مقدمه:
قرآن آئینه وحی الهی و یگانه مرجع زوالناپذیر بشری است که تمسّک به آیاتش روشنگر دیدههای بینا و اندیشههای اهل تأمل است؛ چنان که خود همواره انسانها را به تدبّر در آیات الهی دعوت کرده و آن را ویژه اهل دانش و تعقل معرفی میکند. آیات فراوانی در قرآن وجود دارد که می توان با استناد به آنها در مورد اهل کتاب و وضعیت دینی و فرهنگی آنها، الگویی را بدست آورد .
روش تحقیق:
در یک جستجوی ساده، آیاتی را که در آن کلید واژه “اهل کتاب” داشت را جمع آوری کردیم. این آیات به طور صریح بر اهل کتاب تصریح دارند. در مرحله بعد، کلید واژه کتاب را جستجو کردیم و در جاهایی که معنای آن به اهل کتاب بازمی گشت، آیات را یادداشت کردیم. در مرحله آخر با جستجویی وسیع تر و زمان بر در تفاسیر، واژه اهل کتاب و اهل ذمه را جستجو کردیم و آیات مناسب آنرا استخراج نمودیم . ذیل هر آیه، ترجمه آن، آدرس و بحث خودمان در رابطه با الگوی ارتباطی مطرح می کنیم. الگوی ارتباطی ما به صورت مدل خطی، یعنی فرستنده، پیام، کانال، گیرنده و بازخورد است. فرستنده پیام خداوند است، مخاطب و گیرنده مسلمانان هستند و بعضاً در مواردی خطاب مستقیما به خود اهل کتاب است. کانال آن وحی (ارتباطات عمودی از خدا به پیامبر) و پیام آن شامل خود آیات و تفاسیر آنهاست . وَلا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَأُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (عنکبوت،۴۶) با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند; و (به آنها) بگویید: «ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آوردهایم، و معبود ما و شما یکی است، و ما در برابراو تسلیم هستیم!» این آیه به خوبی نمایانگر الگوی ارتباطات صحیح میان دینی است. اول شناخت دوست و دشمن. یعنی کسانی که بدون غرض سعی در فهم اسلام دارند را با روشی نیکو پند دهیم و کسانی را که ستم می کنند را با مجادله های سخت تر. رسیدن به تفاهم و پایه مشترک در دو طرف که همان ادیان قبلی توحیدی است نیز باید به عنوان مبنای مذاکره و ارتباط مورد توجه قرار گیرد. هدف نهایی هم تسلیم است که در واقع مسلمان شدن مدنظر است. اولئک الذین اشتروا الضلاله بالهدی فما ربحت تجارتهم و ما کانوا مهتدین (بقره،۱۶) پیدایش نفاق و ریشه های آن: پس از ورود پیامبر(ص) به مدینه، منافع بسیاری از سردمداران مدینه، مخصوصاً یهود که در آن زمان مورد احترام عربها بودند، به خطر افتاد، احترام یهود در آن زمان بیشتر به خاطر این بود که اهل کتاب و مردمی نسبتاً باسواد و از نظر وضع اقتصادی، پیشرفته بودند و همان ها بودند که پیش از ظهور پیامبر(ص) بشارت چنین ظهوری را می دادند. وقتی دیدند در برابر قدرت مسلمانان نمی توانند کاری پیش ببرند، راه دیگری را انتخاب کردند و آن این که ظاهراً مسلمان شوند و در خفیه نقشه در هم شکستن اسلام را طرح ریزی کنند. در این آیه اشاره شده است که این تجارت، یعنی فروختن دین به دنیا و فریب مردم، تجارت بدی است. معنای باطنی این آیه اشاره به اهل کتاب و ایمان نیاوردن آنها دارد. این معنا در رابطه با آیه بعدی بیشتر جلوه می کند. وآمنوا بما انزلتُ مصدّقاً لما معکم و لا تکونوا اوّل کافر به و لاتشتروا بآیاتی ثمناً قلیلاً و ایای فاتقون (بقره،۴۱) و به آنچه نازل کرده ام ایمان بیاورید که نشانه های آن با آن چه در کتاب های شما است، کاملا مطابقت دارد و نخستین کافر به آن نباشید و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید و تنها از من بترسید. اهل کتاب در کتابهای آسمانی خود در مورد پیغمبر آخرالزمان شنیده