راهکارهاى رهایى شیعیان عربستان۱
راهکارهاى رهایى شیعیان عربستان۲
تا حدودى با دردها، مظلومیتها و محدودیتها در مناطق شیعه نشین آشنا شدیم. اکنون به اقتضاى عقل و تکلیف، باید براى اصلاح امور مسلمانان چارهاى بیندیشیم. وظیفه هر مسلمانى است که با ستمها، محدودیتها، تبعیضها و جنایاتى که بر ضد شیعیان اعمال مىشود، مقابله کرده، به فکر چاره و اصلاح امور این مسلمانان حقیقى باشد.
در فصل پیشین، مقدارى از محدودیتها و تبعیضهاى اِعمال شده بر شیعیان بیان شد. اکنون در این فصل، برخى راهکارهاى رهایى شیعیان از این محدودیتها را مطرح و پارهاى از آنها را به طور مستقل، توضیح خواهیم داد. امید آنکه این راهکارها در کوتاهمدت و درازمدت داراى برکات و تأثیراتى براى امت اسلام، به ویژه پیروان مکتب اهل بیت باشند.
ابتدا برخى راهکارهاى خروج از این وضعیت را فهرستوار بیان مىکنیم و سپس در دو فصل مستقل، راهکارهاى کوتاه مدت و بلند مدت را توضیح خواهیم داد. اهم این راهکارها به شرح ذیل است
- اتحاد و همبستگى در جوامع اسلامى و شیعى؛
- راههاى به دست آوردن وحدت؛
. معرفى صحیح تشیع و اهل بیت ؛
- بیان اوصاف شیعیان اهل بیت ؛
- ایجاد دگرگونى فرهنگى؛
- احتجاج و مقاومت؛
. تقوا و زهد شیعیان؛
. منطق و استدلال؛
. راهکار سیاسى در روابط بین دو کشور؛
- مطالبه حقوق با کمک سازمانهاى بینالمللى؛
- استفاده از فرصت و موقعیت؛
- هوشیارى در مقابل توطئهها؛
- تبیین نقش شیعیان در پیشبرد علوم مثل شیمى و…؛
- اثبات پیروى شیعه از سنت رسول اللّه ؛
- تلاش براى گسترش فرهنگ تشیع با ابزار چاپ و نشر؛
- شیعه اسلام حقیقى؛
- بیان حقیقت شفاعت؛ شفاعت از دیدگاه اهل بیت و صحابه و نقد دیدگاه وهابیت.
- مبارزه در راه دفاع از تشیع تا سرحد شهادت؛
- اثبات سابقه و تقدم شیعیان بر سایر فِرَق اسلامى؛
- ویژگىهاى برتر شیعیان؛
- فضایل و مناقب شیعیان؛
- توجه به رشد جمعیتى عربستان و تعداد بالاى شیعیان؛
- حرکت در مسیر راستین به کمک بزرگان تشیع؛
- تعاون و همکارى؛
- بیدارى و آگاهى روزافزون شیعیان؛
- ایجاد انگیزه و هدف براى نسل جوان براى حفظ هویت مستقل شیعى؛
- به وجود آوردن شور، نشاط و حماسه براى دفاع از حقوق خویش؛
- گسترش هرچه بیشتر ابعاد فرهنگى و اصیل اسلامى به صورت علمى و مستند؛
- پیروى از رهبران مقتدر مذهبى؛
- تلاش براى تغییر دیدگاههاى منفى منطقهاى و کشورى درباره شیعیان؛
- ارتقاى سطح علمى و آگاهى از حقانیت مکتب تشیع؛
- تشریح و بازگویى ویژگىهاى منحصربهفرد تشیع، مثل پیروى از اهل بیت پیامبر و انحصار امامت در مکتب تشیع، طبق کلام رسول الله ؛
. اهتمام و تقیّد به عبادات و حضور مستمر در مساجد؛
- بیان مظلومیتها در طول تاریخ تشیع؛
- اثبات حقانیت تشیع با استناد به روایات و منابع اهل سنت؛
- یادآورى نقش شیعیان در پیشرفت تمدن و علوم اسلامى؛
. تدوین سخنان رسول خدا درباره بزرگان تشیع در صدر اسلام، مانند على ، ابوذر غفارى، عمار یاسر و سلمان فارسى؛
. بیان اهمیت و قدرت تشیع در مبارزه با دشمنان اسلام؛
. تلاش براى حاکم کردن منطق و استدلال در منازعات به جاى تعصب و خشونت و دعوت به عقلگرایى و درک واقعیتها؛
- تفهیم امکان همزیستى مسالمتآمیز به جاى درگیرى و مبارزه فرقهاى؛
- به وجود آوردن فرصت در مجامع عمومى، براى ابراز عقیده شیعیان؛
- اطمینان دادن به خطرناک نبودن و وفادارى شیعیان به مملکت خویش؛
- چانهزنى و فشار براى برداشتن محدودیتها و تبعیضهاى مختلف؛
- برخوردارى از مطبوعات مستقل و تأثیرگذار؛
- تلاش براى آزادى فعالیت همه فرقهها و گروههاى اسلامى؛
- تدوین قانون اساسى جامع و کاملاً اسلامى؛
- احترام به حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل همه مسلمانان؛
- دسترسى عمومى، امکان دادخواهى و مراجعه به محاکم قضایى بىطرف؛
- آزادى در انتخاب وکیل؛
- ممنوعیت شکنجه و زندان براى داشتن عقاید دینى؛
