دکترین گناه ازلی از عهد عتیق تاکنون(۲)

الف-۳-دکترین قدیس پولس در مورد گناه ازلیپولس تنها در یک قسمت از رسائلش یعنی نامه به رومیان ۲۱-۵:۱۲ در مورد گناه ابناء بشر و ارتباط آن به گناه آدم (۱)سخن می گوید اما هیچ تلاشی جهت تبیین این ارتباط انجام نمی شود. جملات و عبارات قدیس پولس در این باره بسیار مبهم و نامعین اند لذا قابلیت توجیه این نظریه را ندارد و به دلیل همین مبهم بودن عبارات است که کلیسا می تواند نظریات خود را به آسانی با جملات پولس منطبق کند. یقیناً پولس در مورد گناه ازلی تعالیمی دارد، تعالیمی در راستای مکاتب یهودی رایج در زمانش، اما اینکه او چگونه این نظریه را توجیه می کرده است مسئله ای است که احتمالاً ما هیچگاه نمی توانیم در مورد آن با قاطعیت اظهار نظر کنیم او می گوید: “گناه بواسطه یک انسان و مرگ نیز بواسطه گناه وارد جهان می شود؛ پس مرگ به همه انسانها وارد می شود چون همه گنهکارند.”(۲)تفسیر این کلمات مستلزم پاسخ به دو سؤال مجزاست: ۱-آیا منظور پولس رسول این بوده که مرگ ابناء بشر بدلیل گناه خود ایشان بوده یا گناه آدم؟ قاعدتاً تفسیر دوم (مرگ ابناء بشر به دلیل آدم بوده است)مرجح است چرا که در غیر اینصورت تمام ارتباط بین آدم و مسیح(۳)و به دنبال آن تمام استدلال موجود در متن (که بر اساس گناه ازلی است)از بین می رود و اهمیت استفاده از زمان گذشته در “همه مرتکب گناه شدیم”(۴)در کلام قدیس پولس بی ثمر خواهد بود.۲-منظور قدیس پولس از اینکه گناه آدم را واسطه بین گناه و مرگ فرزندانش دانسته چه بوده است؟ آیا این خواست خداست آنچنانکه در ” باروخ” و “عزرا” (۵)آورده شده است؟ و یا از آن جهت است که همه ما در آدم وجود قبلی داریم(۶)آنچنانکه در رساله ی عبرانیان ۹ : ۷ آمده است، و یا اینکه این دو یکسانند و آدم شامل همه می شود آنگونه که در واقعگرایی آگوستین(۷)آمده است؟ دو بیان اول می تواند به قدیس پولس نسبت داده شود چرا که در آن روزگار این مسائل رایج بوده است و ممکن است بنابر نظر دیگری از قدیس پولس که در جای دیگر آورده شده است بگوئیم منظور قدیس پولس آنجائیکه گناهان همه انسانها را به اولین گناه نسبت می دهد این نیست که همه در گناه شریکند بلکه شبیه آن چیزی است که در مورد مؤمنین گفته است آنجا که می گوید وقتی که مسیح بر صلیب مرد همه مصلوب می شوند و در گناه می میرند. بهر حال ممکن است هر کدام از این معانی مورد نظر پولس رسول بوده باشد و لیکن آنچه با قاطعیت می توان گفت که او هیچکدام از آنها را بیان نکرده است.(۸)
الف-۴-شکل گیری نظریه گناه ازلی در دوره آباء کلیسا و قرون وسطیپولس رسول در تعالیمش درباره گناه ازلی قطعاً تحت تأثیر برخی نظریات یهودی که در آن زمان بوده واقع شده است. ولی هنگامیکه نوشته های آباء کلیسای اولیه را می بینیم در می یابیم که ایشان اساس و پایه نظریه شان در مورد گنه ازلی را نه تعالیم قدیس پولس قرار دادند و نه آنچه که در ادبیات یهودی در این مورد آمده بود بلکه ایشان نظریه گناه ازلی را بصورت جدیدی بیان کردند.ازپیشگامان اصلی این نظریه قبل ازآگوستین می توان از ایرنانوس(۹)، اریگن(۱۰)، و ترتولیان(۱۱)نام برد. نظریات این پدران(۱۲)که در شکل گیری نظریه ارتدکس آینده نقش داشت مبتنی بر برداشت شخصی ایشان از متون، اصول فلسفی و عرف بوده است. و در تفکرات یهودیان قبل از ایشان دیده نمی شود. ژوستین شهید(۱۳)کاملاً تحت تأثیر تعالم قدیس آگوستین در مورد گناه ازلی بود، و عملاً بیشتر نظریه ربانیون را تکرار می کرد تا آنچه که در ادبیات مکاشفاتی یهود مطرح شده است مجادلات گنوستیکی(۱۴)مشکل عمده ای را در مورد شر در تفکر مسیحی ایجاد کرده بود کهاز اهمیت قابل ملاحظه ای برخوردار بود. و در اینجا بود که نظریه هبوط و جایگاه ازلی(۱۵)شکل معین خود را در کلیسا یافت. در زمان ایرنائوس (۱۶)بود که رسالت پولس بعنوان متون مقدس(۱۷)پذیرفته شد و بصورت مرجع و مبنی برای نظریه گناه ازلی آنگونه که پولس رسول بنا نهاده بود، بیان نکرد. او بنا بر نظریه پیوستگی همگانی (۱۸)که بر طبق آن عیسی مسیح خونبها و نماینده بشریت نجات یافته است، تعالیمش را در مورد هبوط آغاز می کند و از آنجا که گناه ازلی لازمه نظریه پیوستگی همگانی نبود، محتمل است که او در بیان نظریه گناه ازلی تحت تأثیر نامه پولس به رومیان واقع نشده باشد.