علامه عسگرى و نقد متون تاریخ اسلام (۲)

۸٫ ملاک‏هاى عمومى جعلى بودن اخبار در نوشته‏هاى علاّمه‏الف. روایات مدح در باره قبایل. علامه از مجموعه روایات نقل شده در باره تمیمیان و نقش‏هاى مهمى که در تاریخ اسلام براى آنان گزارش شده است، در نتیجه‏گیرى کلى خود این ملاک و معیار را به دست مى‏دهد که فراوانى نقل‏ها در برترى یک قبیله و بزرگ نمایى نقش آن‏ها، نشانه ساختگى بودن آن‏هاست؛ یعنى بعضى قصد داشته‏اند با جعل روایات زیاد در فضلیت یک قبیله در طول تاریخ، دلاورى‏هاى مثبت آنان را نشان دهند.۳۰ب. توجه به مصالح عالیه صاحبان قدرت است. به عنوان مثال برخى گزارش‏هاى نقل شده در مدح و ستایش سران بنى امیه و خاندان آنان است که آکنده از خَلقِ افسانه‏هاى عجیب در انتشار فضایل و مناقب ایشان مى‏باشد، در حالى‏که از ذکر احادیث در حق عباسیان کمترین اثرى نیست. بنابراین تاریخ ساختن این احادیث پیش از عباسیان بوده است.۳۱ج. داشتن مسلک مانوى یا زندیق بودن راوى قبل از اظهار مسلمانى و به کار بردن واژه‏ها و کلمات غریب و غیر مأنوس در متن روایت. مانند روایتى که در آن نام افرادى مثل ابن محراق، جخدب، جرعب و… آمده است که از نام‏هاى نامأنوس است و در هیچ کتاب و فهرست و طبقاتى چنین نام‏هایى پیدا نمى‏شود. مطلبى نیز که از آنان نقل شده، درباره سخن گفتن اسبى است به نام اطلال که بیشتر به سخریه شباهت دارد و خواسته مسلمانان را مسخره کند. چنین اخبار و گزارشاتى جز از یک آدم بى‏اعتقاد و زندیق نمى‏تواند نقل شود.۳۲ یا در رد گزارشى که طبرى در حوادث سال ۲۲ هجرى نقل کرده واژه الله را که در عبارات به کار رفته دلیل بر جعلى بودن خبر گرفته است، داستان طبرى چنین است: پس از شکست ایرانیان در نبرد جلولا، یزدگرد به طرف رى فرار کرد. در این فرار او در داخل محملى خواب بود. به هنگام عبور از آب، یزدگرد از خواب بیدار شد گفت: والله! اگر مرا بیدار نمى‏کردید، مى‏فهمیدم که ستاره اقبال این امت چه وقت افول خواهد کرد! به خواب مى‏دیدم که من و محمد و خدا به مشورت نشسته‏ایم، خدا مى‏گفت….علامه در رد این گزارش تاریخى با استفاده از واژه‏هاى به کار رفته در عبارات، این قصه را ساختگى مى‏داند و مى‏گوید: یزدگرد و مجوسیان، زردشتى و دوگانه پرست بودند، لذا آنان کلمه «الله» را نمى‏شناختند تا به آن سوگند بخورند، بلکه ایمان آنان به اهورامزدا و سوگندشان به آتش مقدس بود، بنابر این داستان نمى‏تواند درست باشد.۳۳د. وجود نشانه‏هاى تعصب در گزارش. علامه ضمن بر شمردن ریشه‏هاى تعصب در میان قبایل عرب، نمودارى از تعصب در ادبیات عرب را گزارش مى‏دهد و سپس اظهار مى‏دارد که وجود تعصب در بین قبایل عرب دیده واقع بینى و حقیقت نگرى آنان را چنان کور ساخته که برخى از آنان را وادار ساخته تا به سود قبیله خویش داستان‏ها و افسانه‏هاى تاریخى بسازند و حتى احادیث دینى و روایت‏هاى اسلامى جعل کنند و گاهى آن افسانه‏ها را با سخنان و اشعار حماسى بیامیزند و به چشم قبیله دشمن بکشند.۳۴ه . توجه به مبانى مورخین. به طورى که اگر مورخى اعتقادش بر این بود که مبانى ناقلین اخبار گذشته خلل‏ناپذیر است، باید اخبار او را بیشتر مورد دقت و بررسى قرار داد به لحاظ این‏که به جهت این اعتقاد، خود در صدد تمییز بین اخبار صحیح از نا صحیح نبوده و صحیح و سقیم را با هم نقل کرده است.۳۵و.احراز عدم همخوانى آن با قطعیات عقلى و تاریخى.۳۶
