تفسیر قرآن کریم سابقهای هزار و چهار صد صاله دارد و مفسّران گرانسنگی در این زمینه قلم زدهاند و هر کدام از شیوه و روش خاصی پیروی کردهاند.روش تفسیر قرآن به قرآن و روش تفسیر قرآن با احادیث از قدیمیترین این روشهاست، که از دیر باز مورد توجه و نظیر مفسّران قرار گرفته است از همینجا بحث رابطهی سنّت با تفسیر قرآن بوجود آمده است، تا جایگاه حدیث و حجیّت آن را در تفسیر قرآن مشخص سازد.علامهی طباطبائی (ره) یکی از مفسّّران بزرگ قرآن در عصر حاضر است که تفسیر گرانسنگ المیزان حاصل زحمات بیست ساله اوست، ایشان در جای جای این تفسیر به احادیث پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) توجه کرده و آنها را تحت عنوان «بحث روایی» مورد بروسی و استفاده قرار داده است.ایشان ذیل آیهی ۷/آل عمران و ۴۴/نحل، به مبانی نظری این بحث پرداخته و نظرات خویش را در مورد جایگاه سنّت در تفسیر و حجیّت سنّت بیان کرده است.ما در این نوشتار برآنیم که تصویری روشن از جایگاه سنّت در تفسیر و حجیّت آن و نیز نظریهی استقلال قرآن۱ ارائه دهیم و با اشاره به دیدگاههای مختلف در این بحث، نظرات علامهی طباطبائی را در این خصوص مشخص سازیم.
دیدگاهها در مورد جایگاه روایات در تفسیردر این مبحث دیدگاههای دانشمندان در مورد جایگاه و قلمرو استفاده از روایات در تفسیر قرآن را بیان میکنیم. این دیدگاهها را میتوان در سه بخش ارائه کرد:
اول: استقلال قرآن و بینیازی از احادیث در تفسیراین دیدگاه به چند صورت قابل طرح است:
الف: اینکه بگوییم: قرآن به زبان فصیح عربی نازل شده و قابل فهم است،پس عقل ما برای فهم آن کافی است و نیازی به احادیث نداریم.۲بررسی:اولاً: این دیدگاه با آیات قرآن (از جمله آیهی ۴۴/نحل) و احادیث پیامبر(ص) (از جمله حدیث ثقلین) ناسازگار است. که دلالت میکند، احادیث پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در تفسیر قرآن حجّت و معتبر است.۳ثانیاً: در این دیدگاه توجه نشده است که تفسیر قرآن فقط برای توضیح لغات عربی نیست، بلکه در قرآن کلیاتی همچون نماز، روزه، زکات، حج و… بیان شده که نیاز به تفسیر و توضیح جزئیات دارد که این جزئیات احکام، در احادیث بیان شده است.و نیز قرآن دارای تأویل و بطن است که در برخی روایات تفسیری بیان میشود.ثالثاً: تفسیر قرآن بدون مراجعه به احادیث پیامبر و اهل بیت(ع) که قرائن نقلی تفسیر آیات بهشمار میآید؛ نوعی تفسیر به رأی است. همانطور که برخی از صاحبنظران نیز بدین مطلب تصریح کردهاند.۴تذکر: شاید بتوان گفت که این بحث ریشهی تاریخی دارد، که از عصر رسول الله(ص) شروع شده و بر جدایی قرآن و اهل بیت(ع)اصرار میورزد،یعنی این دیدگاه قبل از آنکه یک نظر علمی باشد یک نظر سیاسی است.با توجه به مطالب فوق این دیدگاه قابل قبول نیست.