او بر این نظر که هبوط کار جمعی نوع (انسان)بدلیل وحدتشان با آدم است تأکید می ورزد و معنایی عرفانی و نامعین را منظور می کند. ایرنائوس در مورد گناه ازلی به عنوان بیماری مورثی(۱۹)و یا منبع شهوت(۲۰)کاملاً سکوت کرده است. در یکی از کارهایی که اخیراً از این پدر مقدس بدست آمده نظریه دقیقی در مورد گناه ازلی یا گناهکاری ذاتی بخصوص در ارتباط با فرزندان قابیل ارائه شده است. نفرین خدا بر قابیل، با میراثی طبیعی به فرزندانش می رسد. البته نکات مهم این تعلیم با آنچه که در کلیسا معمول شد فرق دارد و بوضوح مشخص است که ایرنائوس این نظر را از یهودیان اسکندریه(۲۱)اخذ کرده است. از خصایص ادبیات یهودی اسکندریه این است که بر اهمیت و سنگینی گناه قابیل و گناهکاری اعقابش تأکید می ورزد و به نوعی گناه آدم را تقلیل می دهد. در کتاب حکمت(۲۲)چنین است. این کار ایرنائوس نشان می دهد که در زمان وی هنوز گناهکاری موروثی همراه و قرین هبوط آدم نبوده است. نام اریگن(۲۳)معمولاً با نظریه گناهکاری جبلی همراه است که دکترین گناه ازلی کلیسا ناسازگار است. این پدر مقدس بویژه درسالهای اول چنین تعلیم می داد که داستان بهشت کتاب مقدس تمثیلی است که هبوط روح تمام افراد را که دارای وجودی قبلی و آسمانی (۲۴)بوده اند را بیان می کند. بر طبق این نظر که در اسطوره افلاطون (Phaedrus) آمده است گناه ازلی از جدّ اعلی بشر گرفته نشده است بلکه نتیجه اراده آزاد هر فرد انسانی است. بنابراین در اینجا گناه جبّلی، همانگونه که ایرنائوس به پیروی از پولس رسول بر آن اسرار داشت، برای حفظ نوع بوده است.طبیعتاً این نظر هرگز مورد تأیید کلیسا قرار نگرفت. اریگن در سالهای آخر عمرش تعالیمی کاملاً متفاوت با آنچه قبلاً داشت در مورد فساد موروثی(۲۵)و هبوط آدم ارائه داد و به همین دلیل پیشرو آگوستین گشت. به احتمال زیاد این تغییر رأی اریگن زمانی رخ داد که از اسکندریه تبعید شده بود و غسل تعمید کودکان را در قیصریه (۲۶)انجام می داد. او در نوشته هایش در این دوره متناوباً به آلودگی و ننگ گناهی که دامن همه انسانها را ملوث و آلوده کرده است و برلزوم انجام غسل تعمید برای برطرف کردن این آلودگی اشاره می کند. بنابراین به نظر می رسد، اریگون در تعالیم بعدی اش در مورد گناه جبلی(۲۷)تغییر ایجاد کرد تا از عمل متداول و قدیمی غسل تعمید کودکان گزارش بدهد. گویا متون کتاب مقدس که از ناپاکی جبلی و فراگیر (برای مثال: یعقوب۴ :۱۴)و مراسم عبری تطهیر سخن می گوید نظریه ناپاکی جبلی را به اریگون القاء کرده است. و پس از آن است که اریگون درصدد ارتباط نظریه ناپاکی ذاتی با هبوط آدم برآمد، هرچند ارتباط این دو عقیده به ندرت در نوشته های او دیده می شود. اریگون بنابر نظریه پیوستگی نوع انسان با آدم(۲۸)مجدداً مفهوم معینی را پیشنهاد می کند. وی از عقیده وجود قبلی همه انسان ها در آدم (۲۹)که در رساله پولس به عبرانیان آمده برای توضیح اتحاد نوع بشر با جدّ اعلی ایشان در گناه استفاده می کند. بنابراین اریگون بدون اینکه تأثیری از ایرنائوس یا ترتولیان گرفته باشد، مستقلاً دو مفهوم مهم و اصلی در دکترین گناه ازلی قدیس آگوستین را بیان می کند. سومین پیشگام مستقل در تبیین دکترین گناه ازلی