بررسی آرای تاریخی دکتر محمد عبدالرحمن و بن عباس معتوق در ارتباط با آل بویه، شیعه و عباسیان(۳)

۳. آل بویه و حیات علمی با آنکه عصر حکمرانی آل بویه، دوران شکوفایی علمی، پیشرفت فرهنگی، عصر روشنگری، انسان گرایی، خردورزی و حتی عصر طلایی توصیف شده است (کرمر، ۱۳۷۵، صص ۲۱، ۳۵، ۴۰ و ۸۲)، اما عده ای، ناجوانمردانه می کوشند سهم آنان را در ایجاد نشاط علمی ناچیز شمرده، عظمت حیات علمی این دوران را نتیجه ی روند طبیعی خلافت عباسی به حساب آوردند (عباس معتوق، ۱۹۷۷، ص۹۱). بحث اصلی این است که آیا نشاط علمی در عهد آل بویه که آن را نوگرایی و نوزایی اسلامی نیز عنوان کرده اند (متز، ۱۳۶۲، ج۱، ص۲۰۱ و صفحات بعد)، ادامه و استمرار روند فکری قبلی است و آل بویه در این زمینه نقشی نداشته اند و آیا پس از آنان هم وضعیت علمی و حرکت و نهضت فکری به سیاق گذشته بود؟به جز مأمون و تعدادی چند از خلفای عباسی که سعی در گسترش دانش، خاصه نسبت به علوم بیگانگان، آن هم برای مقاصد حکومتی خویش داشتند، عموماً خلیفگان عباسی و به پیروی از علمای اهل تسنن، نظر خوشی نسبت به علوم بیگانه نداشتند و گاه آن را بدعت می دانستند. در عهد آل بویه به دلیل اعتقاد شیعی یا روحیه ی تسامح طلبی آنان، مردم و به ویژه علما و دانشمندان از هر گروه و فرقه اجازه یافتند عقاید خویش را ابراز کنند تا بحث ها، مناظرات علمی و کلامی رونق خاصی بیابند. تعداد دانشمندان به لحاظ کمی و اهمیت آنان از نظر کیفی، در این زمان آن گونه است که نظر همه مورخان و محققان را به خود جلب کرده است و به ویژه تنوع موضوعی علوم نیز در این زمان جالب توجه است (حتی، ۱۳۶۳، صص۱۵۱، ۱۹۴، ۳۸۴و ۴۱۸/ امیرعلی، ۱۳۲۰، ص۳۰۶/ زرین کوب، ۱۳۶۸، ج۲، ص ۴۸۱-۴۸۵/ میه لی، ۱۳۷۹، ص۱۱۸). در اینکه آیا خلفای این عهد موجب این رونق بوده اند یا امیران بویهی در این مورد نقش بسزایی داشته اند، تاریخ گواه مطلب است. تاریخ به خوبی نشان می دهد در این دوران خلفا قدرتی نداشتند و علاوه بر آن، تعصب ایشان به خصوص نسبت به مذهب حنبلی که پیرو صرف حدیث بود، این فرض را تأیید نمی کند؛ از آن گذشته، افراط آنها در خوش گذرانی و عیاشی، مجال این کار به آنان نمی داد (مسعودی، ۲۰۰۵م، ج۲، صص ۳۱۸، ۳۳۳و ۳۳۴/ ابن اثیر، ۱۹۹۸م، ج۷، صص ۱۸۷، ۲۰۶-۲۰۷ و ۳۰۴/ نخجوانی، ۱۳۵۷، ص۲۲۱-۲۲۲/ مستوفی، ۱۳۸۱، ص۳۴۶-۳۵۲/ اشپولر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۵/ابراهیم حسن، ۲۰۰۱م، ج۳، صص ۲۵۵-۲۵۶/ الخضری بک، ۲۰۰۵م، صص۳۲۰، ۳۳۰ و ۳۳۱).