ب: دیدگاه علامهیی طباطبایی ره (بینیازی قرآن از غیر قرآن)ایشان در ذیل آیهی ۷/سورهی آل عمران، در بارهی روایات تفسیر به رأی بحث مفصلی دارند. و در نهایت میفرماید:والمحصل: ان المنهی عنه انما هو الاستقلال فی تفسیر القرآن و اعتماد المفسر علی نفسه من غیر رجوع إلی غیره، و لازمه وجوب الاستمداد من الغیر بالرجوع الیه، و هذا الغیر لامحاله اما هو الکتاب او السنه، و کونه هی السنه ینافی القرآن و نفس السنه الآمره بالرجوع الیه و عرض الخبار علیه، فلایبقی للرجوع الیه و الاستمداد منه فی تفسیر القرآن الاّنفس القرآن.۵ظاهر کلام ایشان آن است که تفسیر استقلالی آیات قرآن صحیح نیست چون تفسیر به رأی است.و تفسیر قرآن به وسیلهی سنّت نیز صحیح نیست چون منافات با قرآن و خود سنّت دارد.پس تنها راه تفسیر قرآن رجوع به خود قرآن است. که همان تفسیر قرآن به قرآن است.استاد عمید زنجانی نیز مبنای تفسیر قرآن به قرآن را همین دیدگاه میداند و مینویسد:مبنای این روش تفسیری (قرآن به قرآن)، بر اساس استغنای قرآن از غیر قرآن بوده، طرفداران آن مدعّیاند هر نوع ابهام و اجمال ابتدایی که دربادی امر نسبت به پارهای از آیات قرآن مشاهده میشود، معلول عدم توجّه به سایر آیات مشابه بوده، با مراجعه و تدبّر در مجموع آیاتی که موضوع آنها با موضوع آیات مورد نظر یکسان و یا نزدیک به آنهاست، بر طرف خواهد شد. از این رو، در تفسیر آیات و فهم مقاصد قرآن، نیازی به سنّت و روایات تفسیری نیست. و هر مفسّری میتواند در کمال آزادی، بدون آنکه خود را به امری جز قرآن مقیّد نماید، معانی و مقاصد هر آیهرا با تدّبر در آن و آیات مشابه آن استخراج نماید.۶سپس به استدلالهای این افراد مثل تبیان بودن و نور بودن قرآن و تحریف ناپذیری آن اشاره کرده است و این که روایات دچار دستبرد جاعلان و سوداگران حدیثشده است. و روایات جعلی چند برابر روایات صحیح است. لذا ارزش و اعتبار خود را از دست داده و فاقد صلاحیّت لازم برای تفسیر قرآن میباشد.۷سپس از طرفداران سر سخت این دیدگاه، صاحب تفسیر «الهدایه و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن» نام میبرد.۸بررسی:در مورد این دیدگاه چند نکتهی اساسی قابل ذکر است:الف: قرآن کریم که خود را نور و تبیان معرفی میکند بدان معناست که در ذات خود روشن و واضح است اما مخاطبان متفاوت هستند، و برخی از آنان مطالب قرآن برایشان مشکل یا مبهم است، از این رو نیاز به لغت، شأن نزول و احادیث دارند تا تفسیر آن را بهخوبی متوجه شوند.پس استفاده از لغت و احادیث و مانند آنها در تفسیر قرآن، به معنای نیازمندی قرآن به غیر نیست و مستغنی بودن قرآن از غیر با این مطلب منافاتی ندارد.ب: خدای متعال در سورهی نحل میفرماید: وانزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس مانزّل الیهم و لعلّهم یتفکرون (نحل، ۱۶/۴۴)(ما ذکر (=قرآن) را به سوی تو فرو فرستادیم تا برای مردم بیان کنی آنچه را به سوی آنان فرود آمده است و باشد که آنان تفکّر کنند.)این آیه خطاب به پیامبر(ص) است و ایشان را بیان کنندهی قرآن معرفی میکند.