تاریخ در نگاه نراقى(۱)

تاریخ در نگاه نراقى
ملااحمد نراقى، دانشمندى آگاه بود که درباره تاریخ اسلام و جهان پیرامون خود، اطلاعات با ارزشى داشت. وى با مطالعه و کند وکاو در کتاب‏هاى تاریخى، گفت‏وگو با ادیبان و مورخان، سفرهاى گوناگون به اطراف ایران و مسافرت‏هاى زیارتى به مکه و کربلا، نشست و برخاست‏ با اربابان مذاهب یهود و زرتشت و ترسا و… در گنجینه خاطراتش نکته‏هاى تاریخى فراوانى انباشته بود. این آگاهى‏هاى ژرف و پر دامنه جغرافیایى و تاریخى و آشنایى با ادبیات فارسى و عربى و ترکى (۱) محفل‏هاى درسى و ادبى و تبلیغى او را گرم و پرجاذبه ساخته بود. درباره‏اش نوشته‏اند: حاجى ملااحمد حاکم شرع کاشان، طبع شعر داشت. لطایف و ظرایف بسیار مى‏دانست ‏حکایات و افسانه‏هاى شیرین از برداشت و قطعات و ابیات خوش مضمون در گنجه خاطر سپرده بود که ضمن صحبت‏ به مناسبت ‏برزبان مى‏آورد. از این رو محفلش گرم بود. (۲) نراقى در نوشته‏هاى فارسى خود، از گزارش‏ها و رویدادهاى تاریخ ایران و جهان استفاده بسیار کرده است و در شعر و نثر و به‏ویژه موضوعات اخلاقى او، کم‏تر مسئله‏اى سراغ داریم که با شواهد تاریخى دل‏نشین و متناسب همراه نباشد. نگاه نراقى به تاریخ سرگرمى و پرکردن اوقات فراغت و به سبک و روش نقالان نیست، بلکه تاریخ در نگاه او ابزار معرفت و شناخت است و مدرسه‏اى بزرگ به پهناى بشریت‏براى استفاده و تجربه آموزى، و بهره‏گیرى از دست آوردهاى بشر و انسان‏هاى بزرگ مى‏باشد.
کاربردهاى مختلف تاریخ از نگاه نراقى
۱- نراقى، از رویدادهاى تاریخى براى درک و بیان مسائل اعتقادى و بارور کردن باورهاى دینى و پرورش نیروى عقلانى استفاده بسیار کرده است. در مثنوى طاقدیس با گزارش زندگى پیامبران، افزون بر روشن کردن زوایاى پنهان تاریخ گذشته و شرح آن، به بیان نکته‏هاى اعتقادى اسلام مى‏پردازد. او با طرح گفت‏وگو و محاوره دو جانبه بین مؤمنان، و کافران، هدایت‏شدگان و گمراهان و نزدیک شدن به سرگذشت فرقه‏هاى اعتقادى و دیدگاه‏هاى آنان، علاوه بر نقد ناهنجارى‏هاى فکرى و انحراف‏ها به بیان مسائل توحیدى و مسئله مبدا و معاد و رازهاى خلقت توجه کرده و مسئله خداجویى و عشق به خالق هستى را در همه این ماجراها دنبال مى‏کند. او که ضمن داستان شوریده‏اى به کلیسا رفت، به شرح توحید و صفات خدا مى‏پردازد و معانى بلند عرفانى را با جمله‏هاى ساده و داستان وار شرح مى‏دهد. وهم را اندر حریمش بار نیست عقل محرم اندر آن دربار نیست دیده‏ها کورند از دیدار او لیک دل‏ها روشن از انوار او اى بزرگ آن پادشاه ذوالجلال خود نشان بى‏نشان و بى‏مثال عالم از او هم پر وهم خالى است جان از او پرگوهر و اجلالى است (۳) و در داستان گفت‏وگوى حضرت موسى علیه السلام با پیرگبر، از اثبات قدرت خداوند و ثبوت معاد جسمانى سخن مى‏گوید و در ضمن این ماجرا به شبهات منکران معاد پاسخ مى‏گوید. (۴) و در ماجراى، شخصى که گوش دیگرى را با دندان زخمى نموده‏ بود و ماجرا را به قاضى برده‏بودند، در ضمن بیان استدلال هاى مدعى و منکر، به شرح مسئله پیچیده جبر و اختیار و حدیث معروف «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین‏» مى‏پردازد. و با رد استدلال‏هاى هواداران جبر ، با زبان‏هاى گوناگون ، ثابت مى‏کند که در تکالیف شرعیه بنده مجبور نیست و مختار است و کسى نمى‏تواند از مسئولیت کارهاى خود فرار کند. آن‏چه باشد مورد