۹٫ تکیه بیشتر در تشخیص روایات ساختگى‏اولا به مصادر و مدارک بحث مراجعه کرده و ثانیا به سند؛ به طورى که در برخى نوشته‏ها مثل القرآن الکریم و روایات المدرستین در تمام مباحث بحثى تحت عنوان «السند» یا «الاسناد» دارد و بعد از بررسى سند به متن روایت مى‏پردازد.۳۷وى اساس علم تاریخ را «روایت = نقل و قول» مى‏داند و براى تاریخ منبع کسب خبرى غیر از آن نمى شناسد و قائل است براى بررسى سند یک روایت یا گزارش نقل شده، ناچار باید روایت مورد نظر را نسل به نسل از پیشینیان تعقیب کرد تا به زمان وقوع خبر و مصدر روایت رسید.براى این منظور، مصادر را به دو دسته تقسیم مى‏کند: مصادرى که سند هر خبر و روایتى را آورده‏اند؛ مانند طبرى، خطیب بغدادى، ابن عساکر و… و مصادرى که سند روایات و اخبار را ذکر نکرده‏اند، مانند یعقوبى، مسعودى، ابن اثیر، ابن خلدون و… .در قسم اول براى به دست آوردن صحت گزارش، علاوه بر توجه به متن خبر، سند روایات بررسى مى‏شود. اما در قسم دوم که سند ذکر نشده، متن روایت با قطع نظر از سند، با مراجعه به کتاب‏هاى دانشمندان گذشته پیگیرى مى‏شود تا منشأ خبر معلوم گردد. بعد از روشن شدن منشأ خبر و توجه به متن آن، به اسناد آن نیز توجه مى‏شود.۳۸ بنابر این در بررسى‏هاى اخبار و گزارش‏هاى تاریخى، اگر سند گزارش مشخص باشد، نخستین مسأله‏اى که به آن توجه مى‏شود، سند خبر و سپس متن آن است. اما اگر سند آن گزارش مشخص نباشد، ابتدا به متن روایت مى‏پرازد و آن را با روایات دیگر مى‏سنجد، سپس سند آن را در کتب و مصادر دیگر پى مى‏گیرد. به عنوان نمونه، در باره نبرد «فحل» گزارشى را از کتب تاریخى نقل مى‏کند که در آن آمده است که در نبرد فحل، هشتاد هزار رومى به هلاکت رسید که هلاکت آنان به دست تمیمیان بوده است. سپس در رد آن، ابتدا مصادر این گزارش و مصادر گزارش‏هاى خلاف آن را چنین نقل مى‏کند:داستان فحل را طبرى از قول سیف نقل مى‏کند، اما مطالب این داستان روى هم رفته خلاف مطالبى است که سایر مورخین، از جمله بلاذرى، آورده‏اند. ضمناً هیچ یک از مورخین اشاره‏اى به حضور قهرمانان بنى تمیم نکرده‏اند. آن گاه از ابن عساکر نقل مى‏کند که مورخین بر آنند که در فتوح شام، هیچ یک از افراد قبایل اسد، تمیم و…شرکت نداشته‏اند.بعد از بررسى خبر در مصادر، سراغ سند روایت مى‏رود و در باره سند این گزارش مى‏نویسد: سیف -که در سند گزارش طبرى بود داستان فحل را از قول ابوعثمان یزید روایت مى‏کند که در قبل دانستیم او وجود خارجى ندارد و از راویانى است که سیف آفریده است.۳۹در واقع، با امتزاج دو روش سنجش راویان و بررسى دقیق متن گزارشات، به طور کامل و دقیق کتاب‏هاى حدیثى، سیره و تاریخ را مورد ملاحظه قرار مى‏دهد.سپس در پرتو سایر مدارک و م‏آخذ متن گزارشات را ارزیابى کرده و یکى پس از دیگرى از حیث سند و محتوا با همانندشان مقایسه و مورد بحث و انتقاد قرار مى‏دهد و نتایج حاصله از این تحقیق را انتخاب و آن را تحقیقى بر اساس موازین علمى مى‏نامد.۴۰
