امکانسنجی «روزگار مهدیان» با رویکرد احمد بصری در اخبار خاصه
چکیده
مقوله مهدویت و لزوم توجه جدی به آن در روایات اسلامی از اهمیت ویژهای برخوردار است. حوزه مهدویت، مانند دیگر حوزههای معنوی، شاهد نمونههایی از انحراف در سطوح خُرد و کلان بوده است. بهترین راه مقابله با این کجرویها برای معتقدان، مراجعه به اخبار و روایات پیامبر۹ و اهلبیت۷ و استفاده از نقشه راه سلوک مهدوی برگرفته از کلام آنان است. در پژوهش حاضر با استفاده از منابع و مراجع حدیثیِ اصیل شیعی، ادعاهای مهدوی شخصی معاصر به نام «احمد بناسماعیل بصری» در خصوص روزگار مهدیان دوازدهگانه» بعد از امام قائمQ مقایسه و بررسی شده است. سند پنج خبر موجود در حوزه مهدیان تحلیل و بیاعتباری آنها روشن شده است. همچنین متون این روایات از لحاظ اشکالات مبنایی و عدم تطابق با مدعیات احمد بصری بررسی شده است. در گام بعد، تلقیات معنوی او در جایگاه امامت و ولایت مهدیان با اخبار خاصه (شیعه امامیه) سنجیده شده که سازگاری در آنها به چشم میآید. در نهایت، با فرضِ صحت این روایات، برداشت و معنای قابل پذیرش راجع به «روزگار مهدیان دوازدهگانه» ارائه شده است که با توجه به مردود بودن فاصله بین رحلت امام قائمQ و رجعت امام حسین۷ بر اساس روایات معتبر و مُتواتر شیعه، مهدیان شخصیتهایی چون مراجع تقلید معاصر در عالَم در زمینه انتقال پیامهای الهی در عصر رجعت امام حسین۷ بیان شدند.
کلیدواژهها
کلیدواژهها: امام مهدی ؛ احمد بصری؛ اخبار مهدیان؛ روزگار مهدیان؛ اخبار خاصه
اصل مقاله
مقدمه
در امتداد تاریخ توحیدی، افراد بسیاری مدعی مقامات گوناگون معنوی بودهاند. یکی از مدعیان معاصر، شخصی به نام احمد بناسماعیل از شهر بصره در کشور عراق است که در سال ۲۰۰۳م مدعی دعوت معنوی در حوزه مهدویت شد (ذوالفقار، ۲۰۱۴: ۱۵۲). وی ادعاهای فزاینده، مختلف و پلکانی در معنویت دارد که در این پژوهش فقط یک ادعای او مبنی بر وجود «روزگار مهدیان» (بصری، ۱۴۳۱: ۳/۱۳۲) را نقد و امکان مقبولیت آن را در اخبار خاصه و روایات معتبر شیعه امامیه، بررسی خواهیم کرد.
روزگار مهدیان
با توجه به روایات خاصه، جهان از هبوط آدم۷ تا قیامت کبرا از حجت خدا خالی نخواهد بود، حتی اگر از وی بیم جان در خفا و غیبت به سر برد (نعمانی، ۱۳۷۹: ۱۳۶). این مسئله از عقاید شیعه اثناعشریه به شمار میرود و به جهت کثرت روایات و طرق مختلف در آن مناقشه نیست. پس از روزگار پیامبران، هادیان الهی در مسئولیت خطیر «امامت» به هدایتگری مشغول شدند و این روزگار تا پایان دوران امامت امامان دوازدهگانه ادامه دارد. بعد از آن، دوران رجعت و بازگشت پیامبر اسلام۹ و امامان دوازدهگانه آغاز میشود. اولین نفر از معصومان: که به زمین رجعت میکند امام حسین۷ خواهد بود که زمامدار و مُتکفل امور میشود (حر عاملى، ۱۳۶۲: ۳۵۸) و پس از ایشان، به مرور معصومان۷ دیگر رجعت میکنند تا قیامت موعود فرا رسد. احمد بناسماعیل بصری روزگاری به نام «مهدیان» از حجتهای الهی ترسیم میکند که دارای شرایط متفاوتی است. او مینویسد:
روایات متواتر بسیاری وجود دارند که بر وجود دوازده مهدی از فرزندان امام مهدیQ دلالت میکنند و آنان را خلفای خدا بر زمین میخوانند (بصری، ۱۴۳۳الف: ۲۹).
پس روایات بسیار واضحاند که مهدیان از فرزندان قائمQ و از فرزندان حسین۷ و از فرزندان علی۷ و فاطمه۳ هستند (همان:۳۰).
مهدیان از نشانههای ساعت و میقات آن هستند و با آخرین مهدی، این عالَم جسمانی پایان مییابد و عالم رجعت آغاز میشود؛ سپس قیامت فرا میرسد (همان).
او در کتاب دیگر خود [بعد از یادکرد اسامی برخی که بر طبق روایات در ایام رجعت باز خواهند گشت] نوشته است:
آنان بعد از دوازده مهدی و در زمان آخرین ایشان، در دوران موسوم به «رجعت»، بازمیگردند. آخرین مهدی قائمِ به حق از آلِ محمد۹ است؛ کسی که امام حسین۷ به خاطر او رجعت میکند. او مهدیِ آخر یا قائمِ آخر است [نَه امام مهدیQ]، که نَه نسلی دارد و نَه فرزندی (همو، ۱۴۳۱ج: ۳/۱۳۲).
به َزعم احمد، نخستین مهدی خود او است (همان: ۴/۲۳۲) که نَبیره حضرت مهدیQ است (کورانی، ۱۳۹۱: ۲۰). بقیه مهدیان، فرزندانش (فرجالله، ۲۰۱۴: ۱۶۸) و جملگی امام (بصری، ۱۴۳۱ج: ۳/۱۴۶)، وجهالله (همو، ۱۴۳۱ب: ۴/۵۰)، حجت خدا (همو، ۱۴۳۱د: ۲/۴۵)، خلیفه خدا (همو، ۱۴۳۱ه: ۳۹)، معصوم (همو، ۱۴۳۱ج: ۴/۲۲۷)، وصی (همو، ۱۴۳۱ب: ۷/۲۹)، قائم (همو، ۱۴۳۱ج: ۳/۱۳۲)، از نشانههای قیامتاند (همو، ۱۴۳۳الف: ۳۰) و روزگارشان بین رحلت امام مهدیQ و رجعت امام حسین۷ است (همو، ۱۴۳۱ج: ۳/۱۳۲).
اخبار مهدیان
در مراجع روایی پنج خبر کلی درباره مهدیان وجود دارد. خبر اول موسوم به حدیث وصیت در کتاب الغیبه شیخ طوسی، خاستگاه مدعای احمد (همو، ۱۴۳۳ب: ۱۷) بر این است که او اولین نفر از سلسله مهدیان دوازدهگانه است (همو، ۱۴۳۱ج: ۴/۲۳۲). در ادامه پنج روایت را از نظر میگذرانیم:
۱٫ امیر مؤمنان۷ فرمودند: رسول خدا۹ در شبى که از دنیا رحلت فرمودند، به حضرت على۷ فرمودند: … ای على، به زودى پس از من دوازده امام و بعد از آنان دوازده مهدى خواهند بود. تو اولین نفر از دوازده امام هستى. خداوند تو را در آسمانش على مرتضى، امیر مؤمنان، صدیق اکبر، فاروق اعظم، مأمون و مهدى نامیده است و این اسامى براى احدى جز تو صحیح نیست. ای على، تو وصى من و سرپرست اهلبیتم هستى… تو پس از من جانشین و خلیفه من بر امتم هستى. زمانى که وفات تو رسد وصایت و جانشینى مرا به پسرم حسن تسلیم کن [همچنین هر امام به امام بعدی این امر را واگذار میکند]، آنگاه امام عسکری۷ آن را به فرزندش (حضرت مهدیQ بسپارد). اینان دوازده امام هستند و بعد از ایشان دوازده مهدى خواهد بود [پس وقتى که زمان رحلت امام دوازدهم رسد]، وصایت را به فرزندش که اولین و برترین مقربان است، تسلیم نماید. او سه نام دارد، یک نامش مانند نام من است و نام دیگرش مثل نام پدر من است و آن «عبدالله» و «احمد» است و سومین نام او «مهدى» خواهد بود و او اولین مؤمنان است (طوسی، ۱۴۲۵ :۱۵۰).[i]
۲٫ در حدیثی طولانی امام صادق۷ فرمودند: «ای ابوحمزه، از ما بعد از قائمQ یازده مهدی از نسل امام حسین۷ است» (همان: ۴۷۸).