بودند و نشانه هایی برای ظهور او داشتند. لیکن وقتی پای سود و منفعت در میان باشد، همه چیز را فراموش می کنند. قرآن نیز می گوید یعنی اگر “مشرکان و بت پرستان عرب، کافر شوند، زیاد عجیب نیست، عجیب کفر و انکار شما است، آن هم به عنوان پیشگامان و نخستین مخالفان، چرا که از آن ها با اطلاع ترید و اهل کتابید و در کتب آسمانی شما این همه بشارات درباره ظهور چنین پیامبری، داده شده و به همین دلیل قبل از ظهورش، شما نخستین منادیان او بودید، چه شد که بعد از این ظهور، به جای اینکه نخستین مومنان باشید، نخستین کافران شدید؟” (تفسیر جوان، جلد اول،ص۱۶۵) فان حاجّوک فقل اسلمتُ وجهی لله و منِ اتبعنِ و قل للذین اوتوا الکتاب و الامیین ءاسلمتم فاِن اسلموا فقد اهتدوا و ان تولّوا فانما علیک البلاغ و الله بصیر بالعبادِ (آل عمران،۲۰) اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، بگو: من و پیروانم در برابر خدواند تسلیم شده ایم و به آنها که اهل کتاب هستند و بی سوادان بگو: آیا شما هم تسلیم شده اید؟ اگر تسلیم شوند، هدایت می یابند و اگر سرپیچی کنند، بر تو تنها ابلاغ است و خدا نسبت به بندگان، بینا است. نکته ای که در این آیه به آن اشاره می شود پرهیز از جدال و ستیز است. “طبیعی است که طرفداران هر آیینی در مقام دفاع از عقیده خود بر می آیند و خود را حق به جانب معرفی می کنند، از این رو قرآن به پیامبر اسلام می گوید: ممکن است اهل کتاب با تو بحث کنند و بگویند: ما در برابر حق تسلیم هستیم و حتی در این باره پافشاری کنند، چنان که مسیحیان نجران در برابر پیامبر اسلام چنین کردند.” در ارتباطات میان دینی، ما باید به گونه ای تعامل کنیم که حالت جدل پیدا نکند. مناظراتی که پیامبر و ائمه با سران ادیان دیگر برگزار می کردند در واقع الگویی در این زمینه است. در جایی که گفتمان فایده ای نداشته باشد، قرآن دستور به پرهیز می دهد و در آن موقع باید با رفتار و کردار، حقانیت اسلام را فهماند. در الگوی ارتباطات، جریان پیام از فرستنده به گیرنده است. اما اگر مسیر یا کانال مناسب نباشد، پیام معنای دیگری می یابد و به گونه معنای مورد نظر ما متجلی نخواهد شد.( محسنیان راد،۱۳۶۹) پیروان ادیان مختلف نیز پیرو عقاید و الگوهای فرهنگی خاص خود هستند، لذا باید حد مشترک اولیه را پیدا کرد. در گفتمان نیز پایه مشترک لازم است. وقتی وجود نداشته باشد و قصد صرفاً اقناع طرف مقابل باشد و نه تفکر و انتخاب راه صحیح، مجادله فایده ای ندارد. قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلا نَعْبُدَ إِلا اللَّهَ وَلا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (آل عمران،۶۴) بگو: ای اهل کتاب، بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است، که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتاب او قرار ندهیم و بعضی از ما، بعضی دیگر را به خدایی نپذیرید، هر گاه (از این دعوت) سرباز زنند، بگویید:گواه باشید که ما مسلمانیم. در واقع قرآن با این طرز استدلال به ما می آموزد، اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدس با شما همکاری کنند، بکوشید لااقل در اهداف مهم مشترک، همکاری آن ها را جلب کنید و آن را پایه ای برای پیش برد اهداف مقدستان قرار دهید. آیه فوق یک ندای وحدت در برابر تمام مذاهب آسمانی است. در واقع پایه های مشترک را پیدا کردن قدم اول در گفتمان میان دینی است. در آیه قبلی بر لزوم وجود پایه مشترک بحث کردیم، حال قرآن خود این مشترکات را بیان می کند. توحید و یکتایی خداوند همان است که در همه ادیان الهی