۸٫ ملاکهاى عمومى جعلى بودن اخبار در نوشتههاى علاّمهالف. روایات مدح در باره قبایل. علامه از مجموعه روایات نقل شده در باره تمیمیان و نقشهاى مهمى که در تاریخ اسلام براى آنان گزارش شده است، در نتیجهگیرى کلى خود این ملاک و معیار را به دست مىدهد که فراوانى نقلها در برترى یک قبیله و بزرگ نمایى نقش آنها، نشانه ساختگى بودن آنهاست؛ یعنى بعضى قصد داشتهاند با جعل روایات زیاد در فضلیت یک قبیله در طول تاریخ، دلاورىهاى مثبت آنان را نشان دهند.۳۰ب. توجه به مصالح عالیه صاحبان قدرت است. به عنوان مثال برخى گزارشهاى نقل شده در مدح و ستایش سران بنى امیه و خاندان آنان است که آکنده از خَلقِ افسانههاى عجیب در انتشار فضایل و مناقب ایشان مىباشد، در حالىکه از ذکر احادیث در حق عباسیان کمترین اثرى نیست. بنابراین تاریخ ساختن این احادیث پیش از عباسیان بوده است.۳۱ج. داشتن مسلک مانوى یا زندیق بودن راوى قبل از اظهار مسلمانى و به کار بردن واژهها و کلمات غریب و غیر مأنوس در متن روایت. مانند روایتى که در آن نام افرادى مثل ابن محراق، جخدب، جرعب و… آمده است که از نامهاى نامأنوس است و در هیچ کتاب و فهرست و طبقاتى چنین نامهایى پیدا نمىشود. مطلبى نیز که از آنان نقل شده، درباره سخن گفتن اسبى است به نام اطلال که بیشتر به سخریه شباهت دارد و خواسته مسلمانان را مسخره کند. چنین اخبار و گزارشاتى جز از یک آدم بىاعتقاد و زندیق نمىتواند نقل شود.۳۲ یا در رد گزارشى که طبرى در حوادث سال ۲۲ هجرى نقل کرده واژه الله را که در عبارات به کار رفته دلیل بر جعلى بودن خبر گرفته است، داستان طبرى چنین است: پس از شکست ایرانیان در نبرد جلولا، یزدگرد به طرف رى فرار کرد. در این فرار او در داخل محملى خواب بود. به هنگام عبور از آب، یزدگرد از خواب بیدار شد گفت: والله! اگر مرا بیدار نمىکردید، مىفهمیدم که ستاره اقبال این امت چه وقت افول خواهد کرد! به خواب مىدیدم که من و محمد و خدا به مشورت نشستهایم، خدا مىگفت….علامه در رد این گزارش تاریخى با استفاده از واژههاى به کار رفته در عبارات، این قصه را ساختگى مىداند و مىگوید: یزدگرد و مجوسیان، زردشتى و دوگانه پرست بودند، لذا آنان کلمه «الله» را نمىشناختند تا به آن سوگند بخورند، بلکه ایمان آنان به اهورامزدا و سوگندشان به آتش مقدس بود، بنابر این داستان نمىتواند درست باشد.۳۳د. وجود نشانههاى تعصب در گزارش. علامه ضمن بر شمردن ریشههاى تعصب در میان قبایل عرب، نمودارى از تعصب در ادبیات عرب را گزارش مىدهد و سپس اظهار مىدارد که وجود تعصب در بین قبایل عرب دیده واقع بینى و حقیقت نگرى آنان را چنان کور ساخته که برخى از آنان را وادار ساخته تا به سود قبیله خویش داستانها و افسانههاى تاریخى بسازند و حتى احادیث دینى و روایتهاى اسلامى جعل کنند و گاهى آن افسانهها را با سخنان و اشعار حماسى بیامیزند و به چشم قبیله دشمن بکشند.۳۴ه . توجه به مبانى مورخین. به طورى که اگر مورخى اعتقادش بر این بود که مبانى ناقلین اخبار گذشته خللناپذیر است، باید اخبار او را بیشتر مورد دقت و بررسى قرار داد به لحاظ اینکه به جهت این اعتقاد، خود در صدد تمییز بین اخبار صحیح از نا صحیح نبوده و صحیح و سقیم را با هم نقل کرده است.۳۵و.احراز عدم همخوانى آن با قطعیات عقلى و تاریخى.۳۶