۳٫ امام صادق۷: «همانا بعد از قائم۷ ما دوازده مهدى از فرزندان حسین۷ هستند» (نیلی، ۱۳۶۰: ۳۵۴).
۴٫ امام سجاد۷: «قائم ما قیام میکند، سپس بعد از او دوازده مهدی خواهند بود» (مغربی، ۱۴۰۹: ۳/۴۰۰).
۵٫ ابوبصیرگوید که به امام صادق۷ عرض کردم: «ای پسر رسول خدا، از پدرتان امام باقر۷ شنیدم که فرمودند پس از قائمQ دوازده امام هستند». امام صادق۷ فرمودند: «ایشان فرمودند دوازده مهدی و نفرمودند دوازده امام و [این دوازده مهدی] از شیعیان ما هستند که مردم را به ولایت ما و شناساندن حق ما دعوت میکنند» (صدوق، ۱۳۵۹: ۲/۳۵۸).
بررسی و نقد سندی
برای بررسی و نقد سندی این روایات نظر رجالیان درباره راویان آنها را مطرح میکنیم. راویان خبر نخستین از این قرارند:
ـ حسین بنعلی بنسُفیان بَزَوفَری: مورد وثوق است (نجاشی، ۱۳۶۵: ۶۸).
ـ علی بنسنان موصلی عَدل: در کتابهای شاخص رجالی شناخته نشد. برخی به حسب کلمه «العَدل» وی را سُنی دانستهاند (خویی، ۱۴۱۳: ۱۲/۴۶). در برخی از مراجع روایی، «العَدل» به شکل «المُعدل» ضبط شده است (جوهری، بی تا:۱۰).
ـ علی بنحسین: از مَجاهیلِ کتب رجالی محسوب میشود. با جستوجوی بیشتر در اسناد، جز در این روایت، شخصی به نام علی بنحسین از مشایخ علی بنسنان نیست.
ـ احمد بنمحمد بنخلیل نیز در سند این روایت از ناشناختههای رجالی محسوب میشود، ولی مُحتمل است تَصحیف یا تحریفی در میان باشد و نام اصل وی، احمد بنمحمد ابوعبدالله آمُلی طَبَری خلیلی باشد که بنابر کلام حلی، غلام خلیل آملی طبری بوده است (حلی، ۱۴۰۲: ۲۰۵)؛ هرچند خلیل آملی طبری که احمد بنمحمد غلام وی بوده و از این جهت خلیلی خوانده شده و در آثار رجالیان به شکل احمد بنمحمد ابوعبدالله الخلیلی ضبط شده نیز از ناشناختهها است. با فرض اتحاد و بروز تصحیف و تحریف در نام نیز نظر رجالیان به این شخص مثبت نیست. نَجاشی در مورد احمد بنمحمد خلیلی نوشته است: «او حقیقتاً ضعیف است و کسی به او [در نقل روایات] توجهی نمیکند» (نجاشی، ۱۳۶۵: ۹۶). او با دو صفت «فاسد المذهب» و «وَضاع للحدیث» نیز نکوهش شده است (حلی، ۱۴۰۲: ۲۰۵).
ـ جعفر بناحمد مصری: شناخته نشد؛ فقط در یکی از کتابهای اهل سنت، شخصی همنام او است که از آن وثاقت یا عدم آن استفاده نمیشود (ذهبی، ۱۴۱۳: ۲۳/۱۳۹).
ـ حسن بنعلی: عموی جعفر بناحمد است و از مَدح و قَدح او نیز اطلاعاتی در آثار رجالیان نیست.
ـ علی بنبیان: پدر راوی قبل است؛ او نیز ناشناخته است.
بنابراین حدیث نخست با ضعف سندی روبهرو است. احمد بصری برای جبران این ضعف سند، علم رجال را زیر سؤال میبرد و مینویسد: «علم رجالی که آنان به آن مفتخرند، دروغ بزرگی است که مردم را بـا آن میفریبنـد… سند وصیت صحیح است» (بصری، ۱۴۳۱د: ۲/۷۲). در حالی که بر اساس روش علمی، این روایتِ محوری بصری از نظر سندی ضعف دارد، او مینویسد:
روایات و اخبار مهدیان یا برخی از آنها بیشتر از حد تواترند که علم و اعتقادآورند… پس نتیجه علمی به دست آمده حاکی از آن است که روایات مهدیان موجب علم و یقین است و آنان خلفای خداوند در زمین بعد از دوازده امام هستند (همو، ۱۴۳۷: ۱۵۵).
بررسی سند خبر دوم از این قرار است:
ـ محمد بنعبدالله بنجعفر حِمیَری: ثِقَه (حر عاملی، ۱۴۲۷: ۲۲۵)؛ پدر او نیز ثقه بوده است (طوسی، ۱۳۷۳: ۴۰۰).
ـ محمد بنعبدالحمید: توثیق شده است (نجاشی، ۱۳۶۵: ۳۳۹).
ـ محمد بنعیسی: شیخ مردمان قم بوده و از امام رضا۷ و امام جواد۷ نقل حدیث داشته (همان: ۳۳۸) و از توثیق بینیاز است.
ـ محمد بنفُضَیل: از اصحاب امام صادق۷، امام کاظم۷ و امام رضا۷ بوده (تفرشی، ۱۳۷۷: ۴/۹۸)؛ ولی ضعیف (اردبیلی، ۱۴۰۳: ۲/۱۷۴) و متهم به غلو است (حلی۱۴۰۲: ۲۵۱). او مشترک بین ثقه، ضعیف و مهمل[ii] است (تفرشی، ۱۳۷۷: ۵/۴۱۹).
ـ ابوحمزه: از اصحاب امام سجاد۷ و صادقین۸نیز ثقه بوده است (نجاشی، ۱۳۶۵: ۱۱۵).
در مورد سند خبر سوم باید گفت که نیلی نجفی (م. احتمالاً ۸۰۳ق) صاحب کتاب رجال (طهرانی، ۱۴۰۳: ۳/۳۴۱) و همین طور کتابهای مهدوی (همان: ۲/۴۳۲، ۱۲/۲۱۷، ۱۶/۷۷، ۲۰/۲۰۱، ۱۲/۱۷۳)، پیش از اینکه خبر دوازده مهدی را از قول امام صادق۷ روایت کند، دو خبر نقل کرده که سند خبر اول را مرفوع[iii] میخواند: «و همچنین از آنچه روایتش برای من جایز است از احمد بنمحمد اَیادی که بالا میبرد (رفع میدهد) سند حدیث را تا علی بنعُقبَه و او از پدرش، عُقبَه بنخالد اَسَدی، و او از امام صادق۷» (نیلی، ۱۳۶۰: ۲۰۱) و در خبر دوم و سوم، که خبر مهدیان دوازدهگانه است، در ظاهر بر اساس این تحمل حدیث بوده و به «عنه۷»، یعنی «عن الامام الصادق۷»، بسنده میکند.
