علی از دیدگاه دیگر صحابه در کتب اهل تسنن
۱٫ علی از دیدگاه عبدالله بن عباس
عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، بکنی به «ابوالعباس» معروف به «ابن عباس» بنابر مشهور از اکابر صحابه و جد اعلای خلفای بنی عباس (متوفی ۶۸ ه.ق) است.
پیامبر اکرم دربارهاش چنین دعا کرد:
«اللهم فقّهه الدّین و علّمه التّأویل».[۱]
و نیز در حق او گفت: «اللهم اعط ابن عباس الحکمه و فی علّمه التّأویل».[۲]
-
اخرج ابن عساکر عن ابن عباس قال:
«مانزل فی أحد من کتاب الله تعالی مانزل فی علی [۳]».
-
اخرج الطبرانی و ابن ابی حاتم عن ابن عباس:
«ما نزل الله «یا ایها الّذین آمنوا» الّا و علی امیرها و شریفها و لقد عاتب الله اصحاب محمّد فی غیر مکان و ما ذکر علیاً الا بخیر[۴]».
ترجمه: «خداوند در هیچ جای قرآن مجید مؤمنان را با «یا ایها الّذین آمنوا» مورد خطاب قرار نداده مگر این که امیر و شریف آنها علی است؛ یعنی فرد کامل، کسانی اند که ایمان به علی آورده اند.
خداوند در قرآن به طور مکرّر و در موقعیتهای مختلف اصحاب پیامبر را مورد عتاب و سرزنش قرار داده ولی در همه جا از علی به خیر و نیکی یاد کرده است».
-
سیوطی در درّالمنثور در ذیل آیه «یا ایها الّذین آمنوا اتّقوا الله و کونوا مع الصّادقین» مینویسد:
اخرج ابن مردویه عن ابن عباس فی قوله تعالی: «اتّقوا الله و کونوا مع الصادقین» قال: مع علی بن ابیطالب [۵]
ترجمه: «ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده است که او گفت: در این آیه، منظور از «صادقین» علی بن ابیطالب است».
روی بسنده عن ابن عباس قال: قال ابوموسی الاشعری انّ علی اوّل من أسلم مع رسول الله .[۶]
-
عن ابن عباس انّ رسول الله قال: من اراد أن ینظر الی ابراهیم فی حلمه و الی نوح فی حکمته و الی یوسف فی جماله فلینظر الی علی بن ابی طالب [۷].
ترجمه: «ابن عباس میگوید: رسول خدا فرمود: هر که میخواهد به حلم ابراهیم، حکمت نوح و جمال یوسف بنگرد، علی بن ابی طالب را بنگرد».
-
لو انّ الشجر اقلام و البحور مدادً و الانس کتّاب و الجنّ کتابٌ ما احصوا فضایل امیرالمؤمنین علی [۸].
-
«و کان اوّل من أسم من النّاس بعد خدیجه»؛ «او (علی) بعد از خدیجه اولین کسی بود که ایمان آورد».
-
رسول خدا جامعه خود را روی علی، فاطمه و حسنین انداخت و فرمود: «انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیرا».
-
قال ابن عباس، قال رسول الله :
«من سبّ علیاً فقد سبّنی و من سبّن فقد سبّ الله و من سبّ الله عزّوجلّ أکبّه الله علی منخره».[۹]
ترجمه: «هر کس علی را ناسزا گوید، مرا ناسزا گفته، و هر کس مرا ناسزا بگوید خدا را ناسزا گفته؛ و هر کس خدا را ناسزا بگوید خدا او را در آتش دوزخ معذّب خواهد کرد».
