نقد حدیث « اصحابی کالنجوم » (۱)

اهل سنّت بر این اعتقادند که خداى سبحان و رسول گرامى او، اصحاب را تزکیه و پاک گردانده و همه آنها را عادل قرار داده اند و باید بر همین مبنا حرکت کرد و هر آنچه را که صحابه مخالف و منافى نصوص صریح قرآن و سنّت انجام داده اند، به تأویل برد و توجیه کرد. آنان در این ادعا، به آیاتى از قرآن کریم و روایاتى که در کتب خود از رسول اکرم ـ صلی الله علیه واله ـ در فضیلت صحابه نقل کرده اند، استناد جسته اند و یکى از معروفترین احادیثى که بدان متمسک شده اند ، حدیث «اصحابى کالنجوم، بایّهم اقتدیتم اهتدیتم» است.در این مقاله ، نخست ، دیدگاههاى رجال نامى و علماى معروف اهل سنت را درباره حدیث «نجوم» یادآور مى شویم و سپس به ذکر نقدهاى آن پرداخته و آنگاه راویان آن را مورد ارزیابى قرار مى دهیم؛ و در پایان، مرورى گذرا بر شرح حالات صحابه اى که مشمول حدیث مزبور هستند، خواهیم داشت.
معناى لغوى « اصحاب »:در آغاز و براى ورود به بحث ، معناى لغوى «صُحبه» را یادآور مى شویم؛ صُحبه در لغت ، معاشرت و ملازمت است[۱] و جمع اسم فاعل آن ، صَحْب و اصحاب و صحابه مى آید.راغب، در «مفردات» مى گوید: «در عرف، جز به کسى که ملازمت او زیاد باشد، صاحب گفته نمى شود».[2] بنابراین، صاحب و یار پیامبر ـ صلی الله علیه واله ـ آنگونه که اقتضاى کلمه، از نظر لغت است، کسى است که با آن حضرت معاشرت و ملازمت داشته است. چنین شخصى، مسلمان بوده یا کافر، شایسته یا تبهکار، مؤمن یا منافق، تفاوتى ندارد؛ زیرا اصلِ در این اطلاق، آنگونه که فیّومى نیز گفته است، «کسى است که با او [یعنى پیامبر ـ صلی الله علیه واله ـ] مجالستى داشته و یا او را دیده است».[3]
معناى اصطلاحى « صحابى »:اصولیان و محدّثان اتفاق نظر دارند که نام «صحابى» تنها بر فرد مسلمان اطلاق مى شود. در تعریف صحابى گفته هاى متفاوتى وجود دارد؛ آنچه اصولیان معتبر مى دانند این است که: «صحابى کسى است که با پیامبر (صلی الله علیه و اله)مجالستى طولانى داشته و از او پیروى کرده و اوامر و دستورات الهى را از او أخذ نموده است؛ بر خلاف کسى که تنها آهنگ وى نموده، بى آنکه فضیلت مجالست و ملازمت و پیروى از آن حضرت را دارا باشد».جمهور محدّثان بر این عقیده اند که: «هر مسلمانى که پیامبر (صلی الله علیه و اله)را دیده باشد» صحابى است.[۴]و گفته شده: «کسى که زمان آن حضرت را درک کند، صحابى است؛ هر چند او را نبیند».[5]و برخى گفته اند: «صحابى کسى است که پیامبر (صلی الله علیه و اله) را در حالى که بدو ایمان داشته، ملاقات مى نموده و سرانجام نیز بر ایمان و اسلام از دنیا رفته است؛ هر چند در این میان از دین برگشته باشد».[6] البته در این خصوص، نظرات دیگرى نیز وجود دارد که از اهمیّت چندانى برخوردار نیست.