- برقرارى ارتباط و تعامل بین اندیشمندان فِرَق اسلامى؛
- جلوگیرى از بروز اختلاف بین نخبگان و دانشمندان جهان اسلام؛
- تلاش براى تمکین از حکومت براى جلوگیرى از دستگیرىهاى بىمورد، بازداشتهاى غیرقانونى و محکومیتهاى بىدلیل؛
- اثبات تنگنظرى، افزونخواهى و برترىطلبى برخى فرقهها و توصیه به تعدیل و تعامل بیشتر؛
- اتخاذ تدابیرى براى جلوگیرى از تشدید تضادها بین فرقههاى اسلامى؛
- ایجاد انگیزه و امید در فعالان سیاسى و فرهنگى به منظور دستیابى به عدالت اجتماعى؛
- تبیین استراتژى کلى درباره همگرایى اسلامى و تقبیح تمامیتخواهى فرقهاى؛
- برنامهریزى صحیح و اعمال مدیریت کارآمد در عرصههاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى با هدف دستیابى به پشتیبانى همهجانبه مردم؛
- درخواست و اصرار عمومى از دولتمردان براى سامان بخشیدن به امور نابسامان تندروها و افراطگرایان؛
- ارائه صحیح محصولات فرهنگى و گسترش کمى و کیفى آن؛
- ایجاد ارتباط و رفتوآمد میان شیعیان عربستان و دیگر شیعیان منطقه و جهان؛
- تلاش براى بهبود روابط سیاسى ایران و عربستان به منظور درخواست حقوق شیعیان از طریق دیپلماسى؛
- ایجاد جنبشها و تشکیلات سیاسى براى به دست آوردن حقوق عمومى شیعیان و برداشتن محدودیتها و تبعیضهاى اعمال شده.
اکنون در دو فصل، برخى راهکارهاى کوتاه مدت و بلند مدت را بررسى مىکنیم.
راهکارهاى کوتاه مدت
در این فصل راهکارهاى کوتاه مدت را براى رهایى پیروان مکتب اهل بیت ، از تبعیض، محدودیت و مظلومیتها بررسى مىکنیم. این راهکارها عبارتاند از
- معرفى صحیح تشیع و اهل بیت ؛
- بیان اوصاف شیعیان اهل بیت ؛
. احتجاج و مقاومت؛
- تبیین تقوا و زهد شیعیان؛
- بیان حقایق با منطق و استدلال؛
- راهکار سیاسى در روابط بین دو کشور؛
. مطالبه حقوق با کمک سازمانهاى بینالمللى؛
. استفاده از فرصت و موقعیت؛
. هوشیارى در مقابل توطئهها؛
- معرفى علماى بزرگ و برجستگان و نخبگان شیعى؛
- معرفى شیعه به عنوان شیعه پیرو سنت رسول اللّه ؛
- شیعه اسلام حقیقى؛
- بیان حقیقت مسائل اختلافى، مانند شفاعت؛
- تبیین ویژگىهاى برتر شیعیان؛
- فضایل و مناقب شیعیان؛
- اثبات سابقه و تقدم شیعیان بر سایر فِرَق اسلامى؛
- پیروى از رهبران مقتدر مذهبى؛
- تعاون و همکارى؛
- اهتمام و تقید به عبادات و حضور مستمر در مساجد؛
- بیان مظلومیتها در طول تاریخ تشیع؛
- یادآورى نقش شیعیان در پیشرفت تمدن و علوم اسلامى؛
- تدوین سخنان رسول خدا درباره بزرگان تشیع در صدر اسلام،مانند على ، ابوذر غفارى، عمار یاسر و سلمان فارسى؛
- بیان اهمیت و قدرت تشیع در مبارزه با دشمنان اسلام و… ؛
- تلاش براى حاکم کردن منطق و استدلال در منازعات، به جاى تعصب و خشونت و دعوت به عقلگرایى و درک واقعیتها؛
- تفهیم امکان همزیستى مسالمتآمیز به جاى درگیرى و جنگ فرقهاى؛
- اطمینان دادن به خطرناک نبودن و وفادارى شیعیان به مملکت خویش؛
- چانهزنى و فشار براى برداشتن محدودیتها و تبعیضهاى مختلف؛
- ایجاد انگیزه و امید در فعالان سیاسى و فرهنگى به منظور دستیابى به عدالت اجتماعى؛
- برنامهریزى صحیح و اعمال مدیریت کارآمد در عرصههاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى، با هدف دستیابى به پشتیبانى همهجانبه مردم؛
- درخواست و اصرار عمومى از دولتمردان براى سامان بخشیدن به امور نابسامان تندروها و افراطگرایان؛
- ایجاد ارتباط و رفتوآمد میان شیعیان عربستان و دیگر شیعیان منطقه و جهان؛
- تلاش براى بهبود روابط سیاسى ایران و عربستان، به منظور درخواست حقوق شیعیان از طریق دیپلماسى.
جنبشها و فعالیتهاى سیاسى شیعیان
شدت مظلومیت و ستمدیدگى شیعیان، محروم بودن از حقوق حقه خویش، بىمهرى حاکمان عربستان و ناگزیرى از زندگى در موطن خویش، این مسلمانان را بر آن داشت تا به هر طریق ممکن، براى استیفاى حقوق خویش تلاش کنند. یکى از این راهها تشکیل جنبشها و فعالیتهاى سیاسى در رسیدن به این مطلوب است.
