عنوان اصلی:
درباره اینکه نام کتاب حدیثی ترمذی چیست، اختلاف است.
«مبارکفوری» از «کشف الظنون»([1]) نقل میکند:
«قد اشتهر بالنسبه إلی مؤلّفه، فیقال: جامع الترمذی، ویقال له: السنن أیضاً، والأوّل أکثر».([2])
خود مبارکفوری نیز نام «جامع» را برگزیده است. بنا بر گفته «سیوطی» در «تدریب الرّاوی»، خطیب آن را «صحیح الترمذی» و حاکم آن را «الجامع الصحیح» میخوانده است.([۳])
مبارکفوری میگوید:
«وقد أطلق الحاکم علیه الجامع الصحیح، وأطلق الخطیب علیه وعلی النسائی اسم الصحیح، کما فی التدریب. فإن قلت: کیف أطلق علی جامع الترمذی اسم الجامع الصحیح واسم الصحیح، وفیه الأحادیث الضعیفه أیضاً؟ قلت: أکثر أحادیث جامع الترمذی صحیحه قابله للاحتجاج، وأحادیثه الضعیفه قلیله بالنسبه إلیها، فقیل له: الجامع الصحیح علی التغلیب، کما قیل للکتب الستّه المشهوره،… الصحاح الست، مع أنّ فی السنن الأربعه أقساماً من الأحادیث من الصحاح والحسان والضعاف، فتسمیتها بالصحاح لست بطریق التغلیب…».([4])
یادآوری میشود که گویا «ابناثیر» نیز نام کتاب را «الجامع الصحیح» میدانسته؛ چه اینکه درباره ترمذی میگوید:
«وأخذ عنه خلق کثیر، منهم محمد بن أحمد بن محبوب المحبوبی المروزی، ومن طریقه روینا کتابه «الجامع». وله تصانیف کثیره فی علم الحدیث، وهذا کتابه «الصحیح» أحسن الکتب وأکثرها فائده و…».([5])
کتاب او «السنن» نیز خوانده میشود، و این یکی از نامهای مشهور کتاب اوست، که به نام گردآورنده آن اضافه شده و «سنن الترمذی» گفته میشود، تا با دیگر سنن اشتباه نشود. امّا اینکه چرا کتاب او را سنن میگویند؟
«نورالدین عتر» پاسخ داده و میگوید:
«ووجه هذه التسمیه، اشتماله علی أحادیث الأحکام، مرتبه علی ترتیب أبواب الفقه، وما کان کذلک یُسمی سنناً([۶])، ولکن الکتاب فیه الأحکام وغیرها، ففی هذه التسمیه تجوز بتسمیه الکل ببعض أجزائه».([7])
سخن «عتر» درست است. امّا درباره سنن ابیداود میتوان گفت: «تسمیهًْ الکل بأغلب أجزائه»، هرچند که «اغلب» «بعض» را نیز شامل است، امّا هر «بعضی»، «أغلب» را شامل نمیشود، به ویژه اگر «بعض» بهمعنای «قلیل» باشد.
کتاب را «الجامع الکبیر» نیز گفتهاند، که بسیار کم به این نام خوانده میشود.([۸])
باید گفت شناخته شدهترین نام، برای کتاب حدیثی ترمذی، «الجامع» است، که با اضافه شدن به نام او «جامع الترمذی» خوانده میشود. نیز اینکه چرا به این نام خوانده میشود؟
«عتر» در پاسخ میگوید:
«…ووجه تسمیته بذلک: أن الجامع عند المحدثین ما کان مستوعباً لنماذج فنون الحدیث الثمانیه، وهی هذه: السیر، الآداب، التفسیر، العقائد، الفتن، الأحکام، الأشراط والمناقب، فسمی الکتاب جامعاً لوجود هذه الأبواب فیه».([9])
مبارکفوری نیز به نقل از «شاه عبدالعزیز دهلوی» در «العجالهًْ النافهًْ»، جامع را این گونه معرّفی میکند:
«والجامع فی إصطلاح المحدثین ما یوجد فیه جمیع أقسام الحدیث أی أحادیث العقائد وأحادیث الأحکام وأحادیث المتعلقه بالتفسیر والتاریخ والسیر، وأحادیث الفتن، وأحادیث المناقب والمثالب…».([10])
«أحمد محمد شاکر» در تحقیق و شرح سنن یا جامع ترمذی، نام «الجامع الصحیح» را برگزیده و این گونه آن را معرفی کرده است: «الجامع الصحیح وهو سنن الترمذی».([11])
این کار أحمد شاکر، «عبدالفتاح أبوغدّهًْ» را خوش نیامده و در اعتراض به او گفته است:
«والعجب أنّ شیخنا العلامه أحمد شاکر&، حینما شرح کتاب الترمذی أثبت علی وجهه الجامع الصحیح، وهو سنن الترمذی».([12])
گویا اعتراض ابوغدهًْ کارگر افتاد؛ زیرا در چاپ بعدی کتاب ترمذی، به تحقیق و شرح أحمد شاکر، که به وسیلهی «دارالحدیث القاهرهًْ» صورت گرفته، نام کتاب را «سنن الترمذی» چاپ کردهاند؛ ولی این بر روی جلد است، و بر روی برگه نخست کتاب، همان عنوان اوّل چاپ شده است. باید گفت هرچه باشد بهتر از هیچ است، چرا که خواننده و بیننده کتاب بیشتر از روی جلد با نام کتاب آشنا میشوند.
