مفهوم تاریخ و فایده مندی آن از منظر شهید مطهری (ره) (۲)

گذشته به عنوان آموزگاری برای امروز
ای. اچ. کار می گوید: در دس های تاریخ، ما فرض را براین گذاشته ایم که از گذشته برای حال درس بیاموزیم، اتفاقا این تاثیر متقابل است. از گذشته برای حال دس می آموزیم و از حال برای گذشته. این حرف، حرف درستی است و علت آن این است که انسان طبیعت مشابهی دارد. افرادی که جامعه شناس هستند و جامعه زمان خود را خوب می شناسند، بهتر می توانند جوامع گذشته را تفسیر کنند. (۱) ما تاریخ را می خوانیم برای اینکه راهگشا به سوی آینده باشد. اگر بنا شود که تاریخ فقط بتواند تا زمان حال خودش را معرفی کند و نتواند راه را به سوی آینده بگشاید فایده تاریخ چیست؟ قرآن تاریخ را از این نظر مورد مطالعه قرار می دهد که راهگشای ما به سوی آینده است و باید باشد. (۲) بدیهی است در چنین دیدگاهی تمامی پژوهش های تاریخی، بایستی معطوف به آینده و حال باشند، به عبارت بهتر لازم است هر محقق عرصه تاریخ، در مراحل پژوهش به این نکته توجه کند که قرار است نتایج پژوهش، مورد استفاده اکنون یا حتی سال های آیند قرار گیرد. از پژوهش انجام شده با چنین الگویی می توان انتظار داشت که برای جامعه مفید فایده باشد. اما با نگاهی به تحقیقات تاریخی انجام شده (حتی در دوره فعلی) به سادگی می توان دریافت که بخش اعظم این تحقیقات مشکلی را از اکنون حل نمی کند. چرا که اساساً مسأله ذهنی مولف و محقق در ابتدا حل مشکل حاضر جامعه نبوده است. پس در تحقیقات تاریخی مرکز ثقل تحقیق بایستی بر مسائل مورد استفاده روز جامعه قرار گیرد واز پرداختن به مسائل حاشیه ای وبی ثمر خودداری شود. برای نیل به چنین هدفی لازم است محقق تاریخ ابتدا به شناسایی ودرک قواعدوضوابط حاکم بر تاریخ جوامع بشری وسنت های جاری وساری در آن بپردازد تا بتواند حوادث را در بستری صحیح تحلیل نماید. البته نمی توان گفت بشر صددر صد قادر به کشف قوانین تاریخ است ولی تا حدودی می تواند وقایع را تعمیم دهد. (۳) این موضوع موجب شد تا عده ای اساسا تاریخ را علم ندانند و ادعا کنند که چون انسان مختار و آزاد است پس نمی توان قوانین ثابت و کلی برای تاریخ و جامعه صادر کرد. دیگر اینکه علم با ثبات سروکار دارد، ولی تاریخ عبارت است از یک جریان که در این مورد جامعه شناسی می تواند علم باشد. زیرا جامعه شناسی به جامعه بر مبنای یک امر ایستا نظر می کند ولی تاریخ در جریان است. وجه سوم این است که علم به قول اینها یعنی اثر متقابل تجربه و فرضیه، یعنی عالم ابتدا فرضیه ای می سازد و بعد فرضیه اش را در عمل تجربه می کند. اگر در عمل درست درآمد آن قانون علمی می شود، اما تاریخ تجربه کردنی نیست. (۴) به همه موارد فوق می توان پاسخ داد. درخصوص رفتار انسان و برخورداری او از اختیار، تقسیم بندی اگوست کنت در علم مفید است. وی علوم را به دو دسته ساده وپیچیده تقسیم می کند. او ساده ترین علم را ریاضیات می داند؛ چرا که در آن ذهن آدمی کمتر دچار اشتباه می شود. علوم مربوط به طبیعت بی جان در درجه متوسط قرار دارد. مرحله بعد، قوانین مربوط به علوم زیستی است. مرحله بعد قوانین مربوط به نباتات وسپس حیوانات وسپس قوانین مربوط به انسان قرار دارد. اما سخت ترین وپیچیده ترین مرحله، قوانین مربوط به انسان در اجتماع است که شاید هرگز نتواند قوانین اجتماعی را درک کند. به هرحال تاریخ ضابطه دارد،اما ضوابطش بسیار پیچیده است. در خصوص اینکه تاریخ درجریان است وضابطه پذیر نیست باید گفت که خود جریان ها نیز ضابطه دارند که به عنوان مثال به اصول تکامل داروین اشاره کرد. پس قانون کلی همواره درباره امور ثابت نیست. (۵) در اینجا عده ای به اسلام ایراد گرفتند که چون جامعه ثابت نیست پس نمی توان قوانین ثابت برای آن گذاشت، اما باید گفت که این عده اشتباه کرده اند وفکر کرده اند که همیشه قانون مساوی با ایستا بودن است وچون جامعه همیشه در حرکت است پس نمی توان