علامهی طباطبایی دربارهی تفسیر این آیه مینویسد:این آیه دلالت میکند بر حجیّت قول پیامبر(ص) در بیان آیات قرآن، و به بیان پیامبر(ص) ملحق میشود بیان اهل بیت (ع) او، به خاطر حدیث ثقلین که متواتر است و غیر آن حدیث. اما غیر آنان از امت مثل صحابه و تابعان و علما، حجیّتی برای بیان آنان (در تفسیر قرآن) نیست، چون آیه شامل آنها نمیشود و نص مورد اعتمادی نیز در این مورد نداریم که بیان آنان را بهطور مطلق حجّت گرداند…این در مورد اخبار شفاهی آنان، اما در مورد خبر حاکی (از آنان) هر چه متواتر یا محفوف به قراین قطعی و یا ملحق به آن باشد حجّت است چون بیان است و…9بنابراین احادیث پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) فیالجمله مفسّر قرآن و حجّت است.ج: در مورد اقسام احادیث، معتبر و غیر معتبر در تفسیر، در روش تفسیر روایی روشن است که احادیث جعلی و ضعیف، از مبحث ما خارج است. پس این اشکالات در احادیث، دلیل کنار گذاشتن کل سنّت از تفسیر قرآن نمیشود.چراکه بسیاری از احادیث، متواتر یا صحیح است. و بسیاری از آنها هم به وسیلهی قرائن موجود در متن آن و هماهنگی با قرآن معتبر میشود.د: از مطالب بالا روشن شد که ظهور ابتدایی کلام علامهی طباطبایی(ره)، در ذیل آیهی ۷/آل عمران قابل اخذ نیست و مقصود ایشان کنار گذاشتن کلیهی احادیث و قرائن عقلی در تفسیرنیست، چون بیان ایشان ذیل آیهی ۴۴/نحل، کلام ایشان را توضیح میدهد و قید میزند.۱۰
هـ: استاد جوادی آملی تفسیری از استقلال قرآن دارند، که شاید توجیه خوبی برای سخن علامهی طباطبایی باشد، ایشان مینویسد:اوّلاً، ثقلین هرگز از یکدیگر جدا نخواهد شد، بلکه با هم متحد و بر روی هم یک حجت الهی هستند، منتها یکی اصل و دیگری فرع. همچنین یکی متن و دیگری شرح است. (قرآن و عترت نه جدایند و نه در عرض هم) پس دین در ارائه پیام نهایی خود هم به قرآن وابسته است و هم به سنّت.ثانیاً، قرآن کریم که هم در سند و هم در حجیّت ظواهر و هم در ارائهی خطوط کلی دین نیازمند به غیر خود، یعنی احادیث نیست و حدوثاً و بقائاً مستقل است، نسبت به روایات که حدوثاً و بقائاً تابع قرآن است، ثَقَل اکبر به شما میآید، چون مراد از استقلال، استقلال نسبی است، نه نفسی.از این رو اعتماد به اصول در فهم معانی الفاظ قرآن منافی استقلال آن در حجیّت و دلالت نخواهد بود.ثالثاً، وابستگی روایات به قرآن هم در ناحیه اعتبار سند است (چه در سنّت قطعی و چه در سنّت غیر قطعی) و هم در ناحیه اعتبار متن (در خصوص سنّت غیر قطعی) اما پس از تأمین اصل اعتبار سنّت به وسیلهی قرآن، سنّت نیز حجّت مستقل غیر منحصری است همتای قرآن.۱۱پس قرآن در همه شئون خود مستقل است و وابستگی به غیر خود ندارد، لیکن چون دین در ارائهی پیام نهایی خود هم به قرآن وابسته است و هم به سنّت معصومین(ع)،از این رو در محدودهی «ارائهی دین قابل اعتقاد و عمل» قرآن و سنت جدایی ناپذیر است، بدین معنا که قرآن عهدهدار تبیین خطوط کلی دین است و سنّت عهده دار تبیین حدود و جزئیات و تفاصیل احکام است.۱۲
نتیجه و جمع بندی:بنابراین استفاده از احادیث معتبر پیامبر (ص) و اهل بیت(ع)، در تفسیر قرآن مانعی ندارد بلکه روش کامل قرآن به قرآن آن است که از قرائن موجود در احادیث نیز استفاده شود و این دستور خود قرآن است.
