تاریخ تشیع در جبل عامل

در طول تاریخ غیبت، در برهه های گوناگون، شهر یا شهرهایی، مرکز حوزه های علمی تشیع به شمار می آمده اند، مانند بغداد ، قم، نجف، حله، جبل عامل، اصفهان.در این میان، جبل عامل از موفق ترین، اثرگذارترین و پرفایده ترین حوزه هاست.می دانیم که در پی افول یا از رونق افتادن حوزه علمی در شهر یا کشوری، حوزه در شهر و دیار دیگری سر بر می آورد؛ در مثل در سده پنجم، پس از فروپاشی حوزه شیعه در بغداد، حوزه نجف به دست پربرکت شیخ الطائفه شیخ طوسی (م: ۴۶۰) بنیان گذارده شد. و پس از مدتی از رونق افتاد. آن گاه حوزه حله شکوفا شد و در دوران محقق حلی (م: ۶۷۶) و علامه حلی (م: ۷۲۶) به اوج شکوفایی خود رسید و پس از دوره شاگردان علامه حلی: فخرالدین فرزند علامه (م: ۷۷۱) عمیدالدین (م: ۷۵۴) و ضیاء الدین، هر دو پسر خواهر علامه، به دلیل هایی که نمی دانم در جایی شرح داده شده یا نه، به سردی گرایید. و شاگرد بزرگ و برجسته این سه بزرگوار؛ یعنی محمد بن مکی شهید اول (بعد از ۷۲۴-۷۸۶) دمشق و جبل عامل، به ویژه جزین را مرکز تلاش ها و تکاپوهای علمی خود قرار داد و شاگردان بسیاری پرورش داد و شهرت و آوازه اش عالمگیر شد، به گونه ای که سربداران ایران از او خواستند که به ایران بیاید؛ ولی او عذر آورد و لمعه دمشقیه را به گونه کرامت آمیزی نگاشت و برای آنان فرستاد.#از عهد شهید اول ( م: ۷۸۶) تا حدود دویست و پنجاه سال – یعنی از سال ۷۵۰ که تلاش علمی شهید اول شروع می شود، تا حدود سال ۱۰۰۰، بزرگ ترین و بنام ترین فقیهان و عالمان دین، از جبل عامل برخاسته اند.و از ایران در این مدت طولانی، هیچ فقیه بنامی برنخاسته است، به جز محقق اردبیلی (م: ۹۹۳). عالمان و فقیهان عراق و سایر کشورها هم در این دوره، به پای عالمان جبل عامل نمی رسند، بزرگانی مانند: ابن فهد حلی (م: ۸۴۱) و فاضل مقداد سیوری (م: ۸۲۶) و شیخ ابراهیم قطیفی (معاصر محقق کرکی) هر چند از غیر جبل عامل برخاسته اند؛ اما شماری مانند: فاضل مقداد، شاگرد بی واسطه شهید اول هستند و شماری مانند: ابن فهد، شاگرد با واسطه. اما هیچ یک در حد شهیدین و محقق کرکی و مانند آنان، مؤسس و مبتکر نیستند.باری، در این دوره ۲۵۰ ساله، ستارگان درخشانی از جبل عامل طلوع کردند و در حوزه جبل عامل، تربیت شدند که کسانی مانند: شهید اول (م: ۷۸۶) علی بن یونس نباطی بیاضی (م: ۸۷۷) محقق میسی (م: ۹۳۸) محقق کرکی (م: ۹۴۰) شهید ثانی (م: ۹۶۵)، شیخ حسین بن عبدالصمد، والد بزرگوار شیخ بهایی (م: ۹۸۴) سید محمد نوه شهید ثانی (م: ۱۰۰۹)، و سرانجام شیخ حسن فرزند شهید ثانی (م: ۱۰۱۱) در زمره بزرگ ترین و نام آوردترین آنان اند.