۹٫ تکیه بیشتر در تشخیص روایات ساختگىاولا به مصادر و مدارک بحث مراجعه کرده و ثانیا به سند؛ به طورى که در برخى نوشتهها مثل القرآن الکریم و روایات المدرستین در تمام مباحث بحثى تحت عنوان «السند» یا «الاسناد» دارد و بعد از بررسى سند به متن روایت مىپردازد.۳۷وى اساس علم تاریخ را «روایت = نقل و قول» مىداند و براى تاریخ منبع کسب خبرى غیر از آن نمى شناسد و قائل است براى بررسى سند یک روایت یا گزارش نقل شده، ناچار باید روایت مورد نظر را نسل به نسل از پیشینیان تعقیب کرد تا به زمان وقوع خبر و مصدر روایت رسید.براى این منظور، مصادر را به دو دسته تقسیم مىکند: مصادرى که سند هر خبر و روایتى را آوردهاند؛ مانند طبرى، خطیب بغدادى، ابن عساکر و… و مصادرى که سند روایات و اخبار را ذکر نکردهاند، مانند یعقوبى، مسعودى، ابن اثیر، ابن خلدون و… .در قسم اول براى به دست آوردن صحت گزارش، علاوه بر توجه به متن خبر، سند روایات بررسى مىشود. اما در قسم دوم که سند ذکر نشده، متن روایت با قطع نظر از سند، با مراجعه به کتابهاى دانشمندان گذشته پیگیرى مىشود تا منشأ خبر معلوم گردد. بعد از روشن شدن منشأ خبر و توجه به متن آن، به اسناد آن نیز توجه مىشود.۳۸ بنابر این در بررسىهاى اخبار و گزارشهاى تاریخى، اگر سند گزارش مشخص باشد، نخستین مسألهاى که به آن توجه مىشود، سند خبر و سپس متن آن است. اما اگر سند آن گزارش مشخص نباشد، ابتدا به متن روایت مىپرازد و آن را با روایات دیگر مىسنجد، سپس سند آن را در کتب و مصادر دیگر پى مىگیرد. به عنوان نمونه، در باره نبرد «فحل» گزارشى را از کتب تاریخى نقل مىکند که در آن آمده است که در نبرد فحل، هشتاد هزار رومى به هلاکت رسید که هلاکت آنان به دست تمیمیان بوده است. سپس در رد آن، ابتدا مصادر این گزارش و مصادر گزارشهاى خلاف آن را چنین نقل مىکند:داستان فحل را طبرى از قول سیف نقل مىکند، اما مطالب این داستان روى هم رفته خلاف مطالبى است که سایر مورخین، از جمله بلاذرى، آوردهاند. ضمناً هیچ یک از مورخین اشارهاى به حضور قهرمانان بنى تمیم نکردهاند. آن گاه از ابن عساکر نقل مىکند که مورخین بر آنند که در فتوح شام، هیچ یک از افراد قبایل اسد، تمیم و…شرکت نداشتهاند.بعد از بررسى خبر در مصادر، سراغ سند روایت مىرود و در باره سند این گزارش مىنویسد: سیف -که در سند گزارش طبرى بود داستان فحل را از قول ابوعثمان یزید روایت مىکند که در قبل دانستیم او وجود خارجى ندارد و از راویانى است که سیف آفریده است.۳۹در واقع، با امتزاج دو روش سنجش راویان و بررسى دقیق متن گزارشات، به طور کامل و دقیق کتابهاى حدیثى، سیره و تاریخ را مورد ملاحظه قرار مىدهد.سپس در پرتو سایر مدارک و مآخذ متن گزارشات را ارزیابى کرده و یکى پس از دیگرى از حیث سند و محتوا با همانندشان مقایسه و مورد بحث و انتقاد قرار مىدهد و نتایج حاصله از این تحقیق را انتخاب و آن را تحقیقى بر اساس موازین علمى مىنامد.۴۰
