یکی از مهمترین و پیچیدهترین مسائل که شایسته طرح و بررسی است، مسأله حیات در قبر بعد از جدایی روح از بدن دنیوی است؛ که آیا سؤال و جواب، فشار و عذاب در قبر، تنها با روح میّت صورت میگیرد و جسد به حالت مردگی خود باقی است؟ و یا در موقع سؤال و جواب و مجازات، روح مرده به جسد ملکی خود در عالم قبر برمیگردد؟ یعنی روابط و علاقه که بین روح انسان و بدن مادّی او بوده، دوباره در قبر برقرار میشود و حیات نو به دست میآید؟ به عبارت روشنتر، سؤال و جواب، روحانی است هرچند با بدن مثالی و یا هم روحانی و جسمانی؟
اکنون ما در این باره به خواست خدا به تحقیق این مسأله میپردازیم.درباره زندگی در عالم قبر و چگونگی آن، محدّثین و متکلّمین و مفسّرین به اختلاف سخن گفتهاند و اقوال گوناگون مطرح گردیده است. امّا معروف و مشهور دو قول است که باید بیشتر مورد توجّه قرار بگیرد:
دو نظریه:
۱. بعضی گفتهاند: روح انسان در شب اوّل قبر به بدن یا باقیمانده آن برمیگردد و مدّتی زنده میشود و مورد پرسش قرار میگیرد. سپس دوباره بدن را تا قیامت ترک میگوید.
۲. قول دوّم این است که؛ سؤال و جواب قبر، از روح است نه از جسم.
امّا با بررسی آیات و روایات، به نظر میرسد قول دوّم حق باشد که سؤال در عالم قبر مربوط به جسم مادّی نیست بلکه به روح در قالب جسم مثالی ارتباط دارد. کالبد انسان، پس از قطع رابطه با روح، نه احساسی دارد و نه حیاتی، تا مورد سؤال قرار گیرد. چنانچه قبلاً یادآور شدیم که در روایات حقیقت و واقعیت برزخ و قبر یکی قلمداد شده است. یعنی مقصود از قبر در این مضامین، وجود مادّی آن نیست، بلکه مقصود همان عالم برزخ است.
طبعاً سؤال در قبر، مربوط به بدن مثالی غیر از بدن مادّی خواهد بود که شبیه بدنهای دنیایی است، نه اینکه روح مجرّد در عالم برزخ بدون بدن باشد. بنابراین به طور خلاصه چند روایت را به عنوان نمونه میآوریم:
۱. عَن الصّادق (علیه السلام) :… فَإِذَا قَبَضَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَیرَ تِلْک الرُّوحَ فی قَالَبٍ کقَالَبِهِ فی الدُّنْیا فَیأْکلُونَ وَیشْرَبُونَ فَإِذَا قَدِمَ عَلَیهِمُ الْقَادِمُ عَرَفُوهُ بِتِلْک الصُّورَهِ الَّتِی کانَتْ فی الدُّنْیا. ([۱])امام صادق (علیه السلام) فرمود: چون خداوند روح مؤمن را قبض میکند، او را در قالبی مانند قالب دنیا قرار میدهد، سپس در همان قالبها میخورند و میآشامند و وقتی کسی بر او وارد میشود، او را به همان چهرهای که در دنیا بوده است، میشناسد.
۲. قَوْلُهُ وَمِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ فَقَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) الْبَرْزَخُ الْقَبْرُ وَهُوَ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ بَینَ الدُّنْیا وَالآخِرَهِ. ([۲])در این روایت اگر دقّت صورت گیرد، قبر در مقابل آخرت قرار گرفته است و مژده و نعمت، برای مقرّبین درگاه الاهی و عقاب برای گنهکاران در قبر میباشد و بهشت برین در آخرت اعطا میگردد. پیداست که مراد از قبر، عالم برزخ است نه این حفره تنگ و تاریک.
جمله: {وَمِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ} تعبیر جامع و گویایی از خصوصیات کلّی برزخ است و اینکه آیه را به جمله {إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ} خاتمه داده است، این موضوع را میرساند که اقامت ارواح در عالم برزخ تا روز بعث و رستاخیز ادامه دارد، و با اعلام رستاخیز، عمر برزخی انسان به پایان رسیده و وارد مقام خلود میشود و این در واقع، تحوّلی دیگر در حرکت انسان به سوی پروردگار است. بنابراین چقدر شایسته است که آدمی غفلت را از خود دور کرده و جمله {رَبِّ ارجِعُونِ} را بر زبان جاری سازد، شاید بتواند خود را از این طریق آراسته نماید، چون این تذکّر از جانب حق تعالی لطفی برای بندگان است که متوجّه اعمال خود در این دنیا باشند و بدانند مرحلهای در پیش است که گروهی به نعمات الاهی مرزوق باشند و جمعی به اشدّ عذاب گرفتار شوند.