احمد بنمحمد اَیادی که حدیث را به دو راوی ابتدای سند رفع داده است، در کتابهای رجالی شناخته نشد، جز آنکه در ابتدای خبری، نیلی نجفی لفظ «ثِقَه» را برای او به کار برده است (نیلی، ۱۳۶۰: ۱۳۷).
ـ علی بنعُقبَه: نجاشی او را «ثقه ثقه» (نجاشی، ۱۳۶۵: ۲۷۱) دانسته که نشان از درجه اعلای وثاقت او است.
ـ عُقبَه بنخالد: پدر راوی پیشین، توثیق صریحی در کتابهای رجالی ندارد. چهبسا بتوان وثاقت بالای پسرش در نزد رجالیان و نقل روایت او از پدر را نشانهای بر توثیق قلمداد کرد. عُقبَه مدحی از معصوم۷ در مورد خود نقل کرده (کلینی، ۱۴۰۷: ۴/۳۴) که چون به شکلی تعریف از خود بوده، محل تأمل است.
درباره سند خبر چهارم، قاضی نُعمان (م. ۳۶۳ ق) این خبر را مقطوع السند دانسته است. مذهب او مردد بین شیعه اثناعشریه و اسماعیلیه است (نوری، ۱۴۰۸: ۱۹/۱۵۷).
سند خبر پنجم به این شرح است:
ـ علی بناحمد بنمحمد بنعِمران دَقاق: در سند برخی از روایات صدوق قرار دارد که بر او تَرضی و تَرحم ابراز کرده (نمازی، ۱۴۱۴: ۵/۳۰۰)، ولی حال او مجهول است (بسام، ۱۴۲۶: ۲/۲۰).
ـ محمد بنابیعبدالله کوفی: راوی برخی از اخبار است (نمازی، ۱۴۱۴: ۶/۳۸۶) ولی مجهول الحال است. نام او به صورت محمد بنجعفر نیز در طریق روایات آمده است (بسام، ۱۴۲۶: ۲/۲۵۸).
ـ موسی بنعِمران نَخَعی: او نیز ناشناخته است (مامقانی، ۱۴۳۱: ۳/۲۵۸).
ـ حسین بنیزید نوفلی: در اواخر عمر به غلو روی آورد (نجاشی، ۱۳۶۵: ۳۸) و تصریحی در توثیق وی نیست (حسینی حلی، ۱۴۲۸: ۴۸۵).
ـ علی بنابیحمزه: شاگرد ابوبصیر از اصحاب امام صادق۷ بود که بعدها منحرف و از سران واقفه شد[iv] (نجاشی، ۱۳۶۵: ۲۴۹). رجالیان او را تأیید نمیکنند و معصوم۷ او را لعن کرده است (حلی، ۱۴۰۲: ۲۳۱).
ـ ابوبصیر: از اصحاب امام صادق۷ که وثاقتش مسلّم است (حسینی حلی، ۱۴۲۸: ۴۲۳).
حاصل بحث سندی پنج خبر مهدیان این است که در خبر اول علی بنسنان، علی بنحسین، احمد بنمحمد، جعفر بناحمد، حسن بنعلی و علی بنبیان از مجاهیل در کتب رجالی محسوب میشوند. بنابراین حدیث محوری وصیت (از نظر احمد بصری) فاقد اعتبار سندی است. در خبر دوم مهدیان نیز محمد بنفُضَیل قرار داشت که ضعیف و متهم به غلو بود؛ از این رو این خبر نیز اعتبار سندی ندارد. در خبر سوم نیز راویای چون اَیادی مجهول است که سند را از اعتبار ساقط میکند. خبر چهارم به طور کلی فاقد سند و بیاعتبار است و در خبر پنجم علی بناحمد، محمد بنابیعبدالله و موسی بنعِمران از مَجاهیلاند و حسین بنیزید متهم به غلو و علی بنابیحمزه از طرف معصوم۷ لعن شده است. در نتیجه، این خبر از مهدیان نیز اعتبار سندی ندارد. در مجموع، پنج خبر مهدیان فاقد ارزش و اعتبار سندیاند.
بررسی متون
بررسی متون احادیث مهدیان را در دو بحث مطرح خواهیم کرد: ۱٫ اشکالات؛ ۲٫ مطابقت نداشتن مدعیات احمد بصری با متن روایات مهدیان.
اشکالات
ـ در خبر اول از قید عبارت «تا اینکه به اینجا رسید»(حَتى انْتَهَى إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ)، میتوان فهمید این خبر ناقص است و ضبط آن دقیق نیست.
ـ با توجه به ذکر نام تنها یکی از مهدیان دوازدهگانه، میتوان فهمید این خبر در انتها نیز نقص دارد.
ـ اگر مرجع ضمیر در «فَلْیسَلمْهَا» به «الخلافه»، «الامامه» و «الوصایه» برگردد با روایات و اعتقادات شیعه موافقت ندارد؛ زیرا تعداد امامان و معصومان بیشتر از دوازده میشود.
ـ در این بخش از خبر که «برای[مهدی اول] سه اسم است: اسمی همچون اسم خودم [یعنی محمد۹]، اسم پدرم عبدالله و احمد و اسم سوم مهدی است»، چهار اسم آورده شده و اطلاق سه اسم صحیح نیست.
ـ در متن، برخی القاب مانند «مهدی» مختص به امام علی۷ معرفی شده که این مطلب در هیچ روایتی از پیامبر۹ و دیگر معصومان: نرسیده و نشانه غلو در حق امیر مؤمنان۷ است. از سوی دیگر، مغشوش بودن متن را نیز میرساند؛ زیرا در ذیل روایت، لقب حضرت مهدیQ یا مثلاً فرزند ایشان را «مهدی» بیان و دو بار بر مهدیان دوازدهگانه تأکید میکند که این نقض غرض متن است. در روایات فراوان، لقب مهدی به همه امامان: تعلق داشته و وجه خاص آن به فرزند امام عسکری۷ و قائمQ اطلاق شده است؛ چنانکه حضرت علی۷ درباره امامان: میفرمایند: «کلهم هاد مهدی» (نعمانی، ۱۳۷۹: ۹۸).
ـ از متن خبر دوم پیدا است که این حدیث بسیار طولانی و مفصل بوده و تقطیع شده است: «فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ». در این حدیث، مهدیان از ذریه امام حسین۷ معرفی شدهاند و مهدیان یازده تن از اولاد امام حسین۷ بعد از حضرت قائمQ هستند، در حالی که در روایات قبل و بعد، مهدیان دوازده نفر بعد از حضرت مهدیQ معرفی شدهاند و تخصیص نخوردهاند. احتمال دارد با توجه به اینکه حدیث تقطیع شده، در این بخش نیز تحریف یا تصحیفی رخ داده و عدد دوازده (اثنىعشر) به یازده (أَحَدَ عَشَر) تبدیل شده باشد.
ـ در خبر سوم قید «دوازده مهدی از نسل امام حسین۷» مشکل یازده نفر مهدی بعد از قائمQ از نسل امام حسین۷ را با اسناد و طریقی غیر از خبر دوم حل کرده است. متن خبر چهارم ویژگی متفاوتی ندارد و در احادیث قبل و بعد شبیه این معنا بیان شده است. در متن خبر پنجم نیز امامت از مهدیان دوازدهگانه به صراحت نفی شده است.
