تشیع در جنوب هند «حیدرآباد» (قطب شاهیان و میر مؤمن استرآبادی) (۲)

 
عادل شاهان و قطب شاهان   فرهنگ اسلامی و ایرانی که پایه ی آن در دوره ی بهمنیان گذاشته شده بود در زمان سلطنت عادل شاهان و قطب شاهان به اوج خود رسید. یوسف عادل خان (۱۵-۸۹۵/۱۵۱۰-۱۴۸۹)، بانی این سلسله، شاعر و مردی دوستدار ادب و فرهنگ بوده است. فرشته او را، که وفائی تخلص داشت، چیره دست ترین شاعر بین شاهان دکن می داند. وی در سال ۹۰۸/۱۵۰۲ تشیع را مذهب رسمی سلطنت اعلام کرد و در بیجاپور و گولکنده، مانند ایران صفوی، تشیع مذهب رسمی گردید و این امر باعث تقویت روابط سفارتی و فرهنگی بین ایران و دکن گردید. اسماعیل عادل شاه (۹۴۱-۹۱۵/۱۵۳۴-۱۵۱۰) جانشین وی، بیش از پدر علاقه مند به توسعه این روابط بود و در نمازهای جمعه دستها برای طول عمر شاه اسماعیل صفوی (۹۳۰-۹۰۵/۱۵۲۴-۱۵۰۱) به دعا بلند می شد. در عصر وی شهیدی قمی که قبلا به دربار سلطان یعقوب در تبریز وابسته بود و مدتی چند در هرات با مولانا جامی بسر برده بود از گجرات به بیجاپور آمد و ظاهرا آخرین ایام عمر خود را در دربار عادل شاهان بیجاپور گذرانده است. سلطان قلی قطب الملک (۹۵۰-۹۱۷/۱۵۴۳-۱۵۱۲) بنیان گذار سلسله ی قطب شاهان که همعصر اسماعیل عادل شاه بود، بیش از آنکه حامی و سرپرست فرهنگ و هنر باشد یک مدیر و فرمانده نظامی بوده و سید حسین بن روح الله حسینی طبسی، قاضی القضات، شاعر (متخلص به آسان) و نویسنده مرغوب القلوب، ذخیره الجنه (فی اعمال السنه و الادعیه و الآداب)، و رساله صیدیه در صید و ذبائح (تألیف ۹۸۳/۱۵۷۵)، از حمایت وی بهره مند بوده است. جمشید، جانشین وی، خود شاعر بود و ملا محمد شریف وقوعی نیشابوری شاعر دربار وی بوده است. وقوعی تا وفات ابراهیم قطب شاه (م ۹۸۸/۱۵۸۰) در خدمت قطب شاهان ماند و کتاب تاریخ خود باعنوان مجمع الاخبار (یا نجم الاخبار) را به نام ولی نعمت خود تألیف نمود. گفته می شود بعد از رسیدن به دربار اکبر شاه وی آنرا به نام وی تغییر داده است. وی در سال ۱۰۰۲/۱۵۹۳-۴ در لاهور درگذشت. مولی محمد بن احمد معروف به جواجکی شیخ شیرازی شرح فصول (الفصول‏ فی علم الکلام تألیف خواجه نصیر الدین طوسی‏) را به سال ۹۵۳/۱۵۴۶ که متعلق به دور جمشید است در گولکنده تألیف نمود. کتابی باعنوان انشای قاسم طبسی، که مجموعه ای از نامه های رسمی و غیر رسمی سلطان ابراهیم قطب شاه به شاهان بیجاپور و سلاطین صفوی است، منسوب به قاسم طبسی است که در زمان جمشید قلی به گولکنده آمد و بیشترین قسمت عمر خود را در سمت منشی دربار در زمان ابراهیم قطب شاه گذراند. ابراهیم عادل شاه اول (۹۶۵-۹۴۱/۱۵۵۷-۱۵۳۵) سنی متعصب بود و او سیاست مذهبی پدران خویش را برگرداند. آثار فارسی که در این زمان بوجود آمد عبارت است از فقه ابراهیم شاهی تألیف نظام الدین احمد بن محمد که به نام ابراهیم عادل شاه اول نوشته شده است. براهین قاطعه (ترجمه ی صواعق محرقه ابن حجر) نگارشی است از کمال الدین ابراهیم بن فخر الدین جهرمی که آن هم بنام همان شاه نگاشته شده است. مترجمی ناشناس در دوران حکومت همین ابراهیم عادل ترجمه عجائب المخلوقات و غرایب الموجودات، تألیف قزوینی را در شعبان ۹۵۴/۱۵۴۷ باتمام رساند. علی عادل شاه اول (۹۸۷-۹۶۵/۱۵۸۰-۱۵۵۷) پنجمین سلطان سلسله عادل شاهان، بین سلاطین این سلسله فرهنگ دوست، به دوستداری علم، و ادب و هنر معروف است. وی که شخصا در ادب و هنر ید طولی داشت بسیار علاقه مند به مطالعه بود و گفته می شود حتی در میادین جنگ چهار صندوق پر از کتاب همراه خود می داشته است. وی بعد از تسنن ابراهیم شاه اول تشیع را دوباره مذهب رسمی گردانید و سرپرستی “آفاقی ها” را از سرگرفت. شاه فتح الله شیرازی، رفیع الدین شیرازی، افضل خان شیرازی، حکیم احمد گیلانی، میر شمس الدین محمود اصفهانی، شاه ابوالقاسم اینجو و مرتضی خان اینجو بعضی از علماء و شخصیتهای مشهور دربار وی می باشند. معاصر وی از قطب شاهان سلطان ابراهیم قطب شاه (۹۸۸-۹۵۸/۱۵۸۰-۱۵۵۰) بود که مرزهای گولکنده را تثبیت نمود و امنیت شهر ها و راهها را برقرار کرد. به نظر می رسد که سید محمد اکبر، فرزند میر محمد باقر داماد (م ۱۰۴۱/۱۶۳۱)، در همین زمان به گولکنده آمده است. همانطوریکه اشاره شد سید حسین طبسی، معروف به صدر جهان، که تا سال ۹۹۷/۱۵۸۸ زنده بود، ذخیره الجنه را در فارسی به نام ابراهیم قطب شاه تألیف نمود. صراط مستقیم و دین قویم به زبان فارسی از نویسنده ای ناشناس در اثبات اهل نجات بودن شیعه است که برای ابراهیم قطب شاه نوشته شده است. ظاهرا حاجی ابرقوهی، شاعر ایرانی، در همین دوره در گولکنده بوده و تا زمان محمد قلی زنده ماند. دو کتاب تاریخی که در دوران او نوشته شد عبارت اند از تاریخ ایلچی نظام شاه (۹۷۵/۱۵۶۴) از خورشاه حسینی و مجمع الاخبار از محمد شریف نیشابوری. در مجموعه ای از نامه های رسمی زمان که بوسیله ی قاسم طبسی گردآوری شد، اکثر نامه ها خطاب به همین ابراهیم قطب شاه می باشد. امیر تقی اصفهانی و شاعری به نام معز الدین وفا خان، مصنف پروانه شکار، در عهد ابراهیم قطب شاه به گولکنده آمده اند. محمد اصفهانی، إسماعیل بن ملا عرب شیرازی و تقی الدین محمد صالح بحرینی‏ از خوشنویسان مشهور دوره ی ابراهیم شاه بوده اند. عالمی بنام علاء الدین تبریزی در این زمان بعلتی در گولکنده در زندان بسر می برد، چه وی نسخه ای از نزهه الارواح را بسال ۹۸۵/۱۵۷۸ در اسارت نوشته است. اسم ابراهیم عادل شاه دوم (۱۰۳۵-۹۸۷/۱۶۲۷-۱۵۸۰) جانشنین علی عادل، در سرلوحه ی شاهان فرهنگ دوست این سلسله قرار دارد. دوره ی حکومت وی مصادف است با سلطنت شاه عباس اول در ایران (۱۰۳۸-۹۹۶/۱۶۲۹-۱۵۸۸) و حکومت سلطان محمد قلی قطب شاه (۱۰۲۱-۹۸۸/۱۶۱۲-۱۵۸۰) در گولکنده، یعنی همان زمانیکه جناب میر مؤمن استرابادی در دکن حضور بهم رسانیده و به دست مبارکش شهر حیدرآباد فرخنده بنیاد گردید. ابراهیم عادل شاه دربار خود را با جمع غفیری از عالمان، محدثان، ادیبان، شاعران، مورخان، نقاشان، خوشنویسان، و موسیقی دانان برجسته آراست که از نظر نیکوئی با دربار دهلی و آگره یا اصفهان و قزوین رقابت می کرد. شیخ خواجکی شیرازی المحجه البیضا فی مذهب آل العباء را به نام همین ابراهیم عادل شاه تألیف نمود، در زمان وی محمد هارون عبد السلام متخلص به سلامی مجمع الغرائب را به سال ۱۰۲۷/۱۶۱۸ تألیف کرد و میر رفیع الدین شیرازی تذکره الملوک را که در تاریخ عادل شاهان است در سال ۱۰۱۷/۱۶۰۸ به پایان رساند. بامر او ابولقاسم فرشته گلشن ابراهیمی، تاریخ معروف خود را به رشته تحریر در آورد و رفیع الدین شیرازی روضه الصفا و حبیب السیر را خلاصه کرد. در سایه ی حمایت او ظهوری ترشیزی آثار معروف خود را نگاشت و او و ملک قمی جوایز هنگفتی را برای نوشتن گلزار ابرهیم و خوان خلیل از شاه دریافت نمودند. نظیر مشهدی در همین عصر (۱۰۳۰/۱۶۲۰) در بیجاپور حضور بهم رسانیده و از کاتبان دربار ابراهیم عادل گردید. شاه خود به زبان دکنی شعر می گفت و مجموعه ای از سروده های دکنی را به نام کتاب نورس جمع آوری نمود. وی ذوقی سرشار نیز در فهم و نقد شعر فارسی داشته است. ملک قمی مثنوی منبع الانهار را به خواست شاه با الگوی خمسه ی نظامی سروده است. در دوران حکومت وی مکتب نقاشی بیجاپور که باعث شهرت جهانی هنر نقاشی دکن گردید به نقطه ی اوج خود رسید. یکی از شاعران دربار ابراهیم عادل، محمد هاشم سنجر کاشانی (۱۰۲۱-۹۸۰/۱۶۱۵-۱۵۷۲) پسر میر حیدر معمائی طباطبائی و داماد دیگر ملک قمی است. وی در سال ۹۹۹/۱۵۹۰ از کاشان از راه سند به هند آمده به دربار اکبر شاه رسید و مدتی با شاهزادگان سلیم، دانیال و خسرو بسر برد. بعد از گذراندن سالی در زندان گجرات، راهی بیجاپور شد و تا آخر عمر تحت حمایت ابراهیم شاه بسر برد و در آنجا قصائد و مثنویات خود را نوشت. باقر کاشانی، شاگرد محتشم و برادر کوچک مقصود خورده فروش، شاعر دیگری است که پس از مدتی زندانی بودن بامر شاه عباس و مواجهه با مسائلی راهی هند شد و در دربار ابراهیم شاه مورد استقبال قرارگرفت. وی در بیجاپور مسؤلیت اداره ی کتابخانه ی شاهی را نیز به عهده داشت و مثنوی ای را به سبک مخزن الاسرار به ایمای شاه انشاء نمود. شاعری دیگر بنام میر حسن عسکری کاشانی نیز در همین زمان نزدیک هشت سال در بیجاپور و گولکنده بسر برده است. آقا محمد نامی تبریزی نیز شاعری است که بعد از مدتی بودن با خان خانان راهی بیجاپور شد. رشید قزوینی شاعری دیگر در بیجاپور است که “نورس” تخلص داشت. ذکری کاشانی (تقی الدین محمد) و عتابی گلپایگانی (میر سید محمد شاگرد حضوری) از شاعرانی هستند که ملازم دربار عادل شاهان بوده اند. شاعری به نام مقیم شیرازی متعلق به دوره ی محمد عادل شاه (۱۰۶۷-۱۰۳۶/۱۶۵۶-۱۶۲۶) است. وی که در شیراز به دنیا آمد، راهی دکن شده و در بیجاپور اقامت گزید. کتاب تاریخیی بفارسی درباره ی سیره ی امامان باعنوان سفینه اهل البیت از مؤلفی ناشناس است که آنرا در سال ۱۰۷۹/۱۶۶۸ به نام علی عادل شاه دوم (۱۰۸۳-۱۰۷۰/۱۶۷۲-۱۶۶۰) نوشته است.
قسمت دوم 
عصرسلطان محمد قلی در دکن  محمد قلی قطب شاه، سلطان گولکنده و همعصر ابراهیم عادل شاه دوم، مهم ترین شخصیت ادبی قطب شاهان می باشد و عهد وی شاهد بزرگترین توسعه در فرهنگ، شعر و هنر بوده و دربار وی مملو از دانشمندان و شاعران برجسته بوده است. میر مؤمن استرآبادی، میرزا محمد امین شهرستانی، میرزا رضا قلی بیگ معروف به نیک نام خان، غیاث الدین اصفهانی، سراج الدین عارف ایگی، ملا میرک معین سبزواری (شاعر دربار)، رکن الدین مسعود کاشی (حکیم و شاعر، معروف به رکن مسیح)، میر مجد الدین، محسن همدانی، وحشی جوشقانی کاشانی (م۱۰۱۳/۱۶۰۴)، میرزا محمد شریف کاشی، کامی شیرازی، وجیهی (یا وجهی) و اشرف از شخصیت های معروف گولکنده در زمان وی بوده اند. غیاث الدین منصف اصفهانی شاعر نیز در همین دوره مدتی در گولکنده بسر برد. غیر از میر مؤمن استرآبادی، عالمانی دیگر نیز در این زمان در گولکنده حضور داشته اند که عبارت اند از شیخ محمد علی شحوری عاملی، مصنف تحفه الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب، سید امیر زین العابدین بن عبد الحی موسوی، مؤلف رساله الهیه در اصول دین، و علی بن حسین ابیهی نجفی نگارنده ی حاشیه بر مصباح کفعمی (سال نگارش ۱۰۱۴/۱۶۰۵). اطبایی مانند تقی الدین محمد (بن صدرالدین علی) طالقانی (یا فارسی) مصنف میزان الطبائع قطب شاهی، سید احمد بن علی حسینی (یا حسین) اردستانی مصنف کتاب معالجه امراض، شرح کلیات قانون ابن سینا، شرح طب الائمه (ع)، شرح طب النبی (ص) و تفسیر قرآن، شمس الدین علی حسینی جرجانی مؤلف ترجمه تذکره الکحالین، و میرزا عبد الله طبیب مؤلف الفرید فی الطب وابسته به دربار محمد قلی بودند و کتابهای خویش را برای وی نوشته اند. مؤلفی ناشناس در این دوره کتاب صوامع الملکوت، در ادعیه، را برای محمد قلی نگاشت. محمد بن عبد الله نیشابوری، مورخ عهد قطب شاهان و مؤلف مأثر قطب شاهی در دوره ی حکومت محمد قلی به حیدرآباد آمد. میرزا محمد امین شهرستانی تا زمان وفات محمد قلی در سمت “میر جمله گی” ماند. وی که بعد از آن به بیجاپور و از آنجا به ایران مراجعت نمود و دوباره به هند بازگشته (۱۰۲۷/۱۶۱۷) وابسته به دربار گورکانیان گردید. او که امین و روح الامین تخلص می کرد، شاعری برجسته و صاحب دیوانی به عنوان گلشن راز است و مثنویات به سبک خمسه نظامی سروده است. حکیم عارف ایگی در سال ۱۰۱۴/۱۶۰۵ در عهد محمد قطب شاه از الله آباد به گولگنده آمد. وی ساقی نامه و اندرز نامه را نگاشت که دارای بیش از دو هزار بیت است. میر محمد مؤمن ادائی (م ۱۰۳۰/۱۶۲۳)، سیدی از یزد، شاعر دیگری است که در این زمان مدتی در گولکنده بسر برد. حسین بن علی فرسی منظومه تاریخی باعنوان نسبنامه قطب شاهی را به سال ۱۰۱۹/۱۶۱۱ در عهد محمد قلی تألیف کرد. تاریخی منظوم باعنوان تورایخ قطب شاهی که به نام محمد قلی قطب شاه است در عهد وی نوشته شد و تواریخ قطب شاهی که آن نیز منظوم می باشد متعلق به همین دوره است. منتخب التواریخ از نویسنده ی مجهول ایرانی نیز در همین دوره بسال ۱۰۲۰/۱۶۱۱ تألیف شده است. مترجمی ناشناس نیز کتاب خلاصه الحساب را برای محمد قلی بفارسی نگاشته است. امیر عبد القادر الحسینی الشیرازی از خطاطان نامدار قرآن نیز مربوط به همین دوره ی قطب شاهان میباشد. اختری یزدی (م ۱۰۲۶/۱۶۱۷) که هیئت دان نیز بوده است، و محمد رضا فکری اصفهانی (م ۱۰۰۲/۱۵۹۳)، ملا عبدالباقی دماوندی، محمد حسن کاشانی متخلص به تجلی، شیخ محمد صفی شیرازی (م ۹۷۵/۱۵۶۶) که سمت “میر منشی” را داشته، از شاعران این دوره اند. میر مؤمن در منابع رجالی و کتابشناسی شیعه   میر مؤمن استرآبادی که کتاب حاضر درباره ی زندگانی و نقش وی می باشد، از نظر فضائل انسانی، جایگاه علمی، مقام و نفوذ سیاسی، و آثار فرهنگی و اجتماعی که از وی باقی مانده، برجسته ترین شخصیت عهد قطب شاهان است. علاوه بر تبحر در علوم عقلی و نقلی، وی شاعری چیره دست و وارد در علوم مهندسی و معماری نیز بوده است. در مستدرکات اعیان الشیعه در ذیل معرفی قطب شاهان، ذکری نیز از میر محمد مؤمن استرآبادی به میان آمده است: … و حین أعلن الشاه إسماعیل المذهب الجعفری رسمیا للدوله فی ایران، تبعه فی ذلک قطب الملک فی الهند و عمل على نشره و التبلیغ عن التشیع سعیا بلیغا، و هاجر على عهدهم جمع من ایران إلى الدکن و عملوا على نشر الإسلام و التشیع. و کان أحد کبار الشخصیات العلمیه التی هاجرت من ایران إلى الهند على عهد القطب شاهیین هو المیر محمد مؤمن الاسترآبادی، و استمر هذا العالم مده خمسه و عشرین عاما فی منصب (وکیل السلطنه) یعمل فی نشر الإسلام و التشیع الکثیر، و کان یعتبر متبحرا فی أکثر العلوم العقلیه و النقلیه على عهده بل کان من اعلم العلماء فی عصره. و استمر القطب شاهیون فی حکم هذه المنطقه قرنین من الزمن، و لهم تاریخ فی ذلک طویل مفصل. از وی (۱) دیوان شعر فارسی، (۲) رساله ای درعروض، (۳) رساله ای فارسی درباره ی اصطلاحات مربوط به مقادیر و واحدهای پیمایشی باعنوان میزان المقادیر (یا رساله مقداریه)، و (۴) کتاب یا رساله ای باعنوان کثیر المیامین به عربی (نسخه ای از ترجمه فارسی آن که بدست شاگردش به نام شاه قاضی احمد استرآبادی انجام گرفت در کتابخانه موزه سالار جنگ موجود است. ولی به نقل آقای حیدر ضابط از محمد عبدالجبار ملک پوری در محبوب الزمن آن قصیده ای است از قاضی احمد که در وصف محمد قطب شاه سروده شده است) و احتمالا (۵) اختیارات قطب شاهی (کتابی در علم طب) بجا مانده است. آقا بزرگ تهرانی در معرفی میزان المقادیر و نسخ آن می گوید: میزان المقادیر أو” مقداریه” فارسی، للسید محمد مؤمن الأسترآبادی الذی ألفه فی دکن- ظاهرا- للسلطان محمد قطب شاه (۹۸۹- ۱۰۲۰) و رتبه على مقدمه فیها بیان مجمل من المقصود و فصل فی بیان المقادیر الاثنی عشر المشهور و خاتمه ذات فوائد ثلاث و ذکر فی الخاتمه من تحدید الکر و الفرسخ بالأشبار و فوائد أخرى و استفاد فی التألیف من الکتب الطبیه و الفقهیه. أوله: [بعد از حمد و سپاس افزون از حد و مقدار و صلوات و سلام بیرون از عد و شمار چنین گوید راقم این سطور عبد مأمور مؤمن بن علی الحسینی که قدر و مقدار …] و آخره: [… وجب که در این بیان مذکور شد وجبیست که در بزرگ و کوچکى میانه باشد]. رأیت منه نسخا، منها فی مجموعه السید محمد الخطیب التی فیها فوائد بخط مصنف الرساله، و قد کتبها تذکارا للدعاء للسید المشهور صاحب المجموعه فی سنه ۱۰۳۱. و المجموعه من وقف الحاج عماد للرضویه کما ذکرنا فی (۴: ۲۰) ذیل” التذکارات” و نسخه أخرى أیضا فی (الرضویه) مجهول الواقف، و نسخه عند الشیخ مهدی شرف الدین فی تستر، و أخرى فی (دانشگاه ۲۸/ ۱۲۵۷) کتبها علی نقی بن الحاج محمد أمین القاری الساروی فی ذی الحجه سنه ۱۰۸۵، و مر للمؤلف” رساله فی العروض” فی (۱۵: ۱۵۷ و ۳۸۲) و شرح الرساله و تعلیقها الموسوم ب” لعل قطبی” ذکرناه فی (۱۸: ۳۲۷). آقا بزرگ، رساله ی عروض میر مؤمن را، که به عنوان عیون الشرف موسوم است، نیز معرفی کرده می نویسد: رساله فی العروض للمیر محمد مؤمن بن علی الحسینی الأسترآبادی المترجم فی عالم‏آرا الذی ذهب إلى الهند بعد وفاه الشاه طهماسب و اتصل بسلطانها محمد علی {کذا} قطب شاه و ألف باسمه فی ۱۰۰۷ رساله العروض المکتوب علیها عیون الشرف و لعله اسمها، یوجد مع التعلیقه علیها الموسومه ب «لعل قطبی» فی مکتبه (سپهسالار) کما فی فهرسها ج ۲ ص ۴۴۲ و له رساله میزان المقادیر الموجوده ضمن مجموعه التذکارات للسید محمد الخطیب، کما یأتی فی المیم و له أیضا تذکار بخطه فی المجموعه تاریخه ۱۰۳۱ فیظهر حیاته إلى التاریخ و ذکرنا التذکارات فی ج ۴- ص ۲۰ و قد ذکر الرساله فی نجوم السماء- ص ۸۲ فی ذیل ترجمه السید الشهید ۱۰۸۸ فی بیت الله الحرام، الأمیر محمد مؤمن بن دوست محمد الحسینی الأسترآبادی نزیل مکه و الراوی عن السید نور الدین العاملی و معاصر المحدث الحر و شیخ المجلسی الثانی، و حکى فی نجوم السماء عن المجلد الأول من تاریخ عالم ‏آراى عباسی أنه لم یکتب مثله فی فنه إلى الیوم، لکنه خلط مؤلف نجوم السماء بین هذا المؤلف و بین الشهید الذی هو مؤلف رساله الرجعه نیز وی در معرفی لعل قطبی که تعلیقه ای بر رساله ی عروض بوده، و نسخه ای خطی از آن در کتابخانه ی مدرسه ی سپهسالار موجود است، می نویسد: لعل قطبی لنصیر الهمدانی، المذکور فی (۹: ۱۲۰۰) حاشیه على رساله العروض الموسومه ب«عیون الشرف» تألیف السید محمد مؤمن بن علی الحسینی فی ۱۰۰۷ الذی کتب باسم محمد قلی قطب شاه و عبر المحشی عن تألیفه هذا ب«لعل قطبی» و عن نفسه بمحمد الشهیر ب (نصیر الهمدانی) و ترجمته فی تذکره النصرآبادی: ۱۶۶ و ذکر أنه توفی النصیر فی ۱۰۳۰. راجع (۹: ۱۲۰۰ و ۱۵: ۲۵۷). فرغ من الحاشیه عند قراءه الرساله على مؤلفه فی ۱۰۲۱ أوله: [گوهرى غریب بدیع که بدستیارى غواص فکر سریع از بحر ضمیر کاملان إقلیم معنى متواتر مکشوف گردد …] یوجد نسخه منه فی (سپهسالار: ۲۸۷) بخط من القرن الحادی عشر. یادی از شهیدی همنام  بالا در ذیل معرفی رساله عروض، آقا بزرگ به خلطی که بعضی از نویسندگان بین مؤلف رساله الرجعه، یعنی امیر محمد مؤمن بن دوست محمد حسینی استرآبادی (شهادت به سال ۱۰۸۸/۱۶۷۷)، نزیل مکه که کمی متأخر تر از همنام خویش بوده، و میر محمد مؤمن بن شرف الدین علی استرآبادی نزیل حیدرآباد (متوفی شعبان ۱۰۳۴/۱۶۲۵)، نموده اند، اشاره میکند. همین خلط باعث شده که بعضی کتاب الرجعه را به میر محمد مؤمن بن شرف الدین علی استرآبادی نسبت دهند، و رساله میزان المقادیر را از امیر محمد مؤمن بن دوست محمد بدانند. میرزا عبدالله افندی در تعلیقه بر امل الآمل می نویسد: السید الجلیل الأمیر محمد مؤمن الأسترآبادی هو صهر مولانا محمد أمین الأسترآبادی، و هو صهر میرزا محمد الأسترآبادی. و رأیت فی بلده لاهیجان رساله فی المقادیر و الأوزان بالفارسیه للأمیر محمد مؤمن بن علی الحسینی ألفها للسلطان محمد قطب شاه. و یقال انها لهذا السید، فإنه أمکن أن التمس ذلک السلطان من السید و هو فی مکه. و الحق المغایره. و له أیضا تعلیقات على کتاب المدارک، رأیتها بخطه. مات شهیدا فی مکه سنه سبع و ثمانین و ألف فی مسجد الحرام لأجل تهمه التغوط بمقام الحنفی فیه، و قد أدرکته فی الحجه الأولى، و لعل فی السنه التی بعد سنه حجنا. آقا بزرگ کتاب الرجعه وی را در دو جا از الذریعه معرفی کرده است. در یکی ازآنها می نویسد: إثبات الرجعه و ظهور الحجه و الاخبار المأثوره فیها عن آل العصمه (ص) لسید الجلیل میرزا محمد مؤمن بن دوست محمد الحسینی الأسترآبادی الشهید فی حرم الله سنه ۱۰۸۸ فرغ من تألیفه بمکه المعظمه فی شهر رجب سنه ۱۰۶۹ (أوله الحمد لله على نعمائه و الشکر على آلائه إلخ) توجد نسخه منه بخط الحاج المولى باقر بن عبد الکریم الدهدشتی البهبهانی صاحب الدمعه الساکبه عند الحاج الشیخ محمد سلطان المتکلمین ابن المولى إسماعیل الکجوری و أخ الحاج المولى باقر الواعظ بطهران و نسخه فی مکتبه راجه فیض‏آباد (الماری) نمره (۳) و نسخه ترجع إلى عصر المصنف فی خزانه کتب سیدنا الحسن صدر الدین تاریخ کتابتها سنه ۱۰۸۱ و کتب المصنف بخطه الشریف على ظهر تلک النسخه حدیثا فی التعقیب إلى طلوع الشمس، ذکر أنه وجده بخط عبد الله الصیرفی و لفظه (قال النبی (ص) ألا أدلکم على قوم أفضل غنیمه و أفضل رجعه، قوم شهدوا صلاه الصبح ثم جلسوا یذکرون الله حتى طلعت الشمس فأولئک أسرع رجعه و أفضل غنیمه انتهى) و تاریخ کتابه المصنف لهذا الحدیث سنه ۱۰۸۵ و کأنه استدراک منه لأحادیث الرجعه و هذا السید هو صهر المولى محمد أمین الأسترآبادی و هو غیر میرزا محمد مؤمن العقیلی الأسترآبادی الأصفهانی صهر المولى لطف الله العاملی المنسوب إلیه المسجد و المدرسه بأصفهان و والد میرزا محمد رحیم العقیلی و میرزا محمد نعیم العقیلی و لیس هو أیضا میرزا محمد مؤمن الحسینی الأسترآبادی المعظم عند شاه طهماسب الذی توفی سنه ۹۸۴. شیخ حر عاملی نیز، که همعصر وی بود و در سال واقعه قتل مظلومانه عالمان شیعه و ایرانیان دیگر بدست ترکها به اتهام تلویث مسجد الحرام در مکه حضور داشت، کتاب یا رساله الرجعه را از وی می داند: [السید الجلیل] الأمیر محمد مؤمن الأسترآبادی : ساکن مکه عالم فاضل فقیه محدث صالح عابد شهید، له رساله فی الرجعه [من المعاصرین]. سید محسن امین در باره او می نویسد: السید محمد مؤمن الحسینی الأسترآبادی الشهید المجاور بمکه المکرمه. ذکره فی روضات الجنات فی ترجمه صاحب المدارک و وصفه بالجلیل النبیل صاحب کتاب الرجعه. و فی إجازه الشیخ أحمد الجزائری لولده محمد بن احمد أنه یروی عنه المولى محمد باقر المجلسی و المولى عبد الله الشوشتری و یروی هو عن شیخه الأفضل السید نور الدین علی ابن أبی الحسن أخی صاحب المدارک. بهر حال به نظر نمی رسد که منبع موثقی کتابی درباره ی رجعت را میر محمد مؤمن استرآبادی نزیل گولکنده منسوب کرده باشد. دوره ی محمد قطب شاه (۱۰۲۱-۱۰۳۵/۱۶۲۶-۱۶۱۲)  محمد قطب شاه، برادر زاده و داماد محمد قلی، که تحت نگهداشت و تربیت میر مؤمن پرورش یافت، شاید یکی از وارسته ترین اشخاص در تاریخ ملوکیت است. راجع به او که مکه مسجد را در حیدرآباد بنیان نهاد، معروف است که هیچگاه نماز شبش ترک نمی شد. از وی که ترجمه اربعین بهائی را باعنوان لباب الأحادیث قطب شاهى‏ خلاصه کرد دیوان شعری باقی مانده است. میر محمد مؤمن تا اواخر دور محمد قطب شاه در منصب پیشوائی باقی ماند و طبق تحقیق دکتر زور در شوال ۱۰۳۴ چند ماه قبل از وفات محمد قطب شاه چشم از جهان فروبست. با ملاحظه ی کتابهایی که در زمان وی تألیف و ترجمه شد این امر به وضوح آشکار است که شاه توفیق و علاقه بیشتری از نیاکان خویش به ترویج علوم دینی داشته است، و بدین طریق دوره ی جدیدی در سلطنت قطب شاهان آغاز شد که در زمان عبد الله به اوج خود رسید، جریانی که باید آنرا ثمره ی رهبری حکیمانه ی میر مؤمن شمرد. چندین کتاب به امر محمد قطب شاه به فارسی ترجمه و یا تألیف شد که بعضی از آنها در منابع آمده است: ترجمه اربعین شیخ بهائی از ابن خاتون (به عنوان ترجمه قطب شاهی که به سال ۱۰۲۹/۱۶۱۹ پایان یافت)، ترجمه مصباح الکبیر کفعمی از قاضی جمال الدین فضل الله بن صدر الدین الشیرازی، ترجمه تجرید خواجه نصیر الدین طوسی از زین الدین بدخشی (نذیر احمد اسم مترجم را ذکر نکرده، ولی می افزاید که همان مترجم شرحی نیز بر تجرید به عنوان تحفه شاهی نوشته است)، ترجمه کثیر المیامین، تألیف میر مؤمن، به فارسی از شاگردش به نام قاضی احمد (نسخه ای از این ترجمه در کتابخانه ی موزه ی سالار جنگ موجود است)، ترجمه کتاب روضه الریاحین یافعی از فضل الله حسینی سمنانی باعنوان نزهه العیون (تألیف ۱۰۲۶/۱۳۲۶) ، زبده الرموز، ترجمه داستان امیر حمزه، از محمد حاجی همدانی. چندین کتاب نیز بامر همین سلطان در حیدرآباد تألیف شد که عبارت اند از: تفسیر قطب شاهی، بفارسی درباره ی آیات احکام، از ملا محمد یزدی، معروف به شاه قاضی، که در شب قدر سال ۱۰۲۱ به اتمام رسید. ظاهرا همو صاحب ترجمه فقه الرضا (ع) به فارسی است که در سال ۱۰۲۹/۱۶۲۰ خاتمه یافت و بخواست محمد قطب شاه و زیر نظر میر محمد مؤمن به انجام رسیده است. وی رساله ای نیز در جمع بین اقوال پیامبر (ما عرفناک…) و امیر المؤمنین (لو کشف الغطاء…) دارد که در سال ۱۰۳۱ از آن فارغ شده است. شرح حدیث الغدیر، فارسی، ازمولى عبد الله بن عبد الله قزوینی، و وفاه النبی‏، به فارسی، از همین مصنف، دانشنامه شاهی، درباره ی مطالب متفرقه علم کلام بفارسی، ازمولى محمد أمین بن محمد شریف اخبارى استرآبادی متوفى در مکه معظمه (۱۰۳۶)، کتاب مناقب قطب ‏شاهی‏ یا هدیه العالمین نیز درهمین زمان تألیف گردید. تاریخ محمد قطب شاه از نویسنده ای ناشناس که حاوی تاریخ قطب شاهان تا سال ۱۰۲۶/۱۶۱۷ است به دستور محمد قطب شاه نوشته شده است. شیخ هارون جزائری از عالمان و مجتهدان این دوره است که در حیدرآباد فقه تدریس می کرد و در سال ۱۰۴۷/۱۶۳۸ در دوره ی عبد الله قطب شاه درگذشت. عالمی بنام میر قطب الدین نعمه الله الدشتکی الشیرازی (م ۱۰۲۳ یا ۱۰۲۸) در این دوره مأمور به معلمی و تربیت عبدالله پسر محمد قطب شاه شد. عشرتی یزدی (م ۱۰۳۷/۱۶۲۷)، وصالی اردستانی، جلال الدین نیشابوری، علی گل استرآبادی، حمزه استرآبادی، حاجی همدانی، ملا حکمی شیرازی، و میرزا اویس بیگ فطرت از شاعران متعلق به دوره ی محمد قطب شاه هستند. دوره ی عبد الله قطب شاه (۱۰۸۳-۱۰۳۵/۱۶۷۲-۱۶۲۶)  سرپرستی و حمایت از عالمان و ادیبان در دربار قطب شاهان در سلطنت جانشینان محمد قطب شاه یعنی عبدالله و ابوالحسن (۱۰۹۸-۱۰۸۳/۱۶۸۷-۱۶۷۲) نیز با شدت بیشتر ادامه داشت. مهمترین شخصیت این دوره ابن خاتون عاملی است. ابن خاتون (زنده در سال ۱۰۶۸)   مقام علمی و فعالیت درسی میر محمد مؤمن را از این امر میتوان دریافت که شخصی مانند علامه ابن خاتون، شاگر و خواهر زاده شیخ بهائی، شاگرد وی نیز بود و از وی اجازه داشته است. وی بعد از وفات میر مؤمن در سال ۱۰۳۸/۱۶۲۸به منصب وکالت و پیشوای سلطنت منصوب شد. اسم کامل ابن خاتون شیخ شمس الدین أبو المعالی محمد بن سدید الدین علی بن شهاب الدین أحمد بن نعمه الله بن خاتون العاملی العیناثی است. آل خاتون خانواده ای قدیم، علمی و معروف اند. سید محسن امین، ابن خاتون را که اصالتا از اهل جبل عامل بوده با تفصیل بیشتری معرفی نموده و درباره ی مقام علمی و موقعیت وی در أعیان‏الشیعه مطالبی آوده است: الشیخ محمد بن علی بن خاتون العاملی الطوسی‏، نزیل حیدرآباد الدکن الشهیر بابن خاتون. من أهل القرن الحادی عشر و کان من العاملیین الذین هاجروا إلى بلاد إیران و نالوا بها مقامات سامیه و هو ابن أخت الشیخ البهائی و لا نعلم هل هاجر أبوه أو أحد أجداده إلى المشهد الرضوی فتزوج هناک أخت الشیخ البهائی فولد له منها المترجم أو أن أباه تزوجها فی جبل عامل فولد له منها المترجم ثم هاجر المترجم إلى طوس فی عصر خاله الشیخ البهائی، و أحد هذین الأمرین قد حصل. و قد ذکره السید علی البلکرامی الهندی المعاصر الموظف فی إداره الآثار القدیمه فی الهند فی کتابه (ماثر دکن) الذی هو بلسان (اردو) و استحصل صورته النادره من المتحف البریطانی فی لندن و هی هذه التی تراها. کان المترجم من العلماء الأجلاء، رحل من المشهد الرضوی المقدس بطوس إلى بلاد الهند و تولى وزاره السلاطین القطب شاهیه فی حیدرآباد الدکن و کان هؤلاء السلاطین من الشیعه و کانت طریقه الملوک فی ذلک العصر فی الهند و إیران أن یولوا الوزاره و الصداره العظمى أجلاء العلماء. و مات المترجم فی بلاد الهند فی حیدرآباد و دفن فیها و قبره هناک معروف مشهور مزور و قد أخبرنا بعض المترددین إلى تلک الناحیه أن فی حیدرآباد قبورا کثیره للعلماء لا یعرف أسماء أصحابها غیر قبر المترجم، و هکذا کان العاملیون یهاجرون من مضیعه العلماء جبل عامل إلى ایران و الهند و غیرها و ینالون بها مشیخه الإسلام و القضاء و الوزاره و غیرها. قال فی ماثر دکن فی حق المترجم ما تعریبه: هو ابن أخت الشیخ البهائی و کان فی أیام ملوک القطب شاهیه ملوک حیدرآباد الدکن و قبره الآن فی حیدرآباد معروف فی جنب القصر الملکی القدیم أمام قصر” قدیر جنک بهادر” و کذلک قبر زوجته، و یقصد قبره الزائرون کل وقت من قریب و بعید و قد کان فی أیام السلطان محمد قطب شاه السادس من المقربین فی الدوله و یرجع إلیه فی أمور الملک و المله و له وظیفه (منشئ الملک) و هی تشبه سکرتاریه البلاط و کذلک قد بعثه ملک حیدرآباد و معه هدایا و تحف إلى ملک إیران الشاه عباس الصفوی و بعث معه السفیر حسین بیک قبجاجی و لما رجع من ایران کان السلطان محمد قطب شاه قد توفی و تولى الملک بعده السلطان عبد الله قطب شاه الملک السابع من سلسله القطب شاهیه فعظمه الملک الجدید غایه التعظیم و أسند الیه منصب الصداره العظمى و إماره المملکه بأسرها سنه ۱۰۳۸ ه ۱۶۲۸ م و أعطاه لقب (بیشوا) و لقب (میر جمله) و هذان اللقبان من أعظم ما فی الدوله فی تلک الأیام و صار المترجم عندئذ ملازما للبلاط فی الأوقات الرسمیه. و کان دأبه أنه فی کل یوم یاتی إلى المدرسه و یحضر عنده القضاه و العلماء و الشعراء و یلقی علیهم دروسا فی التفسیر و المعقول و الریاضیات و کان یوم الثلاثاء فی کل أسبوع خاصا للمذکرات الشعریه حیث یجتمع کثیر من شعراء العرب و الفرس فیتناشدون الشعر أما تاریخ وفاته فغیر معلوم على التحقیق لکن الظاهر أنه توفی فی زمان الملک عبد الله قطب شاه. و من الکتابه الموجوده فی (تولی مسجد) یظهر أن هذا المسجد من مؤسسات الشیخ ابن خاتون و فی المتحف البریطانی فی لندن توجد صوره الشیخ بلباسه الخاص و رأیناها فی کتاب تاریخ حدیقه السلطان القطب شاهیه مأخوذا عنها” اه”. و هو تلمیذ الشیخ البهائی و مترجم کتاب اربعینه ترجمه فی بلاد الهند و لما عاد إلى بلاد ایران سفیرا من ملک حیدرآباد إلى الشاه عباس عرض على استاذه ترجمته المذکوره فکتب استاذه التقریض المشهور علیه سنه ۱۰۲۹ ثم عاد هو فی تلک السنه إلى الهند إلى القطب شاهیه. آنگاه اعیان الشیعه چهارتألیف از وی اسم می برد : (۱) تکمیل الجامع العباسی، (۲) شرح الإرشاد (إرشاد الاذهان إلى‏أحکام الإِیمان از علّامه حلّی) ، (۳) ترجمه کتاب الأربعین ، (۴) حاشیه على الجامع العباسی. و درباره ی ترجمه ی کتاب اربعین شیخ بهائی و تعریفی که شیخ بهائی از ترجمه ی ابن خاتون نمود مطالب جالبی نقل می کند: و کتاب الأربعین هو شرح کتاب الأربعین حدیثا لخاله البهائی ترجمه من العربیه إلى الفارسیه رأیته فی النجف الأشرف. و قد صنفه باسم السلطان محمد قطب شاه ابن الملک قطب شاه المتقدم ذکره قال فی أوله أما بعد فیقول داعی الدوله القاهره محمد بن علی المشتهر بابن خاتون العاملی عامله الله بلطفه الأزلی لما کان السلطان العادل البازل العارف الغازی فی سبیل الله المخلص فی حب أهل بیت رسول الله الخاقان الأکرم و الهمایون الأعظم أبو النصر السلطان محمد قطب شاه من أول جلوسه على سریر السلطنه مائلا إلى أن یکون موکبه الهمایونی مشحونا بالعلماء و الفضلاء و تمام رویته منصرفه إلى إحیاء المآثر النبویه و ترویج الدین المبین المصطفوی و إناره مقاصد التفسیر و الکلام و إفاده معانی أحادیث خیر الأنام و أمالی الأئمه ذوی المقام العالی علیه و علیهم صلوات الله الملک العلام، إلى آخر ما ذکره، و ذکر أنه أمره بترجمه أربعین الشیخ البهائی إلى الفارسیه فترجمه و سماه بترجمه قطب ‏شاهی ثم ذکر فی سند روایه الشیخ البهائی عن الشهید الثانی عن الشیخ جمال الدین أحمد بن خاتون ان أحمد ابن خاتون هذا هو جد المترجم بواسطه واحده و أنه کان فی نهایه التبحر فی علوم الدین. و الترجمه المذکوره وجدت منها نسخه مخطوطه و فی آخرها بلغ العراض بقدر الوسع فی الیوم العاشر من جمادى الثانیه سنه ۱۰۷۰ فی بلده کشمیر کتبه ملک یوسف بن ملک غفر الله ذنوبه. و على النسخه تفویض (تقریظ؟) للشیخ البهائی هذه صورته: بسم الله الرحمن الرحیم أیها الفاضل العالم الالمعی زبده الفضلاء العظام و خلاصه الاجلاء الکرام و سلاله الأصفیاء الفخام و نتیجه العلماء الاعلام أحسنت أحسنت فی توضیح المبانی و تنقیح المعانی بعبارات أصفى من الزلال و ألطف من السحر الحلال کاشفه للثام عن حور مقصورات فی الخیام و رافعه للنقاب عن وجوه الکواعب الأتراب ألفاظها تزری بالدرر الغوالی و تکسر قیمه الجواهر الغوالی قد جمعت من المزایا ما سلم برهان السلم عدم حصرها و إحصائها و نطق برهان التطبیق بالعجز عن إثبات انقطاعها و انتهائها حتى صار أکثر الکتب المتداوله و الزبر المتناوله تتمنى أن تعرى عن الملابس العربیه و تتحلى فی الحلل الفارسیه فشکر الله مساعیک و أدام معالیک فقد کشفت الأستار عن أبکار الأفکار على نهج قریب تهش الیه الطباع و نمط غریب یکاد یدخل القلوب قبل الأسماع و لیس هذا عجیبا من فطنتک الوقاده و فطرتک النقاده و طبیعتک الالمعیه و سجیتک اللوذعیه لأنک عنصر دوحه العلم و الکمال و ثمره شجره الفضل و الإفضال. کتب هذه الأحرف مؤلف الکتاب أقل العباد محمد المشهور ببهاء الدین العاملی تجاوز الله عن سیئاته فی شهر شوال ختم بالسعاده و الإقبال سنه ۱۰۲۲ حامدا مصلیا مستغفرا. آقا بزرگ در ذریعه چندین اثر از وی معرفی می کند که عبارت اند از: دیوان شعر، شرح بر جامع عباسی (که احتمالا همان “تکمیل” و “حاشیه” ذکر شده بر این کتاب است)، حاشیه بر الفیه شهید الأول، وجواب رساله اللغزیه البهائیه. سید حسن صدر از کتاب بزرگ وی درباره ی امامت سخن به میان آورده است، و چندین نسخه از این تألیف در کتابخانه ی موزه ی سالار جنگ موجود است. عالمان دیگر  علاوه بر ابن خاتون عالمان دیگر نیز از ایران و مناطق دیگر در حیدرآباد حضور داشته اند: میرزای جزائری (م ۱۰۹۸/۱۶۸۶)، از شاگردان ابن خاتون است. نام وی سید محمد بن سید شرف الدین علی بن نعمه الله بن حبیب الله بن نصر الله حسینی جزائری و کتاب وی جوامع الکلم، در کنار بحار مجلسی، وافی فیض کاشانی و وسائل حر عاملی، یکی از مجامع حدیثی بزرگ این دوره محسوب می شود. حکیم حسین کرکی عاملی (شیخ حسین بن شهاب الدین بن حسین بن محمد بن حیدر (خاندار) العاملی الکرکی الحکیم‏)، متوفی سال ۱۰۷۶/۱۶۶۵ در حیدرآباد. صاحب اعیان الشیعه شرح حال مفصلی به وی اختصاص داده و تعدادی از اشعار وی را در مدح اهل بیت (ع) نقل کرده است. شیخ جامعی (حسن بن علی بن احمد بن محمد بن أبی جامع عاملی نجفی) یکی دیگر از شاگردان ابن خاتون و عالمان این دوره است. وی از شوشتر به حیدرآباد مهاجرت کرده و در آنجا ساکن شد و در همان شهر نیز وفات یافت. صاحب ریاض بعضی از تألیفات او را دیده است. در این دوره سید نور الدین عاملی (بن ابی الحسن حسینی موسوی، م ۱۰۶۸/۱۶۵۷) مؤلف الشواهد المکیه فی مداحض حجج الخیالات المدنیه که ردیه ای بر فوائد المدنیه و مذهب اخباری است به نام عبد الله قطب شاه نوشت. عارفی به نام سید عماد الدین حسینی معروف به میر محمود در دوره ی حکومت عبد الله قطب شاه از نجف به حیدرآباد آمده بالای کوهی در نواحی آن اقامت گزید. وی تا سال انقراض دولت قطب شاهان در سال ۱۰۹۸/۱۶۸۶ زنده بود. مرقد وی بالای آن کوه هنوز هم زیارتگاه مردم است. أمیر نظام الدین احمد، والد السید علی خان صاحب سلافه. خانواده وی شیرازی بوده اند و او متولد و بزرگ شده ی حجاز است. وی در سال ۱۰۵۵/۱۶۴۵ وارد دکن شد و بسیار مورد تکریم عبدالله قطب شاه قرار گرفت و مفتخر به دامادی شاه گردید. حر عاملی درباره ی وی می نویسد: عالم فاضل عظیم الشأن جلیل القدر شاعر أدیب، و قد مدحه شعراء زمانه و کان کالصاحب بن عباد فی عصره توفی فی زماننا بحیدرآباد و کان مرجع علمائها و ملوکها، و کان بیننا و بینه مکاتبات و مراسلات… له دیوان شعر و رسائل متعدده .” رساله فی المعاد الجسمانی و النبوه الخاصه و اجازه ای به نام سید جمال الدین محمد بن عبد الحسین بتاریخ سه شنبه شانزدهم صفر ۱۰۶۴ از آثار او است. سید علی خان شیرازی، معروف به ابن معصوم (متولد مدینه منوره بسال ۱۰۵۲ و متوفی ۱۱۱۸ در شیراز) در سن ۱۶ سالگی وارد حیدرآباد شد و تا ۳۳ سالگی (۱۰۶۸ ه- ۱۰۸۵ ه) در آن دیار بسر برد. وی که از بزرگان و ادیبان علمای اسلام محسوب می شود دارای تألیفات متعدد و مشهور می باشد و شرح حال مفصلی از وی و تألیفاتش در مستدرکات اعیان الشیعه آمده است. علی ابن طیفور بستامی (م ۱۱۰۰/۱۶۸۸) صاحب چندین اثر ارزشمند در ترجمه و تاریخ است. وی مصنف حدائق السلاطین فی کلام الخواقین و آخرین تاریخ نویس دوره ی قطب شاهان است و اظهارات او درباره ی میر مؤمن استرآبادی و میر محمد امین اصفهانی بسیار ارزشمند است. شیخ عبد العلی بن محمود خادم جابلقی مؤلف شرح الفیه شهید اول. وی که گفته می شود دائی ابن خاتون بوده، این شرح را برای “والی حیدرآباد سلیمان میرزا بن شاه طهماسب” نوشته است. اما از آنجا که ما چنین والیی را در حیدرآباد سراغ نداریم، گمان می رود که آنرا برای سلیمان پسر ابراهیم عادل شاه دوم (۱۶۲۷-۱۵۸۰) فرزند طهماسب برادر علی عادل شاه اول نوشته باشد. ادیبی به نام عبد العلی طالقانی ملقب به “ناظر الانشاء” کاتب عبد الله قطب شاه بود و احتمال دارد با سابق الذکر یکی باشد. پسر او عبد العظیم طالقانی نیز جانشین پدر شده سمت دبیر الملکی را در عهد ابوالحسن داشته است. رضی الدین محمد بن محمد امین حسینی تفرشی (م بعد از ۱۰۷۶/۱۶۶۶) مصنف شرح زبده الاصول به عربی است. سید أمیر معز الدین محمد بن ظهیر الدین محمد حسینی اردستانی معروف به لویزان و میر میران، شاگرد ابن خاتون. وی مصنف چندین کتاب است، منجمله تفسیر سوره هل اتی (سال تألیف ۱۰۴۴)، و هدایه العالمین إلى الصراط المستقیم‏ در إثبات إمامت أمیر المؤمنین که کشف الحق، کاشف الحق، تحفه بهشت آیین و وسیله النجاه نیز نامیده شده است (سال تألیف ۱۰۵۸). مجموعه ای باعنوان خرقه علماء از روزبهان بن عماد اصفهانی در دست است که در سال ۱۰۴۶/۱۶۳۵ در زمان عبدالله قطب شاه تألیف شد و دارای ۶ مقاله درباره ی تفسیر، حدیث، فقه، فلسفه، حکمت و علوم متفرقه است. بعضی از آثار متعددی که در دوران عبدالله قطب شاه پدید آمد عبارت اند از: رساله در معرفت نفس به زبان فارسی از مؤلفی ناشناخته، ترجمه کشکول بهائی، از شیخ احمد شهیدی عاملی به فارسی، که برای عبدالله قطب شاه نگاشت، کشف الآیات قرآن کریم باعنوان هادیه قطب‏شاهی در استخراج آیات الهى یا الرساله الواضحه لاستخراج الآیات القرآنیه از مولی محمد علی کربلائی، شاگرد ابن خاتون، که به عبدالله قطب شاه اهداء شده است، نظم لآلی، منظومه ای درباره ی تجوید از ابوالقاسم مشهدی متخلص به ناظم، تألیف سال ۱۰۶۱/۱۶۵۱، دبستان مذاهب از ذوالفقار آذر ساسانی؛ وی در دوره ی عبد الله به حیدرآباد آمد و تحت حمایت ابن خاتون قرار گرفت، فرهنگ برهان قاطع از محمد حسین بن خلف تبریزی (متخلص به برهان) در سال ۱۰۶۲/۱۶۵۲، جنگ قطب شاهی که مجموعه ای از آثار اخلاقی و کلامی از مؤلفی ناشناس متعلق به دوره ی عبدالله قطب شاه است، کتابهای مومیایی، طب فارسی، أسرار الأطباء و شجره دانش (که شامل رساله ای در علم موسیقی است)، رساله فی بیان الحراره الغریزه به عربی و رساله ی خواص ادویه از حکیم نظام الدین أحمد گیلانی (م ۱۰۵۹/۱۶۴۹) شاگرد میر محمد باقر الداماد، حواشی علی حل مشکلات احادیث کتاب من لا یحضره الفقیه به عربی نیز از تألیفات اوست. حدیقه السلاطین که بیشتر سرگذشت دوران عبد الله قطب شاه را در بردارد از میرزا نظام الدین احمد صاعدی شیرازی از نزدیکان ابن خاتون، لمعات قطب شاهی از ابن حسین بن جمال الدین، دانشمند دوره ی عبد الله قطب شاه، در باره علم هوا شناسی، تحفه خانی، ترجمه و شرح خلاصه الحساب از حسین شریف بن حاجی ابراهیم شهروردی، که در ۱۶ صفر ۱۰۴۶/۱۶۳۶ در حیدرآباد پایان یافت و به نام الله وردی خان (م ۱۰۶۹/۱۶۵۶) تألیف شده است. جامع التمثیل از میرزا محمد علی حبله رودی، که در سال ۱۰۵۴ (مطابق با: إن المتقین فی مقام أمین) تألیف یافت و مکررا در ایران چاپ شده است، نکات دوام دودمان قطب شاهی از حسین حسینی یزدی، سال تألیف ۱۰۵۴/۱۶۳۳، عقائد قطب شاهیه، مجموعه ای از مقررات و دستور العملها برای ماه محرم که رعایت آن به دستور عبد الله قطب شاه برای همگان الزامی بوده است، ریاض الصنایع قطب شاهی در علم عروض از الفتی حسینی ساوجی (تألیف ۱۰۴۶/۱۶۳۶)، روضه گلشن قطب شاهی از مولانا الفتی یزدی، و رساله ای در علم عروض از او، مآثر قطب شاهی از محمد بن عبد الله نیشابوری که تکمله تاریخ محمد قطب شاه است و حوادث دوره ی وی را تا رحلتش در سال ۱۰۳۵/۱۶۲۵ یادداشت نموده است، لذت النساء، ترجمه کتاب کوکهـشاستر از محمد قلی جامی از سنسکریت درباره ی امور جنسی (۱۰۳۶/۱۶۲۶)، عالمی دیگر به نام سید قاسم بن میر نور الله مثنوی مطلع الشمس در موضوع تجوید را به سال ۱۰۴۵ در حیدرآباد ایراد کرد. مجموعه ای از نامه های سلاطین دکن و شاهان صفویه به عنوان مکاتیب زمانه سلاطین صفویه در کتابخانه ی آصفیه ی حیدرآباد موجود است. شاعرانی نیز مانند میر رفیع دستور و محمد قاسم مشهدی متخلص به ارسلان شمس اصفهانی، میر رضی بن میر تراب رضوی مشهدی، سالک یزدی، محمد قاسم قسمت مشهدی، فرج الله شوشتری، میر محمد کاظم حسینی متخلص به کریم (منشی قصیده گنجنامه)، بیان اصفهانی، عبد الله امانی، رونقی همدانی، غیاث الدین علی منصف تهرانی (اصفهانی)، سید رضا دانش مشهدی، میرزا ابو تراب فطرت مشهدی (م ۱۰۶۰/۱۶۵۰)، شیخ عبد اللطیف خلقی شوشتری، در این دوره از ایران آمده، ساکن حیدرآباد شدند.
قسمت سوم 
آخرین دوره ی حکومت قطب شاهان  ابوالحسن (۱۰۹۸-۱۰۸۳/۱۶۸۶-۱۶۷۲) داماد عبد الله، آخرین شهریار سلسله قطب شاهان است. جریانات فرهنگی که در دوره ی میر مؤمن پایه ریزی شد و در دوره ی عبدالله توسعه یافت، در زمان ابوالحسن ادامه داشت. علاوه بر کسانی که از قبل در حیدرآباد ساکن بوده اند بعضی از عالمانی که در این دوره در حیدرآباد فعالیت علمی داشته اند عبارت اند از: سیدجمال الدین ابن ابى الحسن حسینی موسوی عاملی (م ۱۰۹۸/۱۶۸۷) او از عالمانی است که در دوران سلطنت ابوالحسن قطب شاه در حیدرآباد سمت مرجعیت دینی داشته است. شیخ مهذب الدین أحمد بن عبد الرضا (بصری)، معاصر حر عاملی، به خراسان رفته مدتی آنجا بسر برد (۱۰۸۰-۱۰۶۸). سپس وی از راه کابل، قندهار و شاهجهان آباد راهی حیدرآباد شد. در اعیان الشیعه فهرستی از ۱۹ تألیفات وی آمد است و طبق بعضی از تفاصیلی که در ذریعه آمده تعدادی از آنها را میان سالهای ۱۰۸۵-۱۰۸۱ در حیدرآباد نوشته است. شیخ جعفر بن کمال الدین بحرانی (فرزند محمد بن سعید بن ناصر بحرانی) (متولد ۱۰۱۴/۱۶۰۵ و متوفی ۱۰۸۸/۱۶۷۷ یا ۱۰۹۱/۱۶۸۰) در بحرین به دنیا آمد و در جوانی به ایران رفته ساکن شیراز گردید و در دوره حکومت عبد الله قطب شاه به هند آمده ساکن حیدرآباد شد و در آنجا به ریاست علمی نایل آمد. شیخ احمد بحرانی (ابن صالح بن حاجی—یا احمد— ابن علی بن عبد الحسین بن شیبه درازی بحرانی جهرمی) (متولد ۱۰۷۵/۱۶۶۴ و متوفی ۱۱۲۴/۱۷۱۲). وی که از آل عصفور بود، بعد از وفات شیخ جعفر به هند آمد و در جای وی به ریاست علمی نایل گردید. بعد از سقوط حیدرآباد به ایران بازگشت و ساکن جهرم شد. ذریعه رساله البشاره لطلاب الاستخاره را به عنوان تصنیف او نام می برد. شیخ احمد بن سلامه نجفی تمیمی جزائری نیز که هم دوره ی حر عاملی است، متعلق به همین زمان است. وی مؤلف التحفه السلطانیه شرحی بر کتاب المیراث ارشاد الاذهان است که برای عبدالله قطب شاه نوشت (تألیف ۱۰۷۸/۱۶۶۷). او در زمان حر عاملی (م ۱۱۰۴/۱۶۹۲) قاضی حیدرآباد بوده است. عالمی دیگر به نام شیخ عبد النبی بن أحمد العاملی النباطی نیز در این زمان در حیدرآباد سمت قاضی را داشته است. احتمالا در همین دوره مغیث الدین محمد بن شمس الدین محمد حسینی طهرانی ترجمه ی الدروع الواقیه، تألیف ابن طاؤس، را در اورنگ آباد برای میر منصور نگاشته است. میان شخصیتهای علمی و ادبی این دوره میتوان از ملا فرج الله شوشتری (م ۱۱۰۰/۱۶۸۸) نام برد که از مشاهیر علمای حیدرآباد بوده است. عبد الرشید بن نور الدین تستری، که عالمی شیعی بود، در مسافرتی به حیدرآباد با فرج الله و نظام الدین احمد حسینی والد سید علی خان ملاقات نمود. اما معلوم نیست وی چه مدتی در آنجا بوده، ولی متعاقبا به شوشتر بازگشته است. چیزی که درباره ی اکثریت عالمان دینی که از ایران یا مناطق دیگر راهسپار دکن شدند جلب توجه می کند این است که آنها یا عرب بودند یا بنحوی سوابق عربی داشته اند؛ لذا می بینیم که اکثر عالمانی که بعد از میر محمد مؤمن به حیدرآباد آمدند عاملی و بحرانی اند یا جزائری، شوشتری و نجفی. قرن دوازدهم  با سقوط حیدرآباد در سال ۱۰۹۸/۱۶۸۶ بدست قوای اورنگ زیب عالمگیر، امپراتور گورکانی که مصمم بود تمام دکن را زیر سلطه دهلی بیاورد، یکی از دوره های بی نظیر در تاریخ تشیع در دکن پایان یافت. ولی با ظهور سلطنت شیعی اود (۱۲۷۳-۱۱۴۵/۱۸۵۶-۱۷۳۲) با مرکزیت لکهنؤ در شمال هندوستان دوره جدیدی در تاریخ تشیع در شمال آغاز شد. در سایه ی سلاطین اود عالمان بسیاری از خانواده های هندی پدید آمدند و رهبری فرهنگی جوامع شیعی هند را بدست گرفتند. با شمار و اعتبار علمی عالمان بومی و نیز آثاری که پدید آوردند و مدارس دینی که تاسیس کردند جامعه شیعی اوده از نظر فرهنگی به رشد نسبی نایل گردید اگر چه از نظر سیاسی فاقد شعور و توانمندی لازم برای مقاومت در برابر توسعه قدرت انگلیسیها بود. نقش اود در توسعه ی روابط با مراکز علمی در عراق و ایران باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. ولی به نظر می رسد که با سقوط حیدرآباد روابط فرهنگی ایران و دکن، که شاید بیش از شمال قویتر و دارای سوابق چندین ساله بود، به سستی گرائید. لذا در این دوره چندان اثری از حضور توانمند عالمان ایرانی و عراقی در حیدرآباد مانند گذشته در منابع یافت نمی شود. ولی با این حال ممکن نبود روابطی که در گذشته به چنان قوتی رسیده یکدفعه بکلی معدوم گردد. قرن دوازدهم هجری در هند قرن هرج و مرج و آشوب است. در این دوره امپراتوری گورکانیان دچار تزلزل شده و موجب گسترش تسلط انگلیسی ها بر اکثر بلاد هند گردید. ولی بعلت استقرار دولت آصف جاهیان از دهه سوم این قرن، که اکثر شاهان آنها سنیان معتدل بوده اند، حیدرآباد توانسته است این دوره ی پرآشوب را با امنیت و آسایش نسبی پشت سر بگذارد. با پریشانی امپراتوری گورکانیان در شمال سیل نیروهای تحصیل کرده و کارآمد به حیدرآباد سرازیر شد و این روند کم و بیش تا سقوط دولت آصف جاهان در سال ۱۹۴۸ م ادامه داشت. لذا با وجود دستیابی به نیروی انسانی کارآمد و متخصص از شمال چندان نیازی به مهاجرت ایرانیان به آن دیار باقی نماند. مطالعات لازم برای روشن شدن وضع عمومی شیعیان در دکن بعداز سقوط دولت قطب شاهان و بویژه وضعیت نخبگان آنان صورت نگرفته است. ولی آنچه مسلم است آنها در کنار دیگر مسلمانان و اقوام هندی شئون مذهبی خود را همچنان ادامه داده هویت خویش را حفظ نمودند. شاهد ما در این مورد کتاب گلزار آصفیه است. در این کتاب که تاریخ حیدرآباد از ابتدای دوره قطب شاهان تا سال ۱۲۶۰/۱۸۴۴ به رشته تحریر در آمده، گزارش تفصیلی از برگزاری مراسم عزاداری در ماه محرم در آن شهر آمده است. از این گزارش به وضوح آشکار است که تمام اقشار مردم، از مردم عادی گرفته تا امیران و درباریان و حتی خود پادشاه و خانواده ی سلطنتی، و همه ی اقوام اعم از شیعه و سنی و حتی هندوها، در عزاداری حضرت سید الشهداء علیه السلام شرکت فعالانه داشته اند که شاید در تاریخ کم نظیر باشد. روشن است که این مراسم و فرهنگ عزاداری میراثی است که از گذشته ی حیدرآباد باقی مانده و در طول یک و نیم قرن بعد از سقوط قطب شاهان همچنان با قوت ادامه یافت. فرهنگ شیعی حیدرآباد، آصفجاهان و متعلقین آنها را که طبقه ی حاکم بوده اند شدیدا تحت تاثیر قرار داد و این نفوذ تا آخرین دوره این سلطنت کاملا آشکار است. تسننی که در این دوره بر حیدرآباد حاکم بوده “تسنن دوازه امامی” است. به نظر می رسد سیاست های تفرقه افکنانه انگلیسیها از یک طرف و انتشار افکار ابن تیمیه در هند توسط امثال سید احمد سرهندی که بعدا توسط خانواده ی شاه ولی الله دهلوی و عوامل وهابی به شدت پیگیری شد از سوی دیگر، در تخریب تدریجی این فرهنگ نقش عمده ای داشته است. یکی از ادیبان شیعی این دوره که سالها همراه قوای مهاجم در دکن بسر برده است، میرزا محمد شیرازی (م ۱۱۲۲/۱۷۱۰)، معروف به نعمت خان عالی است که نیاکان وی ایرانی بودند ولی خود او در هند متولد شده است. در این دوره عالمی به نام سید ناصر بن حسین حسنی حسینی نجفی کتابی باعنوان الجداول النورانیه فی استخراج الآیات القرآنیه را به نام اورنگ زیب (م ۱۱۱۸/۱۷۰۷) تألیف کرد. عالم دیگری به نام محمد هادی بن محمد حسینی علوی صفوی ملقب به شاه میرزا دارای چندین تألیف است: ظفریه (به نام شاه عالم)، مرآه المستهلین (تألیف ۱۱۱۲/۱۷۰۱ در حیدرآباد)، تنبیه الانام فی آداب المنام (با شرکت برادرش موسی رضا خان)، و مسلک الابرار فی خروج عن الدار. موسی رضا خان نیز داری تألیفات مستقل می باشد منجمله: التعقیبات العالیه (تألیف ۱۱۳۰/۱۷۱۷) و ثمره الفؤاد فی ادعیه الاولاد. مولى محمد صالح بن محمد باقر روغنی قزوینی، معاصر حر عاملی، مقامات را برای نعمت خان عالی نوشت. بسمل بدخشانی شاعری از این دوره است که وابسته به مبارز خان، استاندار دکن از طرف امپراتور گورکانی، بود. مبارز خان در سال ۱۱۳۷/۱۷۲۴ از آصفجاه اول در جنگ شکست خورد و بسمل نیز همراه وی بقتل رسید. شاعر و موسیقی دانی به نام میرزا محمد رضا همدانی‏ ملقب به قزلباش خان ومتخلص به أمیر (م ۱۱۵۹/۱۷۴۶)، نیز وابسته به مبارز خان بود و مورد عفو اورنگ زیب قرار گرفته و بقیه عمر را در دهلی گذراند. شاعری دیگر، میرزا علی نقی ایجاد (۱۱۸۹/۱۷۷۵) همعصر اوست. پدر او احمد علی نقی خان همدانی به دکن آمده و در زمان نظام الملک آصفجاه اول به پست دیوانی شهر حیدرآباد مصوب گشته بود. باقر علی خان، شاعر و برادر علی نقی ایجاد در این دوره از مقربان دربار آصف جاهی بود. دانشمندی به نام شیخ مسیب سبزواری شرح خلاصه الحساب را در حیدرآناد در ماه شوال ۱۱۵۲/۱۷۳۹ به اتمام رساند. محمد علی بن محمد صادق آل کمون حسینی نجاه المؤمنین، در شرح دعای عدیله، را برای حیدریار خان منیر الملک، یکی از امرای حیدرآباد، در سال ۱۱۵۴/۱۷۴۱ نگاشت. شاعری دیگر از این دوره، میرزا لطف الله بن حاج شکر الله تبریزی معروف به مخمور تبریزی است که در بندر سورت تولد یافت و به سال ۱۱۶۳/۱۷۴۹ در حیدرآباد درگذشت. وی شاگرد میرزا حبیب الله اصفهانی از شاگردان آقا حسین خونساری بوده است. یکی از شاعران ایرانی که در نیمه دوم این قرن از اصفهان به دکن آمد معز تبریزی (میرزا معز الدین به میرزا حسن بن محمد صادق) است. وی در سال ۱۱۶۷/۱۷۵۳ از شیراز به بندر تته رسید و بعد از گردش در شهرهای هند ساکن اورنگ آباد گردید و همان جا به سال ۱۱۸۷/۱۷۷۳ درگذشت. واله خراسانی (سید محمد موسوی) از شاعران ایرانی است که در سال ۱۰۹۵/۱۶۸۴ در خراسان به دنیا آمد و ساکن حیدرآباد گردید. وی به سال ۱۱۸۴/۱۷۷۰ در شهر تریچناپلی درگذشت. بعضی از مؤلفات وی عبارتند از: منظومه ای باعنوان اساس الایمان (تالیف ۱۱۴۵/۱۷۳۲) درباره ی سیره ی امامان شیعه و منظومه ای دیگر باعنوان نجم الهدی. دانشمندی به نام ابوالحسن جزائری (بن عبد الله بن نور الدین بن نعمه الله بن عبد الله موسوی جزائری تستری) (م ۱۱۹۳/۱۷۷۹) که در طب و حساب هندسه نیز مهارت داشته در ایام جوانی سفری به حیدرآباد نمود ولی متعاقبا به شوشتر باز گشت. وی در عهد کریم خان زند به منصب شیخ الاسلامی منصوب شد. سید رضی بن نور الدین، متخلص به اقدس (۱۱۹۴/۱۷۸۰)، شاعر ودانشمند دیگری از همین خانواده است. وی پدر میر عالم، وزیر سکندر جاه آصفجاه سوم (۱۸۳۲-۱۸۰۸)، و پدر زن منیر الملک است که بعد از میر عالم به مقام وزارت رسید. ما در این صفحات سعی نموده ایم تا تصویری هر چند نامکمل از فعالیت علمی عالمان، دانشمندان و شاعران مهاجر ایرانی در دکن را در طول بیش از شش قرن ارائه دهیم. البته ابعاد میراث علمی و فرهنگی که بر اساس زبان فارسی بوسیله ی دانشمندان و هنرمندان مسلمان و غیر مسلمان در طول این قرنها در هند بوجود آمد بسیار گسترده است. با هجوم فرهنگی انگلیسیها و کنار گذاشتن فارسی بعنوان زبان رسمی و آموزشی از اواسط قرن سیزدهم رابطه ی نسلهای بعدی با این میراث عظیم به تدریج قطع گردید و زحمات چند صد ساله فرهنگی بر باد رفت. منبع: www.historylib.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.