امر ایستایی را بر آن حمل نمود. اما باید گفت نوع ضوابط تعیین شده برای جامعه متعالی توسط اسلام، ضوابطی است که فارغ از ایستایی وپویایی است. مثلا راستی ضابطه جامعه است که می خواهد خوب حرکت کند. (۶) در مورد اینکه تاریخ قابل تجربه نیست پس نمی تواند علم باشد، باید گفت: نوع تجربه در تاریخ، تجربه لابراتوری نیست. تجربه تاریخی خودش نوعی از تجربه است. یعنی حادثه ای برای جامعه پیش می آید وآن حادثه بعد عواقبی پیدا می کند و آن عواقب را ما می بینیم یا اطلاع قطعی داریم. به عنوان مثال می توان به جنگ بین الملل دوم وعواقب نانسیسم وبلند پروازی های هیتلر اشاره کرد. (۷) با توجه به آنچه گذشت روشن می شود که تاریخ خود دارای ضوابطی است واین ضوابط همواره پایدار است.محقق عرصه تاریخ می بایست این ضوابط را شناسایی کند وحوادث را چنان که گفته شد دربستر این ضوابط تحلیل نماید.
رابطه مورخ و جامعه
پاره ای از نظریات وجود دارند که مورخ را محصول جامعه خود می داند ودرنتیجه قضاوت اورا یک قضاوت سلیقه ای وغیر واقعی قلمداد می کنند. در جواب این عده باید گفت: قطعا ذهن انسان در قضاوت خود اشتباه می کند. اینها تصورشان این است که مورخ یک پدیده اجتماعی است که خودش ساخته اجتماع وصد در صد محکوم ومجبور اجتماع است. نمی گویند مورخ وجود ندارد می گویند مورخ وجود دارد ولی این مورخی که شما می بینید خودش یک پدیده اجتماعی است وقضاوتش محکوم به وضع اجتماعی اوست. (۸) البته محقق تاریخ زمانی موفق خواهد بود وقضاوت او پذیرفته ومعتبر است که خود را از این آسیب در امان بدارد. به عبارت بهتر، محقق باید از اجتماعی که در آن قرار دارد خارج شود وبا اطلاع کافی از اوضاع اجتماعی حوزه مورد مطالعه خود قضاوت نماید. این امرخصوصا برای محققان عرصه تاریخ معاصر ایران اهمیت بسزایی دارد. چرا که عدم اطلاع کافی از اوضاع خاص جامعه ایران- خصوصا درتحلیل تحولات مشروطه وپس از آن – موجب اشتباهاتی نابخشودنی در کار محقق خواهد شد. چنان که در مورد جنبش های اسلامی نیز این مشکل وجود دارد. نظر به اینکه بررسی کافی درموردجنبش های اصلاحی در تاریخ اسلام به عمل نیامده است، انسان در ابتدا می پندارد تاریخ اسلام از نظر جنبش های اصلاح طلبانه، تاریخی راکد و صامت است. اما لااقل هزار سال است که این اندیشه در میان مسلمانان راه یافته است که در اول هر قرن، یک مجدد و احیا کننده دین ظهور خواهد کرد. (۹) فلاسفه تاریخ ادعا کرده اند که شاید نتوان هیچ حادثه ای تاریخی را در زمان خودش شناخت و یا ارزیابی کرد و باید زمان بگذرد تا همه عوامل خود را نشان دهند.(۱۰) در واقع این مطلب نیز تاکیدی جدی بر لزوم توجه مورخ به ارزیابی حوادث، ضمن توجه به همه عوامل موثر در بروز یک حادثه می باشد. به علاوه در اینجا روشن می شود که مورخ رسالت سنگین ارزیابی و قضاوت درباره رخدادهای گذشته و عملکرد پدران ومادران و نسل های قبل جامعه را بر عهده دارد. البته باید توجه داشت که تاریخ علّی و(تحلیلی) مبتنی بر این است که جامعه مستقل از افراد اصالت وشخصیت دارد واگر جامعه مستقل از افراد اصالت نداشته باشد جز افراد وقوانین حاکم بر آنها چیزی وجود نخواهد داشت ودر نتیجه تاریخ علّی که علم به قواعد وسنن حاکم بر جامعه هاست،بلا موضوع است.(۱۱) به هر حال باید دانست که در ارزیابی وقضاوت تحولات گذشته، بر آینده کلی جامعه را باید مستقل از افراد مورد نظر دانست وسپس به تحلیل حوادث پرداخت. بی تردید افراد یک جامعه هرگز به دنبال خیانت به جامعه خویش نیستند، اما زمانی که دست بیگانه در کار است و طرحی تدوین شد که جامعه از آن بی خبر است، چه بسا که یک ملت خود به دست خود به خیانت بپردازد ودر راستای اهداف بیگانه قدم بردارد. اینجاست که رسالت مورخ واهمیت آن درتبیین حوادث روشن می شود. گذشته از این،در چنین رویکردی مورخ می تواند مسیر آیند حوادث را نیز تشخیص داده وبه پیش بینی آن یا لااقل حدودونتیجه آن بپردازد.
