیت ـ را مایه یأس کفار،تکمیل و اکمال دین و ایجاد امنیت و تبدیل خوف مسلمانان به آرامش معرفی می نماید؛این امر،نشانگر نقش اساسی امام و محوریت وی در دستیابی نظام سیاسی اسلامی به کلیه اهداف خود، از جمله امنیت است. این آیه می فرماید: «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دیناً»؛امروز کسانی که کافر شده اند از [کارشکنی] دین شما ناامید گردیده اند،پس از ایشان مترسید و از من بترسید، امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیین، برگزیدم».علامه طباطبایی مطالب پیش گفته و از جمله تعامل امامت و امنیت را به گونه زیربیان نموده و این آیه را چنین تفسیر نموده اند:«امروزـ که همان روزی است که کفار از دین شما مأیوس شدند ـ مجموع معارف دینیه ای که به شما نازل کردیم را با حکم ولایت، کامل کردیم و نعمت خود را که همان نعمت ولایت، یعنی اداره امور دین و تدبیرالهی است بر شما تمام نمودیم، چون این تدبیر تا قبل از امروز با ولایت خدا و رسول صورت می گرفت و معلوم است که ولایت خود و رسول تا روزی می تواند ادامه داشته باشد که رسول در قید حیات باشد و وحی خدا همچنان بر وی نازل شود و اما بعد از درگذشت رسول و انقطاع وحی دیگر رسولی در بین مردم نیست تا از دین خود حمایت نموده و دشمنان را از آن دفع کند،پس بر خدا واجب است که برای تدبیرخودش کسی را نصب کندو آن کس همان ولی امر بعد از رسول و قیم برامور دین و امت او و مصداق جمله ی «و اولی االامرمنکم» است… پس امروز ولایت با نصب ولی امر، بعد از رسول تمام شد و وقتی دین خدا در تشریعش به حد کمال رسید و نعمت ولایت تمام شد،«رضیت لکم الاسلام دینا» یعنی من اسلام را بدان جهت که دینی از ادیان توحید است برای شما پسندیدم؛پس آیه شریفه خبرمی دهد از اینکه مؤمنی امروز خوف سابق را ندارند و دین سابقشان مبدل به امنیت شده و خدای تعالی برای مؤمنین این دین را پسندیده که متدین به دین اسلام شوند». (طباطبائی، ۱۳۷۴، ج ۵، ص ۲۹۲) (۴۰) چنین امامتی که دستاورد آن امنیت و حیات طیبه و کامل است، از دیدگاه قرآن با ظلم و تغلب و تعدی و همچنین اعمال خشونت منافات داشته و حکومت به حق و عدل و با رویه ملایمت جویانه و مشورت طلبانه را توصیه می کند. برخی شواهد قرآنی این مدعا،به شرح زیر است: -[خدا به ابراهیم] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید؟ از دودمان من [چطور]؟ پیمان من به بیدادگران نمی رسد. (۴۱)-ای داود ما تو را خلیفه و جانشین خود در زمین قرار دادیم پس بین مردم به حق حکومت کن. (۴۲)-[ای پیامبر] پس به [برکت] رحمت الهی،با آنان نرمخو [و پرمهر] شدی،و اگرتندخو و سخت دل بودی از پیرامون تو پراکنده می شدند. پس،از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن. (۴۳)فقدان سخت گیری و خشونت ورزی حکومت با مردم و اعمال تساهل وتسامح لازم با آنان، که در بستر عدالت ورزی صورت پذیرد،مایه ی جذب قلوب مردم و همگرایی ایشان با نظام سیاسی گشته،انس و الفت و اتحاد و همدلی و ثبات و امنیت را به ارمغان خواهد آورد. جذب قلوب، نتیجه عمل صالح و عدل عدالت پیشگی کارگزاران سیاسی است. همانطور که قرآن کریم می فرماید:«خداوند برای مؤمنانی که داری عمل صالح هستند، مودّت و محبت قرارمی دهد ودل های دیگران را به سوی آنان میل می دهد.» (44)پیامبران الهی نیز برای انجام رسالت خویش، ابتدا به دنبال تسخیر و فتح دل های مردم بودند و با به جای آوردن عمل صالح،این امر را از خداوند مسئلت می نمودند؛از جمله حضرت ابراهیم (ع) خطاب به خداوند متعال می فرماید: «پرودگارا! من ذریه و فرزندانم را به وادی بی کشت و زرعی نزدیک خانه ی تو که حرمت دارد،مسکن دادم تا نماز به پا دارند؛بارخدایا دل های گروهی از مردم را به سوی آنان گرایش دهد و آنها را از انواع میوه ها بهره مند فرما تا سپاسگزار باشند». (45)اما دراهمیت تعامل عدالت با امنیت در کلیه ابعاد آن باید بیشتر سخن گفت. همچنانکه ستم و ستمگری در قرآن نیز متعارض با ایمان و مایه نابودی و هلاکت اقوام ستمگر و بی ایمان به حساب آمده است قرآن در بسیاری از آیات به این مسأله اشاره نموده است،از جمله می فرماید: -و قطعاً نسل های پیش از شما را زمانی که ستم کردند به هلاکت رساندیم و پیامبرانشان دلائل