در برخى برهههاى تاریخى، مىتوان برخى از فعالیتهاى سیاسى شیعیان را نام برد. توجه عمومى شیعیان به واقعیتها و تبعیضهاى سیاسى، تلاش براى حفظ اسلام اصیل در برابر آداب و رسوم خاص فرقه جدید وهابیت و مخالفت با دولت مستبد و غاصب سرزمینهاى شیعیان، از دلایل و نشانههاى خاص فعالیتهاى سیاسى شیعیان در دهههاى اخیر بوده است.
اکنون برخى از جنبشها و سازمانهاى فعال در راه رهایى شیعیان را به اختصار مىآوریم.
شیعه و جنبش سلفىگرى
با آغاز هر حرکت و جنبشى در کشور عربستان، نخستین مسئله، شیعیان بودند. هر جنبشى براى فشار بیشتر بر شیعیان تلاش مىکرد؛ زیرا آنان معتقد بودند که شیعیان خارج از دین اسلام، و تنها خودشان، مسلمان واقعى هستند و مىگفتند «مردم یا با ما هستند یا بر ما هستند».
جریان سلفىگرى نیز جنگ با شیعیان را بهترین و خالصترین اعمالى مىدانستند که آنها را به خداوند نزدیک مىکند.
در سال ۱۶ م ۱۶ هـ . ق) شیخ عبدالعزیزبنباز، رئیس دانشگاه اسلامى مدینه منوره، طى فتوایى اعلام کرد
نماز جماعت به امامت زیدیه و امامیه، جایز و صحیح نیست. شیعه جمله «حى على خیرالعمل» را به اذان افزوده است. آنان شیعیان) به صحابه دشنام مىدهند و شیعیان و زیدیه در بیان مناقب اهل بیت غلو مىکنند که خود نوعى شرک محسوب مىشود و… .[۱])
صدور این فتوا واکنش شدیدى بین مسلمانان داشت و سبب بروز تهاجم همه جانبه و افتراهاى زیادى به شیعیان شد؛ اما در ۲۲ / / ۱۶ هـ . ق بنابه دستور حکام سعودى، شیخ عبدالعزیزبنباز از فتواى صادرهاش برگشت و فتواى جدیدى صادر کرد که در بخشى از آن آمده است
از فتوایى که پیشتر صادر شد صرفنظر مىکنم؛ زیرا جنبه عمومیت داشت و هدف از آن بیان حقیقت و دعوت به پذیرش حق بود… . اصل در امامت جمعه و جماعت، سلامت از موانع آن است و… .[۲])
صدور فتواى اول، باعث بروز درگیرى میان دانشجویان شیعه و سنى در دانشگاههاى ریاض شد. براساس این فتوا از نماز خواندن دانشجویان شیعه در مسجد دانشکده معمارى و برنامهریزى دانشگاه ریاض جلوگیرى کردند.
شیخبنباز در پاسخ به سؤال یک دانشجوى شیعه گفت
جایز نیست که از نماز خواندن برادران شیعه در مساجد با برادران اهل سنت، جلوگیرى شود؛ بلکه باید همه را براى برپایى نماز جماعت همگانى شیعه و سنى) تشویق کرد…[۳])
این فتوا برخاسته از تحولات سیاسى و داخلى کشور بود که با آغاز جنگ اول خلیج فارس از سوى صدام، تغییر اساسى پیدا کرد؛ همانگونه که لحن سخنان و امور سیاسى، دینى و تبلیغاتى تغییر کرد.
براى مثال شیخ عبدالعزیزبنباز در پاسخ به پرسشى مىگوید
برخى از مردم معتقدند که واجب است هر مسلمانى براى صحت انجام عبادات و معاملات خود از یکى از مذاهب چهارگانه معروف حنفى، شافعى، مالکى و حنبلى) تقلید کرده، بر طبق فقه آن مذهب عمل کند؛ اما شیعه امامیه و زیدیه جزء آن چهار مذهب نیست.
او در فتواى دیگرش که در محرم ۱۴۰ هـ . ق صادر شد، کارکنان شیعه در کشتارگاهها را به دلیل شرک و کفرآمیز بودن مذهبشان از ادامه کار بازداشت. شیخ عبدالعزیزبنباز در نامهاى به وزیر امور استانها و روستاها، درباره کارکنان کشتارگاهها نوشت
انجام این کار کار در کشتارگاهها) ممکن نیست؛ مگر اینکه ثابت شود که آن فرد مسلمان و داراى اعتقادات صحیح باشد و منکر خرافات، مانند عبادت قبور و هر آنچه انسان را از عبادت خدا باز مىدارد و منکر عقاید و بدعتهاى کفرآمیز، مانند اعتقادات قادیانیه، رافضیه و غیره باشد.
وى درباره تقریب بین مذاهب شیعه و سنى) مىگوید
تقریب بین مذاهب رافضیه و اهل سنت امکانپذیر نیست؛ زیرا اعتقادات آن دو مختلف و متفاوت است؛ اهل سنت معتقد به این است که خدا، یکتا و عبادت خالص براى خداست که هیچ کس با او در این باره، شریک نیست؛ اما رافضیه مخالف این عقیده است. پس جمع میان این دو عقیده ممکن نیست؛ همانگونه که جمع میان یهودیت، مسیحیت، دوگانه پرستان و اهل سنت غیرممکن است.
این در حالى است که در جاى خودش ثابت شده است که توحید ناب مخصوص شیعیان است نه وهابیت که خداوند متعال را جسم مىانگارند و او را داراى دست، پا و صورت ظاهرى مىدانند.