اصل و ریشه است. در جایی نیز باید اصلاح شود. مثلا مسیحیان که اعتقاد به تثلیث دارند، باید کسی را به جای خدا نپرستند. پیدا کردن این نقطه مشترک چندان مشکل نیست، در واقع تا حد زیادی این مسئله فطری است. قرآن سرشار از آیاتی است که سعی در اثبات یکتایی خداوند دارد و بعضی از این دلایل نیز فطری است. به هر حال قدم بعدی ما در رابطه با تعامل با اهل کتاب مشخص شد. وَدَّتْ طَائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَمَا یُضِلُّونَ إِلا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ (آل عمران،۶۹) جمعی از اهل کتاب دوست داشتند شما را گمراه کنند، آن ها گمراه نمی کنند مگر خودشان را و نمی فهمند. در ادامه بحث تعامل به این آیه می رسیم که اهل کتاب سعی در اغفال مسلمانان و گمراهی آنان دارند. قرآن این افشاگری را می کند و می گوید آنها خودشان را گمراه می کنند. این گمراهی هر چند منشا دینی دارد و آنها از هدایت در حال دور شدن هستند، اما برای ما ارزش دیگری هم دارد. این که در تعامل با اهل کتاب باید نظیر این آیه ها را سرلوحه قرار داد. حد و مرز تعامل مشخص نیست، ولی می دانیم تا جایی که باعث ضعف ایمان خود ما نشوند می توانیم پیش برویم. لذا درجایی که احساس شود در حال توطئه چینی هستند و یا با تبلیغات خود سعی در سست کردن ایمان مسلمانان دارند، نباید این رابطه را ادامه داد. الگوی رسانه های امروزی ما باید اینگونه باشد. شبکه هایی که با توهین به اسلام و القای شبهه های مختلف سعی در سست کردن ایمان مسلمانان دارند، نماینده همان اهل کتاب در زمان پیامبر می باشند. آنها در حال گمراهی خودشان هستند. اگر این تعامل با اهل کتاب را به بازی تشبیه کنیم، باید برای بازی قوانینی تعیین کنیم. و از موارد تخطی از قوانین، گمراه کردن است. در فضای گفتمانی سالم این گمراه کردن ها نشانه ترس است و نشانه این که حقانیتی ندارند و با ترفندهای دیگر باید برای خود پیروانی جمع کنند. این یک امتیاز برای ما است و آنها خود متوجه نیستند. یا أهل الکتابِ لمَ تکفرون بآیات الله و انتم تشهدون (آل عمران،۷۰) ای اهل کتاب، چرا به آیات خدا کافر می شوید، در حالی که (به درستی آن) گواهی می دهید؟ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (آل عمران،۷۱) ای اهل کتاب، چرا حق را با باطل مشتبه می کنید و حقیقت را پوشیده می دارید، در حالیکه می دانید؟ این دو آیه قرآن بخش اعظمی از استراتژی ما را در شناخت اهل کتاب و تعامل با آنها مشخص می کند. آنها می دانند و گواهی می دهند ولی با آن عناد می ورزند و کتمان می کنند. می توان مصداقهایی برای این آیات ذکر کرد. آنها چه چیزی را می دانند و چه چیزی را کتمان می کنند. شاید نظر نخست همان باشد که در تفاسیر به آن اشاره شده است؛ یعنی انکار رسالت پیامبر(ص) در حالیکه نشانه های نبوت او را در تورات و انجیل دارند. شاید این بحث مربوط به زمان پیامبر ما باشد، اما ما استفاده دیگری از این مطلب می کنیم. یعنی قدم اول در گفتمان و مذاکره میان دو دین و به عبارتی دو فرهنگ، معرفت نسبت به آگاهی هایی طرفین است. اینکه طرف مقابل ما تا چه حد از ما اطلاعات دارد و ما باید در چه مواردی بحث کنیم تا بتوانیم آنها را قانع کنیم. اگر این نکته قرآن مد نظر ما باشد، می دانیم که آنها اطلاعات وسیعی نسبت به ما دارند. کما اینکه می دانیم مراکز پژوهشی مهم اسلام شناسی و شیعه شناسی در کشورهای آمریکا و اسرائیل دائر می باشند. این سطح از دانش به ما می فهماند که آنها درباره ما مسلمانان شناخت کافی دارند. اینکه اسلام را نمی پذیرند و