بحث درباره حدیثِ «نجوم» را پى مى گیریم؛ این حدیث به عبارات گوناگونى نقل شده است که در اینجا تنها به دو مورد آن اشاره مى کنیم:۱ ـ قال الحافظ شمس الدین محمد السخاوى، قال البیهقى فى کتابه (المدخل) عن حدیث سلیمان بن أبى کریمه، عن جویبر، عن ضحاک، عن ابن عباس، قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: «مهما أوتیتم من کتاب الله فالعلم به لاعذر لأحد فى ترکه فان لم یکن فى کتاب الله فبسنهٍ منّى ماضیه، فإن لم تکن سنّه منّى فما قال اصحابى، إن أصحابى بمنزله النجوم فى السماء، فایّما أخذتم به اهتدیتم، واختلاف امّتى رحمه».[7]2 ـ رواه القضاعى فى «مسند شهاب» و قال أنبأنا ابوالفتح منصور بن على الأنماطى، أنبأ أبومحمد الحسن بن وثیق، أنبأ وهب بن جریر بن حازم عن أبیه عن الأعمش، عن أبى صالح، عن أبى هریره، عن النبى صلى الله علیه وسلم، قال: «مثل أصحابى مثل النجوم، من اقتدى بشى ءٍ منها اهتدى».قبل از اینکه حدیث «نجوم» را مورد بررسى قرار دهیم، یادآورى مى کنیم که مسلمانان، در دیدگاهشان نسبت به صحابه، و ویژگیهاى آنان از جنبه عدالت و غیر عدالت، بر سه دسته اند:گروه نخست، کسانى اند که همه صحابه را کافر مى دانند؛ مانند فرقه «کاملیه» و نیز کسانى که در مسئله غلوّ، اندیشه اى مانند آنان دارند.[۸]گروه دوم، کسانى هستند که همه صحابه را عادل مى شمرند و جایز نمى دانند که کسى روایات آنها را تکذیب کند، و معتقدند که این لیاقت، به سبب همنشینى با رسول خدا (صلی الله علیه و اله) در ایشان پدید آمده است…مُزَنى مى گوید: «کلهم ثقه مؤتمن».[9] خطیب مى گوید: «عداله الصحابه ثابته معلومه…».[10] ابن حزم گفته است: «الصحابه کلهم من اهل الجنّه قطعاً».[11] و ابن عبدالبر[۱۲] وابن اثیر[۱۳] و غزالى[۱۴] و دیگران نیز به این موضوع تصریح کرده اند.برخى مانند ابن حجر (در «الاصابه»)، بر این معنا ادعاى اجماع کرده اند، ولى آنچه که جمعى از بزرگان آنان بدان تصریح کرده اند، این گفته را رد مى کند.حاجب گفته است: «اکثریت، به عدالت صحابه اعتقاد دارند؛ و گفته شده آنان مانند غیر صحابه اند؛ و معتزله گفته اند صحابه عادلند مگر کسانى که با على علیه السلام سرجنگ داشته اند».[15]اما گروه سوم؛ جمعى از بزرگان اهل سنّت مانند سعد تفتازانى [۱۶] و مازرى (شارح «برهان»)،[۱۷] وابن عماد حنبلى [۱۸] و شوکانى [۱۹] و دیگران… و از متأخّران، شیخ محمود ابوریّه [۲۰]، و شیخ محمد عبده [۲۱]، و سید محمد بن عقیل العلوى [۲۲] و سید محمد رشیدرضا [۲۳]، و شیخ مقبلى [۲۴]، و شیخ مصطفى صادق الرافعى [۲۵] و… بر این عقیده اند که صحابه بر کنارِ از خطا و اشتباه نیستند و در میان آنان افرادى عادل و غیر عادل وجود دارد، و این دقیقاً همان دیدگاه شیعه است.پس دسته اخیر، گروهى میانه رو هستند و اتفاق نظر دارند که صحابه نیز مانند سایر مردم، داراى افرادى عادل و فاسق و مؤمن و منافق اند و همنشینى و مصاحبت با پیامبر (صلی الله علیه و اله)، هر چند براى آنان افتخار است، ولى به تنهایى نمى تواند موجب بر کنارى آنان از خطا و اشتباه شود و زشتیها را از آنان نفى کند. قرآن مجید نیز در موارد زیادى از صحابه اى که جنبه نفاق داشته اند، یاد کرده است و همچنین روایات زیادى از رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) در مذمّت و نکوهش آنان وجود دارد که در مبحث بررسى حالات صحابه به آن خواهیم پرداخت.
