تاریخ از نگاه استاد شهیدی(ره)

استاد گران قدر، علامه سیدجعفر شهیدی، از مورخان برجسته ی عصر ما در تاریخ اسلام و تشیع به شمار می آیند. دانش گسترده ی اسلامی و تسلط بر متون معتبر تاریخی و ادبی، به خصوص پس از چهل سال مسئولیت لغوی در بزرگ ترین مؤسسه ی لغت نویسی و فرهنگ نگاری ایران، مهارت فوق العاده ای در فهم و شناخت متون تاریخی نصیب استاد کرده، و می توان گفت او را بی بدیل گردانده و از اقران بر کشیده بود. عمده تر از این سلطه ی متنی، درک والای استاد از روابط علّی پدیده ها و حوادث تاریخی بود که بر اثر سنجش و ممارست به دست آورده بود. از این حیث می توان اذعان داشت که استاد صاحب سبک وشیوه ای در درک بینا متنی و فهم فرامتنی از تاریخ است که تا حدّ یک صاحب مکتب او را بر می کشد و در ردیف مورخان صاحب سبک و مکتب بالا می برد. نگارش کتاب جنایات تاریخ در عهد جوانی و کتاب پس از پنجاه سال، درباره ی قیام امام حسین(ع) و کتاب متأخرّ و ارزش مند دیگری ایشان با نام علی(ع) از زبان علی(ع)، فاطمه علیهما السلام، زندگانی علی بن الحسین(ع)، زندگانی جعفربن محمد امام صادق(ع) و تاریخ تحلیلی اسلام، همه نشان از ابلاغ، اتقان، استحکام و نگاه تازه به تاریخ دارد و صاحب این آثار را به عنوان مورخی هوش مند، مستقل و حقیقت جو به اهل علم معرفی می کند. استاد شهیدی در تحلیل تاریخ اسلام بر این باورند که تاریخ به جهت ارتباطی که با سیاست دارد، با منافع ارباب قدرت تصادم پیدا می کند؛ در نتیجه، کمتر اثر تاریخی را می توان یافت که خالی از دغدغه های سیاسی و یا کلامی مورخ به رشته ی تحریر درآمده باشد. او از این حیث بر این امر پا می فشرد که باید در شناخت اوضاع عصر و مقتضیات و مناسبات آن بغایت هشیار بود. از نگاه ایشان، تاریخ هایی که به دست ما رسیده، حاصل عصر تدوین، یعنی نیمه ی دوم قرن دوم هجری است، و درست در عصر حاکمیت عباسیان نوشته شده که خود بر خرابه های اموی تکیه زده و با آل علی(ع) در افتاده اند. کدام مورّخ را می توان یافت که بتواند بی ملاحظه ی اینان تاریخ بنویسد و حقایق را آن گونه که می بیند، ثبت کند. وقتی سیره نویسی چون ابن اسحاق که غالب مورخان در نگارش تاریخ، عیال او به شمار می آیند، در کشاکش حوادث عمر بر سه قرائت سیره می نویسد و سرانجام همه ی آن سه قرائت به دست ابن هشام مثله می گردد(مطلبی ۱۹۷۸: ۵ ــ۲۰)، وضع دیگران به خوبی روشن است. زُهری که خود از برجستگان فقه، حدیث و تاریخ است، می گوید: «إنّ الحدیث لیخرج من عندنا شبراً، فیرجع من عندهم[العراقیّون] ذراعاً». «حدیث و روایت از پیش ما به اندازه ی وجب صادر می گردد و چون به عراق می رسد، یک ذرع می شود». باز از اوست: «ما هذه الأحادیث الّتی یأتوننا بها، لیست لها خطمٌ و لا أزمهٌ[یعنی الاسناد]». «این احادیث چیست که بر ما می خوانید؟ نه دهنه دارد و نه افسار [یعنی اسناد ندارد]». هر مورخی در حین نگارش تاریخ با سه سؤال مواجه می شود: چه اتفاقی افتاده است ؟ چگونه اتفاق افتاده است؟ چرا اتفاق افتاده است؟ سؤال اول و دوم، پیش همه ی مورخان یکسان است؛ ولی سؤال سوم به سبب وجود فرهنگ، عقیده، ایدئولوژی و جهان بینی مورخ تفاوت می کند(اسمعیل۲۰۰۴: ۷۰). مشکل نگارش تاریخ از اینجا شروع می شود. چگونه می توان به تحلیل و تعلیل تاریخ دست زد و در عین حال به مثابه مورخی امین از آزمایش سربلند بیرون آمد؟ گفته اند: مورخ باید صاحب ذکای خارق العاده، استعداد وافر و دانش بسیار باشد تا در تحلیل مسأله نلغزد و به بیراهه نخزد. برای استنباط و استنتاج تاریخ، توان لازم کافی است؛زیرا امر «مقابلات»، «مطابقات»، «مفارقات» و «مقارنات» پیش می آید(علی ۱۹۸۳: ۹). گذشته از نقد درونی و بیرونی متن و چهره شناسی راویان در بررسی تاریخ، گاهی باید بر اساس «اواسط ‌أمثل» به گزینش و روایات بپردازیم. منظور از اوسط [قول میانه] آن است که ترجیح بر اساس مقابله ی روایات و موازنه ی بین آنها باشد. آنگاه به حوادث زمان و عادت و اقتضای عمل عصر مورد بحث، اتکا و اعتنا می کنیم. اخبار تاریخی وقتی مساوی باشند، به آنهایی عمل می کنیم که شبیه به عادت عصر و نسل باشند. به بیان دیگر، ملاک انتخاب را «معقول مألوف»، یعنی «اوسط امثل» قرار می دهیم(العقاد۱۹۹۳: ۲۰ــ۲۱). اگر در این گفته ی جورج.ر.سیلی G.R.seely، مورخ معروف بریتانیایی، توجه کنیم، میزان نگرانی ما در انتقال تاریخ صحیح بیشتر می شود. او می گوید: «تاریخ، سیاست گذشته و سیاست، تاریخ حاضر است.»[ذنون طه ۲۰۰۴: ۲۱] مأموریت مورخ خطیر است، ولی از دست یابی به تاریخ صحیح نباید مأیوس بود. مهم آن است که دریابیم با چه امر حساسی مواجهیم. اگر مورخ همین رسالت حساس را دریابد، نیمی از راه را رفته و بقیه را هم به مدد اصول و موازین مصطلح التاریخ، فقه التاریخ و علم التاریخ می تواند بپیماید. پیش از آن که به بیان سبک و روش استاد شهیدی بپردازیم، به معرفی شیوه ها و گرایش های مورخان معاصر که به تاریخ اسلام پرداخته و در جهان اسلام شهره اند، می پردازیم:
گرایش های تفسیر تاریخ اسلام در میان مورخان معاصر:
گرایش طه حسین: این گرای بر اساس زبان شناسی و رقابت های قبایل در تاریخ اسلام به تفسیر تاریخ می پردازد[حسین ۱۹۲۶]. گرایش عباس محمود العقاد: این گرایش محور کار خود را به روانشناسی چهره های تاریخی و عملکردی که آنها در نقش دهی یا هدایت حوادث داشته اند، قرار داده و در سنجش هر یک از این چهره های اثر گذار تاریخی در بحبوحه ی حوادث، به قضاوت تاریخی پرداخته است(العقاد بی تا؛ العقاد ۲۰۰۴؛ العقاد۱۹۹۲). گرایش یوسف العُش: این شیوه در بررسی و تحلیل تاریخ اسلام توجّه خود رابه تطوّر و مقتضیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی معطوف داشته و تاریخ را از این زاویه تحلیل کرده است(العش ۱۹۸۲). گرایش عبدالله العلائلی: تاریخ نگاری علائلی بر بنیاد پیدایش رخنه های رسوم و فرهنگ جاهلی در اسلام و جان گرفتن دوباره ی قبیله بر سبک جاهلی استوار است. او از این منظر به تفسیر توفیق و ناکامی ها پرداخته است. از نگاه او میزان اثرپذیری اصحاب و تابعان از این بازگشت ارتجاعی و یا مقاومتشان در برابر این پدیده، جهت نمای سیر تاریخ اسلام است (العلائلی۱۹۹۴). گرایش محمد عابد الجابری: وی شیوه ی تحلیل تاریخی خود را بر بنیاد تحوّل ایدئولوژی در سیر حاکمیت ها و شأن مناسباتیشان در مواجهه با دین، ثروت و سیاست استوار کرده است. از نگاه او، عقیده ی قبیله و غنیمت به میزان کارایی شان در هر حاکمیت در تاریخ اسلام و نسبت توجهی که به آنها می شود، تفسیری