او در پاسخ به سؤالى درباره همکارى با شیعه، در مقابله با دشمن خارجى مانند کمونیسم و غیره مىگوید
همکارى با شیعه در مقابله با دشمنان خارجى غیرممکن است؛ بلکه واجب است که اهل سنت متحد شوند و شیعه را به پذیرش و عمل به آنچه که در کتاب خدا و سنت پیامبر آمده است، دعوت کنند؛ اگر پذیرفت، آنها برادران ما هستند و ما موظف به همکارى با آنها هستیم؛ اما تا زمانى که آنها به عقایدشان که کینه اصحاب و سب آنها و پرستش اهل بیت ، مانند على ، فاطمه ، حسن و حسین و دوازده امام معتقد هستند؛ هیچ همکارى وجود نخواهد داشت. زیرا همه اینها از امور باطل و همه اینها با اهل سنت مخالف هستند.[۴])
این است قضاوت نابهحق درباره فرهنگ حیاتبخش تشیع و اهل بیت.
شیعه و سازمان انقلاب اسلامى
پیروان اهل بیت به سبب بىمهرى و ستم مداوم از سوى حکومت عربستان، به صورت جدى در پى اثبات حقانیت و به دست آوردن حقوق خویش بودند. به همین دلیل مىکوشیدند تا با ایجاد تشکلى منسجم به این مهم دست یابند؛ در نتیجه، جریانى دینى، روشنفکرانه و بزرگ، میان شیعیان پدید آمد که سازمان انقلاب اسلامى در شبه جزیره عربستان نامیده مىشد.
این جنبش، توانست برترى آرمانى شیعه را تا اواسط دهه هفتاد میلادى و تاکنون حفظ کند. این جریان، مىکوشد تا اهداف عالى شیعه، یعنى نابودى سیاست برترى قبیلهاى و دادن حقوق مدنى و اعتقادى شیعه تحقق یابد.
این سازمان، تحرک و نشاط را براى جامعه شیعى عربستان به ارمغان آورد و به خودى خود یک نیروى ملى به شمار مىرفت که تحقق اهداف شیعیان را دنبال مىکرد.
سازمان انقلاب اسلامى شبه جزیره عربستان، قوىترین سازمان و تشکیلات سیاسى در کشور بود که تعدادى از تحلیلگران و صاحبنظران آن را جناح سیاسى شیعه مىدانستند. این سازمان از تعدادى نخبگان فرهنگى و آگاهان سیاسى تشکیل شده بود که بخشى از آنان را عالمان دینى تشکیل مىدادند.
این سازمان افزون بر کارهاى تبلیغاتى، به انتشار مجلهها، کتب و دیگر منشورات پرداخت و افزون بر کارهاى سیاسى با دیگر افراد در مؤسسات و روزنامههاى جهان ارتباط برقرار کرد.
همچنین در بخش حقوقى به دفاع از زندانیان سیاسى ـ که بیشتر آنها از یارانشان بودند ـ مىپرداخت. این سازمان توانست تحول اندکى در اندیشه مردم محلى و عربى ایجاد کند. در طول ۱۲ سال گذشته، بیشتر کتابهاى درباره کشور عربستان سعودى، به تلاش این سازمان منتشر شده است.
دیدگاه جریانات شیعه و سلفى درباره یکدیگر
همت و وظیفه اصلى این سازمان، گسترش فعالیتهاى اسلامى در کشور عربستان است. درواقع، مىتوان گفت که این سازمان جایگاه مردمى بالایى دارد و برنامهریزىهاى گستردهاى در داخل کشور و فعالیتهاى سیاسى و تبلیغاتى خوبى در خارج از عربستان انجام مىدهد. این سازمان رهبرى و هدایت قیام مردم منطقه شرقیه در سال ۱۴۰۰ هـ . ق را نیز بر عهده داشته است.
- آزادى اندیشه عمومى و سیاسى شیعه معتقد است که باید به همه فرصت داد تا نقد و نظر خود را بیان کنند؛ اما سلفىها عکس این مسئله را تأیید مىکنند؛
- ابزار و راهکارهاى ایجاد تغییرات در جامعه شیعه معتقد است که این تغییرات باید به روشهاى مسالمتآمیز و استدلالى و با هدف قانع کردن فرد و به دور از تعصب، تهمت، تکفیر و ناسزاگویى صورت گیرد. این، بهترین و قانعکنندهترین راه براى ایجاد تغییر و تحول در جامعه است؛
. جریان شیعى معتقد است که گسترش امور مشترک در جامعه با احترام به طرف مقابل و مبانى فکرى و سیاسى او امکانپذیر است. هوادارانِ جریانِ سیاسى شیعى در عربستان معتقدند که جریان سلفى جدید، همچنان افق دید را تنگتر و بر شدت تعصب و تحدید مىافزاید و مىکوشد تا نظریات خود را بر مخالفان تحمیل و تطبیق کند.
سلفىگرایان، مسائل قبیلهاى را دامن مىزنند و نهتنها در بُعد نظرى، بلکه در عمل هم به جداسازى قبیلهها اهتمام مىورزند. بالاتر از این، برخى طرفداران و پیروان آنان، به طور صریح به تکفیر شهروندان شیعى مىپردازند و در صورتى که نظریات آنان را نپذیرند، کشتن و تبعید آنان را واجب مىدانند.