پس از تشکیل دولت صفوی در ایران، و از سوی دیگر، فشارهای دولت عثمانی بر شیعیان و عالمان حوزه جبل عامل، مهاجرت عالمان جبل عامل به ایران آغاز شد و بزرگ ترین شاگرد شهید ثانی، شیخ حسین بن عبدالصمد، در زمان حیات شهید ثانی – و شاید به امر او – به ایران آمد و گزارش سفر خود را به ایران، به امر شهید، برای وی فرستاد.#مدتی پس از آن بود که حوزه جبل عامل از هم پاشید و به دیگر سخن، در جبل عامل غروب و در ایران طلوع کرد و برای ایران و دولت صفویه، برکت های بی شمار داشت که به بنیان گذاری حوزه علمی اصفهان و پرورش یافتن بزرگانی در حوزه اصفهان انجامید، بزرگانی مانند: علامه محمد تقی مجلسی ( م: ۱۰۷۰) شاگرد بی واسطه شیخ بهایی، فیض کاشانی (م: ۱۰۹۱) و محقق سبزواری (م: ۱۰۹۰) در پرتو مهاجرت علمای جبل عامل به ایران و بنیان گذاری حوزه علمی اصفهان، بالیدند و به رونق حوزه علمی ایران کمک شایان کردند.اکنون که کوتاه و فشرده، به تاریخچه برآمدن و برافتادن حوزه جبل عامل، اشاره شد، به پاره ای از نکته هایی که نمایان گر جایگاه والا، مهم و نقش آفرین آن است می پردازیم و پاره ای از سخنان در این باره را نقل می کنیم.بزرگی و جایگاه والای جزین – زادگاه و حوزه علمی شهید اول – چنان چشم نواز و دارای اهمیت است که ذهبی در مختصر تاریخ الاسلام، از آن به عنوان : «مأوی الرافضه» یاد می کند و آن جا را جایگاه شیعه می داند.همچنین قلقشندی در صبح الأعشی، متن بیانیه ای را از والی دمشق، که سال ۷۶۴ (و شاید ۷۸۴) و دوران اوج تلاش های شهید اول، صادر شده نقل کرده است. هر چند این بیانیه، آکنده از بهتان های بسیار به شیعه است، ولی نشان دهنده تلاش های گسترده و بنیادین، هدف مند و اثر گذار شیعه در آن دوره تاریک است.قلقشندی پیش از نقل متن بیانیه یاد شده می نویسد:«هذه نسخه توقیع کریم – بمنع أهل صیدا و بیروت و أعمالهما من اعتقاد الرافضه و الشیعه وردعهم، والرجوع إلی السنه والجماعه … – فی خامس عشرین جمادی الآخره سنه أربع و ستین و سبعمائه»#این نبشته ای است ارزشمند در باره بازداشتن اهل صیدا و بیروت پیرامون آن ها از اعتقاد رافضیان و شیعیان و بازگشت آنان به سنت و جماعت ۱/۲۵/ جمادی الآخره ۷۶۴.و آن گاه متن آن را بدین گونه نقل می کند:«… و قد بلغنا أن جماعه من أهل بیروت و ضواحیها، و صیدا و نواحیها، و أعمالها المضافه إلیها، و جهاتها المحسوبه علیها، و مزارع کل من الجهتین و ضیاعها، و أصقاعها و بقاعها، قد انتحلوا هذا المذهب الباطل و أظهروه، و عملوا به و قرروه، وبثوه فی العامه و نشروه، واتخذوه دینا یعتقدونه، و شرعا یعتمدونه، و سلکوا منهاجه، و خاضوا لجاجه، و أصلوه و فرعوه، و تدینوا به و شرعوه، و حصلوه و فصلوه، و بلغوه إلی نفوس أتباعهم و وصلوه، و عظموا أحکامه، و قدموا حکامه، و تمموا تبجیله و إعظامه؛ فهم بباطله عاملون، و بمقتضاه یتعاملون، و لأعلام علمه حاملون، و للفساد قابلون، و بغیر السداد قائلون، و بحرم حرامه عائذون، و