مطابقت نذاشتن مدعیات احمد با روایات مهدیان
در یازده موضع از خبر اول با لفظ «پسرش» (اِبْنُهُ) به فرزند بلافصل هر امام معصوم۷ اشاره شده و با فرض اینکه احمد بصری نَبیره امام زمانQ است، بر اساس سیاق کلام، فرزند بلافصل محسوب نمیشود. احمد بصری هیچ نامی جز احمد ندارد و به نامهای عبدالله، مهدی و محمد نیز مشهور نیست؛ هرچند مدعی است که نام «مهدی اول» (یعنی خودش) در آسمانها محمد و در زمین احمد است (بصری، ۱۴۳۱ب: ۵/۱۱۴). بعید نیست که ضمیر «لَهُ ثَلَاثَهُ أَسَامِی» (برای او سه نام است) مرجعی جز حضرت صاحب الزمانQ نداشته باشد: «رسول خدا ۹ از مهدىQ یاد کردند و فرمودند: با او بین رکن و مقام بیعت مىشود، نام او احمد، عبدالله و مهدى است؛ این سه نامهاى او است» (طوسی، ۱۴۲۵: ۴۵۴) و «امیرمؤمنان۷ فرمودند: مردی از فرزندان من در آخرالزمان قیام میکند… برای او دو اسم است، یکی مخفی و دیگری آشکار؛ اسم مخفی احمد است و اسم آشکار محمد» (صدوق، ۱۳۹۵: ۲/۶۵۳). پس احمد در این روایت از اسامی حضرت مهدیQ به شمار میرود، نه احمد بصری؛ چنانکه میرزای نوری نیز «احمد» را از اسامی حضرت مهدیQ میشمرد (نوری، ۱۳۸۴: ۱/۸۵).
احمد بصری در خبر دوم ادعا دارد که «قائم در این روایت، امام مهدی محمد بنحسنQ نیست، بلکه وزیر و وصی ایشان و اولین از مهدیان بعد از ایشان است [یعنی خود او]» (بصری، ۱۴۳۱ج: ۳/۱۴۷). باید گفت این تعارضات در روایات عجیب نیست و میتواند نوعی سهوالقلم از راویان یا ناسخان غیر ضابط باشد. نمونه آن روایت دوازده امام از فرزندان پیامبر۹ است: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ۷ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ ۹: مِنْ وُلْدِی اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً…آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَق یمْلَأُهَا عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً» (کلینی، ۱۴۰۷: ۱/۵۳۴) که با روایت یازده امام برطرف شده است: «أَبِیجَعْفَرٍ۷، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ ۹: مِنْ وُلْدِی أَحَدَ عَشَرَ نَقِیباً…آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَق، یمْلَأُهَا عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْرا» (الاصول السته عشر، ۱۴۲۳: ۱۳۹).
احمد بصری درباره خبر پنجم مینویسد:
موضوع نقض امامت مهدیان، ناقض حجیت آنها که حجـتهای الهـیاند، نیست؛ یعنی ضرورتی ندارد که حجت، امام هم باشد. حضرت یونس حجت خدا بود، ولی امام نبود. حال آیا فرمـانبـرداری از او واجـب نیست؟ همچنین آیا اطاعت از زکریا و یحیی که حجتهای خدا بودند، ولی امام نبودند لازم نیست؟ امامت یک مقام است؛ اگرچه ادله زیادی وجود دارد که ثابت میکنند مهدیان پس از امامان، حجتهای الهی و اوصیای پیـامبرند» (بصری، ۱۴۳۱د: ۲/۴۵).
در متن حدیث بر افتراق امامت و مهدیان دوازدهگانه تصریح شده است. در روایتی دیگر نیز امام باقر۷، محمد بنحنفیه را از نظر معنوی «امام» نمیداند، بلکه او را «مهدی» معرفی میکند (ابنبابویه، ۱۴۰۴: ۶۰)؛ بنابراین کلمه «مهدی» در لسان صادقین۸(خبر پنجم مهدیان و این خبر) به مفهوم «شیعه»، «مأموم» و غیر امام بوده است.
رویکرد احمد بصری به مهدیان
۱٫ حجت خدا
احمد بصری مدعی است که «روح القُدُس اعظم جز بر حضرت محمد۹ نزول نیافت که بعد از وفات ایشان به سوی حضرت علی۷، آنگاه امامان و بعد از ایشان به جانب مهدیان دوازدهگانه منتقل خواهد شد» (بصری، ۱۴۳۱ب: ۱/۳۹). او تصریح میکند که «بیتردید امامان و مهدیان حجتهای خداوند بر همه آفریدگاناند» (همو، ۱۴۳۱ج: ۴/۲۳۰) و «مهدیان حجتی از حجتهای الهی در زمیناند» (همان: ۲۲۷). وی ذیل آیه «أَنَ الْـأَرْضَ یرِثُهَـا عِبَـادِی الصَـالِحُون (انبیاء: ۱۰۵) «بندگان شایستهام وارث زمین خواهند بود» نیز نوشته است که «مقصود از این وراثت این است که مهدیان حجتهایی هستند که وارث حقیقی زمیناند؛ پس وراثت ایشان به اعتبار این است که حجتی از حجتهای الهیاند» (همو، ۱۴۳۱ه: ۳۹) و «در روایات مُتواتر و احادیث قطعی اثبات شده که حجتهای خدا بعد از پیامبر۹، امامان دوازدهگانه و بعد از آنان مهدیان دوازدهگانهاند و حجت معصوم الهی در زمین جز ایشان نیست» (همو، ۱۴۳۱ج: ۴/۲۲۷).
۲٫ رسول و نبی
احمد بصری خود را صاحب «دعوت حق مهدویت مبارک» میداند (همو، ۱۴۳۱ب: ۴/۱۷۵)، آن را «رسالتی الهی» برمیشمرد (همو، ۱۴۳۱الف: ۳/۱۰۰) و بیان میکند:
دعوت من [همانند دعوت پیامبران الهی چون] دعوت نوح۷ و دعوت حضرت ابراهیم۷ و دعوت حضرت موسی۷ و دعوت حضرت عیسی۷ و دعوت حضرت محمد۹ است (همو، ۱۴۳۱ب: ۱/۷).
هدف از دعوت همان هدف پیامبران الهی، همچون نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد: است که توحید حقیقی را آن کسی نشر میدهد که خدا از او راضی میشود و زمین را از عدل و قسط سرشار میکند؛ همانطور که از ظلم و جور آکنده است (همان: ۲/۸۳).
مهدیان دوازدهگانه امتدادی طبیعی برای پدرشان، حضرت ابراهیم۷ و دعوت او به سوی حق هستند (همان: ۱۰۳).
وی در تفسیر «رسول» (پیامبر) در آیه «هُوَ الذِى بَعَث فى الأُمیینَ رَسولاً» (جمعه: ۲) مینویسد:
این پیامبر حضرت محمد۹ است که برای اولین افراد در این امت فرستاده شده و این پیامبر آخرین، همان مهدی اول از فرزندان امام مهدیQ است که او را امام مهدیQ فرستاده است. همچنین [این مهدی اول، یعنی خودش] کتاب و حکمت را طبق آنچه حضرت محمد۹، رسول خدا، به خاطر آن آمد، به امت تعلیم میدهد. او صورت است برای حضرت محمد۹ و همان گونه که حضرت محمد۹ مبعوث شد مبعوث میشود و همان شکل که حضرت محمد۹ یاری شد، یاری میشود (همو، ۱۴۳۱ب: ۲/۱۱۶).
مقام نبوت و پیامبری باقی است و برای بشر باز است؛ پس هر کس از مؤمنان در عبادت و عمل به خدا اخلاص بورزد، این امکان را دارد که به مقام نبوت و پیامبری متصل شود (همو، ۱۴۳۱ه: ۲۷).
برای امامان و مهدیان مقام نبوت است و ایشان رسولان [الهی] هستند (همان: ۳۴).
حضرت محمد۹ همان است که با رسالت و پیامبری اسلامی آمد و آن را تثبیت کرد و در حقیقت او امام نیز است. امام علی۷ همان است که ولایت [و امامت] را تثبیت کرد و فرستاده حضرت محمد۹ نیز بود؛ اما مهدی اول کسی است که هر دو امر (پیامبری و امامت) را بر دوش میکشد. امر اول رسالت و پیامبری و اصلاح اعتقادات نادرست و استوار ساختن اعتقاد [مردم] به مهدیان [دوازدهگانه] است و امر دوم استوار ساختن و تثبیت ولایت [و امامت] و حاکمیت الهی که همه مردم از آن منحرف شدهاند. پس در مهدی اول هم نقش حضرت محمد۹ جمع میشود و هم نقش حضرت علی۷؛ یعنی [هم] رسالت و پیامبری و هم ولایت و امامت (همو، ۱۴۳۱ب: ۴/۴۶).