یادآور میشویم که «عبدالفتاح ابوغدهًْ» در کتاب خود نام درست سنن یا جامع ترمذی را این گونه مینویسد:
«الجامع المختصر من السّنن عن رسولالله(صل الله علیه و آله) ومعرفه الصحیح والمعلولِ وما علیه العمل».([13])
بخشی از استدلال ابوغدهًْ را در اینجا میآوریم، او میگوید:
«وسمّاه الحافظ أبوالقاسم الاسْعَرْدی([۱۴]) المتوفی سنه ۶۹۲ رحمه الله تعالی، فی جزئه «فضائل الکتاب الجامع لأبیعیسی الترمذی»([15])، المسند الجامع. وهو لائق به. وسمّاه قبلَهُ الحافظ ابن خیر الاشبیلی([۱۶])، المتوفی سنه ۵۷۵ه رحمه الله تعالی، فی «فهرست ما رواه عن شیوخه»([17])، بقوله: «الجامع المختصرُ من السنن عن رسولالله(صل الله علیه و آله) ومعرفه الصحیح والمعلول وما علیه العمل»، وهذا الاسم مطابق لمضمون الکتاب، ووقفتُ علیه بعینه مثبتاً علی مخطوطتین قدیمتین، کُتبتْ إحداهما قبل سنه ۴۷۹ ه.ق ، وقبل ولاده الحافظ إبنخیر بأکثر من عشرین سنه، فقد وُلد سنه ۵۰۲ ه.ق ، والنسخه الأخری کُتبت فی سنه ۵۲۸ ه.ق…».
گردآورنده آن:
«محمد بن عیسی بن سَوْرَه بن موسی بن الضّحاک، وقیل محمد بن عیسی بن یزید بن سَوْره بن السّکن السُلَمیّ، أبو عیسی الترمذیّ الضریر…».([18])
«ابنکثیر» نیز با او هم عقیده است و میگوید:
«…ویقال محمد بن عیسی بن سوره بن شداد بن عیسی السلمی….»([19])،
دیگران نیز کمابیش همین را گفتهاند.([۲۰])
تولد:
ابناثیر، سال ۲۰۹ ه.ق را نوشته است. صفدی میگوید: «ولد سنه بضع ومائتین…»؛ بسیاری از کتابها تراجم یا زادروزش را یادآور نشدهاند یا اینکه گفتهاند در دهه اوّل بعد از ۲۰۰ ه.ق بوده است.([۲۱])
احمد محمد شاکر پس از آنکه زادروزش را ۲۰۹ ه.ق میداند، میافزاید:
«…ولم أجد من نصّ علی ذلک صریحاً إلا ما کتبه العلامه الشیخ محمد عابد السندی بخطّه علی نسخته من کتاب الترمذی… ولعله نقل ذلک استنباطاً من کلام غیره من المتقدمین… وقد ذکر الحافظ الذهبی فی میزان الاعتدال، أنه مات سنه ۲۷۹ وقال: وکان من أبناء السبعین…».([22])
باید گفت: مشهور، همان سال ۲۰۹ ه.ق است، هرچند ذهبی در «السیر» میگوید: «وُلد فی حدود سنهًْ عشر ومائتین». گفته شده که او نابینا به دنیا آمد([۲۳])، برخی نیز گفتهاند: او بهسبب گریه زیاد در آخر عمر نابینا شد([۲۴]). ابنحجر داستانی را از ترمذی آورده و از آن نتیجه گرفته که او مادرزاد، نابینا نبوده است.([۲۵])
وفاتش:
ابناثیر، شب دوشنبه، ۱۳ رجب سال ۲۷۹ ه را یادآور شده است،([۲۶]) و مزی نیز با او هم عقیده است.([۲۷]) در اینکه او در این تاریخ درگذشته، تقریباً اختلافی نیست و بیشتر این را گفتهاند([۲۸])، امّا اینکه در کجا وفات یافته است اختلاف است.
ابناثیر (علی بن محمد، صاحب «الکامل فی التاریخ» و مبارک بن محمد صاحب «جامع الاصول»، این دو نفر با هم برادرند.) مرگ او را در «بوغ» میداند. بوغ روستایی است از روستاهای ترمذ([۲۹]). سمعانی([۳۰]) نیز در «الانساب» میگوید:
«إما أنّه کان من هذه القریه أو سکن هذه القریه إلی أن مات».([31])
«ابن خلکان» درباره «بوغ» میگوید:
«وهی قریه من قری ترمذ علی سته فراسخ منها…»([32]).
ابن کثیر و برخی دیگر محل مرگ او را ترمذ میدانند([۳۳]). «نورالدین عتر» در توجیه اختلاف در مکان مرگ ترمذی میگوید:
«ولیس بین الکلامین تناقض، لأنّه یضاف إلی المرکز والعاصمه ما هو لبعض القری التابعه له، فمن قال ترمذ؛ ذکر المدینه التی تعرف بها قریته، ومن قال فی بوغ توخی الدقه وذلک معروف یجری علی الألسنه»([34]).
باید گفت، سخن «عتر» برای توجیه خوب است ولی اطمینانبخش نیست.
یادآور میشویم که ترمذی را «بوغی» نیز میگفتهاند، و این یا به سبب آن است که شاید زادگاهش در آنجا بوده، یا اینکه جای مرگش، امّا اینکه آیا او اصالتاً اهل آنجا یا حتی ترمذ باشد، مشکوک است. گویا او اصالتاً مروزی بوده، چه آنکه ابناثیر میگوید:
«کان جدی مروزیاً انتقل من مرو أیام اللیث بن سیّار»([35]).