تکلیف تو اختیار تو در آن تشریف تو خواه حکم شرع خواهى کم وضع اندر آن‏ها نیست جبر و دفع ومنع وآن‏چه جز این جمله دست دیگرى‏ست اختیارى بندگان را نیست نیست هم حیات از او بود، هم مرگ از او بى‏نوائى ز و نوا و برگ ازو گوش از او دند از او لیک اى عمو گوش را دندان گرفتن نیست از او نیک بنگر قاضیا این کار کیست این‏همه تاخیرت اندر حکم چیست (۵) نراقى در کتاب خزائن و سیف الامه، شرحى از عقاید و باورهاى مسیحیان ارائه داده‏است و به طور مختصر و فهرست‏وار به مسائل و موضوعات مندرج در کتاب تورات اشاره نموده‏است که اطلاعات سامان یافته‏اى را به مخاطب منتقل مى‏سازد (۶) و در کتاب سیف الامه آن را نقد کرده‏است. ۲- عبرت‏هاى تاریخى: موضوع مهم دیگر در نوع گزارش‏هاى تاریخى نراقى است، جامعه معاصر نراقى با مشکلات بسیارى روبرو بود: استبداد و ظلم و ستم شاهان و کارگزاران به مردم، (که از راه‏هاى گوناگون اموال مردم را چپاول مى‏کردند و آنان جرات دم زدن نداشتند)، رواج فرقه‏هاى انحرافى و دست‏اندازى و سوءاستفاده از مذهب (که به پیدایش عارف نمایان و زاویه نشینان منجر شده‏بود)، رواج مفاسد اخلاقى و زن بارگى درمیان طبقات مرفه و ثروت‏مند و… . نراقى، براى مبارزه با مفاسد اجتماعى از ابزار تاریخ بهره مى‏گیرد و با نقل داستان‏هایى در ارزش دادگرى و عدالت و فرجام زشت و هولناک گناه و ستم، از تاریخ گذشتگان، رویاروى و به کنایه، شاهان و کارگزاران قاجار را اندرز مى‏دهد و از زبان دیگران آنان را به عدالت مى‏خواند و با گزارش حکایت‏هایى از زندگى سلطان محمود غزنوى و ملک شاه سلجوقى به شاهان قاجار اندرز مى‏دهد که آن چیزى که نام آنان را به نیکى بلند کرده است، عدالت و دادورزى آنان بوده‏است و شاهان به جاى کشورگشایى و یا ماندگار کردن نام خود در سکه‏ها مى‏باید با دادگرى نام خود را در سینه‏ها نقش کنند تا آیندگان از آنان سخن گویند و نامشان در منبرها و کتاب‏ها گفته و نوشته شود. و نمى‏دانم کدام خطبه از این بلند آوازه‏تر که حال ، قرون بى‏شمارى است که در جمیع منابر عالم به اسم سامى این دو سلطان خوانده مى‏شود و چه سکه از این نقش پاینده‏تر که حال، بسى روزگاران است که دردفاتر و کتب به نام نامیشان نقش مى‏شود. (۷) او به ستمکاران اندرز مى‏دهد، در سرنوشت‏شاهان ستمکار بنگرند و احوال گذشتگان را به یادآورند و این درس را بگیرند که ظلم و ستم به جاى نخواهد ماند و جز مظلمه و بدنامى و وبال و نکال از براى ظالمان چیزى ماندگار نخواهد شد: خبر دارى از خسروان عجم که کردند بر زیر دستان ستم نه آن شوکت و پادشاهى بماند نه آن ظلم بر روستایى بماند جهان اى پسر ملک جاوید نیست ز دنیا وفادارى امید نیست (۸) نراقى، در بحث از راه‏کارهاى تهذیب اخلاق و محاسبه و مراقبه نفس، مطالعه احوال و زندگانى گذشتگان صالح و کند و کاو در ساده‏زیستى و مردم‏دارى و دلاورى و غیرت‏مندى و شکیبایى بزرگان دین را بهترین راه گسترش ایثار و فداکارى و صبر و سپاس‏گزارى در میان افراد جامعه مى‏شمرد و خوانندگان را به کندوکاو و مطالعه درس‏هاى تاریخ فرامى‏خواند: باید در این زمان اکتفا نمود به مطالعه احوال گذشتگان و خواندن حکایات ایشان. و هر که حکایات ایشان را بشنود و بر کیفیت اعمال ایشان مطلع گردد، مى‏داند که ایشان بندگان خدا و در دعوى بندگى صادق بوده‏اند. (۹) ۳- کاربرد تاریخ در فقه و اجتهاد: در نظر نراقى، مطالعه