۳. وَ لَکنِّی وَ اللهِ أتَخَوَّفُ عَلَیکمْ فی الْبَرْزَخِ قُلْتُ وَمَا الْبَرْزَخُ قَالَ الْقَبْرُ مُنْذُ حِینِ مَوْتِهِ إِلَی یوْمِ الْقِیامَهِ. ([۳])امام صادق (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند از برزخ شما شیعیان هراسانم، پرسیدند: برزخ چیست؟ آن حضرت فرمود: قبر، از لحظه مرگ تا فرارسیدن قیامت برزخ میباشد.پس حیات قبر، تا ظهور قیامت امتداد مییابد، در صورتی که جسم میسوزد و یا میپوسد، و قبر ظاهریش هزاران بار زیر و رو میشود، مراد از قبر، جایگاه روح در عالم برزخ است. چون همه عالم برزخ که جولانگاه یک روح نیست بلکه هر روحی پایگاه و جایگاه محدود و مناسب اعمال خویش را دارد و نامش قبر است.
در این باره روایات، زیاد است که در فصلهای گذشته ذکر گردید و در آینده در بحث فشار قبر نیز صحبت خواهیم کرد. همچنین برخی از محقّقین معاصر نوشتهاند: «ولی در روایات چیزی که گواهی دهد که بدن عنصری زنده میشود، و به پرسشها پاسخ میگوید چیز صریحی جز یکی دو روایت به چشم نمیخورد… سؤال و فشار و عذاب قبر همگی مربوط به بدن دیگر غیر از بدن عنصری خواهد بود». ([۴])
برخی دیگر گفتهاند: «به هر حال چند روایت دلالت دارد که جواب میّت و مجازات او جسمانی میباشد و مرده در قبر زنده میشود ولی اکثر این روایات، ضعیف السّند هستند و موجب اطمینان نمیشوند. والله العالم». ([۵])
امّا نظریه اوّل:
بعضی از محدّثین و متکلّمین عالیمقام، کلمه «قبر» را به همین حفره خاکی تفسیر نمودهاند! از سوی دیگر، دیدهاند که روح پس از مفارقت از بدن در دنیا جسمش به جماد بیجان مبدل شده و سؤال از جماد معقول نیست. پس باید گفت روح در قبر به جسم مادی مرده برگشته و پس از سؤال و جواب با بازپرسیهای الاهی دوباره از بدن خارج میشود!این گروه برای اثبات ادّعای خود دو دلیل ارائه نمودهاند:
الف) دلیل قرآنی: {قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَأَحْییتَنَا اثْنَتَینِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیل}. ([۶])میگویند: ای پروردگار ما، ما را دو بار میرانیدی و دو بار زنده ساختی و ما به گناهانمان اعتراف کردهایم. آیا بیرونشدن را راهی هست؟
از این آیه استفاده میشود که کفّار پس از آن که قدرت لا یزال الاهی را با تمام وجود درک کردهاند و به روز حساب و وجود کیفر سخت الاهی یقین نمودند، به کردار زشت خود اعتراف کرده و در پی آن، خروج از آتش را درخواست میکنند. در این گفتار، آنان مسأله دوبار «میراندن» و دوبار «زنده کردن» را مطرح میکنند. امّا مراد از این کلام چیست؟ و کجا چنین میراندن و زنده کردنی صورت گرفته است؟ برخی از مفسّرین هماهنگ با بعضی از محدّثین شده، چنین میگویند که مرگ نخستین همان مرگ طبیعی در دنیا است و مرگ دوّم در قبر بعد از زنده شدن برای سؤال. امّا احیای اوّل زنده شدن در قبور و احیای دوّم، بعد از نفخ صور و ورود به صحنه قیامت است.