زندگی علمی او:
ترمذی برای شنیدن حدیث به خراسان، عراق، مکه و مدینه سفر کرد؛ و بنابر گفته «ذهبی»، او به مصر و شام نرفته است.([۳۶])
«مزی» گوید:
«طاف البلاد، وسمع خلقاً کثیراً من الخراسانیین والعراقیین والحجازیین وغیرهم…».([37])
ترمذی از مصریان و شامیان با واسطه حدیث نقل کرد، و این سؤال که چرا او به این دو سرزمین نرفته، بیپاسخ مانده است. «نورالدین عتر» دلیل آن را این گونه بیان کرده است: «ولعله اضطراب الأحوال والفتن».([38])
گویا او به بغداد نرفته باشد، زیرا نه خطیب در تاریخ از او گفته، و نه شنیدن ترمذی از احمد ثابت شده است.([۳۹])
سرگذشت علمی ترمذی زیاد روشن نیست، به این معنا که مشخص نیست او در چه سالی سفر آغاز کرده و در چه سالی در کدام سرزمین بوده، ولی آنچه «عتر» گفته چنین است:
«والذی یدلنا علیه الاستقراء أن الترمذی بدأ طلبه للعلم ورحلته حوالی سنه خمس وثلاثین ومائتین، وقد جاوز العشرین من عمره، لأنا نجده روی بالواسطه عن شیوخ توفوا قبل هذا التاریخ، ک: علیبن المدینی المتوفی به سامراء (۲۳۴ ه.ق) ومحمد بن عبدالله بن نُمیر الکوفی (م۲۳۴ ه.ق) أیضاً، وکذلک روی بالواسطه عن إبراهیمبن المنذر المدنی (م ۲۳۶ ه.ق)»([40]).
این اشکال در سخن «عتر» وجود دارد، که اگر محدث به واسطهای از محدث دیگری روایت کرده باشد، نمیتواند روشنگر زمان آغاز شنیدن حدیث به وسیلهی او باشد. ترمذی شیوخ فراوانی داشته، و با دیگر صاحبان صحاح ستّه همروزگار بوده و در سماع از نُه شیخ با یکدیگر مشارکت داشتهاند که عبارتند از:
۱ـ محمد بن بشار بُندار.([۴۱])
۲ـ محمد بن المثنی.([۴۲])
۳ـ زیاد بن یحیی الحسّانی.([۴۳])
۴ـ عباس بن عبدالعزیز العنبری.([۴۴])
۵ـ أبوسعید الکندی.([۴۵])
۶ـ أبوحفص الفلاّس.([۴۶])
۷ـ الدَّوْرَقی.([۴۷])
۸ـ البحرانی.([۴۸])
۹ـ الجهضمی.([۴۹])
برخی دیگر از شیوخ او از این قرارند:
قتیبهًْ بن سعید([۵۰])، إسحاق بن راهَوَیه، أبوکریب([۵۱])، عمران بن موسی القزّاز([۵۲]) و…([۵۳]). «ذهبی» در «السیر» نزدیک به چهل نفر از شیوخ او را نام برده است([۵۴]).
او همچنین از بخاری و مسلم و ابوداود نیز حدیث شنید و میتوان گفت: بزرگترین شیخ او بخاری بوده است. ترمذی از مسلم تنها یک روایت در کتاب خود آورده است. وی از «دارمی» و «ابوزرعه رازی» نیز بهره برده و در «کتاب العلل» خود که در پایان جامع او آمده از ایشان سخنانی نقل کرده است.([۵۵])
یادآور میشود که بخاری خود بنابر گفته ترمذی روایتی را از او شنیده است، «ابن حجر» میگوید:
«قال الترمذی فی حدیثه عن علی بن المنذر بن فضیل عن سالم بن أبیحفصه عن عطیه عن أبیسعید أن النبی(صل الله علیه و آله) قال لعلی: «لایحل لأحد یجنب فی هذا المسجد غیری وغیرک»، سمع منّی محمد بن اسماعیل یعنی البخاری هذا الحدیث».([56]) شماره این روایت در جامع ترمذی ۳۷۲۷ است([۵۷]).
شاگردان زیادی نیز در حوزه حدیث از ترمذی استفاده کردند و از او حدیث شنیدند که نامشان در «تهذیب الکمال» و «سیر اعلام النبلاء» آمده است.
برخی از آنان عبارتند از: أبوبکر أحمد بن إسماعیل بن عامر السمرقندیّ، أحمد بن علیّ المقریء، الحسین بن یوسف الفربریّ، حمّاد بن شاکر الورّاق، أبوجعفر محمد بن أحمد النسفیّ، و… .([۵۸])
«ابنکثیر»، بخاری را از جمله کسانی که از ترمذی روایت کرده آورده و میگوید:
«روی عنه غیر واحد من العلماء منهم محمد بن إسماعیل البخاری فی الصحیح و…»([59]).
باید گفت: مشهورترین شاگرد او «محبوبی»([60]) است و او راوی کتاب جامع ترمذی است.
جامع ترمذی را شش نفر از شاگردانش روایت کردهاند که عبارتند از:
۱ـ محمد بن أحمد بن محبوب.
۲ـ أبوسعید الهیثم بن کلیب الشاشی.
۳ـ أبوذر محمد بن إبراهیم.
۴ـ أبومحمد الحسن بن إبراهیم القطّان.
۵ـ أبوحامد أحمد بن عبدالله التاجر.
۶ـ ابوالحسن الفزاری([۶۱]).
روایت محبوبی از همه صحیحتر است و جامع ترمذی که تاکنون به چاپ رسیده براساس همین روایت است، چرا که دیگر روایات به صورت متصل به ما نرسیده و تنها روایت محبوبی متصل است([۶۲]).
ستایش سنیان از او و کتابش:
او و کتابش نیز مانند دیگر کتابهای ششگانه و صاحبانشان مورد ستایش قرار گرفتهاند.