تاریخ در اجتهاد و فقه نیز کاربرد دارد; چه احکام و دستورات شریعت‏براى مصالح انسان‏ها تشریع شده‏است و در احکام اختلاف زمان و حالات اشخاص در نظر گرفته شده‏است. (۱۰) براین اساس امامان در هنگام صدور حکم شرایط و ویژگى‏هاى راویان و محیط و شرایط مورد سوال را از نظر دور نمى‏داشتند. ما براى شناخت درست موضوع و فهم تناسب موضوع و حکم آن، ضرورت دارد به زمان صدور احکام برگردیم. و با مطالعه در بستر تشریع و احوال و شرایط سیاسى و اجتماعى راویان و پرسندگان و موقعیت‏سیاسى جامعه، به جایگاه درست اخبار و جهت صدور آن دست‏یابیم. فقها، معمولا با بررسى شرایط سیاسى عصر معصومین، روایات صادر شده از روى تقیه را از روایات غیر تقیه‏اى، جدا مى‏سازند. ۴- افزون بر موارد یاد شده، تلطیف روح و بشاشت نفوس و جلوگیرى از افسرده شدن جان از دیگر انگیزه‏هاى نراقى براى نقل حکایت‏هاى تاریخى است; چه برخى از طلاب و جویندگان دانش در کند و کاو فراوان مسائل علمى کسل مى‏شوند، لذا نقل داستان و قصص گذشتگان، به آنان مجال استراحت و آرامش مى‏دهد. مرحوم شهید ثانى براى نشاط روح و پیش‏گیرى از افسرده شدن روح و تداوم نشاط علمى به طلاب توصیه مى‏کند در کنار درس‏هاى عمیق علمى، قصص و حکایات گذشتگان را مطالعه کنند. (۱۱) نراقى نیز براى این مقصود کتاب خزائن را نوشت و در آن حکایات و قصص زیبا و نشاط انگیزى را از گذشتگان گرد آورد و در انگیزه نگارش آن نوشته است: چون طبع طالبان علم پس از غور و بررسى مسائل علمى، نیازمند به آرامش‏اند و نیازمند باغى هستند که با گشت و گزار در آن به جان‏هاى خود طراوت بخشند و روح را تازه کنند، من به خاطرم رسید که کتابى بنویسم که در بردارنده حکایت‏ها و اشعار و فکاهیات دل‏نواز باشد و این تصمیم به نوشتن خزائن انجامید. (۱۲) این کتاب گنجینه‏اى است از لطایف و قصص و حکایت‏هاى عالمان، امیران، ادبا و توده‏هاى مردم، که افزون برطراوت روح، در ضمن داستان‏ها و نکته‏هاى طنزآمیز، پیام‏هاى عالى و بزرگى را به مردم القا کرده است.
صیانت تاریخ
تاریخ در نگاه ملااحمد رشته ارتباطى عقلى و ادبى اکنون و گذشته است که به وسیله آن نسل‏ها از دورترین زمان گذشته تا آینده را به یکدیگر متصل مى‏کند. میراث گذشته، امانتى است در دست ما که نسل در نسل براى ما به یادگار مانده و ما وظیفه داریم آن را حفاظت کنیم و امانت را بدون تحریف به دست آیندگان بسپاریم. از این رو وى تاکید دارد که در نقل گزارش‏هاى تاریخى دقت ‏شود و از گزارش داستان‏هاى خرافى و… دورى گردد. ملااحمد ، در نقل تاریخ سخت‏گیر است و قاعده تسامح در ادله سنن را درباره گزارش‏هاى تاریخى نمى‏پذیرد. و لازم مى‏داند که گزارش‏ها متقن و مستند باشد. او از روش برخى از مبلغان و مرثیه سرایان که براى گریاندن مردم، قصه‏ها و داستان‏هاى عجیب و شگرف مى‏بافند ، شکوه مى‏کند (۱۳) و کار آنان را تحریف تاریخ و بى‏امانتى و خلاف شریعت مى‏شمرد. براین اساس، ملااحمد نمى‏تواند با همه آن‏چه پدر دانشمندش در کتاب محرق القلوب به نقل از روضه الشهداء، کاشفى (۱۴) ، با تکیه به دلیل تسامح در ادله سنن، نوشته است، موافقت کند و مرز قاعده تسامح را تنها در حوزه مستحبات و مکروهات محدود مى‏کند. (۱۵) و حال این که اثرگذارى داستان‏ها و قصه‏هاى تاریخى بسى فراتر از دایره مستحبات و مکروهات است و واجبات و محرمات و باورها و ارزش‏ها را نیز در برمى‏گیرد.