۱۰٫ نحوه ارزیابى سند داستان‏هاى تاریخى‏از مجموعه تحقیقات ایشان بر مى‏آید که در بررسى یک روایت تاریخى، براى احراز متنى نقادانه و مبتنى بر واقعیات باید به ویژگى‏هاى ذیل توجه کرد:الف. شناخت راوى و سند حدیث. به این معنا که اصولا روایت کننده‏اى وجود داشته یا نه؟ اگر وجود داشته؛ داراى چه شخصیتى بوده و از چه کسانى روایت کرده است.طبرى در حوادث سال دوازدهم، در ضمن اخبار فتح حیره از سیف نقل مى‏کند که خالد بن ولید بعضى از قلعه‏هاى حیره را محاصره نمود. عمرو بن عبد المسیح براى گفت و گو با خالد در باره صلح از آن قلعه در آمد و کیسه‏اى هم به کمرش آویخته بود. چون به نزد خالد آمد، خالد کیسه را از وى گرفت و آن‏چه در آن کیسه بود به کف دست خود ریخت، و از عمرو پرسید: این چیست؟عمرو گفت: سم مهلک و خطرناکى است. خالد سم را گرفت و با خواندن دعایى آن را خورد و گفت: تا اجل کسى نرسیده باشد، اثر نمى‏کند!علامه در بررسى سند داستان فوق سه نفر را نام مى‏برد و در باره آن‏ها چنین مى‏گوید:۱٫ غصن بن قاسم: در تحقیق و بررسى‏هاى خود به اسم و مشخصات این راوى بر خورد نکردیم و در کتب مربوط به رجال نام و نشانى از این راوى پیدا ننمودیم. لذا او را در سلک جعلیات سیف و در لیست راویان قلابى‏اى که سیف آنان را در خیال خویش آفریده، محسوب داشتیم.۲٫ مردى از کنانه: سیف راوى موهوم را نام گذارى نکرده است.۳٫ محمد: منظور از محمد در اسناد روایات سیف، پسر عبدالله بن سوادبن نویره است که تا به امروز شناخته نشده است.۴۱ب. توجه به زمان صدور و یا جعل روایت. وى در خصوص زمان صدور و جعل روایات سیف مى‏گوید: روى هم رفته مى‏توان نتیجه گرفت که زمان نشاط و فعالیت سیف در افسانه‏پردازى و دروغ سازى هایش اوائل قرن دوم هجرى بوده است. این حقیقت را گفته مزى که مدعى منحصر به فردى است که تاریخ وفات سیف را بعد از سال ۱۷۰ هجرى ذکر کرده و ذهبى که تاریخ وفاتش را در عهد هارون الرشید معین کرده رد نمى‏کند؛ چه اگر گفته آن دو درست باشد، باید سیف مدت نیم قرن بعد از تألیف کتاب‏هایش زنده باشد.۴۲
۱۱٫ تجزیه اطلاعات، ارتباط بین وقایع، استنباط و نتیجه‏گیرى‏ابتدا شخصیت‏هاى موجود در متن را معرفى مى‏کند. سپس کیفیت ارتباط این شخصیت‏ها با حادثه نقل شده را با وقایع دیگر مورد بررسى قرار داده و نتیجه‏گیرى مى‏کند و براى تقویت استنباط و نتیجه‏گیرى خویش اقوال دانشمندان دیگر را نقل مى‏کند. نتیجه‏اى که از روش فوق به دست مى‏آید عبارت است از:الف. فضاى سیاسى، اجتماعى، زمان نقل و انگیزه‏هاى راوى از جعل یا نقل آن معلوم مى‏گردد. مثلا وى انگیزه جعل دو نفر صحابى به نام‏هاى معاویه بن رافع و عمرو بن رفاعه را براى مستور داشتن قیافه نفرین شده معاویه بن ابى سفیان و عمرو بن عاص مى‏داند که رسول خدا (ص) آن دو را نفرین کرد۴۳؛ یا بخشى از روایات احراق مرتدین را که به امام على بن ابى طالب (ع) نسبت داده‏اند به این انگیزه مى‏داند که خواسته‏اند خلیفه اول را – که فجائه سلمى را سوزاند تبرئه کنند؛ و یا روش امام(ع) را با روش خالد بن ولید – که عده‏اى از مسلمانان را به جهت عدم پرداخت زکات -آتش زد – یکسان جلوه دهند.۴۴در نمونه دیگر، روایات و گزارش‏هاى رسیده از وقایع صدر اسلام را با توجه به متن، موضوع و واژه‏هاى به کار رفته در آن، تقسیم بندى و زمان پیدایى آن‏ها را مشخص و رابطه بین حوادث را بیان مى‏کند؛ به طورى که فضاى جدیدى از واقعه تاریخى خلق مى شود. مثلا روایاتى را که درباره امامت خلفاى راشدین از رسول خدا(ص) نقل شده است به چهار گروه به ترتیب ذیل تقسیم و با توجه به فضاى پیدایى آن‏ها، زمان جعل را مشخص مى‏سازد.