دکتر «سفرالموالى» از وهابیان متعصب، معتقد است که شیعیان در عربستان، «دوستان خمینى» هستند و خود را زنده به او مىدانند و به سرزمین خود هیچگونه پایبندى ندارند. مؤسسه رسمى دینى عربستان براى توجیه سکوت این کشور در زمان جرایم صدام ـ در حق سلفیین در عراق ـ مىنویسد
سکوت ما در برابر قیام صدام بر ضد حکومت خمینى رافضى، کمک بزرگى براى مصلحت عمومى اسلام بود.[۵])
صد البته دنیا به خوبى فهمیده است که اسلام، با نام خمینى، رونقى دوباره پیدا کرد و ستون خیمه دشمنان اسلام متزلزل شد. در حقیقت، بیدارى اسلامى که منشأ آن انقلاب امام خمینى۱ بود حرکت اسلام را صدها سال به جلو انداخت.
سازمان انقلابیون پیشگام
برخى از شیعیان که در جستجوى تشکلى فراگیر و غیرفرقهاى بودند، کوشیدند که با توسل و تحکیم این سازمان، از بنبست محدودیتها و مظلومیتها خارج شوند و جنبشهاى معارض با حکومت را سازماندهى کنند.
در دهه ۱۰ با پیوستن به سازمان انقلابیون پیشگام به تعلیم فرهنگ خویش و معارضه جدى فرهنگى با فرهنگ حکومتى حاکم بر منطقه مىپرداختند.
این سازمان که به شدت، تحت تأثیر عقاید آیت اللّه شیرازى تأسیس شد، نوعى رفتار فرهنگى محض و به دور از عملیات فیزیکى و خشونت را توصیه مىکرد.
اگر چه سازمان با رژیم وهابیت مخالف بود، امّا در عمل تنها به آگاهى دادن و تعلیم تودههاى عمومى شیعیان همت مىگماشت و در تمامى ناآرامىها و مبارزات جهادگرانه شیعیان، بىاعتنا و خاموش عمل مىکرد.
این سازمان با جریانهاى شیعى در عراق و بحرین، ارتباط و تعامل داشت؛ امّا به صورت جدى، مىکوشید تا فعالیتهایش به صورت مخفى و به دور از چشم حکومت باشد. سازمان در سال ۱۵ م به صورت علنى با نام «سازمان انقلاب اسلامى در شبه جزیره عربى»[۶]) فعالیتهاى خود را ادامه و گسترش داد. مهمترین خواسته این سازمان در سالهاى اخیر، تقاضاى رعایت حقوق بشر و دموکراسى است.
به همین دلیل، نام سازمان مذکور به جنبش اصلاح[۷]) تغییر یافت که مهمترین شاخصه عملکرد آن، تلاش براى تحقق اصلاحات در کشور عربستان و فعالیت سیاسى در قالب فشارهاى رسانهاى و مطبوعاتى است. اکنون این جنبش، مستقل از سیاستهاى ایران و معطوف به جلب توجه غرب عمل مىکند.
کمیته بینالمللى دفاع از حقوق بشر در خلیج و شبه جزیره
این کمیته را گروهى از شیعیان در سال ۱۱ در لندن تشکیل دادند؛ آنان از مخالفان برجسته حکومت عربستان بودند و به طور هم زمان در لندن و واشنگتن به فعالیت بر ضد سردمداران و پادشاهى عربستان ادامه دادند. عمده فعالیتهاى این کمیته، انتشار آمار و ارقام و اطلاعات ضد حاکمیت وهابیت و انتشار نشریههایى با زبانهاى گوناگون است. فعالترین این نشریهها به عربى و انگلیسى منتشر مىشوند و مىکوشند تا با کشف و نشر مشکلات و نابسامانىهاى حکومتى، رژیم را به چالش بکشند و نقدى همهجانبه ارائه دهند. افراد این گروه تا حدودى موفق شدهاند که به چهره بینالمللى پادشاهى عربستان لطمه وارد کنند.
دیگر جنبشهاى شیعى
دیگر جنبشهاى شیعى به اختصار عبارتاند از
«کمیته دفاع از حقوق بشر»، «مرکز اطلاعاتى ـ اسلامى حرمین»، «انجمن علماى حجاز»، «حزب الله حجاز» و «سازمان روحانیت مبارز».
این جنبشها همه به نوبه خود تلاش مىکنند تا مشکلات شیعیان را رفع کنند؛ همچنین سعى دارند تا با تبلیغ وضع اسفناک شیعیان، مظلومیت آنها را به گوش جهانیان برسانند. دیگر اینکه مىکوشند تا با بررسى و تبیین فرهنگ، تاریخ و معارف شیعى و اثبات حقانیت تشیع در زنده نگه داشتن هویت خویش، گامى به جلو بردارند.
به طور کلى مىتوان راهکارها و اهرمهاى مبارزاتى شیعیان را در چهار محور و دسته کلى تقسیم کرد
- ادامه و گسترش مبارزه با روشهاى مسالمتآمیز از طریق اطلاعرسانى و رونق امور فرهنگى و فعالیتهاى تبلیغاتى به منظور احقاق حقوق خویش که در واقع همان مبارزه ایدئولوژیک است؛
- پذیرش انزوا و خروج از کشور براى تجدید توان مبارزه عملى با تشکیل و تحکیم جنبشهاى مختلف تا هنگام ایجاد زمینه مبارزه، به موقع وارد کشور شوند و بتوانند از حقوق حقه خویش دفاع کنند. علل این انزوا و خروج عبارتاند از سرکوب کردن جنبشها، پیشرفته بودن دستگاه امنیتى و فقدان احتمال موفقیت در شرایط موجود؛
. پذیرش حاکمیت موجود در پادشاهى حاکم و تلاش مسالمتآمیز و جستجوى راه حلهاى سازنده براى اصلاح امور و تغییر روند عملکرد حکومت.