حدیث نجوم ، در نگاه پیشوایان اهل سنّتاینک ببینم ائمه حدیث اهل سنّت و بزرگان آنان در خصوص حدیث «نجوم» چه مى گویند:احمد بن حنبل (م ۲۴۱ ه.): وى رئیس مذهب حنبلى است که ذهبى درباره او مى گوید: «شیخ الاسلام، سید المسلمین فى عصره، الحافظ الحجه…». حالات وى در معاجم رجالى مانند تاریخ بغداد، حلیه الاولیاء، طبقات شافعیه، تذکره الحفاظ، وفیات الأعیان، شذرات الذهب، والنجوم الزاهره آمده است.وى، حدیث «نجوم» را حدیثى غیر صحیح مى داند و عده اى، از جمله ابن امیرالحاج در کتاب خود (التقریر و التحبیر) و ابن قدامه در «المنتخب» و صاحب «التیسیر فى شرح التحریر»[26]، نظر او (احمد بن حنبل) را آورده اند.المزنى، شاگرد شافعى، (م ۲۶۴ ه* .): ارباب معاجم، از جمله صاحبان وفیات الأعیان، مرآه الجنان، طبقات شافعیّه، العبر و حسن المحاضره، از او یاد کرده اند. یافعى درباره او مى گوید: «الفقیه ابوابراهیم… کان زاهداً عابداً مجتهداً…» و شافعى او را ناصردین خود تلقى کرده است. مزنى، حدیث «نجوم» را صحیح نمى داند. ما نظریه او را درباره حدیث یاد شده، از این سخن ابن عبدالبرّ دریافته ایم که مى گوید:قال المزنى، رحمه الله فى قول رسول الله (صلی الله علیه و اله) «اصحابى کالنجوم»: «ان صحّ هذا الخبر [أى حدیث النجوم فمعناه فى مانقلوا عنه و شهدوا به علیه…»و جمله «إن صحّ هذا الخبر» در این کلام، نقطه مورد نظر ماست و این مطلب، حاکى از آن است که مزنى در صحت حدیث «نجوم» تردید داشته و صحت آن براى وى محرز نبوده است. شاگرد نامدار شافعى در ادامه مى افزاید:«وامّا ما قالوا فیه برأیهم، فلو کان عند انفسهم کذلک، ما خطّأ بعضهم بعضاً ولا أنکر بعضهم على بعضٍ ولارجع منهم احد الى قول صاحبه… فتدبّر».[27]ناصرالدین آلبانى (معاصر)، ضمن ردّ معنایى که مزنى در این جمله از الفاظِ حدیث عنوان کرده است، مى گوید:«الظاهر من الفاظ الحدیث خلاف المعنى الذى حمله علیه المزنى، بل المراد ماقالوا برأیهم و علیه یکون معنى الحدیث دلیلاً آخر على أن الحدیث موضوع، ولیس من کلامه (صلی الله علیه و اله) اذاً کیف یسوغ لنا ان نتصور ان النبى (صلی الله علیه و اله) یجیز لنا ان نقتدى بکل رجلٍ من الصحابه، مع ان فیهم العالم، والمتوسط فى العلم، ومن هودون ذلک…».ابوبکر بزّار (م ۲۹۲ ه .): در میان معاجم رجالى که شرح حال بزار را آورده اند مى توان به تاریخ الخطیب، تذکره الحفاظ، شذرات الذهب، تاریخ اصبهان و میزان الاعتدال اشاره کرد.بزّار، حدیث «نجوم» را مورد قدح و خدشه قرار داده و وجوه ضعف آن را بیان داشته است. عین عبارت ابن عبدالبر در این زمینه این است:حدثنا ابوالحسن بن محمد بن ایوب الرقى؛ قال قال لنا ابوبکر احمد بن عمرو بن عبدالخالق البزّار: سألتم عما یروى عن النبى (صلی الله علیه و اله) مما فى ایدى العامه یروونه عن النبى (صلی الله علیه و اله) أنه قال:«اصحابى کمثل النجوم ـ أو کالنجوم ـ فبأیها اقتدوا اهتدوا». قال: « وهذا کلام لایصح عن النبى (صلی الله علیه و اله) ، رواه عبدالرحیم بن زید العمّى عن ابیه عن سعد بن مسیّب عن ابى عمر عن النبى (صلی الله علیه و اله) و ربما رواه عبدالرحیم عن ابیه عن ابن عمر، وانما اتى ضعف هذالحدیث من قبل عبدالرحیم بن زید، لأن اهل العلم قدسکتوا عن الروایه لحدیثه».