الف) نشاط علمی در دوره آل بویه امیران بویهی شیعی مذهب، نقش مهمی در ایجاد نشاط علمی در دوران خود داشتند، البته سایر حکومت های شیعی در این عصر، مانند فاطمیان و حمدانیان نیز شاهد این شکوفایی بودند (CANARD, M,1960, vol. II,P.854f/idem, 1988,vol, III,P.128).هرچند بعضی ها همچون فؤاد سزگین، اصرار دارند دوران شکوفایی تمدن اسلامی را به قرون چهارم و پنجم منحصر نکنند و آن را تا قرون هفتم و هشتم هجری بکشانند، اما به نظر می رسد این تنوع و گونه گونی موضوعات موجود در عصر آل بویه، در آن زمان ها نیست (سزگین، ۱۳۷۱، ص۳۴) و اگر شکوفایی وجود دارد، عمدتاً در زمینه های ادب، لغت، فقه و هنرهای خاص یا مانند آن است. کرمر نیز چنین عقیده ای دارد و در اثر ارزشمند خویش می نویسد:علوم اوایل، به ویژه علوم عقلی، مانند ریاضی، طب، فلسفه و علوم طبیعی با افول حکومت آل بویه به ضعف کامل گرایید. دلیل عمده ی این مسئله را حکومت ترکان و خلق و خوی و شیوه ی فرمانروایی آنان می دانند. ترکان غزنوی از نظر مذهبی سخت متعصب و حاکمان سلجوقی دیوخوی، پست و ستمکار بودند و نسبت به شیعه، آنچنان بدرفتاری کردند که حتی خواجه نظام الملک طوسی با همه ی قدرت خود در دربار آن گفتنی است که از تهمت شیعی بودن بیم داشت (اسحاقی، ۱۳۷۹، ص ۱۶۶-۱۶۷).خواجه نظام الملک بسیار سختگیر بود و مدارس نظامیه ی خود را به سنگر دفاع از مذهب شافعی و کلام اشعری تبدیل کرد (نخجوانی، ۱۳۵۷، ص۲۶۶، ۲۷۰ و ۲۷۹-۲۸۰/ ندا، ۱۹۷۵م، ص۸۷-۸۸). در روزگار حکومت بعد از آل بویه، رشد تصوف، بخش بزرگی از نیروهای فکری جامعه را عملاً از صحنه های علمی و پژوهشی بیرون راند. در روزگار غزنوی و سلجوقی بازار شعر و ادب، خاصه اشعار ستایشی رونق گرفت و ترکان نومسلمان نسبت به مذاهب غیر از حنفی و شافعی به خصوص شیعه و اسماعیلیه، بسیار سختگیر بودند (باسورث، ۱۳۸۱، ج۵، ص۷۵-۷۶/ باسانی، ۱۳۸۱، ج۵، ص۲۸۰).اما آنچه می توان بر آن پای فشرد، این که: با توجه به روح شیعی امرای آل بویه، تساهل و تسامح مذهبی و عقیدتی – که ناشی از تفکر عقلانی شیعه است – زمینه ساز پوشش علمی و فرهنگی ای شد که به کشف، ابداع، بحث و جدل علمی انجامید. داستان تسامح آنان به گونه ای بود که پیروان ادیان مختلف در کنار هم به زندگی مسالمت آمیزی پرداختند و حتی امرایی چون عضدالدوله، وزرایی با اعتقادات گوناگون و از مذاهب مختلف داشت و با آنان به خوبی روزگار می گذراند (مختار العبادی، [بی تا]، ص۱۷۰)؛ این، مسئله ای است که کرمر آن را «انسان گرایی اسلامی» می نامد (کرمر، ۱۳۷۵، صص ۳۶، ۳۷۹و ۳۸۴).آل بویه توانستند زمینه ساز پدید آمدن بدیع ترین آثار علمی و فرهنگی در زمان خود باشند؛ چنان که از بزرگان این عصر، در علم کلام، فلسفه و منطق می توان به قاضی عبدالجبار معتزلی (د. ۴۱۶/۴۱۵/۴۱۴ق)، صاحب کتاب المغنی که شاهکار در کلام اعتزالی است (خطیب بغدادی، ۱۹۳۱م، ج۱۱، ص ۱۱۳/ اسنوی، ۱۹۸۷، ج۱، ص ۱۷۳-۱۷۴/ ابن شهبه، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص ۱۸۳-۱۸۴/ ابن اثیر، ۱۹۹۸م، ج۸، ص ۱۴۲/ ابن مرتضی، ۱۴۰۹م، ص۱۱۲)، سیستانی، محمد بن عمران بغدادی، ابن مسکویه، ابن سینا، سید مرتضی و ابوالحسین بصری اشاره کرد. در پزشکی، ریاضی و نجوم ابن ثابت (د.۳۳۱ق)، ابن طبیب طبری(د.۳۶۶ق)، مجوسی اهوازی (د.۳۸۴ق)، بوزجانی (د.۳۸۸ق) و ابوالخیر جرائی، از مشهوران این زمان هستند. درتاریخ و جغرافی، می توان از مسعودی (د.۳۴۷ق) جهانگرد بزرگ و مورخ پرآوازه ی اسلامی، ابواسحاق محمد فارسی اصطخری (د.۳۴۶ق)، محمد حسن بن محمد قمی و ابوسعید آبی نام برد. در فقه، اصول و تفسیر نیز می توان به ابوبکر احمدبن اسماعیل جرجانی (د.۳۷۱ق)، ابن الطبری (د.۳۷۶ق)، ابوحامد اسفراینی (د.۴۰۶ق) و بسیاری دیگر اشاره کرد. از بزرگان ادب می توان به ابوالحسن مافروخی (د.۳۴۸ق)، ابوالفرج اصفهانی (د.۳۵۶ق)، ابن مرزبان سیرافی صاحب طبقات النجاه و شرح الکتاب سیبویه (د.۳۶۸ق) و ابوعلی حسن بن احمد (د. ۳۸۰ق) صاحب الجامع فی علم القرآن و احمد بن فارس رازی (د.۳۹۵ق) و بدیع الزمان (د.۳۹۹ق) اشاره کرد (سجادی، ۱۳۶۷، ج۱، ص ۶۴۵-۶۴۶/کرمر، ۱۳۷۹، ص۹۰-۹۱ و صفحات بعد / مختارالعبادی، [بی تا]، ص ۱۷۰-۱۷۱/متز، ۱۳۶۲، ج۱، صص ۲۰۵، ۲۰۸و ۲۱۳).