البتّه ما در کتاب «رجعت در عصر ظهور» درباره تفسیر و اقوالی که در این آیه مطرح گردیده است، مفصّل بحث کردهایم. بحث مجدّد را در اینجا لازم نمیدانم ولی به طور خلاصه میگوییم که این آیه دلالت بر ادّعای آنان ندارد، زیرا تفسیرهای گوناگون و متضاد قابل طرح است و با وجود احتمالات مختلف، نمیشود به این آیه ادّعای مورد نظر را اثبات کرد. بلکه میتوان گفت مراد از دو بار میراندن و دوبار زنده کردن، همین جسم است. بنابراین منظور از میراندن اوّل، همان پایان عمر دنیوی انسان و مرگ او است و احیای اوّل، هنگام رجعت است که خداوند عدّهای را زنده میکند و به دنیا بازمیگرداند و میراندن دوّم نیز در همین دنیا و پس از رجعت است و زنده کردن دوّم، در قیامت، هنگام زنده شدن همه انسانها است. شیخ حرّ عاملی ([۷]) و علّامه مجلسی ([۸]) همین وجه را پذیرفتهاند. مرحوم شبّر نیز مرگ و زندگی دوّم در این آیه را، مرگ و زندگی در رجعت، تفسیر کردهاند. ([۹])علی بن ابراهیم در تفسیر قمی، به استناد روایتی از امام صادق (علیه السلام) این آیه را درباره رجعت دانسته است. ([۱۰])
وقال علی بن إبراهیم فی قوله رَبَّنا أمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَأَحْییتَنَا اثْنَتَینِ إلی قوله مِنْ سَبِیلٍ قال الصّادق (علیه السلام) ذلک فی الرجعه. این (آیه درباره) رجعت است.علاوه بر این، اگر کسی جسم مادّیاش طعمه حریق گشته و به صورت خاکستر به دست امواج خروشان دریا و یا تندبادها سپرده شود و یا طعمه حیوانات شده، روح مرده به کدام بدن برمیگردد؟! آیا با فقدان بدن مُلکی، سؤال قبر برایش وجود ندارد؟! پس کسانی که از سؤال و عذاب قبر میترسند بهتر است وصیّت کنند که جسمشان را مانند بودائیان بسوزانند تا از حوادث شب اوّل قبر نجات یابند و گرفتار سؤال و عذاب شب اوّل قبر نگردند!
نکتهای که باید مورد توجّه و تأمّل قرار گیرد اینکه: گرچه منظور از «قبر» در اکثر مضامین روایات، همان عالم برزخ است ولی ناگفته پیداست که ارتباط بین روح انسان در برزخ و بین بدن مادّی او در قبر برقرار است. این ارتباط، در اصل از ارتباط روح مجرّد و بدن مادّی که در طول زندگی دنیوی با یکدیگر داشتند، سرچشمه میگیرد، که با جدایی روح از بدن، آن ارتباط و علاقه به کلّی از بین نمیرود، بلکه بعد از انقطاع هم این ارتباط در حدّ پایینتری که به صورت یک نوع روابط عینی و تکوینی است، بین این دو وجود دارد. البتّه این سنخیّت و ارتباط تکوینی حتّی با تبدّل بدن مادّی به ذرّات خاکی و ارضی هم از بین نمیرود و بین روح و ذرّات بدنی او هم این ارتباط و سنخیّت وجود دارد. به لحاظ همین ارتباط و علاقه، روح توجّه خاصی به بدن مادّی و به نقطهای که بدن در آن نقطه است دارد که به جاهای دیگر، آن ارتباط و توجّه را ندارد. بر اساس همین ارتباط تکوینی بین روح و بدن، و بین قبر برزخی و قبر خاکی، دستورات و احکام خاصی از واجبات و مستحبات در متون اسلامی وجود دارد، که این دستورات و احکام متوجّه بدن مادّی بعد از مرگ و قبر خاکی است، مانند دستورات و احکام مربوط به حمل جناره میّت و کیفیّت آن، و غسل و کیفیت آن و کفن و جزئیات آن، و دفن و خصوصیات آن، و همچنین دستورات و احکامی که مربوط به قبر خاکی بعد از دفن است، مانند لزوم مراعات حرمت قبور و حرمت نبش قبر و استحباب زیارت قبور و استحباب دعا و طلب رحمت و مغفرت در سر قبور و نظایر اینها. در اینباره روایات زیادی از ائمّه معصومین (علیه السلام) داریم که اهل ایمان به زیارت اهل قبور بروند و با آنان به وسیله دعا و طلب رحمت ارتباط بگیرند، در حالی که امکان ارتباط با ارواح و دعا کردن به آنان در همه جا مقدور و ممکن است، ولی بهتر آن است که این عمل نیکو بر سر قبر آنان باشد، چون آنان متوجّه جایگاه و مدفن جسد خود هستند و این امر موجب مسرّت و خشنودی آنان میشود.