خود ترمذی نیز میگوید:
«قال لی محمد بن إسماعیل:([۶۳]) ما انتفعتُ بک أکثر مما انتفعتَ بی»([64]).
«ذهبی» از «ابیسعید ادریسی» نقل میکند که:
«کان أبوعیسی یُضرب به المثل فی الحفظ»
سپس داستانی شگفت از حافظه او میآورد([۶۵]).
«عمر بن مالک»([66]) میگوید:
«مات محمد بن إسماعیل البخاری ولم یُخلف بخراسان مثل أبی عیسی فی العلم والحفظ والزهد والورع، بکی حتّی عَمی وبقی علی ضَرره سنین»([67]).
گویند در مجلس «پیر هرات»([68]) از «ترمذی» یادی شد، پس گفت:
«کتابه أنفع من کتاب البخاری ومسلم؛ فإنّه لا یقف علی الفائده منهما إلاّ المتبحّر العالم، وکتاب أبیاسماعیل([۶۹]) یصل إلی فائدته کلّ واحد من الناس»([70]).
جایگاه جامع ترمذی:
گفته شد که کتاب سنن ابی داود در میان کتابها سته در جایگاه سوّم است، این را بیشتر دانشمندان حدیث نیز پذیرفتهاند، ولی گویا کسانی نیز هستند که جامع ترمذی را کتاب سوّم میدانند.
برای نمونه «ابن العربی»([71]) در مقدمه شرح خود بر «جامع ترمذی» میگوید:
«إعلموا ـ أنارالله أفئدتکم ـ أن کتاب الجعفی هو الأصل الثانی فی هذا الباب، والموطّأ هو الأول واللباب، وعلیهما بناء الجمیع کالقشیری والترمذی، ولیس فیهم مثل کتاب أبیعیسی…»([72]).
این سخن «ابن العربی» بیانگر برتری کتاب ترمذی بر سنن ابیداود است.
«حاجی خلیفه» نیز، کتاب ترمذی را سوّم میداند، گذشته از اینکه او میگوید: «وهو ثالث الکتب الستّه فی الحدیث»([73])، همین که او کتاب ترمذی را با عنوان «الجامع الصحیح» معرفی کرده و آنرا پس از بخاری و مسلم یادآور شده، خود نشان دهنده این است که او ترمذی را در جایگاه سوّم میداند. او کتاب ابیداود را با نام «سنن» معرفی کرده است.
«قنوجی» نیز افزون بر اینکه ترمذی را پس از مسلم و پیش از ابیداود آورده خود به صراحت میگوید: «وبالجمله فهو ثالث الکتب الستّه»([74]).
«مبارکفوری» در شرح خود بر جامع ترمذی فصلی را آورده با این عنوان: «فی بیان أن رتبه جامع الترمذی هل هی بعد الصحیحین أو بعد سنن أبیداود أو بعد سنن النسائی؟»، او در این فصل نتیجهگیری کرده است که کتاب ترمذی در جایگاه سوّم است. او در جواب ذهبی که گفته است:
«انحطت رتبه جامع الترمذی عن سنن أبیداود والنسائی لاخراجه حدیث المصلوب([۷۵]) والکلبی([۷۶]) وأمثالهما»، میگوید: «عندی نظر، والظاهر هو ما فی «کشف الظنون» من أنّه ثالث الکتب الصحاح الستّه، فإن الترمذی، وإن أخرج حدیث المصلوب والکلبی وأمثالهما، لکنّه بین ضعفه، فیکون حدیث المصلوب وأمثاله عنده من باب الشواهد والمتابعات…».([77])
سخن «مبارکفوری» درست است. ترمذی اگرچه از کسانی مانند کلبی و مصلوب نام برده، ولی ضعف آنها را نیز بیان کرده، و این نهتنها از جایگاه کتاب نمیکاهد بلکه حُسنی برای آن است. از سوی دیگر «حازمی» شرط ترمذی را بهتر و پسندیدهتر از ابیداود دانسته و این خود بر جایگاه ترمذی میافزاید.
سخن حازمی این چنین است:
«وفی الحقیقه شرط الترمذی أبلغ من شرط أبیداود لأن الحدیث إذا کان ضعیفاً… فإنّه یبیّن ضعفه وینبه علیه فیصیر الحدیث عنده من باب الشواهد والمتابعات ویکون اعتماده علی ما صح عند الجماعه…»([78])
«عتر» نیز سخت تلاش کرده تا جایگاه ترمذی را سوّم قرار دهد. سخنان او در کتابش خواندنی است.([۷۹])
او در پایان سخنان خود میگوید:
«فقد تساوی الکتابان من حیث التخریج عن الرجال، وبقی امتیاز الترمذی بما ذکره الحازمی من أبلغیه شرطه، وتقدمه علی أبیداود، لأنه ینبه علی هؤلاء الضعفاء ولا یسکت عنهم،… وقد سکت أبوداود عن حدیث جماعه منهم، فمن الانصاف إذن ألاّ تنزل رتبه کتاب الترمذی عن الثالثه، فیکون الکتاب الثالث، تالیاً للصحیحین…»([80])
شرط ترمذی در جامع:
ترمذی میگوید:
«جمیع ما فی هذا الکتاب من الحدیث فهو معمولٌ به وبِهِ أخذ بعض أهل العلم ما خلا حدیثین…»([81]).
اگر بتوان این را شرط دانست و اگر او به این شرط وفا کرده باشد، باید گفت شرط او در آوردن احادیث در این کتاب، ـ مگر شواهد و متابعات که در برخی از آنها ضعف است ـ ذکر احادیث صحیح و حسان است.