دوم: عدم جواز تفسیر قرآن جز با روایات:بر اساس این دیدگاه افراطی که به برخی از اخباریها ۱۳ نسبت داده می شود، تفسیر آیات قرآن جز با روایات جایز نیست، از این رو میبینیم که در برخی از تفاسیر روایی همچون البرهان ونورالثقلین، تنها به جمعآوری روایات اکتفا شده است.در مورد این دیدگاه به دلایل زیر استناد شده است:الف: ظواهر قرآن حجّت نیست و هرگونه تفسیر قرآن بر اساس ظواهر قرآن و با تکیه بر دلایل عقلی و اجتهادی تفسیر به رأی است که این کار در روایات منع شده است و حرام است. بنابراین تفسیر قرآن جز با احادیث پیامبر و اهل بیت (ع) جایز نیست.ب: روایاتی که میفرماید: فهم قرآن را مخصوص مخاطبان آن یعنی اهل بیت(ع) است. برای مثال در حدیثی از امام باقر(ع) میخوانیم که: قتاده فقیه اهل بیت بصره خدمت حضرت رسیده و ایشان به او فرمودند: «به من رسیده است که تو تفسیر قرآن میکنی»قتاده گفت: بلیو حضرت مطالبی به قتاده تذکر داد تا اینکه فرمود: ای قتاده اگر قرآن را از نزد خود تفسیر میکنی هلاک شدهای (دیگران را نیز) به هلاکت افکندهای. و اگر قرآن را بر اساس سخنان دیگران تفسیر میکنی باز هم هلاک شدهای و (دیگران را) به هلاکت افکندهای.وای به حال تو، تنها قرآن را کسانی که مورد خطاب آن قرار گرفتهاند میشناسند.»14ج: ناتوانی عقل بشر از تفسیر:در برخی احادیث عقل بشر را در حوزهی تفسیر قرآن ناتوان و از آن دور شمرده است۱۵،از جمله امام صادق(ع)از پیامبر(ص)حکایت میکند که فرمود:«انّه لیس شیئی بابعد من الرجل من تفسیر القرآن»16 «هیچچیز بیشتر از تفسیر قرآن از مردم دورتر نیست.»و درجای دیگر حکایت شده که امام صادق(ع) به جابر گفت:«انّ للقرآن بطناً و للبطن بطن (ثم قال) یا جابر و لیس شیئی ابعد من عقول الرجال منه.»17همانا قرآن باطنی دارد و باطنش ظاهری (سپس فرمودند:) ای جابر! هیچچیزی چون قرآن، از عقلهای مردم دورتر نیست.د: برخی از صاحبنظران دلایل دیگری برای این دیدگاه آوردهاند که عبارتند از:ـ اعتماد به ظن در تفسیر قرآن جایز نیست. و هرگونه تفسیری که متکی به روایت نباشد اساسی جز گمان ندارد.۱۸ـ مبیّن قرآن پیامبر(ص) است و آیات قرآن واضح نیست که به تفسیر پیامبر(ص) نیاز نداشته باشد.۱۹اما از آنجا که این دو دلیل تأثیرچندانی بر موضوع بحث (عدم جواز تفسیر قرآن جز با روایات) ندارد، ما از توضیح و پاسخ آنها صرف نظر میکنیم.بررسی:دربارهی حجیّت ظواهر و دلایل آن در علم اصول فقه بحث میشود و اصولیان دلایلاخباریها را دراین مورد نقد کردهاند. ۲۰مانیز معتقدیم که ظواهر قرآن حجّت است و تفسیر و عمل به آنها(بعد از جستوجو از قرائن عقلی و نقلی) مانعی ندارد. و تفسیر به رأی بشمارنمیآید .و نیز در مورد روایات «من خوطب به» پاسخ داده شده که این گونه احادیث اشاره به فهم کامل قرآن و مراتب عالی آن از ظاهر و باطن است که مخصوص اهل بیت(ع) است. و گرنه فهم قرآن مخصوصمعصومین نیست.۲۱اما در مورد نقش عقل بشر وروایات آن، درمبحث روش تفسیر عقلی بحث میشود و توضیح داده میشود که مقصود ازاین احادیث آن است، که فهم تمام مراتب و مراحل آیات ، أعم از ظاهرو باطن در اختیار همه افراد نیست یعنی مقصود نفی به علم، به مجموع قرآن برای همه مردم است. به عبارت دیگر هرشخصی نمیتواند تمام معانی ظاهر وباطن قرآن رادرک کند( یعنی نفی کلیت است نه سلب کلی) ولی افرادی همچون اهلبیت(ع) و راسخان درعلم میتوانند همه علوم ومعارف قرآن را دریابند.درحقیقت اینگونه احادیث دربرابر تفکر « حسبنا کتاب الله» است. که تفسیر قرآن بدون مراجعه به قرائن نقلی(روایات پیامبرو اهل بیت(ع) را نفی میکند. ولی انحصار تفسیر در روایات، مقصود این و روایات نیست .
سوم: روایات وسیله وقرینهای برای تفسیر آیات قرآناین دیدگاه معتدلی است که راه میانهای بین دو دیدگاه افراطی و تفریطی قبل است. بر اساس این دیدگاه احادیث پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) همانند قرائن عقلی و آیات قرآن قرینهای برای تفسیر آیات است و ابزاری برای روشن شدن معانی ومقاصد آنها است،که کاربردهای گوناگونی درتفسیرقرآن دارد.احادیث پیامبر(ص) واهل بیت(ع) گاهی شأن نزول آیه رابیان میکند وگاهی مصداق ومفهوم آیه را روشن میسازد وگاهی تأویل و باطن آیه را بیان میکند. و گاهی جزئیات آیات الاحکام راشرح میدهد.بنابراین تفسیر قرآن بدون مراجعه به قرائن نقلی که دراحادیث موجود است صحیح نیست. چون ازباب مراجعه به عام قبل از جستوجوی مخصص و مراجعه به مطلق قبل از مراجعه به مقیّد است.دلیل دیگراین دیدگاه آن است که احادیث پیامبر(ص) واهل بیت(ع) در تفسیر قرآن حجّت و معتبراست.۲۲ و ازاین رو قرینهای برای فهم وتفسیر آیات قرآن بشمار میآید وتفسیرقرآن بدون مراجعه به این قرائن، نوعی تفسیر به رأی است.آیت اللّه خوئی در البیان درمبحث تفسیر به رأی مینویسند:احتمال دارد که معنای تفسیر به رأی ، استقلال درفتوی بدون مراجعه بعه ائمه(ع) باشد. با اینکه آنان قرین دروجوب تمسک هستند ولازم است۲۳ که اموربه آنان ختم شود.پس اگرانسان به عموم یا اطلاق آیات قرآن عمل کند ولی تخصیص و تقییدی که از ائمه(ع) وارد شده است را نگیرد ، این تفسیربه رأی میشود .۲۴
جمع بندی و نتیجه گیریبا توجه به اینکه دیدگاه « استقلال قرآن از احادیث » باطل شد ودیدگاه افراطی «عدم جوازقرآنجز با روایات» نیز باطل گردید.ودیدگاه سوم (یعنی قرینه بودن روایات در تفسیر) دلیل استواری داشت، پس ما دیدگاه سوم را میپذیریم و مباحث بعدی را بر اساس آن پی میگیریم.از مجموع مطالب مطرح شده دراین بخش به این نتیجه نیزرسیدیم که احادیث اهل بیت از قرآن جدا نیستند ولی روایات در عرض قرآن مطرح نیست چرا که درهنگام ارزیابی روایات ، قرآن اصل است و روایات فرع. و هر چه ازاحادیث مخالف قرآن بود کنار گذاشته میشود. اما آنچه از روایات که شرایط لازم را داشت ومخالف قرآن نبود، میتواند شارح و مفسّر قرآن باشد .ازاینجا روشن میشود که احادیث درطول قرآن حجّت است و همراه با قرآن یک حجّت واحد را تشکیل میدهد که پیام نهایی دین را ارائه میکند. و در پایان میتوان گفت که: سنت پیامبر(ص) و ائمه(ع) ازیک منبع تفسیرقرآن است. و از یک نظر وسیله و قرینهی تفسیر قرآن است. واین دو مطلب با هم منافاتی ندارد.تذکر: با توجه به این که دیدگاه اول ودوم مورد نظر علامهی طباطبایی(ره) نبوده است، پس دیدگاه سوم مورد قبول ایشان نیزهست و با مراجعه به المیزان میبینیم که ایشان عملاً ازهمین روش پیروی کردهاست. همانطور که ذیل آیهی ۴۴/نحل نیز بدان تصریح نمودهاند.