، احادیثى که نام چهار خلیفه به ترتیب خلافت آن‏ها آمده است. این احادیث بعد خلافت امام على (ع) ساخته شده است. دلیل بر این مطلب این است که در این احادیث سخن از دشنام است، و واژه دشنام در زمان معاویه رواج پیدا کرده‏است که معاویه دستور داد امام (ع) را دشنام دهند (از حضرت نقل شده است که هر کس اصحاب مرا دشنام دهد مرا دشنام داده) و این کار به وسیله معاویه مرسوم شد.، احادیثى که نام سه خلیفه در آن‏ها آمده است. این دسته احادیث نیز بعد از خلافت عثمان روایت شده‏اند. شاهدش نیز آن است که تنها در آن سخن از سه خلیفه اول است، و نیز از کشته شدن عثمان سخن به میان آمده است.، احادیثى که در آن‏ها تنها نام شیخین آمده است. این دسته از روایات بعد از خلافت عمر به وجود آمده است و تنها سخن از دو خلیفه اول در میان است.، روایاتى که اختصاص به خلافت ابوبکر دارد. در این بخش از روایات اسمى از خلفاى دیگر نیامده و تنها به فضایل ابوبکر پرداخته شده است‏.۴۵ با توجه به این تحلیل، فضاى جدیدى براى روایات نقل شده به وجود مى‏آید که در تحلیل سایر وقایع مربوط به آنان نیز مؤثر است.ب. ویژگى‏هاى عصرى را که موجب پیدایش برخى احادیث شده روشن مى‏سازد. مثلا ویژگى‏هاى عصر سیف را که روایات زیادى در آن پیدا شده چنین بیان مى‏کند: دوران سیف زمانى بود که در آن تعلق خاطر به قبیله و تعصبات قبیله‏اى و حفظ م‏آثر و افتخارات آن، در تمام شهرهاى اسلامى به شدت حکومت مى‏کرد، دیگر این که در این زمان، تعصبات خشک و بى معنا، میهن سیف (عراق) محل نشاط و خود نمایى مانویان (زندیقان) بود. طبیعى است که در چنین شرایطى زمینه جعل و تحریف هموار و مهیا باشد.۴۶ج. به شناخت داستانى بودن روایت کمک مى‏کند.د. برخى تحریفات به وجود آمده در تاریخ اسلام مشخص مى‏شود.ه . میزان اهمیت برخى حوادث در بین گروه‏ها و فرق مختلف معلوم مى‏گردد.و. تطور برخى روایات تاریخى در باب یک موضوع یا حادثه که در دوره‏هاى مختلف به صورت‏هاى گوناگونى نقل شده به دست مى‏آید.ز. مجارى ورود روایات جعلى مشخص مى‏شود.۴۷
۱۲٫ نشان دادن راه‏هاى جعل خبر در روایات سیف‏علاّ مه با دسته بندى روایات سیف و استنتاج از مجموعه آن‏ها، چگونگى جعل در روایت‏هاى سیف را روشن ساخته است. وى قائل است اگر اتفاقى براى یک فرد یمانى و یک فرد مضرى واقع شده باشد و سیف نتوانسته باشد آن را با داستان عبد الله بن سبأ به نفع مضرى تمام کند، افسانه دیگرى ساخته و چنان‏که شیوه سیف است، قدر و مقام یمنى را در آن داستان پایین و آقایى و موقعیت فرد مضرى را به اثبات مى‏رساند۴۸ و داستانى را مؤید داستان دیگر و مطلبى را مؤید موضوعى دیگر قرار مى‏دهد۴۹ و براى این کار از راه‏هاى ذیل بهره مى‏برد:، ساختن جنگ‏هاى خونین، مانند جنگ با مرتدین.، جعل افسانه‏هاى خرافى، مانند داستان اسود عنسى [مقصود روایت خاص سیف در باره اسود است‏].، جعل و ساختن اشخاص و اماکن موهوم، مانند فرماندهى به نام طاهر و سرزمینى به نام اعلاب.، خلط و درهم ساختن احادیث.، تبدیل اسماء راویان حدیث وصحابیان پیامبر(ص) و تغییر قهرمانان وقایع و حوادث‏۵۰.