در این روش اصل همکارى، مشروط به تعامل و احترام متقابل و پرهیز از درگیرى و خشونت، قابل پیشبینى است؛ که در صورت انعطاف وهابیت، مىتواند به کاهش تدریجى تبعیض بر ضد شیعیان منجر شود.
نخستین گام در این مسیر، حسن نیت احزاب، سازمانهاى مذهبى و حاکمان است. اینگونه خط مشىها بهترین راه براى گفتگو و مذاکره است. همانگونه که در کویت، بهبود وضعیت شیعیان از چالش این اقلیت جلوگیرى کرد.
اگر دولت به خواستهها، نیازها و اعتراضهاى شیعیان توجه کند و آنان را به رسمیت شناخته، از مبارزه دست بردارد و یا دستکم شیعیان را به حال خود رها کند، همزیستى مسالمتآمیز امکانپذیر است. در غیر این صورت تنها راه باقىمانده براى تسکین آلام صدها ساله و خروج از وضعیت وخیم شیعیانِ رنجکشیده گزینه چهارم است؛
- در صورت تقابل جدى و عزم راسخ وهابیت براى نابودى و تبعیض بر ضد شیعیان، راه حل پایانى، مخالفت و مبارزه فعال با رژیم پادشاهى است. این پل آخر مىتواند براى سعودىها فاجعهآفرین و خطرساز باشد. استفاده تشیع از همه ابزارها از جمله مبارزه جهادى به منظور تغییرات اساسى در نظام سیاسى، براى حاکمان، بسیار مخرب و ویرانگر خواهد بود.
امکان دسترسى به تسلیحات، همسایگى آنان با دیگر شیعیان منطقه خلیج فارس، از جمله بحرین، یمن، اردن و…، شورش عمومى انتفاضه)، عملیات استشهادى براى انهدام اماکن مهم و ترور چهرههاى برتر حکومتى، بر هم زدن امنیت داخلى و خارجى حامیان حکومت و صدها توانایى دیگر، مىتواند اخلال و بىثباتى بزرگى به وجود آورد. در این صورت، بدون حمایت ایران نیز، شیعیان مظلوم، قدرت براندازى رژیم را خواهند داشت؛ بنابراین، عاقلانه است که حکومت از این ریسک خطرناک و خانمان برانداز حذر کرده، گزینههاى نخست را براى اصلاح امور مملکت برگزیند.
مطالبات و خواستهها
خواستههاى جنبشهاى رهایىبخش را به اختصار مىتوان چنین بیان کرد
الف) سیاسى
جمعبندى اهم خواستههاى سیاسى مورد توافق اقشار مختلف مردم عبارتاند از
- ضرورت ایجاد تغییرات اساسى در ساختار حکومتى موجود در خاندان پادشاهى و مشارکت اقشار مختلف مردم در امور سیاسى، از طریق انتخابات مجلس شورا براى گزینش مستقیم اعضاى آن؛
- تعیین حدود و ثغور روابط میان ارگانهاى مختلف دولت، ملت، نظام، قوه مجریه و بیان شرح وظایف و حقوق هر یک در قبال دیگرى؛ همچنین مشخص شدن خط مشى و سیاستهاى ملى در زمینههاى مختلف در قالب تدوین قانون اساسى به صورت تنها مرجع قانونى و حاکم بر آن سیاستها؛
. شناسایى حقوق شهروندان در انجام فعالیتهاى سیاسى در قالب تشکیلات دولتى و غیردولتى براى دفاع از خواستهها و منافع خود و ضرورت داشتن آزادى تشکیل جمعیتهاى سیاسى، حرفهاى و صنفى.
ب) فرهنگى
- نظریههاى موافق و مخالف در قبال مسایل کشور و دولت به طور مسالمتآمیز و بدون ارعاب و تهدید مخالفان؛
- رفع هرگونه فشار و اجبار درباره تعهدات فردى، مانند اقامه شعائر دینى و عقاید مذهبى؛
. پرهیز از تحمیل دیدگاه گروهى خاص بر دیگران؛
- خارج شدن تفسیر متون شرعى از انحصار دولت و سوء استفاده نکردن از آنها براى کاهش آزادىهاى فردى؛
- برقرارى مساوات میان مسلمانان و حذف سیاستهاى تبعیضآمیز فرقهاى و وابستگىهاى فرهنگى و اجتماعى، میان اقشار مردم و اجبارى کردن مراسم و شعائر مخالف با عقاید مذهبى مردم؛
- لغو انحصارطلبى تبلیغاتى و آموزش فرهنگ دولت و بازنویسى نظام آموزشى در مدارس و دانشگاههاى کشور براى اعطاى حق آموزش ملى و مسئولیتهاى فردى به جوانان کشور؛
. رهایى آزادىهاى مذهبى از ملاحظههاى سیاسى، براى حذف روحیه سلطهگرایى.