ترتولیان بود. وی در رابطه با اخذ نظریه گناه ازلی از هبوط آدم، آنجایی که ایرنائوس سکوت اختیار کرد و اریگون به ندرت سخن گفت، تعالیم کامل و معینی را وضع کرد. او این نظریه را برحسب نظریه ای که درمورد منشأ روح سخن می گوید و معتقد است روح از والدین به ارث می رسد(۳۰)بیان کرد. ترتولیان این نظریه را از فلسفه رواقی (۳۱)رایج در آن زمان اخذ کرد نه از کتاب مقدس. این عقیده فلسفی برای ترتولیان همان نقش را ایفاکرد که غسل تعمید کودکان برای اریگون و نظریه پیوستگی همگانی(۳۲)برای ایرنائوس. براساس این نظر روح هر انسان شاخه ای از روح آدم است لذا ویژگی های آدم و بالطبع گناه وی را نیز مجدداً ایجاد می کند. این بیان به سهولت منجر به شکل گیری تئوری قطعی گناه ازلی شد. عقیده کلامی انتقال روح از پدر به فرزند که باعث توسعه نظرگناه ازلی شد مورد قبول کلیسا واقع نشد، اما نتیجه ای که از آن حاصل شد باقی ماند. از زمان اریگن و ترتولیان تا زمان آگوستین در دکترین گناه ازلی تغییر عمده ای رخ نداده بود، جز اینکه در کنارتأکید دو تن از مؤسسین این نظریه(ترتولیان، اریگن)برفساد قطعی ذات انسان، که از سوی افرادی مانند گریگوری از نازینزوس(۳۳)، گریگوری از نیقییه(۳۴)ماکریوس از مصر(۳۵)، هیلاری(۳۶)و آمبروس(۳۷)شاهد مفاهیمی در تکمیل دکترین گناه ازلی می باشیم و آن فقدان لطف روحانی(۳۸)است که در ابتدا به انسان عنایت شده بود. این جنبه گناه ازلی که قبلاً حاکم بر کلام مدرسی(۳۹)بود؛ بواسطه ایرنانوس (البته به صورتی کاملاً متبادین باآنچه گفته شده بود)و آتناسیوس (۴۰)، و پدران دیگر از جمله آگوستین همراه با جنبه های معین دیگر ارائه می شود. همان گونه که در بالا اشاره شد این نظریه تأیید کتاب مقدس را دربر نداشت به جز در مسأله هبوط آدم که آنهم مبیّن آشفتگی و اختلالی قطعی در طبیعت انسان بود. ریشه این نظر اولاً: در تعالیم خاص و بی پایه تیتیان(۴۱)است که می گفت همه روح ها هنگامی که آدم مرتکب گناه شد از وی نشأت گرفته اند(تیتیان در مورد فرزندان آدم سخنی نگفته است)و ثانیاً : در تمایزی است که در ابتدا به واسطه ایرنائوس مطرح شد و بین تصور خدا(۴۲)که (متعلق به فطرت انسان است و هیچ گاه از بین نمی رود)و شباهت خدا(۴۳)(که عموماً با موهبت های الهی شناخته می شود و از دست دادن آن به دلیل هبوط است)، فرق قائل شد. البته این تنها قسمتی از یک تفسیر غلط است گرچه بنا بر نظر تعدادی از متکلمان کلیسای انگلستان(۴۴)و کاتولیک (۴۵)ضروری ترین و اصلی ترین ماده دکترین هبوط و گناه ازلی فرقه کاتولیک براساس آن بنا نهاده شده است. بنابر نظر کاتولیک ها دلیلی ندارد که بپذیریم گناه ازلی به عنوان فقدان موهبت خاص الخواص (۴۶)در بین پدران مقدس شایعتر از نظریه گناه ازلی به عنوان فساد(۴۷)معین ذات انسانی بوده باشد چرا که در صورت اول نظریه گناه ازلی در رابطه با جنبه های اخلاقی با مشکلات بزرگتری مواجه می شود. در شکل گیری دکترین گناه ازلی در دوران قبل از آگوستین لازم است به مثالهایی که در تعالیم آبائی (۴۸)آورده می شود و برگرفته شده از آن چیزی است که عموماً مورد قبول بوده، توجه شود. گر چه کلمنت اسکندرانی(۴۹)با نوشته های ایرنائوس بیگانه نبود، بنظر می رسد که او دکترین گناه ازلی را مجزا از دکترین هبوط مطرح نکرده است. او به طور مبهمی آدم را در ارتباط با نوع انسان تعریف می کند، و یا او را نماینده نوع انسان قلمداد می کند؛ اما گناه آدم از نظر این نویسنده بیشتر یک گناه انسانی است تا اینکه گناهکاری بشری باشد. تفسیر او بر رومیان:۵ حتی عقیده به اینکه مرگ نتیجه هبوط است را رد می کند. مانند غالب پدران شرقی(۵۰)کلمنت قویاً بر آزادی کامل اراده نوع بشر پافشاری می کند. اتاناسیوس علیرغم قبول این نظر که هبوط باعث از میان رفتن