هرچند که «ابن الجوزی» در کتاب «الموضوعات» بیست و سه حدیث جامع ترمذی را موضوع دانسته، ولی باید گفت، زیادهروی او در موضوع دانستن احادیث مشهور است. «مبارکفوری» میگوید:
«ولا شک أنه متساهل فی الحکم بالوضع»([82])
مبارکفوری همچنین در مقدمه «تحفهالأحوذی» فصلی را با این عنوان آورده است:
«الفصل السادس: فی بیان أنه لیس فی جامع الترمذی حدیث موضوعٌ»([83])
باید گفت: همه کسانی که درباره شروط أئمه ستّه گفت وگو کردهاند، نتوانستهاند سخن شفافی ارائه دهند، از این رو یا به بیان کلیات بسنده کردهاند یا سخنی نگفتهاند. «نورالدین عتر» با آن استادیاش، نتوانسته چیز خاصی بگوید.([۸۴])
«مبارکفوری» نیز سخنان «مقدسی» و «حازمی» را تکرار کرده است.([۸۵]) تنها چیزی که «عتر» به خوبی آن را بیان کرده، موازنه شرط ترمذی با شرط شیخین است، که البته بر آن نیز میتوان خرده گرفت، و آن این که اساساً اینها شرط نیستند تا بتوان بین آنها موازنه برقرار کرد، وی میگوید:
«وبمعرفه شروط الأئمه الثلاثه نجد الترمذی: (أ) ـ یشترک فی شرطه مع الشیخین، فیخرج فی کتابه حدیث الطبقه الأولی والثانیه وهما شرط البخاری ومن شرط مسلم أیضاً، وحدیث الطبقه الثالثه التی یخرج مسلم عن بعض رجالها. (ب) ـ ویفترق کتاب الترمذی عن کتابی البخاری ومسلم، حیث ینزل فیکثر من حدیث الطبقه الرابعه فینزل عنهما درجه أخری.»([86])
همانگونه که گفته شد اساساً اینها شروط شیخین و ترمذی نیستند، هرچند که از روی تساهل به آنها شرط گفته میشود.
شروح جامع ترمذی:
از مشهورترین آنها میتوان موارد زیر را نام برد:
۱ـ عارضهًْ الأحوذی بشرح جامع الترمذی؛
تألیف «محمّد بن عبدالله بن محمد بن عبدالله أحمد بن العربی المعافری المالکی (م ۴۶۸ـ ۵۴۳ ه.ق)، مشهورترین شرح، همین کتاب است.
۲ـ قوت المغتذی علی جامع الترمذی؛ سیوطی (م ۹۱۱ ه.ق)؛
۳ـ تحفهًْ الأحوذی بشرح جامع الترمذی؛ تألیف محمد عبدالرحمن ابن عبدالرحیم المبارکفوری (م ۱۳۵۳ ه.ق).
ویژگیهای جامع ترمذی:
۱ـ اولین کتاب حدیثی است که در آن به حدیث «حسن» اشاره شده است؛
۲ـ دارای حسن ترتیب وعدم تکرار است؛
۳ـ یادآوری سخنان صحابه، تابعین، مذاهب فقها واستدلال آنها درمسائل فقهی است؛
۴ـ انواع حدیث از صحیح و حسن و ضعیف و غریب و… در آن بیان شده است؛
۵ـ اسامی راویان و ألقاب و کنیههای آنها توسط ترمذی یاد آوری شده است.([۸۷])
زمان تدوین جامع ترمذی:
به خوبی روشن نیست او در چه زمانی گردآوری جامع را آغاز کرده و چند سال این کار به درازا کشیده است؟ تنها چیزی که بدان دست یافتم؛ سخنی است که «ابن النقطهًْ» گفته؛ او میگوید:
«فرغ من کتابته یوم الأضحی من سنه ۲۷۰ ه.ق»([88])
اگر این سخن درست باشد و ده سال را برای گردآوری جامع در نظر بگیریم باید در حدود ۲۶۰ ه.ق کار را آغاز کرده باشد.
این دیدگاه را با کمک گرفتن از سخن ذهبی میتوان تقویت کرد، چرا که او در «تاریخ الاسلام» میگوید:
«وقال عبدالمؤمن بن خلف النسفیّ([۸۹]): قُرأ علیه «الجامع» فی دارنا بنسف وأنا صغیر ألعب»([90])؛
ضمیر در «علیه» به ترمذی باز میگردد.
باتوجه به اینکه «عبدالمؤمن» در (۲۵۷ ه.ق) چشم به جهان گشوده و باتوجه بسخن او، میتوان با اطمینان بیشتری گفت که او گردآوری جامع را بین سالهای ۲۶۰ تا ۲۶۵ ه.ق آغاز کرده، یعنی درحدود پانزده تا بیست سال پیش از مرگش.
دیگر آثارش:
افزون بر جامع، آثار دیگر او عبارتند از:
۱ـ الشمائل النبویهًْ و الخصائل المصطفویهًْ، المعروف بشمائل الترمذی؛
۲ـ کتاب العلل الصغیر؛ (در پایان جامع ترمذی آمده)؛
۳ـ کتاب العلل الکبیر، یا العلل المفرد؛
۴ـ کتاب الزهد؛
۵ـ التاریخ؛
۶ـ أسماء الصحابه؛
۷ـ الأسماء والکنی؛
۸ـ کتابی در تفسیر.([۹۱])
بخشبندی جامع ترمذی:
کتاب به بخشهایی بهنام «ابواب» تقسیم شده است، مانند: «ابواب الطهارهًْ»، «أبواب الزهد»، «ابواب المناقب»، و تنها «کتاب الدعوات» است که با عنوان کتاب آمده است. در پایان جامع «کتاب العلل» و در چند صفحه آورده شده است.