ج) اجتماعى
- ایجاد تحول در اندیشه جامعه مدنى براى اطمینان افراد از زندگى، آینده، عزت و شرف خود؛
- ایجاد آسودگى خاطر براى شهروندان با حذف سیاست مشت آهنین از سوى دستگاههاى امنیتى و لغو دخالت دستگاههاى امنیتى در امور شخصى و پرهیز از کنترل روابط خصوصى؛
. تصویب منشور ملى درباره حقوق بشر، مطابق با منشور بینالمللى حقوق بشر براى امنیت زندگى، افزایش احساس مسئولیت و مسئولیت در برابر منافع عمومى؛
- برقرارى نظام قضایى مستقل از قوه مجریه، تصویب قانون آیین دادرسى، تضمین قضایى، اعطاى حق دادخواهى، امکان شکایت از افراد حقیقى، حقوقى و دستگاههاى دولتى، رسیدگى محاکم بدون در نظر گرفتن هویت افراد و ترس از به خطر افتادن امنیت شخصى، شغلى و آینده آنان، تصویب قوانین جدید براى انوع تعهدات و دلایل اقامه جرم و مجازات، بر حذر داشتن ادارات دولتى از مجازاتهاى ویژه یا تشکیل دادگاههاى خاص و خارج از چارچوب قوانین قضایى و پرهیز از اجراى احکام غیرعادلانه.
مطالبات شیعیان از حکومت
آنچه تاکنون در مذاکرهها و مکاتبههاى شیعیان از حکومت و شخص پادشاه براى رفع محرومیتها و برداشتن تبعیض و پایان دادن به مظلومیتهاى خاص شیعیان خواسته شده، به شرح ذیل است
- رعایت حقوق بشر در حکومت پادشاهى عربستان؛
- جلوگیرى از شکنجه، تبعید و تحقیر شیعیان؛
. محترم دانستن شیعه، در مقام فرقهاى اسلامى و به رسمیت شناختن حق شیعیان براى عمل به عقایدشان؛
- آزادى عبادت، مشتمل بر حق شیعیان براى ساختن مسجد، حسینیه و بازسازى قبور ائمه شیعه؛
- تعلیم معارف مذهبى شیعى در مدارس دولتى نواحى شیعهنشین؛
- آزادى بیان، شامل حق انتشار و وارد کردن کتب شیعى و اعطاى اجازه نشر روزنامه و مجله به شیعیان؛
. آزادى تأسیس حوزههاى علمیه و مدارس مذهبى شیعى به همان صورتى که در گذشته وجود داشتند؛
. توقف مبارزات ضد شیعى و به رسمیت شناختن حق شیعیان براى دفاع از اعتقاداتشان؛
. دادن اختیارات به دادگاههاى شیعى به اندازه مساوى با دادگاههاى سنى درباره کانون خانواده)؛
- آزادى عمل به شعائر و مراسم شیعى؛
- دادن فرصتهاى برابر به ویژه، الغاى تبعیض بر ضد شیعیان براى ورود به دانشگاهها و مؤسسات آموزشى و اشتغال در دستگاههاى دولتى و سِمَتهاى سیاسى، نظامى و امنیتى؛
- احداث زیرساختهاى اقتصادى بهتر در مناطق شیعى.
معرفى صحیح تشیع و اهل بیت
ما که از عمق جان، دلباخته فرهنگ الهى تشیع هستیم و حقیقتش را درک کردهایم، وظیفه داریم تا فضایل الهى و کلام جاودانه آنها را که در پهنه تاریخ، همچون دریایى ژرف و گنجینهاى از معارف الهى است، به روى انسانهاى حقجو و حقطلب بگشاییم.
پیشوایان تشیع، گنجینه معارف و سفره گسترده الهى و انوار تابناک الهى هستند که تا قیامت روشن خواهند ماند.
هر امتى که به این چراغهاى هدایت نزدیک شود، راه راستى و درستى را مىیابد. یافتن مسیر صحیح، قبولى طاعات و اطاعت حقیقى از خدا و رسول تنها از طریق ولایت ائمه اطهار امکانپذیر است. ناجى، سعادتآور، عزتآفرین، عنصر هدایت، عصاره رسالت، ثمره ولایت، موعود عدل گستر، امام مفترض الطاعه، کلید حل مشکلات، ابواب معرفت و رحمت، اوج پرواز و کمال انسانیت، در شناخت اهل بیت پیامبر است که باید آنها را به خوبى شناخت و سپس به گستردهترین شکل معرفى کرد.
آرى، اگر تشیع و اهل بیت پیامبر را بشناسند و حقیقت و عظمتشان را درک کنند، دیگر نهتنها آنها را تکفیر نمىکنند و به آنها اتهام و افترا وارد نمىسازند؛ بلکه امید است با تمسک و توسل به این انوار تابناک الهى، خود نیز به سعادت دنیا و آخرت نائل آیند.
اوصاف شیعیان اهل بیت
از دیگر روشها و راهحلهاى نرم کردن دل دشمنان و کم کردن تعصب خشک آنان، بیان اوصاف، ویژگىها و فضایل شیعیان است. ابوحمزه ثمالى ـ که خود از دوستداران اهل بیت و راوى دعاى زیباى سحرهاى ماه مبارک رمضان است ـ ، از نوف بکالى نقل کرده است که براى حاجتى، همراه با جندببنزهیر، ربیعبنخثیم و برادر زادهاش همام ـ که خطبه معروف همام در نهج البلاغه، نامش را بلند آوازه کرده است ـ به محضر امیر مؤمنان شتافتیم.
