مجمع جهانی شیعه شناسی

پیمان پیامبر (ص) با اهل مدینه

وثاقت پیمان نامه مدینه
۱٫ طرح مسئلهپس از هجرت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مدینه مردم از حیث اجتماعی، سیاسی و اعتقادی چهار گروه بودند: اوّل، مهاجرانی که به دلیل آزار مشرکان قریش از مکه به مدینه هجرت کرده بودند (نک: الحشر، ۸). دوّم، گروهی از دو قبیله اوس و خزرج ساکن مدینه که به دلیل یاری محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مقابل قریش انصار نام گرفتند (نک: همان، ۱۰). سوّم، گروهی از مردم مدینه که از بت پرستی دست برداشته و در برخورد با مسلمانان مواضع و افکار متناقض داشتند و در قرآن از آنان به منافقان یاد شده است (نک: همان، آیات، ۱۱-۱۴) و چهارم، یهودیان مدینه (حسن ابراهیم حسن، ۹۹/۱؛ هولت و …، ۸۰)این ناهم گونی های عمیق اجتماعی، سیاسی و اعتقادی می توانست مشکلاتی جدی را برای جامعه و دولت نوپای اسلامی پدید آورد و در نهایت به شکست آن بینجامد. رسول خدا با آگاهی از این امر، در همان آغازین روزهای ورود به مدینه به اقدماتی دست یازید که تأثیر عمیقی در ابعاد مختلف زندگی مسلمانان بر جای نهاد. از جمله عقد پیمان نامه یا قانون اساسی (۳) مدینه بود که موجب شد، اوضاع مدینه سر و سامان گیرد.این پژوهش پس از تبیین دیدگاه محدثان، مورخان، سیره نگاران و خاورشناسان برجسته درباره ی پیمان نامه مدینه و نقد و بررسی راویان آن در پی پاسخ گویی به این سؤالات است:
۱٫ پیمان نامه مدینه مشتمل بر چند قرارداد است؟۲٫ اعتبار و وثاقت اسناد پیمان نامه مدینه چگونه است؟
۲٫ منابع اصلی پژوهش۱٫ روایت ابن هشام (۲۱۴ق) به نقل از ابن اسحاق (۱۵۰ یا ۱۵۱ق) در السیره النبویه که نام راویان خبر در آن جا ذکر نشده است (۱۱۵/۲-۱۱۸).۲٫ روایت ابو عبیده قاسم بن سلّام (۲۲۴ق) در الأموال (۱۲۵، ۲۰۲-۲۰۷). وی پس از ابن اسحاق، دوّمین کسی است که متن کاملی از پیمان نامه مدینه را گزارش کرده و به دلیل ذکر نام راویان خبر بر روایت ابن اسحاق برتری دارد.۳٫ابو علی طبرسی (۵۴۸ ق) در کتاب خود اعلام الوری باعلام الهدی، متن پیمانی را آورده است که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با سه طایفه اصلی یهود مدینه: بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه امضا کرد و مفاد آن کاملاً با پیمان نامه پیشین اختلافات اساسی دارد و بیانگر آن است که پیمانی مستقل و مربوط به سه طایفه یهود مذکور است (۱۵۷/۱). اما به دلیل آن که منحصر به نقل طبرسی است با مشکل وثاقت سندی رو به روست و از این حیث بایسته تامل و بررسی.
۳٫ دیدگاه سیره نگاران نخستیننظر به اهمیت این موضوع در سیره پیامبر بدیهی است موضع نخستین سیره نویسان در قبال پیمان نامه مدینه بس مهم بنماید که به معرفی و بررسی آن می پردازیم:
۳ .۱٫ دیدگاه ابن هشامابن هشام به نقل از ابن اسحاق در السیره النبویه نخستین کسی است که متن کاملی از پیمان نامه را روایت می کند. السیره النبویه یا سیره ابن هشام (۲۱۴ق) در واقع سیره محمد بن اسحاق (۱۵۰ یا ۱۵۱ق) که عبدالملک بن هشام آن را از زیاد بن عبدالله بکّائی شنیده و به دلایلی گاه از آن کاسته یا بر آن افزوده است (سجادی و عالم زاده، ۱۱۰). ابن هشام به روایت ابن اسحاق از این معاهده به «کتابه بین المهاجرین و الانصار موادعه الیهود» یاد کرد و قبل از «مؤاخاه» به ذکر آن مبادرت ورزید (۱۱۵/۲-۱۱۸). با وجود همه مطالبی که وی درباره ی روابط پیامبر و یهود مدینه آورده و به ذکر طوایف یهود انصار یعنی بنی نجّار، بنی حارث، بنی ساعده، بنی جشم، بنی اوس، بنی ثعلبه، جفنه بن ثعلبه و بنی شطیبه پرداخته است، نامی از سه طایفه اصلی یهود مدینه یعنی بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه نبرده است. اما مورخان و سیره نگاران بعدی سه طایفه اصلی یهود را هم در این پیمان نامه سهیم دانسته اند (ابن سلّام، ۲۰۲-۲۰۷؛ بلاذری، ۱۷/۱؛ سهیلی، ۲۴۰/۴، ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۲۲۶/۳). به نظر می رسد این امر ناشی از کاربرد واژه عام «یهود» باشد که ابن اسحاق در این روایت آورده است و مورخان پس از او به قرینه لفظی، نام طوایف اصلی یهود را نیز ذکر کرده اند. به رغم این که در روایت ابن اسحاق راویان خبر ذکر نشده، اما در وثاقت آن همین بس که از سوی مورخان و سیره نگاران بعد مورد پذیرش قرار گرفته است (واقدی، ۳۶۵/۱-۳۶۸؛ سهیلی، ۲۴۰/۴-۲۴۳؛ ابن سیّد الناس، ۱۹۷/۱-۱۹۸؛ ابن کثیر، السیره النبویه، ۳۱۹/۲-۳۲۳). نظر به اهمیّت این روایت، اجمالاً فقط ترجمه بخش هایی را که از آن مدّ نظر است، می آوریم:ابن هشام به نقل از ابن اسحاق گوید: «رسول خدا میان مهاجر و انصار نوشته ای امضاء کرد و در آن با یهود پیمان بست. آنان را بر دین و اموالشان تثبیت کرد و به سود و زیان آنان شرایطی مقرّر فرمود. متن پیمان نامه چنین است: بسم الله الرّحمن الرّحیم. این نوشته ای است از محمّد پیامبر میان مسلمانان قریش و یثرب و کسانی که به آنها ملحق شوند و به همراهشان جهاد کنند. آنان امّتی واحدند. مهاجرین در پرداخت خون بها بر آداب پیش از اسلام باقی اند و به نیکی و عدالت آن را بپردازند. بنی عوف(۴)، بنی ساعده (۵)، بنی حارث (بن خزرج) (۶)، بنی جشم(۷)، بنی نجّار،(۸)، بنی عمرو بن عوف (۹)،بنی نبیت (۱۰) و بنی اوس (۱۱) هم بر رسوم پیش از اسلام باقی اند… هر یهودی که از ما پیروی کند، یاری می شود و با دیگر مسلمانان مساوی است. بر او ستم نمی شود و دشمنش یاری نمی گردد … یهود به هنگام جنگ همراه مسلمانان هزینه آن را می پردازد. یهود بنی عوف و بندگانش با مسمانان در حکم یک امّت هستند. یهودیان دین خود را دارند و مسلمانان دین خود، امّا هر که ستم کند، خود و خانواده اش را به هلاکت خواهد انداخت. برای یهودیان بنی نجّار، بنی حارث، بنی ساعده، بنی جشم، بنی اوس، بنی ثعلبه، جفنه بن ثعلبه و بنی شطیبه همان حقوق بنی عوف ثابت است. نزدیکان آنان هم از این مزایا برخوردارند. کسی بدون اجازه محمّد از این مجموعه بیرون نمی رود. از قصاص جراحتی کوچک هم گذشت نخواهد شد. هر که دیگری را به قتل برساند، خود و خانواده اش را در معرض قتل قرار داده، مگر این که به او ستم شده باشد. یهودیان و مسلمانان هزینه جنگ را به سهم خود می پردازند… قریش و دوستانشان پناه داده نمی شوند. اگر کسی به مدینه حمله کرد، همه دفاع خواهند کرد. یهود اوس و موالی شان نیز از این حقوق برخوردارند. جفنه (۱۲) نیز هم چون مردم ثعلبه، تیره ای از ثعلبه هستند. درون مدینه برای پذیرندگان این پیمان نامه حرم است.(۱۳) این نوشته، ستمگر یا پیمان شکنی را از کیفر باز نخواهد داشت. نیز روشن است که هر کس از مدینه بیرون رود و هر که در مدینه بماند، در امان خواهد بود، مگر کسی که ستم کند و پیمان شکند. خدا و پیامبرش، محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، پناهگاه پرهیزکاران و استواران بر پیمانند»(ابن هشام، ۱۱۵/۲-۱۱۸).اگر چه در این روایت از سه طایفه اصلی یهود مدینه سخنی به میان نیامده، اما شواهد زیر حاکی از آن است که پیامبر با این سه طایفه پیمان نامه ای مجزّا منعقد کرد (واقدی، ۳۶۵/۱-۳۶۸ و ۴۵۴؛ سهیلی، ۲۴۰/۴-۲۴۳؛ ابن سید الناس، ۱۹۷/۱-۱۹۸؛ ابن کثیر، السیره النبویه، ۳۱۹/۲-۳۲۳؛ همو، البدایه و النهایه، ۲۲۴/۳-۲۲۶).