جامع ترمذی دارای ۳۹۵۶ حدیث است.([۹۲])
تِرمِذ:
بندری است تاریخی در ماوراء النهر؛ امروزه در جمهوری ازبکستان است و مرکز ولایت «سرخان دریا»، در ساحل راست آمودریا (رود جیحون)، در مرز با افغانستان.([۹۳])
بنای ترمذ را به اسکندر مقدونی (۳۵۶ـ ۳۲۳ ق م) نسبت میدهند. ترمذ از واژه «ترمسته» گرفته شده، که در زبان باکتریایی([۹۴]) بهمعنای ساحل راست است گرفته شده، و بعدها به آن ترمیته، ترمته، تَرمید و ترمیذ نیز میگفتند.
در دوره اسلامی، سعید بن عثمان بن عفان نخستین فرماندار عرب در خراسان بود که به آن سوی رود جیحون لشکر فرستاد و پس از گشودن سمرقند، ترمذ را نیز گرفت.
ترمذ در دورانهای بعد بین سامانیان و غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان دست به دست شد.
در سدههای یازدهم و دوازدهم، ترمذ همچون دیگر سرزمینهای ماوراء النهر، دستخوش کشمکشهای فرمانروایان بلخ و بخارا بود و به ویرانهای تبدیل شد، تا آنکه در ۱۱۷۲ ه.ق به دست «محمد رحیمخان بخاری» بازسازی شد. در نیمه دوم سده سیزدهم ترمذ بار دیگر ویران شد و تنها دو روستای «یتکه سر» و «صالح آباد» بهجای ماند. روسها در سال ۱۸۹۴ م (۱۳۱۱ ه.ق) در یتکهسر دژی ساختند که آنرا «توپراق قرقان» میگفتند که ترمذ کنونی در پیرامون این دژ ساخته شده.([۹۵]) گویا در قدیم، صابون و بوریا و بادبزن ترمذ نیز معروف بوده است:
«و از وی صابون نیک و بوریای سبز و بادبیزن خیزد».([96])
[۱]) ج۱، ص۴۴۱.
[۲]) مقدمه «تحفه الأحوذی بشرح جامع الترمذی»؛ المبارکفوری م ۱۳۵۳هـ.ق.
[۳]) الإمام الترمذی و الموازنه بین جامعه وبین الصحیحین؛ نورالدین عتر؛ ص۵۰.
[۴]) مقدمه «تحفه الأحوذی»؛ ص۲۵۵.
[۵]) جامع الاصول فی أحادیث الرسول؛ ابن الأثیر؛ ج۱، ص۱۹۳.
[۶]) همچون سنن نسائى و ابنماجه.
[۷]) الامام الترمذی؛ ص۵۰.
[۸]) الرسائل المستطرفه؛ الکتانی م ۱۳۴۵ هـ.ق؛ ص۱۱.
[۹]) الامام الترمذی؛ ص۵۰.
[۱۰]) مقدمه «تحفه الأحوذی»؛ ص۴۷.
[۱۱]) دار الکتب العلمیهًْ، بیروت، بىتا، روى جلد.
[۱۲]) تحقیق إسمی الصحیحین وإسم جامع الترمذی؛ عبدالفتاح أبوغدّهًْ؛ ص۵۳.
[۱۳]) همان، ص۵۵. (براى آشنایى با دلائل ابوغدهًْ نک: صص ۵۳ ـ ۶۵)
[۱۴]) تقی الدین أبوالقاسم عبید بن محمد بن عباس بن محمد؛ ۶۲۲ ـ ۶۹۲ هـ.ق؛ تذکره الحفاظ؛ ج۴، ص۱۴۷۶.
[۱۵]) ص۳۸.
[۱۶]) ابوبکر محمد بن خیر بن عمر بن خلیفه، الاشبیلی؛ م ۵۷۵ هـ.ق؛ همان، ص۱۳۶۶.
[۱۷]) ص۱۱۷.
[۱۸]) تهذیب الکمال، مزى، ج۲۶، ص۲۵۰، مؤسسهًْ الرسالهًْ.
[۱۹]) البدایه والنهایه؛ ج۱۱، ص۷۹.
[۲۰]) الوافی بالوفیات؛ الصفدی؛ ج۴، ص۲۰۷ و وفیات الاعیان؛ ابن خلکان؛ ج۴، ص۲۷۹ و جامع الاصول؛ ابنالأثیر؛ ج۱، ص۱۹۳ و… .
[۲۱]) سیر أعلام النبلاء؛ الذهبی؛ ج۱۳، ص۲۷۱.
[۲۲]) سنن الترمذی؛ ج۱، ص۶۲.
[۲۳]) تهذیب الکمال؛ ج۲۶، ص۲۵۰.
[۲۴]) تهذیب التهذیب؛ ج۹، ص۳۳۶.
[۲۵]) همان؛ ج۹، ص۳۳۶.
[۲۶]) جامع الاصول، ج۱، ص۱۹۳.
[۲۷]) تهذیب الکمال؛ ۲۶، ص۲۵۲، نیز: وفیات الاعیان؛ ج۴، ص۲۷۸.
[۲۸]) مگر «سمعانى» م۵۶۲ هـ.ق، که ۲۷۵ هـ.ق را گفته؛ (وفیات الاعیان؛ ج۴، ص۲۷۸)، ابناثیر (على بن محمد) نیز گفته: «سنه نیف وسبعین ومائتین»، (اللباب؛ ج۱، ص۱۴۷)، خلیلى (الخلیل بن عبدالله بن أحمد بن الخلیل الخلیلی القزوینی «367ـ ۴۴۶ هـ.ق») مرگ او را پس از ۲۸۰ هـ.ق میداند؛ (کتاب الارشاد فی معرفه علماء الحدیث؛ ج۳، ص۹۰۵).