موهبت های روحانی آدم شد، از تعالیمی که عموماً از پدران رسیده مبنی بر اینکه هبوط نوع بشر ترجیحاً بطور تدریجی رخ داده تا اینکه بلای ناگهانی باشد که بواسط آدم ایجاد شده باشد، کناره گرفت. در مکتب انطاکیه (۵۱)شاهد نمونه ها بسیار روشن و آشکاری از تعالیم مبدعانه (۵۲)در مورد گناه ازلی می باشیم. کریسوستم (۵۳)از این نظریه به هیچ صورت پشتیبانی نکرده و شهوت طبیعی(۵۴) را به عنوان ماهیت گناه لحاظ نکرده است؛ این در حالی است که تئودور (۵۵)عملاً پیرو پلاگیوس (۵۶)بود منکر این بود که غسل تعمید گناهکاری ذاتی را برطرف کند و همچنین عقیده شایع که سرپیچی آدم باعث مرگ است را انکار می کرد. منظره با پلاگیوس (۵۷)او را مجبور ساخت تا مطالعات کامل و منسجمی از گناه ارائه کند که هنوز هم مورد قبول کلیسا است وی در طی مناظرات نظراتش را در واقع نظر غالب پدران کلیسای شرق و غرب از میان ایرنائوس بود، اصلاح کرد. او همبستگی نوعیه با آدم را بعضی اوقات نظریه اریگن یعنی وجود قبلی در اجداد اولیه (۵۸)و بعضی اوقات برحسب تصور واقعگرایانه (۵۹)از شخصیت آدم، نه فقط ذات او، که با فرزندانش در آن شریک بود بیان کرده است. آگوستین در کتاب Religion de vera در مورد گناه که ذات ما در آدم مرتکب می شود سخن می گوید او این مسئله را از فلسفه یونانی در مورد اینکه مفاهیم نوعی وکلی(۶۰)جدای از مسائل خاص و جزئی شان وجود دارند، اخذ کرده است. قبل از مناظره با پلاگیوس، حامی آزادی اراده، آگوستین قضیه (۶۱)پلاگوس مبنی بر اینکه گناه بدون خواستن وجود ندارد را تصدیق کرد اما به غلط می گفت گناه ما به دلیل اتحاد و پیوستگی ذات ما در آدم است و این مقتضی آن است که اراده و در نتیجه شخصیت و فردیت ما نیز با آدم یکی باشد. آگوستین در نظریه گناه ازلی در مورد آدم دچار تناقض بود(۶۲) چرا که در زمان واحد نظریه فردی و نوعیه را در مورد آدم می داده در نظر آگوستین گناه ازلی متضمن محکومیت است. بنابر تعلیم او حتی کودکانی که غسل تعمید داده نشده اند ممکن است مشمول نفرین شوند. ویژگی خاص نظریه گناه ازلی آگوستین، اغراق وی در مورد تأثیرات هبوط آدم در ذات انسان است. وی تعلیم داد که فساد و تباهی کامل بوده، به طوری که انسان هبوط یافته حتی در اراده خیر ناتوان است. وی در رابطه با همین مسأله، آموزه فیض (۶۳)و در نهایت دکترین سرنوشت و تقدیر (۶۴)را بیان کرد. در حرکت از دوره آباء کلیسا به دوره مکتب مدرسی (۶۵)شاهد تغییرعمده ای در تعالیم پدران قبل از آگوستین (۶۶)نمی باشیم. آکونیاس (۶۷)اظهار داشت که گناه ازلی در جنبه مثبت اش(۶۸)نتیجه اختلال در نظمی است که بی گناهی ذاتی (۶۹)اساساً شامل آن است، در حالی که در جنبه منفی اش، فقدان بیگناهی ذاتی یا فیض خاص (۷۰)است. آکونیاس در برخی موارد دنباله رو آگوستین نبود از جمله وی منکر این شد که در هبوط، خوبی ذاتی (۷۱)از بین رفته و اراده لطمه خورده باشد و شهوت، ذات و ماهیت گناه باشد. وی بر جنبه مثبت گناه ازلی حتی بیشتر از آنسلم (۷۲)تأکید ورزید. آنسلم گناه جبلی در کودک را انکار نمی کرد اما با این عقیده که گناه ازلی جداً گناه باشد(یعنی گناه فردی باشد) مخالف بود و آن را با بدبختی و نقص مقایسه می کرد. دون اسکاتس (۷۳)در نظراتش از نظرات آگوستین فاصله گرفت حتی بیشتر از آکونیاس. او سعی بر کوچک شمردن اولین گناه داشت و اظهار می داشت که اولین گناه به هیچ وجه بر ذات انسان تأثیر نگذاشته است، بلکه بر موهبت های روحانی (۷۴)اثر گذاشت. او قویاً بر آزادی اراده انسان هبوط یافته تأکید ورزید و منکر یکی دانستن گناه ازلی با شهوت بود. در حقیقت اشتراک کمی بین دون اسکاتس و آگوستین وجود دارد.