۳٫ ۲٫ دیدگاه واقدیواقدی (۲۰۷ق) به نقل از عبدالله بن جعفر قُرَظی، از انعقاد پیمان نامه ای میان پیامبر و یهود یثرب در آغازین روزهای هجرت به مدینه سخن گفته است. وی از بنی قینقاع به نخستین طایفه پیمان شکن یهود یاد کرده است که به دنبال آن از مدینه اخراج شدند (۱۷۶/۱). نیز در روایتی دیگر به هنگام سخن از غزوه بنی قریظه و محاصره آنان به وسیله پیامبر، از وجود قرارداد مکتوبی به نزد رهبر قبیله شان یعنی حیی بن اخطب، یاد کرده است که هنگام ورود پیامبر به مدینه با آنان منعقد شده بود (همو، ۵۰۱/۲-۵۰۲). نیز به روایت وی وقتی که محاصره بنی قریظه و بنی نضیر شدت گرفت، یهودیان گفتند: «اگر تسلیم نشویم، مردانمان کشته و زن و فرزندانمان اسیر خواهند شد» (همو، ۵۱۲/۲؛ و ۳۶۶/۱ و ۳۶۹). زیرا آنان متعهد شده بودند که «به سود و زیان هم قدمی برندارند و همواره بی طرفی خود را حفظ کرده و حتی به نفع مسلمانان نیز وارد جنگ نشوند» (همو، ۵۰۳/۲-۵۰۴). بنابر نقل واقدی از سوی رسول خدا برای هر کدام از این سه طایفه نسخه ای نوشته شده بود تا نزد بزرگشان محفوظ بماند (۳۶۴/۱ و ۳۶۵).به عبارتی بزرگ و رئیس قبیله اشان، مسئول پیمان نامه و طرف قرارداد با پیامبر به شمار می رفت. به همین جهت عبدالله بن ابی برای اختلاف و جنگ افروزی میان یهود و مسلمانان به حیی بن اخطب و کعب بن اسد، رؤسای قبایل بنی نضیر و بنی قریظه، پیغام داد تا پیمان خود را نادیده گرفته و با پیامبر بجنگند. (همو، ۳۶۸/۱).جای بسی شگفتی است که در الدرر فی اختصار المغازی و السیر ابن عبدالبر (۳۶۸ ق)، دلائل النّبوه ابونعیم اصفهانی (۳۳۶-۴۳۰ق)، دلائل النّبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه بیهقی (۳۸۴-۴۸۵ق)، جوامع السیره ابن حزم اندلسی (۴۵۶ ق) و الاکتفاء بما تضّمنه من مغازی رسول الله و الثلاثه الخلفاء سلیمان بن موسی کلاعی (۵۶۵-۶۳۴ق) به این پیمان نامه هیچ گونه اشاره ای نشده است.
۳ .۳٫ دیدگاه طبرسیطبرسی (۵۴۸ ق) به روایت علی بن ابراهیم بن هاشم از انعقاد پیمان صلحی میان رسول خدا و سه طایفه بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه (۱۵۷/۱) در آغازین روزهای ورود پیامبر به مدینه سخن گفته است (ابن سلام، ۲۰۲ و ۲۰۷؛ واقدی، ۱۷۶/۱؛ بلاذری، ۱۷/۱؛ دیاربکری، ۳۵۳/۱).بنابراین روایت، پس از هجرت پیامبر سه طایفه مذکور نزد وی آمده و از رسالتش جویا شدند که حضرت آن را دعوت به یگانگی خدا و رسولش دانست، که نام او در تورات آمده و علماء آنان نیز بدین امر واقف اند. این پیمان نامه یا صلحنامه، که طرفِ قرارداد پیامبر سه طایفه اصلی یهود ساکن مدینه یعنی بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه ذکر شده و در آن از قبایلِ یهودِ هم پیمانِ اوس و خزرج سخنی به میان نیامده (طبرسی، همان جا)، نخستین بار در قرن ششم بوسیله ابوعلی طبرسی ثبت شده و از دسترس یا توجّه همگان به دور مانده است؛ هر چند در برخی منابع به آن اشاره ای شده است (واقدی، همان جا؛ بلاذری، ۱۷/۱؛ ابن سیّد الناس، ۱۹۷/۱-۱۹۸).از آن جایی که تحلیل این پیمان نامه در نگرش و فهم همگان از تعامل پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسلمین با یهود نقش مهمّی دارد، بررسی راوی و روایت بسیار ضروری است. به رغم جستجوی فراوان در منابع حدیثی و رجالی از راوی هیچ گونه سخنی به میان نیامده است. از این رو سندیت آن با مشکل مواجه می گردد. زیرا نه کتاب و راوی قدمت راویان و منابع پیشین را دارد و نه منابع بعدی بر وجود راوی و روایتش صحّه می گذارند. با این که برخی با استفاده از شواهد و قرائن ضعیف تاریخی سعی در اثبات روایت دارند، با نگاهی اجمالی در می یابیم که دلایل مؤلف ضعیف و غیر منطقی است (صادقی، ۱۶-۱۵ و ۱۳). اما مسلّم است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با سه طایفه اصلی یهود مدینه نیز پیمانی داشته است که منابع تاریخی از پیمان شکنی شان و جنگ حضرت با آنان سخن می گویند. پیداست که برخی از مواد قرارداد یهود اصلی مدینه با مواد پیمان نامه مدینه خلط شده است، یعنی روایت مورخان و سیره نگاران درباره ی یهودیان هم پیمان اوس و خزرج که «به هم پیمانان خود ملحق شده و پیمان بستند، به هنگام دفاع از مدینه همراه مسلمانان بجنگند»، مربوط به پیمان نامه مدینه (نک: ابن هشام، ۱۱۵/۲-۱۱۸؛ ابن سلام، ۲۰۲-۲۰۷) و آن بندی که «در جنگ ها به سود و زیان پیامبر وارد نشوند (لا نتعرّض لأحد من اصحابک و لا نتعرّض لنا و لا لأحد اصحابنا) (طبرسی، ۱۵۷/۱؛ مجلسی، ۱۱۰/ ۱۹-۱۱۱؛ دحلان، ۱۷۵/۱؛ عاملی، ۲۶۳/۴)، مربوط به پیمان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با سه طایفه بزرگ یهود ساکن مدینه (بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه) است. با کمی تأمّل در می یابیم که علّت ناسازگاری در روایات سیره نگاران و گزارش های مورخان و عدم تفکیک دو پیمان نامه ای که جداگانه با یهود اصلی مدینه و یهود هم پیمان اوس و خزرج منعقد شده، آن است که در غالب منابع در ذکر عنوان پیمان از آن به «کتابه بین المهاجرین و الانصار و موادعه الیهود»(ابن هشام، ۱۱۵/۲؛ ابن سلام، ۲۰۲؛ ابن کثیر، السیره النبویه، ۳۱۹/۲؛ همو، البدایه و النهایه، ۲۲۴/۳) یاد کرده اند. به عبارتی دیگر، کلمه «یهود» را بدون قید و به طور عام آورده اند، بی آن که به شرح و تفصیلی از آن بپردازند. از این رو، یهودیان شرکت کننده در پیمان نامه مدینه از سه طایفه اصلیِ یهود ساکن مدینه که پیمان جداگانه ای با پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) داشته، به سادگی تمیز داده نمی شوند (واقدی، ۱۷۶/۱؛ بلاذری، ۱۷/۱؛ طبرسی، ۱۵۷/۱؛ سمهودی، ۲۶۷/۱). به هر حال متن روایت طبرسی چنین است: «علی بن ابراهیم بن هاشم نقل کرد: یهود بنی قریظه، بنی قینقاع و بنی نضیر نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده، گفتند: مردم را به چه می خوانی؟ فرمود: به گواهی دادن و دعوت به توحید و رسالت خود. نامم را در تورات می یابید و علمایتان گفته اند: از مکّه ظهور کرده و به سنگلاخ (مدینه) کوچ می کنم… یهودیان گفتند: آن چه گفتی شنیدیم. اکنون آمده ایم با تو صلح کنیم که به سود یا زیان تو نباشیم، کسی را بر ضدّ تو یاری نکنیم، متعرّض یارانت نشویم، تو هم متعرّض ما و یارانمان نشوی، تا ببینیم کار تو و قومت به کجا می انجامد. پیامبر پذیرفت و میان آنان قراردادی نوشته شد که یهود نباید بر ضدّ پیامبر یا یکی از یارانش با زبان، دست، اسلحه و مرکب (چه در نهان و آشکارا و چه در شب و روز) اقدامی انجام دهند. خداوند بر این پیمان گواه است. اگر یهود این تعهّدات را نادیده بگیرد، رسول خدا خونشان را می ریزد، زن و فرزندانشان را به اسارت می برد و اموالشان را به غنیمت می گیرد. آن گاه برای هر قبیله نسخه ی جداگانه ای تنظیم و مسئول حفظ پیمان نامه بنی نضیر حیی بن اخطب، بنی قریظه کعب بن اسد و بنی قینقاع مخیریق شد (طبرسی، همان جا).
۳٫ ۴٫ سهیلی و ابن سید الناسابوالقاسم سهیلی (۵۰۸-۵۸۱ق) و ابن سیّد الناس (۷۳۴ق) متن کامل پیمان نامه را به روایت ابن اسحاق نقل کرده اند که اوّلی از آن به «موادعه یهود» (سهیلی، ۲۴۰/۴) و دوّمی به «موادعه میان یهود و مسلمین» (ابن سیّد الناس، ۱۹۷/۱) نام می برد. ابن سیّد الناس پس از نقل متن به روایت ابن اسحاق می افزاید که روایت مشابهی از این پیمان نامه را از ابن ابی خیثمه (۲۷۹ق) روایت کرده و راویان آن به ترتیب احمد بن جناب (۲۳۰ق)، عیسی بن یونس (۱۸۷/ ۱۸۸۱ق) و کثیر بن عبدالله بن عمرو مزنی(؟) است که روایت فرد اخیر به نقل از پدر و پدربزرگش از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون: وی (رسول خدا) نوشته ای میان مهاجر و انصار به امضاء رسانید و… (همو، ۱۹۸). بعید نمی نماید این روایت، جزیی از «تاریخ ابن ابی خیثمه» بوده باشد که پیش از این از میان رفته؛ امّا، در آن زمان تاریخی معتبر تلقی می شده است. به هر حال با توجه به این که اثبات سند مذکور به روایت ابن سیّد الناس و راویان، تأثیر فراوانی در اثبات وثاقت پیمان نامه مدینه و نیز پیمان نامه یا صلحنامه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با سه طایفه بزرگ یهود مدینه دارد، به بررسی و نقد راویان این سند می پردازیم.از منابع رجالی مستفاد می شود که احمد بن جناب بن مغیره، بغدادی الاصل و از عیسی بن یونس بهره ها برده و محضر وی را درک کرده است (ابن قیسرانی، ۲۲/۱ و ۲۸۱؛ عسقلانی ۱۰۹/۱). با توجه به روایات فراوانی که احمد بن جناب از عیسی بن یونس نقل می کند، به نظر می رسد، وی از راویان بلافصل ابن یونس بوده است. طبری دوبار از او نقل کرده (۲۶۴۲/۱، ۲۶۸۸) و ابن ابی حاتم، حاکم و ابن حبّان او را فردی ثقه و مورد اعتماد دانسته اند. به گفته ابن ابی عاصم، وی در ۲۴۰ق درگذشت (عسقلانی، همان جا).عیسی بن یونس مردی عادل و پارسا بوده است. برای نمونه ابن قیسرانی شخصیّت وی را چنین می ستاید: «وی به امین و مأمون، خلفای عبّاسی احادیثی آموخت؛ از این رو مأمون دستور داد، در ازایِ آن به وی ده هزار دینار بپردازند؛ امّا او از پذیرش آن امتناع کرد و گفت: من برای این کار حتّی جرعه ای آب نیز نخواهم پذیرفت»(281/1). در اعتبار روایات منقول وی همین بس که عجلی با «کان ثبتاً فی الحدیث»، ابن عینیه با «مرحباً بالفقیه بن الفقیه بن الفقیه»، ابوهمام با «الثقه الرضی» و ابوقتّاده با «اگر کسی به چنین فرد ثقه ای اعتماد نکند، دروغ گویان پیروزند، او را می ستایند (عسقلانی، ۲۱۳/۸). به گفته احمدبن جناب وی در سال ۱۸۷/ ۱۸۸ق وفات یافت.درباره ی کثیر بن عبدالله بن عمرو بن عوف مزنی (از قبیله مزینه) گفتنی است که وی روایات فراوانی را به نقل از پدر و پدربزرگش نقل کرده است (اصفهانی، ۱۰/۲؛ ابن جوزی، ۱۴۲/۱). محمد بن اسحاق (۱۵۰/ ۱۵۱ق) با دو واسطه روایتی (اصفهانی، همان جا) و اسحاق بن ابراهیم حنینی، عبدالرحمن سلمی، و محمد بن خالد بصری از او روایات متعددی نقل می کنند (عسقلانی، ۱۹۴/۱؛ ۱۹۸/۶؛ ۱۲۵/۹). نیز ابونعیم اصفهانی، به نقل از ابوعبدالله حافظ، عمرو بن عوف -جدّ کثیر بن عبدالله – را در شمار اهل صفّه ذکر کرده (همان جا) و برخی او را از نقبای «عقبه» دانسته اند (عسقلانی، ۹۷/۵). به رغم آن که او را در زمره شهدای بدر قلمداد کرده اند، ابن حبّان بر آن است که وی در دوره خلافت عمر وفات یافت (همو، ۷۵/۸). او در منابع رجالی و حدیثی روایات فراوانی از پیامبر نقل کرده است (ابن جوزی، ۱۴۲/۱؛ اصفهانی، ۱۰/۲) طبری (۱۰۶۹/۱) و واقدی (۹۴۴/۳) ضمن حادثه لشکرکشی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به تبوک از او به نام «المزّنی» یاد می کنند. نیز ابن سعد در الطبقات الکبری به او اشاره می کند (ابن سعد، ۸۳/۴؛ همو، ۳۶۰/۴). به هر حال از عمرو درباره ی سیاست های محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، هیچ حدیث مهمی به جز حدیث مربوط به پیمان نامه باقی نمانده است. بدین ترتیب با بررسی سلسله سند راویان بدین نتیجه می رسیم که انعقاد پیمان نامه در زمان پیامبر و روایت و راویان آن مورد اعتماد بوده است.