۳٫ امام
احمد بصری در مورد امامت مهدیان دوازدهگانه مینویسد:
دلایل بسیاری امامت مهدیان را اثبات میکنند (همو، ۱۴۳۱د: ۲/۴۵).
این مهدیان دوازدهگانه امامان هدایت و هدایتشدگان هستند (همو، ۱۴۳۱ج: ۳/۱۴۶).
و بعد از رحلت امام مهدیQ زمین به واسطه این مهدیان دوازدهگانه باقی میماند [و از بین نمیرود] و اگر این مهدیان نبودند زمین اهلش را میبلعید؛ چنانکه در روایات اهلبیت۷ این نکته وارد شده است: «اگر زمین از امام خالی شود، هر آینه ساکنانش را میبلعد». پس مهدیان بعد از امام مهدیQ حجت بالغه خداوند هستند» (همان).
در تفسیر کلمه «السلَف» در دعای «ندبه» در مورد مهدیان معتقد است آنان حجتهای آیندهاند، که به امامتشان اذعان میشود (همو، ۱۴۳۱ب: ۲/۹۹). او در اینجا نیز مهدیان را امام قلمداد میکند و خود را «امام ناشناخته» میخواند (همان: ۵/۱۴). او در استفتائات، تقریراً لقب امام را میپذیرد و متعرض آن نمیشود (همان: ۴۸).
۴٫ قائم آل محمد۹
احمد بصری درباره اشتباهی که در متن، کتابت یا روایت دوم مهدیان رخ داده و عدد مهدیان بعد از قائمQ را به جای دوازده، یازده تن ذکر کرده، مدعی شده است که «قائمی که در این روایت ذکر شده، امام مهدی محمد بنحسنQ، نیست، بلکه وزیر، وصی و اولین از مهدیان (یعنی خودش) بعد از او است» (همو، ۱۴۳۱ج: ۳/۱۴۷). او در جایی که میگوید «اراده و خواست من همان اراده و مشیت خداوند است که مردم زمین نیز جز آنچه خداوند میخواهد را نمیخواهند که زمین سرشار از قسط و عدل شود، چنانکه از ظلم و ستم پر شده است» (همو، ۱۴۳۱ب: ۱/۸) تلویحاً خود را قائم آل محمد موعود دانسته است که دنیای پر از ظلم و جور را از عدل و داد آکنده میکند. وی در جای دیگر به صراحت میگوید که «آن مهدی که دنیا را از عدل پر میکند، مهدی اول (احمد بصری) است» (همو، ۱۴۳۷: ۵۹) و در بحث یاریکنندگان قائم از سرتاسر دنیا مینویسد: «برای یاری کردن قائم، یعنی مهدی اول [همان] احمد» (همان: ۱۱۶). در جای دیگر نیز بیان میکند که «قائم آل محمد۹ یا مهدی اول کسی است که در آخرالزمان میآید؛ چنانکه از رسول خدا، حضرت محمد۹ و اهلبیت او روایت شده است» (همو، ۱۴۳۱ب: ۴/۶۸). در استِفتائات، سئوالکنندگان او را «امام زمان»، «قائم آل محمد» (همان: ۳/۱۱) و «القائم المنصور» (همان: ۷/۳۳) میخوانند و او با این معانی مخالفت نمیکند و آنها را میپذیرد.
۵٫ وصی
احمد بصری در مورد وصایت خود و مهدیان مینویسد:
نور خلافت و وصایت به صلب امام مهدی محمد بنحسنQ انتقال یافت و این نور ناگزیر به فرزندان و نسل ایشان منتقل و در هر کسی که خداوند بخواهد در او ظاهر کند، آشکار میشود؛ آنگاه آن شخص وصی امام مهدیQ میشود (همو، ۱۴۳۱ج: ۳/۱۴۶).
جَد من رسول خدا۹ بیتردید به من وصیت کرد و اسم و نسب و صفت من را ذکر کرد (همو، ۱۴۳۱ب: ۱/۱۸).
۶٫ مهدی
احمد بصری لقب «مهدی» را لقب شاخص خویش دانسته و خود را «اول المهدیین» و «مهدی الاول» خوانده است که پیشتر به آن اشاراتی شد.
مقایسه رویکرد احمد بصری به «مهدیان» با اخبار خاصه
۱٫ حجت خدا
طبق آموزههای مذهب، اگر دو نفر در دنیا زنده باشند، بیشک یکی از آن دو نماینده خدا خواهد بود و آخرین نفری که از دنیا برود، حجت الهی است (نعمانی، ۱۳۷۹: ۱۴۰). امام کاظم۷ سه گروه را حجت الهی دانستهاند: «رسولان، انبیا و امامان» (کلینی، ۱۴۰۷: ۱/۱۶). بر اساس این سخن، مهدیان حجتهای الهی نیستند و مانند سه دسته مذکور، جایگاه معنوی ندارند. اخبار فراوانی وجود دارد که به صراحت هر حجتی بعد از حضرت مهدیQ را نفی و به آن تصریح بلیغ کردهاند. حضرت مهدیQ در بیانی فرمودهاند: «من آخرین وصی هستم» (صدوق، ۱۳۵۹: ۲/۴۴۱). در غدیر، پیامبر۹ در جمع انبوه مسلمانان در مورد حضرت مهدیQ فرمودند: «بیتردید آخرین پیشوای الهی و امام از ما است، همان قائم و مهدی… که حجتی بعد از او نیست» (مجلسی، ۱۴۰۳: ۳۷/۲۱۳). اگر بیان وصایت و هدایتگری و حجیت مهدیان دوازدهگانه لازم بود، در اجتماع چند هزار نفری غدیر بیان میشد تا مردم به گمراهی و تردید نیفتند. امام عسکری۷، پدر حضرت مهدیQ، نیز در پاسخ به یکی از مصاحبان، در حدیثی معتبر بر آخرین حجتِ خدا بودن فرزند خود تأکید کردهاند:
امام و حجت بعد از من پسر من است که همنام و همکنیه رسول خدا است. او پایاندهنده حجتهاى خدا و آخرین خلیفه او است… او از دختر پسر قیصر، پادشاه روم، است… پس زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد، چنانکه از جور و ظلم پر شده است (میرلوحی، ۱۴۲۷: ۱۰۷).
خطاب پیامبر۹ به امیر مؤمنان۷ از نمونههای دیگر تصریح بر ختم امامت در حضرت مهدیQ است؛ ایشان بعد از یادکرد امامان فرمودهاند:
بعد از آن [امامان قبلی] امام عسکری۷ به مؤمنان از خود ایشان سزاوارتر است. بعد از آن، حجت فرزند حسن است؛ همو که خلافت و وصایت با او پایان مییابد. او مدتى طولانی غایب خواهد شد، سپس ظاهر خواهد شد و زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد؛ چنانکه از جور و ظلم پر شده است(همان: ۷۷).
همچنین امیر مؤمنان۷ فرمودهاند: «با مهدی ما حجتها قطع میشود و او آخرین امام است» (مجلسی، ۱۴۰۳: ۷۴/۳۰۰)؛ از این رو ادعاهای احمد بصری مبنی بر وصی، حجت، قائم و امام بودنش بعد از حضرت مهدیQ با روایات متعدد و صریحی که از خاصه بیان شد، به هیچ وجه سازگاری و توافق ندارد.