ب) فرصت های استثنایی همان طور که می دانیم، اسلام مشوق علم و دانش بوده و هست. پس از پیامبر اسلام (ص) و نشر علم و دین توسط ایشان، مسیر خلافت عوض شد و متعصبان غاصب برای سرپوش نهادن بر واقعیت غصب، بر روی محورهای دیگر تأکید کردند. آل علی که وارثان علم نبی بودند، در انزوا قرار گرفتند و نتوانستند به بیان معارف الهی – آن طور که باید و شاید – بپردازند. تبعید، شکنجه و آزار و قتل اولاد علی و ارعاب مردم برای جلوگیری از نزدیک شدن به آنها، شرایط مصیبت باری پدید آورد. با آنکه خلفا برای اداره ی جوامع اسلامی سعی می کردند از علوم دیگران استفاده کنند، اما تنها در برهه هایی چند، اولاد علی توانستند به نشر آثار علمی و دینی بپردازند. در دوران زندگی امام باقر و امام صادق (ع)، به سبب شرایط سیاسی پدید آمده که از یک طرف بنی امیه در حال انقراض و بنی عباس در حال استقرار بود، فرصتی پیش آمد تا به نشر آثار علمی و مذهبی پرداخته شود (KOHLBERG,1993, vol. VIII.P.399/ HODGSON, 1965, vol, II,PP,374-375). چنین فرصتی برای این دو امام، استثنایی بود و برای دیگر امامان این فرصت پدید نیامد. دوره ی بعد، زمان مأمون است که می گویند علاقه ی وی به نشر علوم چنان بود که دانشمندان سایر مذاهب را به دارالخلافه دعوت می کرد و به آنها دستور می داد آثار سایر ادیان و ملل را ترجمه کنند و آنها را در اختیار مسلمانان قرار دهند. او مکتب اعتزال را که از عقل و عقلانیت پیروی می کرد، شعار خویش قرار داده بود (REKAYA,1991,vol, VI,P.331 / رفاعی، ۱۳۶۴ق)؛ اما پس از متوکل (د.۲۴۷ق) با محکوم کردن مکتب اعتزال و پیروی از اشاعره، مجدداً اختناق علمی به وجود آمد (KENNEDY,1995,vol,VIII,PP.777-778). متعصبان اهل سنت و حدیث، صرفاً به نشر عقاید خویش می پرداختند و نسبت به علوم دیگر، خاصه فلسفه، ریاضیات، نجوم و مانند آن روی خوش نشان ندادند و گاه تحصیل آن را تحریم کردند (مادلونگ، ۱۳۷۷، ص۶۴-۶۵/ برنال، ۱۳۸۰، ج۱، ص ۲۱۷/Makdisi,1973, vol, III,PP,156-56). بار سوم در دوران حکومت آل بویه بود که به سبب اقتدار آنان و داشتن روحیه ی شیعی و به لحاظ ضعف خلفای عباسی، مجدداً بحث، نظر و ترجمه و تألیف رشد فوق العاده ای یافت تا جایی که این دوران را دوران طلایی علمی تاریخ اسلامی تعبیر کرده اند (صفا، ۱۳۷۴، ص۱۲۶ و صفحات بعد/ کرمر، ۱۳۷۹، ص۹).در این روزگار، فقیهان و متکلمان شیعی به طور خاص و متخصصان سایر رشته ها به طور عام، توانستند به اظهار وجود بپردازند و افکار و آثار علمی خویش را منتشر سازند؛ زیرا آنها در سایر دوره ها جرئت ابراز وجود نداشتند و نمی توانستند افکار خویش را درمقام یک عالم شیعی ابراز کنند. تقیه که تنها برای شیعیان امری واجب تلقی شده و صرفاً به منظور حفظ جان و افکار خویش برای انتقال به موقع آن بوده است، در دوران آل بویه برداشته شد و شیعیان توانستند در کنار سایر ادیان و ملل، در نهضت علمی شرکت کنند و نسان دهند در همه ی زمینه ها حضور فعال دارند (آژند، ۱۳۸۴، ص۲۳۳ و بعد / فقیهی، ۱۳۵۷، ص۴۵۰ و صفحات بعد).علوم فقهی که زندگی فردی و اجتماعی بر آن استوار است و وظایف، حقوق، حدود و اخلاق فردی و اجتماعی در آن ملحوظ است، بیش از همه در این دوران مورد توجه دانشمندان بوده است. آثار فقهی شیعه نیز در این دوره به نهایت کمال رسید. نویسندگان کتب معتبر شیعی، از جمله کلینی (د.۳۲۹ق) صاحب کتاب کافی، شیخ صدوق (د.۳۸۱ق) صاحب کتاب من لایحضره الفقیه و شیخ طوسی (د.۴۶۰ق) صاحب دو کتاب استبصار و تهذیب الاحکام، در این دوره می زیستند (آژند، همان، صص ۲۳۳، ۲۳۴، ۲۳۶، ۲۳۸ و ۲۴۰-۲۴۱).در علم کلام شیعی، شیخ مفید از همه مشهورتر است. این ندیم او را پیشوای متکلمان وصف می کند. وی با مدافعان همه ی مذاهب در عهد آل بویه مناظره می کرد (مکدرموت، ۱۳۶۳، ص۱۸). خطیب بغدادی سنی، به نحوی قابل فهم، از قدرت اقناع کنندگی و توفیق او در جذب افراد متعدد به مذهب خویش، اظهار تأسف می کند (خطیب بغدادی، ۱۹۳۱م، ج۳، ص۲۳۱)؛ همچنان که باقلانی نیز در این عصر در مقام متکلم اهل سنت مشهور است (ابن خلکان، ۱۹۹۷م، ج۲، ص۳۵۹).