درست از نگاه حاکمیت به دین، زور و قدرت را به دست می دهد (الجابری۲۰۰۰). گرایش محمد عبدالله عنّان، عمر فرّوخ و محمد فتحی عثمان: این گرایش از تاریخ نگاری بر محور انقلاب و تمدن به تفسیر می پردازد و با دو شاخصه ی تمدن و انقلاب، طرفداران هر یک از آن دو پدیده را در ترازوی سنجش نهاده و وزن سنجی می کند. در نهایت، این گرایش به سبب آنکه مخالف انقلاب است و گرایش اموی دارد، تمدن آفرینی را از آن امویان و انقلاب را از آن علویان می شناسد و معلوم است که از پیش چه نتیجه ای می گیرد(عثمان ۱۹۹۸؛ فروخ۱۹۸۰). گرایش عمادالدین خلیل: از نگاه این گرایش برای اجتناب از تنش سیاسی و چالش های کلامی و فرقه ای، باید محورهای عمده و مورد قبول امت اسلام، ستون فقرات تحلیل تاریخی قرار گیرد. از این رو، این گرایش بر آن است تا بر اساس نظریه ای شامل و جامع، وحدت حرکت تاریخ اسلام و کشف رابطه ی اصلی بین دین اسلام و وقایع تاریخ اسلام، بتواند پدیده های بزرگ تاریخ اسلام را به طور عمودی تفسیر کند. این وقایع از نگاه این گرایش، حکومت، گسترش اسلام، مخالفان اسلام، جامعه ی اسلامی و دستاوردهای تمدنی است که در تفسیر و تحلیل مورد عنایت خواهد بود(الخلیل ۱۹۹۰). گرایش های تاریخ نگاری فوق که اختصاراً به آنها اشاره شد، از گرایش های شهره ی جهان اسلام هستند. بی شک گرایش تاریخ نگاری استاد شهیدی می تواند در شمار این گرایش ها در پهنه ی جهان اسلام مطرح باشد.
گرایش تاریخ نگاری استاد شهیدی:
در گرایش تاریخ نگاری استاد شهیدی، نزاع های قبیله ای عرب متعاقب گسترش اسلام و چالش اقوام دیگر سرزمین های مفتوحه، که توسط حاکمیت امویان و پس از آن عباسیان برای بهره گیری و استحکام قدرت دامن زده می شد، یکسره در کار نابسامانی و تشویش تاریخ نقش داشته است. از نگاه ایشان: «قدیم ترین سند کتبی با زمان حادثه در حدود دو قرن فاصله دارد؛ اما چاره ای جز استناد به همین مدارک نیست»(شهیدی۱۳۷۴: ۵). این تأخیر در تدوین، بخش عظیمی از تاریخ را در حافظه ی عرب از میان برد و یا به طور ناهمگون و با شاخ و برگ، تحویل نسلی از مورخان داد که از نیمه ی دوم قرن دوم هجری دست به تألیف و تصنیف زدند. بدعت ها وناسازگاری هایی که امویان پس از دست یافتن به قدرت پدید آوردند، گر چه بیشتر مسلمانان معتقد را که با رهبری امیرالمؤمنین علی(ع) انس گرفته بودند، ناخشنود کرد، بر مزاج نسل جدیدی از عرب و غیرعرب نو مسلمان که به تدریج از اسلام و هدایت های آن دور افتاده و به دنیا خو گرفته بودند، سازگار افتاد. از نگاه استاد: «معاویه و پدرش ابوسفیان، مردانی جاه دوست وشیفته ی حشمت و جلال بودند…ابوسفیان هنگامی که مسلمان شد، به پایمردی عباس بن عبدالمطلب، عموی پیغمبر، برای خود امتیازی گرفت. از غنیمت های جنگ حنین نیز بهره ای یافت. اما دیده ی او در پی حکومت بود»(شهیدی ۱۳۸۳: ۱۷۹). از نگاه استاد، نمی توان به هر گفته ای که مورخان در متون تاریخی نقل کرده اند، اعتماد کرد؛ بلکه باید با دقت در سنت و تفحص در متن روایت و شناخت اقتضا و مناسبات عصر، به یقینی بودن صدور آن پی برد. به یاد دارم یک روز شعری از شاعری مشهور را خدمتشان قرائت کردم که موضوعی اعتقادی و فرهنگی را بیان می کرد. استاد فرمودند: پیش از آنکه به فحوا و