۳ .۵٫ دیدگاه ابن کثیرروایت ابن کثیر (۷۷۴ق) در السیره النبویه (۳۱۹/۲-۳۲۳) و البدایه و النهایه (۲۲۴/۳-۲۲۶) از انعقاد پیمانی بین مهاجر و انصار و عقد مؤاخاه برای برقراری الفت بین آنها و نیز موادعه (پیمان) با یهود مدینه حکایت دارد. ابن کثیر بر آن است که پیمان بین مهاجر و انصار (یا قریش و انصار) بنا بر روایت عثمان بن عفّان از عاصم احول و انس بن مالک، در خانه ی انس منعقد شده است (السیره النبویه، ۳۲۰/۲؛ البدایه و النهایه، ۲۲۴/۳). وی با آن که از یهود بنی قینقاع، بنی قریظه و بنی نضیر در «موادعه یهود» سخن گفته و آنان را نخستین ساکنان مدینه قبل از اوس و خزرج (انصار) دانسته، از پیمان دیگری به روایت ابن اسحاق سخن گفته است که در آن نام قبایل شرکت کننده در پیمان نامه مدینه یعنی بنی ساعده، بنی جشم، بنی عمرو بن عوف … را ذکر کرده است. به علاوه بدین امر تصریح کرده است که، ابوعبیده متن پیمان نامه عمومی در کتاب الغریب به تفصیل نقل کرده است (البدایه و النهایه، ۲۲۴/۳ و ۲۲۶؛ السیره النبویه، ۳۲۰/۲-۳۲۳).
۴٫ دیدگاه محدّثان نخستینبا وجود این که در باب پیمان نامه مدینه و اهمیّت آن بسیار سخن گفته شده و از آن به عنوان شاهدی بر توفیق سیاست های پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یاد شده است (وات، محمد در مدینه، ۲۲۸؛ ولهاوزن، ۸۰)؛ اما در نخستین کتب حدیثی که در باب سیره، سنن و اعمال پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مطالبی آمده است، هم چون الموطا امام مالک (۱۷۹ق)، صحیح بخاری (۲۵۶ ق)، صحیح مسلم (۲۶۱ ق)، سنن ابن ماجه (۲۷۷/۲۷۵ ق)، سنن ابی داوود (۲۷۵ق)، سنن ترمذی (۲۷۹ق)، سنن الکبری نسائی (۳۱۴ق). من لا یحضره الفقیه ابن بابویه (۳۸۱ق)، التهذیب و الاستبصار فیما اختلف من الاخبار شیخ طوسی (۴۶۰ق)، از آن هیچ سخنی به میان نیامده و تنها کلینی به اختصار، به عقد قراردادی میان پیامبر، مهاجر، انصار و اهل یثرب و نیز شرایط پناهندگی طرفین، یکی از بندهای پیمان نامه مدینه اشاره کرده است که این امر در چند و چون ماهیت می تواند پرسش برانگیز باشد.
۵٫ دیدگاه مورّخان نخستینبا وجود اهمیت فراوانی که محققان برای این پیمان نامه قائل اند و آن را قانون اساسی دولت شهر مدینه دانسته اند (حمید الله، ۵۷؛ هولت و دیگران، ۷۹؛ زرگری نژاد، ۳۴۴)؛ مورّخان متقدّم چندان به آن نپرداخته و بعضاً به اشارتی کوتاه بسنده کرده اند.(۱۴)
۵ .۱٫ دیدگاه ابن سلّامابوعبیده قاسم بن سلّام (۲۲۴ق) در الأموال متن نسبتاً کاملی از پیمان نامه مدینه را ارائه کرده است (۲۰۲-۲۰۷ و ۱۲۵). البته وی در کتاب دیگر خود، الغریب، نیز که امروزه در دست نیست، نسخه دیگری از متن پیمان نامه را نقل کرده است که ابن کثیر (۷۷۴ق) در «البدایه و النهایه» و «السیره النبویه» به روایت و ثبت آن مبادرت ورزید (ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۲۲۶/۳؛ و السیره النبویه، ۳۲۳/۲). ابو عبیده بر آن است که این پیمان نامه «در آغاز ورود پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مدینه و پیش از وجوب ستاندن جزیه از اهل کتاب و زمان ناتوانی اسلام نوشته شد و یهود هم پیمان اوس و خزرج نیز- چنان که در این پیمان نامه یاد شد- در پیکار با دشمنان اسلام باید همراه مسلمانان کارزار می کردند و از دستاوردهای جنگی بهره می بردند «(ابن سلّام، ۲۰۷). راویان وی در این سند به ترتیب یحیی بن عبدالله بن بکیر(۲۳۱ق) و عبدالله بن صالح (۱۸۴-۲۲۳ق) از لیث بن سعد (۱۷۵ق) از عقیل بن خالد(؟) از ابن شهاب زهری (۱۲۴ق) است (همو، ۲۰۲) که نقد و بررسی سلسله سند بس ضروری می نماید.یحیی بن عبدالله بن بکیر که به قبیله بنی مخزوم نسب می برد (ابن حیّان، ۹۲/۱؛ ابن منجویه، ۳۴۴/۲ و ۳۷۲)، در ۱۵۴ق در مصر زاده شد و در نیمه صفر ۲۳۱ق درگذشت (ابن منجویه، همان جاها؛ عسقلانی، ۲۰۹/۱۱). وی لیث بن سعد را درک کرده و از محضرش بهره ها برد؛ به وِیژه از او احادیثی درباره ی جهاد نقل کرده است (ابن منجویه، همان جاها؛ ابن احمد هروی، ۲۶۶/۱؛ عسقلانی، همان جا). طبری نیز یک بار در اسناد حدیثی از لیث از وی نام برده است. (۱۵۴۲/۱). به رغم این که دارقطنی اعتماد به روایاتش را جایز نمی شمارد (ابن قایماز، ۱۹۷/۱)؛ خلیلی، ابن قانع و ابن حبّان او را ثقه دانسته و ساجی او را به داشتن حافظه قوی می ستاید (عسقلانی، همان جا).عبدالله بن صالح شاگرد و کاتب لیث بن سعد بوده (همو، ۴۵/۷؛ ۴۹/۱۰) و روایات فراوانی از او نقل کرده است (همو، ۳۶۳/۳؛ همو، ۳۴۰/۶؛ همو، ۱۶۹/۵، ۱۷۳؛ همو، ۳۲۲/۷). ابن حبّان و ابن یونس او را معتمد و موثّق دانسته اند (همو، ۴۵/۷ و ۳۷۷/۱۱). عبدالله استادش، لیث بن سعد را به خیر و نیکی و هم نشینی با مردم می ستاید (همو، ۳۲۱/۷ و ۳۲۲). ابوداود و عمرو او را ثقه و در میان مصریان، داناترین فرد به احادیث دانسته اند (همو، ۴۱۳/۸). عقیل بن خالد از موالی عثمان بن عفّان (بخاری، ۹۴/۷). از قاسم، سالم، عکرمه، عراک بن مالک، عمرو بن شعیب و غالباً از زهری روایت می کند (ابن قیسرانی، ۱۶۱/۱). یونس بن یزید، او را داناترین و آگاه ترین فرد به احادیث منقول از زهری دانسته است. به ویژه آن که سلامه بن روح از او «کتاب زهری» را نقل می کند (عسقلانی، ۲۵۳/۴). یونس بن یزید، او را داناترین و آگاه ترین فرد به احادیث منقول از زهری دانسته است. صاحبان صحاح ستّه، یونس بن یزید ابن معین و… از وی به شخصی ثقه و معتمد یاد کرده اند (ابن قیسرانی، همان جا؛ عجلی، ۱۴۴/۲)؛ چنان که احمد بن حنبل اشتباه های او را بسیار کمتر از یونس بن یزید می داند (ابن قیسرانی، همان جا).محمّد بن مسلم بن شهاب زهری (۱۲۴ق)، منسوب به بنی زهره که محتملاً در سال ۵۱ق زاده شد و در مدینه نزد محدّثان بزرگی چون سعید بن مسیّب، ابان بن عثمان و عروه بن زبیر به فراگیری حدیث پرداخت و در روایت «مغازی» اساساً متّکی بر عروه بود. زهری را مؤسس مکتب تاریخ نگاری مدینه و بزرگ ترین نماینده آن دانسته اند که آن را بر بنیادهای استوار قرار داد و روش تدوین آن را معین کرد (نک: عسقلانی، ۴۴۵/۹؛ دوری، ۷۸-۷۹؛ زکّار، مقدمه زهری، ۳۱). با آن که وی را دارای حافظه ای بسیار قوی دانسته اند (بخاری، التاریخ الکبیر ۲۲۱/۱)، هر آنچه را می شنید ثبت می کرد. شهرتش غالباً به سبب «المغازی» است که صفدی (۷/۱) و حاجی خلیفه (۱۷۴۷/۲) از آن یاد کرده اند؛ هر چند که کتابی در سیره صحابه نیز نگاشت (عسقلانی، ۳۹۶/۹-۳۹۷). در نتیجه می توان تصوّر کرد که ابوعبیده در کتابش از نسخه های دیگر رونویسی کرده است که آن نیز یادداشت های عقیل بن خالد از روایات زهری است.از مقایسه روایت ابن اسحاق و ابوعبیده می توان دریافت که هر دو دارای مفاد کاملاً مشابهی هستند؛ امّا، برخی از بندهای مفاد پیمان نامه به روایت ابن اسحاق در نسخه ابوعبیده از قلم افتاده است. دیگر آن که اسناد ابو عبیده ذکر شده، حال آن که روایت ابن اسحاق فاقد سند است (نک: ابن هشام، ۱۱۵/۲-۱۱۸؛ ابن سلّام، ۲۰۲ و ۱۲۵). از این رو، روایت ابو عبیده به دلیل ذکر راویان و ثقه بودن آن بر روایت ابن اسحاق برتری دارد.
