اهمیت معادشناسى در قرآن

بیش از ثلث آیات قرآن، ارتباط با زندگى ابدى دارد:

در یک دسته از آیات، بر لزوم ایمان به آخرت، تاکید شده ۱؛ و در دسته دیگر، پى آمدهاى انکار آن، گوشزد شده۲؛ و در دسته سوم، نعمتهاى ابدى،۳ و در دسته چهارمى  عذابهاى جاودانى، بیان شده است.۴ همچنین در آیات فراوانى رابطه بین اعمال نیک و بد با نتایج اخروى آنها ذکر گردیده؛ و نیز با شیوه هاى گوناگونى امکان و ضرورت رستاخیز مورد تاکید و تبیین قرار گرفته و به شبهات منکران، پاسخ داده شده؛ چنانکه منشا تبهکاریها و کج رویها فراموش کردن یا انکار قیامت و روز حساب، معرفى شده است .۵

از دقت در آیات قرآنى بدست مى آید که بخش عمده اى از سخنان پیامبران و بحثها و جدالهاى ایشان با مردم، اختصاص به موضوع معاد داشته است و حتى مى  توان گفت که تلاش آنها براى اثبات این اصل، بیش از تلاشى بوده که براى اثبات توحید کرده اند: زیرا اکثر مردم، سرسختى بیشترى براى پذیرفتن این اصل، نشان مى  داده اند. علت این سرسختى را مى  توان در دو عامل، خلاصه کرد: یکى عامل مشترک در انکار هر امر غیبى و نامحسوس، و دیگرى عامل مختص به موضوع معاد یعنى میل به بى بند و بارى و عدم مسئولیت. زیرا همان گونه که اشاره شد اعتقاد به قیامت و حساب، پشتوانه نیرومندى براى احساس مسئولیت و پذیرفتن محدودیتهاى رفتارى و خوددارى از ظلم و تجاوز و فساد و گناه است و با انکار آن، راه براى هوسرانی ها و شهوت پرستی ها و خودکامگی ها باز مى  شود.

قرآن کریم با اشاره به این عامل مى  فرماید:

ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه، بلى قادرین على ان نسوى بنانه، بل یرید الانسان لیفجر امامه.۶

آیا انسان چنین مى  پندارد که استخوانهایش را (پس از متلاشى شدن) جمع نخواهیم کرد؟ چرا (این کار را خواهیم کرد در حالى که) تواناییم که سر انگشتانش را (مانند اول) هموار سازیم. بلکه انسان مى  خواهد جلوى خویش را باز کند (و بى بند و بار باشد).

همین روحیه ابا و امتناع از پذیرفتن معاد به معناى حقیقى را مى  توان در کسانى یافت که در گفتارها و نوشتارهایشان مى  کوشند که (رستاخیز) و (روز واپسین) و دیگر تعبیرات قرآنى درباره معاد را بر پدیده هاى این جهانى و رستاخیز ملتها و تشکیل دادن جامعه بى طبقه و ساختن بهشت زمینى، تطبیق کنند یا عالم آخرت و مفاهیم مربوط به آن را مفاهیمى  ارزشى و اعتبارى و اسطوره اى۷ قلمداد نمایند!

قرآن کریم چنین کسانى را (شیاطین انس) و(دشمنان انبیا) دانسته است که با سخنان آراسته و فریبنده شان به راهزنى دلها مى  پردازند و مردم را از ایمان و اعتقاد صحیح و پاى بندى به احکام الهى، باز مى  دارند:

و کذلک جعلنا لک نبى عدواً شیاطین الانس و الجن یوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً و لوشا ربک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون  و لتصغى الیه افئده الذین لا یومنون بالاخره و لیرضوه و لیقترفوا ما هم مقترفون.۸

و بدین سان براى هر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جن قرار دادیم که براى فریفتن مردم پیرایه هاى سخن را به یکدیگر الهام مى  کنند و اگر خدا مى  خواست (جبراً جلوى آنها را مى  گرفت و) چنین کارهایى انجام نمى  دادند (ولى خواست خدا این است که مردم در گزینش راه خوب و بد، آزاد باشند) پس آنان را با دورغ هایشان واگذار. و تا دلهاى کسانى که ایمان به آخرت ندارند به سخنان آراسته آنان فرا داده شود و آنها را بپسندند و آنچه را بخواهند مرتکب شوند.

پى نوشتها

۱ـ بقره ۴، لقمان ۴، نمل ۳/ و…

۲ـ اسرا ۱۰، فرقان ۱۱، سبا ۸، موئمنون ۷۴/ و…

۳ـ الرحمن ۴۶/ تا آخر سوره، الواقعه ۱۵/ـ۳۸، الدهر ۱۱/ـ۲۱ و…

۴ـ الحاقه ۲/ـ۲۶، الملک ۶/ـ۱۱، الواقعه ۴۲/ـ۵۶ و…

۵ـ ص ۲۶، سجده ۱۴٫

۶ـ القیامه ۳/ـ۵٫

۷ـ نمل ۶۸، احقاف ۱۷/.

۸ـ انعام ۱۱۲/ـ۱۱۳٫

منبع :محمد تقى، مصباح یزدى، آموزش عقاید، ج ۳، ص ۱۳ ـ ۱۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.