پیام این شعر بپردازیم، باید دو مسأله را پیش تر قطعی کنیم: نخست، اینکه آیا این شاعر خود به آنچه می گفته، باور داشته، یا برای بهره گیری و همسویی با جریانی آن را سروده است؛ دوم، این که آنچه او گفته، همین است که اکنون در دست ماست، یا بر آن شاخ و برگ افزوده اند. این همان «درایه التاریخ» است که باید گفت مورخان ناقد و هوش مند که در درک و فهم آن به استواری رسیده اند، به آن می پردازند. جواد علی، مورخ برجسته ی جهان اسلام، نوشته است: «بر هر مورخ بصیر و ناقد است که به موازات بررسی مائل سیاسی و نظامی، به مسائل شهرها، تطورات فکری، اقتصادی، زندگی اجتماعی، دینی و فرهنگی و تأثیر شخصیت های معروف هر عصر نیز بپردازد»(جواد: ۹۱). استاد شهیدی بر این باور است که اختلاف های دیرپا و دراز دامن قحطانیان و عدنانیان، یا جنوبیان و شمالیان، گرچه با ظهور اسلام فروخوابید، ولی با آمدن امویان و رخنه ی دوباره ی عرب جاهلی، بار دیگر جان گرفت. این اختلاف ها حتی در صفین و جمل رخ نمود و از زبان کسانی که به ظاهر خود را از پیروان امیرالمؤمنین(ع) محسوب می داشتند و در زیر پرچم آن حضرت با سپاه شام می جنگیدند، بیان شد. استاد بر این باور است که درباره ی همدلی همراهان معاویه و یزید شکی نیست؛ ولی می توان در صداقت بعضی از کسانی که خود را از همراهان اهل بیت ــ علیهم السلام ــ به شمار می آوردند، تردید داشت؛ زیرا اینجا کار دین است و آنجا کار دنیا، و امام حسین(ع) این موضوع را آشکارا در مسیر ورود به کربلا فرموه بود: «النّاس عبید الدّنیا و الدّین لعق علی السنتهم و إذا محصوا بالبلاء قلّ دیانون»(نجفی ۱۳۷۰: ۱۵۵) آنچه باعث شد تا جامعه ی اسلامی به این سمت رانده شود و مردمانش باهمدیگر دل صافی نکنند و به دنیا بیش از آخرت رغبت پیدا کنند، فشار و ستم حاکمان اموی بر مردم و دور کردن صالحان و نیکان روزگار از نصیحت بود. نوشته اند که: «در دوره ی عبدالملک، خطیبان رخصت گفتن جمله ی «إتَّق الله»[از خدا بپرهیز] را که معمولاً خطیبان در خطبه ی جمعه می گفتند، نداشتند، و عبدالملک در این باره تا آنجا پیش رفت که گفت: به خدا سوگند، اگر کسی مرا به تقوی امر کند، گردنش را می زنم»(شهیدی ۱۳۸۳: ۲۶۳). در گرایش تاریخ نگاری استاد، تاریخ به مثابه ی شمشیری دو لبه است که اگر نادانسته و از سر ناخبرگی با آن برخورد شود وساده لوحانه به ناقلان و نویسندگان آن اعتماد کنیم، ابتناء بر خبط کرده و ریشه زده ایم. اینجا جای ساده انگاری نیست. علم تاریخ سر و کارش با عارف و عامی است و همه ی طبقات جامعه با آن مأنوس اند و بدان مشتهی. مورخ از این حیث رسالتی عظیم بر دوش دارد و در لبه ی پرتگاه است. از نگاه استاد، بهتر آن است که مورخ تمام عوامل و اسباب را به شیوه ای محققانه بررسی کند و به اقتضاهای عصر و خواست های نسل و شرایط زمانه نیکو نظر کند، شاید بتواند تاریخی صحیح بنویسد و نسل آینده را از آنچه در گذشته اتفاق افتاده است، آگاه کند. در حقیقت، آن کس که برای نجات تاریخ از میان اقوال و مرویات می کوشد و سره را از ناسره جدا می کند و بنیان رفیع تاریخ را بر می آورد، کسی است که از میان ناقلان و راویان بر می آید و بالا می رود و مورخ می گردد. مورخ تاریخ را می نویسد و تاریخ مورخ را می سازد.