ابلارد را می توان برجسته ترین فردی دانست که با نظراتش از روش شایع دکترین قرون وسطی فاصله گرفت. او در بعضی موارد پیشرو جرمی تیلور(۷۵)بود. ابلارد به نوعی در مقابل این عقیده که گناه آدم (آنقدر جدی است) که برای محکومیت نوع بشر کافی است ایستاد. او تعلیم می داد که میل (۷۶)طبیعی است و گناه نیست و نزاع بین حس (۷۷)و عقل(۷۸) ویژگی انسان است که از جانب خدا به وی عطا شده است. اگر بگوییم همه در آدم مرتکب گناه شدیم، گناه در اینجا در معنای درستش به کار نرفته است. از این نظر و نظرات دیگر ابلارد مورد انتقاد برنارد(۷۹)قرار گرفت. دکترین مدرسی(اسکولاستیک)گناه ازلی بیشتر براساس آن چیزی که از آکونیاس رسیده بود. شکل گرفت و در شورای ترنت (۸۰)آموزه رسمی کلیسا شد. بنابرحکم شورای ترنت هبوط باعث فقدان عصمت ذاتی، فساد و آلودگی بدن و روح گشته است. همچنین ما را اسیر شر کرده و مورد خشم خدا قرار داده است. دیگر اینکه گناه ازلی از نسلی به نسل دیگرمنتقل می شود و تقلیدی نیست. محکومیت گناه (۸۱)بواسطه غسل تعمید از بین می رود. شهوت پس از غسل باقی می ماند. و این را گرچه قدیس پولس گناه نامید اما حقیقتاً گناه نیست بلکه تنها ذکر علت بجای معلول است(۸۲)کلیسای انگلکین در بیانیه اش (۸۳)از این دکترین که ادعا می کرد انسان از بیگناهی ذاتی بسیار دور شده است، فاصله گرفت و به گونه ای غیر صریح ظاهراً استعمال پولس را از گناه جهت توصیف شهوت، تصویب می کند. در بقیه موارد اصلی، موافق با دکترین کلیسای روم بود.(۸۴)در قرن شانزدهم گروه های مختلف پروتستان در تنظیم دکترینشان در مورد گناه ازلی بیشتر متمایل به اصولی از آگوستینیزم شدند که علمای دینی رد کرده بودند در اینجا لازم نیست به اختلاف بین لوتری ها(۸۵)و کالو نیستها (۸۶)و گروههای دیگر اشاره شود. اما در مورد نقطه اشتراکشان تقریباً می توان گفت: که همه اینها به طورکلی با فساد ذاتی انسان (۸۷)موافقت می کنند و قویترین و افراطی ترین زبان را برای توصیف مقام هبوط به کار می برند و تصریح می کنند که شهوت ذات گناه است. ما بقی تعالیم مثبت (۸۸)ایشان در بیانیه های مهمتر و مفصل شان شبیه کلیساهای انگلستان و روم می باشد.(۸۹)
الف-۵-دکترین گناه ازلی از قرن شانزدهم تا نوزدهمنکته اصلی بحث کلامی در مورد گناه ازلی این است که از زمان تنظیم دقیق دکترین در قرن شانزدهم هر چند وقت یکبار نارضایتی و اعتراض به مفاد آن به چشم می خورد که یک یا دو نمونه که دارای اهمیت بیشتری می باشد در اینجا آورده شود:۱-درقرن هفدهم جرمی تیلور(۹۰)در نوشته اش تحت عنوان” دکترین و عمل توبه” (۹۱)شدیداً به شکل افراطی که دکترین گناه ازلی گرفته بود، اعتراض کرد. او استدلال کرد که گناه آدم نه ما را وارثین لعن ساخت و نه ذاتاً و اساساً، بدو شریر کرد. او نپذیرفت که کودکانی که غسل تعمید نکرده اند مورد رحمت خدا نبوده و ملعون می باشند چرا که این کار بر خلاف رحمت خداست. همچنین نپذیرفت که آدم به عنوان تنبیه در هبوط موهبت ها را از دست داده باشدچرا که اینها برای درستی و راستی ضروری بود و قبول این عقیده به عدل الهی لطمه می زد. همچنین تیلور آموزه هبوط که بیانگر فساد ذاتی بود را رد کرد. تیلور اظهار داشت که گناه ازلی، شر ارثی نیست، اصلاً به معنای دقیق گناه نیست، تنها احساسی است از اینکه معلول و اثر یک گناه، علت گناه بسیار دیگری باشد، این بیشتر ننگ و آلودگی است تا اینکه گناه باشد گناه ازلی فقدان موهبت مافوق طبیعی(۹۲)(که درباره آن متون مقدس اطلاعی نمی دهد)و تشدید شهوت طبیعی ما می باشد.اس.