۱۳٫ بر اساس تحلیل و شواهد تاریخى مطلبى را احراز مى‏کندعلامه در توضیح مفاهیم مورد قبول هر کدام از فرق اسلامى، با کنکاش در نصوص تاریخى و غیر تاریخى، مطلب مورد قبول آنان را احراز و سپس آن را با مفاهیم مورد قبول سایر فرق مقایسه مى‏کند. بعد آن را با سیره رسول خدا (ص) یا لغت و سیره متشرعه محک مى‏زند؛ مثلا وقتى مفهوم خمس را در مکتب خلفا و اهل بیت(ع) بررسى مى‏کند، نحوه عملکرد خلفا و اهل‏بیت(ع) را در طى دوره‏هاى مختلف تاریخى مورد بررسى قرار مى‏دهد و نتیجه مى‏گیرد که خمس در نزد هرکدام از این دو، چه مفهومى داشته و شیوه و عملکرد پیامبر(ص) مطابق کدام یک از این دو عملکرد بوده است.۵۱
۱۴٫ توجه به منابع تاریخى کهن‏علامه دیدگاه‏ها و آراء خود را بر کتاب‏هاى معتبر اسلامى بنا نهاده و به منابع دست اول اکتقاکرده است به طورى که تنها از منابع قبل از چهارم هجرى استفاده کره و تصریح نموده است که از منابع قرن‏هاى پس از سال پانصد هجرى نقل نکرده است.۵۲
۱۵٫ انکار کلى واقعه پس از انکار جزئیات‏با نقل جزئیات یک واقعه نقل شده تاریخى و نشان دادن نادرستى آن‏ها، انکار کلى آن واقعه را نتیجه مى‏گیرد. مثلا در قصه عبد الله بن سبأ با انکار حوادث منسوب به ابن سبأ و تشکیک در جزئیات آن‏ها، وجود عبدالله بن سبأ را منکر شده است‏.۵۳ بدین صورت که روایات مربوط به ابن سبأ را تک تک پى‏گیرى مى‏کند و پس از بررسى متن و سند، آن‏ها را منکر مى‏شود و از انکار آن‏ها کذب ابن سبأ را نتیجه مى‏گیرد. سپس این نتیجه را مبناى استدلال‏هاى بعدى قرار مى‏دهد.
۱۶٫ انکار قضایاى تاریخى با بررسى روایات متناقض آن‏علامه عسگرى وجود روایات متناقض در باره یک واقعه تاریخى را دلیل بر کذب آن واقعه دانسته است.۵۴ البته در صورتى اصل گزارش انکار مى‏شود که حداقل مفهوم دو گزارش با هم ناسازگار بوده و همدیگر را انکار کنند. فرق این روش با روش قبلى در این است که در مورد قبلى ممکن است، اصولا قضایا و روایات مربوط به یک واقعه همدیگر را انکار نکنند.