۲٫ علی از دیدگاه ابوایوب انصاری
-
عن علقمه و الاسود قالا: آتینا با ایوب الانصاری عند منصرفه من صفین فقلنا له: یا ابا ایوب انّ الله اکرمک بنزول محمّد و بمجئی ناقته تفضّلا من الله و اکراماً حتی اناخت ببابک دون النّاس ثمّ جئت بسیفک علی عاتقک تضرب به أهل لا اله الا الله؟ فقال: یا هذا انّ الرّائد لایکذب أهله و انّ رسول الله امرنا بقتال ثلاثه مع علی بقتال النّاکثین و القاسطین و المارقین فاما الناکثون فقد قابلنا هم اهل الجمل طلحه و الزبیر و اما القاسطون فهذا منصرفنا من عندم یعنی معاویه و عمراً و اما المارقون منهم أهل الطرقات و أهل السعیفات و أهل النخیلات و أهل النهروانات و الله ما ادری این هم ولکن لابد من قتالهم ان شاءالله قال: و سمعت رسول الله یقول لعمار: «یا عمّار تقتلک الفئه الباغیه و انت اذ ذلک مع الحق و الحق معک یا عمّار بن یاسر ان رأیت علیاً قد سلک وادیاً سلک الناس وادیاً غیره فاسلک مع علی فانه لن یدلیک فی ردی و لن یخرجک من هدی، یا عمّار من تقلد سیفاً اعان به علیاً علی عدوه قلده الله یوم القیامه و شاحین من در، و من تقلد سیفاً اعان به عدو علی علیه قلده الله یوم القیامه و شاحین من نار قلنا یا هذا حسبک رحمک الله حسبک رحمک الله.[۱۰]
ترجمه: «علقمه و اسود گفتند: بعد از آن که ابو ایوب انصاری از جنگ صفین برگشت و به دیدنش رفتیم و گفتیم: ابو ایوب! خدا تو را با سکونت رسول خدا در خانه ات، هنگامی که وارد مدینه شد و به زانو زدن شتر ایشان بر در خانه ات، تو را گرامی داشت. اکنون شمشیرت را بر دوش گرفته و آمدهای و «اهل لا اله الا الله» را آماج ضربات خود ساخته ای؟
ابو ایوب انصاری گفت: یک رهبر هرگز به پیروان خود دروغ نمیگوید؛ رسول خدا ما را مأمور کرد با سه طائفه در رکاب علی بجنگیم:
ناکثین، قاسطین و مارقین.
اما ناکثان عبارت بودند از لشکر طلحه و زبیر که بیعت با علی را شکستند و جنگ جمل را راه انداختند.
قاسطین همینها هستند که اینک از جنگ آنها بر میگردیم.
مارقین به خدا هنوز نمیدانم چه کسانی هستند و چه وقت با آنان خواهیم جنگید ولی نبرد با آنان نیز روزی اتفاق خواهد افتاد.
آنگاه گفت: من از رسول خدا شنیدم که به عمّار میفرمود: «ای عمّار! تو به دست جمعی یاغی و سرکش و ستمکار کشته میشوی و آن روز «حق» با «تو» و تو با حق خواهی بود.
ای عمّار! هر گاه علی را دیدی که به راهی میرود، و تمام مردم به راهی دیگری، تو راه علی را بگیر که تو را به سوی هلاکت راهنمایی و از هدایت خارج نمیکند.
ای عمّار! هر کس به قصد یاری کردن علی در مقابل دشمنانش شمشیر حمایل کند، خدا در روز قیامت دو شمشیر از دُر ّ به او حمایل میکند و کسی که شمشیری بر ضد علی حمایل کند، خداوند در قیامت شمشیر از آتش به او حمایل میکند.
گفتیم: ابو ایوب! همین قدر کافی است. خدا تو را رحمت کند.»
-
فقیه شافعی (ابن مغازلی) در کتاب «مناقب» از ابو ایوب انصاری چنین روایت میکند:
رسول خدا مریض بود و فاطمه برای عیادت بر او وارد شد و او را در نهایت ضعف و ناتوانی دید و گریه سر داده و شک به رخسارش روان گردید.