۲٫ رسول و نَبی
بر اساس آیه ۴۰ سوره مبارکه احزاب که پیامبر اسلام را «خاتم النبیین» (آخرین پیامبران) میخواند، با ظهور حضرت محمد۹ دوران پیامبران الهی برای هدایت بشر به پایان رسیده است. پیامبر۹ فرمودند: «ای علی، جایگاه تو نزد من مانند جایگاه هارون نزد موسی است، جز آنکه بعد از من نبوت و پیامبری نیست» (اربلی، ۱۳۸۱: ۱/۱۵۱)؛ بنابراین احمد بصری و مهدیان نمیتوانند به هیچ وجه، نبی یا رسول الهی باشند.
۳٫ امام
بحث امام را از سه محور نصوص روایات، غسل و کفن امام و امام صامِت و ناطق بررسی میکنیم:
الف) نصوص روایات: روایات معتبر، متواتر و روشنی در اخبار خاصه وجود دارد که به دوازده امام اشاره دارند، نَه بیشتر و نَه کمتر. امام صادق۷ فرمودهاند: «امامان بعد از پیامبر دوازده نفر از نجیبان و صاحبان فهم عمیقاند؛ هر کس از این تعداد بکاهد یا به عدد ایشان اضافه کند، از دین خدا بیرون رفته است و بر چیزی در ولایت ما نیست» (مفید، ۱۴۱۳الف: ۲۳۳). ایشان همچنین در مورد غیبت حضرت مهدیQ فرمودهاند: «به زودى امت، غیبت او را به خاطر طولانى بودنش انکار مىکنند؛ بعضى مىگویند که هنوز به دنیا نیامده است… برخى مىگویند که تعداد امامان سیزده نفر یا بیشتر است» (طوسی، ۱۴۲۵: ۱۷۰). امام عسکری۷ نیز پیش از رحلت، خطاب به حضرت مهدیQ فرمودهاند:
پسرم، بشارت باد بر تو که صاحب الزمان هستى؛ تو مهدى و حجت خدا در زمینى. تو فرزند و وصى من هستى؛ من پدر تو هستم و تو محمد فرزند حسن، فرزند على، فرزند محمد، فرزند على، فرزند موسى، فرزند جعفر، فرزند محمد، فرزند على، فرزند حسین، فرزند على: هستى. رسول خدا۹ تو را متولد کرده است و تو آخرین اوصیا و امامان طاهر هستى. رسول خدا۹ بشارت تو را داده و به اسم و کنیه تو را نامیده است. آنچه به تو گفتم عهدى است که پدرم از پدران پاکش به من سپرده بود… (طوسی، ۱۴۲۵ :۲۷۳).
حضرت علی۷ نیز فرمودند: «به رسول خدا۹ عرض کردم که به من از تعداد امامان بعد از خود خبر بدهید؟ رسول خدا۹ فرمودند: یا علی، آنان دوازده نفرند، اولینشان تو هستی و آخرین امام، قائمQ است» (صدوق، ۱۳۷۶: ۶۲۹). پیامبر۹ در جایی دیگر فرمودهاند: «من، برادرم و یازده امام که جانشینان من تا روز قیامتاند، همگى هدایتکننده و مهدی هستیم. اولین نفر از جانشینان پس از برادرم، حسن است؛ بعد از او حسین، سپس نُه نفر از فرزندان حسین خواهند بود» (هلالی، ۱۴۰۵: ۲/۵۶۵). در این حدیث حصر «امامت و وصایت تا روز قیامت» و تأکید بر آن قابل تأمل است.
ب) غسل و کفن امام: امام را امام غسل میدهد و کفن و دفن میکند؛ این از نشانههای شناخت و الزامات امامان۷ در شیعه محسوب میشود (کلینی، ۱۴۰۷: ۱/۳۸۴). احمد بصری بر اساس روزگار مهدیانی که ترسیم کرده، مدعی است کسی جز او صلاحیت غسل و کفن و دفن امام مهدیQ را ندارد، در نتیجه او امام و وصی خواهد بود؛ ولی با توجه به روایات معتبر با اسناد مختلف و متون متعدد، که اشاره شد، امامان و اوصیا فقط دوازده نفرند و امامت مهدیان مردود است.
اگر برای سلسله مهدیان مقامی جدا، مانند پیامبران و امامان، در نظر گرفته شود، باز این اشکال مطرح است که امام را جز امام غسل نمیدهد و در روایات استثنایی برای حضرت مهدیQ بیان نشده است. از سوی دیگر، سخن احمد با روایات خاصه در تناقض است؛ زیرا بهصراحت حضرت امام حسین۷ وصی و غسلدهنده امام مهدیQ معرفی شده است (همان: ۸/۲۰۶). بنابراین اگر بین رجعت امام حسین۷ و رحلت امام مهدیQ فاصله بیفتد، ادعای احمد باطل میشود.
ج) امام صامت و امام ناطق: از تقیید لفظ «بَعد» پس از کلمه «القائم» در اخبار مهدیان، روشن میشود که آنان بعد از رحلت حضرت مهدیQ ظهور میکنند؛ ولی تظاهرات و دعوت احمد بصری قبل از ظهور صاحب الزمانQ انجام شده است. طبق روایات و عقاید شیعه، همیشه امام قبل ناطق است و تا زمانی که وجود داشته باشد، امام بعد صامت و ساکت و بدون دعوت و اظهار نظر است. امام صادق۷ شرط صحبت امام بعد را وفات و رحلت امام قبل میداند (صفار، ۱۴۰۴: ۱/۵۱۱). از روایات صریح خاصه استفاده میشود که با فرض امامت و وصایت احمد بصری، تا زمانی که امام مهدیQ در قید حیات باشد، وی نمیتواند اظهار نظر و ابراز دعوت کند، در حالی که اینگونه نیست و او دعوتش را آغاز کرده است.
۴٫ قائم آل محمد۹
در اخبار خاصه، تمام امامان دوازدهگانه قائم محسوب میشوند؛ اما قائم موعودی که دنیای پر از ظلم و جور را به دنیای سرشار از عدل و داد تبدیل میکند، بهصراحت فرزند امام عسکری۷ معرفی شده است:
از امام کاظم۷ پرسیده شد: «آیا شما قائم به حق هستید؟» فرمودند: «من قائم به حق هستم؛ اما قائمی که زمین را از دشمنان خدا پاک میکند و آن را از عدل پر میکند، همانطور که از ظلم پر شده، پنجمین فرزند من است» (خزاز، ۱۳۶۱: ۲۶۹).
امام حسین۷ فرمودند: «از ما خاندان دوازده مهدی خواهد بود که اولینشان امیرمؤمنان۷ و آخرین آنان، نهمین از فرزندان من است؛ او امام قائم به حق است و خدا زمین را پس از مرگش، با او زنده خواهد کرد و دین حق را به دست او آشکار میکند» (صدوق، ۱۳۹۵: ۱/۳۱۷).
پیامبر۹ نیز در روایتی بهروشنی فرمودهاند که «نهمین نفر از صلب امام حسین۷ قائم اهلبیت من است» (همان: ۲۵۷). امام صادق۷ درباره دولت الهی فرمودند: «آگاه باشید صاحب آن جز یک قائم نیست» (عیاشی، ۱۳۸۰: ۱/۱۹۹)؛ بر اساس این روایات و تأکید امام صادق۷ در روایت اخیر بر واحدیت قائم، مدعای احمد مبنی بر اینکه او قائم آل محمد۹ است و دنیا را از عدالت آکنده میکند، با روایات خاصه اثبات نمیشود.
۵٫ وصی
روایات خاصه اوصیای پیامبر۹ را به صراحت دوازده نفر معرفی کردهاند. پیامبر۹ در خبری، اوصیای خود را دوازده نفر بیان میفرماید که اولینشان حضرت علی۷ و آخرین آنان مهدی امت است که به دست او زمین از دشمنان خدا پاک میشود (صدوق، ۱۳۷۸: ۱/۲۶۴). پیامبر۹ در جایی دیگر فرمودهاند:
من و برادرم و یازده امام که اوصیای من تا روز قیامتاند، همگى هدایتکننده و هدایتشدهایم. اولین نفر از جانشینان پس از برادرم، حسن است و بعد از او حسین، سپس نُه نفر از فرزندان حسیناند که در بهشت در یک منزل خواهند بود (هلالی، ۱۴۰۵: ۲/۵۶۵).
