تشیع آل بویه از نگاه مورخان و علمای شیعه

یکی از بحثهای مهم درباره ی تشیع آل بویه ، نوع گرایش شیعی آنان است . گرچه اثبات تشیع آل بویه برای این مجموعه کفایت می کند ؛ اما مشخص شدن نوع تشیع آنان که زیدی مذهب یا امامی مذهب بوده اند ، از اهمیت خاصی برخوردار است .
چنانکه دربحث پیشین بیان شد ، زیدی بودن آل بویه با توجه به خاستگاه آنان که ابتدا مردم آنجا با علویان زیدی مذهب آشنا شده و اسلام را از حوزه ی اندیشه ای آنان گرفته بودند ، کاملا طبیعی است . از آنجا که آل بویه در بیعت با ناصر کبیر ، معر وف به اطروش ، و پس از آن حسن بن قاسم ، معر وف به دا عی بوده اند ، به نظر می رسد این بحث تا حدودی به روشن شدن گرایش مذهبی آن دو ارتباط دارد . اگر چه درباره ی زیدی بودن داعی اختلافی به جشم نمی خورد ؛ اما در مورد اطروش چنین نیست . ابن زهره در تأیید زیدی بودن ناصر کبیر می گوید: « أبو محمد الناصر الکبیر امام الزیدیه أحد أئمتها الکبار .(۱) احمد فرزند ناصر کبیر که امامی مذهب بوده ،(۲ ) پدرش را به جهت داشتن مذهب زیدی در اشعارش مورد نکوهش قرار داده است .( ۳) ابن خلدون می گوید : کان الأطورش ( حسن بن علی ) زیدی المذهب و جمیع الذین أسلموا علی یده .(۴ ) اطروش و تمام کسانی که به دست او اسلام آوردند ، زیدی مذهب بودند . قاضی نورالله شوشتری نیز می گوید : مذهب شیعیان طبرستان و گیلان از زمان ناصر الحق – که باعث اسلام ایشان بود – تا ظهور شاه عباس اول ، زیدی جارودی بوده است .(۵) با این حال ، نجاشی بر امامی بودن اطروش تصریح کرده است . وی به کتابی از اطروش به ناب أنساب الأئمه و موالیدهم و علیهم السلام الی صاحب الأمر ،اشاره کرده است . (۶ ) نظر علامه ی حلی و شیخ آقا بزرگ و تهرانی نیز با نظر نجاشی موافقت کامل دارد .(۷ ) افندی از شیخ بهایی نقل کرده که محققان گذشته معقتد بودند که ناصر الحق ، چنانکه از تألیفاتش بر می آید ،پیرو امام جعفر صادق ( ع ) بوده ؛ اما به خاطر جذب افراد مذاهب مختلف ، بعضی از مسائل فقهی را به شکل خاصی مطرح کرده است .(۸) شیخ بهایی ، در ادامه ، استدلال ناصر الحق را برای اثبات امام زمان ( عج ) ذکر کرده است .(۹) در بیانیه ی ایشان نیز به موضوعات فقهی ، که اختصاص به امامیه دارد ، تصریح شده است . از جمله ،مقید بودن اذان به « حی علی خیر العمل ».(10 ) شاید بر همین اساس ، وقتی آل بویه بر عراق مسلط شدند ، دستور دادند تا این ذکر در اذان گفته شود . بااین حال ، زیدی بودن ناصر کبیر با توجه به گسترش این مذهب در طبرستان و به خصوص نکوهش پسرش احمد که خود امامی بوده ، همچنان به قوت خود باقی است و با توجه به قرائن و شواهد دیگری که در منابع آمده ، در مرحله ی نخست ، زیدی بودن آل بویه را تأیید می کند . از جمله ی این شواهد ، تصمیم معز الدوله بر سپردن حکومت به یکی از علویان زیدی –مذهب به نام ابوالحسن محمد بن یحیی است که بیشتر به آن اشاره رفت .