پیامبر وقتی فاطمه را چنین دید دلداری داد و فرمود:
«یا فاطمه انّ الله أطلع الی الارض اطلاعه فاختار منها آباک فبعثه نبیاً ثمّ اطلع الیها ثانیه فاختار منها بعلک فاوحی الی فانکحته ایاک و اتخذته وصیاً اما علمت انّ لکرامه الله ایاک زوجک اعظهم حلماً و اقدمهم سلماً و اعلمهم علماً فسرّت بذلک فاطمه و استبشرت».[۱۱]
ترجمه: «ای فاطمه ! خدای تعالی نظری به سوی زمین انداخت پدر تو را برگزید و او را پیامبر خود قرار داد، دوباره بر زمین نظری انداخت شوهرت را برگزید و به من وحی کرد تا تو را به عقد او در آورم و او را وصی خود گردانیدم.
آیا نمیدانی که برای کرامت تو است که خدای تعالی تو را با عظیم ترین امت از نظر حلم و با سابقه ترین آنان از نظر اسلام و داناترین آنان از نظر علم تزویج کرد. با شنیدم سخنان پیامبر آثار سرور و خوشحالی در چهره فاطمه آشکار شد».
۳٫ علی از نگاه ابوذر غفاری
-
عن ابی ذر قال: قال رسول الله من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و من اطاع علیاً فقد اطاعنی و من عصی علیاً فقد عصانی[۱۲]
-
و عن ابی ذر قال: ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله الآ بثلاث:
بتکذیبهم الله و رسوله و التّخلف عن الصلوه و بغضهم علی بن ابیطالب[۱۳]
ترجمه: «ابوذر غفاری گفت: در زمان رسول اکرم منافقان را به سه چیز میشناختم:
-
با تکذیب خدا و رسولش.
-
تخلف از نماز.
-
عداوت با علی .
۴٫ علی از نگاه سلمان فارسی
-
قال رجل لسلمان: ما أشدّ حبّک لعلی : قال: سمعت رسول الله یقول:
«من أحب علیاً فقد احبّنی و من ابغض علیاً فقد ابغضنی[۱۴]».
ترجمه: «مردی به سلمان فارسی گفت: این همه علی را دوست میداری؟ فرمود: از رسول خدا شنیدم که میفرمود:
«هر کس علی را دوست بدارد مرا دوست نداشته، و هر کس علی را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است».
۵٫ علی از نگاه ابوسعید خُدری
-
عن ابی سعید خُدری قال: لما نصب رسول الله علیاً یوم «غدیر خم» فنادری له بالولایه، هبط جبرئیل علیه بهذه الآیه: «الیوم أکملت لکم دینکم[۱۵]».
ترجمه: «ابو سعید خُدری گفت: وقتی رسول خدا در روز غدیر «خم» علی را به مقام ولایت نصب فرمود، جبرئیل از آسمان فرود آمد و این آیه را با خود آورد؛
«الیوم أکملت لکم دینکم…».
۶٫ علی از نگاه عمّار بن یاسر
-
عن عمّار بن یاسر یقول: سمعت رسول الله یقول لعلی : «یا علی طوبی لمن احبّک و صدق فیک و ویل لمن ابغضک و کذب فیک[۱۶]»
ترجمه: عمّار یاسر میگوید: از رسول خدا شنیدم که به علی میفرمود:
«یا علی! خوشا به حال کسی که تو را دوست داشته و نسبت به تو صداقت پیشه کند. وای به حال کسی که تو را دشمن داشته و نسبت به تو نفاق بورزد».
۷٫ علی از نگاه جابر بن عبدالله انصاری
-
عن جابر بن عبدالله قال: کنّا عند النّبی فأقبل علی فقال النّبی : «و الّذی نفسی بیده انّ هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه» فنزلت: «انّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات اولئک هم خیر البریه». فکان اصحاب النّبی اذا أقبل علی قالوا: جاء خیر البشر[۱۷]
ترجمه: «ابن عساکر از جابر بن عبدالله روایت کرده است:
در محضر رسول خدا بودیم که علی از راه رسید، رسول خدا فرمود: «[قسم به] آن خدایی که جانم در دست اوست، تنها این مرد و شیعیانش در روز قیامت رستگارند».