۱۰٫ نحوه ارزیابى سند داستانهاى تاریخىاز مجموعه تحقیقات ایشان بر مىآید که در بررسى یک روایت تاریخى، براى احراز متنى نقادانه و مبتنى بر واقعیات باید به ویژگىهاى ذیل توجه کرد:الف. شناخت راوى و سند حدیث. به این معنا که اصولا روایت کنندهاى وجود داشته یا نه؟ اگر وجود داشته؛ داراى چه شخصیتى بوده و از چه کسانى روایت کرده است.طبرى در حوادث سال دوازدهم، در ضمن اخبار فتح حیره از سیف نقل مىکند که خالد بن ولید بعضى از قلعههاى حیره را محاصره نمود. عمرو بن عبد المسیح براى گفت و گو با خالد در باره صلح از آن قلعه در آمد و کیسهاى هم به کمرش آویخته بود. چون به نزد خالد آمد، خالد کیسه را از وى گرفت و آنچه در آن کیسه بود به کف دست خود ریخت، و از عمرو پرسید: این چیست؟عمرو گفت: سم مهلک و خطرناکى است. خالد سم را گرفت و با خواندن دعایى آن را خورد و گفت: تا اجل کسى نرسیده باشد، اثر نمىکند!علامه در بررسى سند داستان فوق سه نفر را نام مىبرد و در باره آنها چنین مىگوید:۱٫ غصن بن قاسم: در تحقیق و بررسىهاى خود به اسم و مشخصات این راوى بر خورد نکردیم و در کتب مربوط به رجال نام و نشانى از این راوى پیدا ننمودیم. لذا او را در سلک جعلیات سیف و در لیست راویان قلابىاى که سیف آنان را در خیال خویش آفریده، محسوب داشتیم.۲٫ مردى از کنانه: سیف راوى موهوم را نام گذارى نکرده است.۳٫ محمد: منظور از محمد در اسناد روایات سیف، پسر عبدالله بن سوادبن نویره است که تا به امروز شناخته نشده است.۴۱ب. توجه به زمان صدور و یا جعل روایت. وى در خصوص زمان صدور و جعل روایات سیف مىگوید: روى هم رفته مىتوان نتیجه گرفت که زمان نشاط و فعالیت سیف در افسانهپردازى و دروغ سازى هایش اوائل قرن دوم هجرى بوده است. این حقیقت را گفته مزى که مدعى منحصر به فردى است که تاریخ وفات سیف را بعد از سال ۱۷۰ هجرى ذکر کرده و ذهبى که تاریخ وفاتش را در عهد هارون الرشید معین کرده رد نمىکند؛ چه اگر گفته آن دو درست باشد، باید سیف مدت نیم قرن بعد از تألیف کتابهایش زنده باشد.۴۲
۱۱٫ تجزیه اطلاعات، ارتباط بین وقایع، استنباط و نتیجهگیرىابتدا شخصیتهاى موجود در متن را معرفى مىکند. سپس کیفیت ارتباط این شخصیتها با حادثه نقل شده را با وقایع دیگر مورد بررسى قرار داده و نتیجهگیرى مىکند و براى تقویت استنباط و نتیجهگیرى خویش اقوال دانشمندان دیگر را نقل مىکند. نتیجهاى که از روش فوق به دست مىآید عبارت است از:الف. فضاى سیاسى، اجتماعى، زمان نقل و انگیزههاى راوى از جعل یا نقل آن معلوم مىگردد. مثلا وى انگیزه جعل دو نفر صحابى به نامهاى معاویه بن رافع و عمرو بن رفاعه را براى مستور داشتن قیافه نفرین شده معاویه بن ابى سفیان و عمرو بن عاص مىداند که رسول خدا (ص) آن دو را نفرین کرد۴۳؛ یا بخشى از روایات احراق مرتدین را که به امام على بن ابى طالب (ع) نسبت دادهاند به این انگیزه مىداند که خواستهاند خلیفه اول را – که فجائه سلمى را سوزاند تبرئه کنند؛ و یا روش امام(ع) را با روش خالد بن ولید – که عدهاى از مسلمانان را به جهت عدم پرداخت زکات -آتش زد – یکسان جلوه دهند.۴۴در نمونه دیگر، روایات و گزارشهاى رسیده از وقایع صدر اسلام را با توجه به متن، موضوع و واژههاى به کار رفته در آن، تقسیم بندى و زمان پیدایى آنها را مشخص و رابطه بین حوادث را بیان مىکند؛ به طورى که فضاى جدیدى از واقعه تاریخى خلق مى شود. مثلا روایاتى را که درباره امامت خلفاى راشدین از رسول خدا(ص) نقل شده است به چهار گروه به ترتیب ذیل تقسیم و با توجه به فضاى پیدایى آنها، زمان جعل را مشخص مىسازد.