ناگفته نماند توضیح این بیانات از آن جهت بود که دانسته شود موضوع عالم برزخ در اوّلین مرحله همان مسأله عالم قبر است که سرآغاز قدم گذاشتن به سوی حیات برزخی خواهد بود.
ب) دلیل روایی:
دلیل دوّم کسانی که قائلاند به اینکه ارواح در قبور به بدنها برمیگردد و مورد سؤال و جواب قرار میگیرد، مضمون چند روایت است که در کتابهای حدیثی آمده است، ما به طور نمونه تعدادی از آنها را ذکر میکنیم:
۱. قَالَ أَبُو بَصِیرٍ جُعِلْتُ فِدَاک یدْخُلَانِ عَلَی الْمُؤْمِنِ وَالْکافِرِ فی صُورَهٍ وَاحِدَهٍ فَقَالَ لا قَالَ فَیقْعِدَانِهِ وَیلْقِیانِ فِیهِ الرُّوحَ إِلَی حَقْوَیهِ فَیقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّک.([۱۱])ابوبصیر گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم، نکیر و منکر بر مؤمن و کافر در یک قیافه داخل میشود؟ آن حضرت فرمود: نه، بعد فرمود: میّت را مینشانند و تا دو پهلویش روح را وارد بدن او کرده و میگویند: خدایت کیست؟
۲. در حدیث دیگر محمّد بن یحیی از امام کاظم (علیه السلام) نقل نموده است که آن حضرت فرمود:مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی (علیه السلام) قال: ثُمَّ یعِیدَانِ فِیهِ الرُّوحَ فَیوضَعُ قَلْبُهُ بَینَ لَوْحَینِ مِنْ نَارٍ فَیقُولُ یا رَبِّ أَخِّرْ قِیامَ السَّاعَهِ. ([۱۲])
آن دو ملک روح را به بدن کافر برمیگردانند، قلبش میان دو صفحه آتش گذاشته میشود، او در این موقع میگوید: خدایا آمدن قیامت را به تأخیر انداز.
۳. رُوِی عَنِ النَّبِی| أَنَّهُ ذَکرَ قَبْضَ رُوحِ الْمُؤْمِنِ فَقَالَ: «ثُمَّ یعَادُ رُوحُهُ فِی جَسَدِهِ وَ یأْتِیهِ مَلَکانِ فَیجْلِسَانِهِ فی قَبْرِهِ وَ یقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّک وَ مَا دِینُک.از رسول بزرگوار اسلام نقل شده که آن حضرت درباره قبض روح میّت فرمود: سپس روح به جسدش برگردانده میشود و دو ملک در قبرش پیش او میآیند و میگویند: خدایت کیست؟ و دینت کدام است؟
البتّه در کتابهای اهل سنّت نیز اعاده روح به بدن در عالم قبر نقل شده است. در این زمینه ابوعبدالله شمس الدّین ابن قیّم شاگرد ابن تیمیّه مؤسّس فرقه وهّابیت کتابی به نام «الرّوح»([۱۳]) نوشته است که روح هنگام سؤال به جسم بازمیگردد.
به هر صورت این نظریه از جهاتی قابل تأمل و شایان دقّت است که بیان میگردد:
اوّلا: ً این روایات از نظر سند ضعیف است و قابل اعتماد نمیباشد.
ثانیاً: گذشته از ضعف سند، چگونه ممکن است مرده در قبر تنگ با سقف کوتاه بنشیند در حالی که جایی برای نشستن ندارد! شاید بتوان گفت که این باور نه با عقل میسازد و نه با منطق. البتّه نشستن با قالب مثالی اشکالی ندارد، چون ارواح در عالم برزخ با هم مینشینند و حرف میزنند و مکان هم اشغال نمیکنند.گذشته از همه اینها، طبق روایات متواتر مقصود از قبر، همان زندگی برزخی میباشد که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «عالم برزخ، همان (عالم قبر) است از هنگام مردن تا قیامت». همچنین امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود: «(قبر) باغی از باغستانهای بهشت و یا گودالی از گودالهای جهنّم است». بنابراین، چند روایت ضعیف و غیر معتبر نمیتواند با احادیث متواتر تعارض کند.