۱۷٫ نقد ناقلان وقایع به نقد مبانى آنان‏به این معنا که با وقایع تاریخى نقل شده مبانى ناقلان برخى وقایع را نقد زده است به عنوان نمونه:ابن حجر در بخش اول مقدمه کتاب الاصابه خود زیر عنوان «تعریف صحابى» با توجه به آن‏چه از پیشوایان خود در شناخت صحابى رسیده، مبنایى را اتخاذ مى‏کند که با توجه به آن مبنا، صحابى بودن گروه بسیارى ثابت مى‏شود. مبنا این است که بنا به گفته ابن ابى شیبه، پیشینیان را رسم بر این بوده که در جنگ‏ها جز شخص صحابى را به فرماندهى سپاه انتخاب نمى‏کردند. بنابراین، آنانى که در زمان فتوحات فرمانده سپاه شده‏اند صحابى بوده‏اند. ابن حجر با توجه به این مبنا مى‏نویسد: اگر کسى اخبار و رویدادهاى جنگى و فتوح اسلامى را بررسى و پیگیرى کند، از این دسته صحابیان که ما آنان را در قسمت اول کتاب خود آورده‏ایم فراوان خواهد یافت.۵۵علامه عسگرى با آوردن نقل‏هاى متعدد تاریخى نشان داده است که افراد غیر صحابى نیز جزء فرماندهان بوده‏اند و مرتدین نیز در جنگ‏ها شرکت داشته‏اند. به عنوان نمونه از کتاب الاغانى ابوالفرج اصفهانى نقل مى‏کند که عمر، امرؤالقیس را که به دست او مسلمان شد، پیش از این‏که حتى رکعتى نماز بخواند حکومت و ولایت داد۵۶٫تقریبا بخش‏هاى عمده‏اى از کتاب معالم المدرستین نقل و نقد مبانى و استظهارات اهل سنت با روایت‏هاى تاریخى است. وى در آن‏جا با نقل مبانى اهل سنت در باره تأویل و اجتهاد، و توجیه برخى وقایع تاریخى با توجه به آن مبانى، مثل جنایت خالد در قبیله مالک بن نویره، آتش زدن فجائه توسط خلیفه اول و… آن‏ها را با آوردن نمونه‏هایى از عملکرد رسول خدا (ص) در موارد مشابه رد مى‏کند.۵۷
۱۸٫ استفاده از تاریخ کاربرد کلمه در توضیح اصطلاحات‏وى در قسمت اول جلد دوم معالم المدرستین، اصطلاحاتى مانند قرآن، نام‏هاى قرآن، معنا و مفهوم کتاب، سنت، فقه، اجتهاد و مصحف را با استفاده از لغت و موارد استعمالشان را در نزد مسلمانان بررسى مى‏کند. به عنوان مثال در بررسى نام‏هاى قرآن مى‏نویسد: از نام‏هاى قرآن در نزد مدرسه خلفا، لفظ «مصحف» است، در حالى که این کلمه نه در قرآن آمده نه در حدیث شریف نبوى. تنها زمانى که ابوبکر قرآن را جمع کرد، در صدد بر آمد نامى براى آن انتخاب کند. هر کس نامى گفت که ابوبکر نپسندید. ابن مسعود گفت: من در حبشه کتابى دیدم که آن را مصحف مى‏گفتند. از آن پس، همه به قرآن مصحف مى‏گفتند.۵۸ بعد از این به دفاع از مکتب اهل بیت(ع) مى‏پردازد که مراد از مصحف فاطمه(س) -چنانکه برخى از اهل سنت پنداشته‏اند – قرآن دیگرى غیر از قرآن موجود بین مسلمانان نیست، بلکه اخبار شخصى است که بر امت اسلامى حاکم مى‏شود.۵۹