، احادیثى که نام چهار خلیفه به ترتیب خلافت آنها آمده است. این احادیث بعد خلافت امام على (ع) ساخته شده است. دلیل بر این مطلب این است که در این احادیث سخن از دشنام است، و واژه دشنام در زمان معاویه رواج پیدا کردهاست که معاویه دستور داد امام (ع) را دشنام دهند (از حضرت نقل شده است که هر کس اصحاب مرا دشنام دهد مرا دشنام داده) و این کار به وسیله معاویه مرسوم شد.، احادیثى که نام سه خلیفه در آنها آمده است. این دسته احادیث نیز بعد از خلافت عثمان روایت شدهاند. شاهدش نیز آن است که تنها در آن سخن از سه خلیفه اول است، و نیز از کشته شدن عثمان سخن به میان آمده است.، احادیثى که در آنها تنها نام شیخین آمده است. این دسته از روایات بعد از خلافت عمر به وجود آمده است و تنها سخن از دو خلیفه اول در میان است.، روایاتى که اختصاص به خلافت ابوبکر دارد. در این بخش از روایات اسمى از خلفاى دیگر نیامده و تنها به فضایل ابوبکر پرداخته شده است.۴۵ با توجه به این تحلیل، فضاى جدیدى براى روایات نقل شده به وجود مىآید که در تحلیل سایر وقایع مربوط به آنان نیز مؤثر است.ب. ویژگىهاى عصرى را که موجب پیدایش برخى احادیث شده روشن مىسازد. مثلا ویژگىهاى عصر سیف را که روایات زیادى در آن پیدا شده چنین بیان مىکند: دوران سیف زمانى بود که در آن تعلق خاطر به قبیله و تعصبات قبیلهاى و حفظ مآثر و افتخارات آن، در تمام شهرهاى اسلامى به شدت حکومت مىکرد، دیگر این که در این زمان، تعصبات خشک و بى معنا، میهن سیف (عراق) محل نشاط و خود نمایى مانویان (زندیقان) بود. طبیعى است که در چنین شرایطى زمینه جعل و تحریف هموار و مهیا باشد.۴۶ج. به شناخت داستانى بودن روایت کمک مىکند.د. برخى تحریفات به وجود آمده در تاریخ اسلام مشخص مىشود.ه . میزان اهمیت برخى حوادث در بین گروهها و فرق مختلف معلوم مىگردد.و. تطور برخى روایات تاریخى در باب یک موضوع یا حادثه که در دورههاى مختلف به صورتهاى گوناگونى نقل شده به دست مىآید.ز. مجارى ورود روایات جعلى مشخص مىشود.۴۷
۱۲٫ نشان دادن راههاى جعل خبر در روایات سیفعلاّ مه با دسته بندى روایات سیف و استنتاج از مجموعه آنها، چگونگى جعل در روایتهاى سیف را روشن ساخته است. وى قائل است اگر اتفاقى براى یک فرد یمانى و یک فرد مضرى واقع شده باشد و سیف نتوانسته باشد آن را با داستان عبد الله بن سبأ به نفع مضرى تمام کند، افسانه دیگرى ساخته و چنانکه شیوه سیف است، قدر و مقام یمنى را در آن داستان پایین و آقایى و موقعیت فرد مضرى را به اثبات مىرساند۴۸ و داستانى را مؤید داستان دیگر و مطلبى را مؤید موضوعى دیگر قرار مىدهد۴۹ و براى این کار از راههاى ذیل بهره مىبرد:، ساختن جنگهاى خونین، مانند جنگ با مرتدین.، جعل افسانههاى خرافى، مانند داستان اسود عنسى [مقصود روایت خاص سیف در باره اسود است].، جعل و ساختن اشخاص و اماکن موهوم، مانند فرماندهى به نام طاهر و سرزمینى به نام اعلاب.، خلط و درهم ساختن احادیث.، تبدیل اسماء راویان حدیث وصحابیان پیامبر(ص) و تغییر قهرمانان وقایع و حوادث۵۰.
