۱-تولد مولانا جلال الدین محمد معروف به مولوی (۶۰۴ ه.ق)
۲-مرگ “ارغون خان” ایلخان مغول پس از هفت سال حکومت در آذربایجان (۶۹۰ ه.ق)
۳-ورود امین السّلطان، صدر اعظم محمّدعلی شاه قاجار به ایران [۱۳۲۵ ق]
—
۱-تولد مولانا جلال الدین محمد معروف به مولوی (۶۰۴ ه.ق)
جلال الدین محمد در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری (قرن هفتم) در شهر بلخ دیده به جهان گشود، ایشان اجدادش همه اهل خراسان بودهاند. پدرش نیز محمد نام داشته و سلطان العلماء خوانده میشد و به بهاءالدین ولد مشهور بود.
پدرش مردی سخنور بوده، مردم بلخ علاقه فراوانی به او داشتهاند
مولوی با لقبهای خداوندگار، مولانا، مولوی، ملّای روم و گاهی با تخلص خاموش در میان فارس زبانان شهرت یافته است.
جلال الدین محمد در سفر زیارتی که پدرش از بلخ به آن عازم گردید پدرش را همراهی نمود، در طی این سفر در شهر نیشابور همراه پدرش به دیدار شیخ فریدالدین عطار عارف و شاعر شتافت.
ظاهراً شیخ فریدالدین سفارش مولوی را در همان کودکیش (۶ سالکی یا ۱۳ سالگی) به پدر نمود. در این سفر حج علاوه بر نیشابور در بغداد نیز مدتی رحل اقامت گزید و ظاهراً به خاطر فتنه تاتار از بازگشت به وطن منصرف گردیده و بهاء الدین ولد در آسیای صغیر ساکن شد. اما پس از مدتی براساس دعوت علاء الدین کیقباد به شهر قونینه بازگشت.
جلال الدین محمد در هجده سالگی با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج نمود که حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر بود.
مولوی در عین حالی که مردم را تربیت مینمود از خودش نیز غافل نبوده تا جایی که وقتی موفق به دیدار محقق ترمذی گردید خود را شاگرد او کرده از تعلیمات و ارشادات او نهایت بهرهها را برده و علی الظاهر و به تشویق همین استادش برای تکمیل معلوماتش رنج سفر به حلب را برخود آسان نموه و عازم شهر حلب گردید.
ایشان در شهر حلب علم فقه را از کمال الدین عدیم فرا گرفت و پس از مدتی که به شهر دمشق رفت از دیدار با محی الدین عربی، نیز کمال استفادهها را برده و از آنجا عازم شهر قونیه گردیده و بنا به درخواست سید برهان الدین طریق ریاضت را در پیش گرفت. پس از مرگ محقق ترمذی به مدت ۵ سال مدرس علوم دینی گردید که نتیجه آن تربیت چهارصد شاگرد میباشد.
در باره آشنایی او با شمس تاریخ اینچنین مینویسد که: روزی شمس وارد مجلس مولانا میشود. در حالی که مولانا در کنارش چند کتاب وجود داشت. شمس از او میپرسد: اینها چیست؟ مولانا جواب میدهد قیل و قال است. شمس میگوید و تو را با اینها چه کار است و کتابها را برداشته در داخل حوضی که در آن نزدیکی قرار داشت میاندازد.
مولانا با ناراحتی میگوید ای درویش چه کار کردی برخی از اینها کتابها از پدرم رسیده بوده و نسخه منحصر بفرد میباشد. و دیگر پیدا نمیشود؛ شمس تبریزی در این حالت دست به آب برده و کتابها را یک یک از آب بیرون میکشد بدون اینکه آثاری از آب در کتابها مانده باشد.
مولانا با تعجب میپرسد این چه سرّی است؟ شمس جواب میدهد این ذوق و حال است که تو را از آن خبری نیست. از این ساعت است که حال مولانا تغییر یافته و به شوریدگی روی مینهد و درس و بحث را کناری نهاده و شبانه روز در رکاب شمس تبریزی به خدمت میایستد..
هر چند که مولوی در طول زندگی شصت و هشت ساله خود با بزرگانی همچون محقق ترمذی، شیخ عطار، کمال الدین عدیم و محی الدین عربی حشر و نشرهایی داشته و از هر کدام توشهای براندوخته ولی هیچکدام از آنها مثل شمس تبریزی در زندگیش تأثیر گذار نبوده تا جائیکه رابطهاش با او شاید از حد تعلیم و تعلم بسی بالاتر رفته و یک رابطه عاشقانه گردیده چنانکه پس از آشنایی با شمس، خود را اسیر دست و پا بسته شمس دیده است.
پس از غیبت شمس از زندگی مولانا، با صلاح الدین زرکوب دمخور گردید، الفت او با این عارف ساده دل، سبب حسادت عدهای گردید. پس از مرگ صلاح الدین، حسان الدین چلبی را به عنوان یار صمیمی خود برگزید. که نتیجه همنشینی مولوی با حسام الدین، مثنوی معنوی گردیده که حاصل لحظههایی از هم صحبتی با حسامالدین میباشد. علاوه بر کتاب فوق ایشان دارای آثار منظوم و منثور دیگری نیز میباشند که در زیر به نمونههایی از آنها اشاره میشود:
مثنوی معنوی
غزلیات شمس
رباعیات
فیه ما فیه
مجالس سبعه
جلاالدین محمد مولوی در غروب خورشید روز یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال ۶۷۲ هـ قمری بر اثر بیماری ناگهانی که طبیبان از درمان آن عاجز گشتند به دیار باقی شتافت.
—
۲-مرگ “ارغون خان” ایلخان مغول پس از هفت سال حکومت در آذربایجان (۶۹۰ ه.ق)
پس از مرگ تگودار احمد، ارغون خان پسر اباقاخانِ مغول در هشترود آذربایجان به پادشاهی رسید و پسر خود غازان را به فرمانروایی خراسان منصوب کرد.
او در ابتدا، خواجه شمسالدین جوینی را به علل دشمنیهای سابق، بخشید ولی پس از مدتی به دلیل بدگوییهای اطرافیان دستور قتل او را صادر نمود.
پس از چندی ارغون خان، سعدالدولهٔ یهودی را که پزشک دربار او بود به وزارت برگزید و دیری نپایید که سعدالدوله، تمام مشاغل حساس را به خویشان یهودی خود سپرد.
این روند باعث نارضایتی مردم شد و مغولان نیز از او بدگویی کردند. از این جهت، هنگامی که ارغون خان در بستر مرگ بود، دشمنان او بر سَرِ سعدالدوله و اطرافیان او ریخته و همهٔ آنها را از دَمِ تیغ گذراندند.
شش روز پس از این واقعه، ارغون خان مغول در ششم ربیعالاول سال ۶۹۰ ق درگذشت و هرگونه احتمالِ بازگشتِ یهودیان به قدرت از بین رفت.
تقویم شیعه ششم ربیع الاول. تقویم شیعه ششم ربیع الاول. تقویم شیعه ششم ربیع الاول. تقویم شیعه ششم ربیع الاول. تقویم شیعه ششم ربیع الاول. تقویم شیعه ششم ربیع الاول. تقویم شیعه ششم ربیع الاول. تقویم شیعه ششم ربیع الاول. تقویم شیعه ششم ربیع الاول