سخنران: دکتر محمد جاودان؛ عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب
ابتداً حضرت امیر علیهالسلام بهواقع محور تشیع و شیعه هست و اصلا واژه شیعه از عبارت مرکب «شیعه علیٍ» اخذ شده و بعداً در ادبیات اسلامی و در تاریخ اسلام رواج پیدا کرد و آهستهآهسته یک اصطلاح مستقلی در باب پیروان حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام شد و این اصطلاح بنا به شواهد و قرائن و اسناد حدیثی و تاریخی از زمان خود پیغمبر اسلام (ص) بهکاررفته است.
خوب واژه شیعه یک اصطلاح است برای یکی از دو جریان عمده و اصلی جهان اسلام در طول تاریخ اسلام.
به لحاظ لغوی گفتهشده که اسم جنس جمعی هست و هم بر فرد و هم بر جمع اطلاق میشود مثلاً فرض کنید گفته بشود السلمان من الشیعه بهعنوان یک فرد یا مثلاً میگویند که الإمامیه مثلاً یا الشیعه الإمامیه مثلاً الشیعه الاثنی عشریه، الشیعه الاسماعیلی، الزیدیه…… که هم بر جمع اطلاق میشود و هم بر فرد.
شیعه در لغت به معنای پیروی و طرفداری و هواخواهی و مشایعت و همراهی و معانی حزب و فرقه و اینها برای این واژه ذکر شده، و در اصطلاح باید بگیم که شیعه بر افراد اطلاق میشود ، شخص اطلاق میشود و اشخاص اطلاق میشود، منتها این اشخاص کسانی هستند که بر اساس یک اعتقاد بر اساس یک مرام و به تعبیری بر اساس یک مذهب از یک شخصی پیروی میکنند و تبعیت میکنند.
تشیع، تشیع یعنی شیعه بودن، شیعه شدن یعنی اینکه ما یک مرامی را یک مذهبی رو یک اعتقادی را بپذیریم درعمل به اون التزام پیدا بکنیم. بهاصطلاح باید یک بروز عملی داشته باشید تشیع صرفاً یک نام نیست صرفاً بلکه یک مرام هست بهعنوان نام میگیم شیعه بهعنوان مرام میگیم تشیع.
بنابراین شیعه تابع و تشیع تبعیت، شیعه ناصر و تشیع نصرت ،شیعه محب و تشیع محبت، شیعه موالی و تشیع موالات، شیعه ظاهر و تشیع باطنی، شیعه جسم و تشیع روح ، می باشد.
ما در طول تاریخ اسلام و تشیع به تعبیری در سنت شیعی و اسلامی دو نوع مطالعه درباره تشیع داشتیم؛ یک مطالعه معطوف به شیعه بوده و یک سنخ از مطالعه معطوف به تشیع بوده؛ گرچه وجه غالب معطوف به تشیع بوده یعنی عمدتاً مطالعات شیعی در سنت اسلامی و سنتی شیعی مطالعات تشیع شناسانه بوده تا شیعه شناسانه، مثلاً ببینید شما مطالعات فقهی و منظورم از مطالعه، تحقیق هستند و اصطلاح جدیدتر کلمه مطالعه، تحقیق پژوهش و بررسی خوب است، مثلاً فرض کنید که بررسی فقهی مطالعه فقهی تحقیق فقهی یا تحقیق حدیثی یا تحقیق کلامی یا تحقیق مثلاً تفسیری یا تحقیق اخلاقی بر مبنای شیعه همه اینها میشه تشیع شناسی چرا چون اینا مربوط به مذهب شیعه است و یک فقیه وقتی فقه مطالعه میکنه و تحقیق و بررسی میکنه و کار فقهی انجام میده درواقع فقه را بر مبنای تشیع بحث و بررسی میکنه استنباط میکنه، استخراج حکم میکنه بر اساس مبانی شیعی یعنی قرآن و روایات اهلبیت (ع) این کار میشه تشیع شناسی .
مطالعه نجاشی در کتاب رجالی مطالعه شیعه شناسانه است یعنی افراد از این جهت که شیعه هست که در یک موضوع خاص مثلا در موضوع نقش تمدنی، نقش علمی، نقش سیاسی، نقش تاریخی، نقش اجتماعی .
من عرض میکنم همه مطالعاتی که معطوف به مذهب تشیع است، این میشه شیعهشناسی بنابراین مطالعه من در فقه مثل مطالعات شیخ مفید ، مطالعات من در کلام مثل مطالعات کلامی شیخ مفید، مطالعات من در حوزه اخلاق مثل مطالعات مرحوم کراجکی در علم اخلاق و مطالعات آن مثلاً در تفسیر مثلاً شیخ طوسی شیخ طبرسی مثلاً در تفسیر قرآن اینا درواقع مطالعه دروندینی است، ما به این میگیم تشیع شناسی چرا چون معطوف به تشیع است نه به شیعیان. به این میگیم تشیع شناسی، بنابراین مثلاً وقتی من میام رجال شیعه رو بحث میکنم و بررسی میکنم خب این مطالعه من معطوف به مذهب نیست بلکه مطالعه من معطوف به اشخاص است؛ اشخاصی که البته مذهبشون شیعه هست و وقتی من مطالعه تاریخی میکنم مثلاً تاریخ آلبویه فرض کنید که ابن مسگر تاریخ اسلام مینویسد ، ابن مسگر داره تاریخ حکومتی رو مینویسی که این حکومت شیعه است بنابراین یه مطالعه درواقع شیعه شناسان است؛ در موضوع حکومت و سیاست عرض کنم که یه وقت مثلاً ما نسبشناسی میکنیم میخواهیم ببینیم مثلا سادات شیعه این مطالعه راجعبه اشخاص این مطالعه شیعه شناسانه میشوند، حالا در طول سنت تاریخ سنت شیعی اسلامی مطالعات ما مطالعات غالبا تشیع شناساند یعنی من البدو و الی یوماً هذا مطالعات ما عمدتاً مطالعات تشیع شناسانه هستند، خب آیا مطالعات شیعهشناسی نداشتیم چرا مطالعات شیعه شناسانه هم داشتیم که عرض کردم مطالعات تاریخی، مطالعات رجالی، مطالعات فرقی، فرض کنید که کتاب المقالات والفرق سعد اشعری، اوائل المقالات شیخ طوسی، مثال دارم عرض میکنم از این آثار زیاد هست و میتوانم عرض کنم که مثلاً کتاب فرق الشیعه نوبختی حال معروف هست که به نوبختی در موردش بحث هست چون برخی معتقدند که برای نوبخت هم نیست درواقع همون کتاب نسخه مثلاً کوتاه شدهای از المقالات و الفرق هست و بعضی هم گفتند برای هیچ کدومشان نیست
ولی بالاخره این یک کار شیعه شناسان است چرا چون راجعبه فرقه های شیعی بحث میکند.این فرقه کی به وجود اومد، شخصیت مثلاً محوری او کی بود، مرامنامهاش چی بود، باوراشون چه بود، چه تاریخی چه تحولاتی، بنابراین این میشه مطالعه درواقع شیعه شناسایی.
یه نکته مهمتر دیگر اینکه شیعهشناسی رشته علمی نبود یعنی بهاصطلاح خود شیعهشناسی و خود تشیع یک سوژه نشده و نگاه استقلالی بهش بشه و بعد مطالعه بشه و بعد تبدیل به یک رشته علمی بشه، بنابراین با این حساب ما در دوره جدید و در درون خود شیعه شاید ایران درواقع پیشگام هست در این زمینه از دهه هشتادبه این طرف موسسه شیعه شناسی که در واقع این رشته رو تقاضا کردند و پیگیری کردن تصویب شد در وزارت علوم در رشته شیعهشناسی بهعنوان یک رشته تعریف و تصویب و ابلاغ شد با گرایش جامعهشناسی.
من تصورم این است اگرچه اصطلاح شیعهشناسی به کار میبریم ولی در عمل توجه و تفطن نداریم که دو نوع مطالعه داریم؛ تشیع شناسی و شیعهشناسی، و عملا اصطلاح شیعهشناسی علم شده برای هر دو قسمت، البته اهلفن توجه دارند، ا گرچه بعضیها ممکن است این اعتقاد را نداشته باشد.
و الان فکر میکنم که شاید قریب بیست مرکز و مؤسسه و دانشگاه داریم که رشته شیعهشناسی راه انداختن، ولی ما نمیدانیم دقیقاً در تشیع شناسی یا شیعهشناسی هستند و از سال هشتاد و چهار به این طرف توسعه خوبی شده و شما الان اگر سرچ کنید تو موضوعات مختلف مربوط به حوزه شیعه و تشیع بسیار مقاله فارسی وجود داره شما همین را به عربی سرچ کنید میبینید بسیار وضع متفاوته و خیلی اندک، ما درواقع یکی از بایسته هامون اینه که در واقع بخش زبان رو ترجمه بکنیم در مؤسسات رشتههای شیعهشناسی زبان هم برای ترجمه به فارسی و هم ترجمه از فارسی و عربی به زبانهای دیگر مخصوصاً این دومی خیلی اهمیت دارد.
ما باید در بخش نسخهها و احیاء نسخ ورود کنیم که درواقع میراث اصلی تحقیقات مبتنی بر اوناس و اونا میتونه پنجرهای جدید رو باز بکنه در عرصه شیعهشناسی و تشیع پژوهی، یکی از کارهایی که مراکز شیعهشناسی بکنن همینه که برن به سمت نسخهها و احیای نسخ، اتفاقی که توی غرب افتاده، اگرشما مصاحبه خانم اشمیت رجوع کنید به این اشاره میکنه میگه ما برای اینکه بریم به سمت درواقع مطالعات شیعی کار اول باید نسخهها رو باید بشناسیم بخش مهمی از کارایی شیعهشناسی در غرب همین معطوف به احیاء نسخ است.
ادوار شیعه شناسی در غرب چند دوره است:
دوره فقدان مطالعه و فقدان آگاهی غربیها نسبتبه اصلاحات، غربی هم که میگیم عمدتاً مسیحیت است (دوره جنگهای صلیبی) تا سه چهار قرن همینه تا وقتیکه تشیع در ایران عمومی میشه صفویه سر کار میاد و یه اتفاق بزرگی در تاریخ اسلام و روند درواقع توسعه تشیع رخ میده و روابط صفویه با اروپاییها روابط نسبتاً مساعدیه و در سایه همین روابط مسیحیان میان ایران و اروپاییها میان و مدتهایی مثلاً در ایران ماندگار میشوند سفرنامههایی نوشتند که این سفرنامهها عمدتاً مطالعات جامعهشناسانه است بهمعنای امروزی یعنی درباره خود شیعیان هست و آداب و عادات و رسوم و اینا کمتر به منابع اشاره دارد، شاید سوادشان در حد و اندازه ای نبوده.
بعد از این دوره ما وارده درواقع مطالعات علمی میشیم من اسمشو گذاشتم مطالعات وابسته یا غیر مستقیم در این مطالعاتی درمورد شیعه که در ذیل اهلسنت در ذیل منابع اهلسنت اتفاق می افته تشیع را بهعنوان یک جریان بهاصطلاح ارتدادی یا بدعت آمیز تلقی میکنن چون این تصور در منابع اهلسنت منعکس میشد و یک اقلیت بههرحال منحرف از خط اصلی درواقع میدیدند و کار زیادی در این زمینه صورت نمیگیره ذهنیتی هم نداشتن که تشیع و تسنن چه تقابلی با هم دارند و بنابراین نوشتههای اهلسنت تا چه حد مغرضانه و جهت گیرانه و سوگیری است آهسته میرویم به زمانیکه مطالعات شیعی کمکم براساس منابع شیعی اتفاق میافته و درواقع اتفاقات علمی رخ میدهد مثلاً گفتند که گلدزیهر اولین کسی که در این زمینه پیشگام هست و این از جمله دستاوردهای مطالعاتی شون این بود که تشیع یک مذهب ساختهی ایرانیها نیست بلکه تشیع ریشه عربی و اصل عربی داره و ربطی به ایرانیها نداره ازاینجهت این درواقع باور بوده که در بین مستشرقین بگیریم درواقع اسلام پژوهان وجود داشته و این باور را زیر سوال برد.
ما میرسیم به دورهای که به این مطالعات مستقل در این مطالعات تشیع بر اساس منابع خود شیعه و مستقل از قضاوتهای اهلسنت این اتفاق میافتد بهخصوص از کنفرانس استراسبورگ در ۱۹۶۸ این اتفاق میافته اولین کنفرانسی که موضوعش موضوع مطالعات شیعی بهطور خاص بود، گرچه کلبرگ میگه عمده افرادی که در کنفرانس حاضر شدن برای سخنرانی، تخصص شان شیعی نبود و مطالعات عموماً اسلامی داشتند .
آگاهیها درباره تشیع از ۱۹۶۸ میلادی تا ۱۹۷۹ که انقلاب میشد اتفاق خاصی نمیافته ولی خب این موضوع یک محوریتی پیدا میکنه و یه استقلالی پیدا میکنه، بنابراین مطالعات مستقل رو باید به دو دوره تقسیم کنیم؛ به قبلاز ۱۹۶۸ و بعد از ۱۹۶۸، مطالعات بعد از ۱۹۶۸ رو به قبلاز انقلاب و بعد از انقلاب تقسیم بکنیم، نقش انقلاب مهم بوده بعد از انقلاب هست که این انقلاب، اتفاق عجیبی بود که حتی کسانی که شیعهشناسی هم کار میکردند نتوانستند پیش بینی کنند
خوب این انقلاب که اتفاق افتاد در راسش یک عالم برجسته شیعی بود و بنابراین انقلاب و درواقع براساس آرمانهای شیعی و برآمده از مذهب تشیع با محوریت مذهبیاش اتفاق افتاد، در کجا؟ در ایران مهمترین کشور شیعهمذهب در کنارش اتفاقات دیگری افتاد که در کانون توجهات قرار گرفت از بعد سیاسی از بعد مذهبی از بعد ژئوپلوتیک و مطالعات سیاسی –جغرافیایی، وشیعه از جنبههای مختلف بعد اقتصاد از همه جنبهها درواقع خیلی برجسته و محور شد و توجهها بهش جلب شد و اتفاقاتی که در لبنان رخ داده بود که قبلاز انقلاب ایران هم شروعشده بود و بعد شم البته ادامه پیدا کرد و بعد اتفاقاتی که در عراق افتاد و در آن حمله امریکا به عراق و اینا و بعد ماجراهای بعدی در تمام این دوره درواقع بگیم نزدیک چهل سال دیگه که در این چهلساله تا الان چهل و چهار سال در همه این دوره شیعه در درون کانون توجهات بوده و بنابراین آثار زیادی در این زمینه نوشته شد و یک لازمه دانشگاهی داشت که مطالعات دانشگاهی رو زیاد کرده و در محافل دانشگاهی ما در اروپا در فرانسه در انگلستان و ایتالیا در هلند بهخصوص مطالعات جدیتری در مورد تشیع داریم ، و در کانادا و در خود امریکا و در استرالیا و در ژاپن یعنی هم در غرب و هم در شرق منتها همه این مطالعات شیعه شناسان است یعنی تقریباً میتونم بگم که تفاوت شیعهشناسی در غرب و آنچه در ایران هست بنظرم شیعه شناسی در غرب واقعاً راجع به خود شیعیان هست مطالعات اینجوری اگر نگم همه مطالعات راجعبه درواقع خود شیعیان هست از جنبههای مثلاً مردمشناسی فرهنگشناسی آداب و رسومی از جنبههای اقتصادی از جنبههای .
من فکر میکنم مثلا ما یکی از کارهایی که باید بکنیم و جامعه شیعی بکند چون ما آدمهای سرمایهگذار هم داریم در کشورهای اسلامی اینا سرمایش ببرند کشورهای بیرونی غیر از کاری که در داخل میکنند و این رشتههارا ایجاد بکنند و چون بسیاری از این کرسیهای اسلامشناسی و بخش خصوصی پشتشه یعنی یک شخصی از امارات و کویت و عربستان اونجا پول داده و رشته ایجاد کرده و سرمایهگذاری کرده ما هم باید انجام بدهیم تا توجه بیشتری به این حوزه جلب بشه و در آن کارها با قوت بیشتری پیش بره ضمن اینکه اصل همچنان بهنظر من داخل کشور و مطالعات شیعی در داخل کشور هست بههرحال من فکر میکنم هرچقدر مطالعات بیرونی خوب باشه مطالعات داخل از سنخ دیگریه و واقعاً ضرورت اصل همینه و درمورد تشیع همین هم هست ، تشیعی که یک درسخوانده حوزه علمیه قم که البته با دانش جدید آشنا هست تشیع شناسی و شیعهشناسی ایشان خیلی میتونه عمیقتر باشد از کارهایی که دیگران انجام میدهند
امیدوارم که تونسته باشم بخشی از بحث را ارائه داده باشم وآرزوی توفیق و روزگار خوش در آینده برای همه دوستان عزیز دارم
و سلاموعلیک و رحمه الله و برکاته