(۱۱ ) همچنین ابن اثیر می گوید معز الدوله می خواست خلافت را به المعز لدین الله علوی بسپارد . (۱۲) خبری نیز در منابع زیدی نقل شده که زیدی بودن معز الدوله را کا ملا تأیید می کند و آن اینکه درجلسه ای که جماعتی از امامیه در حضور او بودند ، از آنان پرسید : « امام شما کیست ؟ گفتند : امام شما کیست ؟ گفت : « من امامم را به شما نشان خواهم داد » . وقتی ابوعبدالله داعی (۱۳ ) آمد گفت : « این ، امام من است » . (14) ابو عبدالله مهدی ، فرزند حسن بن قاسم ، مورد احترام فراوان معز الدوله بوده است . و به عنوان نقیب علویان با امتیاز نپوشیدن لباس سیاه ، نشان رسمی عباسیان ، عدم وحضور در دربار خلیفه ، تعیین شد .(۱۵ ) گفته شده که معز الدوله ، شخصا از او به عنوان امام خود یاد می کرده است ؛ گرچه به دلایل سیاسی او را هیچ وقت امام خود نکرد و حتی او را در بغداد تحت نظر گرفت ؛ اما از علویان حاکم در طبرستان ، حمایت و هواداری می کردند.(۱۶) سید بن طاووس نیز زیدی بودن آل بویه را ترجیح داده است . (۱۷) با این حال عده ای از علما به امامی بودن آل بویه تصریح کرده اند ، از جمله عبدالجلیل رازی ، (۱۸ ) ابن جوزی ،(۱۹) ابن کثیر ،(۲۰ ) ابن تغری بردی .(۲۱ ) از محققان معاصر نیز عده ای از جمله : آربری و فرای به امامی بودن آل بویه تصریح کرده اند.(۲۲ ) اشپولر نیز می گوید : آل بویه از ابتدای امر ، شیعه دوازده امامی بودند و تا آخر نیز به عقیده ی خود وفادر ماندند .(۲۳ ) به کارگیری تعابیری چون : « کان شیعیا غالیا » در باره ی عضد الدوله (۲۴ ) و نیز کلمه ی « رفض » برای معز الدوله( ۲۵ ) به شیعه ی امامی بودن آنان اشاره دارد نه زیدی مذهب بودنشان . (۲۶) شواهد تاریخی نیز این مدعای علما و محققان را تأیید می کند ، چنانکه به برخی از آنها از جمله رسمی کردن مراسم عزاداری عاشورا ، جشن و سرور در روز غدیر در بغداد ، اشاره شد این مسئله با توجه به وجود شیعیان امامی در محله ی کرخ و باب الطاق بغداد(۲۷ ) و اصرار آل بویه بر انجام گرفتن این مراسم ، شاهدی بر امامی بودن آنان است ؛ زیرا زیدیه به نص جلی اعتقاد نداشتند . بر این شواهد ، می توان زیارت آل بویه از کاظمین و مشهد علی بن موسی الرضا ( ع ) را اضافه کرد . ازجمله اخباری که نه شاهد ، بلکه دلیل بر امامی بودن آل بویه است ، کتیبه ی عضد الدوله در تخت جمشید است که در آن ، اسامی دوازده امام معصوم ( ع ) نوشته شده است.(۲۸ ) این اقدام که مربوط به سال ۳۶۳ ق ، می شود ، یعنی زمانی که عضد الدوله حاکم شیراز بود و اهل سنت در آن شهر زیاد بودند،(۲۹ ) قابل اهمیت است. رابطه ی حسنه ای که آل بویه با علمای مذهب امامی داشته اند ، مؤید همین نظریه است ، چنانکه پیش از این گفتیم . فعالیت گسترده ی شیخ صدوق در ری و خراسان برای نفوذ تشیع اثنا عشری با توجه به شیوع تسنن در آن منطقه می تواند حاکی از فلسفه ی دعوت رکن الدوله از شیخ صدوق به عنوان یک عالم امامی باشد تا بدین وسیله ، آل بویه در مقابل سامانیان دست به یک مبارزه ی فرهنگی بزنند . بدین لحاظ ، نجا شی از شیخ صدوق به «وجه الطائفه بخراسان » یاد کرده است .