پی‌نوشت‌ها:

۱- استاد تاریخ اسلام دانشگاه تربیت مدرس ۲- چکیده توسط فصلنامه ی نهج البلاغه تهیه گردیده است.
منابع: اسمعیل، محمود. ۲۰۰۴م. إشکالیه المنهج فی دراسه التراث، القاهره: رؤیه للنشر و التوزیع. الجابری، محمد عابد. ۲۰۰۰م. نقد العقل العربی، العقل السیاسی العربی. بیروت: مرکز دراسات الواحده العربیه. العقاد، عباس محمود. بی تا. معاویه بن أبی سفیان. دارالرشاد الحدیثه. ـــــ. ۴۰۰۲ م. أبوالشهداء، الحسین بن علی. تحقیق: محمد جاسم الساعدی. طهران: المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه. ـــــ. ۱۹۹۳ م. فاطمه الزهراء والفاطمیّون. القاهره: نهضه مصر للطباعه و النشر و التوزیع. العش، یوسف. ۱۹۹۴م. الدوله الأمویه. دمشق: دارالفکر. ـــــ. ۱۹۸۲ م. تاریخ عصر الخلافه العباسیه. دمشق: دارالفکر. إطار عام، عماد الدین خلیل. ۱۹۹۰ م. تحلیل للتاریخ الإسلامی. الدوحه: دارالثقاقه. ذنون طه، عبد الواحد. ۲۰۰۴ م. أصول البحث التاریخی. بیروت: دارالمدار الإسلامی. حسین، طه. ۱۹۲۶ م. فی الشعر الجاهلی. القاهره: مطبعه دارالکتب المصریه. ـــــ. ۱۹۸۰ م. الفتنه الکبری، علی و بنوه. القاهره: دارالمعارف. شهیدی، سید جعفر. ۱۳۷۴ م. پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین(ع). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. ـــــ. ۱۳۸۳٫ تاریخ تحلیلی اسلام. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و مرکز نشر دانشگاهی. علی، جواد. ۱۹۸۳ م. تاریخ العرب فی الإسلام. بیروت: دارالحداثه. ـــــ. بی تا. دراسه فی السیره. فتحی عثمان، محمد. ۱۹۹۸ م. المدخل إلی التاریخ الإسلامی. بیروت: دارالنفائس. فروخ، عمر. ۱۹۸۰ م. تجدید التاریخ فی تعلیله و تدوینه. بیروت: دارالباحث. بی نا. ۱۹۹۴ م. مقدّمات لا محید عن درسها جیداً لفهم التاریخ العربی. بیروت: دارالجدید. مطلبی، محمد بن اسحاق. ۱۹۷۸ م. السیر و المغازی. تحقیق: الدکتور سهیل زکاد. بیروت: دارالفکر. نجفی، محمد صادق. ۱۳۷۰٫ سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا. قم: دفتر انشارات اسلامی وابسته به جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم. نشریه النهج شماره ۲۳-۲۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.