۱۳٫ بر اساس تحلیل و شواهد تاریخى مطلبى را احراز مىکندعلامه در توضیح مفاهیم مورد قبول هر کدام از فرق اسلامى، با کنکاش در نصوص تاریخى و غیر تاریخى، مطلب مورد قبول آنان را احراز و سپس آن را با مفاهیم مورد قبول سایر فرق مقایسه مىکند. بعد آن را با سیره رسول خدا (ص) یا لغت و سیره متشرعه محک مىزند؛ مثلا وقتى مفهوم خمس را در مکتب خلفا و اهل بیت(ع) بررسى مىکند، نحوه عملکرد خلفا و اهلبیت(ع) را در طى دورههاى مختلف تاریخى مورد بررسى قرار مىدهد و نتیجه مىگیرد که خمس در نزد هرکدام از این دو، چه مفهومى داشته و شیوه و عملکرد پیامبر(ص) مطابق کدام یک از این دو عملکرد بوده است.۵۱
۱۴٫ توجه به منابع تاریخى کهنعلامه دیدگاهها و آراء خود را بر کتابهاى معتبر اسلامى بنا نهاده و به منابع دست اول اکتقاکرده است به طورى که تنها از منابع قبل از چهارم هجرى استفاده کره و تصریح نموده است که از منابع قرنهاى پس از سال پانصد هجرى نقل نکرده است.۵۲
۱۵٫ انکار کلى واقعه پس از انکار جزئیاتبا نقل جزئیات یک واقعه نقل شده تاریخى و نشان دادن نادرستى آنها، انکار کلى آن واقعه را نتیجه مىگیرد. مثلا در قصه عبد الله بن سبأ با انکار حوادث منسوب به ابن سبأ و تشکیک در جزئیات آنها، وجود عبدالله بن سبأ را منکر شده است.۵۳ بدین صورت که روایات مربوط به ابن سبأ را تک تک پىگیرى مىکند و پس از بررسى متن و سند، آنها را منکر مىشود و از انکار آنها کذب ابن سبأ را نتیجه مىگیرد. سپس این نتیجه را مبناى استدلالهاى بعدى قرار مىدهد.
۱۶٫ انکار قضایاى تاریخى با بررسى روایات متناقض آنعلامه عسگرى وجود روایات متناقض در باره یک واقعه تاریخى را دلیل بر کذب آن واقعه دانسته است.۵۴ البته در صورتى اصل گزارش انکار مىشود که حداقل مفهوم دو گزارش با هم ناسازگار بوده و همدیگر را انکار کنند. فرق این روش با روش قبلى در این است که در مورد قبلى ممکن است، اصولا قضایا و روایات مربوط به یک واقعه همدیگر را انکار نکنند.
۱۷٫ نقد ناقلان وقایع به نقد مبانى آنانبه این معنا که با وقایع تاریخى نقل شده مبانى ناقلان برخى وقایع را نقد زده است به عنوان نمونه:ابن حجر در بخش اول مقدمه کتاب الاصابه خود زیر عنوان «تعریف صحابى» با توجه به آنچه از پیشوایان خود در شناخت صحابى رسیده، مبنایى را اتخاذ مىکند که با توجه به آن مبنا، صحابى بودن گروه بسیارى ثابت مىشود. مبنا این است که بنا به گفته ابن ابى شیبه، پیشینیان را رسم بر این بوده که در جنگها جز شخص صحابى را به فرماندهى سپاه انتخاب نمىکردند. بنابراین، آنانى که در زمان فتوحات فرمانده سپاه شدهاند صحابى بودهاند. ابن حجر با توجه به این مبنا مىنویسد: اگر کسى اخبار و رویدادهاى جنگى و فتوح اسلامى را بررسى و پیگیرى کند، از این دسته صحابیان که ما آنان را در قسمت اول کتاب خود آوردهایم فراوان خواهد یافت.۵۵علامه عسگرى با آوردن نقلهاى متعدد تاریخى نشان داده است که افراد غیر صحابى نیز جزء فرماندهان بودهاند و مرتدین نیز در جنگها شرکت داشتهاند. به عنوان نمونه از کتاب الاغانى ابوالفرج اصفهانى نقل مىکند که عمر، امرؤالقیس را که به دست او مسلمان شد، پیش از اینکه حتى رکعتى نماز بخواند حکومت و ولایت داد۵۶٫تقریبا بخشهاى عمدهاى از کتاب معالم المدرستین نقل و نقد مبانى و استظهارات اهل سنت با روایتهاى تاریخى است. وى در آنجا با نقل مبانى اهل سنت در باره تأویل و اجتهاد، و توجیه برخى وقایع تاریخى با توجه به آن مبانى، مثل جنایت خالد در قبیله مالک بن نویره، آتش زدن فجائه توسط خلیفه اول و… آنها را با آوردن نمونههایى از عملکرد رسول خدا (ص) در موارد مشابه رد مىکند.۵۷
۱۸٫ استفاده از تاریخ کاربرد کلمه در توضیح اصطلاحاتوى در قسمت اول جلد دوم معالم المدرستین، اصطلاحاتى مانند قرآن، نامهاى قرآن، معنا و مفهوم کتاب، سنت، فقه، اجتهاد و مصحف را با استفاده از لغت و موارد استعمالشان را در نزد مسلمانان بررسى مىکند. به عنوان مثال در بررسى نامهاى قرآن مىنویسد: از نامهاى قرآن در نزد مدرسه خلفا، لفظ «مصحف» است، در حالى که این کلمه نه در قرآن آمده نه در حدیث شریف نبوى. تنها زمانى که ابوبکر قرآن را جمع کرد، در صدد بر آمد نامى براى آن انتخاب کند. هر کس نامى گفت که ابوبکر نپسندید. ابن مسعود گفت: من در حبشه کتابى دیدم که آن را مصحف مىگفتند. از آن پس، همه به قرآن مصحف مىگفتند.۵۸ بعد از این به دفاع از مکتب اهل بیت(ع) مىپردازد که مراد از مصحف فاطمه(س) -چنانکه برخى از اهل سنت پنداشتهاند – قرآن دیگرى غیر از قرآن موجود بین مسلمانان نیست، بلکه اخبار شخصى است که بر امت اسلامى حاکم مىشود.۵۹
۱۹٫ توجه به روایتهاى مشهور و طرد روایات غیرمشهور۶۰وى روایتى را از قعقاع بن عمر از طریق سیف بن عمر چنین نقل مىکند که روز وفات رسول خدا (ص) پس از نماز ظهر، در مسجد شایع شد که انصار مىخواهند با سعد بیعت کنند و پیمان رسول خدا (ص) را بشکنند. ایشان ضمن خدشه در سند این روایت آن را از نظر متن نیز مورد ارزیابى قرار مىدهد و مىگوید: متن روایت فوق با مهارتى ساخته شده که خواننده آن تصور مىکند در باره خلافت مردم با رسول خدا (ص) پیمانى بسته بودند که انصار مىخواستند آن پیمان را بشکنند. بنابراین متن روایت برخلاف نقلهاى تاریخى معتبر در باره سقیفه بنى ساعده و بیعت با ابوبکر است.همچنین علاّ مه در بررسى روایات احراق مرتدین که به امام على بن ابى طالب (ع) نسبت داده شده و حوادث نقل شده پیرامون این موضوع گفته است: اگر این حوادث واقعیت داشت چگونه بر مورخین مخفى مانده است…۶۱؟
۲۰٫ فرضیهسازى بر اساس حوادث نقل شده تاریخى و تأیید آن با قرآن و حدیثوى نمونهاى تاریخى ذکر مىکند مبنى بر اینکه در جنگ خیبر فرمانده یهودیان بر رسول خدا(ص) اعتراض کرد که چگونه بر شما رواست که حیوانات ما را بکشید و میوههاى درختهاى ما را بخورید و…؟ حضرت پس از این اعتراض یهودى دستور داد مسلمانان جمع شدند، خطبهاى خواند و فرمود: آیا فکر مىکنید که خداوند چیزى را حرام نکرده مگر آن که در قرآن هست و خارج از آن حرامى نیست؟ آگاه باشید آنچه من گفتم مانند آنهایى است که در قرآن مىباشد.۶۲با توجه به این گزارش، علامه فرضیهاى مىسازد مبنى بر اینکه دو قسم وحى داریم: وحى قرآنى و وحى غیر قرآنى، سپس نتیجه مىگیرد که تنها با قرآن همه احکام دینى فهمیده نمىشود و بر این گفتار خویش حدیثى از رسول خدا(ص) نقل مىکند که فرمود: آگاه باشید که خداوند براى من قرآن رافرستاد و همراه آن حقایق فراوان دیگر بمانند آن۶۳.در خاتمه لازم به ذکر است که حساسیت نسبت به رخدادهاى مهم وقایع تاریخ اسلام (مثل حادثه سقیفه، و…)، توانایى ساختارسازى در بحث، خلاقیت، آگاهى از موضوعات، روش مطلوب جمعآورى و نشان دادن غلطهاى فاحش تاریخى که دانشمندان بزرگ مرتکب شدهاند، از ویژگىهاى تحقیقات علامه عسگرى است.نمونهاى از این حساسیتهاى علامه که برخى از بزرگان علما به آن توجه نکردهاند اینکه: یکى از اخبار ساختگى سیف داستان جراد بن مالک بن نویره و طاهر ابو هاله تمیمى است که ابن حجر آندو را در الاصابه آورده و دانشمند جلیل القدرى چون سید شرف الدین نیز با اعتماد به سخن ابن حجر به اشتباه افتاده است و جراد و ابو هاله را بدون اینکه سند بدهد از جمله بزرگان صحابه دانسته که از شیعیان و پیروان امام على (ع) بودند.قبل از شرف الدین بزرگانى مانند شیخ طوسى (ره) در کتاب رجال و مامقانى (ره) در تنقیح المقال، افرادى چون قعقاع بن عمرو تمیمى، زیاد بن حنظله و نافع بن اسود تمیمى را که از ساختههاى سیف بن عمر تمیمى کذاب هستند، از شیعیان على بن ابى طالب شمردهاند.۶۴ وى علما و دانشمندانى که براى صحابه رسول خدا (ص) شرح حال نوشتهاند و اصحاب ساخته دست سیف را جزء صحابه حقیقى او نام برده یا براى قهرمانان خیالى و افسانهاى سیف شرح حال نوشتهاند یا به نحوى ساختههاى سیف در نوشتههاى آنان راه یافته است را قریب به هفتاد نفر ذکر مىکند که عمده آنان قبل از قرن دهم وفات یافتهاند.۶۵
پی نوشت ها :
۳۰٫ همان، ج ۳، ص ۶۶ و ج ۱،ص ۲۷۰٫۳۱٫ همان، ج ۱، ص ۱۲۱٫۳۲٫ همان، ج ۱، ص ۱۹۱٫۳۳٫ همان، ج ۱، ص ۳۵٫۳۴٫ همان، ج ۱، ص ۸۸٫۳۵٫ همان، ج ۳، ص ۵۳٫۳۶٫ عبد الله بن سبأ، ج ۳، ص ۴۹؛ احادیث ام المؤمنین عائشه، ج ۱، ص ۷۸٫۳۷٫ یکصد و پنجاه صحابى ساختگى، ج ۳، ص۷۳.۳۸. همان، ج ۲، ص ۳۲٫۳۹٫ همان، ج ۱، ص ۲۶۹ و ۲۶۴ و ۱۹۰ و ۱۷۸٫۴۰٫ نقش عائشه در تاریخ اسلام،مترجم هریسى، ج ۲، ص ۲۷۵٫۴۱٫ عبد الله بن سبأ، ج ۲، ص ۱۳۳٫۴۲٫ یکصد و پنجاه صحابى ساختگى، ج ۱، ص ۳۷٫۴۳٫ عبد الله بن سبأ، ج ۲، ۱۹۹٫۴۴٫ همان، ج ۳، ص ۴۵٫۴۵٫ احادیث ام المؤمنین عائشه، ج ۱، ص ۷۲ – ۷۱٫۴۶٫ یکصد و پنجاه صحابى ساختگى، ج ۱، ص ۳۸٫۴۷٫ فصلنامه علمى تخصصى علوم حدیث، سال ششم، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۰، ص ۹۷٫۴۸٫ یکصد و پنجاه صحابى ساختگى، ج ۱، ص ۹۸٫۴۹٫ همان، ج ۱، ص ۱۹۲٫۵۰٫ همان، ج ۱، ص ۱۹۱٫۵۱٫ معالم المدرستین، ج ۲، ص ۹۶ به بعد.۵۲٫ عبدالله بن سبأ، ج ۱، ص ۳۴٫۵۳٫ همان، ج ۲، ص ۱۹۶ و ۲۰۰۴٫۵۴٫ همان، ج ۳، ص ۲۴ و ۲۷٫۵۵٫ یکصدو پنجاه صحابى ساختگى، ج ۴، ص ۲۸٫۵۶٫ همان، ج ۴، ص ۲۴٫۵۷٫ معالم المدرستین، ج ۲، ص ۷۴به بعد.۵۸٫ همان، ج ۲، ص ۱۴٫۵۹٫ همان، ج ۲، ص ۳۴٫۶۰٫ عبد الله بن سبأ، ج ۱، ص ۸۸٫۶۱٫ همان، ج ۳، ص۵۰.۶۲. نقش ائمه در احیاء دین، ج ۲، ص ۲۲٫۶۳٫ همان، ج ۲، ص ۱۹٫۶۴٫ یکصد و پنجاه صحابى ساختگى، ج ۳ ،ص ۳۸۵٫۶۵٫ همان، ج ۱، ص ۱۰۴٫
منابع :، ابن اثیر، على بن ابى الکرام، الکامل فى التاریخ؛ دار بیروت، بیروت.، ابن کثیر، اسماعیل بن کثیر، البدایه و النهایه؛ تحقیق على شیرى، دار احیاء تراث عربى، بیروت: ۱۴۰۸٫، ابو الفداء اسماعیل بن على، المختصر فى اخبار البشر؛ دار الکتب العلمیه، بیروت: ۱۴۱۷٫، بخارى، محمد بن اسماعیل، کتاب البخارى؛ دار الفکر، بیروت: ۱۴۰۱٫، عسگرى، مرتضى، احادیث ام المؤمنین عایشه و ادوار من حیاتها، دار الزهراء، بیروت: ۱۴۱۳٫، عسگرى، مرتضى، القرآن الکریم و روایات المدرستین؛ دانشکده اصول دین، قم: ۱۳۷۸٫، عسگرى، مرتضى، عبد الله بن سبأ و دیگر افسانههاى تاریخى؛ مترجمین: فهرى، نجمى، هریسى، مجمع علمى اسلامى، تهران: ۱۳۷۰٫، عسگرى، مرتضى، معالم المدرستین؛ مؤسسه بعثت، تهران: ۱۴۱۲٫، عسگرى، مرتضى، نقش ائمه در احیاء دین؛ اتحاد، تهران.، عسگرى، مرتضى، نقش عایشه در تاریخ اسلام، مترجمین، سردارنیا، نجمى، هریسى، جاودان، مرکز انتشاراتى منیر، چاپ هشتم، تهران: ۱۳۷۵٫، عسگرى، مرتضى، یکصد و پنجاه صحابى ساختگى؛ مترجم عطا محمد سردار نیا، نشر کوکب، تهران: ۱۳۶۱ه، فصلنامه علمى تخصصى علوم حدیث، سال ششم، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۰٫، مالک بن انس، کتاب الموطأ؛ محمد فؤاد عبدالباقى، دار احیاء التراث العربى، بیروت: ۱۴۰۶٫، مسلم نیشابورى، صحیح مسلم؛ بیروت: دار الفکر، [بى تا].
برگرفته از : پژوهش و حوزه شماره ( ۱۴-۱۳ )منبع: http://whc.ir