ت. کالریج(۹۳)بر اعتراضات جرمی تیلور صحه می گذارد، اما بر تفسیر وی از گناه ازلی انتقاد می کند. تیلور ممکن بودن اطاعت برای انسان پس از هبوط را با گناه ازلی قابل جمع نمی دانست ولی با این حال در حمایت از عدل الهی موفق نبود، یعنی در توضیح اینکه چرا فرزندان آدم که مرتکب خلاف نشدند محکوم اند تا بدون تناسب میان قدرت و وظایفشان متولد شوند. مشکل آشتی دادن دکترین سنتی گناه ازلی با عدل الهی(۹۴)احساس می شد و کالریج تنها می توانست با قبول نظری مخالف تیلور مبنی بر اینکه گناه ازلی واقعاً گناه است، یعنی شخصی و ارادی است، خود را از این معضل برهاند. وی برای دفاع از این نظر به تعالیم کانت تکیه کرد و در عقیده هبوط، عمل اختیاری جمعی (۹۵)انسان را بجای فردگرایی (۹۶)ارائه کرد و با اینکار بر ابهامات این نظریه افزود. او با قبول اینکه گناه ازلی حقیقتی است که در تمام ادیان مورد تصدیق قرار گرفته است، مانند کانت، ادعا کرد که گناه ازلی رازی است که همیشه مرموز خواهد ماند اما دوباره به پیروی از کانت تعلیم می دهد که جایگاه شر اخلاقی تنها در اراده است و گناه ازلی اثر گناه آدم است نه معلول گناه. او بیان مجدد کالریج از گناه ازلی برای فرار از مشکلات اخلاقی ناشی از گناه ازلی، که در زمان وی مطرح شده بود، بسیار مهم است.۲-نمونه دیگر که جالبتر و شگفت آورتر از مورد اول است در کتاب ژولیوس مولر(۹۷)ارائه شده است، که بسیار جامعتر و توانمندتر از الهیات گناهی است که قبلاً نوشته شده بود. مولر هم از روی اکراه به اینجا رسید که نظرات آگوستین و یا هر نظریه کلیسایی دیگر برای حل تناقض مهمی که کانت بر روی آن تأکید کرده بود یعنی تناقض بین مسؤولیت فردی گناه و این حقیقت که گناه، ذاتی و قبل از کار گناه آلود باشد کافی نیست. بنابراین او نظریه ای بین نظریه کانت مبنی بر بی زمان بودن مبدأ گناه (۹۸)و نظریه اریگن مبنی بر پیش از تولد بودن آن (۹۹)ارائه کرد. او هبوط فردی را مسلم فرض کرد و آن را مافوق مادی (۱۰۰)خواند، گرچه آن قبل از تولد است. به نظر او این تنها راه حل ممکن است. کانت، کالریج و مولر همه در مسیرهای واحد حرکت کردند که شاید حاکی از غیر ممکن بودن راه حل بنا بر فرضیات ایشان بود. لذا تمام این متفکرین به صورت صریح یا ضمنی مشکل را به ورطه راز و رمز سوق دادند. فرضیه اساسی مولر این است که هنگامی که آگاهی اخلاقی ریشه ثابت گناه را درون ما نمایان می کند دیگر گناه از ما نشأت نمی گیرد، بلکه جلوتر گام بر می دارد همچنین کانت سعی دارد که منبع گناه را در اراده که از عوامل میل آور طبیعت انسانی انتزاع شده است، ببیند.(۱۰۱)
پی نوشت ها :
۱٫ برای مثال می توان به موارد ذیل از نظرات پولس در مورد گناه اشاره کرد:گناه نیرویی است شیطانی که به جهان وارد شد.(نامه به رومیان ۱۲:۵).هیچ کس از گناه فرارنکرد و نخواهد کرد. انسان برده گناه است.(نامه به رومیان ۱۷:۶ و ۱۴:۷).گناه اساس و بنیان زندگی انسان را تشکیل می دهد (نامه به رومیان۲۵:۷ و ۲:۸)انسان به واسطه سرپیچی آدم گنهکار شد و بواسطه تبعیت از آدم ثانی یعنی عیسی مسیح، از گناه پاک می شود و جلال خدا را درک می کند. (نامه به رومیان ۱۲:۵ -۲۱).گناه وضعیتی است که انسان در آن زندگی می کند، گرچه او شخصاً مسؤول این وضعیت نیست. (نامه به رومیان۱۷:۷)۲٫”Sin enters into the world by one man, and death through sin”. Ro. 23.”… Death through Adam,life throigh christ.”Ro.54.”Therefore, just as sin entered the world though one man,and death through sin, and in this way death came to all men,because all sinned”.Ro.55.Apocalypse of Baruch and apocalypse of Ezra6.Seminal exstence in Adam of his posterity7.Augustine’s ‘realism’8.Hesting, op. cit, p.p.559-5609.Irenaenus10.Origen11.Tertullian12.Fathers13.Justine Martyrژوستین شهید (متوفی حدود ۱۶۵ م)از آبای یونانی زبان کلیسا بود و مدتها قبل از مسیحی شدن ردای فلاسفه را به تن می کرد و اعلام می کرد که ایمان مسیحی یگانه فلسفه معتبر و مفید است. او چنین استدلال می کرد که لوگوس الهی (Divine Logos)سبب تنویر افکار متفکرانی مانند سقراط شده بود تا خطاهای بت پرستی را درک نمایند. اما برعکس ترتولیان(حدود ۱۶۰ تا۲۲۰ میلادی)نویسنده لاتینی زبان، فلسفه را رد می کرد و آن را ریشه تمام بدعتها می دانست و تأکید می نمود حکمت دنیوی بدون ایمان باطل است. ازآبای اسکندرانی (AlexanderianFathers )کلمنت(حدود ۱۵۰تا ۲۱۵میلادی)و اریگن (حدود ۱۸۵تا ۲۵۴)بیش از ژوستین شهید به فلسفه کلاسیک اهمیت می دادند.(بروان، کالین، ۱۳۷۵، ص۲)۱۴٫Gnostic controversy15.original state16.ایرنائوس از اهالی آسیای مرکزی صغیر بود که به درجه اسقفی شهر لیون رسیده بود. وی علیه اهل فرق و مبادی ابداع قیام نمود. در حدود ۱۸۵ میلادی کتابی منتشر ساخت به نام “برضد بدعت” که شهرت بسیار حاصل کرد؛ وی استدلال نمود که ایمان صحیح و عقیده درست دین مسیحی آن است که مستند به کلام رسولان باشد، زیرا رسولان معرفت کامل داشته اند و هر چه موافق تعالیم ایشان، یعنی نوشته اناجیل و رسالت نباشد قابل قبول نخواهد بود و به این دلیل بر مبادی گنوستیسیم و مارکنویسیم خط بطلان کشد. (ناس، جان بی، ۱۳۷۰، ص۶۳۰)۱۷٫Scriptures18.Idea of recaptulation19.inherent disease20.Source of concupiscence21.Alexandrian Judaism22.book of wisdom23.اریگن(۱۸۲-۲۵۳)متکلم مسیحی و مفسر کتاب مقدس در اسکندریه متولد شد و مسؤول مدرسه مسیحی آنجا بود (Paul,Edwards, Vol. s-6, pssi )احتمالاً اریگن در سال۱۸۵ در انطاکیه متولد شد. وی اولین فرزند از هفت فرزند یک خانواده مسیحی بود. پدرش Leonides به او ادبیات یونانی و کتاب مقدس تعلیم داد. هنگامی که ۱۷ ساله بود پدرش کشته شد. وی برای امرار معاش خانواده به باز کردن مدرسه همت گماشت. چند سال بعد برای اینکه کاملاً کلام مسیحی را یاد بگیرد مدرسه را ترک کرد. او در سالهای بین۲۲۰ – ۲۱۵ شروع به نوشتن کرد. قسمت عمده ای از کارهای اریگن در حال حاضر مفقود شده است.(mircea, Eliade. 1987)24.Clestial25.inherited corruption26.Caesarea27.inborn taint28.Solidartiy of the race with Adam29.Seminal existence30.traducianistمکتب کلامی که می گوید روح از والدین به ارث می رسد و متضادcreationism استWebstr’s New world Dictionary31.Stoic philosophy32.recapitulation33.Gregory of Nazianzus34.Gregory of Nyssa35.Macarius of Egypt36.Hilary of poitiers37.Ambrose38.Supernatural graces39.Scholastic theoligy40.Athanasius41.Titian42.Image of God43.likeness of God44.Anglican45.Romman Catholic46.dona superaddita47.Vitium or corruptio48.Patristic teaching49.Clement of Alexandria50.Eastern fathers51.Antiochene school52.heterodox teaching53.Chrysostom54.natural concupiscence55.Theodore of Mopsuestia56.Pelagiusراهب مسیحی متوفی۴۱۸ میلادی که در اواسط قرن چهارم هجری در انگلستان متولد شد. از گذشته او چیز زیادی نمی دانیم. اما به نظر می رسد که تحصیلات عالی داشته است. او بدلیل زندگی نمونه ای که داشت مورد توجه زیاد بود، طوری که حتی آگوستین که مخالف او بود در موردش چنین گفت:”وی مرد مقدسی بود که هیچ پیشرفتی در حیات مسیحی ایجاد نکرد.”The Encyclopedia of Religion. Ed. By Mircea, Eliade, USA, 1987.57.تواناترین مخالف قدیس آگوستین پلاگیوس بود که با قدرت به دفاع از اختیار و نیروی نجات بخش اعمال خیر پرداخت. پلاگیوس می گفت خداوند در واقع با اعطای شریعت و احکام، سرمشق و دستورهای قدیسان، آب پاک کننده تعمید و خون رستگار کننده مسیح خویش ما را یاری می کند و هرگز با شر ساختن طینت انسان ترازو را به زیان رستگاری ما سنگین نمی کند. گناه نخستین و سقوطی در کار نیست فقط آن کس که مرتکب گناه می شود مجازات می بیند و هیچ گناهی به اعقاب آدمی منتقل نمی شود. خداوند بهشت و دوزخ را از پیش برای انسان مقدور نمی کند و هرگز بر حسب میل خود تعیین نمی نماید که چه کس باید مشمول رحمت شود یا به لعنت گرفتار آید، او انتخاب سرنوشت ما را به خودمان وا می گذارد. پلاگیوس می گفت نظریه فساد جبلی انسان در واقع تقصیر گناهان بشر را بزدلانه به گردن خدا می اندازد. انسان احساس می کند و بنابران مسؤول است. “اگر من مکلف به اجرای عملی هستم پس به انجام آن قادرم. “پلاگیوس در حدود سال۴۰۰ م. به رم آمد. با خانواده های پرهیزگار زیست، و به تقوا شهره شد. در سال۴۰۹ از چنگ آلاریک گریخت و نخست به کارتاژو سپس به فلسطین رفت وی در آنجا مدتی را با آرامش زیست تا آنکه آگوستین کشیش اسپانیایی بنام اوروسیوس رانزد هیرونوموس فرستاد تا او را از پلاگیوس برحذر دارد. سال ۴۱۵یک سنیود کلیسای شرق آن راهب را محاکمه کرد و او را اصیل آئین شناخت. اما سنیود دیگری در افریقا، به تحریک آگوسینوس این حکم را رد کرد. و از پاپ اینوکنیوس اول پژوهش خواست. پاپ پلاگیوس را بدعت گزار اعلام کرد. پس ازصدوراین حکم آگوستین با لحنی پر امید اظهار داشت: “قضیه خاتمه یافته است. “اما اینوکنیتوس اندکی بعد مرد و جانشین او زوسیموس، پلاگنوس را بیگناه دانست. اسقفان افریقا به هونوریوس متوسل شدند، امپراطور حکم پاپ را تصحیح کرد زوسیموس تسلیم شد(۴۱۸)و شورای افسوس(۴۳۱)این نظریه پلاگیوس را که انسان می تواند بی یاری عنایت پروردگار رستگارشود به عنوان یک بدعت محکوم ساخت.(ویل دورانت)۵۸٫Seminal existence in the first parents59.realistic notion60.generic Ideas61.premiss62.آگوستین بعضاً دچار تناقض گویی، مهمل بافی می شد اما کسی نمی توانست بر او فائق آید زیرا در نهایت این مخاطرات روحی و شور ذاتیش که به الهیاتش شکل می داد نه یک سلسله استدلالات. او بر ضعف عقل آگاه بود عقل تجربه کوتاه فرد است که بی پروا به تجربه داوری نوع بشر می نشیند. به یکی از دوستان خود نوشت:”درباره آن چیز هایی که هنوز نمی فهمید، یا آن قسمت از مندرجات کتاب مقدس که به نظرتان نامربوط و یا متضاد می آید بیهوده به احتجاجات هیجان آمیز نپردازید فقط با صبر و تسلیم، روز ادراک خود را به تعویق اندازید. “در پی آن نباشید که بفهمید تا ایمان آورید، بلکه ایمان آورید تا بتوانید بفهمید. “مرجعیت کتاب مقدس از تمام کوششهای عقل انسان بالاتر است.” (دورانت، ویل، بی تا، صص۸۶ – ۸۴)۶۳٫grace64.predestination65.Scholastic66.pre – Augustine fathers67.Aquinas68.vulneratio naturae, dispositio inordinata69.original righteousness70.superadded graces71.natural goodness72.Anselm76.Duns Scotus74.supernatural gifts75.Jermy taylorجرمی تیلور(۶۷- ۱۶۱۳)اسقف انگلیکن متکلم و معلم اخلاق.(A concise Enyclopedia of chritianity, p. 231)76.appetite77.sense78.reason79.Bernard80.council of Trent81.guilt of original sin82.metanomical83.The Anglican Article84.Roman church85.Lutheran86.Calvinist87.depravity of human nature88.positive teaching89.The Encyclopedia of Religion and Ethics, Ed. By james, Hastings, p.p 560 – 56290.Jermey Taylor91.Unum Necessarium, or the Doctrine and practice of Repentance92.supernatural endownments93.S. T. Coleridge94.Theodicy95.Collective voluntry deed of humanity96.Individnalism97.Julius, Muler, the christiane of sin, 2 vols, tr. W. urwick, Edinburgh, 1877 – 8598.the timeless origin of sin99.ant – natal origin100.extra – temporal101. the Encyclopedia of Religion and Ethics ,vol.p.563.منبع: نشریه فکر و نظر، شماره ۵-۴٫
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.