[۲۹]) اللباب، ج۱، ص۱۴۷، نیز نک: معجم البلدان؛ ج۲، ص۲۷.
[۳۰]) ابوسعد عبدالکریم بن محمد بن منصور السمعانی المروزی، ۵۰۶ـ ۵۶۲ هـ.ق؛ تذکرهالحفاظ؛ ج۴، ص۱۳۱۶.
[۳۱]) الامام الترمذی؛ ص۳۸.
[۳۲]) وفیات الاعیان؛ ج۴، ص۲۷۸.
[۳۳]) البدایه والنهایه؛ ج۱۱، ص۷۹.
[۳۴]) الامام الترمذی؛ ص۳۸.
[۳۵]) جامع الاصول؛ ابن الأثیر؛ ج۱، ص۱۹۴.
[۳۶]) سیر اعلام النبلاء؛ الذهبی؛ ج۱۳، ص۲۷۱.
[۳۷]) تهذیب الکمال؛ ج۲۶، ص۲۵۰.
[۳۸]) الامام الترمذی؛ ص۲۳.
[۳۹]) همان.
[۴۰]) همان.
[۴۱]) ابوبکر محمدبن بشار بن عثمان العبدى البصرى النساج… حدّث عنه الجماعه… قال ابوداود: کتبت عن بندار خمسین ألف حدیث؛ ۱۶۷ـ ۲۵۲ هـ.ق؛ تذکره الحفاظ؛ ج۲، ص۵۱۱.
[۴۲]) أبوموسى العنزی البصری… محدّث بصره…حدَّث عنه الجماعه، والنسائى أیضاً عن رجل عنه… ۱۶۷ـ ۲۵۲ هـ.ق؛ همان، ص۵۱۲.
[۴۳]) زیاد بن یحیى بن حسّان، أبوالخطّاب الحسّانی النُکری، البصری؛ ثقه، من العاشره مات سنه اربع وخمسین ۲۵۴ هـ.ق؛ ع؛ تقریب التهذیب؛ ابنحجر، ص۱۶۱.
[۴۴]) ابوالفضل… البصری الحافظ… حدث عنه الجماعه، لکن البخاری تعلیقاً… قال النسائی: ثقه مأمون… مات سنه ۲۴۶ هـ.ق؛ تذکره الحفاظ؛ ج۲، ص۵۲۴.
[۴۵]) شیخ الاسلام أبوسعید عبداللهبن سعیدبن حصین الکندی الکوفی، الأشجّ، محدث الکوفه وصاحب التفسیر والتصانیف… حدث عنه الجماعه… ذکره ابوحاتم. قال النسائی: صدوق، مات سنه ۲۵۷هـ.ق وقد زاد على التسعین؛ همان، ص۵۰۱.
[۴۶]) عمرو بن على بن بحر بن کُنیز، ابوحفص الباهلی البصرى الصیرفی الفلاس أحد الاعلام، مولده بعید الستین ومائه… حدث عنه الستّه والنسائی أیضاً بواسطه… مات الفلاّس بسامراء سنه ۲۴۹هـ.ق؛ همان، ص۴۸۸.
[۴۷]) یعقوببن إبراهیم بن کثیر بن زَید بن افلح العبدی مولاهم، أبویوسف الدورقی: ثقه، من العاشره، مات سنه ۲۵۲هـ.ق وله ست وثمانون سنه،… ع؛ تقریب التهذیب، ص۵۳۶…. حدث عنه الجماعه والنسائی أیضاً بواسطه … وثقه النسائی وغیره…. (۱۶۶ـ ۲۵۲هـ.ق)؛ تذکره الحفاظ، ج۲، ص۵۰۶.
[۴۸]) أبوعبدالله محمد بن معمر بن ربعی القیسی البصری… عنه السته… توفی سنه ۲۵۶هـ.ق؛ همان، ص۵۶۳.
[۴۹]) نصر بن علی الجهضمى الحافظ العلامه ابوعمرو الازدی البصری… حدث عنه الجماعه… قال أحمد: ما به بأس… قال النسائی: ثقه… مات سنه ۲۵۰هـ.ق؛ همان، ص۵۱۹.
[۵۰]) أبورجاء الثقفی مولاهم البلخی البغلانی… حدث عنه الجماعه سوی ابنماجه… قال ابن معین: ثقه وقال النسائی: ثقه مأمون… ۱۴۹ـ ۲۴۰هـ.ق؛ تذکره الحفاظ؛ ج۲، ص۴۴۶.
[۵۱]) محمد بن العلاء الهمدانی الکوفی الحافظ الثقه محدث الکوفه… قال ابوحاتم: صدوق. ….م ۲۴۸هـ.ق؛ همان، ص۴۹۷.
[۵۲]) اللیثی، أبوعمرو البصری: صدوقٌ، من العاشره مات بعد الأربعین. ت س ق. تقریب التهذیب؛ ص۳۶۷.
[۵۳]) سیر اعلام النبلاء؛ الذهبی؛ ج۱۳، ص۲۷۱.
[۵۴]) همان.
[۵۵]) الامام الترمذی؛ نورالدین عتر؛ ص۲۷.
[۵۶]) تهذیب التهذیب؛ ج۹، ص۳۳۵؛ نیز نک: البدایه والنهایه؛ ابنکثیر؛ ج۱۱، ص۸۰.