(۳۰ ) آنچه در اینجا بسیار حا ئز اهمیت است و موضوع را کا ملاً روشن میکند ، سخن شیخ صدوق درباره ی امامی بودن رکن الدوله و اعتقاد او به امام زمان ( عج ) است . شیخ صدوق در این باره چنین می گوید : در مجلس امیر سعید ، رکن الدوله – که خدا از او خشنود باد – یکی از ملحدان با من سخن گفت و اظهار داشت که امام شما ( مقصودش حضرت ولی عصر ( عج ) بود ) واجب است ظهور کند ، زیرا نزد یک است که رومیان بر مسلمانان چیره شوند.من پاسخ او را دادم . آن گاه آن ملحد رو به رکن الدوله کرد و گفت : ای امیر ! ببین این شیخ چه می گوید . می گوید که چون خدواند دیده نمی شود ، امام ما هم دیده نمی شود . رکن الدوله به او گفت : تو سخن شیخ را به جای خود ننهادی و به او دروغ بستی که این ، نشانه ی ناتوانی تو در بحث است و مثل این است که به عجز خود ، اعترا ف کرده ای و این ، روش تمام کسانی است که در باره ی امام زمان ما جدل می کنند ».(31) با شروطی که زیدیه برای امام قائل اند ، از جمله اینکه باید « قائم بالسیف و القادر علی الدفاع » باشد ، طبیعی است که امامت کودک خردسال و نیز مهدویت را قبول نداشته باشند .(۳۲) در مبحث امامت می دانیم که زید ، قائل به امامت مفضول شد و از این رو، خلافت شیخین را مشروع شمرد و هر گونه طعن و لعن بر آنان را جایز نمی دانست و به همین جهت ، شیعیان کوفه او را در برابر بنی امیه رها کردند ، و از دور او پراکنده شدند و زید ، آنان را این گونه مخاطب قرار داد :« رفضتمونی » .(33 ) شاید این جمله ، منشأ ملقب شدن شیعیان امامی به « رافضه » بوده است . بنابراین ، نوشتن عبارت : « لعن الله معاویه بن أبی سفیان و لعن من غصب فاطمه – رضی الله عنها – فدکا و من منع أن یدفن الحسن عند قبر جده و من نفی أباذر الغفاری» بر سر در مساجد بغداد به دستور معز الدوله ، به هیچ وجه با زیدی بودن آل بویه تناسب ندارد ؛ بلکه دلیل روشنی بر امامی بودن آنان است . خبر دیگری که در این زمینه وجود دارد و موضوع امامی بودن آل بویه را کا ملاً روشن می کند ، اینکه در سال ۴۲۰ ق ، سلطان محمد غزنوی که خود از سنیان متعصب بود ، وقتی وارد ری شد و به حکومت آل بویه در آنجا پایان داد ، وارد حرمسرای مجد الدوله شد و دید که بالغ بر پنجاه زن آزاد در آنجاست . وی در نامه ای به خلیفه چنین نوشت : « فقها حکم کردند که رستم پسر علی ( مجد الدوله ) به پاکدامنی تظاهر می کند و با اسلافش تفاوت دارد ، در حالی که افزون بر پنجاه زن آزاد در حباله ی نکاح او هست که سی و سه فرزند پسر و دختر برای او آورده اند و هنگامی که از وی سؤال شد که چه کسی اجازه ی این کار را می دهد ، پاسخ داد : اینها زنان من و فرزندانشان فرزندان من اند و رسم اسلاف من ( آل بویه ) بر همین جاری بوده است . (۳۴) اگر آنچه سلطان محمود غزنوی در این نامه به مجد الدوله نسبت داده ، صحیح باشد ، بهترین شاهد بر مذهب اثنا عشری آل بویه است ؛ چرا که این عمل ، هیچ توجیهی جز جواز متعه ندارد و اعتراض سلطان محمود نیز دقیقاً به همین جهت بوده است . چنانچه می دانیم ، از جمله عقاید زیدیه ، همانند اجماع اهل سنت ، تحریم نکاح متعه است و متعه ، از اختصاصات شیعه ی امامیه به شمار می آید.(۳۵ ) این نامه ، علاوه بر اثبات امامی بودن مجد الدوله ، امامی بودن تمام آل بویه را نیز ثابت می کند و مؤید گفته ی قاضی نور الله شوشتری است که می گوید : معز الدوله ، مرجع فقهی خود را ابن جنید ( از فقهای امامیه ) قرار داده بود .(۳۶ ) نظریه ی دیگر اینکه آل بویه با توجه به سابقه ی مذهب زیدیه در طبرستان ، ابتدا مذهب زیدی داشتند ؛ ولی بعدا به مذهب امامی گرایش پیدا کرده اند . دکتر کامل شیبی ، با استناد به نقلی از بیرونی ، بر همین عقیده تأکید دارند.(۳۷ ) وی در این باره گزارشی را ابن بابویه قمی آورده که بسیار مهم است . او می گوید : تاج الرؤساء ابن ابی السعداء صیروری از علمای امامیه بوده است . وی از رشید مازندرانی ، و او از پدرش نقل کرده که تاج الرؤساء ، کسی بود که آل بویه را به جرگه شیعیان امامی وارد کرد .»(38) اگر بپذیریم اینکه معز الدوله در ابتدای تصرف بغداد ، قصد سپردن حکومت به یکی از علویان زیدی را داشت و امام خود را ابو عبدالله داعی معرفی کرد و فعالیتهای مذهبی وی – که بر امامی بودن او دلالت دارد – از این زمان ( سال ۳۳۴ ) متأخر بوده است ، تأییدی بر نظریه ی دکتر کامل شیبی و گزارش ابن بابویه خواهد بود . پرسش مهمی که در اینجا مطرح است اینکه چرا آل بویه هیچ گاه حکومت را به یکی از علویان ( بنا بر اعتقاد به مذهب زیدیه ) و یا یکی از فقهای امامیه واگذار نکردند ؟ و اصولا سیاست تا چه اندازه در تصمیم گیری های مذهبی آنان مؤثر بوده ا ست ؟ آل بویه ، به طور قطع خلافت عباسی را مشروع نمی دانستند و حکومت آنان را غاصبانه تلقی می کردند . بنابراین ، آنان به خصوص با پیشینه ی ذهنی ای که از بیعت با علویان طبرستان داشتند ، باید چنین می کردند و اتفاقا گزارش همدانی ، بیانگر این نکته است . در این گزارش آمده که معز الدوله ، تصمیم گرفته بود تا خلافت را به یکی از سادات زیدی به نام ابوالحسن محمد بن یحیی واگذار کند ؛ اما وزیرش صیمری با یادآوری لوازم و نتایج چنین اقدامی ، او را از این تصمیم ، باز داشت .(۳۹ ) ابن اثیر و ابن خلدون نیز به عدم اعتقاد آل بویه به خلافت عباسیان ، تصریح کرده اند و ابن اثیر به گزارش همدانی نیز اشاره کرده است . (۴۰) با توجه به مجموع روا یاتی که در این باره وارد شده ، به نظر می رسد برای پاسخ به پرسش مطرح شده ، دو نظر می توان ارائه داد : نظری خوش بینانه و نظری واقع بینانه . نظر خوش بینانه اینکه آل بویه با توجه به تسلط اهل سنت بر اکثر مناطق و شهرها و اعتقاد مردم به دستگاه خلافت ، قادر بر انتقال خلافت از عباسیان به علویان یا کس دیگری نبودند ، چنانکه صیمری به معزالدوله گفت که : اگر بخواهی چنین کنی ، مردم خرا سان و شهرهای دیگر علیه تو قیام خواهند کرد . صیمری با تذکر این نکته که بنی عباس ، خانواده ای هستند که ریشه و بنیان راسخ و استواری دارند ، به معز الدوله فهماند که تصمیمش یک تصمیم ساده انگارانه و بدون در نظر گرفتن تمام ملاحظات بوده است . (۴۱) فراموش نشود که تنها با نوشتن چند شعار بر در و دیوار مساجد ، اهل سنت بغداد ، چنان شورشی به پا کردند که معز الدوله ناچار شد آن شعارها را پاک کرده ، تنها به « لعن الله الظالمین لآل رسول الله (ص) من الأولین و الآخرین » اکتفا کند .