به همین جهت اصحاب رسول خدا هر وقت علی را میدیدند به یکدیگر میگفتند: «خیر البریه» آمد.
-
عن جابر بن عبدالله قال: انّ علیاً حمل باب خیبر یوم افتتحها و انّهم جربوه بعد ذلک فلم یحمله الا اربعون رجلاً[۱۸]
ترجمه: «جابر بن عبدالله گفت: «علی در جریان جنگ خیبر همان روزی که دژ محکم آن را گشود و درب خیبر را از جا بلند کرد و پس از آن سنگینی آن «در» را سنجیدند کمتر از چهل نفر نتوانستند آن را از زمین حرکت دهند».
۸٫ علی از نگاه عبدالله بن مسعود
-
عن عبدالله بن مسعود قال قلت یا رسول الله الا تستخلف ابابکر فأعرض عنی فرأیت انّه لم یوافقه فقلت: یا رسول الله ألا تستخلف عمر؟ فاعرض عنی فرأیت انّه لم یوافقه فقلت: یا رسول الله الا تستخلف علیاً؟ قال: «ذلک و الّذی لا اله الا هو أن بایعتموه و اطعتموه ادخلکم الجنه» (قال رواه الطبرانی[۱۹])
ترجمه: «عبدالله بن مسعود در آخر روایتی که در آن اسلام آوردن جنیان را ذکر میکند، میگوید: رسول خدا ضمن سخنانش به من فرمود: «أجل من نزدیک شده».
عرض کردم: این رسول خدا آیا ابوبکر را خلیفه خود نمیکنی؟ از من روی برگردانید. فهمیدم که با این امر موافقت ندارد. عرض کردم عمر چطور؟ باز از من روی برگرداند.
پرسیدم: ای رسول خدا علی را جای خود نمینشانی؟ فرمود: «به خدایی که معبودی جز او نیست خلافت حق اوست اگر با او بیعت نموده و اطاعتش کنید همه شما را داخل بهشت میکند».
-
عن ابن مسعود قال: قرأت علی رسول الله سبعین سوره و ختمت القرآن علی خیر النّاس علی بن ابی طالب[۲۰].
ترجمه: «ابن مسعود گفت: هفتاد سوره از قرآن را نزد رسول خدا خواندم و حفظ کردم و بقیه را نزد بهترین مردم «علی» بن ابی طالب به پایان بردم».
-
ابونعیم عن ابن مسعود قال: انّ القرآن أنزل علی سبعه أحرف؛ منها حرف الّا و له ظهر و بطن وان علی بن ابی طالب عنده منه الظاهر و الباطن[۲۱].
ترجمه: «قرآن بر هفت حرف نازل شده و برای هر کدام از آنان ظاهر و باطن است و علم ظاهر و باطن تمامی آنها پیش علی بن ابی طالب است».
۹٫ علی از نگاه ابوالطفیل عامر بن واثله
عن ابی الطفیل قال: شهدت علیاً یخطب و هو یقول: «سلونی فوالله لا تسائلونی عن شیء الا اخبرتکم و سلونی عن کتاب الله فوالله ما من آیه الا و أنا اعلم أبلیل نزلت أم بالنّهار، ام فی سهل ام فی جبل»[۲۲]
ترجمه: «ابو طفیل گفت: علی را دیدم که سخنرانی میکرد و میگفت: «از من بپرسید. پس به خدا سوگند که چیزی من نمیپرسیدی مگر این که درباره آن به شما خبر دهم و از من درباره کتاب خدا سوال کنید که به خدا سوگند هیچ آیهای نازل نشده مگر این که من میدانم در شب نازل شده یا در روز، در بیابان فرود آمده یا در کوه.»