آشکار آوردند و[لی] بر آن نبودند که ایمان بیاورند وما اینگونه،مردم بزهکار را جزا می دهیم. (۴۶)-این آبادی ها را نابود کردیم، چون ظلم کردند. (۴۷) باید اذعان نمود که درمنابع اسلامی عدالت به معنای قرار دادن هرچیزدرجای خویش و حق را به حق دار رساندن و ایفای اهلیت و رعایت استحقاق هاست. (۴۸) بدیهی است که قرار گرفتن هرچیز درجای خویش و استیفای مداوم حقوق، باعث تعادل، ثبات، استقامت و پایداری و امنیت نظام سیاسی خواهد شد و به همین دلیل پیامبر (ص) می فرماید: «آسمان و زمین به موجب عدل برپاست» (49) و یا قرآن کریم می فرماید: «آسمان را برافراشت و میزان را وضع کرد تا از میزان تجاوز شنود»؛ (۵۰) یعنی نظام هستی برعدل استوارشده و به تعبیر این آیات،میزان که عبارت دیگرعدل است، از یک سو درعالم کیهان و کل نظام هستی حاکم است و از سوی دیگردر نظام حیات انسان باید حاکم باشد تا از محورعدل تجاوز نشود. پس بی تردید برزندگی اجتماعی افراد در جامعه به ناچار باید نظمی حاکم باشد، زیرا استقرارنظم بر پدیده های تکوینی و تشریعی مایه ی حیات و زندگی است؛به تعبیر دیگر فعالیت و موجودیت هر پدیده ای در گرو استقرار نظم و به تبع آن امنیت است. اشاره به میزان،درآیه شریفه، همان نظم حاکم بر پدیده های تکوینی مورد نظر است اما وسیله ای که بشر برای ایجاد و استقرارنظم در مسائل اجتماعی به کار گرفته است، برقراری حکومت و وضع قوانین و مقررات تشریعی است. به این ترتیب اساس حکم و حکمیت و حکومت و حتی امنیت در قرآن کریم،ایجاد قسط و عدل در جامعه است. برخی اشارات مهم قرآنی به موضوع عدالت به قرار زیر است:-ما رسولان را براهین روشن به سوی انسان ها فرستادیم و به آنها کتاب و میزان دادیم تا عدالت را برپا سازند. (۵۱)-من مأمورم که عدالت را در میان شما برپا سازم. (۵۲)-عدالت را پیشه خود سازید؛زیرا عدالت به تقوا و پاکی انسان نزدیک تراست. (۵۳)-هرگاه درمیان مردم حکم می کنید باید براساس عدالت باشد. (۵۴)-خداوند به عدالت پیشگی فرمان می دهد. (۵۵)یک وجه بارزامنیت سیاسی و حتی نظامی، «اخلال درحقوق عمومی» و به تعبیررایج تر جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی است. می توان تشریع قصاص و حدود مختلف و جواز تعزیر را نیز تلاشی برای حفظ نظم عمومی و مجازات اخلال در آن تلقی کرد. محاربه از جمله اصلی ترین جرایم مخل امنیت سیاسی و اجتماعی به شمار می رود، که از مصادیق ظلم و افساد در زمین است. قرآن به شدت به مقابله با این جرم اصرار ورزیده و می فرماید: «سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می جنگند و در زمین به فساد می پردازند،جز این نیست که کشته شوند یا بردار آویخته گردند،یا دست و پایشان درخلاف جهت یکدیگر بریده شود و یا از آن سرزمین تبعید گردند. این رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت» (56) علامه طباطبایی دربیان آیه،محاربه و افساد را چنین تفسیر می نماید:«مراد از محاربه و افساد به طوری که از ظاهر آیه برمی آید اخلال درامنیت عمومی است و قهراً شامل آن چاقوکشی نمی شود که به روی فرد معینی کشیده شودو او را به تنهایی تهدید کند،چون امنیت عمومی وقتی خلل می پذیرد که خوف عمومی و ناامنی جای امنیت را بگیرد و بر حسب طبع وقتی محارب می تواند چنین خوفی را در جامعه پدید آورد که مردم را با اسلحه تهدید به قتل کند.به همین جهت در سنت، یعنی روایاتی که درتفسیراین آیه وارد شده است،محاربه و فساد در زمین به شمشیرکشیدن و مثل آن تفسیرشده است. (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۵، ص ۵۳۳)کواژه شناسان،کلمه «حرب» را نقیض «سلم» دانسته و به معنای گرفتن مال به کار برده اند. محروب یعنی مال باخته و حارب یعنی غارتگر.