۵٫ ۲٫ دیدگاه بلاذرینکته جالب توجّه آن که مورخانی چون ابن سعد (۲۳۰ق)، خلیفه بن خیّاط (۲۴۰ق)، یعقوبی (۲۸۴ق)، مسعودی (۳۴۵ق)، ابوالفرج اصفهانی (۳۵۶ق)، ابن حجر عسقلانی (۸۵۲ق) هیچ اشاره ای به این پیمان نامه نکرده اند. هر چند بلاذری (۲۷۴ق) از انعقاد پیمانی میان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و یهود یثرب در هنگام ورود وی به مدینه بسیار به اختصار گفته و یهود بنی قینقاع را نخستین پیمان شکن و یهود بنی نضیر را دوّمین آن ذکر می کند که نتیجه پیمان شکنی نخستین یهود، اخراج آنها از مدینه و دوّمی فتح سرزمین آنان به وسیله رسول خدا بود (بلاذری، ۱۷/۱). از این عبارات بر می آید که این پیمان میان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و سه طایفه ی اصلی یهود مدینه بوده که به یکی از مفاد آن نیز اشاره شده است (همو، همان جا) و به دلیل نقض پیمان بود که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حکم را بر آنها جاری ساخت.
۵ . ۳٫ دیدگاه طبریپرسش مهمّی که در این جا قابل طرح است، آن است که چرا طبری (۳۱۰ق)، مورّخ و محدّث بزرگ قرون نخستین اسلامی که به تفصیل به شرح وقایع دوره های اسلامی خاصّه سده های نخستین می پردازد، از روایت و نقل این واقعه مهم خودداری کرده و در وقایع نامه بزرگ خود، تاریخ الرسل و الملوک، در پایان سالِ دوّم هجری فقط به نقل این جملات اکتفا کرد: «در این سال پیامبر سندی مربوط به خون بها (المعاقل) نوشت. (این سند) به شمشیرش آویخته بود (۱۳۶۷/۳)و از ذکر راوی این روایت نیز خودداری ورزید. گمان می رود، هنگامی که طبری این عبارات را نوشت، احتمالاً به قسمتی از پیمان نامه مدینه اشاره داشت؛ چه یکی از مهم ترین بخش های پیمان نامه، بندهای مربوط به فدیه اسیران و دیه در میان مهاجر و انصار قبایل هم پیمان آنهاست.
۵٫ ۴٫ دیدگاه ابن کثیرنکته حائز اهمیّت در روایت ابن کثیر (۷۷۴ق) آن است که وی قبل از نقلِ متن سند پیمان نامه مدینه، به نقل از طبری از یهود بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه به بازماندگان یهود بیت المقدس یاد کرده است که به دنبالِ حمله بختنّصر بدین سرزمین ناگزیر به حجاز و سپس یثرب کوچیدند. در حالی که قبایل اوس و خزرج پس از آنان، به دلیل سیل عرم در مدینه اسکان یافتند و با پذیرش دین یهود هم پیمان آنان شدند. امّا پس از ورود اسلام به مدینه، با پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) (در عقبه اوّل و دوّم) هم پیمان شدند و به دین وی گرویدند (السیره النبویه، ۳۱۹/۲-۳۲۰). صاحب البدایه هنگام نقل احادیث متعدد و روایت پیمان نامه، سه طایفه اصلی یهود مدینه را از طوایف یهود مذکور در پیمان نامه تفکیک کرده است (السیره النبویه، ۳۲۰/۲؛ البدایه و النهایه، ۲۲۴/۳). ابن حزم اندلسی (۳۸۴ -۴۵۶ق)، صاحب جمهره انساب العرب، طوایف یهود مذکور در پیمان نامه فوق الذکر را تیره هایی از اوس و خزرج دانسته که ساکن مدینه و غالباً قبا بودند (۳۳۸؛ کحّاله، ۸۳۴/۲ و ۸۶۰). گویا آنان یهودیانی هستند که یعقوبی درباره ی شان گوید: «گروهی از اوس و خزرج به دلیل همسایگی با یهود، آیین شان را برگزیدند» و به متهودین (یهودی شده) یا یهود انصار شهرت یافتند (۲۵۷/۱؛ نیز نک: حلبی، ۲۶۷/۲). به نظر می رسد که این یهودیان از شهرت چندانی برخوردار نبوده و در گزارش های تاریخی به آنها توجّهی نشده است. یهودیانی که به جهت اوس یا خزرجی بودنشان کم ترین تنش ها را با مسلمانان داشته اند. نیز محتمل است که آنها کم کم اسلام آوردند و ارتباطی با یهودیان اصیل نداشته اند. پس می توان گفت که این پیمان نامه مشتمل بر دو پیمان جداگانه بوده است که یکی از آن میان طوایف یهود هم پیمان اوس و خزرج (یهودِ انصار) و مهاجر و انصار و دیگری پیمانی میان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و یهود اصلی مدینه بوده است. پس نام گذاری آن به صرف پیمان نامه مدینه درست نمی نماید.
