پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سه روز پس از غدیر، یعنی شب بیست و دوم ذی الحجّه به سمت مدینه حرکت کردند. منافقین که آمدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به مدینه برای خود خطرناک مىدانستند و می ترسیدند که مبادا آن حضرت پیام غدیر را در مدینه بازگو کند و راه را بر آنان ببندد، تصمیم گرفتند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را قبل از رسیدن به مدینه به قتل برسانند تا به خیال خود امامت و خلافت را از مسیرخود منحرف سازند. به همین علت در کوههاى «هرشی»، بین راه مکه و مدینه پنهان شده و در مسیرى که باید شتر پیامبر صلی الله علیه وآله از آنجا عبور مىکرد و دارای پرتگاهی بود قرار گرفتند تا در فرصت مناسب نقشه شوم خود را با رم دادن مرکب پیامبر صلی الله علیه و آله و یا حمله به آن حضرت پیاده کنند. جبرئیل علیه السلام نازل شد و به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: چهارده نفر در گردنه هرشی کمین کردهاند تا شتر شما را رم بدهند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عدّه ای از نزدیکان را خبر کرده و تدابیر امنیتی را اعمال نمودند. یکی از یاران مهار شترِ حضرت را در دست گرفته و به پیش می رفت. هنگامی که به گردنه های کوه هرشی رسیدند، منافقین سعی کردند با پرتاب سنگ ها و ابزارهای خود شتر پیامبر صلی الله علیه وآله را رم بدهند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نهیب زدند و فرمودند: آرام باش بر تو چیزی نیست. از این رو مرکب آرام گرفت وبه راه خود ادامه داد. آنگاه عمّار و حذیفه شمشیرهاى خود را کشیده، به دنبال آنان رفتند و منافقین با مشاهده این شرائط پا به فرار گذاشتند امّا در آسمان رعد و برقی زده شد و چهره ی آن ها معلوم گشت و توسط همراهان حضرت شناسایی شدند و حضرت نیز همۀ آنها رادیدند و شناختند . وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وارد مدینه شد و به نماز ایستاد منافقین آمدند و در صف های نماز جای گرفتند حضرت پس از نماز رو به نمازگزاران فرمودند: به خدا قسم شما را می شناسم و می توانم از بین جمعیّت شما را بیرون کشیده گردن بزنم! امّا می ترسم آیندگان بر من عیب بگیرند که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وقتی کارش سر و سامان پیدا کرد اطرافیان خود را گردن زد!! در نتیجه منافقین رسوا و توطئه آن ها خنثی گردید. از آن پس اصحاب حُذیفه را منافق شناس مىدانستند، امّا پیامبراکرم صلی الله علیه و آله حُذیفه را از بردن نام و افشای منافقین منع کرده بودند.