در نتیجه باید گفت روح در قالب جسم مثالی مورد سؤال واقع میشود، زیرا دلیل محکم و قابل اعتمادی بر بازگشت روح به بدن در قبر ظاهری نداریم. در اینجا لازم میدانیم یک نکته را یادآور شویم و آن اینکه؛ شاید همین نظریه و برداشت که هنگام سؤال نکیر و منکر از انسان، روح به بدن برمیگردد، سبب شده باشد که آپورتونیستهای ماتریالیست ([۱۴]) و روشنفکران علم زده، دستاویز مناسبی بیابند تا به عقاید مسلّم اسلامی بتازند و به عقیدهشان یک اشکال غیر قابل جوابی از آن بسازند و بگویند که: عدّهای در شب اوّل قبر، دهان مردهای را قبل از بستن قبر، پر از آرد نخود کردهاند و ضبط صوتی در قبرش گذاشتهاند، تا حقیقت را کشف کنند ولی فردا که رفتند و قبرش را باز کردند، چیزی از آردها از دهان او نریخته بود و در ضبط صوت چیزی ثبت نشده بود و این آزمایش ثابت کرد که سؤال «نکیر و منکر» بی اساس میباشد و با فرارسیدن مرگ، حیات انسان خاتمه پیدا میکند!
امّا اینان چون حقیقت (قبر) را نشناختند، افسانههایی بافتند! مَثل معروف است: چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند! زیرا واقعیت بالاتر از این گونه تصوّرات است.آنها گمان کردهاند که مقصود از «قبر» همین حفره خاکی چند متر است. در حالیکه از اخبار امامان معصوم (علیهم السلام) استفاده میشود که «قبر» آغاز حیات برزخی انسان است و پرسش مرزبانان الاهی مستقیماً از روح، در قالب جسم مثالی انجام میشود و نه در جسم مادّی و ملکی. محدّث عالیقدر، مرحوم فیض کاشانی میگوید: من هنا یظهر انّه لا یلزم أن یشاهد تلک الأمور فی القبر بهذه الآلات الجسدانیه لأنّها من نشأه الأخری. ([۱۵])
و به این بیان روشن میشود که لازم نیست ما با چشم و گوش ظاهری، اموری را که در قبر بر مردگان میگذرد، ببینیم و بشنویم. زیرا عالَم قبر، مربوط به نشئهای است غیر از نشئه دنیا.محقّق گرانقدر مرحوم علّامه مجلسی در این باره میفرماید: فالمُرادُ بالقبر فی أکثر الأخبار ما یکون الرّوح فیه فی عالم البرزخ وهذا یتمّ علی تجسّم الرّوح وتجرّده. ([۱۶])
پس مراد از قبر که در اکثر اخبار آمده است، جایگاه روح در عالم برزخ است و این مطلبی است کامل و تمام، خواه روح را جسم لطیف بدانیم و خواه به تجرّد روح قائل باشیم.همچنین خدمتگزار گرانقدر مکتب اهل بیت (علیهم السلام) ، امام خمینی (ره) ، حوادث قبر را از روایات این گونه برداشت کرده است که با کلام ایشان، این مطلب را زینت بخشیده و پایان میدهیم:
ایشان میگوید:امّا آن قبری که سؤال و جواب و یا الم و غم و یا سرور و شادی دارد، در نشئه طبیعت نیست، بلکه در نشئه برزخ و عالم مثال است. ([۱۷])بنابراین مقصود از قبر، مکانی نیست که جسد انسان پس از مرگ در آن قرار میگیرد بلکه قبر عالمی است همانند دنیا و آخرت که به آن برزخ نیز گفته میشود و انسانها بین مرگ و قیامت ثواب و عقاب میبینند.
منابع
[۱]) الکافی، ج ۳، ص ۲۴۵، ح ۶ و ۷. [۲]) بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۱۸. [۳]) همان، ص ۲۶۷.[۴]) منشور جاوید، ج ۹، ص ۲۳۸.[۵]) روح از نظر دین، عقل و علم روحی جدید، ص ۱۹۳ و ۱۹۴. [۶]) غافر/ ۱۱. [۷]) الإیقاظ، ص ۵۶.[۸]) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۳۷. [۹]) تفسیر شبّر، ص ۴۴۰. [۱۰]) تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۵۶.[۱۱]) الکافی، ج ۳، ص ۲۳۹، ح ۱۲، کتاب الجنائز؛ بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۶۴.[۱۲]) الکافی، ج ۳، ص ۲۳۸؛ بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۳۶.[۱۳]) فصل هشتم، ص ۴۱.[۱۴]) Opportunists Materialist[۱۵]) علم الیقین، ص ۸۹۰. [۱۶]) بحار الانوار، ج ۳، ص ۱۶۷.[۱۷]) تقریرات فلسفه، ج ۳، ص ۵۹۹.
اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی