۳ـ۶٫ جمعیت مدینه در سال دهم هجرتحال پس از این مباحث مقدماتى وارد بحث جمعیت غدیر مىشویم. متأسفانه براى جمعیت غدیر هیچ کدام از راههاى منطقىکه در بند ۴ـ۴ گذشت دیده نمىشود. تنها در روایت عیاشى از امام صادق علیهالسلام قرینه کوچکى براى پذیرش آن هست. امام مىفرماید: پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه بودهاند. در واقع، جمعیت را تفکیک مىکند و این خود قرینهاى است. البته در جاى خود بحث کردیم که با مسامحه مىتوان پذیرفت که اینها اهل مکه نبودند، بلکه حاجیانى بودند که از مکه پیامبر را همراهى نمودند. در مورد روایتى هم که مىگفت عدهاى از یمن آمده بودند نیز گفتیم که آمدن آنها وجهى ندارد.حال با فقدان راههاى شمارش در روایات غدیر، باید دید بین این تعداد روایات که در مورد تعداد جمعیت حاضر در غدیر در ابتداى بحث نقل شد، کدام را مىتوان پذیرفت. در اینجا مىتوان به سراغ قرینه دیگرى رفت تا بتوان به رقم واقعى دست یافت. براى این منظور باید جمعیت مدینه را از سال دوم به بعد بررسى نمود تا دستکم بدانیم مدینه در سال دهم ظرفیت چه تعداد زائر براى انجام حج را داشته است.اگرچه جمعیت حاضر در غدیر فقط اهل مدینه نبودند، اما محور، اهالى مدینهاند، چون در مسیر بازگشت به مدینه این اتفاق بزرگ روى داده است. علاوه بر این، اگرچه جحفه محل احرام اهالى مصر و شام هم هست، اما گفتیم که آن روز هنوز اسلام به مصر و شام نرسیده بود. حال آیا مىتوانیم با توجه به قراین در نقلهاى تاریخى جمعیت تقریبى مدینه را به دست آوریم یا خیر؟ اگر بتوانیم به نتیجهاى نزدیک به واقع دست یابیم آنگاه مىتوانیم به کمک آنها یکى از روایات ذکر شده در مورد جمعیت غدیر را انتخاب نماییم. قراین این مسئله، جمعیتهایى است که در جریانها و حوادث سالهاى قبل بودهاند. بهترین قرینهاى که مىتوانیم از آن استفاده کنیم افزایش جمعیتى است که از سال اول هجرت تا سال دهم اتفاق افتاده است. افزایش جمعیت در گزارشها کاملاً محسوس است و مىتوان از آنها استفاده کرد. البته باید افزایش را نسبى در نظر گرفت. مثلاً در جنگ بدر تعداد سپاه مسلمانان ۳۱۳ نفر، در جنگ خندق سه هزار نفر و هنگام فتح مکه ده هزار نفر و در بازگشت از مکه و در جنگ حنین دوازده هزار نفر گزارش شده است.این امر مىتواند کمک کند تا دریابیم که مدینه طى ده سال تا چه اندازه به لحاظ جمعیت رشد داشته و مسلمانان تا چه اندازه افزایش یافتهاند.توضیح آنکه: در جنگ بدر شمار مسلمانان (منظور سپاه مسلمانان است نه کل جمعیت مسلمانان، اعم از زن و مرد و کودک) ۳۱۳ نفر، در جنگ احد حدود هزار نفر، و دو سال بعد، یعنى در جنگ خندق (با توجه به اینکه جنگ در کنار مدینه بوده و به عبارتى داخل شهر انجام مىشد) حدود سه هزار نفر گزارش شده است. حال اگر مسلمانان طى سه سال بعد دوبرابر هم شده باشند جمعیت سپاه مسلمانان در سال هشتم شش هزار نفر معقول به نظر مىرسد. جالب اینکه براى این احتمال، در تاریخ شاهدى به چشم مىخورد و آن روایتى است که مورخان جمعیت کسانى را که در سال هشتم براى فتح مکه از مدینه بیرون رفتند، بیان نمودهاند. در سیره ابناسحاق آمده است: مسلمانان وقتى به مرالظهران۶۱ رسیدند، ده هزار نفر بودند، هفتصد نفر از آنان از قبیله سلیم بودند و هزار نفر از قبیله مزینه.۶۲ وى در ادامه مىنویسد: از هر قبیله تعدادى آمده بودند.۶۳ از این روایت چنین برمىآید که تمام جمعیت، از مدینه نبودهاند. مؤید این امر، روایت دیگرى است از طبرى که جمعیت را کاملاً تفکیک کرده و کار را براى قضاوت آسان نموده است:ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند: چهارصد کس از بنىغِفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفتصد کس از بنىسلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و همعهدانشان از بنىتمیم و قیس بودند.۶۴چنانچه اعداد این روایت را جمع نماییم عدد ۳۹۰۳ به دست مىآید؛۶۵ یعنى مهاجر و انصارى که از مدینه در سال هشتم براى فتح مکه همراه پیامبر صلىاللهعلیهوآله شدند جمعیتى حدود شش هزار نفر بودهاند و این موافق با همان احتمال ماست.اما گزارش واقدى در مورد جمعیت حاضر در فتح مکه، عددى کمتر از این را نشان مىدهد. وى مىنویسد:مهاجران هفتصد نفر بودند و سىصد اسب همراه داشتند، انصار چهار هزار نفر بودند و پانصد اسب همراه داشتند، مزینه هزار نفر بودند و صد اسب و صد زره همراه داشتند و سه پرچم بزرگ با آنها بود، یکى همراه نعمان بن مقرّن، دیگرى همراه بلال بن حارث، و سومى همراه عبداللّه بن عمرو، اسلم چهارصد نفر بودند و سى اسب داشتند و دو پرچم، یکى را بریده بن حصیب و دیگرى را ناجیه بن اعجم حمل مىکرد، جهینه هشتصد نفر بودند و پنجاه اسب همراه داشتند و چهار پرچم.۶۶بر اساس این روایت، مهاجران و انصار کمتر از پنج هزار نفر بودند. اما با قدرى تسامح، مىتوان عدد شش هزار را که طبرى نقل کرده است با عدد حدود پنج هزار که واقدى آورده نزدیک هم دانست و جمعیت تقریبى را به دست آورد.همینطور گزارشى که از ابنعباس نقل شده مبنى بر اینکه هنگام فتح مکه تمام مهاجران و انصار همراه پیامبر صلىاللهعلیهوآلهشدند و هیچ کس باقى نماند، مؤید حضور چنین تعدادى مىباشد.۶۷ البته روشن است که منظور ابنعباس این نیست که حتى یک نفر هم در مدینه نماند، بلکه غالب جمعیت از مدینه خارج شدند و عدهاى هم که در مدینه ماندند شامل زنان و کودکان و سالخوردگان بود که آنها را لحاظ خواهیم نمود.نکتهاى که باید بدان توجه کنیم اینکه پس از فتح مکه، سپاه اسلام به حنین رفت. نقلهاى تاریخى جمعیت سپاه اسلام را در حنین دوازده هزار نفر گزارش مىکنند. اما نکته بسیار اساسى که اینجا وجود دارد آیهاى از قرآن کریم است که مىفرماید:لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فى مَواطِنَ کَثیرَهٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرینَ؛۶۸ خدا شما را در بسیارى از جاىها یارى کرد. و نیز در روز حنین، آن گاه که انبوهىِ لشکرتان شما را به شگفت آورده بود، ولى براى شما سودى نداشت و زمین با همه فراخىاش بر شما تنگ شد و بازگشتید و به دشمن پشت کردید.از این آیه مىتوان برداشت کرد که دوازده هزار نفر، جمعیت بسیار عظیمى بوده است که مسلمانان با دیدن آن به خود مغرور شدند؛ به بیان دیگر، مسلمانان جمعیت بىسابقهاى را مشاهده کرده و به وجد آمده بودند. علت این امر هم کاملاً روشن است، چون مسلمانان هنگام خارج شدن از مدینه ـ همانطور که گفتیم ـ شش هزار نفر بودند، و در بین راه، چهار هزار نفر و طبق روایت طبرى ۳۹۰۳ نفر به آنها اضافه شدند که مجموعا ده هزار نفر بودند. آن گاه پس از فتح مکه دو هزار نفر از مردم مکه همراه آنها شدند؛ یعنى در واقع، جمعیتى که از مدینه خارج شد دقیقا دوبرابر شدند و همین امر سبب تعجب و غرور آنها گردید. این آیه از قرآن مىتواند قرینه خوبى براى ما باشد.روشن است که در اینجا چهار هزار نفرى را که از مناطق دیگر آمده بودند، نمىتوانیم جزء جمعیت مدینه به حساب آوریم. اگرچه این افراد در جریان غدیر مىتوانستند حضور داشته باشند، اما از جمعیت مدینه به حساب نمىآیند.قرینه دیگر، جمعیت حاضر در تبوک است. اولاً: اشکال اختلاف روایات در مورد تبوک وارد است. در بین نقلهاى تاریخى، تعداد مسلمانان در تبوک سى هزار،۶۹ هفتاد هزار، یکصد هزار۷۰ و حتى ۱۲۰ هزار نفر۷۱ گزارش شده است. ثانیا: نباید تصور شود که همه این افراد از مدینه بودند. مدینهاى که در سال هشتم، شش هزار نفر را به فتح مکه فرستاد، چگونه ممکن است طى یک سال جمعیتش پنج برابر شود. بر فرض که این آمار صحیح باشد باید گفت که از مدینه، مکه و از قبایل اطراف این دو آمدند. ثالثا: به نظر نگارنده باز هم در این آمار، امکان مبالغه وجود دارد. همین اختلاف نقلها شاهدى بر مبالغه ناقلان و گزارشگران است.سال نهم به نام عامالوفود مشهور است؛ سالى که نمایندگان قبایل مختلف عربستان به مدینه مىآمدند و تبعیت خود را از پیامبر صلىاللهعلیهوآله اعلان مىکردند. در واقع، این مسئله ناشى از فتح مکه و قدرت مطلق پیامبر صلىاللهعلیهوآله در منطقه بود، از این رو، قدرتهاى کوچک چارهاى جز این نداشتند تا زیر پرچم رسولاللّه قرار گیرند.به نظر نگارنده عامالوفود تغییر چندانى در جمعیت مدینه که هسته مرکزى مسافران حجهالوداع و خمیرمایه جمیعت غدیرند ایجاد نکرد، زیرا در این سال صرفا نمایندگانى از قبایل و قدرتهاى کوچک به مدینه مىآمدند و اعلان تبعیت مىکردند، اما شاهدى در تاریخ نداریم که این افراد در مدینه ماندگار شده باشند. بر فرض که اینها در مدینه مانده باشند تعدادشان آنقدر نبوده که سبب تغییر اساسى در جمعیت مدینه شوند. در برخى وفدها تعداد آنقدر کم بوده که در کتابهاى تاریخى مىتوان حتى اسامى برخى از این افراد را یافت.۷۲نکته مهمتر اینکه از این افراد تازهمسلمان که فقط رؤساى ایشان به مدینه آمدند و اظهار اسلام کردند، بعید مىنماید که هنوز یکسال از اظهار اسلامشان نگذشته همراه با پیامبر عازم سفر حج شوند، این افراد صرفا اصول اسلام را شنیدند و پذیرفتند. توجه به ماجراى ارتداد که در زمان حیات پیامبر آغاز شد تأییدى بر این نکته است.آخرین نکته در این بحث، جیش اسامه است که در نقلهاى تاریخى تعداد جیش اسامه تنها سه هزار نفر گزارش شده است.۷۳ این امر، احتمال ما مبنى بر مبالغه در تبوک را تقویت مىکند. نیز حاکى از این نکته بسیار مهم است که در حوادث پى در پى، ضرورتىندارد آمار شرکت کنندگان نیز افزایش یابد و همه شرکت نمایند. بر فرض که در تبوک سى هزار نفر هم بودهاند، اما در جیش اسامه سه هزار نفر بیشتر شرکت ندارند. به نظر نگارنده این سه هزار نفر را مىتوان سپاه مدینه تلقى کرد. نتیجه اینکه اگر شرکت کنندگان در فتح مکه، سالخوردگان و کودکان و افراد باقىمانده در مدینه و افرادى را که احیانا در دو سال بعد به جمعیت مدینه افزوده شدهاند، جمع نماییم، معقول به نظر مىرسد که جمعیتى حدود ۲۵ هزار نفر در سالهاى منتهى به وفات پیامبر صلىاللهعلیهوآله ساکن مدینه باشند.۷۴ این آمار علاوه بر شواهد گذشته، از این قانون نیز پیروى مىکند که یک نفر سرباز در میدان جنگ ـ یا یک مسافر ـ دستکم یک خانواده سه نفرى را در منزل رها کرده و به میدان نبرد آمده است. در نقلهاى تاریخى نیز تأییدى بر این مطلب به چشم مىخورد که در اینجا ذکر مىکنیم. اهلسنت روایتى را از شافعى نقل مىکنند که گفته است: زمانى که پیامبر صلىاللهعلیهوآله از دنیا رفت شصت هزار نفر مسلمان بودند؛ سى هزار نفر در مدینه و سى هزار نفر دیگر در باقى بلاد و قبایل.۷۵ این رقم گرچه با آنچه ما بدان رسیدیم مطابقت کامل ندارد، اما بسیار به هم نزدیکاند.۳ـ۷٫ حج گزاران مدینهتاکنون جمعیت تقریبى مدینه را به دست آوردیم. اینک باید ببینیم که چه تعداد نفر مىتوانستند به عنوان حجگزار، از مدینه و اطراف خارج شوند و پیامبر را همراهى کرده و در راه بازگشت، در غدیر سخنان پیامبر را بشنوند؟ اما قبل از اینکه به نتیجه برسیم و جمعیت حجگزار مدینه را تخمین بزنیم، لازم است آنچه تاکنون گفتهایم ارزیابى نموده و مقومات و مستبعدات آنها را بررسى کنیم. به عبارت دیگر، ببینیم چه عواملى سبب مىشود جمعیت خارج شونده از مدینه زیاد باشد و چه فاکتورهایى سبب مىشود که قول جمعیت کمتر را انتخاب نماییم.۳ـ۷ـ۱٫ مقومات۱٫ فتح مکه: پس از فتح مکه افرادى همراه پیامبر وارد مدینه شدند؛۲٫ اولین حج: سال دهم اولین حجى است که پیامبر صلىاللهعلیهوآله قصد انجام آن را دارد که بدون درگیرى و با خیالى آسوده اتفاق خواهد افتاد. بعید نیست که افراد زیادى مایل باشند در یک حج رسمى و بدون درگیرى شرکت نمایند. بهویژه اگر اسنادى داشته باشیم حاکى از دعوت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله از قبایل مسلمان اطراف مدینه براى شرکت در مراسم حج، و اجابت آنها باشد.۳ـ۷ـ۲٫ مستبعدات۱٫ شیوع بیمارى آبله یا حصبه قبل از حرکت کاروان حج: طبق گزارشى، عدهاى از اهالى مدینه نتوانستند پیامبر صلىاللهعلیهوآلهرا در سفر حجهالوداع همراهى کنند و علت آن نیز شیوع بیمارى بود. این گزارش در کتاب السیره الحلبیه آمده که مىنویسد: «وعند خروجه صلىاللهعلیهوآله للحج أصاب الناس بالمدینه جدرى أو حصبه منعت کثیرا من الناس من الحج معه».۷۶ به نظر مىرسد که هیچ انگیزهاى براى جعل این روایت نیست و در این صورت، مدینه نمىتوانست جمعیت زیادى را روانه حجهالوداع نماید.۲٫ تحمل جمعیت. ۳٫ اختلاف اقوال.۴٫ باید توجه داشت که تعداد سپاه اسلام در جنگ حنین که دوازده هزار نفر گزارش شده آنقدر در نظر مسلمانان زیاد بود که طبق آیه قرآن به خود مغرور شدند. این امر نشانه آن است که آن روز دوازده هزار نفر مساوى بوده با یک جمعیت بىسابقه و عظیم.۵٫ عامالوفود: این مسئله، افزایش جمعیت مسلمانان را در پى داشت نه افزایش جمعیت مدینه را. این نکتهاى بسیار مهم و اساسى است که کمتر بدان توجه شده است. همین طور آمار افرادى معدود که در اوایل هجرت همراه پیامبر صلىاللهعلیهوآلهبه مدینه هجرت کردند یا بعداً وارد مدینه شدند و جا و مکانى در مدینه نداشتند و لذا در صفه مسجد ساکن شدند، در تاریخ مشخص است و قابل توجه نیست. بنابراین، پذیرفته نیست که بدون دلیل جمعیتى را به جمعیت مدینه اضافه کنیم.۶٫ در جریان فتح مکه و نیز غزوه تبوک احساس مسئولیت نسبت به جنگ سبب مىشود جمعیت بیشترى پیامبر صلىاللهعلیهوآله را همراهىنمایند، در حالى که در سال دهم صرفا حجگزاردن با پیامبر است که مىتواند انگیزهاى براى مسلمانان باشد. بنابراین اگر افراد زیادى نروند، هیچ توبیخى براى آنها وجود نخواهد داشت. اما به صورت طبیعى هر مسلمانى مشتاق است در این سفر معنوى پرجاذبه شرکت کند، بهویژه آنکه جنبه آموزشى نیز دارد.۷٫ در جریان حدیبیه، روایات متفاوت است و حتى هفتصد نفر هم گفته شده است. اما با نگاه خوشبینانه تنها ۱۵۰۰ نفر در همراهى با پیامبر صلىاللهعلیهوآله حاضر شدند و به مکه رفتند.۷۷ همینطور در خیبر ۱۵۰۰ نفر بودند،۷۸ در حالى که در خندق که دو سال قبل از این بود سه هزار نفر حاضر بودند. پس وجهى ندارد که در همه حوادث، همه حاضر باشند و در هر حادثهاى آمار افزایش یابد.۸٫ جیش اسامه: بر فرض که در تبوک سى هزار نفر بودند، ضرورتى نداشت که همه در حجهالوداع نیز شرکت داشته باشند. چه بسا مانند جیش اسامه ـ در عین حالى که جنگ است و همه باید شرکت کنند ـ اما سه هزار نفر بیشتر نبودند. ضرورتى براى شرکت همه در همه اتفاقات نیست.۹٫ مردم مدینه دو سال قبل از این، در سال هشتم (این صرفاً احتمال است) سفر مکه را تجربه کردهاند و چه بسا چندان اشتیاق به انجام دوباره چنین سفر خسته کنندهاى نداشته باشند.در پایان این بحث با توجه به آنچه گذشت، مىتوان گفت که حجگزاران مدینه که محور جمعیت حاضر در غدیرند و خمیرمایه این جمعیتاند چیزى حدود پنج هزار نفر بوده و بیش از این نمىتوان تصور نمود، چنانکه در نقل شعیرى در جامع الاخبار که حاضران در غدیر را هفده هزار نفر گزارش کرده بود نیز پنج هزار نفر را از مدینه و بقیه را از یمن مىدانست.۷۹ اگرچه ما روایت را به دلیل حضور یمنىها رد کردیم اما یک بخش آن مىتواند تأییدى بر گفتههاى ما باشد. نیز روایت عیاشى که مىگوید پنج هزار نفر از مدینه خارج شدند۸۰ تأیید دیگرى است.۳ـ۸٫ حاضران در مکه هنگام حجهالوداعقول رایج در میان منابع اهلسنت این است که جمعیت حاضر در مکه در حجهالوداع چهل هزار نفر بودهاند.۸۱ البته اقوال دیگرى نیز هست که مىتوان به هفتاد هزار،۸۲ نود هزار،۸۳ یکصد هزار،۸۴ ۱۱۴ هزار،۸۵ ۱۲۰ هزار۸۶ و در نهایت ۱۳۰ هزار نفر اشاره کرد.۸۷ به نظر مىرسد که در این اقوال، بسیار مبالغه شده است. ما، در بحث تحمل جمعیت گفتیم که حضور این تعداد زائر بسیار بعید مىنماید. با توجه به اینکه بیشتر نقلها چهل هزار نفر را گزارش کردهاند به نظر مىرسد با قدرى تسامح مىتوان آن را پذیرفت.۳ـ۹٫ حاضران در غدیرحال در بین ده روایتى که در آنها به جمعیت غدیر اشاره شده و در ابتداى بحث آورده شد، به نظر مىرسد روایت عیاشى از امام صادق علیهالسلام که خارج شوندگان از مدینه را پنج هزار نفر دانسته، مدرک و سندى براى رسیدن به عدد نزدیک به واقع است. البته با ذکر این نکته که براى ما مشخص نیست پنج هزار نفر دیگر اهل کجا بودند. در واقع، پنج هزار نفر دوم براى ما بلاتکلیف بوده و هنوز ثابت نشده است. گذشت که آمدن مکىها تا فاصله ۱۸۰ کیلومترى، هیچ توجیهى ندارد. اهالى یمن نیز مىبایست به سمت جنوب بروند. پس مىتوان گفت که چه بسا عدهاى از مناطق شمالى شبهجزیره و احیانا اهالى جنوب عراق، پیامبر صلىاللهعلیهوآله را همراهى کردهاند، چراکه هنوز عراق و شام مسلمانى نداشت تا حجگزار داشته باشد. شواهدى که ما را در انتخاب روایت عیاشى کمک مىکند تا آن را به عنوان سند بحث خود قرار دهیم از این قرارند:۱٫ منبع روایت: تفسیر عیاشى به عنوان منبعى کهن و پذیرفته شده نزد شیعه است. نیز در مقایسه با منابع دیگر، مانند تفسیر فرات کوفى۸۸ (قرن چهارم)، جامع الاخبار (قرن ششم)، الاحتجاج (قرن ششم)، مناقب آل ابیطالب (قرن ششم)، تذکره الخواص(قرن ششم)، نهج الایمان (قرن هفتم) و سمط النجوم العوالى (قرن دوازدهم) از لحاظ زمانى مقدمتر است.۲٫ تأیید روایت: ابن شهرآشوب و شیخ حرّ عاملى نیز همین روایت را نقل مىکنند که توضیح آنها گذشت.۸۹۳٫ شأن نزول: عیاشى این روایت را ذیل آیه ابلاغ آورده که نزد شیعه کاملاً پذیرفته شده است.۴٫ منطق شمارش: در این روایت، پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه دانسته شده است. گرچه این تفکیک خود مىتواند دلیلى بر رد این قول باشد، چون دلیلى بر حضور مکىها نیست. اما از آنجا که بر اساس مباحث گذشته، خارج شوندگان از مدینه پنج هزار شمرده شدهاند، لذا مىتواند سند و مدرکى براى ما باشد. نگارنده بر این باور است که گرچه تعداد حجگزاران مدینه را تخمین زدهایم، اما براى جمعیت حاضر در غدیر دستکم نیاز به نقل تاریخى داریم. بر این اساس، در میان ده روایتى که گذشت به نظر مىرسد نزدیکترین قول به محاسبات ما همین روایت عیاشى است.۵٫ جمعیت کل حجگزاران در مکه: گذشت که نزد اهلسنت، مشهور آن است که چهل هزار نفر در حجهالوداع در مکه حضور داشتند. بر فرض که این آمار نزدیک به واقع باشد، حال اگر حجگزاران اهالى مکه، یمن و طائف و قبایل مسلمان بادیهنشین را از این چهل هزار نفر کسر کنیم، چیزى حدود پنج هزار نفر براى مدینه و حدود پنج هزار نفر براى قبایل شمالى نجد و نیز قبایلى که حدفاصل مدینه تا جحفه بوده و احتمالاً پیامبر را همراهى کردهاند، عده قابل قبولى است. باید توجه داشت که مکه، طائف و یمن جمعیت معتنابهى داشتهاند.۹۰نتیجهبا توجه به موقعیت جغرافیایى غدیر، روشن شد که محور و هسته اصلى حاضران در غدیر، اهالى مدینه و بقیه از قبایل اطراف مدینه و چه بسا قبایل شمالى نجد بودهاند. نیز بر اساس مباحثى که درباره جمعیت مدینه گفته شد، معلوم شد که مدینه ظرفیت فرستادن حدود پنج هزار نفر را به مکه داشته است. از این رو با تمسک به روایت عیاشى که پنج هزار نفر از حاضران در غدیر را مدنى مىداند و همچنین گزارش جامع الاخبار، به این نتیجه مىرسیم که حدود پنج هزار نفر از اهالى مدینه و تعدادى نیز از قبایل اطراف در غدیر حاضر بودهاند. چنانچه بخواهیم روایت ده هزار نفر عیاشى را بپذیریم، باید توجیهى براىپنج هزار دیگر داشته باشیم.
پی نوشت ها:
۶۱٫ منطقهاى حدود ۶۰ کیلومترى شمال غربى مکه.۶۲٫ ابن هشام، السیره النبویه، ج ۴، ص ۳۴٫ ۶۳٫ همان.۶۴٫ طبرى، همان، ج ۳، ص ۱۱۹۳٫ واقدى مىنویسد: چون رسول خدا صلىاللهعلیهوآله موضوع جنگ را آشکار فرمود میان مسلمانان اهل بادیه و اطراف مدینه کسى را گسیل فرمود و پیام داد: هر کس به خدا و روز رستاخیز معتقد است باید که ماه رمضان در مدینه حاضر باشد و به هر ناحیه، رسولى گسیل داشت آنچنان که قبایل اسلم، غفار، مزینه، جهینه و اشجع در مدینه جمع شدند و آنها و اعراب دیگر از مدینه بیرون آمدند، ولى بنىسلیم در قدید به پیامبر پیوستند. واقدى، المغازى، ص ۶۱۱٫۶۵٫ البته ابن اثیر در الکامل این جمعیت را سه هزار و پانصد نفر نقل مىکند ابن اثیر، الکامل، ج ۷، ص ۲۸۹٫ ۶۶٫ واقدى، همان، ص ۶۱۲٫۶۷٫ ابن عباس گوید: پس از آن پیمبر راه سفر گرفت … و ده هزار کس از مسلمانان همراه وى بود، مردم سلیم و مزینه آمده بودند و از هر قبیله تعدادى مسلمان آمده بود. همه مهاجر و انصار با پیمبر آمده بودند و هیچ کس از آنها به جاى نمانده بود ر.ک: طبرى، همان، ج ۳، ص ۱۱۸۰٫۶۸٫ توبه۹ آیه ۲۵٫۶۹٫ ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۲۶؛ مسعودى، التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۵؛ واقدى، همان، ج ۳، ص ۱۰۴۱؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۷؛ مقدسى، البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۹ و صالحى شامى، سبل الهدى والرشاد، ج ۹، ص ۴۴۳٫۷۰٫ شرح سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۲۱: «وقد بلغوا فى غزوه تبوک التى آخر غزوات النبى صلىاللهعلیهوآله مئه الف».۷۱. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۰۴٫۷۲٫ مىتوان به کتاب ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۵۶۱ به بعد اشاره کرد. نیز کتابهایى نظیر الاصابه و اسدالغابه ذیل نام برخى از افراد که در وفدى حضور داشتند.۷۳٫ مطهر بن طاهر مقدسى، همان، ج ۵، ص ۱۵۲ و نیز ر.ک: على بن حسامالدین متقى هندى، کنز العمال، ج ۱۰، ص ۲۵۷٫۷۴٫ نگارنده تأکید مىکند که این تعداد جمعیت نیز با نگاهى خوشبینانه است و به نظر مىرسد مدینه در زمان وفات پیامبر کمتر از اینها جمعیت داشته است. به عبارتى، روایات و قراین ما را به چنین نتیجهاى مىرساند.۷۵٫ «روى أبوبکر الساجى فى مناقب الشافعى عن محمد بن عبدالله بن عبد الحکم قال أنبأنا الشافعى قال قبض الله رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله والمسلمون ستون ألفا ثلاثون بالمدینه وثلاثون الفا فى قبایل العرب و غیر ذلک و هذا إسناد جید» عبدالرحیم بن الحسین عراقى، التقید و الایضاح، ج ۱، ص ۳۰۶٫۷۶٫ حلبى، همان، ج ۳، ص ۳۰۸٫۷۷٫ ابن شهرآشوب، همان، ج ۱، ص ۹۱٫۷۸٫ «و کان الجیش ألفا و خمسمائه» ابن سعد، همان، ج ۲، ص ۸۱٫۷۹٫ شعیرى، همان، ص ۱۰٫۸۰٫ عیاشى، همان، ج ۱ ، ص ۳۳۲٫۸۱٫ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۱۳۷: «و قد کان معه علیهالسلام فى حجه الوداع قریب من أربعین ألفا» سراجالدین عمر بن على بن احمد انصارى، المقنع فى علوم الحدیث، ج ۲، ص ۴۹۷ و سیره النبى المختار، ج ۱، ص ۷۷: «وفى السنه العاشره حج حجه الوداع وحج بأزواجه کلهن وبخلق کثیر فحضرها من الصحابه أربعون ألفا رضى الله عنهم».۸۲. السیره الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸٫۸۳٫ زرقانى، شرح زرقانى، ج ۲، ص ۳۴۱: «عن عائشه أن رسول الله عام حجه الوداع خرج إلى الحج فى تسعین ألفا». السیره الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸٫۸۴٫ حلبى، همان، ج ۳، ص ۳۰۸٫۸۵٫ همان.۸۶٫ همان.۸۷٫ محمد شمسالدین عظیمآبادى، عون المعبود، شرح سنن ابى داود، ج ۵، ص ۲۵۳٫۸۸٫ البته با تسامح مىتوان گفت که عیاشى و فرات، همعصر بودهاند. اگرچه تاریخ وفات فرات کوفى مشخص نیست.۸۹٫ ابن شهرآشوب، همان، ج ۳، ص ۲۶ و شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۹٫۹۰٫ گذشت که شرح الاخبار دوازده هزار نفر از حاضران در غدیر را از اهل یمن گزارش کرده است.
منابع:۱٫ قرآن کریم، ترجمه عبدالحمید آیتى.۲٫ ابن اثیر، اسدالغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ ق.۳٫ ابناثیر، عزالدین على، الکامل فى التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسه مطبوعاتى علمى، ۱۳۷۱٫۴٫ ابن تیمیه حرانى، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوى، تحقیق عبدالرحمن بن محمد العاصمى النجدى، چاپ دوم: مکتبه ابن تیمیه، [بىتا].۵٫ ابن جبر، زینالدین على بن یوسف، نهج الایمان، تحقیق سیداحمد حسینى، چاپ اول: مشهد، مجتمع امام هادى علیهالسلام، ۱۴۱۸٫۶٫ ابنجوزى، أبوالفرج عبدالرحمن بن على بن محمد، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، چاپ اول: بیروت، دارالکتبالعلمیه، ۱۹۹۲ م.۷٫ ابن جوزى، تذکره الخواص تمامى الامه بذکر خصائص الائمه، مجمع جهانى اهل بیت، ۱۴۲۶٫۸٫ ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه تاریخ، ترجمه محمد پروین گنابادى، چاپ هشتم: تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۵٫۹٫ ابنسعد، الطبقات الکبرى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴٫۱۰٫ ابنشهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹٫۱۱٫ ابن طاووس، سیدعلى، اقبال الاعمال، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷٫۱۲٫ ابن عربى، ابوبکر محمد بن عبدالله، العواصم من القواصم فى تحقیق مواقف الصحابه بعد وفاه النبى صلىاللهعلیهوآله، تحقیق محبالدین خطیب و محمود مهدى استانبولى، چاپ دوم: بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۷ ق.۱۳٫ ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ ق.۱۴٫ ـــــــــ، تفسیرالقران العظیم، تحقیق محمدحسین شمسالدین، چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ ق.۱۵٫ ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق مصطفى سقا و ابراهیم ابیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، [بىتا].۱۶٫ اربلى على بن عیسى، کشف الغمه، تبریز، کتبه بنى هاشمى، ۱۳۸۱ ق.۱۷٫ انصارى، سراجالدین عمر بن على بن احمد، المقنع فى علوم الحدیث، تحقیق عبدالله بن یوسف الجدیع، چاپ اول: دارالنشر السعودیه، ۱۴۱۳ ق.۱۸٫ عمادالدین محمد بن ابىالقاسم طبرى، بشارهالمصطفى، تحقیق محمدجواد قیومى، چاپ اول: قم، مؤسسه نشر اسلامى، ۱۴۲۰ ق.۱۹٫ بلاذرى، احمد بن یحیى، انساب الاشراف، تحقیق سهیل ذکار و ریاض زرکلى، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق.۲۰٫ ابنماجه، محمدبن یزید ابوعبداللّه القزوینى، سنن، بیروت، دارالفکر، [بىتا].۲۱٫ بیهقى، ابوبکر بن حسین، دلائل النبوه، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۶۱٫۲۲٫ ثقفى کوفى، ابراهیم بن محمد کوفى، الغارات، ترجمه عزیزالله عطاردى، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳٫۲۳٫ حضرمى شافعى، محمد بن عمر بحرق، سیره النبى المختار، تحقیق محمد عنان نصوح عزقول، چاپ اول: بیروت، دارالحاوى، ۱۹۹۸ م.۲۴٫ حلبى، على بن برهانالدین، السیره الحلبیه فى سیره الأمین المأمون، بیروت، دارالنشر ـ دارالمعرفه، ۱۴۰۰ ق.۲۵٫ حموى، شهابالدین ابوعبدالله یاقوت بن عبداللّه، معجم البلدان، چاپ دوم: بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵ م.۲۶٫ خصیبى، حسین بن حمدان، الهدایه الکبرى، چاپ چهارم: بیروت، مؤسسه بلاغ ، ۱۴۱۱ ق.۲۷٫ خویى، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، مرکز نشر آثار شیعه، ۱۴۱۰ ق.۲۸٫ ذهبى، شمسالدین، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام، چاپ دوم: بیروت، دارالکتاب العربى، ۱۴۱۳ ق.۲۹٫ زرقانى، محمد بن عبدالباقى بن یوسف، شرح على موطأ الإمام مالک، چاپ اول: بیروت، دارالنشر ـ دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ق.۳۰٫ شعیرى، تاجالدین، جامع الأخبار، قم، انتشارات رضى، ۱۳۶۳٫۳۱٫ صالحى شامى، محمد بن یوسف، سبل الهدى و الرشاد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴ ق.۳۲٫ صدوق، محمد بن على، الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ ق.۳۳٫ طبرسى، احمد بن على، الاحتجاج، مشهد مقدس، نشر مرتضى، ۱۴۰۳ ق.۳۴٫ طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵٫۳۵٫ عاصمى مکى، عبدالملک بن حسین، سمط النجوم العوالى فى أنباء الأوائل والتوالى، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و على محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ ق.۳۶٫ عاملى، شیخ حر، وسائل الشیعه، قم، مؤسه آل البیت علیهمالسلام، ۱۴۰۹ ق.۳۷٫ عراقى، عبدالرحیم بن حسین، التقیید و الایضاح، تحقیق محمد بن عثمان، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، ۱۹۷۰ م.۳۸٫ عظیمآبادى، محمد شمسالحق، عون المعبود شرح سنن ابى داوود، چاپ دوم: بیروت، الکتب العلمیه، ۱۹۹۵ م.۳۹٫ عیاشى، تفسیر عیاشى، تحقیق سیدهاشم رسول محلاتى، تهران، چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰ ق.۴۰٫ فتال نیشابورى، روضه الواعظین، قم، انتشارات رضى، [بىتا].۴۱٫ فلاحزاده، محمدحسین، فصلنامه علوم حدیث، سال سوم، شماره ۷، بهار ۱۳۷۷٫۴۲٫ کلینى، محمدبن یعقوب، الکافى، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۳۶۵٫۴۳٫ کوفى، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر، محمد کاظم محمودى، چاپ اول: تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، ۱۴۱۰ ق.۴۴٫ کوفى، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، تحقیق محمدباقر محمودى، چاپ اول: مجمع احیاءالثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۲ ق.۴۵٫ مجلسى، علامه محمدتقى، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه وفا، ۱۴۰۴ ق.۴۶٫ مسعودى، أبوالحسن على بن الحسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل صاوى، قاهره، دارالصاوى، [بىتا]، (افست قم، مؤسه نشر المنابع الثقافه الاسلامیه).۴۷٫ مغربى، قاضى نعمان، شرحالاخبار فى فضائل الائمه الاطهار، تحقیق سیدمحمد حسینى جلالى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، [بىتا].۴۸٫ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فى معرفه حججالله على العباد، قم، انتشارات کنگره جهانى شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق.۴۹٫ مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبه الثقافه الدینیه، [بىتا].۵۰٫ واقدى، محمد بن عمر، کتاب المغازى، تحقیق مارسدن جونس، چاپ دوم: بیروت، مؤسه الأعلمى، ۱۴۰۹ق.۵۱٫ هندى، علاءالدین على بن حسامالدین، کنز العمال فى سنن الأقوال والأفعال، تحقیق محمود عمر دمیاطى، چاپ اول: بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.۵۲٫ یعقوبى، تاریخ یعقوبى، بیروت، دارصادر، [بىتا].۵۳٫ ـــــــ، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، چاپ اول: تهران، انتشارات علمى فرهنگى، ۱۳۷۱٫۵۴٫ یوسفى غروى، محمدهادى، موسوعه التاریخ الاسلامى، قم، مجمع الفکر الاسلامى، ۱۴۱۷ ق.