ج) تنوع موضوعات علمی و نهضت ترجمه ویژگی مشخص حیات علمی در روزگار آل بویه، این است که علاوه بر شیعیان – که قدرت عرض اندام یافتند – پیروان سایر مذاهب و ادیان نیز به گسترش افکار خویش مشغول بودند. مسیحیان، خاصه یحیی بن عدی، به ترجمه آثار و افکار فلاسفه یونان پرداختند و بسیاری از عقاید آنان را که مبتنی بر خردورزی و عقلانیت فارغ از وحی بود، در جامعه نفوذ دادند. کلام نیز که در صدد پاسخ به شبهات فلسفی بود، رونق یافت. دیدگاه ها درباره ی فلسفه، در این عصر متفاوت است: اهل سنت خاصه حنابله، آن را به کلی رد می کردند. به گفته ی کرمر، در این دوران، کوشش جداگانه ای برای جذب و انتقال میراث فکری یونان باستان وجود داشت. «در فضای جهان وطن این دوران، فلاسفه، طبقه ای خاص خود داشتند». افراد برجسته ی این عصر، یعنی حاملان و حافظان فرهنگ آن، دانشورانی بودند که ذخایر علمی جهان کهن را مطالعه و برای آیندگان حفظ می کردند؛ کاتبان و ندیمانی که نیازشان به دانستن، آنان را به گنجینه ای مطلوب برای ذخیره داشتن تبدیل می کرد؛ امیران و وزیرانی که اغلب مرد قلم و شمشیر بودند. اینان نویسندگانی با استعداد و مدیرانی با کفایت و سرباز و سیاستمدار و ولی نعمتان علوم و فنون بودند (کرمر، ۱۳۷۵، ص هشت).نهضت علمی در این دوره، تنها نهضت احیای فقه اسلامی – شیعی نبود، بلکه علاوه بر کوشش دانشمندان اسلامی، خاصه شیعی، فضای تساهل و تسامح برخاسته از روح شیعی امیران آل بویه، راه را کاملاً برای ورود انواع افکار علمی از سایر مکاتب و مذاهب باز کرده بود. دانشوران مسیحی، پیشتازان فلسفه ی قدیم بودند و برای کشف نسخه های خطی، مسافتی طولانی حتی تا روم شرقی را پیمودند و حاملان اصلی میراث قدیم به جهان اسلام شدند. آنان ضمن ترجمه و تصحیح متون، در مقام اعضای جامعه ی اقلیت، با تزریق افکار یونانی و فلسفی در جریان اعتقادی اکثریت مسلمانان مسلط بر جامعه و در کوششی آشکار برای رهایی از حاشیه نشینی خویش، نقشی نوآورانه داشتند (کرمر، همان، صص ۱۲-۱۳، ۱۳۰-۱۳۳/ همو، ۱۳۷۹، ص۹۹-۱۰۰ و ۱۰۲/ زیدان، ۱۳۶۹، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴).تشویق امیران آل بویه به افکار فلسفی، سبب شد اهل سنت و جماعت که به فلسفه به دیده ی کفر می نگریستند، حامیان آن، یعنی آل بویه را هم تکفیر کنند (عباس معتوق، ۱۹۷۷م، صص۵، ۲۰، ۴۶، ۶۷-۱۱۷ و۱۳۰). حرکات «اخوان الصفا» و توجه خاص آنها به فلسفه ی یونانی نیز مزید بر علت است. آنها دین را با فلسفه ی یونانی آمیختند (دورانت، ۱۳۸۵، ج۴، ص۳۲۵-۳۲۶/ صفا، ۱۳۷۴، ص۲۹۶ و صفحات بعد).علاوه بر امیران علاقه مند به دانش و طرفدار آن، وزیران آنها نیز سهم بزرگی در گسترش علوم معقولات و فلسفه داشتند (kabir, 1964, PP.55،۵۸-۵۹). خانه ی وزیر هم چنان مدرسه ای بود که در آن دانشمندان مختلف گرد هم می آمدند. در مقایسه ی دولت آل بویه با سایردولت ها، به نظر می رسد تعداد فرهیختگان امیر و وزیر این دوره، بیشتر از سایر دوره ها بوده است (کرمر، ۱۳۷۵، صص۱۹و۴۳/ مختارالعبادی، [بی تا]، ص ۱۷۱-۱۷۲). از نمونه های برجسته ی این دوران، وزیراستاد الرئیس ابوالفضل بن عمید و فرزندش ابوالفتح است که هر دو توجه خاصی به فلسفه و علوم داشتند. به ابوالفتح بن عمید، «ذوالکفایتین» صاحب قلم و شمشیر لقب دادند و به صاحب بن عباد، از دیگر وزیران معروف این دوره، «کافی الکفاه» می گفتند (ابن خلکان، ۱۹۹۷م، ج۱، ص۱۲۲/نخجوانی، ۱۳۵۷، صص ۲۲۵و۲۴۳). وی در کلام، شعر و نثر صاحب نظر بوده است. این دو وزیر، صاحب کتابخانه ی عظیمی در شهر ری بودند. به گفته صاحب بن عباد، شمار کتاب های او، ۲۶۰هزار مجلد بوده است (نک به: بهمنیار، ۱۳۸۳).امیران و وزیران آل بویه، ولی نعمتان سخاوتمند دانش بودند و از ملازمان دانش پرور دانشمند خویش، نهایت استفاده را می کردند. آنها برای کسب اعتبار و مشروعیت خویش، نهایت استفاده را می کردند، آنها برای کسب اعتبار و مشروعیت خویش، فرهنگ و علم را زینت محافل خود کرده بودند (بهمنیار، ۱۳۸۳، صص ۱۲-۱۵، ۱۳۰و۱۴۳/شهیدی صالحی، ۱۳۶۶، ج۱، ص۵۳/ مختارالعبادی، [بی تا]، ص۱۷۰).سلاطین آل بویه، خود نیز کم و بیش دارای معلومات متنوعی بودند. عضدالدوله در شمار دانشمندان زمان خود محسوب می شد و درعلوم ادبی و ریاضی تبحر داشت (مستوفی، ۱۳۸۱، صص۴۱۳ و ۴۱۵-۴۱۶). کتابخانه بسیار با شکوه او در شیراز، دارای بهترین و نفیس ترین کتاب ها بوده است. مقدسی کتابخانه او را دیده، از کتاب ها، فهرست ها و نفایس آن بهره برده است (مقدسی، ۱۳۶۱، ج۱، صص ۵ و ۱۵ و ج۲، ص۶۶۷). عزالدوله نیز اهل شعر و ادب بود. شرف الدوله پسر عضدالدوله به هیأت و نجوم علاقه داشت. او با جمعی از علمای زمان خود، رصدخانه ی معروفی بنا کرد. تاج الدوله احمد پسر دیگر عضدالدوله، ادیب ترین و شاعرترین فرمانروایان آل بویه بود. خسرو فیروز پسر جلال الدوله نیز اهل شعر بوده است. حبشی پسر معزالدوله، کتابخانه ای داشت که در آن پانزده هزار جلد کتاب بود (فقیهی، ۱۳۵۷، صص۵۳۱-۵۳۲ و ۵۳۴-۵۳۵/ میه لی، ۱۳۷۹، ص۱۱۸).