۶٫ دیدگاه مستشرقاناگرچه از نظر خاورشناسان، عموماً پیمان نامه مدینه به عنوان متنی موثّق و نگاشته ای که تاریخش به زمان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بازمی گردد، پذیرفته شده است؛ امّا، اختلافاتی درباره ی یکی یا ترکیبی بودن متن از یک یا چند روایت مطرح است. هم چنین اختلافاتی در موضع آنان نسبت به برخی گروه های یهودی مدینه وجود دارد (راون، «سیره»، ۶۶۳؛ وات، «هجرت»، ۳۶۶/۳؛ همو، «مهاجرون»، ۳۵۶/۷؛ شاخت، «اَمان»، ۴۲۹/۱). زیرا در پیمان نامه به نام قبایل اصلی یهود مدینه اشاره نشده است.تحقیق ولهاوزن (نک: ولهاوزن در کتاب شناسی) را نخستین اثری باید دانست که به بررسی این مسئله پرداخته است. وی در ارزیابی خود از متن پیمان نامه متذّکر می گردد که:۱٫ این عهد نامه خط سیری از حوادث دوره ی بعدی را باز می نمایاند، یعنی زمانی که جامعه اسلامی نمی بایست در برگیرنده غیر مسلمانان باشد، قبیله قریش دشمن سر سخت پیامبر معرفی نشده است؛ بلکه تأکید بیش تر بر شأن محمد به عنوان پیامبر خداست.۲٫ متن آکنده از واژه های ثقیل است که تنها برای معاصران می توانسته معنا داشته باشد.۳٫به نظر می رسد، متن، بازتاب قوانین قبیله ای و مدت ها قبل از گسترش فقه اسلامی باشد (ولهاوزن، ۸۶).در پاسخ به این گفته ولهاوزن باید دو نکته را یادآور شد: نکته اول، آن که پیش از اسلام مردم مدینه گرفتار جنگ داخلی بودند و در همان حال بدهی های هر قبیله یا طایفه در پرداخت دیه و فدیه بیش تر و بیش تر می شد و در واقع آشتی و صلح گروه های درگیر در آن جنگ ها و چشم پوشی از ادّعاهای گذشته خود، به معنای از بین رفتن آن ادّعاها و بدهی ها بود. به همین دلیل نخستین بندهای قرارداد که همه قبایل هشت گانه یهود مدینه و نیز مهاجران قریش را در پرداخت خون بها و فدیه آزادی اسیران مکلّف می کند و ظاهراً از نخستین بندهای تدوین شده پیمان نامه مدینه است، اعلامِ نوعی آشتی زیر نظر رهبر جامعه مسلمین محسوب می شد؛ جامعه ای که در گذشته هیچ گونه رهبری نظامی یا سیاسی واحدی نداشت. نیز از سویی، پیامبر به دلیل عدم اقتدار مسلمین در آغاز و برقراری وحدت بود که همه قبایل را در صورت الحاق و هم پیمانی با آنان «امّت» نامید. بنابراین ضروری می نمود که جامعه اسلامی آن روز، طبق دستور وی در برگیرنده غیرمسلمانان نیز باشد.نکته دوّم آن که سخن مؤلّف مبنی بر عدم معرفی قریش به عنوان دشمن سرسخت پیامبر در این قرارداد چندان درست نمی نماید. چه دو بند ۲۰ و ۴۳ قرارداد مذکور بر حلال بودن جان و مال و نیز عدم پناه و امنیّت آنها آن تأکید دارد (حمید الله، ۶۰ و ۶۲) که این معنایی جز خصومت شدید پیامبر و مسلمین با قریش را نمی رساند.بعد از ولهاوزن، لئون کایتانی (نک: کایتانی در کتابشناسی) و آرنت جی ونسینک (نک: ونسینک در کتابشناسی) در اثری تک نگاری این مسئله را بررسی کرده اند. کایتانی همانند ولهاوزن بر آن است که انعقاد پیمان نامه قبل از جنگ بدر صورت گرفته و دلایل گریم (۷۹) را مبنی بر نوشتن آن بعد از جنگ بدر موجّه نمی داند.پس از این دو، وات مطالبی در این باب بیان داشت (نک: وات، محمد در مدینه، در کتابشناسی). وی بر آن است که پیمان نامه قبل از جنگ بدر نوشته و روایت ابن اسحاق از چند سند تشکیل شده است و دلیل این امر را در تکرار برخی بندها می داند.از جمله بندهای ۲۳ و ۴۲ (رجوع اختلاف به پیامبر)، بندهای ۲۰ و ۴۳ (درباره ی قریش)، ۱۴ و ۱۹ (عدم قصاص مؤمن به هنگام قتل کافر)، ۱۶ و ۳۷ (رعایت اصل مساوات میان طرفین قرارداد و یاری یکدیگر) و ۳۰ و ۴۶ (درباره ی بنی اوس و هم پیمانان و وابستگان آنان) است (همو، ۲۲۵-۲۲۸؛ نک: حمیدالله، ۴۲-۶۰). نیز وی از عدم حضور سه قبیله بزرگ یهود در این پیمان سخن گفته و چنین پنداشته است که یهودیان مذکور در پیمان نامه یهود نضیر و قریظه، هم پیمانان قبیله بنی عبدالاشهل که صاحب ملک و زمین بودند، نیستند؛ بلکه قبایل یهودی هستند که در گذشته به قبیله های کوچک تری تقسیم و با اعراب مسلمان هم پیمان شده بودند (همو، ۱۲۷). وات این پیمان نامه را اساس دولت اسلامی در نخستین سال های شکل گیری آن می داند (همو، ۱۲۸). در بررسی سخنان وات ذکر این نکته ضروری است که اگرچه مشابهت و تکرار برخی بندها می تواند دلیلی بر ترکیبی بودن سند باشد، امّا دلیل کافی و وافی نیست. بسا این تکرار با هدف تأکید پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر آن بندها باشد.مفصل ترین پژوهش در این باب، دو مقاله آر. بی. سرجنت است (نک: سرجنت در کتاب شناسی). به نظر وی متن اصلی عهدنامه دارای ۵۰ بند و مرکب از چند سند است که میان پیامبر، اوس و خزرج، مهاجر، انصار، یهود و هر کسی که به مدینه درآید، منعقد شد. او پس از آوردن متن کاملی از آن می نویسد: «ظاهر عهدنامه در روایت ابن اسحاق صورت یک معاهده را نشان می دهد؛ امّا در اصل مرکّب از چند سند است که در خانه انس بن مالک خزرجی نوشته شد…». همو پس از ذکر نکاتی کوتاه در شرح حال ابن اسحاق، مسئله جالب توجه را ارتباط وی با عبدالله بن حسن بن حسن (نقس زکیّه) می داند که بنابر گفته یاقوت، ابن اسحاق روایات تاریخی مربوط به او را با راهنمایی و تحت نظارت او ثبت می کرده است؛ چرا که آمده است: عبدالله بن حسن بن حسن بن ابن اسحاق می گفته است: اثبت هذه فی عملک. به نظر سرجنت محتمل است ابن اسحاق متن عهدنامه را از عبداله بن حسن نقل کرده باشد. وی با اشاره به حدیثی از علی (علیه السلام) در سنن ابی داود، «ما کتبتُ عن رسول الله الّا القرآن و ما فی هذه الصحیفه»، صحیفه مورد اشاره را قانون نامه مدینه می داند. پس از آن به مصادر شیعی رجوع کرده و موضوع قانون نامه را به اختصار از طریق منقولات شیعی پی گرفته است. مأخذ دیگر وی در مورد قانون نامه قرآن و از آن جمله آیات ۷۰ آل عمران، ۳۸ بقره و… است. بحث بعدی او درباره ی برخی مشکلات ناشی از یکی دانستن عهد نامه های مختلف است. برای مثال به اصطلاح «حرم»، که درباره ی جوف مدینه به کار برده شده است، اشاره