این واژه همچنین به معنای دیگر، نظیر غصب و تیزکردن (شمشیر) هم استعمال شده است. حرب در اصل به معنای مطلق مبارزه و ستیز است که طبعاً با غضب و دشمنی نیز همراه است. بنابراین حرب مرادف جنگ نیست، بلکه اعم بوده و یکی از مصادیق آن است. لذا «یحاربون» به معای یقاتلون نیست و نباید تصور شود که آیه محاربه درباره ی میدان جنگ بحث می کند و می خواهد احکامی در مورد جنگ مسلمانان با کفار را بیان کند؛بلکه مقصود آیه بیان نوعی از محاربه است که شرش دامنگیرجامعه می شود و آن انجام دادن کارهایی است که موجب فساد در جامعه و سلب امنیت و بی نظمی اجتماعی می شود. برخی مفسرین دیگر،درباره ی این آیه این نکته را به برداشت علامه افزوده اند:«اخلال درامنیت عمومی تنها از طریق برکشیدن سلاح نیست،بلکه فتنه انگیز و ایجاد تفرقه،پراکندگی و دشمنی در بین مردم نیز مصداق آن است. بنابراین هر چه موجب از بین رفتن نظم اجتماع و امنیت مردم شود، مشمول حکم آیه شریفه است پس آشکارا گفت که اخلال در نظم و امنیت جامعه مصداق محاربه است،چه این عمل به قصد براندازی نظام سیاسی صورت گرفته باشد چه به قصد دیگری». (موسوی اردبیلی، ۱۴۱۳ ق، ص ۷۸۷)از سویی علاوه بر مبارزه با محاربان،در راستای تأمین امنیت عمومی توسط نظام اسلامی،اصل جهاد و قتال با دشمنان خدا و جامعه اسلامی ازضروریاتتأمین امنیت سیاسی و اجتماعی است. دراین مسیر، شناخت ماهیت دشمنان خدا که دشمنان خلق نیز هستند و ستیزمداوم با آنها وهوشیاری در برابر توطئه های آنان و به دوستی نگرفتن و عدم وابستگی به آنان و کمک نگرفتن از آنها، از جمله مسائل مؤکدی است که قرآن طی ده ها آیه،به گونه های مختلف آن را مطرح نموده و آگاهی لازم در این زمینه ها را شرط ایمان واقعی شمرده است و از آن به عنوان یک عامل تعیین کننده در حیات سیاسی جامعه اسلامی یاد کرده است. همچنین از سوی دیگر افزایش عده و عُده و نیرومندی بیشتر را جهت ترساندن مخلّان امنیت توصیه نموده است: -و هرچه در توان دارید از نیروها و اسب های آماده بسیح کنید،تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری را جز ایشان ـ که شما نمی شناسیدشان و خدا آنان را می شناسدـ بترسانید. (۵۷) -آنهایند [منافقان] دشمان شما؛ در برابرآنان هشیارباشید. (۵۸)-مردم با ایمان! دشمنان مرا و دشمنان خودتان را دوست نگیرید.(۵۹)باید اذعان کرد که جهاد از واژه های آشنای قرآنی است که شرط اساسی ایمان و تنعم در بهشت جاودان و میزان و معیار درجه بندی امتیازات در جامعه اسلامی معرفی شده است. جهاد اگرچه در راه خدا انجام می گیرد،ولی نفع آن در حیات سیاسی به خود مؤمن و جامعه ی اسلامی و تضمین سلامت و امنیت آن برمی گردد:-آنها که مهاجرت می کنند در راه خدا پیکار کردند امید به رحمت خدا دارند. (۶۰) -مؤمنان آنانند که ایمان به خدا و رسول آورده اند و تردیدی به دل راه نداده اند و درراه خدا به مال و جان جهاد کرده اند. (۶۱)-کسی که جهاد می کند به نفع خود اوست؛خداوند از جهانیان بی نیازاست. (۶۲)-ای پیامبر!با کفر و منافقین جهاد کن و برآنان سخت گیر باش. (۶۳) باید اشاره کرد که آیا جهاد به طورکلی در دو دسته جای می گیرند:اول آیات مقید،که جهاد را بر وجود فتنه و ظلم و آغاز جنگ و ایجاد ناامنی از سوی غیرمسلمانان مبتنی می سازند؛ این دسته از آیات عمدتاً بیانگر ماهیت جهاد و جنگ دفاعی است که حق مشروع تمام جوامع و انسان ها است. دوم، آیات مطلق که به طورمطلق به قتل کفار و مشرکان دستور می دهد. (۶۴) برخی خاورشناسان با توسل به این آیات سعی کرده اند اسلام را جنگ طلب و جنگ محور معرفی نمایند. این درحالی است که اصولاً جهاد در تفکر اسلامی برای کشورگشایی، قتل ونابودی نفوس نبوده و ماهیتی اصلاحی و دعوتگرانه دارد. به عبارتی خود به یکی از مراحل دعوت تبدیل می شود و به تعبیرمفسران حالت دفاعی به خود می گیرد. از دیدگاه بیشترمفسران شیعی وسنی، جهاد داری ماهیت اصلاحی و درجهت دعوت اسلامی است.از نظر آنان جنگ های سلطه طلبانه و توسعه جویانه نه فقط مشروعیت ندارد، بلکه از نظرمتون اسلامی به شدت مورد نفی و نکوهش قرار گرفته است.بنابراین جهاد خود دعوت به سوی خدا و به منظوراعتلای کلمه الله و امحای باطل و ریشه کنی مفسده و ناامنی اعمال شده از سوی مشرکین و مفسدین است. همچنین لزوم دعوت قبل از جهاد و مشروع نبودن جهادی که به دعوت نپرداخته از امور مورد اتفاق میان فقها و مفسران است. (سجادی،۱۳۸۰، ص ۱۷۴) علامه طباطبایی با تأیید ماهیت تدافعی جهاد دراسلام می نویسد:«قتال درراه خدا،چه دفاعی و چه ابتدایی، در حقیقت دفاع از حق انسانیت است و آن حق همان حق حیات است، زیرا شرک به خدای سبحان هلاک انسانیت و مرگ فطرت و خاموشی چراغ درون دلهاست و قتال که همان دفاع ازحق انسانیت است،این حیات را برمی