نتیجه دولت آل بویه ی ایرانی تبار و شیعی مذهب، در مقطع تاریخی خاص که همان دوران ضعف خلفای عباسی است، به قدرت رسیدند. آنان از نظر سیاسی دارای اقتداری ویژه بودند و توانستند علی رغم داشتن تمایلات و اعتقادات شیعی، به گونه ای عمل کنند که اکثر جامعه به خوبی آنان را بپذیرند. آنان خاصه در نسل اول خویش، منادی برادری، وفای به عهد و خوش رفتاری با مردم بودند. این حکومت، در واقع نمایش قدرت ایرانی شیعی است که توانست بر تارک خلافت عباسی بدرخشد. روزگار آل بویه نسبت به دوران قبل و بعد، حکایت از بهبود نسبی اقتصادی بخش عظیمی از قلمرو آنان دارد. از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز این دوره درخشش خاصی دارد. شکوفایی استعداد فردی قابل توجه است. طبق معمول، افراد با استعداد، برای گذراندن زندگی ناچار بودند به دربار این و آن نزدیک شوند. در دوره آل بویه به علت تسامح آنان به ویژه درامور مذهبی، افراد با استعداد در تختگاه ایشان مجتمع شدند و با وزرای دانش دوست و ادب پرور حکومت کنار آمدند و آن کردند که آنان را خوش می آمد.نکته ی قابل توجه دیگر اینکه: دوران حکومت آنان، عصر درخشش تمدن اسلامی و گسترش فرهنگ و علوم عقلی و نقلی است. اگرچه در گذشته نیز این جنبش در شکل های محدودتری آغاز شده بود، در این دوران در سایه ی تشویق و اهمیت دادن امیران بویهی و وزیران آنان، رونق بسزایی یافت؛ چنان که عصر آنان را عصر رنسانس، نوزایی و تمدن برجسته ی اسلامی نامیدند. در این عصر، به دلیل اعتقاد شیعی با روحیه ی تسامح طلبی آنان، مردم، خاصه دانشمندان و علما از هر گروه اجازه یافتند عقاید خویش را ابراز کنند تا بحث ها و مناظرات علمی و کلامی، رونق خاصی به خود بگیرد. تعداد دانشمندان به لحاظ کمی و اهمیت آنان از نظر کیفی، در این زمان آن گونه است که نظر اکثر مورخان و محققان را به خود جلب کرده است؛ به ویژه تنوع موضوعی علوم نیز در این زمان جالب توجه است. این شکوفایی فرهنگی، با مالکیت دوباره ی مذهب اهل سنت که با حمایت سلجوقیان صورت گرفت، به پایان رسید.
منابع۱. آژند، یعقوب؛ «بویهیان و مذهب» بویهیان؛ به کوشش یعقوب آژند؛ تهران: مولی، ۱۳۸۴.۲. ابراهیم حسن، حسن؛ تاریخ الاسلام؛ الطبعه الخامس عشره، قاهره: مکتبه النهضه المصریه، ۱۴۲۲ق/ ۲۰۰۱م.۳. ابن ابی الوفاء، ابومحمد؛ الجواهرالمضیه فی طبقات الحنفیه؛ هند: مطبعه مجلس دائره المعارف النظامیه، ۱۳۳۶ق.۴. ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل فی التاریخ؛ تحقیق یوسف الدقاق؛ الطبعه الثالثه، بیروت: دارالمکتب العلمیه؛ ۱۹۹۸م.۵. ابن اسفندیار، محمد؛ تاریخ طبرستان؛ تصحیح عباس اقبال؛ چ۲، تهران: خاور، ۱۳۶۶.۶. ابن خلکان، شمس الدین؛ وفیات الاعیان فی انباء ابناء الزمان؛ تحقیق محمد عبدالرحمن مرعشی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.۷. ابن خلدون، عبدالرحمن؛ العبر؛ ترجمه عبدالمحمد آیتی؛ تهران: مؤسسه مطالعات فرهنگی، ۱۳۶۳.۸. ابن شهبه، تقی الدین؛ طبقات الشافعیه؛ تحقیق حافظ عبدالعظیم الخان؛ بیروت: عالم الکتب، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.۹. ابن طقطقی، محمد بن علی؛ الفخری؛ بیروت: دارصادر، [بی تا].۱۰. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر؛ البدایه و النهایه؛ به اهتمام محمد عبدالعزیز النجار؛ قاهره: دارالغد العربی، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۱م.۱۱. ابن مرتضی، یحیی؛ طبقات المعتزله؛ تحقیق سوسنه دیفلد – قلزر؛ الطبعه الثانیه، بیروت: دارالمنتظر، ۱۴۰۹ق/۱۹۹۸م.۱۲. ابن مسکویه، ابوعلی؛ تجارب الامم؛ به اهتمام ابوالقاسم امامی، تهران: سروش، ۱۳۷۷ش/۱۹۹۸م.۱۳. علیرضا، اسحاقی؛ «عوامل انحطاط علوم در ایران»، کیهان فرهنگی، شهریور ۱۳۷۹.۱۴. اسنوی، عبدالرحیم؛ طبقات الشافعیه؛ تحقیق کمال یوسف الحوت؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.۱۵. اشپولر، برتولد؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی؛ ترجمه جواد فلاطوری؛ چ۵، تهران: علمی و فرهنگی. ۱۳۷۷.