یکی از ویژگیهای منحصر قائم آل محمد۹ از امام کاظم۷ نقل شده است که «قائم نمیتواند شخصی باشد جز کسی که امام پسر امام و وصی پسر وصی است» (مجلسی، ۱۴۰۳: ۵۱/۳۴). با توجه به اینکه احمد بصری خود را «احمد بناسماعیل بنصالح بنحسین بنسلمان بنصاحب الزمانQ» میخواند (کورانی، ۱۳۹۱: ۲۰)، چهار پشت با امام زمانQ فاصله دارد و بهیقین پدر او (اسماعیل) وصی و امام نبوده است؛ در نتیجه و بر اساس ادعای خویش، او قائم نیست. روایتهای دیگری نیز وجود دارند که مبطل ادعای او هستند، مثل این روایت که «از امام صادق۷ پرسیده شد آیا قائمQ امام است؟ فرمودند: بلی، امام و فرزند امام است» (ابنبابویه، ۱۴۰۴: ۱۰۱). همچنین:
پیامبر۹ دستشان را بر امام حسین۷ زدند و فرمودند: «اى سلمان، مهدى امت که زمین را از عدل و داد پر مىکند، همانطور که از ظلم و جور پر شده، از فرزندان این است. امام پسر امام، عالم پسر عالم و وصى پسر وصى است. پدرش که قبل از او است امام و وصى و عالم است» (هلالی، ۱۴۰۵: ۲/۹۱۰).
۶٫ مهدی
طبق روایات خاصه، مهدی و قائم به عدل در سراسر جهان نهمین فرزند از نسل امام حسین۷ است. امام حسین۷ در این باره فرمودهاند: «از ما دوازده مهدى خواهد بود که اولینشان امیرمؤمنان۷ و آخرین آنان نهمین از فرزندان من است؛ او امام قائم به حق است و خدا زمین را پس از مرگش، با او زنده خواهد کرد» (صدوق، ۱۳۹۵: ۱/۳۱۷). پیامبر۹ نیز فرمودهاند: «نهمین نفر از صلب امام حسین۷٫٫٫ مهدی امت من است» (همان: ۲۵۷). این اخبار خاصه ادعاهای احمد مبنی بر اینکه مهدی و کسی است که دنیا را از عدل سرشار میکند، به صراحت باطل میسازند.
۷٫ رجعت
برخلاف نظر احمد بصری که پس از رحلت قائمQ معتقد به امامت و حکومت مهدیان دوازدهگانه است، روایات امامیه بهصراحت به حضور امام حسین۷ و حکومت ایشان اشاره دارند.
امام حسین۷ یک روز قبل از شهادت به اصحابشان فرمودند: «بشارت باد شما را به بهشت؛ به خدا قسم بعد از آنچه بر ما جاری شود، آنقدر مکث خواهیم کرد تا خداوند تعالی ما و شما را در زمان ظهور قائم بیرون آورد». اصحاب عرض کردند: «کیست قائم شما ای فرزند رسول خدا؟» آن حضرت فرمودند: «فرزند هفتمین از اولاد فرزند من محمد بنعلی که ملقب است به باقر؛ او حجت بنحسن بنعلی بنمحمد بنعلی بنموسی بنجعفر بنمحمد بنعلی، فرزند من است. او کسی است که مدتی دراز غایب خواهد شد و بعد از آن ظاهر خواهد شد و زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد، چنانکه از جور و ظلم پر شده است» (کلینی، ۱۴۰۷: ۸/۲۰۶).
این روایت دقیقاً مشخصات حضرت مهدیQ را بیان میکند و تأکید دارد که در ایام ظهور ایشان، امام حسین۷ به همراه اصحابشان رجعت میکنند و به هیچ وجه فاصله یا فترتی با عنوان روزگار مهدیان بین ایام قائمQ و رجعت امام حسین۷ نیست. همچنین از امام صادق۷ چنین روایت شده است:
از دو سو به مردم خبر میدهند که این حسین۷ است که رجعت کرده و بیرون آمده تا هیچ مؤمنی درباره آن حضرت شک و تردید نکند؛ بدون تردید، او دجال و شیطان نیست. هنوز حجت قائم۷ میان مردم است تا دل مؤمنان استوار شود که او حسین۷ است. اجل حجت (حضرت مهدی) فرا میرسد و امام حسین۷ ایشان را غسل میدهد، کفن و حنوط میکند و به خاک میسپارد؛ عهدهدار تجهیز پیکر وصی جز وصی نشود (همان).
امام صادق۷ همچنین فرمودهاند: «امام حسین۷ آن قدر در زمین زندگی خواهد کرد که از فرط پیری دو ابروی ایشان بر چشمانشان بیفتد» (مجلسی، ۱۴۰۳: ۵۳/۶۴). بنا بر صریح روایات امامیه، پس از فرزند امام عسکری۷ در مقام قائمQ، بدون مکث و وقفه، دوران رجعت امام حسین۷ و اصحاب ایشان به مدت طولانی فرا میرسد.
دیدگاه دانشمندان اسلامی
در زمینه حدیث وصیت در کتاب شیخ طوسی و اخبار مهدیان دوازدهگانه که محور اصلی ادعای احمد بصری است دانشمندان اسلامی نظرات صریحی بیان کردهاند:
ـ شیخ مفید (م.۴۱۳ق):
روایت [وصیت کتاب شیخ طوسی] قطعیت ندارد و قابل اثبات نیست (مفید، ۱۴۱۳ب: ۲/۳۸۷).
ـ نَباطی (م.۸۷۷ق):
روایت دوازده مهدی بعد از دوازده امام، جزء روایات شاذه و نادر[v] است و با تمام روایات صحیح متواتر[vi] مشهور مخالفت دارد… و من میگویم این روایت [وصیت] خبر واحد و ظنآور است، در حالی که مسئله امامت باید با اخبار علمآور باشد (نباطی، ۱۳۸۴: ۲/۱۵۲).
ـ حُرعاملی (م.۱۱۰۴ق):
درباره حدیث دوازده مهدی پس از دوازده امام۷، اخباری در این مضمون صادر شده است که خالی از اشکال و مخالفت نیستند و اصحاب ما متعرض آن نشدهاند، مگر تعداد کمی از آنها… عقیده راسخ و یقینی به آنها امکان ندارد. از آنجا که آن اخبار به حد یقین نرسیدهاند و به دلیل کثرت احادیث متعارض،[vii] اجازه دادن به نقل این اخبار به احتمال مشکلساز است. به طور کلی این اخبار محل توقفاند تا اینکه قوتشان بر اخبار متعارض محقق و ظاهر شود (حر عاملی، ۱۴۰۳: ۱/۱۱۵).
من میگویم این روایات (مهدیان دوازدهگانه)، به دلیل کثرت احادیث مُتعارض و مخالف، علم و یقینآور نیستند. بیتردید اخبار و روایات معتبر، صحیح، متواتر و روشنی تعداد امامان را محدود به دوازده تن بیان کردهاند که دوازدهمین نفرشان آخرین وصی، امام و خلیفه است (همان: ۱۱۷).
ـ مجلسی(م.۱۱۱۰ق.):
این اخبار مخالف با اخبار مشهور است (مجلسی، ۱۴۰۳: ۵۳/۱۴۸).