حجیّت سنّت در تفسیردر این مبحث لازم است درسه بخش مطالبی را مطرح کنیم:
الف : حجیّت سنت پیامبر(ص) در تفسیر قرآن:اصل حجّیت سنت پیامبر درتفسیر قرآن ازیک طرف مورد تأیید قرآن کریم قرارگرفته است. همانطورکه در سورهی نحل فرمود:«وانزلنا الیک الذکر لتبیّن مانزل الیهم» (نحل،۱۶/۴۴)دراین آیه بیان پیامبر(ص) را درکنار وحی قرآنی قرارداده و فرموده است که قرآن را فرستادیم تا توبرای مردم بیان کنی و اگر بیان پیامبر(ص) معتبر و حجت برمردم و لازم الاتباع نبود ، این مطلب لغو میشد.بنابراین سخنان پیامبر(ص) وتوضیح و تفسیر اودرمورد آیات قرآن معتبر و حجت است. واین مطلبی است که مفسّران بزرگ قرآن نیز ذیل آیهی فوق بدان تصریح کردهاند.۲۵و از طرف دیگر همانطور که در تاریخچهی بحث گذشت، پیامبراکرم(ص) باسخنان و عمل خود به تفسیر قرآن میپرداخت وحتی به مردم دستور میداد که درجزئیات احکام نماز وحج و… از ایشان پیروی کنند. وصحابی نیز چنین میکردند. واین سیرهی عملی تا زمان ما هم ادامه دارد.البته روشن است که سنت پیامبر(ص) شامل قول ، فعل و تقدیر ایشان میشود. ولی شرایط و قیود وقلمرو حجیّت هر کدام مباحث خاصی دارد .
ب: حجیت سنت اهل بیت(ع) درتفسیر:امام علی(ع) و امامان معصوم بعد ازاو مطالب زیادی دربارهی تفسیرآیات قرآن و توضیح آیات الاحکام بیان کردهاند،که اکثر آنها درتفاسیر روایی جمع آوری شده است.روایات تفسیری اهل بیت (ع) همچون روایات تفسیری پیامبر(ص)حجّت است و با شرایط خاص خود درتفسیر معتبر است. یعنی بیان آنان به بیان پیامبر(ص) درآیهی ۴۴/ نحل ملحق میشود.در این مورد دلایل زیادی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:۲۶اول: حدیث ثقلین،که توسط علما و راویان شیعه واهل سنت به صورت متواتر از پیامبر(ص) حکایت شده است که فرمودهاند : انی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه وعترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابداً حتی یردا الی الحوض.۲۷«در حقیقت من دو چیزگرانبها (یا سنگین ) را در میان شما باقی گذاشتم. کتاب خداواهل بیت خودم را ، تا مادامی که به آنان تمسّک جویید هرگز گمراه نمیشوید تا اینکه درنزد حوض (کوثر) برمن وارد شوید.»در این حدیث تمسّک به قرآن و اهل بیت(ع) با همدیگر ودرکنار هم قرار گرفته و شرط عدم گمراهی مسلمانان قرار داده شده است. پس اگر مسلمانان به هر دوی آنها یا به یکی از آنان تمسّک نکنند گمراه میشوند. بنابراین اهل بیت (ع) درکنار قرآن حجت ومعتبر هستند . و حجیت اهل بیت جز حجیت سنت آنان (اعم از قول، فعل و تقدیر) نیست. و روایات تفسیری آنان جزئی از سنت آنهاست که معتبر و حجت است و باید بدانها تمسّک کرد.دوم: در احادیث متعددی ازاهل بیت (ع) حکایت شده که فرمودند :« هر چه را ما میگوییم کلام پیامبر(ص) است.»28و روشن است که اهل بیت(ع) عادل وموثق بودهاند و نقل آنان از پیامبر(ص) نیز معتبر است.بنابر این احادیث تفسیری ( و غیرتفسیری ) آنان همان مطالب پیامبر (ص) که با واسطه به ما رسیده است.۲۹سوم: احادیث دیگری که برملازمت امام علی(ع)(و امامان بعد از او) با قرآن دلالت دارد۳۰. و از شیعه و اهل سنت حکایت شده است و ما برای اختصار از نقل همه آنها صرف نظر میکنیم .
ج:سخنان صحابیان وتابعانهر چند که برخی افراد تفسیر روایی را شامل روایات صحابه و تابعان می دانند۳۱. ولی ما در مورد اعتبار سخنان نقل شده ازصحابه پیامبر(ص) وتابعان درتفسیرقرآن تفصیل قائل میشویم یعنی میگوییم:ـ مطالبی که به عنوان معنای لغات قرآن از آنان حکایت شده است، با فرض آگاهی آنان از لغت اصیل عرب در صدر اسلام، در همان حوزه معتبر است. و به عنوان قول لغوی اصیل (باشرایط خاص خود) پذیرفته می شود.ـ مطالبی که از صحابیان درمورد شأن نزول آیات بیان میشود، در صورتی که واقعهی شأن نزول را مشاهده کرده وموثق باشند، کلام آنان به عنوان راوی معتبر است. و راه خوبی برای روشن شدن اسباب النزول آیات میباشد.ـ مطالبی که آنان از پیامبر(ص) حکایت میکنند ، درصورتی که قول یا فعل یا تقریر ایشان را حکایت کنند، و موثق باشند، سخن آنان به عنوان راوی معتبر است.ـ مطالبی که ایشان به عنوان اجتهاد شخصی در فهم آیات قرآن بیان کردهاند، به عنوان نظر شخصی آنها قابل احترام است. و همچون سخنان سایر مفسّران مورد نقدو بررسی قرارمیگیرد.اما این سخنان برای ما حجت نیست، چرا که دلیلی از قرآن، سنت پیامبر (ص) یا عقل برای اعتبار آنها دردست نداریم و اجماعی نیز دراین مورد وجود ندارد.بنابراین سنّت صحابیان وتابعان ( غیر از اهل بیت(ع)) درتفسیرقرآن حجّت ومعتبرنیست۳۲.علامهی طباطبایی(ره) درذیل آیهی ۴۴/نحل دراین مورد مینویسند:این آیه دلالت میکند برحجیّت قول پیامبر(ص) دربیان آیات قرآن… و ملحق میشود به بیان پیامبر(ص)، بیان اهل بیت(ع) بخاطر حدیث متواتر ثقلین و غیر آن . اما سایر امت ازصحابه و تابعان یا علما، هیچ حجیتی برای بیان آنان نیست، چون آیهی فوق شامل آنان نمیشود و نصّی وجود ندارد که بتوان برآن تکیه کرد و حجیت قول آنان را بهطورمطلق برساند۳۳.
پاورقیها:۱. واژهی«استقلال قرآن» حداقل در دو معنا به کار میرود: الف: استقلال در تفسیر قرآن، به معنای اینکه مفسر در تفسیر قرآن به منابع و قرائن غیر قرآنی توجه نکند، که نوعی تفسیر به رأی بهشمار میآید. و این همان مطلبی است که علامهیی طباطبایی(ره) در المیزان (ج۳،ص۸۹) بدان اشاره کرده است. ب: استقلال قرآن از سنت به معنای بینیازی قرآن از احادیث در تفسیر، یعنی در روش تفسیر قرآن به قرآن نیاز به استفاده از احادیث نیست. البته روشن است که معنای اوّل به شخص مفسّر باز میگردد و معنای دوم به قرآن. توجّه به تفکیک این دو معنا در طی این مقاله برای خواننده لازم است.۲. درآمدی بر تفسیر علمی قرآن/۱۰۳.۳. ما این مطلب را در مبحث بعدی تحت عنوان حجیّت سنّت در تفسیر قرآن به طور مفصل بحث میکنیم.۴. آیت اللّه خوئی، البیان فی تفسیر القرآن/ ۲۶۹.۵. المیزان، ۳/۸۹.۶. عمید زنجانی، مبانی و روشهای تفسیری قرآن /۲۸۷ـ۲۸۸.