۱۶. ـــــــــــــــ؛ «فروپاشی خلافت در شرق». تاریخ اسلام کمبریج؛ تألیف هولت و دیگران، ترجمه تیمور قادری؛ تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۳.۱۷. ـــــــــــــــ؛ جهان اسلام؛ ترجمه قمر آریان؛ چ۲، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۴.۱۸. امیرعلی، سید؛ تاریخ عرب و اسلام؛ ترجمه فخرداعی گیلانی، تهران، [بی تا]، ۱۳۲۰.۱۹. باسورث، ا. ک: «تاریخ سیاسی و دودمانی ایران»، تاریخ ایران کمبریج؛ ویراسته ی جی بویل، ترجمه حسن انوشه؛ چ۵، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۱.۲۰. بارتولد، ولادیمیر؛ خلیفه و سلطان؛ ترجمه سیروس ایزدی؛ چ۲، تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۷.۲۱. برنال، جان؛ علم در تاریخ؛ ترجمه حسین اسدپور و کامران فانی؛ چ۲، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۰.۲۲. بروکلمان، کارل؛ تاریخ الشعوب الاسلامیه، نقله الی العربیه بنیه امین فارس و منیرالبعلبکی، الطبعه السادس عشره، بیروت: دارالعلم للملایین، ۲۰۰۵م.۲۳. بهمنیار، احمد؛ صاحب بن عباد؛ به کوشش محمد ابراهیم باستانی پاریزی؛ چ۲، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۸۳.۲۴. بوسه، هربرت؛ «ایران در عصر آل بویه». تاریخ ایران کمبریج؛ ویراسته ی ریچارد فرای، ترجمه حسن انوشه؛ چ۵، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۱.۲۵. بووا، لوسین؛ برمکیان؛ ترجمه عبدالحسین میکده؛ چ۴، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰.۲۶. جرفاذقانی، ابوالشرف؛ ترجمه تاریخ یمینی؛ به اهتمام جعفر شعار، چ۲، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۲۵۳۷.۲۷. حتی، ف. خ؛ تاریخ عرب؛ ترجمه ابوالقاسم پاینده؛ چ۳، تهران: آگاه، ۱۳۸۰.۲۸. ـــــــــــــ؛ شرق نزدیک در تاریخ؛ ترجمه قمر آریان، تهران: [بی نا]، ۱۳۶۳.۲۹. خضری بک، محمد، الدوله العباسیه؛ صیدا – بیروت: المکتبه العصریه، ۱۴۲۵ق/۲۰۰۵م.۳۰. خطیب بغدادی، ابی بکر احمد؛ تاریخ بغداد یا مدینه السلام؛ به اهتمام محمد امین الخارنجی، بغداد؛ مکتبه ی العربی، ۱۳۴۹ق/۱۹۳۱م.۳۱. خواجویان، محمدکاظم؛ تاریخ تشیع؛ مشهد: نشر دانشگاهی، ۱۳۷۶.۳۲. دورانت، ویل؛ تاریخ تمدن (عصر ایمان)؛ بخش اول، ترجمه ابوطالب صارمی و دیگران؛ چ۴، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳.۳۳. دنیل، التون؛ تاریخ سیاسی – اجتماعی خراسان در زمان عباسیان، ترجمه مسعود رجب نیا؛ تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹.۳۴. رفاعی، احمد فرید؛ عصرالمأمون: الطبعه، مصر: [بی تا]، ۱۳۴۶ق.۳۵. زیدان، جرجی؛ تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام؛ چ۶، تهران امیرکبیر، ۱۳۶۹.۳۶. زرین کوب، عبدالحسین؛ تاریخ مردم ایران؛ تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۸.۳۷. ــــــــــــ؛ کارنامه اسلام؛ چ۲، تهران: امیرکبیر، ۲۵۳۵.۳۸. سزگین، فؤاد؛ گفتاری پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی؛ ترجمه محمدرضا عطایی؛ مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، ۱۳۷۱.۳۹. سوردل، دومینیگ؛ «خلافت عباسیان»، تاریخ اسلام کمبریچ؛ تألیف هولت و دیگران، ترجمه تیمور قادری؛ تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۳.۴۰. شهیدی صالحی، عبدالحسین؛ «آل بویه»، دائره المعارف تشیع؛ زیر نظر احمد سید جوادی و دیگران؛ تهران: بنیاد اسلامی طاهر، ۱۳۶۶.۴۱. صفا، ذبیح الله؛ تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی؛ تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.۴۲. عبدالسمیع، عماد؛ خیانات الشیعه و اثرها فی هزائم الامه الاسلامیه؛ مصر: [بی نا]، ۲۰۰۴م.۴۳. عبدالجلیل قزوینی رازی، نصیرالدین؛ النقص؛ تصحیح عبدالکریم عثمان، قاهره، [بی نا]، ۱۹۶۵م.۴۴. عنایت، حمید؛ اندیشه ی سیاسی در اسلام معاصر؛ ترجمه بهاءالدین خرمشاهی؛ چ۳، تهران: خوارزمی، ۱۳۷۲.