۱۰٫ علی از نگاه ام سلمه
-
عن امّ سلمه قالت: اشهد انی سمعت من رسول الله یقول: «من احبّ علیاً فقد احبّنی و من احبّنی فقد احبّ الله و من ابغض علیاً فقد ابغضنی و من ابغضنی فقد ابغض الله[۲۳]»
ترجمه: «ام سلمه گفت: خدا را گواه میگیرم که از رسول خدا شنیدم، که فرمود: «هر کس علی را دوست بدارد در حقیقت خدا را دوست داشته و هر کسی علی را دشمن بدارد مرا دشمن داشته و هر کس مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است».
-
عن مولی ابی ذر قال: دخلت علی ام سلمه فراءیتها تبکی و تذکر علیاً و قالت: سمعت رسول الله یقول: «علی مع الحق و الحق مع علی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامه[۲۴]»
ترجمه: «ابن ثابت، مولای ابوذر، گفت: برام سلمه وارد شدم و دیدم گریه میکند و نام علی را بر زبان میراند.
و میگوید: از رسول خدا شنیدم که میفرمود: «علی با حق است و حق با علی است و آن دو یک لحظه از هم جدا نمیشود تا در حوض کوثر به من ملحق شوند.»
پی نوشت ها
[۱] . ابن سعد، طبقات الکبری، ج ۲، ص ۳۶۵٫
[۲] . همان.
[۳] . سیوطی، تاریخ الخلفا، ص ۱۷۱ و مختصر تاریخ دمشق، ج ۱۸، ص ۱۱٫
[۴] . همان – المعجم الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۶۴ – المناقب للخوارزمی، ص ۲۶۶ – ذخائر العقبی، ص ۸۹٫
[۵] . سیوطی، تفسیر الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۹۰٫
[۶] . مستدرک الصحیحین، ج ۳، ص ۴۶۵٫
[۷] . ریاض النضرۀ، ج ۲، ص ۲۱۸٫
[۸] . المناقب للخوارزمی، ص ۳۲ – کفایۀ الطالب، ص ۲۵۲ – مودۀ القربی، ص ۲۴۹٫
[۹] . مستدرک الصحیحین، ج ۱، ص ۱۲۱؛ مسند احمد حنبل، ج ۶، ص ۳۲۳٫
[۱۰] . تاریخ بغداد، ج ۱۳ت، ص ۱۸۷ – کنز العمال، ج ۶، ص ۱۵۵ – اسد الغابۀ، ج ۴، ص ۳۲٫
[۱۱] . خوارزمی، مناقب، ص ۶۳؛ مناقب ابی المغازلی، ص ۱۰۱٫
[۱۲] . حاکم، مستدرک الصحیحین، ج ۳، ص ۱۲۱٫
[۱۳] . الریاض، النظرۀ، ج ۳، ص ۱۹۰ – مودۀ القربی، ص ۲۵۷ – تلخیص المستدرک، ج ۳، ص ۱۲۱٫
[۱۴] . هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۱۳٫
[۱۵] . سیوطی، الدر المنثور، ذیل آیه.
[۱۶] . مستدرک الصحیحین، ج ۳، ص ۱۳۵، تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۲۱۵٫
[۱۷] . سیوطی الدر المنثور، ذیل آیه کنوز الحقائق، ص ۹۲٫
[۱۸] . تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص ۳۲۴، میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۲۱۸٫
[۱۹] . هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۳۱۴، هیثمی این روایت را به طبری نسبت داده است.
[۲۰] . همان.
[۲۱] . ترجمۀ الاتقان، ج ۲، ص ۵۸۹، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۹۰٫
[۲۲] . ترجمۀ الاتقان فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۵۸۹، التفسیر و المفسرون، دکتر محمّد ذهبی، ج ۱٫
[۲۳] . الجوهرۀ فی نسب علی، ص ۶۶، المعجم الکبیر، ج ۱، ص ۳۱۹، الریاض النضرۀ، ج ۳، ص ۱۲۲٫
[۲۴] . تاریخ بغداد، ج ۱۴، ص ۳۲۱٫
منبع: برگرفته از کتاب فضائل ائمه اطهار از دیدکاه اهل سنت؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای مشاهده کتاب اینجا راکلیک کنید.