بحمی حمایته لائذون، و بکعبه ضلاله طائفون، و بسده شدته عاکفون؛ و إنهم یسبون خیر الخلق بعد الأنبیاء و المرسلین، و یستحلون دم أهل السنه من المسلمین، و یستبیحون نکاح المتعه و یرتکبونه، و یأکلون مال مخالفیهم و ینتهبونه، و یجمعون بین الأختین فی النکاح، و یتدینون بالکفر الصراح، إلی غیر ذلک من فروع هذا الأصل الخبیث، والمذهب الذی ساوی فی البطلان مذهب التثلیث. #فأنکرنا ذلک غایه الإنکار، و أکبرنا وقوعُه أشد إکبار، و غضبنا لله تعالی أن یکون فی هذه الدوله للکفر إذاعه، و للمعصیه إشاده و إشاعه، و للطاعه إخافه و إضاعه، و للإیمان أزجی بضاعه، و أردنا أن نجهز طائفه من عسکر الإسلام، و فرقه من جند الامام، تستأصل شأفه هذه العصبه الملحده، و تطهر الأرض من رجس هذه المفسده؛ ثم رأینا أن نقدم الإنذار، و نسبق إلیهم بالإعذار، فکتبنا هذا الکتاب، و وجهنا هذا الخطاب، لیقرأ علی کافتهم و یبلغ إلی خاصتهم و عامتهم، یعلمهم هذه الأمور التی فعلوها، والمذاهب التی انتحلوها، تبیح دماءهم و أموالهم، و تقتضی تعمیمهم بالعذاب و استئصالهم؛ فإن من استحل ما حرم الله تعالی و عرف کونه من الدین ضروره فقد کفر، و قد قال الله تعالی : « و أن تجمعوا بین الأختیین إلا ما قد سلف» عطفا علی ما حکم بتحریمه، و أطلق النص فتعین حمله علی تعمیمه؛ و قد انعقد علی ذلک الإجماع، وانقطعت عن مخالفته الأطماع، و مخالفه الاجماع حرام بقول من لم یزل سمیعا بصیرا: «و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدی و یتبع غیر سبیل المؤمنین نوله ما تولی و نصله جهنم و ساءت مصیرا». و نکاح المتعه منسوخ، و عقده فی نفس الأمر مفسوخ، و من ارتکبه بعد علمه بتحریمه و اشتهاره، فقد خرج عن الدین برده الحق و إنکاره، و فاعله إن لم یتب فهو مقتول، و عذره فیما یأتیه من ذلک غیر مقبول،#و سب الصحابه (رضوان الله علیهم) مخالف لما أمر به رسول الله (ص) من تعظیمهم، و منابذ لتصریحه باحترامهم و تبجیلهم، و مخالفته (ع) فیما شرعه من الأحکام، موجبه للکفر عند کل قائل و إمام، و مرتکب ذلک علی العقوبه سائر، و إلی الجحیم صائر. و من قذف عائشه ام المؤمنین (رضی الله عنها) بعد ما برأها الله تعالی فقد خالف کتابه العظیم، و استحق من الله النکال البلیغ و العذاب الألیم، و علی ذلک قامت واضحات الدلائل، و به أخذ الأواخر و الاوائل، و هو المنهج القویم، والصراط المستقیم، و ما عدا ذلک فهو مردود، و من المله غیر معدود، و حادت فی الدین، و باعث من الملحدین، و قد قال الصادق فی کل مقاله، و الموضح فی کل دلاله: «کل مْحدُثه بدعه و کل بدعه ضلاله»؛ فتوبوا إلی الله جمیعا، و عودوا إلی الجماعه سریعا، و فارقوا مذهب أهل الضلاله، و جانبوا عْصبه الجهاله، واسمعوا مقاله الناصح لکم فی دینکم وعوا، و عن الغی الرجعوا، و إلی الرشاد راجعوا، و إلی