[28]و بدین سان، وجه قدح «حدیث نجوم» در سخن بزّار ، به وضوح به چشم مى خورد.ابن عدى (م ۳۶۵ ه.): او مورد مدح و ستایش بسیار ارباب معاجم است ؛ از آن جمله: تذکره الحفاظ ، شذرات الذهب و مرآه الجنان.سمعانى درباره وى مى گوید:«کان حافظاً متقناً لم یکن فى زمنه مثله» و حمزه بن یوسف سهمى مى گوید: «از دارقطنى خواستم تا کتابى درباره محدّثان ضعیف بنگارد، وى در پاسخ من گفت: مگر کتاب ابن عدى در اختیار تو نیست؟»ابن عدى، معروف به ابن قطان، حدیث «نجوم» را در کتاب خود (الکامل) که موضوع آن کتاب معرفى محدثان ضعیف و جعلیات آنهاست، در شرح حال «جعفر بن عبدالواحد هاشمى قاضى» و «حمزه جَزَرى نصیبى» آورده است که در مباحث آینده، در سخنان زین عراقى بدان اشاره خواهیم کرد. وى با خدشه در رجال اسانید حدیث «نجوم» از جمله «حمزه نصیبى» که در زمره ضعفاى محدّثان است، سند این حدیث را مورد قدح قرار داده است.ابوالحسن دارقطنى (م ۳۸۵ ه .): وى از بزرگان محدثان است و در تذکره الحفاظ، وفیات الأعیان ، المختصر، تاریخ الخطیب و کتب دیگر از او یاد شده؛ از جمله ، ابن کثیر درباره او مى گوید: «وکان فرید عصره و نسیج وحده و امام دهره».دارقطنى، حدیث «اصحابى کالنجوم» را در کتاب خود (غرائب مالک) نقل کرده و آن را روایتى ضعیف دانسته است؛ و این مطلب را ابن حجر عسقلانى از وى نقل کرده است.[۲۹]ابن حزم (م ۴۵۶ ه .): شرح حال وى در کتابهاى نفح الطیب ، العبر ، وفیات الأعیان ، تاج العروس ولسان المیزان آمده است.او (ابن حزم) حدیث «نجوم» را تکذیب نموده و حکم به بطلان آن کرده است و آن را حدیثى جعلى تلقى نموده است؛ این موضوع را گروهى از جمله ابوحیّان از وى آورده اند. ابوحیّان هنگامى که به نقل حدیث مى پردازد، چنین مى گوید:«قال الحافظ ابو محمد على بن احمد بن حزم فى رسالته (ابطال الرأى والقیاس والاستحسان والتعلیل والتقلید)، وهذا [أى حدیث النجوم] خبر مکذوبٌ موضوعٌ باطلٌ لم یصح قط».[30]بیهقى (م ۴۵۸ ه* .): حالات وى در شذرات الذهب، طبقات الشافعیه، العبر، النجوم الزاهره، وفیات الأعیان و تذکره الحفاظ نقل شده؛ ابن تغرى بردى [۳۱]، درباره او گفته است:«احمد بن حسین بن على بن عبدالله الحافظ ابوبکر البیهقى کان أوحد زمانه فى الحدیث والفقه».آنگونه که ابن حجر عسقلانى از او نقل کرده است ، وى در کتاب خود (المدخل) حدیث «اصحابى کالنجوم» را حدیثى ضعیف دانسته است.[۳۲]ابن عبدالبر (م ۴۶۳ ه* .): شرح حالات وى در اغلب کتب تراجم مانند وفیات الأعیان، مرآه الجنان، المختصر، تذکره الحفاظ و… وجود دارد. ذهبى ، در میزان الاعتدال درباره او گفته است:«الامام شیخ الاسلام حافظ المغرب» وابن حزم مى گوید: «لا اعلم فى الکلام على فقه الحدیث مثله اصلاً»وى درباره حدیث «نجوم» چنین مى گوید:قدروى ابوشهاب الحناط ، عن حمزه الجزرى، عن نافع، عن ابن عمر، قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و اله):« اصحابى مثل النجوم فایهم اخذتم بقوله اهتدیتم » وهذا إسناد لایصح ، و لا یرویه عن نافع ، من یحتج به»وى در این روایت ، إسنادى غیر از آنچه که بزّار از سلام بن سلیم نقل کرده، آورده است به این عبارت:«حدثنا الحارث بن غصین ، عن الأعمش ، عن ابى سفیان، عن جابر؛ قال قال رسول الله (صلی الله علیه و اله): «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم»قال ابوعمرو: «هذا إسناد لاتقوم به حجّه ، لأن الحارث بن غصین مجهولٌ».[33]بنابراین ، وى با ایراد خدشه در حارث بن غصین به عنوان یکى از رجال سند ، جنبه سندى روایت را مخدوش دانسته است.ابن عساکر (م ۵۷۱ ه* .): در کتب رجال از وى با احترام فراوان یاد شده است؛ از جمله در معجم الادباء، وفیات الأعیان، تذکره الحفاظ، دول الاسلام ، مرآه الجنان ، طبقات الشافعیه ، المختصر فى اخبار البشرو جامع مسانید ابى حنیفه. یافعى درباره ابن عساکر مى گوید: «الفقیه الامام المحدث البارع».وى (ابن عساکر) آنگونه که در گفته مناوى آمده و بعداً نقل خواهد شد ، با صراحت کامل، ضعف حدیث «اصحابى کالنجوم» را یادآور شده است.ابن جوزى (م ۵۹۷ ه.): حالات او با مدح و ثنا در تاریخ ابن کثیر، وفیات الأعیان ، تتمه المختصر، الاعلام و… آمده است. ابن خلکان درباره وى گفته است:«ابوالفرج عبدالرحمان بن ابى الحسن… بن محمد بن جعفر الجوزى الفقیه الحنبلى کان علامه عصره»ابن جوزى در زمینه حدیث «نجوم» مى گوید:روى نعیم بن حماد؛ قال: حدثنا عبدالرحیم بن زیدالعمّى عن ابیه عن سعید بن المسیب ، عن عمر بن الخطاب، قال قال رسول الله (صلی الله علیه و اله):«سألت ربى فیما یختلف فیه اصحابى من بعدى، فأوحى الىّ یا محمد ، ان اصحابک عندى بمنزله النجوم فى السماء بعضها أضوأ من بعض ، فمن اخذ بشى ءٍ مما علیه من اختلافهم فهو على هدى»و در ادامه مى افزاید:صحت این روایت ، از ناحیه دو راوى ، محل تردید است و لذا قابل اعتنا نیست؛ یکى نعیم بن حماد که مورد قدح و خدش است ، و دیگرى عبدالرحیم بن زید عمّى که یحیى بن معین درباره او گفته است:«عبدالرحیم فردى کذّاب و دروغگو است».[34]ابن دحیه (م ۶۳۲ ه.): حالات وى در کتب تراجم مانند بغیه الوعاه، شرح المواهب الّلدنیه، وفیات الاعیان، حسن المحاضره و نفح الطیب با احترام یاد شده است. سیوطى در «حسن المحاضره» درباره او گفته است: «الامام العلامه الحافظ الکبیر کان بصیراً بالحدیث و…».ابن دحیه، در حدیث «نجوم» خدشه وارد ساخته و صحت آن را نفى کرده است. عین عبارات او به نقل زین عراقى در این خصوص ، این گونه است:قال ابن دحیه: « وقد ذکرت حدیث اصحابى کالنجوم ، حدیث لایصح».[35]ابو حیان اندلسى (م ۷۴۵ ه* .): او در کتبى مانند الدرر الکامنه فى اعیان المأه الثامنه ، الوافى بالوفیات ، بغیه الوعاه ، البدر الطالع ، طبقات القراء ، نفح الطیب ، طبقات الشافعیه ، النجوم الزاهره و… مورد ستایش قرار گرفته است. ابن عماد ، درباره او مى گوید:«الامام اثیر الدین ابو حیّان ، نحوى عصره ، و لغویه و مفسره و محدّثه و…».وى درباره حدیث «نجوم» تحقیقى جالب دارد که به سبب سودمند بودن آن ، به نقل گوشه هایى از آن مى پردازیم. او ابتدا مطلب زیر را از زمخشرى نقل مى کند:قال الزمخشرى: فان قلت ، کیف کان القرآن تبیاناً لکل شىء ؟ قلت: المعنى انه بین کل من امور الدین حیث کان نصاً على بعضها و إحاله على السنه ، حیث امر باتباع رسول الله (صلی الله علیه و اله) و طاعته، وقال: «ماینطق عن الهوى» و قد رضى رسول الله (صلی الله علیه و اله) لامته اتباع اصحابه والاقتداء بآثاره فى قوله: «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» قد اجتهدوا وقاسوا، ووطئوا طریق القیاس والاجتهاد.و سپس در نقد گفته زمخشرى مى افزاید:وقوله: « و قد رضى رسول الله (صلی الله علیه و اله) إلى قوله… اهتدیتم» لم یقل ذلک رسول الله (صلی الله علیه و اله) و هو حدیث لایصح بوجه عن رسول الله ـ صلی الله علیه واله.وى نقل مى کند که حافظ ابو محمد بن احمد بن حزم نیز در رساله اش (ابطال الرأى والقیاس) گفته است:وهذا [أى حدیث النجوم] خبر مکذوب على النبى (صلی الله علیه و اله) مما فى ایدى العامه ترویه عن رسول الله (صلی الله علیه و اله) أنه قال: «انما مثل اصحابى کمثل النجوم ـ او کالنجوم ـ بایها اقتدوا اهتدوا» و هذا کلام لم یصح عن النبى (صلی الله علیه و اله) و رواه عبدالرحیم بن زید العمّى عن ابیه عن سعید بن المسیّب عن ابن عمر عن النبى (صلی الله علیه و اله) وانما اتى ضعف هذا الحدیث من قبل عبدالرحیم، لأن اهل العلم سکتوا عن روایه حدیثه.گفتنى است که ابن معین، رجالىِ معروف، درباره عبدالرحیم بن زید عمّى، یکى از کسانى که در حدیث فوق از راویان بوده، در «الموضوعات» چنین مى گوید: «عبدالرحیم بن زید کذاب لیس بشی» و بخارى در «العفاء» گفته: «وهو [أى عبدالرحیم] متروک» و درباره حمزه جزرى، راوى دیگرى که او نیز حدیث را نقل کرده مى گوید: «وحمزه هذا ساقط متروک».شمس الدین ذهبى (م ۷۴۸ ه* .): کتب تراجم از جمله الدرر الکامنه، طبقات الشافعیه، فوات الوفیات، البدر الطالع، شذرات الذهب، النجوم الزاهره، طبقات القراء و… وى را ستوده اند. ابن تغرى بردى، درباره او مى گوید:«الشیخ الامام الحافظ المؤرخ صاحب التصانیف المفیده».ذهبى، در کتاب «میزان الاعتدال فى نقد الرجال» در موارد متعددى حدیث «نجوم» را مورد خدشه قرار داده است. از جمله در شرح حال جعفر بن عبدالواحد هاشمى قاضى، پس از نقل گفته علماء درباره او، مى افزاید:و من بلایاه، عن وهب بن جریر عن ابیه عن الأعمش، عن ابى صالح، عن ابى هریره، عن النبى (صلی الله علیه و اله) «اصحابى کالنجوم من اقتدى بشى ءٍ منها اهتدى».[36]و در جاى دیگر در ذکر حالات «زید العمى» پس از نقل حدیث مى گوید: «فهذا باطل».[37]تاج الدین، ابن مکتوم (م ۷۴۹ ه* .): ذکر حالات وى در الدرر الکامنه، حسن المحاضره، طبقات القراء، الجوهر المضیئه فى طبقات الحنفیه و… با ستایش آمده است. سیوطى درباره او مى گوید:«ابن مکتوم تاج الدین ابو محمد القیسى جَمَع الفقه واللغه».وى (ابن مکتوم) نیز با استشهاد به سخنان استادش ابو حیّان که قبلاً از او سخن به میان آوردیم، عین گفته او را درباره حدیث «نجوم» از «البحر المحیط» در کتاب خود (الدرر اللقیط من البحر المحیط) نقل کرده است.[۳۸]ادامه دارد….
پی نوشت :
[۱] . قاموس المحیط، ماده صحب.[۲] . المفردات من غریب القرآن، ماده صحب.[۳] . مصباح المنیر، ماده صَحَب.[۴] . المختصر، ج ۲، ص ۱۷[۵] . مقباس الهدایه.[۶] . این نظریه را شهید ثانى و ابن حجر عسقلانى انتخاب کرده اند.[۷] . المقاصد الحسنه فى بیان کثیر من الاحادیث المشتهره على الالسنه.[۸] . این موضوع را سید عبدالحسین شرف الدین در اجوبه مسائل جارالله ص ۱۲ نقل کرده است.[۹] . متن کلام وى در خلال بحث این مقاله مى آید.[۱۰] . ابن حجر این موضوع را از او در الإصابه ج ۱، ص ۱۷ ـ ۱۸ آورده است.[۱۱] . الاصابه، ج ۱، ص ۱۹[۱۲] . الإستیعاب، ج ۱، ص ۸[۱۳] . اسدالغابه، ج ۱، ص ۳[۱۴] . احیاء علوم الدین.[۱۵] . المختصر، ج ۲، ص ۶۷[۱۶] . شرح المقاصد، ج ۱، ص ۳۱۰[۱۷] . الاصابه، ج ۱، ص ۱۹. النصایح الکافیه، ص ۱۶۱[۱۸] . النصایح الکافیه، ص ۱۶۲[۱۹] . ارشاد الفحول، الى تحقیق الحق من علم الاصول.[۲۰] . شیخ المضیره ابو هریره، محمود ابوریّه، ص ۱۰۱[۲۱] . نقل از اضواء على السنه المحمّدیه محمود ابوریّه.[۲۳] . نقل از شیخ المضیره.[۲۴] . همان.[۲۵] . اعجاز القرآن.[۲۶] . التیسیر، ج ۳، ص ۲۴۳[۲۷] . جامع بیان العلم، ابن عبدالبر، ج ۲، ص ۸۹ ـ ۹۰[۲۸] . جامع بیان العلم ج ۲، ص ۱۹۰. اعلام الموقعین ج ۲، ص ۲۲۳. البحرالمحیط ج ۵، ص ۵۲۸…[۲۹] . الکافى الشافى فى تخریج احادیث الکشاف، ج ۲، ص ۶۲۸[۳۰] . البحر المحیط، ج ۵، ص ۵۲۸[۳۱] . جمال الدین یوسف ابن تغرى بردى، فقیه و محدّث و رجالى حنفى مصرى، شاگرد ابن حجر عسقلانى و تقى الدین مقریزى بود که در ۸۷۴ هجرى درگذشت. «المنهل الصافى» در احوال رجال و «النجوم الزّاهره» در اخبار مصر و قاهره، از اوست.[۳۲] . [الکافى الشافى فى] تجریح أحادیث الکشاف، ج ۲، ص ۶۲۸[۳۳] . جامع بیان العلم، ج ۲، ص ۹۰ ـ ۹۱[۳۴] . فیض القدیر فى شرح الجامع الصغیر، ج ۴، ص ۷۶؛ و نیز: العلل المتناهیه فى احادیث الواهیه.[۳۵] . تعلیق تخریج احادیث المنهاج بیضاوى. این قطعه در عبقات نیز آمده است.[۳۶] . میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۴۱۳[۳۷] . همان، ج ۲، ص ۱۰۲[۳۸] . الدرر اللقیط من البحر المحیط، المطبوع على هامش البحر المحیط: البحر المحیط، ج ۵، ص ۵۲۷
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.