گستره تاریخ
استفاده‏هاى تاریخى نراقى، همه پهنه جهان و انسان، ایران و روم و هند و یونان را در برمى‏گیرد و از هر نقطه جهان پیامى انسانى و جاویدان را از حکایت‏ها و سرگذشت انسان‏ها برگرفته و آن را به ما سپرده‏است که در یک جمع‏بندى مى‏توان به موارد زیر اشاره کرد: ۱- داستان‏هاى انبیا: سهم قصص اسلامى در کتاب‏هاى نراقى که حاصل معرفت و جهان‏بینى دینى و حوزوى اوبود، از همه بیش‏تر است. نراقى، قصه‏هاى پیامبران را از قرآن و حدیث‏برمى‏گیرد و با بررسى و کند و کاو، در تاریخ و شرایط روانى و جغرافیایى بشر و وقوع ماجراها و کشف رابطه‏ها و نکته‏هاى پنهانى ماجرا، به داستان‏ها لباس زیبا مى‏پوشاند و آن را با بیانى لطیف و تازه، بیان مى‏کند و از هر کدام از قصه‏ها پیامى براى گشودن پاره‏اى از مشکلات اخلاقى و اجتماعى جامعه خود، استنباط مى‏کند. در این راستا، در مثنوى طاقدیس ماجراى ابراهیم و اسماعیل و رابطه ابراهیم و خداوند را با بیانى زیبا و هنرمندانه مطرح ساخته و از آن صدها پیام معنوى به ما القا کرده‏است، داستان موسى، داستان یوسف، داستان‏هایى از زندگى پیامبر، داستان‏هایى از زندگى على علیه السلام، داستان عبدالمطلب و ابرهه، و ده‏ها ماجراى دیگر از تاریخ اسلام و پیامبران موضوعاتى هستند که نراقى آن‏ها را گزارش کرده است. از جمله، در ماجراى ذبح اسماعیل، پاسخ هاجر را به وسوسه شیطان چنین گزارش مى‏کند: گفت هاجر چون بود فرمان او صد چو اسماعیل من قربان او من از او، فرزند از او، شوهر ازو جسم ازو جان ازو و سر ازو کاش مى‏بودى مرا سى‏صد پسر همچو اسماعیل با صد زیب و فر جمله را در راه او من کشتمى کاکلش در خاک و خون آغشتمى گرد آیید اى همه همسایگان یافتم من عید قربان رایگان بر من اى یاران! مبارک گشت عید این چنین عیدى به عالم کس ندید اندرین کشتن حیات سرمدى‏ست نیست کشتن، بلکه عین زندگى‏ست این به گفت و خانه را بست و رفت اهرمن را هم کمر بشکست و رفت (۱۶) نراقى در تبیین مفهوم توکل و ارزش کار و کوشش و نان خوردن از دست‏رنج‏خویش از تاریخ پیامبران شاهد مى‏آورد و براین عقیده‏است که همه پیامبران و امامان زحمت‏کش بوده‏اند. موسى عمران پى تحصیل زاد چوب چوپانى به گردن بر نهاد آن زره سازى روان آغاز کرد وان دگر زنبیل بافى ساز کرد آن که کردش هفت اختر چاکرى هم شبانى کرد و هم سوداگرى شیر یزدان شهسوار ملک دین کش دو عالم بود در زیر نگین باغ‏ها از دست‏خود آباد کرد بنده‏ها از کسب خود آزاد کرد او همى با بیل کاویدى زمین رشک بردى بر زمین، چرخ برین جمله این‏ها که خاصان حق‏اند چهار سوق دین حق را رونق‏اند نانشان از مزد دست‏خویش بود دستشان از آبله پرریش بود (۱۷) ادامه دارد….
پی نوشت ها :

۱) ملا احمد نراقى، خزائن، تحقیق استاد حسن زاده، ص ۳۳۰٫ ۲) حبیب یغمایى، یادگارنامه، (انتشارات توس) ص ۳۹۳٫ ۳) ملااحمد نراقى، مثنوى طاقدیس، (چاپ فرهومند) ص ۱۷۲٫ ۴) همان، ص ۲۳۴٫ ۵) همان، ص ۳۳۷٫ ۶) همو، خزائن، ص ۴۶۲- ۴۶۳٫ ۷) ملااحمد نراقى، معراج السعاده (انتشارات پیام آزادى) ص ۴۸۰٫ ۸) همان، ص ۴۸۳٫ ۹) همان، ص ۶۷۶٫ ۱۰) همو، سیف الامه، ص ۲۸۱٫ ۱۱) ملااحمد نراقى، خزائن، تصحیح استاد حسن زاده آملى (قم، چاپ تشیع)، ص ۲۶٫ ۱۲) شهید ثانى، منیه المرید. ۱۳) ملااحمد نراقى، معراج السعاده، ص ۶۲۳٫ ۱۴) مجموعه آثار شهید مطهرى، (صدرا) ج ۱۷، ص ۷۷٫ ۱۵) ملااحمد نراقى، عوائد الایام، (دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم) ص ۷۹۳٫ ۱۶) ملااحمد نراقى، مثنوى طاقدیس (چاپ فرهومند) ص ۳۶۰٫ ۱۷) همان، ص ۹۶٫
منبع:www.naraqi.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.