مغفره من ربکم و جنه عرضها السموات والارض باتباع السنه بادروا و سارعوا؛ و من کان عنده امرأه بنکاح متعه فلایقربها، و لیحذر من غشیانها ولیتجنبها، و من نکح اختین فی عقدین فلیفارق الثانیه منهما؛ فإن عقدها هو الباطل، و إن کانتا فی عقد واحد فلیخرجهما معا عن حبالته و لایماطل؛ فان عذاب الله شدید، و نکال المجرم فی الحمیم کل یوم یزید، و دار غضب الله تنادی بأعدائه: هل من مزید؛ فلاطاقه لکم بعذابه و لا قدره علی ألیم عقابه، و لا مفر للظالم منه و لا خلاص، و لا ملجأ و لا مناص؛#فرحم الله تعالی امرأ نظر لنفسه، و استعد لرمسه، و مهد لمصرعه، و وطأ لمضجعه، قبل فوات الفوت، و هجوم الموت، و انقطاع الصوت، و اعتقال اللسان، و انتقال الإنسان، قبل أن تبذل التوبه و لاتقبل، و تذری الدموع و تسبل، و تنقضی الآجال، و ینقطع الأمل و یمتنع العمل، و تزهق من العبد نفسه، و یضمه رمسه، و یرد علی ربه و هو علیه غضبان، و إن سخطه علیه بمخالفته أمره قد بان، و لاینفعه حینئذ الندم، و لاتقال عثرته إذا زلت به القدم؛ و قد أعذر من أنذر، و أنصف من حذر؛ فإن حزب الله هم الغالبون، والذین کفروا سیغلبون «و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون» (ألهمنا الله و إیاکم رشدنا، و وفق إلی مراضیه قصدنا، و جمعنا و إیاکم علی الطاعه، و أعاننا جمیعا علی السنه و الجماعه، بمنه و کرمه).»به ما خبر رسیده است که: گروهی از مردمان بیروت و صیدا و پیرامون این دو شهر، به این مذهب باطل [یعنی تشیع‍‍[‍‍ گرویده اند و در اظهار و ترویج و تحکیم میانی آن، بی اندازه می کوشند. اینان از جمله، بهترینِ مردمان پس از پیامبران را دشنام می دهند و ریختن خون سنیان را حلال می دانند و اموال آنان را غارت می کنند و ازدواج موقت را جایز می شمارند، و در ازدواج جمع بین دو خواهر را روا می پندارند. و جز این ها برخی از کارهای ناشایست دیگر را که انجام می دهند. ما به شدت این مذهب و این رفتارها را محکوم می کنیم و از برای رضای خدا] !‍‍ [ از این امور به خشم آمدیم که در دولت ما چنین رفتارهایی سر می زند و در صدد بودیم لشکری بیاراییم که این جماعت و گروه ملحد را از ریشه برکند و زمین را از پلیدی این تباهی پاک گرداند.#سپس به نظرمان رسید که پیش از فرستادن چنان لشکری، هشدار دهیم، از این روی، این بیانیه را صادر کردیم، تا بر آنان خوانده شود و به اطلاع همه آنان برسد و به آنان اعلام شود: کارهایی که انجام می دهند، و مذهبی که به آن گرویده اند، سبب مباح دانستن جان و مال آن ها می شود. آنان باید از مخالفت اهل سنت، نکاح متعه، سب صحابه، توهین به ام المؤمنین و جمع بین دو خواهر در ازدواج، دست بردارند وگرنه رعدآسا بر سر آنان فرود آییم، و بساط باطلشان را برچینیم. …از جمله چیزهایی که نشان دهنده بزرگی، گستردگی و باشکوهی حوزه جبل عامل است، بسیاری علما و مجتهدان آن دیار است، به گونه ای که شیخ حر عاملی (م: ۱۱۰۴) در آغاز أمل الآمل می نویسد:«از شماری از مشایخ شنیدم که: در روزگار شهید و نزدیک به آن، در روستایی از جبل عامل، هفتاد مجتهد در تشییع جنازه ای شرکت داشتند و در این کتاب، خواهید دید که شمار علمای جبل عامل و نگارش های آنان، حدود یک پنجم علما و نگارش های پسینیان است، با این که گستردگی جغرافیائی جبل عامل، کم تر از یک صدم شهرهای امامیه است.»بله، در آن روزگار، در روستایی کوچک به نام جبع – که اکنون نیز شهرکی بیش نیست – دو تن از بزرگان و عرصه داران حوزه فقاهت: شیخ حسن صاحب معالم و سید محمد صاحب مدارک، در یک زمان، با هم زندگی می کردند و اکنون سال هاست که در همان روستا درکنار هم آرمیده اند.#از خدمات ستودنی شیخ حر عاملی، کتاب با ارزش أمل الآمل فی علماء جبل عامل است که در اواخر عمر بابرکت خود، آن را نگاشته است. وی در فائده نهم از خاتمه این کتاب، در باره انگیزه اش از نگارش آن می نویسد:اعلم أنی فی السنه التی قدمت فیها المشهد الرضوی – و هی سنه ۱۰۷۳ – و عزمت علی المجاوره به و الإقامه فیه رأیت فی المنام کأن رجلا علیه آثار الصلاح یقول لی: «لأی شیء لاتؤلف کتابا تسمیه أمل الآمل فی علماء جبل عامل؟». فقلت له: إنی لاأعرفهم کلهم و لا أعرف مؤلفاتهم و أحوالهم کلها. فقال: «إنک تقدر علی تتبعها و استخراجها من مظانها.ثم انتبهت فتعجبت من هذا المنام و فکرت فی أنه بعید من وساوس الشیطان و من تخیلات النفس، و لم یکن خطر ببالی هذا الفکر من قبل اصلا، فلم التفت الی هذا المنام؛ فانه لیس بحجه شرعا و لا هو مرجح لفعل شیء أو ترکه، فلم اعمل به مده أربع و عشرین سنه؛ لعدم الاهتمام بالمنام و للاشتغال بأشغال اخر. ثم خطر ببالی أن افعل ذلک لأسباب کثیره أشرت إلی بعضها فی المقدمات.»شیخ حر عاملی حدیثی نیز در فضیلت اهل این سرزمین در دوره غیبت به نقل از خط شهید اول نقل می کند که خواندنی است.#وجود کتابخانه های غنی، و در اختیار داشتن بسیاری از منابعی که امروزه در اختیار ما نیست، از ویژگی های حوزه جبل عامل است. از باب نمونه شهید اول از منابع بسیاری مطالبی نقل می کند که حتی علامه و محقق هم در آثار خود از آن منابع مطلبی نقل نکرده اند. و چون آن منابع امروزه در اختیار ما نیست، تنها از آثار شهید بدان ها پی می بریم و از درونمایه آنها باخبر می شویم. در مثل شهید اول، فقط در غایه المراد نام این آثار را می برد و از آن ها مطالبی نقل می کند که در هیچ یک از منابع پیش از شهید خبری از آنها نیست:۱. الکامل، لابن البراج ( غایه المراد، ج ۱/۵۰۵؛ ج ۲/۴۵، ۱۳۷؛ ج ۳/۱۳۲؛ ج ۴/۱۰، ۳۵، ۲۶۱، ۳۶۱، ۴۴۶، ۴۸۲، ۴۹۹، ۵۳۸).۲. الروضه، لابن براج (ج۱/۱۵).۳. الموجز، لابن البراج (ج ۱/۱۶؛ ج ۴/۳۵، ۱۵۹، ۳۶۱، ۴۸۲، ۴۹۹).۴. البشری، للسید احمد بن طاوس (ج ۱/۷۸؛ ج ۲/۹۷).۵. الفاخر، لأبوالفضل الجعفی (ج ۱/۱۵۵).۶. الواسطه، لابن حمزه ( ج ۱/۷۷، ۲۷۴، ۲۸۱، ۲۸۳، ۵۰۱؛ ج ۳/۲۱).۷. المنهج الأقصد، لنجیب الدین محمد بن أبی غالی (ج ۱/۱۸).۸. المفید فی التکلیف، للشیخ أبی الحسن محمد بن محمد البصروی (ج ۱/۷۲).۹. غایه الإحکام فی تصحیح تلخیص المرام، للعلامه الحلی (ج ۱/۴۳۱، ۴۴۸).۱۰. النیات، لقطب الدین الراوندی (ج ۱/۳۷).۱۱. النیات، لمعین الدین المصری (ج ۱/۳۷).۱۲. الرافع، لرکن الیدن الجرجانی ( ج ۱/۲۵).۱۳. الحاوی، لرکن الدین الجرجانی (ج ۱/۲۵).۱۴. رساله فی المضایفه، لورام بن ابی فراس ( ج ۱/۹۹، ۱۰۴، ۱۰۵).#۱۵. رساله فی المضایفه، للشیخ أبی الحسن علی بن منصور بن تقی الحلبی ( ج ۱/۹۹).۱۶. رساله فی قضاء الفوائت، للشیخ یحیی بن سعید الحلی ( ج ۱/۱۰۱).۱۷. رساله فی الایراد علی تعریف القواعد للطهاره، لنصیرالدین القاشی ( ج ۱/ ۲۱).۱۸. الملاذ، للسید احمد بن طاوس ( ج ۳/۳۱۴؛ ج ۴/۲۴۰).۱۹. الرائع، للراوندی (ج ۴/۲۱۳، ۳۶۳، ۵۴۱).۲۰. الکافی، لابی منصور الطبرسی ( ج ۴/۳۲۸، ۳۶۱).۲۱. رساله، لصفی الدین محمد بن معد العلوی الموسوی (ج ۴/۳۲۷).۲۲. التنبیه، للصهرشتی (ج ۳/۴۵۹؛ ج ۴/۳۶۱).۲۳. تهذیب المسترشدین، للکراجکی (ج۳/۴۵۸).۲۴. شرح النهایه، للشیخ أبی علی ابن الشیخ الطوسی (ج ۱/۱۵، ۲۴).افزون بر شهید اول، عالمان دیگر آن دیار، نیز مانند شهید ثانی و شاگردش، پدر شیخ بهایی، منابعی در اختیار داشته اند که امروزه در دسترس نیست. در مثل شهید ثانی در رساله صلاه الجمعه، از نهج العرفان نوشته عمادالدین طبری و تهذیب المسترشدین تألیف کراجکی نام می برد که پس از شهید، دیگران به نقل از وی از آن یاد کرده اند.همچنین تهذیب شیخ طوسی (م: ۴۶۰) به خط شیخ در اختیار شهید ثانی بوده است و شیخ حر عاملی آن را لابه لای کتاب های شهید ثانی دیده است. نیز شهید از کتاب هایی از جمله از: نزهه ذوی العقول فی نسب آل رسول، مطالبی نقل می کند که امروزه درکشورهای اسلامی نسخه ای از آن شناخته نشده و تنها یک نسخه از آن در کتابخانه ملی برلین به شماره ۹۳۹۸ هست.این ها، افزون بر آثار ابن جنید، ابن ابی عقیل عمانی، سید احمد بن طاوس و دیگر عالمانی است که در آثار دیگران، مانند: علامه و محقق نیز آراءشان، نقل شده و شهیدین نیز از آنان نقل کرده اند.#همچنین از سخن شیخ حسین، پدر شیخ بهایی و شاگرد بزرگ شهید ثانی، استفاده می شود که مدینه العلم شیخ صدوق (م: ۳۸۱) را در اختیار داشته که پس از وی، گم شده و کسی آن را ندیده است.وی می گوید:«و أصولنا الخمسه: الکافی و مدینه العلم و کتاب من لا یحضره الفقیه و التهذیب و الاستبصار قد احتوت علی أکثر الأحادیث المرویه عن النبی، صلی الله علیه و آله، والأئمه المعصومین، علیهم السلام عندنا… .»و از همه این ها مهم تر، مجموعه های شهید اول است که هر چند آنها از دست رفته است ولی جد شیخ بهایی، شیخ شمس الدین محمد بن علی جباعی (م: ۸۸۶) آن ها را در مجموعه های خود گنجانده است و باید گفت: «فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین» که بسیاری از آگاهی ها در باره مفاخر امامیه و آثار آنها، تنها به برکت همین مجموعه ها به دست ما رسیده است. این مجموعه ها منبع بسیار معتبری برای علامه مجلسی، محدث نوری، شیخ آقا بزرگ تهرانی، سید محسن امین عاملی و سید حسن صدر بوده است. چون این جانب این مجموعه ها را به شرح درکتاب: الشهید الاول: حیاته و آثاره که در آستانه نشر است، شناسانده ام، در این مجال، بیش از این به آن ها نمی پردازم.برای آگاهی از چگونگی های تاریخ جبل عامل، عالمان آن سامان، و رخدادهای تلخ و شیرین آن، منابع فراوانی در دست است که پاره ای از آنها را در این جا یاد می کنیم:#۱. خطط جبل عامل، علامه سید محسن امین عاملی.۲. تاریخ جبل عامل، محمد جابر آل صفا.۳. تاریخ بیروت، صالح بن یحیی.۴. جبل عامل فی التاریخ، محمد تقی فقیه.۵. التشیع بین جبل عامل و ایران، علی مروه.۶. مقاله «جبل عامل» در دائره المعارف الاسلامیه الشیعیه، سید حسن امین.۷. الهجره العاملیه إلی إیران فی العصر الصفوی، شیخ جعفر مهاجر.۸. تاریخ سوریه، لبنان و فلسطین، فیلیپ حتی.۹. مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی، مهدی فرهانی منفرد.۱۰. جبل عامل تحت الاحتلال الصلیبی، شیخ جعفر مهاجر.۱۱. التأسیس لتاریخ الشیعه فی لبنان و سوریه، شیخ جعفر مهاجر.۱۲. لبنان من الفتح العربی حتی الفتح العثمانی، محمد علی مکی.۱۳. خطط الشام، محمد کردعلی.۱۴. سنه علماء أبطال، شیخ جعفر مهاجر.۱۵. أمل الآمل فی علماء جبل عامل، شیخ حر عاملی.این اثر، «متمم»ها و تکمله هایی دارد که پاره ای از آنها چاپ شده است. در این جا، از برخی آن ها نام می بریم:#٭ تکمله أمل الآمل، علامه سید حسن صدر، تنها بخشی از آن چاپ شده است.٭ تتمیم أمل الآمل، شیخ عبدالنبی قزوینی، چاپ شده است.٭ تتمیم أمل الآمل، سید محمد بحرانی.٭ تتمیم أمل الآمل، سید عبدالعلی طباطبائی حائری.٭ تتمیم أمل الآمل، سید ابراهیم تبریزی قزوینی.٭ التعلیقه علی أمل الآمل، علامه مولی محمد باقر مجلسی.٭ تعلیقه أمل الآمل، میرزا عبدالله افندی، صاحب ریاض العلماء، چاپ شده است.چنان که یادآور شدیم، روزگاری روستای جزین، مرکز تلاش های شهید اول و سپس شاگردان به نام وی بوده است، به گونه ای که ابن فهد حلی در آغاز ماه محرم ۸۲۴ در جزین از فرزند شهید اجازه روایت گرفته است. نیز یکی از شاگردان شهید به سال ۷۸۴، دو سال پیش از شهادت شهید، کنزالفوائد را از روی خط شهید در این روستا استنساخ کرده است.و هزاران افسوس که امروزه آن شکوه فراموش شده و آن عظمت از یاد رفته است، و از آن کتابخانه ها و جنب و جوش علمی دیگر خبری نیست، به گونه ای که حتی یک خانواده مسلمان در جزین زندگی نمی کند، بلکه همه ساکنان آن دیار مسیحی اند و مسجد شهید اول در آن روستا، به کلیسا دگر شده است و این ها، همه، بر اثر ستم حاکمان ستم پیشه و بیرون راندن شیعیان از جزین روی داده است.اما هزاران شکر خدای سبحان را که بر خلاف خواست، سیاست راهبردی و برنامه ریزی های دشمنان، پس از سده دهم و به دنبال فروپاشی حوزه جبل عامل، باز هم پرتو افشانی ستارگان آن سامان ادامه یافت و فقیهان، عالمان و احیاگران بزرگی در آسمان این منطقه طلوع کردند، مانند: فقیه نامور سید جواد عاملی، صاحب مفتاح الکرامه، و سید حسن صدر عاملی، علامه سید محسن امین و امام سید عبدالحسین شرف الدین، که امروزه اگر رایت تشیع در آن خطه برافراشته است و برخلاف سرزمین هایی مانند: حجاز، شیعیان نه تنها آزادی کامل دارند، بلکه مظهر عزت و افتخار آن سرزمین شده اند، صد البته تلاش های شبان و روزان و توانفرسای بزرگانی، مانند: سید محسن امین و شرف الدین در به حقیقت پیوستن این وضع بسیار اثر گذار بوده است. در این باره، نقل داستانی، وضع سیاسی- اجتماعی شام در چند دهه پیش را به خوبی نشان می دهد:#در سال ۱۳۵۸ ق. محدث قمی به شام و بعلبک رفته و با علامه شرف الدین و سید محسن امین دیدار کرده است.فرزند آیت الله میلانی در این باره می گویند:«در آن سال، محدث قمی با جمعی همسفر بودند. مرحوم حاج سید عبدالحسین حجت هم از کربلا و مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین الدین از صور و … به دیدن آقایان به دمشق آمدند … در جلسه منزل آقا سید محسن امین، ایشان به مرحوم حاج شیخ بسیار احترام کرد … در آن زمان، مرقد حضرت زینب، علیها السلام، خارج شهر شام بود و … فقط شش اتاق در طرف غربی صحن داشت. مسجد سنی ها هم در داخل حرم بود. روز جمعه خطیب سنی شیعه را تکفیر نمود. از این جهت، چنان جو نامساعدی به وجود آمدکه آقایان نتوانستند شب را در زینبیه بمانند. معمولا، آقایان عصرها به زیارت حضرت رقیه می رفتند و نماز مغرب و عشا را در ایوان جنوبی مسجد اموی، نزدیک مقام رأس الحسین، علیه السلام، می خواندند و بر سنگ های ایوان سجده می کردند، چون نمی توانستند مهر بگذارند.»به دقت بنگرید! ۶۸ سال پیش، سال ۱۳۵۸ وضع دمشق چنان بود که:۱. خطیب سنی شیعه را تکفیر می کرده است.۲. عالمان شیعه نتوانسته اند شب در زینبیه بمانند.۳. در مسجد اموی دمشق نمی توانسته اند مهر بگذارند.این وضع را با امروز بسنجید، تا نتیجه تلاش های فرهنگی بزرگانی مانند: سید عبدالحسین شرف الدین و سید محسن امین روشن شود.منبع: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام وایران
 
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.