تاریخ و پیش بینی آینده
تاریخ را به صورت قطعی نمی شود پیش بینی کرد واین امر در نهایت بر می گردد به بغرنج بودن انسان در تاریخ و کلا در علوم انسانی. این انسان است که کار انسان دیگر را مطالعه می کند (اتحاد عالم ومعلوم). برعکس علوم طبیعی که عالم ومعلوم دو چیز مجزا هستند، اینجا چون انسانی می خواهد کار انسان دیگر را مطالعه کند، شخصیت خود مورخ معیار قضاوت قرار می گیرد و از این جهت هرکس خودش هر جور هست، تاریخ را آن جور تفسیر می کند که خودش هست و این نکته خوبی است. هر چند ما صد درصد آن را نمی پذیریم. (۱۲) در تاریخ پیش بینی صد درصد وجود ندارد. تاریخ همین مقدار می تواند به ما درسی بدهد که ما از راه شناخت مقتضیات بتوانیم حوادث را به همین صورت پیش بینی کنیم. چون مقتضی حادثه را شناختیم پس خود حادثه را به همین شکل پیش بینی می کنیم که وقتی می گوییم فلان حادثه مترقب است یعنی مقتضیاتش موجود است. مقتضیات را از تجربه هایی که در گذشته داریم، از گذشته مقتضی حاضر را کشف می کنیم. اما این دلیل نمی شود که پیش بینی ما صد در صد درست باشد. همین طورکه پیش بینی های مارکس همه خلاف از آب در آمد. نکته مذکور بسیار مهم است. یعنی اولا باید پذیرفت که خود مورخ معیار قضاوت است و چون مورخ یک انسان است پس نمی توان قطعا قضاوت او را منطبق با واقعیت دانست وثانیا اینکه به هرروی، پیش بینی صد درصد در تاریخ وجود ندارد و این اهمیت شناخت ضوابط و مقتضیات رویداد حوادث را روشن می سازد. آنچه مسلم است برای تاریخ تا حدودی قوانین کلی می شود کشف کرد و تاحدودی همین قوانین کلی را از تاریخ می توان درس آموخت وتاحدود همین قوانین کلی پیش بینی هم می توان کرد. اصلا این دو مساله درس های تاریخ و پیش بینی تاریخ هردو یک مساله است و جدا کردن این دو کار صحیحی نبوده است. (۱۳)
پی‌نوشت‌ها:

* کارشناس ارشدرشته تاریخ ۱٫ فلسفه تاریخ ۱، همان، ص ۱۹۱٫ ۲٫ مرتضی مطهری، تکامل اجتماعی انسان، تهران، صدرا ۱۶٫ ۳٫ فلسفه تاریخ، همان ص ۱۸۹٫ ۴٫ همان، ص ۱۷۳٫ ۵٫ همان ص ۱۷۷٫ ۶٫ همان. ۷٫ همان. ۸٫ فلسفه تاریخ ۱، همان، ص۱۴۹٫ ۹٫ مرتضی مطهری، نهضت های اسلامی درصد ساله اخیر، تهران، صدرا، ص ۱۰٫ ۱۰٫ مرتضی مطهری، حماسه حسینی، تهران، صدرا، ج ۲، ص ۲۳۱٫ ۱۱٫ جامعه و تاریخ، همان، ص ۷۹٫ ۱۲٫ فلسفه تاریخ، همان، ص ۱۹۴٫ ۱۳٫ فلسفه تاریخ ۱، همان، ص ۱۹۰٫
منبع:نشریه ۱۵ خرداد شماره ۷ ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.