(۴۲ ) سامانیان نیز با استفاده از گرا یش شیعی آل بویه ، اختلافات سیاسی خود را با آنان به یک منازعه ی مذهبی مبدل کرده بودند . همچنین در نامه ی سلطان محمود غزنوی ، علت اصلی واگرایی اش از جهاد با کفار و حمله به ری و منقرض کردن حکومت آل بویه ، شیوع افکار باطنی و اعتزال و رافضه در آن ناحیه ذکر شده است .(۴۳ ) شاید گرایش امرای آل بویه چون رکن الدوله ، معز الدوله و عضد الدوله به سیاست تسامح و مدارا ، ناشی از توجه آنان به این موضوع بوده است.(۴۴ ) بوسه بر زمین زدن آل بویه در برابر خلیفه ی عباسی و او را «خلیفه الله فی الأرض »معرفی کردن ،( ۴۵) نه از روی اعتقاد ، که ناشی از چنین سیاستی بوده است .البته اینکه آیا آل بویه در ادامه ی چنین سیاستی قصد داشتند تا در وقت مناسب ، خلافت را از عباسیان بگیرند ، موضوع قابل تأملی است .(۴۶ ) نظریه ی دیگری که با توجه به واقعیتهای موجود ، قابل ارائه است ، نظریه ی قدرت طلبی این خاندان حکومتگر است که اختصاص به آنان نداشته و می توان گفت : قدرت طلبی در ذات هر انسا نی نهفته است . به این معنا که اگر از نظریه ی اول ، چشمپوشی کنیم و فرض کنیم که آل بویه برای سپردن امر حکومت به صاحب اصلی آن هیچ مشکلی نداشتند ، آ یا دست به این اقدام می زدند ؟ با توجه به اخبار موجود و نیز مطالبی که پیش از این در بحث منازعات آل بویه یادآور شدیم ، کاملاً روشن می شود که پاسخ به این پرسش ، منفی است . در گزارش همدانی آمده است : وزیر ( صیمری ) به معز الدوله گفت : اگر سیدی که لایق امامت باشد ، متصدی خلافت گردد ، مطاوعت او نمایی یا مخالفت کنی ؟ معز الدوله جواب داد که تا آنجا که بتوانم ، برای رضایت خاطر او بکوشم . وزیر گفت : اگر به تو گوید که دست از حکومت کوتاه کن و به اسم امارت ، قانع باش ، قبول می فرمایی یا نه ؟ معز الدوله گفت که : با من چنین نگوید . وزیر گفت : اگر چنین بگوید ، چه کنی ؟ معز الدوله گفت : اگر نفس با من مسامحت نماید ، از سر پادشاهی بگذرم ، و الا عصیان ورزیده ، به دوزخ روم .(۴۷ ) وقتی آنان برای توسعه ی قلمرو حکومت خود ، خون پدران و عموها و برادران و عمو زادگان خود را بر زمین می ریختند ، چگونه انتظار داشته باشیم آن را به کس دیگری بسپارند ؟ ! بنابراین ، تغییر مذهب آل بویه از زیدی ( بر فرض قبول این مطلب ) به مذهب امامیه و اعتقاد به آن ، نه از آن جهت بود که چون امام آنان غایت بوده ، پس می توانستند خلیفه ی عباسی را به رسمیت بشناسند و در عین حال ، خود ، اعمال قدر ت کنند ، بی آنکه ناگزیر از انتصاب یک مدعی علوی باشند ، و از طرفی ، شیعیان نیز با حفظ بیعت خود با امام غایب اجازه پیدا می کردند تا حکومت امرای آل بویه را قبول کنند و به آن وفادار باشند ؛(۴۸ ) چرا که اولا ، هیچ گاه امامیه خلافت عباسیان را به رسمیت نشناختند و آن را شرعی ندانسته اند ؛ و ثانیا در مذهب امامیه چنین نظریه ای نیست که در زمان غیبت ، هر کس که می تواند حکومت شرعی داشته باشد . پذیرش منصبهای حکومتی از طرف شیعیان ، اختصاص به حکومت آل بویه نداشته است ؛ بلکه فقهای امامیه با شرایطی به جواز قبول چنین مناصبی فتوا داده اند .(۴۹ ) پی نوشت:
1-غایه الاختصار فی بیوتات العلویه المحفوظه من الغبار ، ص ۱۰۷ . ۲-تاریخ طبرستان ، ص ۹۷ . ۳-ابن عنبه ، احمد بن علی ،عمده المطالب فی أنساب آل أبی طالب ، ص ۳۱۰ – 309 ؛ تاریخ طبرستان ، ج ۱، ص ۲۷۳ ؛آملی ، اولیاء الله ، تار یخ رویان ، ص ۷۸ . ۴- ابن خلدون ، عبدالرحمان ، تاریخ ابن خلدون ، ج ۲ ،ص ۴۵۸ . ۵-مجالس المؤمنین ، ج ۱ ، ص ۹۶. ۶- رجال النجاشی ، ص ۵۷ – 58 ؛ ریاض العلماء …. ، ج ۱ ، ص ۲۷۷ و ۲۹۲ . ۷- حلی ، حسن بن یوسف {علامه } ، خلاصه الأقوال ،ص ۲۱۵ ؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی ، محمد محسن ، الذریعه الی تصانیف الشیعه ،ج ۲ ،ص ۳۰۸ . ۸-ریاض العلماء … ، ج ۱ ، ص ۲۹۲ – 293 . مادلونگ ، اطروش را زیدی مذهب دانسته ، اما نظریات فقهی او را متأثر از مکتب امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) دانسته است ( مادلونگ ، ویلفرد ، مکتبها و فرقه های اسلامی در سده های میانه ،ص ۲۱۵ – 216 ) . این نظریه با توجه به نقد و رد آرای فقهی او از طرف سید مرتضی در رساله ی الناصریات ، قابل تأمل است . ۹-ریاض العلماء … ، ج ۱ ، ص ۲۹۲ . ۱۰- المنتزع من کتاب التاجی ، ص ۵۱ ؛ تاریخ رویان ، ص ۶۸ ۱۱ -تکمله تاریخ الطبری ، ص ۳۵۴. ۱۲-الکامل فی التاریخ ، ج ۶ ،ص ۳۱۵ . ۱۳-ابوعبدالله محمد بن حسن بن قاسم بن حسن بن علی عبدالرحمان بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن أبی طالب ( ع ) ۱۴- مادلونگ ، ویلفرد ، أخبار الائمه الزیدیه ، ص ۱۱۰ . ۱۵- تاریخ تشیع در ایران … ، ج ۱ ، ص ۳۵۳ ۱۶- أخبار الأئمه الزیدیه ، ص ۱۱۰ ۱۷- ابن طاووس ، علی بن موسی ، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم ، ص ۱۴۵ ۱۸- قزوینی رازی ، عبدالجلیل . کتاب النقض ، ص ۴۵ – 46 . 19- المنتظم ، ج۱۵ ، ص ۱۵۷ . ۲۰- البدایه و النهایه ، ج ۱۱ ،ص ۳۲۸ . ۲۱- ابن تغری بردی ، یوسف ، النجوم الزاهره و فی ملوک المصر و القاهره ، ج ۲ ، ص ۳۰۷ و ج ۴ ،ص ۱۴ . ۲۲- فرای ، ریچارد ،بخارا ، دستاورد قرون وسطا ، ص ۱۹۵ ( نقل از تاریخ تشیع در ایران ، ج ۱ ، ص ۳۶۳ ) . ۲۳-اشپولر ، برتولد ، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی ، ج ۱ ، ص ۳۶۳ به نقل از Montgomery watt Islamic Satves. Vol ،۶ .Pll . جوئل احتمال داده که معز الدوله در اواخر عمر به تشیع اثنا عشری گرویده باشد ( احیای فرهنگی در عهد آل بویه ، ص ۷۸ ) . این مطلب ، درست بر عکس آن چیزی است که یافعی و ابن عماد گفته اند . ( مرآه الجنان ، ج ۲ ، ص ۲۶۹ ؛ حلبی شافعی ، برهان الدین ، شذرات الذهب ، ج ۳ ، ص ۱۸ ). ۲۴-مرآه الجنان ، ج ۲ ، ص ۲۹۹ ؛ شذرات الذهب ، ج ۳ ، ص ۷۸. ۲۵- البدایه و النهایه ؛ ج ۱۱ ،ص ۲۲۴؛ همان ؛ ج ۳ ، ص ۱۸ ؛ مرآه الجنان ؛ ج ۲ ، ص ۲۶۹ . ۲۶- تاریخ تشیع در ایران ، ج ۱ ، ص ۳۶ . ۲۷-شاهد این مطلب، تعبیر ابن جوزی ازشیعیان بغدا د به « روا فض » وی میگوید : در سال ۳۳۱ ق ، قبل از ورود آل بویه به بغداد روافض فراوان شده بودند . از این رو ، صریحا اخطار شده بود که خلیفه ، ذمه خود را از هر کس از صحابه به بدی یاد کند ، برداشته است . ( المنتظم ، ج ۱۴ ، ص ۲۷ ) . ۲۸-احیای فرهنگی در عهد آل بویه ، ص ۸۲ ۲۹- أحسن التقاسیم ، ج ۲ ، ص ۶۵۳ ۳۰- رجال نجاشی ، ص ۳۸۹ . ۳۱- کمال الدین و تمام النعمه ، ص ۵۲ . ۳۲- امین ، سید حسن دائره المعارف الاسلامیه الشیعیه ، ج ۱۱ ، ص ۱۶ و ۱۹۵ ۳۳- ابن جبیب ، محمد بن حبیب ، المحبر ، ص ۴۸۳ ؛ تاریخ الطبری ، ج ۵ ص ۴۶۸ ؛ البدایه و النهایه ، ج ۹ ،ص ۳۶۱ . برای اطلاع بیشتر در این زمینه . ر . ک : عاملی ، سید جعفر مرتضی ، حیاه السیاسیه للامام الرضا ( ع ) ، ص ۲۳۲ – 234 . 34- المنتظم …. ، ج ۱۵ ، ص ۱۹۴ – 196 . 35- دائره المعارف الاسلامیه ، ج ۱۱ ، ص ۱۵ ؛ مادلونگ ، ویلفرد ، مکتبها و فرقه های اسلامی در سده ی نخستین ، ص ۲۱۵ . ۳۶- مجالس المؤمنین ، ج ۱ ،ص ۴۳۹ . ۳۷- شیبی ، کامل مصطفی ، تشیع و تصوف ، ص ۴۲ -۴۱ . ۳۸- لسان المیزان ، ج ۲ ، ص ۸۷ . ۳۹- تکمله تاریخ الطبری ، ص ۳۵۴ . ۴۰- الکامل فی التاریخ ، ج ۶ ، ص ۳۱۵ ؛ تاریخ ابن خلدون ، ج ۲ ،ص ۵۲۲ . ۴۱- تکلمه تاریخ طبری ، ص ۳۵۴ . ۴۲- المنتظم ….. ، ج ۱۴ ، ص ۱۴۰ ۴۳-همان ، ج ۱۵ ، ص ۱۹۴ – 195 . 44- احیای فرهنگی در عهد آل بویه ، ص ۷۶ ۴۵- صابی ، هلال بن محسن ، رسوم دارالخلافه ، ص ۶۰ ؛ المنتظم …..، ج ۱۴ ، ص ۲۶۹ و ۲۷۶ . ۴۶- ابن مسکویه می گوید : عضد الدوله برای انتقال خلافت از عباسیان به آل بویه ، دختر بزرگ خود را به همسری طائع درآورد . ولی خلیفه از نیت او مطلع شد ۰ تجارب الأمم ، ج ۶ ،ص ۴۸۸ ؛ رسوم دار الخلافه ، ص ۱۱۷ ) . ۴۷-تکمله تاریخ الطبری ، ص ۳۵۴ . ۴۸- احیای فرهنگی در عهد آل بویه ، ص ۸۰ ؛ تشیع و تصوف ، ص ۴۱ . ۴۹- در این باره ، ر . ک : جعفریان ، رسول دین و سیاست در دوره صفوی ، ص ۱۷ – ۴۲ . تألیف رساله هایی با عنوان « مسأله فی العمل السلطان » در قرن چهارم و پنجم ، دلیلی است بر اینکه مشروعیت خدمت در دستگاه دولتی ، کاملا مورد توجه بوده است . از جمله ، سید مرتضی رساله ای به همین نام برای ابوالقاسم حسین مغربی ، وزیر مشرف الدوله نوشته است ( ر . ک : مکتبها و فرقه های اسلامی در سده های میانه ، ۱۵۹ – 181 ).
منبع:دولتنها و خاندانها و آثار علمی و فرهنگی شیعه تاریخ تشیع ۲
 

نویسنده

مطالب مرتبط

جشن و سرور در عید غدیر خم در عصر آل بویه

مذاهب اسلامی از اختلاف تا ائتلاف

مذاهب اسلامی از اختلاف تا ائتلاف

مذهب امامیه در قرن چهارم هجرى

دولت آل بویه وتشیع

تعامل شیعه با اشاعره در بغداد (۳)

هیچ نظری وجود ندارد