گرداند و بعد از مردن آن، حق را دوباره زنده می سازد». (طباطبایی، ۱۳۶۸، ج ۲، ص ۶۶) درمبحث امنیت سیاسی و نظامی، یکی از اصول سیاسی و امنیت ارزشمند،اصل نفی سبیل است که از نص آیه «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً» (65) گرفته شده است. مفسران در تفسیراین آیه اقوال مختلفی ذکر کرده اند، بعضی «سبیل» را به مفهوم حجت و دلیل گرفته و آیه را چنین معنا کرده اند:خداوند کافران را حجتی برتر درمقابل مؤمنان قرار نداده است. عده ای گفته اند مقصود از نفی سبیل، نفی سلطه ی کفار برمؤمنان در قیامت است. اما بیشتر علما براساس این آیه، برمنع و عدم جواز فروش عبد مسلمان به کافر استدلال کرده اند،زیرا این امرموجب مسلط شدن کافر بر عبد مسلمان وخواری او می گردد. بنابراین اگر بیع عبد مسلمان به کافر جایز نیست،چون موجب استیلای کافر می گردد، پس هر چیزی که سبب سلطه ی کفار بر مؤمنان و مسلمانان شود ممنوعت و غیرقابل تحمل خواهد بود. صحت این استدلال وقتی است که کلمه ی «سبیل» به معنای سلطه و سلطنت و نه حجت و برهان،لحاظ شود براین اساس، آیه ی نفی سبیل به عنوان اساس روابط خارجی و امنیتی دولت اسلامی مطرح می گردد و برسایرآیات حاکمیت می یابد. برای نمونه اگر دولت اسلامی با غیر مسلمانان عهد و پیمان را منعقد کند،به حکم صریح قرآن مبنی بر وجود وفای به عند «و اوفوا بالعهد» (66) لازم است که دولت اسلامی به میثاق و پیمان منعقد شده پایبند باشد،اما اگراین پیمان موجب استیلای سیاسی و نظامی و فرهنگی کفار بر مؤمنان گردد فاقد اعتبار است و از ذیل وجوب وفای به عهد خارج خواهد شد. بنابراین روابط خارجی و امنیتی نظام اسلامی با غیر مسلمانان می باید به گونه ای تنظیم گردد که زمینه های سلطه و برتری کفار بر مسلمانان را فراهم نسازد،درغیراین حالت چنین روابطی نامشروع وغیرشرعی خواهد بود. به هرحال براساس اصل نفی سبیل،راه هرنوع نفوذ و سلطه کفاربرجوامع اسلامی درحوزه های مختلف سیاسی ونظامی و اقتصادی و فرهنگی باید مسدود گردد.از نظر سیاسی و امنیتی، نپذیرفتن حمایت مشرکین،نفی ظلم و استبداد و استعمار، جایز نبودن مداخله ی بیگانگان درامور داخلی کشور اسلامی و تصمیم گیری های سیاسی،مورد تأکید است و ازنظرنظامی نیز تسلط برمقدرات و تدابیرنظامی می بایستی مد نظر حکومت اسلامی باشد. همچنین عدم وابستگی اقتصادی به مشرکین و جلوگیری از نفوذ فرهنگی و منع استشاره و مشورت در حوزه های فرهنگی ونظامی در روابط خارجی نیز مورد تأکید معارف دینی واقع شده است. بنابراین،قاعده ی نفی سبیل بیانگر دو جنبه ی ایجابی و سلبی است که جنبه ی سلبی آن ناظر برنفی سلطه بیگانگان بر مقدرات و سرنوشت سیاسی و اجتماعی مسلمانان است و جنبه ایجابی آن بیانگر وظیفه دینی امت اسلامی در حفظ استقلال سیاسی و ازمیان برداشتن زمینه های وابستگی و موجبات ناامنی است. علاوه برآیه مربوط به این اصل،به سایرآیات دیگر هم که مؤمنان را از پذیرش و قبول ولایت کافران برحذر می دارد و یا به عواقب منفی و زیانبار آن هشدار می دهد، استدلال شده است. (۶۷) برخی از مفسران برای نفس سلطه کفار و عدم جواز آن به آیه ی ۱۱۸ سوره آل عمران استدلال کرده اند دراین آیه خداوند سبحان مؤمنان را از دوستی با بیگانگان نهی می کند: «ای اهل ایمان غیررا به بطانه نگیرید».گفته اند مقصود ازبطانه، دوستی و قرابت صمیمانه است. بنابراین مسلمانان نباید کافران را در جرگه ی «خودی ها» بدانند،بلکه به دلیل فقدان «اهلیت» ایشان، نباید آنها را دوست و همراز و صاحب اسرارخود قرار دهند. چون این امر موجبات سلطه آنان برمسلمانان را فراهم می سازد و تأثیر و پیامد منفی چنین سلطه ای قطعاً ناامنی نیز در پی خواهد داشت. (سجادی، ۱۳۸۰، ص ۱۷۷-۱۷۵)
نتیجه
نوشتارحاضر،مطالعه ای اکتشافی در دستیابی به مفهوم امنیت و ابعاد فردی ـ اجتماعی،سیاسی ـ نظامی و سازوکارهای تأمین آنها درنظام اسلامی بود و تلاش نمود که دیدگاه های اسلامی در موضوع حاضر براساس شواهد قرآنی، تبیین و تفصیل نماید و بویژه سازوکارهای تأمین امنیت را به تفکیک ابعاد مذکور مورد اشاره قرار دهد. همچنین پژوهش حاضر با محور قرار دادن این گزاره که «ایمان و امنیت معنوی، سرچشمه و مبنای اصلی کلیه ابعاد امنیت و سازوکارهای تأمین آن می باشد» به پاسخ به سؤال مقدماتی خود و اثبات مدعای خویش پرداخت و نشان داد که اسلام دارای دیدگاه مدرن و امروزی درباره مفهوم متحول و پیچیده امنیت، بویژه در ابعاد فردی ـ اجتماعی و سیاسی ـ نظامی است. ازمجموع مباحث گذشته،سازوکارهای قرآنی تأمین امنیت فردی واجتماعی را می توان اینگونه خلاصه کرد:-تأکید براصل کرامت و ارزش والای انسان و حفظ حرمت، شرافت،شخصیت،حیثیت و حریم او،چه در حوزه فردی و چه در حوزه اجتماعی و مخالفت با هرگونه تعدی به این کرامت و حرمت،بویژه از سوی نظام سیاسی و نهادهای آن. -تمهید و بسترسازی حیات معنوی و در درجه بعد،حیات مادی افراد جامعه و تلاش درجهت تقویت،بالندگی و تکامل ایمان مردم درحیات فردی و اجتماعی و افزایش تربیت، تهذیب و تزکیه آحاد اجتماعی و تشویق آنها به انجام اعمال صالح مانند ایثارگری،امانت داری،آبروداری، خیرخواهی، سودرسانی، ملایمت در رفتار، رازپوشی، چشم پوشی از انتقام،مسالمت جویی حتی دربرخورد جاهلان. -محورقراردادن و تحقق شعاراساسی اسلامی یعنی «سلام» در روابط فردی و اجتماعی و حتی بین المللی. همانگونه که بیان شد درتفکراسلامی،سلام دادن در حقیقت اعلام امنیت از تعدی و ظلم از ناحیه سلام دهنده به گیرنده ی سلام است و به این مناسبت است که سلام شعار بهشتیان و یکی ازاسمای خدای تعالی است و وجه آن نیزاین است که ذات متعالی خداوند،نفس خیراست، خیری که هیچ شری در او نیست، بهشت را هم اگر دارالسلام گفته اند به همین جهت است که در بهشت هیچ شر و ضرری برای ساکنان آن وجود ندارد. -تأمین آزادی لازم در انتخاب و اختیار راه و سرنوشت، جهت کلیه آحاد جامعه.-مقابله با ظلم،فساد و افساد و ایجاد هرنوع بی نظمی و اختلال درروابط فردی و اجتماعی و محیط نظام سیاسی. -تقدم بخشی به مؤمنین و صالحین در برخورداری از امنیت و محروم کردن جبهه مقابل مؤمنین، از جمله مجرمین، بزهکاران و توطئه گران از نعمت و حق امنیت. -پندگیری از فرامین قرآنی و روایی در جلوگیری از رفتارهای غیرمؤمنانه و امنیت ستیز مانند: تجاوزگری، زورگویی، تعرض به مال،جان و آبروی افراد، خشونت و ایجاد ناامنی، ارعاب و هراس افکنی،تجسس، غیبت، عیب گیری، اهانت و مسخره کردن دیگران.همچنین علاوه بر سازوکار تمهید و بسترسازی حیات معنوی و تکامل ایمانی همه ی افراد جامعه که یک راهکار اساسی و مبنایی درتحصیل کلیه ابعاد امنیت است،سازوکارهای قرآنی تأمین امنیت سیاسی و نظامی را به طورخلاصه می توان این گونه برشمرد:-مقابله با دیدگاه های نظم ستیز و هرج و مرج طلب و تأکید بر ضرورت وجود حکومت نظام سیاسی نظم آفرین و ایجاد کننده ی امنیت و همچنین تقویت وبهینه سازی فعالیت های نظام سیاسی در راستای دستیابی و تحقق بهینه ی امنیت. نظام سیاسی باید با تلاش جهت تحصیل «حیات طیبه» و دوری گزینی از «حیات سیئه»، تلاش نماید امنیت را به عنوان ویژگی این نوع زندگی مثالی قرآنی، تحصیل نماید و به احیا دین و حاکم ساختن شعائر و قوانین الهی و اقامه حدود،بپردازد. -نفی ولایت طاغوت و دادن جایگاه و مرتبه عالیه به امامت و رهبری به عنوان اسوه ایمانی و الهی در روی زمین و پیروی ازآن به عنوان رمز و محور اتحاد، وحدت و الفت جامعه و عدم آسیب پذیری از تفرقه و فروپاشی آن. چنین امامت و رهبری، امنیت آور و منادی سکینه و طمأنینه ی سیاسی و اجتماعی است و با ایجاد وحدت و یکپارچگی،خوف امت و مسلمامان را به آرامش و امنیت بدل می کند. امامت و رهبری درصورتی امنیت آور است که زمامداری صالح و به دور ازاختلاف نظرها و جدای از عوامل تفرقه و تبعیض و در مسیر حیات طیبه و حسنه،امت را در یک محور بنیادین گرد آورده و متحد سازد. -پرهیز نظام سیاسی از بی ایمانی، خودکامگی، استبداد، تغلب، ظلم و تعدی، استکبار و کبرورزی، خود بزرگ بینی، احتجاب از مردم،گرایش به پذیرش تملق،اعمال خشونت و سختگیری و عدم تخفیف به مردم و دریغ از مساعدت نسبت به آنها. -توجه نظام سیاسی به رعایت حقوق متقابل مردم و حکومت و وصول به تعامل صحیح بین حکومت و مردم،کسب رضایت عامه که همان مشروعیت و مقبولیت است. اعمال حکومت عادلانه و حق مدارانه با رویه ی ملایمت و ملاطفت جویانه و مشورت و مشارکت طلبانه،همراه با اعمال تسامح و تساهل لازم و اتصاف به خصیصه انتقادپذیری،توجه به صحت وجدان جمعی و قضاوت افکارعمومی، تلاش در جهت جذب قلوب مردم و انس و الفت و اتحاد و همدلی با آنان، بویژه با توده های مردم،و مظلومین و طبقات فرودست جامعه.