سوم جمادی الثانی
۱- شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) به روایت ۹۵ روز (۱۱ هجری قمری)
۲- درگذشت عالم فاضل “میرسید حسن مدرس اصفهانی” (۱۲۷۳ هجری قمری)
—
۱- شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) به روایت ۹۵ روز (۱۱ هجری قمری)
درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) میان علما و تاریخنگاران شیعه و اهل سنت اختلاف است. معروف و مشهور میان مورخان و سیرهنگاران شیعه این است که آن حضرت در سوم جمادی الثانی یعنی نود و پنج روز پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر اثر ضرب و شتم مأموران دستگاه غاصب خلافت به مدت چهل روز بیمار و پس از آن مظلومانه به شهادت رسید.
علاوه بر تاریخ شهادت، درباره محل تدفین حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز اتفاقی بین مورخان و سیرهنگاران نیست. زیرا برخی معتقدند که بدن شریفش در قبرستان بقیع، برخی میگویند در خانه خود آن حضرت و عدهای نیز گفتهاند که میان قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و منبر آن حضرت، واقع در مسجد النبی دفن گردیده است و به همین منظور پیش از این واقعه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در روایتی فرمود: بین قبر و منبر من باغی است از باغهای بهشت.
به هر روی بنا به وصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) حضرت علی (علیهالسلام) شبانه بدن مطهرش را غسل و کفن نمود و شخصاً به همراه معدودی از نزدیکان و صحابه بر او نماز گزارد و به دور از چشم سایرین، بدنش را در مکانی مقدس دفن کرد.
طبری در “دلایل الاِمامه” از ابوبصیر روایت کرد، که امام صادق (علیهالسلام) فرمود: فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در سوم جمادی الآخر، سال ۱۱ هجری قمری بدرود حیات گفت و سبب وفاتش این بود که قنفذ، غلام عمر بن خطاب به دستور وی با نیام شمشیرش ضرباتی به آن حضرت وارد ساخت و بر اثر آن، محسن او سِقط و وی به بیماری شدیدی مبتلا شد و ایامی که در بستر بیماری بود، اجازه نمیداد آنانی که وی را مورد اذیت و آزار قرار دادند، از او عیادت کنند.
ولی آن دو مرد (یعنی ابوبکر و عمر بن خطاب) از امیرمؤمنان (علیهالسلام) درخواست کردند که از آنان در نزد فاطمه (سلام الله علیها) شفاعت کند تا آنان بتوانند از وی عیادتی به عمل آورند.
حضرت امام علی (علیهالسلام) درخواست آنان را پذیرفت و از فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تقاضا کرد که آنان را به نزد خویش بپذیرد. چون که وارد بر آن حضرت شدند از او پرسیدند: ای دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چطور هستی؟ فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: با ستایش پروردگار، به خیر هستم. سپس آن حضرت به آن دو فرمود: آیا از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشنیده بودید که فرمود: فاطمه بضعه منّی، فمن آذاها فقد آذانی، و من آذانی فقد آذی الله؟
آن دو گفتند: چرا، شنیدیم که پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین فرمود: حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: سوگند به خدا شما دو نفرمرا اذیت و آزار کردید.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: آن دو از نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیرون رفتند در حالی که آن حضرت از آنان در ناراحتی و ناخرسندی بود.
ابوعلی، محمد بن همام بغدادی روایت کرد: هنگامی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به شهادت رسید، امیرمؤمنان (علیهالسلام) وی را غسل داد و کسی در نزد وی حاضر نبود مگر فرزندانش حسن، حسین، زینب و امکلثوم و همچنین اسماء بنت عمیس و کنیزشان فضه.
آنگاه بدن مطهرش را در تاریکی شب به همراه حسن و حسین به سوی بقیع حمل کرد و بر وی نماز گزارد و کسی به آن آگاه نبود و کسی بر وی نماز نگذارد. آنگاه وی را در روضه شریفه (میان منبر و قبر پیامبر صلی الله علیه و آله) دفن نمود و محل آن را صاف و نامشخص کرد و بامداد همان شب به قبرستان بقیع رفت و چهل مکان را به صورت قبر جدید درآورد.
مردم چون از دفنش باخبر شدند به قبرستان بقیع رفته و در آن جا با چهل قبر جدید روبرو شدند و ندانستند کدام یک قبر شریف فاطمه (سلام الله علیها) است. بدین جهت ناله و شیون کرده و یکدیگر را ملامت و سرزنش کردند و میگفتند: وای بر ما! پیامبرمان فرزندی پس از خود به جای نگذاشت جز یک دخترش که آن هم غریبانه وفات کرد و شبانه دفن شد و کسی از ما نه در وفاتش، نه در نمازش و نه در دفنش حاضر نبودیم و هم اینک قبر وی نیز بر ما نامعلوم است.
دست اندرکاران أمر (ابوبکر و عمر) از این ماجرا باخبر شده و به زنان سوگوار گفتند: آیا کسی در میان شما هست که این قبرها را نبش کرده تا بدن فاطمه سلام الله علیها را بیابد و ما بر او نماز گزاریم و سپس او را دفن و محل دفنش را مشخص کنیم؟
این خبر به اطلاع امیرمؤمنان (علیهالسلام) رسید. آن حضرت در حالی که خشمگین شده بود به طوری که دو چشمش را سرخی فراگرفته و رگهای گردنش برآمده بود و قبای زردی را که معمولاً در ایام درگیری و ناراحتی به تن میپوشید، در بر کرد و شمشیر ذوالفقار خود را به دست گرفت و به سوی بقیع رهسپار گردید.
همین که به مردم حاضر در بقیع رسید فرمود: به خدا سوگند، اگر کسی یک سنگ از این قبرها را بردارد، با این شمشیر بر سرش و بر سر کسی که به وی دستور داده است میکوبم. در همین هنگام عمر بن خطاب و همراهان او با امیرمؤمنان (علیهالسلام) روبرو شدند. عمر به وی گفت: چه شد تو را ای ابوالحسن! به خدا سوگند ما قبر فاطمه را نبش کرده و بدنش را بیرون میآوریم و بر وی نماز میگزاریم.
امیرمؤمنان (علیهالسلام) با دستان خویش پیراهنش را گرفت و وی را چرخاند و بر زمین کوبید و به وی فرمود: ای سیهچردهزاده! از حق خودم (یعنی خلافت اسلامی) به خاطر این که با اختلاف ما مردم از دین مرتد نشوند، گذشتم. اما هیچگاه نسبت به قبر فاطمه (سلام الله علیها) نخواهم گذشت، سوگند به کسی که جانم در دست اوست، اگر تو و ملازمانت چیزی از این قبرها را جا به جا کنید، زمین را از خونتان سیراب خواهم کرد! اگر میخواهی، آزمایش کن ای عمر!
در این هنگام ابوبکر از راه رسید و عاجزانه به امیرمؤمنان (علیهالسلام) عرض کرد: ای ابوالحسن! تو را به حق رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و به حق آن کسی که در بالای عرش است سوگند میدهم که او را رها کنی و مطمئن باش هیچ یک از ما، کاری که تو را برنجاند انجام نخواهیم داد.
آنگاه امیرمؤمنان (علیهالسلام) دست از عمر برداشت و او را رها کرد و مردم نیز پراکنده شدند و از آن زمان به بعد، هیچ کس جرأت نکرد قبرهایی را که علی (علیهالسلام) درست کرده بود، نبش کند و به جستجوی بدن شریف فاطمه (سلام الله علیها) بپردازد.
امیرمؤمنان (علیهالسلام) بدین سان قبر شریف همسر مظلومه اش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را از نبش قبر رهانید و به وصیت خود فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که فرموده بود، کسی در غسل، کفن و نماز و دفنش حاضر نشود، عمل نمود. تا اعتراضی باشد برای همیشه بر آنانی که حقشان را غصب و حرمتشان را شکسته و آنان را مظلومانه به شهادت رسانیدند.
مسار الشیعه (شیخ مفید) از مجموعه نفیسه، ص ۶۷ ؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص ۲۵۸ ؛ الاقبال بالأعمال الحسنه (سید بن طاووس)، ج ۳، ص ۱۶۱ ؛ زندگانی چهارده معصوم علیهمالسلام (ترجمه اعلام الوری)، ص ۲۲۶ ؛ وقایع الایام، ص ۲۶۲ ؛ کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج ۲، ص ۴ ؛ اللمعه البیضاء (تبریزی انصاری)، ص ۸۵۱ و ۸۵۲ .
—
۲- درگذشت عالم فاضل “میرسید حسن مدرس اصفهانی” (۱۲۷۳ هجری قمری)
سیدحسن بن علی بن امیراسماعیل واعظ حسینی اصفهانی، معروف به مدرس، از بزرگان علمای امامیهی قرن سیزدهم هجری قمری، در سال ۱۲۱۰ ه.ق در اصفهان به دنیا آمد.
پس از آموختن مقدمات علوم دینی و فقه و اصول ، از محضر اساتید برجستهی عصر خویش از قبیل شریف العلمای مازندرانی و شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهر در نجف اشرف بهره برد.
میرحسن مدرس، پس از فراغت از تحصیل، تدریس را در زادگاه خود آغاز کرد و به درجهای از مقام علمی رسید که علما و دانش پژوهانِ علوم دینی، برای شرکت در کلاس درس او، به اصفهان میآمدند.
ایشان حاوی فروع و اصول و جامع منقول و معقول بود. کُتب اِصالَهُ البَرائه، جَوامعُ الکَلِم و قاعدهی لاضَرر از آثار اوست.
سرانجام این عالم فرزانه در جوار مسجدی که خود در اصفهان بنا کرده بود، به خاک سپرده شد.