۴۵. فرای، ریچارد نلسون؛ میراث باستانی ایرانی؛ ترجمه مسعود رجب نیا؛ تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۴۴.۴۶. فقیهی، علی اصغر؛ آل بویه و اوضاع زمان ایشان؛ گیلان، [بی نا]، ۱۳۵۷.۴۷. کاردت، لوئیس؛ «دین و فرهنگ»، تاریخ اسلام کمبریج؛ ترجمه تیمور قادری؛ تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۳.۴۸. کاهن، کلود؛ «احوال عمومی بویهیان»، بویهیان؛ به کوشش یعقوب آژند؛ تهران: مولی، ۱۳۸۴.۴۹. کرمر، جوئل؛ فلسفه در عصر رنسانس اسلامی؛ ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی؛ تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۹.۵۰. ـــــــــــــــ؛ احیای فرهنگی در عهد آل بویه؛ ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۵.۵۱. لین پول، استانلی؛ طبقات سلاطین اسلام؛ ترجمه عباس اقبال؛ تهران: دنیای کتاب، ۱۳۱۳.۵۲. مادلونگ، ویلفرد؛ فرقه های اسلامی؛ ترجمه ابوالقاسم سری؛ تهران: اساطیر، ۱۳۷۷.۵۳. متحده، روی؛ «خلافت عباسیان در ایران»، تاریخ ایران کمبریج؛ ویراسته ی ریچارد فرای، ترجمه حسن انوشه؛ چ۵، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۱.۵۴. متز، آدام؛ تمدن اسلامی در قرن چهارم، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۲.۵۵. محمد عبدالرحمن، محمود؛ خیانات الشیعه و اثرها فی هزائم الامه الاسلامیه؛ الاسکندریه دارالایمان، ۲۰۰۷م.۵۶. مختارالعبادی، احمد؛ فی التاریخ العباسی و الاندلسی؛ بیروت: دارالنهضه العربیه، [بی تا].۵۷. مستوفی، حمدالله؛ تاریخ گزیده؛ به اهتمام عبدالحسین نوایی؛ چ۴، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۱.۵۸. مسعودی، ابوالحسن؛ مروج الذهب؛ به کوشش محمد هشام النعسان و عبدالمجید طعمه حلبی؛ بیروت: دارالمعرفه، ۲۰۰۵م.۵۹. معتوق، رشاد بن عباس؛ الحیاه العلمیه فی العراق خلال العصر البویهی، مکه المکرمه؛ جامعه ام القری، ۱۴۱۸ق/۱۹۷۷م.۶۰. مقدسی، ابوعبدالله محمد؛ احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم؛ ترجمه علینقی منزوی؛ تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایرانی، ۱۳۶۱.۶۱. مکدرموت، مارتین؛ اندیشه های کلامی شیخ مفید؛ ترجمه احمد آرام؛ تهران: مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل، ۱۳۶۳.۶۲. الموصلی، عبدالله؛ حقیقه الشیعه؛ الطبعه الثانیه، اسکندریه: دارالایمان، ۲۰۰۲م.۶۳. میه لی، آلدو؛ علوم اسلامی و نقش آن در تحول علمی جهان؛ ترجمه محمدرضا شجاع رضوی و اسدالله علوی؛ چ۲، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، ۱۳۷۹.۶۴. نخجوانی، هندوشاه؛ تجارب السلف؛ تصحیح عباس اقبال؛ چ۳، تهران: طهوری، ۱۳۵۷.۶۵. ندا، طه؛ فصول من تاریخ الحضاره الاسلامیه، بیروت: دارالنهضه العربیه، ۱۹۷۵م.۶۶. همدانی، محمد بن عبدالملک؛ تکمله تاریخ الطبری؛ به اهتمام البرت یوسف کنعان، بیروت: مطبعه الکاتولیکیه، ۱۹۵۸م.۶۷. یاقوت حموی، عبدالله؛ معجم الادباء، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، ۱۳۰۷ق/۱۹۳۶م.۶۸. CANARD.M, “FATIMIDS”; Encyclopedia of Islam ; Leiden E.JBRill, vol,I, 1960.69. ــــــــــــــــــ ,”HAMADANIDS”, EI2, vol.III.1986.70. DAVIES. Collin. “BUWAYHIDS”EI2, vol. VII. 1960.71. GIMARET.D,”MUcTAZILA”, EI2, vol.VII,1993.72. HODGSON, M.G.S, “DGAcFAR AL-SADIK”. EI2, vol.II,1965.73. Kabir, M, The Buwayhid Dyasty of Baghdad, calcutta, 1964.74. K EENEDY.H “AL-MUTAWAKKil”, EI2, vol. VIII,1995.75. KOHLBERG.E, “MUHAMMAD B.c Ali AL-BAKIR”, EI2, vol. VII,1993.76. LEWIS, B. “ABBASIDS”, EI2, vol. I, 1990.77. Madelung. w.” AL-Mufid”, EI2,vol;VII.1993.78. Makdasi. G.”The sunni REVIVAL” Islamic civilization, oxford 1973.79. MONTGOMERYWATT. W, “AL-ASHcARI” , EI2, vol. I, 1960.80. REKAYA. M,”AL-MAcM,UN”EI2, vol. VI, 1991.منبع :فصلنامه علمی-پژوهشی شیعه شناسی شماره ۳۱
 
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.