بعضا با آن مبارزه می کنند ناشی از دلایلی غیر از ناآگاهی است. وَقَالَتْ طَائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (آل عمران،۷۲) و جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: «(بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید; و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) بازگردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانی پیشین میدانند; و این توطئه کافی است که آنها را متزلزل سازد) این آگاهی و اطلاع که ما برای اهل کتاب قائل بودیم، در واقع ابزاری شد برای توطئه های آنها جهت مبارزه با مسلمانان. این شیوه که در ابتدای روز خود را مسلمان کنند و در پایان روز پیش مسلمانان اقرار کنند که اسلام برای آنها فایده ای نداشت و برگردند به دین قبلی خود، یکی از تاکتیک های عملیات روانی است که به خصوص تازه مسلمانان را سست خواهد کرد. قرآن به خوبی افشا می کند که این کار آنها نتیجه هم داشته. “لعلهم یرجعون” این مطلب را می رساند که امید بازگشت تازه مسلمانان را داشته اند. هر چه آیات بیشتری را بررسی می کنیم، پی به فرهنگ و روحیه اهل کتاب و بیشتر اهل ذمه ای که در پناه اسلام زندگی می کنند، می بریم. این آگاهی برای دانستن نحوه تعامل با آنها است. لذا در جایی تعامل مناسب با آنها به نظر می رسید بی ارتباطی و عدم تعامل باشد. این مورد برای ما منحصر به فرد است. وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الأمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَیَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ (آل عمران،۷۵) و در میان اهل کتاب، کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپاری، به تو باز میگردانند؛ و کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمیگردانند؛ مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشی! این بخاطر آن است که میگویند: «ما در برابر امیین (غیر یهود)، مسؤول نیستیم.» و بر خدا دروغ میبندند؛ در حالی که میدانند (این سخن دروغ است). آیه فوق چهره دیگری از اهل کتاب را مشخص می کند. این دیدگاه به غلط در میان مردم وجود دارد که ما نسبت به مال غیر هم کیشان خود مسئول نیستیم. در اسلام هم داریم که ربا گرفتن از غیر مسلمانان جائز است. این باور به نوعی فرهنگ تبدیل شده است. یعنی ما اهل کتابیم و پیامبر الهی و کتاب آسمانی متعلق به ما بوده، لذا ما نسبت به اموال دیگران مسئول نیستیم. هر چند همه اهل کتاب با این طرز تفکر غیر انسانی، موافق نبودند، بلکه گروهی از آنان خود را موظف به پرداخت حقوق دیگران می دانستند. این نکته در واقع پایه تعاملات اقتصادی میان ما و اهل کتاب است. نکته ای که باید مراعات کرد. نباید فکر کنیم که اقتصاد جزئی جدای از فرهنگ است. بسیاری از خسارتهایی که در تعاملات اقتصادی و سیاسی دیده ایم به خاطر نادیده گرفتن این نکته است. یعنی گروهی از اهل کتاب هستند که نمی توان با آنها رابطه داشت. “قرآن نیز به خاطر غلط کاری عده ای از آنها، همه اهل کتاب را متهم نمی کند و این نکته اخلاقی خوبی برای ما است. ضمناً نشان می دهد آن گروهی که خود را در تصرف و غصب اموال دیگران مجاز و ماذون می دانستند، هیچ منطقی جز منطق زور و سلطه را پذیرا نیستند و نمونه آن را به طور گسترده در دنیای امروز در صهیونیستها مشاهده می کنیم، آری این گروه از یهود چنان هستند که در پرداخت حقوق دیگران هیچ اصلی را جز اصل قدرت به رسمیت نمی شناسند، تصویب نامه های جهانی، افکار عمومی مردم دنیا و مفاهیمی از قبیل حق و عدالت برای آنها معنی ندارد و این در حقیقت از مسائل جالبی است که در قرآن مجید در آیه فوق پیش گویی شده و به همین دلیل مسلمانان برای استیفای حقوق خود از آنان، هیچ راهی جز کسب قدرت ندارند.” (تفسیر جوان،جلد۲،ص۴۵۶) وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَیَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ (آل عمران،۷۸) در میان آنها ( یهود) کسانی هستند که به هنگام تلاوت کتاب (خدا)، زبان خود را چنان میگردانند که گمان کنید (آنچه را میخوانند،) از کتاب (خدا) است;در حالی که از کتاب (خدا) نیست! (و با صراحت) میگویند: «آن از طرف خداست!» با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ میبندند در حالی که میدانند! برای اثبات حقانیت یک دین، کتاب آسمانی مدرک خوبی است. اهل کتاب و به خصوص یهود نیز سعی در جعل کتاب مقدس برای خود بودند، کتابی تحریف شده و سرشار از عقاید باطل را جمع آوری کرده و به نام کتاب مقدس به پیروان خود معرفی می کنند. خداوند در قرآن دروغ آنها را افشا می کند. یعنی پایه مذاکره ما اگر کتاب مقدس شد و برای ترازوی حقانیت به سراغ آن رفتیم، خیالمان راحت است که کتاب آنها حقیقی نیست. این برای مسلمانانی که در مورد ادیان توحیدی مثل یهودیت و مسیحیت با تسامح برخورد کرده و آنها را برحق می دانند مفید است. اینکه بدانند از پایه با دروغ رشد کرده اند. بی شک در تورات و انجیل اصیل، نشانه هایی از ظهور پیامبر و حقانیت دین آخر الزمان وجود داشته که تحریف شده است. قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِیدٌ عَلَی مَا تَعْمَلُونَ (آل عمران،۹۸) بگو: ای اهل کتاب چرا به آیات خدا کفر می ورزید؟ و خدا گواه است بر اعمالی که انجام می دهید. “در آیه مورد بحث روی سخن به اهل کتاب که منظور در این جا یهود است می باشد و خداوند به پیغمبرش فرمان می دهد که با زبان ملامت و سرزنش از آنها بپرسد انگیزه ی آنها در کفر ورزیدن به آیات خدا چیست؟ در حالی که می دانند خداوند از اعمال آنان آگاه است. منظور از آیات خدا در این جا یا آیاتی است که در تورات درباره نشانه های پیامبر اسلام وارد شده بود و یا مجموعه آیات و معجزاتی است که به پیامبر اسلام نازل گردید و حکایت از حقانیت او می کرد.” (تفسیر جوان،جلد۳،ص۱۳) قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (آل عمران،۹۹) بگو: «ای اهل کتاب! چرا افرادی را که ایمان آوردهاند، از راه خدا بازمیدارید، و میخواهید این راه را کج سازید؟! در حالی که شما (به درستی این راه) گواه هستید; و خداوند از آنچه انجام میدهید، غافل نیست!» سمپاشی و وسوسه از سوی اهل کتاب در مقابل آیات خداوند و راه هدایت و با هدف انحراف مسلمانان همواره در قرآن مورد اشاره است. کسانی که خود منحرف می شوند و بار انحراف دیگران را نیز به دوش می کشند. “شاید تعبیر به عدم غفلت خداوند در این جا به خاطر این باشد که یهود برای پیشبرد مقاصد شوم خود غالباً دست به نقشه های مخفیانه و توطئه های پنهانی می زدند، که در افراد غافل و بی اطلاع زود موثر واقع می شد و لذا می فرماید: اگر بعضی از مردم به خاطر غفلت تحت تاثیر توطئه های شوم شما قرار گیرند، خداوندی که از اسرار نهان و آشکار آنها آگاه است، غافل نخواهد بود و مجازات او در انتظار شما است.” (تفسیر جوان، جلد۳،ص۱۴) این واقعیت که اهل کتاب تحمل مسلمان شدن هم کیشان خود و حتی سایر مردم را ندارند، باعث شده است تا دست به تاکتیک های متفاوتی برای مبارزه بزنند. با استفاده از این آیه می توان شیوه را فهمید. توطئه ها پنهانی است. اصل توطئه بودن برای خود اهل کتاب محرز است، لذا آنها می دانند که قرار است عده ای را از راه درست منحرف کنند و این یعنی اینکه اذعان به باطل بودن مکتب خود دارند. در واقع اهل کتاب به واسطه نشانه هایی که در کتابهای مقدس خود دارند باید زودتر از بقیه به دین حق ایمان بیاورند زیرا بشارت پیامبر آخر الزمان به آنها داده شده است. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِینَ (آل عمران،۱۰۰) ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از گروهی از اهل کتاب، (که کارشان نفاقافکنی و شعلهورساختن آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر بازمیگردانند. این آیه نتیجه و سرانجام آیه قبلی است. یعنی اگر به اهل کتاب اجازه داده شود که در میان مسلمانان نفوذ کنند و تبلیغات منفی خود را گسترش دهند، عاقبتی که برای مسلمانان در پی خواهد داشت، کفر و بی دینی است. این آیه را در مقابل آیه ۱۰۱ آل عمران اگر قرار دهیم، متوجه می شویم که خداوند نگران است. یعنی اگر دیگران گمراه و کافر شوند جای تعجب نیست اما مسلمانانی که در دامن وحی و تحت نفوذ کلام پیامبر قرار دارند و هدایت شده اند چگونه ممکن است گمراه شوند و بی شک در این حالت مقصر اصلی خود آنها هستند. کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ (آل عمران،۱۱۰) شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند; (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب، (به چنین برنامه و آیین درخشانی،) ایمان آورند، برای آنها بهتر است! (ولی تنها) عده کمی از آنها با ایمانند، و بیشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار) مسئله امر به معروف و نهی از منکر از جمله اصول ارتباطی است که در آن جامعه هماهنگ در سطحی از ارزشها رشد می کند. این پدیده از نظر ما ارتباطاتی است. یعنی شخص در حوزه خصوصی خود واجب کفایی می داند که خطاهایی را که می بیند را تذکر دهد. جامعه یک دست خواهد شد. ارزشها در سطح مقبولی پایدار خواهند ماند. چه اینکه اگر این پدیده به گونه ای ناصحیح انجام شود، پس از مدت زمانی ارزشها جایگزین می شود و فاصله میان نسلها، به گونه ای عمیق خواهد شد که مردم در تعامل با یکدگیر و حفظ دینداری دچار مشکل خواهند شد. اصلاح جامعه بشری بدون ایمان و دعوت به حق و مبارزه با فساد ممکن نیست و ضمناً از آن استفاده می شود که این دو وظیفه بزرگ با وسعتی که اسلام دارد در آیینهای پیشین نبوده است. لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّهٌ قَائِمَهٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ (آل عمران،۱۱۳) آنها همه یکسان نیستند; از اهل کتاب، جمعیتی هستند که (به حق و ایمان) قیام میکنند; و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را میخوانند; در حالی که سجده مینمایند. حقیقتی در مورد اهل کتاب است که همه آنها در یک سطح از ایمان نیستند. عده ای از آنها ایمان می آورند و با دین حق همراه می شوند، اما عده ای دیگر عناد می ورزند و علی رغم یافتن راه هدایت، باز هم سعی در کتمان حق و گمراه کردن سایرین دارند. هَا أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلا یُحِبُّونَکُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ وَإِذَا لَقُوکُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الأنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (آل عمران،۱۱۹) شما کسانی هستید که آنها را دوست میدارید; اما آنها شما را دوست ندارند! در حالی که شما به همه کتابهای آسمانی ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانی شما ایمان ندارند). هنگامی که شما را ملاقات میکنند، (به دروغ) میگویند: «ایمان آوردهایم!» اما هنگامی که تنها میشوند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان میگزند! بگو: «با همین خشمی که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه است.» این آیه و آیات دنبال آن، فوق العاده جالب به بیان و توصیف حالات اهل کتابی که منافقانه در صدد دوستی با مسلمانان هستند، می پردازد. خداوند شاهد رفتار آنها و آنچه در دلهایشان می گذرد است. به واقع خشم آنها از مسلمانان به گونه ای است که نقشه هایی را در سر می پرورانند. نکته ارتباطی جالبی که می توان برداشت کرد این است که خوشرویی و ظاهر اهل کتاب در برابر مسلمانان نشانگر احترام آنها نمی تواند باشد. چه بسا به خاطر خوف و یا سیاستی به طور مصلحتی این رفتار را داشته باشند و در موقع مناسب بتوانند ضربه حاصل از کینه درون سینه را وارد کنند. لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثِیرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الأمُورِ (آل عمران،۱۸۶) به یقین (همه شما) در اموال و جانهای خود، آزمایش میشوید! و از کسانی که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانی) داده شده ( یهود)، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایستهتر است; زیرا) این از کارهای مهم و قابل اطمینان است. خسته نشدن از مقاومت در برابر فشارها و سختی هایی که معاندین با مسلمانان دارند، توصیه مکرر خداوند است. این توصیه را نوعی هشدار برای آزمایش می توان شمرد. در واقع روحیه تحمل و صبر باید در مسلمانان به اندازه ای باشد که در برابر فشارها و عملیات روانی یهودیان و مشرکان تسلیم نشوند. مشرکان در مکه و یهودیان در مدینه مداوم مشغول به زخم زبان و جوسازی بر علیه مسلمانان بودند و چنین آیه ای می توانست در آن شرایط روحیه مسلمانان را حفظ کند و نوید آینده مطمئن را دهد. وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خَاشِعِینَ لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِیلا أُولَئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ (آل عمران،۱۹۹) و از اهل کتاب، کسانی هستند که به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گردیده، ایمان دارند; در برابر (فرمان) خدا خاضعند; و آیات خدا را به بهای ناچیزی نمیفروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سریع الحساب است. (تمام اعمال نیک آنها را به سرعت حساب میکند، و پاداش میدهد.) اهل کتاب همه یکسان نیستند. در باره شان نزول این آیه گفته شده است که در مورد نجاشی پادشاه حبشه بوده است. به گونه ای که وقتی فوت کرد پیامبر در بقیع از راه دور برای ایشان نماز خواند و خداوند این گونه از اسلام او که البته به صورت مخفی بوده، تقدیر کرده است.(تفسیر نمونه،جلد۳، ص۵) اهل کتابی که دعوت پیامبر را اجابت کرده اند، بنا به این آیه دارای ۵ صفت می باشند: ۱-آنها کسانی هستند که از جان و مال و دل به خدا ایمان می آورند. ۲-آنها به قرآن و آن چه بر شما مسلمانان نازل شده است، ایمان می آورند. ۳-ایمان آنها به پیامبر اسلام در حقیقت از ایمان واقعی به کتب آسمانی خودشان و بشاراتی که در آن آمده است سرچشمه می گیرد بنابراین آنها به آنچه بر خودشان نازل شده نیز ایمان دارند. ۴-آنها در برابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند ۵-آنها هرگز آیات الهی را به بهای ناچیز نمی فروشند (تفسیر جوان،جلد۳، ص۲۱۵) ادامه دارد …..