[۵۷]) جامع الترمذی؛ ص۵۸۲ تک جلدى، بیت الأفکار الدولیهًْ.
[۵۸]) تهذیب الکمال؛ ج۲۶، ص۲۵۱؛ نیز نک: سیر أعلام النبلاء؛ ج۱۳، ص۲۷۱.
[۵۹]) البدایه والنهایه؛ ج۱۱، ص۷۹.
[۶۰]) أبو العباس محمد بن أحمد بن محبوب صاحب الترمذی م ۳۴۶هـ.ق؛ تذکره الحفاظ؛ ج۳، ص۸۶۳؛ نیز نک: عارضه الأحوذی؛ ابن العربی؛ ج۱، ص۱۱.
[۶۱]) تحفه الأحوذی؛ المبارکفوری؛ مقدمه؛ ص۲۵۰.
[۶۲]) الامام الترمذی؛ عتر؛ ص۶۸.
[۶۳]) بخارى.
[۶۴]) تهذیب التهذیب؛ ج۹، ص۳۳۶.
[۶۵]) تاریخ الاسلام؛ ج۲۰، ص۴۶۰.
[۶۶]) ذهبى در تذکره «عمر بن علک» گفته.
[۶۷]) همان، ص۴۶۱.
[۶۸]) أبواسماعیل عبدالله بن محمد بن على الأنصارى الهروی من ذریه أبی أیوب الأنصارى رضىاللهعنه… سمع جامع أبی عیسى من عبدالجبار بن محمد الجراحى،… وصنف الأربعین و… وکتاب منازل السائرین… وکان سیفاً مسلولاً على المخالفین… وله مجلد فی مناقب الامام أحمد بن حنبل… حدث عنه: … وابن طاهر المقدسى و… قال ابنطاهر: سمعته یقول: أحفظ اثنىعشر ألف حدیث اسردها سرداً… ۳۹۶ـ ۴۸۱ هـ.ق؛ تذکره الحفاظ؛ ج۳، ص۱۱۸۳.
[۶۹]) منظور «ابىعیسى» است، همانگونه که «أحمد شاکر» آورده، سنن الترمذی، ج۱، ص۷۱.
[۷۰]) تذکره الحفاظ؛ ج۳، ص۱۱۸۳.
[۷۱]) محمدبن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن أحمدبن العربی المعافری، ۴۶۸ ـ ۵۴۳ هـ.ق، عارضه الأحوذی؛ ج۱، ص۱۳.
[۷۲]) عارضه الأحوذی؛ ج۱، ص۳۰.
[۷۳]) کشف الظنون؛ ج۱، ص۴۴۱.
[۷۴]) الحطّه؛ ص۳۷۱.
[۷۵]) محمدبن سعید بن حسان بن قیس، الأسدی، الشامی، المصلوب… کذبوه، وقال أحمد بن صالح: وضع أربعه آلاف حدیث، وقال أحمد: قتله المنصور على الزندقه وصلبه، من السادسه. ت ق؛ تقریب التهذیب؛ ص۴۱۵.
[۷۶]) محمدبن السائب بن بِشر الکلبی، أبوالنضر الکوفی، النسابه المفسّر: متهم بالکذب، ورُمی بالرفض: من السادسه، م ۱۴۶ هـ.ق، ت فق؛ همان.
[۷۷]) مقدمه «تحفه الأحوذی»؛ المبارکفوری؛ ص۲۵۳.
[۷۸]) شروط الأئمه الخمسه؛ الحازمی؛ ص۵۸ دار الهجرهًْ.
[۷۹]) نک: الامام الترمذی والموازنه بین جامعه وبین الصحیحین؛ ص۶۵.
[۸۰]) همان، صص ۶۵ـ ۶۶.
[۸۱]) جامع الترمذی؛ کتاب العلل؛ ص۶۰۸ تک جلدى، بیت الأفکار الدولیهًْ.
[۸۲]) مقدمه تحفه الأحوذی؛ ص۲۵۲.
[۸۳]) همان.
[۸۴]) نک: الامام الترمذی؛ ص۶۱.
[۸۵]) مقدمه تحفه الأحوذی؛ ص۲۵۰.
[۸۶]) الامام الترمذی؛ ص۶۴.
[۸۷]) الحطّه فی ذکر الصحاح الستّه؛ القنوجی؛ ص۳۷۲، و تراث الترمذی العلمی؛ العُمری؛ ص۱۵.
[۸۸]) التقیید لمعرفه رواه السنن؛ ابن النقطهًْ؛ ص۹۹.
[۸۹]) ابن طفیل بن زید بن طفیل، أبویعلى النسفی التمیمی، ۲۵۷ـ ۳۴۶ هـ.ق؛ تذکره الحفاظ؛ ج۳، ص۸۶۶.
[۹۰]) ج۲۰، ص۴۶۰.
[۹۱]) مقدمه جامع الترمذی؛ ص: ز، دارالفیحاء، دمشق / دارالسلام، الریاض، وتراث الترمذی العلمی؛ العُمری؛ ص۱۴.
[۹۲]) موسوعهًْ الحدیث الشریف؛ الکتب السته؛ جامع الترمذی؛ ص۲۰۵۵.
[۹۳]) دانشنامه جهان اسلام؛ ج۷، ص۲۳۳. با دخل و تصرف.
[۹۴]) زبان بلخى.
[۹۵]) دانشنامه جهان اسلام؛ ج۷، ص۲۳۳ ـ ۲۳۵، با تلخیص و دستکارى برخى از واژگان.
[۹۶]) لغتنامه؛ دهخدا؛ ج۴، ص۵۸۳۵.
منبع : اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی