مقدمه
دولت آل بویه یکی از دولت های شیعی است که هرچند در آغاز زیدی بودند، ولی در ادامه به امامیه ی اثنی عشری توجه کردند. توجه ایرانیان و به ویژه مردم نواحی دیلم و طبرستان به اولاد علی، خواه زیدی، اسماعیلی یا اثنی عشری، نشان از اعتقاد آنان به حقانیت خاندان پیامبر و تقدم آنها بر دیگران دارد. توجه و احترام به عزاداری سیدالشهداء، ترمیم قبور ائمه و شرکت در مجالس عزاداری، از گرایش و تمایل دولت آل بویه به تشیع حکایت دارد؛ ضمن اینکه نشان می دهد توده های مردم نیز پس از آن همه ظلم و ستم خلفا در حق آل علی، آمادگی لازم برای پذیرش اعتقادات شیعی را داشته اند؛ البته فرض اینکه آل بویه برای اغراض سیاسی خویش دست به چنین اقداماتی می زدند، خود بحث دیگری است و باید درباره ی آن بررسی های لازم صورت گیرد؛ ولی آنچه مسلم است؛ اعتقاد و گرایش آنان به تشیع، امری است که متعصبان اهل سنت را سخت عصبانی کرده است.با آنکه این دوران را دوران شکوفایی علمی، پیشرفت فرهنگی، انسان گرایی و عصر طلایی توصیف کرده اند (کومر، ۱۳۷۵، ص۳۴)، عده ای سرسختانه می کوشند آنان را متهم کنند که می خواستند بساط خلافت را برهم زنند و جانشینی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را که عباسیان داعیه دار آن بودند، خدشه دار و تضعیف کنند (عباس معتوق، ۱۹۷۷م، ص ۱۳۰).یکسونگری دکتر محمد عبدالرحمن، مؤلف کتاب خیانات الشیعه و اثرها فی هزائم الامه الاسلامیه، همانند آثار مشابهی که توسط متعصبان اهل سنت همچون حیاه العلمیه فی العراق خلال العصر البویهی تألیف رشاد بن عباس معتوق تهیه می شود و همواره با بغض و عداوت نسبت به شیعه و حکومت های شیعه همراه است، محرک نگارنده برای انجام این پژوهش گردید. نویسندگانی از این دست، دولت های شیعی را برخلاف جریان خلافت اسلامی می دانند. به نظر آنان خلافت اسلامی در طول تاریخ اسلام، شامل حکومت های امویان، عباسیان و عثمانیان است.(۱)حملات شدید نویسندگان مزبور به آل بویه با عنوان براندازنده دستگاه خلافت عباسی و مذاهب اهل سنت، منحرف کننده ی تاریخ اسلامی و بسیاری نسبت های دیگر، مانند تلاش آنها در گسترش و ترویج فرهنگ و معارف شیعی، مرا در انجام چنین کاری مصمم تر ساخت. ایرانی بودن و تسامح و تساهل مذهبی آل بویه که ناشی از تفکر عقلانی شیعه است، دو جرم بزرگ و نابخشودنی آنان از نظر محمود عبدالرحمن و رشادبن عباس معتوق است که در مقاله ی حاضر به آن اشاره شده است (عباس معتوق، ۱۹۷۷م، ص۱۴۹).گفتنی است مؤلفان مزبور، در این آثار، خاصه کتاب خیانات الشیعه، بی آنکه به تفکیک «شیعه اعتقادی» از «شیعه تاریخی – سیاسی» بپردازند، تمامی فرقه های انحرافی مانند غالیان را نیز جزء آن به شمار آورده اند (محمد عبدالرحمن، ۲۰۰۷م، ص ۱۲۵-۱۳۸)؛ همچنین از میان انبوه مسائل اعتقادی شیعه، فقط به مسئله «تقیه» توجه نشان داده اند و بر اساس آن، تمامی فعالیت ها و حرکات شیعیان به ویژه مواضع آنان را در تاریخ اسلام در رویارویی با دستگاه خلافت عباسی، خیانت و توطئه محسوب نموده اند (محمد عبدالرحمن، همان، صص ۱۰و ۱۵)/عباس معتوق، همان، ص ۲۰و صفحات بعد)؛ در حالی که این امر، ناشی از خشونت و شدت عمل، ظلم و ستم امویان و عباسیان علیه پیروان و اولاد علی(علیه السلام) بوده است و مؤلفان، همه ی این عوامل، خاصه محرومیت و تحمل ستم از سوی شیعیان را به عمد نادیده می گیرند؛ گذشته از این، به درک و فهم مسئله تقیه از منظر ائمه اطهار، فقیهان و علمای شیعه نیز برنیامده اند، بلکه فقط به یک اثر ضدشیعی به نام حقیقه الشیعه نوشته عبدالله الموصلی (موصلی، ۲۰۰۲م) اکتفا ورزیده اند (محمد عبدالرحمن، همان، ص۱۶/الموصلی، ۲۰۰۲م، ص۳۶-۳۷) و در مبحث اجمالی آموزه های شیعه، تنها به اثر مزبور ارجاع داده اند (محمد عبدالرحمن، همان، ص۱۷-۲۵)؛ نه به آثار کلامی، تاریخی و فقهی شیعه.در این مقاله، آل بویه بیشتر در ارتباط با تشیع، دستگاه خلافت عباسی و مذاهب اهل سنت، مورد بررسی قرار خواهد گرفت و اینکه چگونه شیعیان با یاری و کمک متقابل آل بویه پس از سه قرن محرومیت و تحمل ستم، توانستند بر مرکز خلافت دست یابند و آزادانه برای مدتی نه چندان کوتاه، به تبلیغ و ترویج تشیع و انجام مراسم مذهبی خویش بپردازند؛ چیزی که تا آن زمان و به آن شکل، برای آنان امکان پذیر نبود. در ادامه به شیوه ی حاکمیت فرمانروایان بویهی می پردازیم تا بتوان آثار حکومت آنان در قرون نخستین اسلامی و ارتباط حکمرانان ترک – تابع خلفا و امیرالمؤمنین های حاکم بر بغداد – چون غزنویان و سلجوقیان را با آنان مقایسه کرد و به آثار فرهنگی آن توجه نمود.(۲)حاصل این پژوهش، به دستاورهایی ختم شده است که نگارنده، آنها را بر اساس اهمیت مسئله و موضوعاتی که از سوی دکتر محمود عبدالرحمن و بن عباس معتوق علیه آل بویه طرح شده، دسته بندی کرده، به صورت زیر مورد بررسی و تحلیل تاریخی قرار داده است:
1. آل بویه و شیعه مهم ترین مسئله ای که برخی کسان به دلیل ناآگاهی از منابع و مآخذ یا از سر لجاج و عناد، بیش از همه ی جریان ها، بدان واکنش منفی نشان داده اند، گرایش های دینی و مذهبی آل بویه به شیعه و اقدامات آنان در نشر و گسترش فرهنگ و آموزه های شیعی، آداب و رسوم آن در بغداد و ایران بوده است. به نظر آنها، تلاش آل بویه در این امر، حرکتی انحرافی در تاریخ و میراث اسلامی محسوب شده، ضعف و سستی مذاهب اهل سنت را به دنبال داشته است (محمد عبدالرحمن، ۲۰۰۷م، صص۷۴ و ۷۶/عبدالسمیع، ۲۰۰۴م، صص ۶۸و۷۰).باید گفت: اوضاع مذهبی در همه ی زمان ها، یکی از مهم ترین معیارهای تعیین کننده ی اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است و بدون توجه به انگیزه های مذهبی و شناخت واقعیت های موجود، نه حاکم می تواند حکومت کند و نه مورخ می تواند قضاوت تاریخی درست داشته باشد. آل بویه یکی از معدود سلسله هایی است که هم صبغه ی ایرانی و هم رنگ مذهبی شیعی دارد؛ شیعی بودن آنها به ویژه برای بسیاری از متعصبان اهل سنت، مانند دکتر محمود عبدالرحمن و بن عباس معتوق فاجعه ای در روند مستمر خلافت عباسی محسوب می شود (محمد عبدالرحمن، همان، ص۷۳/ عباس معتوق، ۱۹۷۷م، صص ۵ و ۱۴۹). آنان در زمانی به قدرت رسیدند که خلیفگان عباسی در کمال ضعف و فترت بودند. آل بویه در این دوران توانستند دولتی مقتدر را سامان دهند. در این جا، برآنیم اوضاع مذهبی و دینی این دوران را بررسی کرده، معلوم نماییم آیا آل بویه به راستی مدافع مذهب یا مذهب خاصی بوده اند؟ فراوانی جمعیتی به لحاظ مذاهب مختلف، در زمان آنان چگونه بوده است؟ آیا آنان به علت گرایش به شیعه، مانع حضور و اظهار عقیده ی دیگران می شدند؟ آیا زمینه ی فتنه های مذهبی، به قبل از دوران آل بویه باز می گردد و آیا آنها در تشدید درگیری ها سهیم بوده اند؟ آیا تسامح و تساهل مذهبی که در مورد آنان مطرح است، با تعصب مذهبی سازگار است؟ مهم تر از همه، وضعیت شیعیان در این زمان در مقایسه با سایر دوران های خلافت عباسی، چگونه بوده است و در درگیری ها و فتنه ها، شیعیان یا سنیان تا چه اندازه نقش داشته اند؟
الف) اوضاع دینی درباره ی اوضاع دینی در روزگار آل بویه هم سخن ها گفته اند. عده ای آنها را مشوق بی دینی، برخی متعصب و رافضی و بعضی آنها را دشمن اسلام معرفی کرده اند (عبدالسمیع، ۲۰۰۴م، ص۶۷)؛ اما آیا آنها به درستی چنین بوده اند؟ برخی نوشته اند: اختلافات و تعصبات مذهبی در این دوران، فراوان بوده است (فقیهی، ۱۳۵۷، ص۴۴۱). عده ای تسلط آنها را بر بغداد و خلافت عباسی، خطر بزرگ دانسته اند و دلیل نابودی عقیده، فکر و میراث امت اسلامی گفته اند (عباس معتوق، ۱۴۱۸ق، ص۵).برای روشن شدن مسائل فوق، لازم است وضعیت ایران و عراق از نظر تقید به مذاهب گوناگون بررسی شود. روزگار آل بویه مصادف است با آزادی نسبی مرم در سراسر قلمرو حکمرانی آنان. علت آن، ضعف دستگاه خلافت عباسی، تساهل و تسامح مذهبی آل بویه است (DAVIES, 1960, vol, I,P.1350)؛ از این رو داعیان و مدعیان دینی، خاصه علما فرصت می یابند آموزه های اعتقادی خویش را تبلیغ کنند. در این روزگار، بیشتر مردم ایران و عراق تابع یکی از مذاهب چهارگانه ی اهل تسنن بودند. اکثر آنها را حنفی و در درجه ی بعد شافعی، سپس حنبلی و آن گاه مالکی تشکیل می داد. بنا به گفته ی مقدسی، مردم دامغان و اکثر اهل گرگان و جمعی از اهالی مازندران، حنفی و بقیه حنبلی و شافعی بودند. در آذربایجان، اهل حدیث و حنبلی مذهب فراوان بود. حنفی ها نیز در آن جا زیاد بودند. همدان و توابع آن، اصحاب حدیث و خوزستانی ها بیشتر معتزلی بودند. در فارس نیز حنفی و ظاهری یافت می شد. در خراسان، خاصه نیشابور، حنفی مذهب وجود داشت. در خراسان هم شافعی بسیار بود (مقدسی، ۱۳۶۱، ج۲، صص۴۷۳، ۵۳۹، ۵۹۰، ۶۵۳ و ۶۹۱).به نظر می رسد در اثر آزادی نسبی به وجود آمده؛ در سایه ی ضعف خلفا و نبود خلفایی مانند مأمون که از اعتزال حمایت کنند (REKAY.M 1991,vol. VI,P.331) یا متوکل که از اشاعره پیروی نماید (KENNEDY.H,1995, vol. VIII, PP 777-778)، سبب شده بود بحث های کلامی شدیدی بین گروه های مختلف که مهم ترین آن، دو گروه معتزله و اشاعره بود، رواج یابد و عامه ی مردم نیز از روی تعصب و علاقه، به این بحث ها بپردازند و خود را اهل اطلاع بدانند.سیطره ی آل بویه در عراق و تسامح آنان در حدی بود که همه ی فرقه ها اعم از شیعه و سنی به اظهار نظر می پرداختند (DAVIES, 1960,vol, p1350f). آزادی انتخاب مذهب به اندازه ای بود که حتی حکام و امرای یک منطقه، هر یک به مذهبی معتقد بودند. با آنکه مکتب کلامی اعتزال در روزگار آل بویه غلبه داشت، اما این مانع از آن نبود که دانشمند اشعری مذهبی چون باقلانی از اعتقادات خویش ماهرانه دفاع نکند (ابن خلکان، ۱۹۹۷م، ج۲، ص۳۵۹). اشعری ها، همواره سنی بودند (MONTGOMERY WATT, 1960, vol, I,P 694). در حالی که معتزلی به دو فرقه ی شیعه و سنی تقسیم می شدند (GIMARET, 1993,vol, VII, P.783) در این بین، ظهور دانشمندان شیعی و ابراز وجود در حوزه های مختلف علمی، باعث تحریک بعضی از فرقه ها چون حنابله شد. آنان به فتنه گری پرداختند (یاقوت حموی، ۱۹۳۶م، ج۶، ص۴۲۶). و سرانجام با سقوط حکومت آل بویه و آمدن سلجوقیان، قدرت از شیعه گرفته شد (اشپولر، ۱۳۸۳،ج۱، ص ۲۱۴-۲۱۵).
ب) وضعیت شیعیان شیعیان پیش از به قدرت رسیدن آل بویه، در شهرهای بزرگ و محله های مخصوص حضور داشتند. در عراق و ایران اغلب شیعیان جعفری و اثنی عشری بودند (مقدسی، ۱۳۶۱، ج۱، ص۱۷۴، و ج۲، ص ۵۹۱-۶۲۳/متز ۱۳۶۲، ج۱، ص۷۷-۷۸). آنان به سبب اعتقادات خویش، همیشه در رنج بودند و همواره مظلومیت را به عنوان اصل برای خود پذیرفته بودند و رفتار تند و زشت خلیفگان با امامان راستین آنها، همیشه موجب تسلی آنان بوده است. خلفای عباسی، همواره و به طور عموم با شیعیان مخالف بودند و همچنان که به ترتیب، هر یک به قتل تعدادی از ائمه شیعه پرداختند، در آزار و اذیت پیروان آنها دریغ نداشتند؛ از این رو شیعیان تا قبل از روی کار آمدن آل بویه، همواره در تقیه بودند و پنهانی به انجام فرایض و معتقدات خویش می پرداختند (خواجویان، ۱۳۷۶، ص۸۵).متوکل عباسی با شیعیان بسیار بدرفتاری کرد. او قبر امام حسین(علیه السلام) را چندین بار با خاک یکسان کرد و دستور داد آنجا را شخم بزنند (متحده، ۱۳۸۱، ج۴، ص۶۹-۷۰/سوردل، ۱۳۸۳، ج۱، ص۱۸۵). انگیزه ی وی از این کار زدودن یاد حسین(علیه السلام) از خاطره ها بود؛ چه اینکه یاد او موجد انقلاب هایی بر ضد حاکمان بود. در نامه ابوبکر خوارزمی (د: ۳۹۳/۳۸۳ق) نویسنده ی این دوران، می توان به وضعیت شیعیان تا اندازه ای پی برد. او در نامه ی خود می نویسد:«اگر ما در فرایض و سنن، پیرو امامان خود هستیم، در رنج و سختی هم باید پیرو آنان باشیم». وی پس از اشاره به سختگیری هایی که بر اصحاب علی بن ابی طالب و بزرگان شیعه از طرف عمال جور وارد شده، می گوید:پیشوایی از پیشوایان هدایت و سیدی از سادات خاندان نبوت از دنیا می رود، کسی جنازه ی او را تشییع نمی کند و قبر او گچکاری نمی شود؛ اما چون دلقک و مسخره ای و بازیگری از آل عباس بمیرد، تمام عدول و قاضیان در تشییع او حاضر می شوند و قائدان و داعیان برای او مجلس عزا به پا می دارند. دهریان و سوفسطائیان از شر ایشان در امانند، لیکن آنان هر که از شیعه بدانند، به قتل می رسانند. هر کس نام پسرش را علی بگذارد، خونش را می ریزند، شاعر شیعه را زبان می برند و دیوانش را پاره می کنند و جعفر متوکل به کسی عطا می بخشد که به آل ابی طالب دشنام دهد…، علویان را از یک وعده خوراک منع می کند، در حالی که خراج مصر، اهواز و صدقات حرمین شریفین حجاز به مصرف خنیاگران می رسد. من چه بگویم درباره قومی که تربت و قبر امام حسین(علیه السلام) را شخم زدند و در محل آن زراعت کردند و زائران قبرش را به شهرها تبعید کردند (فقیهی، ۱۳۵۷، ص۴۵۳-۴۵۴).در برابر موضع گیری های صریح خلیفگان عباسی در برابر شیعه، علی (علیه السلام) و اولاد ایشان، حکومت آل بویه اجازه دادند شیعه نیز همانند سایر فرقه ها، اظهار وجود کند؛ زیرا در سایر زمان ها شیعه حق اظهار وجود نداشته است (بوسه، ۱۳۸۱، ج۴، ص ۲۴۸-۲۴۹). آیا اعتقاد امیران آل بویه این بوده است که شیعیان را بر سایر فرق برتری دهند و آنان را در همه ی امور حاکم گردانند یا برعکس به دلیل اعتقادشان به حقانیت تشیع، به آنها هم اجازه ی عرض اندام دادند؟ (زرین کوب، ۱۳۶۸، ج۲، صص ۴۷۸ و ۴۸۰).آل بویه با آنکه شیعی یا طرفدار شیعه بودند و تعمیر قبور ائمه و برگزاری مراسم سوگواری سالار شهیدان و نیز بزرگداشت عید غدیر از کارهای آنان است (ابن اسفندیار، ۱۳۶۶، ص ۲۲۴/ابن اثیر، ۱۹۹۸م، ج۷، ص ۲۰۵)، به این دلیل که بر جمعیت کثیری از اهل سنت حکومت می کردند، از تعصب اجتناب می ورزیدند (DAVIES, 1960, vol.I, PP 1350-1351). علاقه ی آنان برقراری رفتاری مسالمت آمیز بین فرقه های دینی بود. تمکین و احترام آنان به خلفا و پذیرش خلعت و منصب و لوا از آنان، حکایت از این امر دارد (ابن اثیر، همان، ج۷، ص ۲۰۶). برخلاف سنت قبل و نیز بعد از آنان در حکومت های سنی مذهب غزنوی، سلجوقی و عثمانی، مهم ترین امتیازی که دولت آل بویه برای شیعیان داشته است، اجازه ی تظاهر علنی به عقایدشان بدون نیاز به تقیه بوده است. در این روزگار تشیع امامی، بی آنکه مذهب رسمی حکومتی شود، اجازه یافت به انجام مراسم مذهبی و ابراز عقاید خویش بپردازد و علمای شیعه به نشر فرهنگ شیعی مبادرت کنند (کرمر، ۱۳۷۵، ص۸۲).آل بویه اگر چه اعتقاد شیعی داشتند، ولی به اختلاف میان شیعه و سنی راضی نبودند و ضمن برخورد قاطعانه با آن، برای گذراندن حکومت خویش، آرامش را بیشتر طلب می کردند و بر همین اساس بود که خلیفه ی عباسی را که در بعضی موارد برای او رمقی نمانده بود، به ظاهر حفظ می کردند، در حالی که اهل تسنن به پشتوانه ی دستگاه خلافت، همواره در صدد حذف و طرد شیعیان بودند (کاردت، ۱۳۸۳، ج۲، ص ۱۶۷۷)، اما سلاطین آل بویه، به هیچ وجه از اعمال مراسم مذهبی اهل سنت جلوگیری نمی کردند و با آنان به محبت رفتار می کردند، چنان که معزالدوله، قاریان خوشی الحانی را برای نماز تراویح اهل سنت در بغداد معین ساخت (فقیهی، ۱۳۵۷، ص ۴۷۶)؛ همچنین در درگیری های میان شیعه و سنی، مداخله ی جانبدارانه نداشتند؛ حتی قصه خوانان و مناقب گویان را که موجد اختلاف می شدند؛ منع می کردند؛ با این حال روشن است که شیعه با آمدن آل بویه قدرتی یافت و زمینه ی گسترش افکار و علنی نمودن عقایدش فراهم شد (اشپولر، ۱۳۷۷، ج۱، ص ۳۳۰-۳۳۱).
ج) تسامح و تساهل مذهبی آل بویه آیا آل بویه در شیوه ی حکومتی خویش چنان عمل کرده اند که در زمان تصدی حکومتی خویش، خاصه در عصر اقتدار سه برادران اولیه، یعنی احمد معزالدوله، علی عمادالدوله، حسن رکن الدوله و نیز حکومت فنا خسرو عضدالدوله، به لحاظ اعتقادی دیگران را سرکوب کنند و مانند حکومتگران دیگر، از اختلافات مذهبی به سود خود بهره گیرند؟ شواهد تاریخی نشان می دهد آل بویه چنین نبوده اند و در این خصوص تسامح و تساهل داشته اند (مختارالعبادی، [بی تا]، ص ۱۶۶-۱۶۷). مورخان رفتار آنان را با مذاهب اهل تسنن مورد تأیید و تحسین قرار داده اند. به گفته ی لین پول، فرمانروایان بویهی با دیدی احترام آمیز به عقاید دیگران می نگریستند و با سیعه ی صدر و غیر مستبدانه رفتار می کردند و از سماحت نظر و انعطاف پذیری بیشتری برخوردار بودند (لین پول، ۱۳۱۳، ص ۱۲۶) و حتی گاهی برخلاف خلیفگان عباسی و کارگزارانشان، نسبت به برخی گروه های افراطی، مانند قرامطه سختگیری های چندانی روا نمی داشتند(kabir, 1964, P.204).نکته ی دیگر اینکه: آیا تساهل و تسامحی که در دولت آل بویه بوده است، مدیون تفکرات شیعی آنهاست یا مناسبات سیاسی آنها به دلیل ادامه حکومت خویش، آنان را به چنین امری واداشته است؟به عقیده ی پاره ای از سنیان، مانند رشادبن عباس معتوق و محمود محمد عبدالرحمن، خاصه اهل حدیث و حنبلیان، هر فتنه ای که در تاریخ اسلام ظاهر شده، موجد آن یکی از شیعیان بوده است (عباس معتوق، ۱۴۱۸ق، ص ۱۸۷/محمد عبدالرحمن، ۲۰۰۷م، ص ۱۵و صفحات بعد)؛ ولی آیا واقعاً چنین بوده است؟ یا شیعه در مقابل این حوادث موضعی تدافعی داشته است؟به نظر می رسد همچنان که تسامح و تعصب با یکدیگر ناسازگارند، تسامح و عقلانیت فردی می تواند با هم جمع شود؛ به سخن دیگر، جایی که عقل و خردورزی حکومت می کند، آنچنان آرامش و طمأنینه ای به دارنده ی آن می دهد که می تواند سخت ترین حملات را تحمل کند و با عقلانیت آن را پاسخ دهد. برآشفتن در جایی است که عقلانیت کاربردی ندارد. در هر حال، تسامح و تساهل حکومت آل بویه را به رویکرد شیعی این خاندان نسبت می دهند (kabir. 1964).چنان که کرمر گفته است، تشیع بیش از تسنن نشان داده است که در برابر جریان های فکری تاب تحمل دارد. (کرمر، ۱۳۷۵، صص ۶۴-۶۵ و ۸۲)؛ در واقع بسیاری، این تسامح شیعی را نهفته در ذات اسلام می دانند؛ زیرا وقتی قرآن با فریادی رسا اظهار می دارد: «فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» (زمر: ۱۸)، شعار قرآنی دیگر نیز معنا پیدا می کند: «ان الدین عندالله الاسلام» (آل عمران:۱۹). این مسئله حکایت از اعتماد به نفس و سخن گفتن از موضع قدرت دارد؛ زیرا این اطمینان از فکری و عقیده ای است که می تواند به همه ی مذاهب دیگر، از جمله یهود، نصاری و مجوس اجازه ی عرض اندام دهد و به آنها بگوید شما آزادانه می توانید به دین خود باشید، اما در امور فتنه نکنید؛ به عبارت روشن تر، روح اسلام شیعی، حکایت از پذیرش حق و تبعیت از حقانیت دارد و به اعتقاد شیعه، مرام آنان حمایت از منطق، گفتگو، پیروی از خرد و عقلانیت است و نیازی به خشونت ندارد؛ برعکس مخالفان آنها چون موضع حقانیت را نمی پذیرند، به خشونت متوسل می شوند.در عهد آل بویه، حنابله نسبت به تشیع واکنش شدید داشتند. «وعاظ حنبلی مردم را به توبه و پیمودن راه پاک و بی آلایش اجداد پرهیزگارشان دعوت می کردند. حملات آنها به شیعیان سرچشمه اصلی ناآرامی در شهر بغداد بود و سرانجام با تلقین حنابله، مذهب اهل سنت به حاکمیت بازگشت و به میان پرده ی تشیع پایان داده شد» (کرمر، ۱۳۷۵، ص ۶۶).اهل سنت و پیروان آن که با آمدن آل بویه – که از مذهب شیعه حمایت می کردند- به شدت ناراحت بودند، درصدد بازگشت به دوران سیطره ی کامل اهل تسنن برآمدند؛ برای مثال ابن نقیب (د: ۴۱۵ق) از علمای تسنن وقتی خبر مرگ شیخ مفید به او می رسد، آنچنان خوشحال می شود که سجده ی شکر به جا می آورد و اظهار می دارد: از این پس هر وقت مرگ وی فرا رسد، او را باکی نیست (ابن کثیر، ۱۹۹۱م، ج۷، ص ۴۷۶/عباس معتوق، ۱۴۱۸ق، ص۱۷۴). شیخ مفید که به «ابن معلم» معروف است و منطق رسای او، همه را به شگفتی واداشته بود، از متکلمان معروف شیعی است و ظاهراً مخالفان، از جمله این نقیب خود را در برابر منطق وی عاجز می بینند (مکدر موت، ۱۳۶۳، ص ۱۸-۱۹/ ۳۱۳-۳۱۲.Madelung, 1993 vol, VII, PP).احمد معزالدوله که در کانون کشمکش های مذهبی، یعنی در عراق بود، سیاست آشتی مذهبی میان شیعیان و سنیان را در پیش گرفت. نخستین ناآرامی مذهبی را سنیان در سال ۳۳۸ق، با غارت محله کرخ آغاز کردند. این مسئله در غیبت معزالدوله از بغداد روی داد. سال های بعد، آشوب های دیگری به وجود آمد و مهلبی، وزیر او در سال ۳۵۰ق، با قاطعیت با مسئله برخورد کرد (ابن اثیر، ۱۹۹۸، ج۷، ص ۲۶۷).درگیری های مذهبی، بیشتر به ناحیه ی عراق، کانون خلافت، برمی گردد. در زمان عزالدین بختیار، فرزند احمد معزالدوله نیز خصومت های مذهبی وجود داشت؛ خاصه اینکه سردار ترک، سبکتکین طرفدار اهل سنت بود و از آنان علیه شیعیان حمایت می کرد. در عصر عضدالدوله، بغداد کمتر دچار آشوب بود؛ زیرا وی با آنکه ظاهراً اعتقاد امامی داشت، ولی قاطعانه عمل می کرد (جرفاذقانی، ۲۵۳۷، ص ۳۵-۳۶/ مستوفی، ۱۳۸۱، صص ۴۱۶-۴۳۱/ ابن طقطقی، [بی تا]، صص ۴۰و ۱۴۰). او کوشش هایی بر آشتی دو فرقه صورت داد و حتی مانع وعظ و خطابه ی واعظان از هر دو گروه شد. در فارس، مرکز حکومت مقتدرانه ی او، اکثر جمعیت، سنی بودند و به قول «هربرت بوسه»، سماحت نظر و انعطاف پذیری او به حدی بود که ابوبکر باقلانی، متکلم سنی و اشعری مذهب را برای تعلیم پسرش به شیراز دعوت کرد (کرمر، ۱۳۷۵، ص ۸۲).سیاست مذهبی مبنی بر تساهل و تسامح آل بویه، نه تنها شامل اهل سنت می شد، بلکه اقلیت های دینی غیرمسلمانان نیز در سایه ی حکومت آنان، از شأن و منزلتی برخوردار بودند (زرین کوب، ۱۳۶۸، ج۲، ص۴۸۰). به گفته ی پروفسور فرای، آل بویه حتی غیرمسلمانان تحت فرمانروای خویش را در انجام مراسم مذهبی شان آزاد می گذاشتند (فرای، ۱۳۴، ص ۳۹۶). مسیحیان در بیمارستان ها و نیز مدارس فلسفی و علوم، ریاضیات و نجوم بدون آنکه مجبور باشند تقیه کنند، به کار مشغول بودند. عضدالدوله، وزیر مسیحی و کاتبی ریاضیدان به نام نصربن هارون داشت. مسیحیان در چندین محله ی بغداد متمرکز بودند. کلیساها و صومعه ها برقرار بود. آنها عهده دار مکتب فکری یونانی بودند و به کار ترجمه و طبابت اشتغال داشتند. علاوه بر یهودیان و مسیحیان، صائبین نیز از احترام برخوردار بودند (زرین کوب، ۲۵۳۵، صص ۴۱، ۵۳ و ۹۰/ زیدان، ۱۳۶۹، ج۲، ص ۵۹۲-۵۹۳/مختارالعبادی، [بی تا]، صص ۱۶۷ و ۱۷۱).بنابراین، با آنکه در حکومت آل بویه، مذاهب دیگر آزاد بودند و اهل تسنن همچنان به فعالیت خود ادامه می داد، ولی اظهار اخلاص امیران آل بویه، به علی بن ابی طالب(علیه السلام) و آل او و دستور برگزاری مراسم سوگواری امام سوم(علیه السلام) و اعیاد دیگر و شرکت آنان در این گونه مجالس، موجب تحریک اهل تسنن، خاصه خلفای عباسی می شد و آنان وقتی از نظر بحث، مناظره و منطق نمی توانستند پاسخگو باشند، سعی می کردند به اذیت، آزار، شکنجه و ایجاد رعب و وحشت شیعیان و زائران امام حسین بپردازند و حتی به تحریک آنان، عوام مردم مراسمی شبیه عاشورا برای زبیر و در برابر حادثه ی غدیر، مراسمی برای پیامبر و ابوبکر به غار ثور ساختند (کرمر، ۱۳۷۵، ص ۸۱).
پی نوشت ها :
۱. شخصیت دانشگاهی، بارتولد در اثر تحلیلی خود، دیدگاه مذاهب و فرق اسلامی، خاصه اهل سنت را در بستر تاریخی در ارتباط با خلیفه و مسئله خلافت به تفصیل مورد بررسی قرار داده است (ر.ک به: بارتولد، ۱۳۶۶).۲. همچنین در این زمینه ر. ک به: هم گرایی و واگرایی در اندیشه سیاسی امامیه و حنابله در بغداد دوره آل بویه، دکتر محمدرضا بارانی / دکتر محمدعلی چلونگر، فصلنامه علمی – پژوهشی شیعه شناسی، شماره ۲۶، تابستان ۱۳۸۸، ص۱۸-۲۳۱. منبع :فصلنامه علمی-پژوهشی شیعه شناسی شماره ۳۱