۱۹٫ توجه به روایت‏هاى مشهور و طرد روایات غیرمشهور۶۰وى روایتى را از قعقاع بن عمر از طریق سیف بن عمر چنین نقل مى‏کند که روز وفات رسول خدا (ص) پس از نماز ظهر، در مسجد شایع شد که انصار مى‏خواهند با سعد بیعت کنند و پیمان رسول خدا (ص) را بشکنند. ایشان ضمن خدشه در سند این روایت آن را از نظر متن نیز مورد ارزیابى قرار مى‏دهد و مى‏گوید: متن روایت فوق با مهارتى ساخته شده که خواننده آن تصور مى‏کند در باره خلافت مردم با رسول خدا (ص) پیمانى بسته بودند که انصار مى‏خواستند آن پیمان را بشکنند. بنابراین متن روایت برخلاف نقل‏هاى تاریخى معتبر در باره سقیفه بنى ساعده و بیعت با ابوبکر است.هم‏چنین علاّ مه در بررسى روایات احراق مرتدین که به امام على بن ابى طالب (ع) نسبت داده شده و حوادث نقل شده پیرامون این موضوع گفته است: اگر این حوادث واقعیت داشت چگونه بر مورخین مخفى مانده است…۶۱؟
۲۰٫ فرضیه‏سازى بر اساس حوادث نقل شده تاریخى و تأیید آن با قرآن و حدیث‏وى نمونه‏اى تاریخى ذکر مى‏کند مبنى بر این‏که در جنگ خیبر فرمانده یهودیان بر رسول خدا(ص) اعتراض کرد که چگونه بر شما رواست که حیوانات ما را بکشید و میوه‏هاى درخت‏هاى ما را بخورید و…؟ حضرت پس از این اعتراض یهودى دستور داد مسلمانان جمع شدند، خطبه‏اى خواند و فرمود: آیا فکر مى‏کنید که خداوند چیزى را حرام نکرده مگر آن که در قرآن هست و خارج از آن حرامى نیست؟ آگاه باشید آن‏چه من گفتم مانند آن‏هایى است که در قرآن مى‏باشد.۶۲با توجه به این گزارش، علامه فرضیه‏اى مى‏سازد مبنى بر این‏که دو قسم وحى داریم: وحى قرآنى و وحى غیر قرآنى، سپس نتیجه مى‏گیرد که تنها با قرآن همه احکام دینى فهمیده نمى‏شود و بر این گفتار خویش حدیثى از رسول خدا(ص) نقل مى‏کند که فرمود: آگاه باشید که خداوند براى من قرآن رافرستاد و همراه آن حقایق فراوان دیگر بمانند آن‏۶۳.در خاتمه لازم به ذکر است که حساسیت نسبت به رخدادهاى مهم وقایع تاریخ اسلام (مثل حادثه سقیفه، و…)، توانایى ساختارسازى در بحث، خلاقیت، آگاهى از موضوعات، روش مطلوب جمع‏آورى و نشان دادن غلطهاى فاحش تاریخى که دانشمندان بزرگ مرتکب شده‏اند، از ویژگى‏هاى تحقیقات علامه عسگرى است.نمونه‏اى از این حساسیت‏هاى علامه که برخى از بزرگان علما به آن توجه نکرده‏اند این‏که: یکى از اخبار ساختگى سیف داستان جراد بن مالک بن نویره و طاهر ابو هاله تمیمى است که ابن حجر آن‏دو را در الاصابه آورده و دانشمند جلیل القدرى چون سید شرف الدین نیز با اعتماد به سخن ابن حجر به اشتباه افتاده است و جراد و ابو هاله را بدون این‏که سند بدهد از جمله بزرگان صحابه دانسته که از شیعیان و پیروان امام على (ع) بودند.قبل از شرف الدین بزرگانى مانند شیخ طوسى (ره) در کتاب رجال و مامقانى (ره) در تنقیح المقال، افرادى چون قعقاع بن عمرو تمیمى، زیاد بن حنظله و نافع بن اسود تمیمى را که از ساخته‏هاى سیف بن عمر تمیمى کذاب هستند، از شیعیان على بن ابى طالب شمرده‏اند.۶۴ وى علما و دانشمندانى که براى صحابه رسول خدا (ص) شرح حال نوشته‏اند و اصحاب ساخته دست سیف را جزء صحابه حقیقى او نام برده یا براى قهرمانان خیالى و افسانه‏اى سیف شرح حال نوشته‏اند یا به نحوى ساخته‏هاى سیف در نوشته‏هاى آنان راه یافته است را قریب به هفتاد نفر ذکر مى‏کند که عمده آنان قبل از قرن دهم وفات یافته‏اند.۶۵