می کند و می نویسد: «سمهودی در ثبت وقایع بعد از جنگ خیبر به این نکته اشاره کرده که مدینه پس از آن حرم نامیده شده است. ظاهراً این اصطلاح دست کم بعد از نبرد خندق رایج شده باشد»(سرجنت، ۱۱). از این رو، سرجنت با ترکیبی دانستن قرارداد از چند سند هر کدام را به نحو مستقلی بررسی کرده است. با این همه وی اظهار می کند که کارش هنوز در مرحله مقدماتی است و حاوی نتایج ارزشمندی خواهد بود. در باب سخنان فوق گفتنی است که سخن یاقوت به عنوان تنها منبع نمی تواند مؤیّد این ادّعا باشد. نیز صحیفه مذکور در حدیث امام علی (علیه السلام) صرفاً نمی تواند به قانون نامه مدینه اختصاص داشته باشد؛ چه بسا به پیمان نامه ها و قراردادهای دیگری نظیر صلح نامه حدیبیه اشاره داشته باشد و نکته آخر آن که محتملاً شأن نزول آیات ۷۰ آل عمران و ۳۸ بقره به پیمان نامه مدینه اختصاص ندارد.پس از وی، موسی گیل در مقاله ای، نکاتی چند درباره ی این موضوع بیان داشت. به نظر وی این عهدنامه تنها یک سند است (۴۷-۴۸). امّا در باب انعقاد آن با یهودیان ابراز تردید کرده است که میخائیل لکر در مقاله ای به ارزیابی تردیدها و سخنانش پرداخت. به نظر لکر در مقاله ای به ارزیابی تردیدها و سخنانش پرداخت. به نظر لکر، با وجود ضعیف بودن روایتِ پیمان نامه مدینه و انعقاد قراردادی با یهودیان وجود آن با توجه به شرایط و لزوم موضع گیری پیامبر در برابر گروه های مختلف مدینه کاملاً محتمل است . وی بند «عدم تعرّض طرفین به یکدیگر» را تنها بندی دانسته است که می توان به وجود آن در قرارداد اطمینان داشت. در حقیقت این بند، نخستین موضع پیامبر را در برابر یهود نشان می دهد. پس از آن به دو دلیل به خطاهای گیل اشاره کرد و پاسخ داد: یکی تأکید منابع بر وجود عهدنامه یا عهدنامه ها و دیگری اتخاذ موضعی توسط پیامبر در قبال یهود در بدو ورود به مدینه که لازمه آن عقد قراردادی با آنان بود (همفریز، ۴۳-۴۴).اکیراگوتو نیز در دو مقاله جداگانه به تفصیل این مهم را مورد ارزیابی قرار داد (برای اطلاع نک: کتاب شناسی). با وجود این که غالب مورخان و سیره نگاران نخستین تمام یا قسمتی از قرارداد مذکور را در کتاب هایشان ضبط نکرده اند، وی هرگز در وثاقت و سندّیت آن تردید نکرد. او با بررسی چهار روایت ابن اسحاق (۱۵۰/ ۱۵۱ق)، ابو عبیده (۲۲۴ق)، ابن زنجویه (۲۴۸ق؛ محمّد حمید اله به نقل از ابوعبیده از این نسخه یاد می کند) و ابن ابی خیثمه (۲۷۹ق) که آنها را به ترتیب نسخه A, B, C, D نامید، چنین نتیجه می گیرد: «با وجود شباهت نسخه ابن اسحاق و ابوعبیده، برخی از بندهای روایت ابن اسحاق در روایتِ ابوعبیده از قلم افتاده است که رها کردن آن قسمت ها در نسخه ابوعبیده احتمالاً به معنای ترکیبی بودن پیمان نامه است. روایت B و C نیز همانند دوروایت فوق دارای خط سیر مشابهی هستند؛ امّا اساس قانون نامه، نسخه A است که از نام راویان چشم پوشی شده است.» دیگر آن که با اسناد به روایتی از واقدی، دالّ بر وجود سندی مکتوب در نزد رهبر قبیله بنی قریظه، انعقاد پیمانی بین پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و یهود اصلی مدینه و از جمله بنی قریظه را مسلّم دانست. وی بر آن است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در موارد بسیاری با اشخاص و گروه های معارض اسنادی می نوشت. بنابراین محتمل است که با قبایل یهود قراردادهایی نوشته باشد که در طول زمان تمدید نشده باشد (گوتو، «پیمان نامه مدینه»، ۱۴). گوتو مؤمنان را نمایندگان کلیّت جامعه دانسته است که قرارداد صلح را که نخستین بخش قانون اساسی مدینه بود، امضاء کردند؛ اما موارد مربوط به پرداخت دیه و فدیه را مورد توافق همه مردم دانست. او با توجّه به نکته اخیر خاطر نشان می کند که: «جنبش اسلام مهم ترین رخداد سیاسی آن جامعه بوده است که رهبران نیرومندی از میان قبایل نداشته و البته توانست جامعه را به سرعت تحت نام الله و پیامبرش متّحد کند» (همو، «مدینه در بدو ورود پیامبر»، ۴۱). در باب این سخنان شایسته ذکر است که گوتو بنا بر حذف یا فرو افتادگی برخی از بندهای روایت ابن اسحاق در روایت ابوعبیده، پیمان نامه را ترکیبی از چند سند دانسته است؛ حال آن که محتمل است در قرون متمادی و به مرور زمان در هنگام کتابت نسخه ابوعبیده به اهمال از قلم افتاده باشد. از این رو دلیلی چندان قانع کننده نیست.
۷٫ نتایج۱٫ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آغازین روزهای ورود به مدینه با هدف تحکیم پایه های حکومت نوپای اسلامی به انعقاد پیمان نامه عمومی میان انصار و قبایل یهود وابسته به آن، مهاجر، اهل یثرب و مشرکان دست زد. یهودیانی که نامشان در پیمان نامه آمده است، نه یهود بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه بلکه یهودیان وابسته به انصار یا «متهودین» بودند که به سبب انتساب به اوس و خزرج کم ترین تنش ها را با مسلمانان داشته و به نظر می رسد، با یهودیان اصلی ارتباطی نداشته اند؛ از این رو شهرتی نداشته و در گزارش های تاریخی به آنان توجه چندانی نشده است.۲٫ شرکت قبایل یهود وابسته به انصار و استفاده از عنوان «موادعه یهود» خاصه ذکر «یهود» به طور عام موجب گردید تا مورخان و سیره نگاران به اشتباه نام سه طایفه اصلی یهود را نیز در پیمان نامه وارد کنند.۳٫ اسناد پیمان نامه عمومی مدینه منقول از ابن هشام و ابن سلّام معتبر است؛ اما روایت طبرسی در باب انعقاد قراردادی مستقل میان پیامبر و یهودیان بنی قریظه، بنی قینقاع و بنی نضیر، مشهور به «موادعه یهود»، ضعیف به نظر می رسد.۴٫ پیمان نامه عمومی مدینه مشتمل بر دو قرارداد پیمان نامه مدینه و موادعه یهود است و نظر به این که سیره نگاران، مورخان و محدثان نخستین از برخی مفاد پیمان نامه سه طایفه بزرگ یهود با پیامبر سخن گفته اند، به نظر می رسد، آنان نیز قراردادی جداگانه منعقد کرده باشند که اصل آن در منابع متقدم از بین رفته و بعدها طبرسی روایت غیر معتنابه و ضعیفی از آن نقل کرده است.
پی‌نوشت‌ها:
۱٫استادیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران۲٫ دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ و تمدن ملل اسلامی۳٫این پیمان نامه در مطالعات غربی به The Constitution of Medina ترجمه شده است.۴٫بنی عوف بن مالک از قبیله اوس بودند که به آنان مردم قبا می گفتند (ابن حزم، ۴۷۰)۵٫تیره ای از قبیله خزرج از انصار بودند (همان، ۴ و ۴۷۲)۶٫خزرج یکی از قبیله های بزرگ عرب از انصار بودند. اوس و خزرج دو فرزند ثعلبه بن عمرو بن عامر بودند. فرزندان این دو برادر، دو قبیله بزرگ اوس و خزرج را پدید آوردند. هر یک از دو قبیله یاد شده، خود دارای تیره ها و قبایل گوناگونی بودند که همه انصار را در بر می گرفتند (همان، ۴۷۰-۴۷۲)۷٫تیره ای از خزرح بودند (همان، ابن هشام، ۵۶/۲-۵۷ و ۷۰-۷۱)۸٫بنی نجّار یا تیّم الله بن ثعلبه بن عمرو بن خزرج، یکی از تیره های قبیله خزرج بودند (ابن حزم، همان جا)۹٫بنی عمرو بن عوف از اوس بودند که در قبا می زیستند (همو، ۴۷۰)۱۰٫بنی عمرو بن مالک بن اوس یا بنی نبیت، تیره ای از اوس بودند (همان جا)۱۱٫ تیره های قبیله اوس را بنی اوس می نامیدند (همو، ۳۳۲)۱۲٫آل جفنه در مدینه می زیستند و از انصار بودند (همو، ۳۷۲). آل جفنه از شاهان شام بودند (همو، ۳۳۱). به نظر می رسد که یهود آل جفنه در نظر بوده است.۱۳٫یعنی درختان آن را نباید برید و درون مرزهای آن، نباید جانوری را شکار کرد (بخاری، ۲۵/۳). یاقوت می نویسد: سخن درست تر آن است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مسافت میان کوه یا دره ی عَیر تا احد را حرم مدینه قرار داد (۹۳۹/۱؛ همو، ۷۵۱/۳؛ نیزنک: «حرم»، نویری، ۳۲۰/۱).۱۴٫با آن که ابوعبیده قاسم بن سلّام متن کاملی از پیمان نامه را روایت کرده، مورخانی چون ابن سعد (۲۳۰ق)، خلیفه بن خیاط (۲۴۰ق) یعقوبی (۲۸۴ق) طبری (۳۱۰ق)، مسعودی (۳۴۵ق)، اصفهانی (۳۵۶ق)، عسقلانی (۸۵۲ق) به آن هیچ گونه اشاره ای نکرده اند. بلاذری نیز به اختصار از نقض پیمان یهود یثرب و از آن جمله بنی قینقاع سخن گفته است .(۱۷/۱)کتاب شناسی:ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، العلل المتناهیه فی الاحادیث الواهیه، به کوشش خلیل میس، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۳قابن حزم اندلسی، علی بن احمد بن سعید، جمهره انساب العرب، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳مابن حیّان، عبدالله بن محمّد بن جعفر، طبقات المحدثین باصبهان و الواردین علیها، به کوشش عبدالغفور و عبدالحق حسن بلوشی، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲مابن سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت، دارصادر، بی تاابن سلّام، ابوعبیده قاسم، الاموال، به تصحیح محمد حامدالنقی، قاهره، المکتبه التجاریه الکبری، ۱۳۵۳ه/ ۱۹۳۴مابن سیّد الناس، محمد بن محمد یعمری، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، به تحقیق و کوشش حسام الدین قدسی، قاهره، مکتبه القدسی، ۱۳۵۶قابن قایماز، محمد بن احمد بن عثمان، ذکر اسماء من تکّلم فیه و هو موثق، به کوشش محمد شکورا مدیر میادینی، زرقاء، مکتبه النار، ۱۴۰۶قابن قیسرانی، محمد بن طاهر، تذکره الحفاظ، به کوشش حمدی عبدالحمید اسماعیل سلفی، ریاض، دارالصمیعی، ۱۴۱۵قابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، البدایه و النهایه فی التاریخ، قاهره، مطبعه السعاده، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲مهمو، السیره النبویه، به تحقیق مصطفی عبدالواحد، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ مابن منجویه اصفهانی، احمد بن علی، رجال صحیح مسلم، به کوشش عبدالله اللیثی، بیروت، دارالمعرفه، بی تاابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، به تحقیق مصطفی سقّا، ابراهیم آبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۷ماحمدی، علی بن حسینعلی، مکاتیب الرسول، بیروت، دارالصعب، بی تااصفهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله، حلیه الأولیاء و طبقات الأصفیاء، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۵قبخاری، محمد بن اسماعیل بن ابراهیم، التاریخ الکبیر، به کوشش سید هاشم ندوی، بیروت، دارالفکر، بی تابلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، فتوح البلدان، به کوشش صلاح الدین منجد، قاهره، مکتبه النهضه المصریه، ۱۹۵۶قجوزجانی، ابواسحاق، ابراهیم بن یعقوب، احوال الرجال، به کوشش صبحی بدری سامرائی، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۵قحاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، استانبول، بی نا، ۱۹۴۱-۱۹۴۲محسن ابراهیم بن حسن، تاریخ سیاسی اسلام، مترجم، ابوالقاسم پاینده، تهران، جاویدان، ۱۳۷۶شحلبی، علی بن برهان الدین، السیره الحلبیه، بی نا، ۱۳۲۰قحمیدالله، محمد، مجموعه الوثائق السیاسیه للعهد النبوی و الخلافه الراشده، بیروت، دارالنفائس، ۱۴۰۵قدحلان، سید احمد زینبی، السیره النبویه و الآثار المحمدیه، المطبوع بهامش السیره الحلبیه بطبعاتها المختلفه، بیروت، دارالمعرفه، بی تادوری، عبدالعزیز، بحث فی نشأه علم التاریخ عند العرب، بیروت، بی نا، ۱۹۸۳مدیاربکری، حسین بن محمد، تاریخ الخمیس، مصر، بی نا، ۱۳۸۳هزرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، تهران، سمت، ۱۳۷۸شزکّار، سهیل، مقدمه المغازی زهری، بیروت، بی نا، ۱۹۸۱مسجادی، صادق و هادی عالم زاده، تاریخ نگاری در اسلام، تهران، سمت، ۱۳۷۵هسمهودی، نورالدین علی بن احمد، وفاء بأخبار المصطفی، به تحقیق و حاشیه محمد محیی الدین عبدالحمید، مصر، بی نا، ۱۳۷۴ه/ ۱۹۵۵مسهیلی، ابوالقاسم، الروض الأنف فی شرح السیره النبویه لابن هشام، به تحقیق عبدالرحمن وکیل، دارالکتب الحدیثه، بی تاصادقی، «برخوردهای مسالمت آمیز پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با یهود»، تاریخ اسلام، شماره دوم، تابستان ۱۳۷۹صفدی، صلاح الدین خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۹۶۲مطبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، به تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۳۳۸هطبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، بیروت، روائع التراث العربی، مکتبه خیاط، بی تاعاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، بیروت، دارالسیره، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۵معجلی کوفی، احمد بن عبدالله بن صالح، معرفه الثقات، به کوشش عبدالعظیم بستوی، مدینه، مکتبه الدار، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵مکحّاله، عمررضا، معجم قبائل العرب القدیمه و الحدیثه، بیروت، لبنان، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۴قکلینی، محمدبن یعقوب، الاصول من الکافی، به کوشش علی اکبر غفّاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، لبنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳قنویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایه الارب فی فنون الادب، مصر، دارالکتب، ۱۳۷۴ه/۱۹۵۵میاقوت حموی، شهاب الدین ابوعبدالله یاقوت بن عبداله، معجم البلدان، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۹۷۹میعقوبی، جعفر بن وهب بن واضح، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بی تاواقدی، محمد بن عمر بن واقد، مغازی، به تحقیق مارسدن جونز، جامعه آکسفورد، بی تاهروی، عبیدالله بن عبدالله بن احمد، المعجم فی مشتبه اسامی المحدثین، به کوشش نظر محمد فاریابی، ریاض، مکتبه الرشد، ۱۴۱۱هولت و دیگران، تاریخ اسلام پژوهش دانشگاه کمبریج، ترجمه احمد آرام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۸هGil.Moshe,”the constitution of Medina, A Reconsideration”, Israel oriental Studies, IV (1974),P.44-66Goto, A.”The constitution of Medina”, OR (1982), vol.18.p1-19Idem,”Al-Medina of the time of Muhammad’s coming”,OR (1984),vol.20,p.33-41Grimme.Hubert, Munster (1982),vol. I.P.76Humphreys,R.S,Islamic history: A Framework for inquiry,London,New York (1991)Johnston,D.M.Faith- Based Diplomacy: Trumping Real Politik,2003,p.187Raven.W.” SĪRA” in ,,XI,663ashacht,J,”AMĀN”in ,I,429aSerjeant. R.B.”The constitution of Medina”,Islamic quarterly, VIII(1964),3-16Idem “the sunna, jamiah,Pacts with the Yathrib Jews and the tahrim of Yathrib, Analaysis and Translation of the Document comprised in the so called constitution of Medina”,BSOAS,XLI/1(1978).1-42Watt. W.Montgomery, Muhammad at Medina, (1956), Oxford,p.221-260Idem,”Al-MUHĀDJIRūN”in ,VIII,P.356aIdem,”HIDJRA” in ,III,P.366.Wellhausen.J,”Muhammads Gemeindeordung von Medina” in skizzen und vorabeiten,IV (1889),P.80
منبع مقاله:نشریه پژوهش دینی- شماره ۱۵ (پاییز ۱۳۸۶)
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.