از جمعبندی آرای دانشمندان اسلامی به دست میآید که اخبار مهدیان دوازدهگانه حجیت و قطعیت لازم را ندارند و جزء احادیث نادر و شاذ در حوزه حدیثی طبقهبندی میشوند که بر خلاف احادیث مشهور امامیهاند و حجت شرعی به شمار نمیروند. امام صادق۷ در مورد این گونه اخبار نادر فرمودهاند: «آن خبر را که شاذ و نادر است و در بین اصحابت مشهور نیست، ترک کن؛ پس در آنچه مورد اتفاق و اجماع همگان باشد، شکی نیست» (کلینی، ۱۴۰۷: ۱/۶۸).
معنای قابل پذیرش روایات مهدیان
با فرض صحت اخبار «روزگار مهدیان» و با توجه به خبر سوم مهدیان که امام صادق۷ فرمودهاند: «دوازده مهدی از فرزندان امام حسین۷» و خبر پنجم که مهدیان را شیعیان راستین اهلبیت: میداند، میتوان گفت که مهدیان دوازدهگانه کارگزاران امام حسین۷ در دوران رجعت ایشان خواهند بود. با وجود روایاتی که اولاد امام حسین۷ بودن در آنها تخصیص نخورده است، تفاوتی ندارد که این افراد از نسل امام حسین۷ و ذریه سادات باشند یا نباشند. با توجه به روایات فراوان، این افراد در مقام حجتهای الهی، همچون پیامبران و امامان دوازدهگانه نیستند، بلکه ظاهراً افراد شاخص و تابناکی خواهند بود که در انتقال پیام اهلبیت: به سراسر جهان موفق خواهند شد. نمونه بارز اینان را میتوان مراجع معظم تقلید در عصر غیبت ولی عصرQ دانست که به نشر معارف اهلبیت۷ و پاسداری و صیانت از دین و مذهب همت گماشتهاند.
نتیجه
بر اساس بررسیهای انجامشده، ادعای احمد بصری مبتنی بر حدیث وصیت پیامبر۹ در کتاب غیبت شیخ طوسی، از نظر سندی و متنی دچار اشکالات فراوان است و در اصل یک خبر نادر و متفرد به حساب میآید. چهار خبر دیگر مهدیان نیز از نظر سندی و متنی مشکلات خاص خود را دارند و مورد توجه و اجماع دانشمندان اسلامی نیستند. در نهایت، میتوان از این اخبار برداشت کرد که با فرض ادعای احمد بصری که خود را وارث همه پیامبران و امامان۷ میداند، با یک حدیث ضعیف و چند حدیث تقطیعشده سرپرستی دین خدا به یک مدعی نمیرسد، به خصوص که ادعاهای او، اعم از امامت و وصایت و قائم آلمحمد۹ بودن، با روایات معتبر صریح و متواتر خاصه در تضاد تام است. به طور دقیق بر اساس تعریفی که احمد بصری بیان کرده است، روزگار مهدیان نوعی بدعت در دین خدا محسوب میشود. در آخر، با فرض صدور این روایات، این فرضیه محتمل است که مهدیان دوازدهگانه انسانهای رشدیافته و کارگزاران با صلاحیت حضرت امام حسین۷ در عصر رجعت ایشان باشند.
پینوشتها
[i]. «أَخْبَرَنَا جَمَاعَهٌ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْحُسَینِ بنعَلِی بنسُفْیانَ الْبَزَوْفَرِی عَنْ عَلِی بنسِنَانٍ الْمَوْصِلِی الْعَدْلِ عَنْ عَلِی بنالْحُسَینِ عَنْ أَحْمَدَ بنمُحَمدِ بنالْخَلِیلِ عَنْ جَعْفَرِ بنأَحْمَدَ الْمِصْرِی عَنْ عَمهِ الْحَسَنِ بنعَلِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ جَعْفَرِ بنمُحَمدٍ عَنْ أَبِیهِ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِیهِ ذِی الثفِنَاتِ سَیدِ الْعَابِدِینَ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَینِ الزکی الشهِیدِ عَنْ أَبِیهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَال: قَالَ رَسُولُ اللهِ ص فِی اللیلَهِ التِی کانَتْ فِیهَا وَفَاتُهُ لِعَلِی ع یا أَبَا الْحَسَنِ أَحْضِرْ صَحِیفَهً وَ دَوَاهً فَأَمْلَأَ رَسُولُ اللهِ ۹ وَصِیتَهُ حَتى انْتَهَى إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ فَقَالَ یا عَلِی إِنهُ سَیکونُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مهدیاً فَأَنْتَ یا عَلِی أَولُ الِاثناعشر إِمَاماً سَماک اللهُ تَعَالَى فِی سَمَائِهِ عَلِیاً الْمُرْتَضَى وَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الصدیقَ الْأَکبَرَ وَ الْفَارُوقَ الْأَعْظَمَ وَ الْمَأْمُونَ وَ الْمهدی فَلَا تَصِح هَذِهِ الْأَسْمَاءُ لِأَحَدٍ غَیرِک یا عَلِی أَنْتَ وَصِیی عَلَى اهلبیتی حَیهِمْ وَ مَیتِهِمْ وَ عَلَى نِسَائِی فَمَنْ ثَبتهَا لَقِیتْنِی غَداً وَ مَنْ طَلقْتَهَا فَأَنَا بَرِیءٌ مِنْهَا لَمْ تَرَنِی وَ لَمْ أَرَهَا فِی عَرْصَهِ الْقِیامَهِ وَ أَنْتَ خَلِیفَتِی عَلَى أُمتِی مِنْ بَعْدِی فَإِذَا حَضَرَتْک الْوَفَاهُ فَسَلمْهَا إِلَى ابْنِی الْحَسَنِ الْبَر الْوَصُولِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ فَلْیسَلمْهَا إِلَى ابْنِی الْحُسَینِ الشهِیدِ الزکی الْمَقْتُولِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ فَلْیسَلمْهَا إِلَى ابْنِهِ سَیدِ الْعَابِدِینَ ذِی الثفِنَاتِ عَلِی فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ فَلْیسَلمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمدٍ الْبَاقِرِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ فَلْیسَلمْهَا إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ الصادِقِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ فَلْیسَلمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُوسَى الْکاظِمِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ فَلْیسَلمْهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِی الرضَا فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ فَلْیسَلمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمدٍ الثقَهِ التقِی فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ فَلْیسَلمْهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِی الناصِحِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ فَلْیسَلمْهَا إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ الْفَاضِلِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ فَلْیسَلمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمدٍ الْمُسْتَحْفَظِ مِنْ آلِ مُحَمدٍ ع فَذَلِک اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُم یکونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مهدیاً(فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ) فَلْیسَلمْهَا إِلَى ابْنِهِ أَولِ الْمُقَربِینَ لَهُ ثَلَاثَهُ أَسَامِی اسْمٌ کاسْمِی وَ اسْمِ أَبِی وَ هُوَ عَبْدُ اللهِ وَ أَحْمَدُ وَ الِاسْمُ الثالِثُ الْمهدی هُوَ أَولُ الْمُؤْمِنِینَ».
[ii]. راویای که در سلسله روایات آمده، ولی نامی از او در کتابهای رجالی نیست.
[iii]. حدیثی که یک یا چند راوی آن از میانه یا آخر سند افتاده یا در آن به کلمه رفع تصریح شده باشد.
[iv]. توقفکنندگان بر امامت امام کاظم۷ که ایشان را زنده و مهدی امت میدانستند.
[v]. احادیثی که مضامینی مخالف خبر مشهور داشته باشند.
[vi]. احادیثی که در طبقات مختلف راویان متعدد دارد و یقینآور است.
[vii]. احادیثی که دو معنای متضاد دارند و ضدیتشان ممکن است حتی موجب ایجاد نحلههای فکری و مذهبی شود.
مراجع
منابع
ابنبابویه، على بنحسین (۱۴۰۴ق)، الإمامه و التبصره من الحیره، چ اول، قم: مدرسه الإمام المهدىQ.