پی نوشت ها :

۳۰٫ همان، ج ۳، ص ۶۶ و ج ۱،ص ۲۷۰٫۳۱٫ همان، ج ۱، ص ۱۲۱٫۳۲٫ همان، ج ۱، ص ۱۹۱٫۳۳٫ همان، ج ۱، ص ۳۵٫۳۴٫ همان، ج ۱، ص ۸۸٫۳۵٫ همان، ج ۳، ص ۵۳٫۳۶٫ عبد الله بن سبأ، ج ۳، ص ۴۹؛ احادیث ام المؤمنین عائشه، ج ۱، ص ۷۸٫۳۷٫ یکصد و پنجاه صحابى ساختگى، ج ۳، ص‏۷۳.۳۸. همان، ج ۲، ص ۳۲٫۳۹٫ همان، ج ۱، ص ۲۶۹ و ۲۶۴ و ۱۹۰ و ۱۷۸٫۴۰٫ نقش عائشه در تاریخ اسلام،مترجم هریسى، ج ۲، ص ۲۷۵٫۴۱٫ عبد الله بن سبأ، ج ۲، ص ۱۳۳٫۴۲٫ یکصد و پنجاه صحابى ساختگى، ج ۱، ص ۳۷٫۴۳٫ عبد الله بن سبأ، ج ۲، ۱۹۹٫۴۴٫ همان، ج ۳، ص ۴۵٫۴۵٫ احادیث ام المؤمنین عائشه، ج ۱، ص ۷۲ – ۷۱٫۴۶٫ یکصد و پنجاه صحابى ساختگى، ج ۱، ص ۳۸٫۴۷٫ فصلنامه علمى تخصصى علوم حدیث، سال ششم، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۰، ص ۹۷٫۴۸٫ یکصد و پنجاه صحابى ساختگى، ج ۱، ص ۹۸٫۴۹٫ همان، ج ۱، ص ۱۹۲٫۵۰٫ همان، ج ۱، ص ۱۹۱٫۵۱٫ معالم المدرستین، ج ۲، ص ۹۶ به بعد.۵۲٫ عبدالله بن سبأ، ج ۱، ص ۳۴٫۵۳٫ همان، ج ۲، ص ۱۹۶ و ۲۰۰۴٫۵۴٫ همان، ج ۳، ص ۲۴ و ۲۷٫۵۵٫ یکصدو پنجاه صحابى ساختگى، ج ۴، ص ۲۸٫۵۶٫ همان، ج ۴، ص ۲۴٫۵۷٫ معالم المدرستین، ج ۲، ص ۷۴به بعد.۵۸٫ همان، ج ۲، ص ۱۴٫۵۹٫ همان، ج ۲، ص ۳۴٫۶۰٫ عبد الله بن سبأ، ج ۱، ص ۸۸٫۶۱٫ همان، ج ۳، ص‏۵۰.۶۲. نقش ائمه در احیاء دین، ج ۲، ص ۲۲٫۶۳٫ همان، ج ۲، ص ۱۹٫۶۴٫ یکصد و پنجاه صحابى ساختگى، ج ۳ ،ص ۳۸۵٫۶۵٫ همان، ج ۱، ص ۱۰۴٫

منابع‏ :، ابن اثیر، على بن ابى الکرام، الکامل فى التاریخ؛ دار بیروت، بیروت.، ابن کثیر، اسماعیل بن کثیر، البدایه و النهایه؛ تحقیق على شیرى، دار احیاء تراث عربى، بیروت: ۱۴۰۸٫، ابو الفداء اسماعیل بن على، المختصر فى اخبار البشر؛ دار الکتب العلمیه، بیروت: ۱۴۱۷٫، بخارى، محمد بن اسماعیل، کتاب البخارى؛ دار الفکر، بیروت: ۱۴۰۱٫، عسگرى، مرتضى، احادیث ام المؤمنین عایشه و ادوار من حیاتها، دار الزهراء، بیروت: ۱۴۱۳٫، عسگرى، مرتضى، القرآن الکریم و روایات المدرستین؛ دانشکده اصول دین، قم: ۱۳۷۸٫، عسگرى، مرتضى، عبد الله بن سبأ و دیگر افسانه‏هاى تاریخى؛ مترجمین: فهرى، نجمى، هریسى، مجمع علمى اسلامى، تهران: ۱۳۷۰٫، عسگرى، مرتضى، معالم المدرستین؛ مؤسسه بعثت، تهران: ۱۴۱۲٫، عسگرى، مرتضى، نقش ائمه در احیاء دین؛ اتحاد، تهران.، عسگرى، مرتضى، نقش عایشه در تاریخ اسلام، مترجمین، سردارنیا، نجمى، هریسى، جاودان، مرکز انتشاراتى منیر، چاپ هشتم، تهران: ۱۳۷۵٫، عسگرى، مرتضى، یکصد و پنجاه صحابى ساختگى؛ مترجم عطا محمد سردار نیا، نشر کوکب، تهران: ۱۳۶۱ه، فصلنامه علمى تخصصى علوم حدیث، سال ششم، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۰٫، مالک بن انس، کتاب الموطأ؛ محمد فؤاد عبدالباقى، دار احیاء التراث العربى، بیروت: ۱۴۰۶٫، مسلم نیشابورى، صحیح مسلم؛ بیروت: دار الفکر، [بى تا].

برگرفته از : پژوهش و حوزه شماره ( ۱۴-۱۳ )منبع: http://whc.ir

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.