۷. همان /۲۸۹ (با تلخیص).۸. همان (با تلخیص)۹. المیزان، ۱۲/۲۶۱ـ۲۶۲.۱۰. البته ممکن است که گفته شود منظور علامهی در ذیل آیهی ۷/آل عمران آن است که قرآن نیازی به سنّت ندارد و مستقلاً قابل تفسیر است و ظاهر آن حجّت است. یعنی رجوع به سنّت جایز است نه واجب اما در ذیل آیهی۴۴/نحل بحث از حجیّت قول پیامبر و اهل بیت است، پس این دو با هم دیگر منافات ندارد. ولی مشکل این جاست که اگر حجیّت سنّت در تفیسر اثبات شد، و قرینه بودن احادیث مشخص شد دیگر نمیتوان آن قرینه را نادیده گرفت و گفت که قرآن بینیاز است.۱۱.عبداللّه جوادی آملی، تسنیم، ۱/۱۵۵.۱۲. همان/۱۵۴.۱۳. اخباریه همان اصحاب حدیث هستند که در شیعه آنان را اخباری مینامند ایشان تابع احادیث هستند و اجتهاد را باطل میدانند. ملامحمد امین بنمحمد شریف استرآبادی (م۱۰۳۳هـ) مؤسس این روش در بین شیعیان بود. (فرهنگ فرق اسلامی، دکتر محمد جواد مشکور)۱۴.(انما یعرف القرآن من خوطب به)، تفسیر صافی، ۱/ذیل آیه.۱۵. مبانی و روشهای تفسیر قرآن /۲۰۱ـ۲۰۳.۱۶. مرآه الانوار/۱۷.۱۷. المیزان، ۳/۹۰.۱۸. مبانی و روشهای تفسیر قرآن/ ۱۹۴.۱۹. همان/۱۹۷.۲۰. ر. ک: آخوند خراسانی، کفایه الاصول ؛ شیخ انصاری، فوائد الاصول، و…21. البیان/267ـ۲۶۸.۲۲. در مبحث بعدی دلایل حجیت احادیث درتفسیر قرآن را بیان خواهیم کرد.۲۳. یعنی درحدیث ثقلین هردو کنارهم آمده اند و لازم است به هر دوتمسّک جوییم.۲۴. البیان فی التفسیر القرآن /۲۶۹.۲۵. ر. ک: المیزان، ۱۲/۲۶۰ ـ ۲۶۱،وتفاسیر دیگر ذیل آیه.۲۶. در این مورد میتوان از دلیل عصمت امامان اهل بیت(ع) استفاده کرد، اما ما در اینجا دلایلی میآوریم که مورد قبول فریقین باشد.۲۷. این حدیث در کتابهای متعدد شیعه و اهل سنت با الفاظ و سندهای گوناگون از تعدادی از صحابه و تابعان مثل زید ین ارقم و زیدبن ثابت وابی سعید الخدری و حذیفه و ابوهریره نقل شده است. ر. ک: صحیح الترمذی، ۲/۳۰۸؛ فضایل الخمسه ، ۲/۶۰۵۲، و الغدیر و احقاق الحق و…28. ر. ک: المیزان،۱۹/ ۳۳؛آیت اللّه خوئی، معجم رجال الحدیث، ۱۸/۲۷۶.۲۹. البته این دلیل شامل بخش دیگری از مطالب اهل بیت (ع) که از خودشان ( بر اساس فهم ازقرآن یا الهام و …) بیان کردهاند نمیشود.۳۰.عن رسول الله (ص) : علی مع القرآن و القرآن مع علی ولن یفترقاحتی یردا علیّ الحوض (مستدرک الصحیحن، ۳/۱۲۴ وفضایل الخمسه ، ۲/۱۲۶.)۳۱. شیخ خالد عبدالرحمن العک ، اصول التفسیر و قواعده/۱۱۱.۳۲.در مورد بحث حجیت اقوال صحابه و تابعان در تفسیر، درمبانی تفسیر بحث میشود، از این رو ما بهطورمختصر به این بحث اشاره کردیم. خوانندگان برای اطلاع بیشتر از دیدگاهها در این مورد مراجعه کنند به: آیت اللّه معرفت، التفسیر والمفسرون فی ثوبه القشیب، ۱/۲۹۷و۴۲۳.۳۳. المیزان، ۱۲/۲۶۰.