-تأکید برعدالت به عنوان رمزبقا، استحکام و ترقی نظام سیاسی و ضامن ثبات و امنیت و عدم عقب نشینی از عدالت به نفع امنیت. -تحقق و اجرای عدالت به عنوان سبب نظم یافتن امورمردم و جامعه و عامل رفع خشونت گرایی و طغیان مردم علیه حکومت و جایگزینی اطمینان،آرامش و محبت به جای یأس و سرخوردگی و اشمئزاز از حکومت. همچنین عینی کردن عدالت به معنای قرار دادن هرچیز در جای بایسته خویش و حق را به حقدار رساندن و ایفای اهلیت و رعایت استحقاق ها و استیفای مداوم حقوق،و اعمال عدالت در کلیه کارویژه های حکومت بویژه در انتخاب کارگزاران مؤمن واصلح، و در توزیع منافع و مناصب و خدمات عمومی. -جلوگیری ازاخلال درحقوق عمومی و جرائم علیه امنیت و آسایش عمومی و مصادیق ظلم و افساد در زمین، مانند جرم محاربه و برچیدن آثارفتنه و فساد و مستقر ساختن صلاح و پاکی و صلح و صمیمیت.-توجه ویژه به فریضه ایمانی امر به معروف و نهی از منکر -تکریم اصل جهاد و دفاع و قتال با دشمنان خدا و جامعه اسلامی،شناخت ماهیت دشمنان خدا و خلق،ستیز مداوم با آنها (۶۸) و جائرین،حفظ هوشیاری در برابر توطئه های آنان وجلوگیری از بی تفاوتی مردم درقبال تعدی و تجاوز و اعمال خلاف.-تأکید برافزایش آمادگی رزمی و دفاعی و تسلیحاتی و نیرومندی بیشترازحیث عده و عُده، جهت ترساندن مخلان امنیت و عوامل متعدد تهدیدگر.-حاکم نمودن دائمی قاعده ی نفی سبیل و جلوگیری از هر گونه سلطه کافرین بر مسلمانان و به دوستی، هم رازی و مشورت نگرفتن آنان و نفی وابستگی و کمک گیری از ایشان . بدیهی است نظام اسلامی وظیفه دارد که با انجام بهینه وظائف محوله و با برنامه ریزی های صحیح و وضع قوانین تشویقی و تنبیهی،زمینه های لازم تحقق راهکارهای فوق را فراهم نماید.
پی نوشت ها:
۱-فتح (۴۸): ۰۴ «هوالذی أنزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا إیمناً مع إیمنهم…»؛ «اوست آن کسی که در دل های مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی برایمان خود بیفزایند.»علامه طباطبایی در تفسیر آیه ی «الا بذکرالله تطمئن القلوب» (رعد، ۲۸) و با اشاره به جملات قبل این آیه مانند: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله»،امنیت را در کلیه ابعاد و بویژه بعد معنوی آن،مبتنی بر تحصیل ایمان به خدای متعال دانسته و چنین امنیتی معنوی و دستاورد ایمانی را مایه سعادت و ایمنی انسان از شقاوت به شمار می آورد. به تعبیر وی هر نفس متحیرو مضطربی با یاد خدا اطمینان و تسکین می یابد و احساس نشاط و سلامتی و عافیت می کند و این رکن وثیق، سعادت او را تضمین کرده و مایه ی انبساط و آرامش است، آنگونه که نوش دارو مایه راحتی و آرامش مارگزیده است. (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۱، ص ۴۸۷) ۲-همچنین کلمه های با بار معنایی مشابه امنیت، ماند «سکینه» 3 بار، «سلام» 33 بار، و «سلاماً» 9 بار در قرآن به کاررفته است. ۳-«ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغهً عظاماً فکسونا العظم لحما ثم أنشأنه خلقاً ءاخر فتبارک الله أحسن الخلقین»، مؤمنون (۲۳): ۱۴۴-«و إذ قال ربّک للملئکه إنّی جاعل فی الأرض خلیفه…»؛ بقره (۲): ۳۰۵-«و إذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا إلّا إبلیس أبی واستکبر و کان من الکفرین»؛ بقره (۲): ۳۴۶-«إنّا عرضنا الأمانه علی السموات والأرض والجبال فأبین أن یحملها وأشفقن منها و حملها الإنسن…»؛ احزاب (۳۳): ۷۲ ا امانت الهی و بار تکلیف را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم،پس از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسناک شدند،ولی انسان آن را برداشت…۷-سنریهم ءایتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتی یتبین لهم أنّه الحق…»؛ فصلت (۴۱): ۵۳۸-«و لقد کرمنا بنی ءادم…»؛ (۱۷): ۷۰۹-«فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر»؛ کهف (۱۸): ۲۹؛ «أنّا هدینه السّبیل أمّا شاکراً و إمّا کفوراً»؛ انسان (۷۶): ۳۱۰-«شاکراً لأنعمه اجتبه و هداه إلی صراطٍ مستقیم»؛ نحل (۱۶): ۱۲۱ [و] نعمت های او را شکرگزار بود. [خدا] او را برگزید و به راهی راست هدایتش کرد. ۱۱-«و لقد کرمنا بنی ءادم و خملنهم فی البر و البحر و رزقنهم من الطیبت و حملتم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات وفضلنهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلاً»؛ اسراء (۱۷): ۷۰؛و ما ایشان را بر بسیاری از مخلوقاتمان برتری بخشیدیم. ۱۲-«و سخرلکم ما فی السموات و ما فی الأرض جمیعاً…»؛جاثیه (۴۵) ۱۳؛ تمامی آنچه درآسمان ها و زمین است مسخرایشان گردانیدیم.۱۳-«و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبودن»؛ ذاریات (۵۱)؛ ۵۶؛ جن و انس را تنها برای عبادت خلق کردیم.۱۴-لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید»؛ ق(۵۰): ۲۲؛ پس ما پرده ات را از جلوی چشمانت برداشتیم و دیده ات امروز تیز است. ۱۵-«إنّ الله لا یُغیّر ما قوم حتی یُغیّروا ما بأنفسهم»؛ رعد(۱۳): ۱۱۱۶-«إنّ السّمع والبصر و الفؤاد کل أولئک کان عنه مسئولاً»؛(۱۷): ۳۶۱۷-«و لا تفسدوا فی الأرض بعد إصلحها…»؛ اعراف(۷): ۵۶۱۸-« إنّما جزؤا الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الأرض فساداً إن یقتلوا و یصلّبوا أو تقطع أیدیهم و أرجلهم من خلف أو ینفوا من الأرض…»؛ مائده(۵): ۳۳۱۹-«فلا عدون إلا علی الظالمین»؛ بقره(۲): ۱۹۳۲۰-«و من یفعل ذلک عدواناً و ظلماً فسوف نصلیه ناراً…»؛ نساء(۴): ۳۰۲۱-«الذین ءامنوا و لم یلبسوا أیمنهم بظلم أولئک لهم الأمن و هم مهتدون»؛انعام(۶): ۸۲۲۲-«أفأمن الذین مکروا السّیئات…»؛ نحل(۱۶): ۴۵؛ آیا کسانی که تدبیرهای بد می اندیشند ایمن شدند…۲۳-«أفأمنوا مکرالله فلا یأمن مکرالله إلا القوم الخسرون»؛ اعراف(۷): ۹۹؛آیا ازمکرخدا خود را ایمن دانستند؟ [یا آن که] جز مردم زیانکار [کسی] خود را از مکرخدا ایمن نمی داند. ۲۴-… و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً.۲۵-«… أنّی لا أضیع عمل عاملٍ منک من ذکروا أنثی…» آل عمران (۳): ۱۹۵۲۶-«والذین یؤذون المؤمنین والمؤمنات بغیر ما اکتسبوا فقد الحتملوا بهتناً و إثماً مبیناً»؛ احزاب(۳۳): ۵۸۲۷-«یأیها الذین ءامنوا لایسخر قوم من قوم عسی أن یکونوا خیراً منهم»؛حجرات(۴۹): ۱۱۲۸-«… ولا تلمزوا نفسکم و لا تنابزوا بالألقاب بئس الأسم الفسوق بعد الإیمن و من لم یتُب فأولئک هم الظالمون»؛ حجرات(۴۹): ۱۱۲۹-«یأیها الذین ءامنوا اجتنبوا کثیراً من الظن بعض الظن إثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً أیحبّ أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتاً فکرهتموه واتّقوا لله إن الله تواب رّحیم»؛ حجرات (۴۹): ۱۲۳۰-«یأیها الذین ءامنوا لا تأکلوا أموالکم بینکم بالبطل…»؛ نساء(۴): ۲۹۳۱-«… من قتل نفساً بغیر نفسٍ أو فسادٍ فی الأرض فکأنّما قتل الناس جمیعاً و من أحیاها فکأنّما أحیا النّاس جمیعاً…»؛ مائده(۵): ۳۲۳۲-«… و یؤثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصه و من یوق شحّ نفسه فأولئک هم المفلحون»؛ حشر(۵۹): ۹۳۳-«والذین هم لأمنتهم و عهدهم راعون»؛ مؤمنون(۲۳): ۸۳۴-«یأیها الذین ءامنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا أمنتکم و أنتم تعلمون»؛ انفال(۸): ۲۷۳۵-«و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه و قالوا لنا أعملنا و لکم أعملکم سلام علیکم لا نبغی الجهلین»؛قصص(۲۸): ۵۵۳۶-نور(۲۴): ۶۱؛«پس چون به خانه هایی [که گفته شد] درآمدید،به یکدیگر سلام کنید؛درودی که نزد خدا مبارک و خوش است».37-نور(۲۴):۲۷؛«ای کسانی که ایمان آورده اید،به خانه هایی که خانه ی شما نیست داخل مشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام گویید.این برای شما بهتراست باشد که پند گیرید».38-انعام (۶):۵۴؛«و چون کسانی که به آیات ما ایمان دارند، نزد توآیند،بگو:دورد بر شما.پروردگارتان رحمت را برخود مقررکرده است».39-«وضرب الله مثلاً قریه کانت ءامنه مطمئنه یأتیها رزقها رغداً من کل مکان…».40-درآیات قرآن و ازجمله آیه ۲۰۵ سوره بقره، نتیجه ولایت طاغوت،هلاکت و نابودی و فساد به شمارآمده است. ۴۱-«و إذ ابتلی إبراهیم ربه بکلمتٍ فأتمّهن قال إنی جاعلک للناس إماماً قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظلمین»؛ البقره(۲): ۱۲۴۴۲-«یا داود إنّا جعلنک خلیفه فی الأرض فأحکم بین الناس بالحق…»؛ص(۳۸): ۲۶۴۳-«فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک فأعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم فی الأمر»؛آل عمران(۳)؛ ۱۵۹۴۴-«إن الذین ءامنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن وُدّا»؛مریم(۱۹): ۹۶۴۵-«ربنا إنی أسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوه فاجعل من الناس تهوی إلیهم وارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون»؛ابراهیم(۱۴): ۳۷۴۶-«و لقد أهلکنا القرون من قبلکم لما ظلموا و جاءتهم رسلهم بالبینت و ما کانوا لیؤمنوا کذلک نجزی القوم المجرمین»؛ یونس(۱۰): ۲۸۴۷-«و تلک القری أهلکنهم لما ظلموا…»؛ کهف(۱۸): ۵۹۴۸-«وضع کل الشی فی موضعه و اعطاء کل ذیحق حقه».49-«باعدل قامت السموات والارض».50-«والسماء رفعها و وضع المیزان ألا تطغوا فی المیزان»؛ الرحمن(۵۵): ۷ و ۸۵۱-«لقد أرسلنا رسلنا بالبینت و أنزلنا معهم الکتب و المیزان لیقوم الناس بالقسط…»؛حدید(۵۷): ۲۵۵۲-«.. وأمرت لأعدل بینکم…»؛شوری (۴۲): ۱۵۵۳-«… اعدلوا هو أقرب للتقوی و اتقوا الله إن الله خبیر بما تعملون»؛ مائده (۵): ۸۵۴-«… و إذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل»؛ نساء(۴): ۵۸۵۵-«إن الله یأمر بالعدل و الإحسن…»؛ نحل(۱۶): ۹۰۵۶-مائده(۵): ۳۳۵۷-«و إعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوّکم و ءاخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم…»؛ انفال(۸): ۶۰۵۹-«یأیها الذین ءامنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم أولیاء تلقون إلیهم بالموده…»؛ممتحنه(۶۰): ۱۶۰-«إن الذین ءامنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله…»؛ بقره(۲): ۲۱۸۶۱-«إنما المؤمنون الذین ءامنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصدقون»؛ حجرات(۴۹): ۱۵۶۲-«و من جهد فإنما بجهد لنفسه إن الله لغنی عن العلمین…»؛عنکبوت(۲۹): ۶۶۳-«یأیها النبی جهدالکفار و المنفقین واغلظ علیهم و مأواهم جهنم و بئس المصیر»؛تحریم(۶۶): ۹۶۴-این آیات از جمله اند:«… و قتلوا المشرکین کافه کما یقتلونکم کافه واعلموا أن الله مع المتقین»؛توبه(۹): ۳۶؛ «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه…»؛انفال(۸): ۳۹؛ «… فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم…»؛توبه(۹): ۵۶۵-خداوند سبیل و طریقی برای کافران بر مؤمنان قرار نداده است؛نساء(۴):۴۱۶۶-بنی اسرائیل،آیه ۳۴؛ همچنین برای مشاهده ی سایر فرامین الهی در پایبندی و وفای به عهد؛(بقره، آیه ۱۷۷)، (مائده، آیه ۱)،(رعد، آیه ۲۰)، (مؤمنون، آیه ۸) ۶۷-ازجمله به آیات زیر استدلال شده است: سوره نساء(۴): ۱۳۸، ۱۳۹ و انفال(۸): ۷۳ ومائده(۵): ۵۵ و ۶۵ ۶۸-«یأیها الذین ءامنوا لا تتخذوا بطانه من دونکم…»؛ آل عمران(۳): ۱۸
کتابنامه ۱-قرآن مجید (ترجمه استاد محمدمهدی فولادوند)۲-اخوان کاظمی، بهرام، (۱۳۸۶) امنیت در نظام سیاسی اسلام؛تهران:کانون اندیشه ی جوان،چاپ دوم.۳-افتخاری،اصفر، (۱۳۸۱)، «ثبات سیاسی رسانه ای»، مجموعه مقالات همایش رسانه ها و ثبات سیاسی،تهران: پژوهشکده ی مطالعات راهبردی.۴-بوزان،باری،(۱۳۸۷)، مردم، دولت ها و هراس، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.۵-روحانی،محمود، (۱۳۶۸ ش) المعجم الاحصایی لالفاظ القرآن الکریم،(فرهنگ آماری کلمات قرآن کریم)، مشهد: آستان قدس رضوی، ج ۱٫۶-سجادی، سید عبدالقیوم، (۱۳۸۰)، «اصول سیاست خارجی در قرآن»، علوم سیاسی، پاییز، شماره ۱۵٫۷-طباطبایی، سید محمد حسین، (۱۳۷۴)، تفسیرالمیزان، ترجمه سید محمدباقر همدانی، قم:دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ج ۱۱٫۸——- (۱۳۶۸)، تفسیرالمیزان، قم:انتشارات اسلامی، ج ۲٫۹-قربانی، قدرت الله، (۱۳۷۹)، امنیت انسان در عصر تصویر جهان،(مندرج در گفتمان امنیت ملی،کتاب اول،تهران: مؤسسه اندیشه ناب).۱۰-ماندل، رابرت، (۱۳۷۷)، چهره متغیرامنیت ملی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.۱۱-موسوی اردبیلی،سید عبدالکریم، (۱۴۱۳ق)، فقه الحدود و التعزیرات،قم:مکتبه امیرالمؤمنین.منبع:نشریه مجموعه مقالات (قرآن و اخلاق )ج۲
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.