حضرتش را هنگام خروج از مسجد دیدار کردیم و با او به راه افتادیم. در این هنگام با افرادى رو به رو شدیم که منتظر دیدار امام بودند و همین که حضرت را دیدند، شتابان به سوى آن بزرگوار آمدند و سلام کردند. حضرت جواب سلام آنها را داد و پرسید «اینها چه کسانى هستند؟» گفتند «گروهى از شیعیان تو». فرمود «خیر است»؛ آنگاه به آنها فرمود «اى حاضران! چرا در شما علامت شیعیان و زیبایى و آراستگى دوستان خود را نمىبینم؟» آنها حیا کردند و از پاسخ سرباز زدند. در این هنگام، جندب و ربیع عرض کردند «علامت و صفت شیعیان شما چیست؟» حضرتش از دادن پاسخ به آنها خوددارى کرد و خطاب به آن دو فرمود «از خدا بپرهیزید و نیکى کنید، که خداوند با کسانى است که تقوا پیشه کنند و از نیکوکاران باشند».
همام که عابدى کوشا بود، کوتاه نیامد و گفت «تو را سوگند مىدهم به خدایى که شما را گرامى داشت، برگزید و برترى داد، صفات شیعیانتان را براى ما بیان کن». امام فرمود «مرا سوگند نده که صفات آنها را براى شما خواهم گفت». سپس دست همام را گرفت و داخل مسجد شد و دو رکعت نماز گزارد؛ آنگاه رو به ما نشست و مردم اطرافش گرد آمدند.
در آغاز، حمد و ثناى الهى به جاى آورد و بر پیامبر درود فرستاد و بیان کرد که خداوند بندگان را آفرید و معیشت را میان آنها تقسیم کرد و آنها را به طاعت و عبادت، مکلف ساخت و در عین حال از آنها بىنیاز است و نفع و ضررى از طاعت و معصیت آنها نمىبرد. بعد، دست بر دوش همام نهاد و فرمود «آنکه مىخواهد اوصاف شیعیان اهل بیت را ـ که خداوند پلیدى را تنها از آنها زدوده و آنها را به همراه پیامبر در کتابش تطهیر کرده است ـ بداند؛ توجه کند که آنها عارفان به خدا، عاملان به فرمان خداوند، اهل فضیلت و از فاضلان هستند، منطقشان صواب و پوششان میانه روى و اعتدال است و متواضعانه راه مىروند.
آنها به طاعت خدا گردن مىنهند، با عبادت در برابر خدا خاکسارى مىکنند، از حرام خداوند چشم مىپوشند و گوشهاى خود را براى شنیدن دانشهاى دینى وقف کردهاند. حال آنها در بلا و گرفتارى، همچون زمان آسایش و خوشى است؛ زیرا راضى به قضاى الهى هستند. اگر نبود مدت عمرى که خدا در دنیا براى آنها تعیین کرده است، از شوق دیدار خدا و دستیابى به ثواب و ترس از عذاب، جان در بدنشان، لحظهاى آرام و قرار نمىگرفت.
خدا به چشم آنها بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک است؛ آنها بهشت را مانند کسى باور دارند که آن را دیده و بر تختهاى آن تکیه زده است، و اعتقادشان به جهنم، مانند کسى است که داخل آن عذاب شده است.
دلهاى شیعیان از ترس خدا اندوهناک است و آزارشان به کسى نمىرسد. بدنهاى آنها بر اثر روزه و عبادت بسیار لاغر است، زیادهطلب نیستند و بیش از نیازشان نمىخواهند.
آنها با عفتاند، شهوتپرست نیستند و بسیار به دین خدا یارى مىرسانند. چند روز دنیا را با شکیبایى به پایان مىبرند و پس از آن، آسایش همیشگى بهشت) را به دست مىآورند. آنها مردمانى خردمند و باهوشاند. دنیا به آنها رو مىآورد، ولى آنان از دنیا روى بر مىگردانند؛ دنیا در پى آنهاست؛ اما شیعیان با نپذیرفتن دنیا، آن را به ستوه مىآورند.
چون شب شود براى نماز بهپاخاسته، آیات قرآن را با تأمل و اندیشه مىخوانند، از مثلهاى قرآن پند مىگیرند و براى دردهاى خود از آن درمان مىجویند. گاه براى نماز، پیشانى، کف دست، زانو و پاى خود را به خاک مىسایند. از خوف خدا اشکشان بر گونههایشان جارى است، خداوند جبار و عظیم را ستایش و به بزرگى یاد مىکنند و براى نجات از آتش جهنم به خدا پناه مىبرند.
آنها در روز، بردبار، دانا، نیکوکار و پرهیزگارند. ترس از خدا چنان لاغرشان کرده است که مانند چوب تراشیده شدهاند. هر کس آنها را ببیند، مىپندارد که بیمارند؛ اما آنها بیمار نیستند، بلکه جانشان، رنجور عشق خداست. به سبب سخنانى که مىگویند و مردم درک نمىکنند، مردم گمان مىبرند که شیعیان دیوانهاند و هذیان مىگویند؛ اما حقیقت این است که عظمت پروردگار، آنها را مشغول کرده است.
دلهاى آنها در برابر خدا خاشع است، در راه عشق به خدا، عقل و هوش از سرشان پریده است و اگر در این راه استقامت ورزند، با اعمال پاک و شایسته در محضر پروردگار حاضر مىشوند. آنان براى رضاى خدا به اعمال کم راضى نمىشوند و براى خدا، کار بسیار را فراوان نمىدانند؛ پس خود را به کوتاهى در طاعت متهم مىکنند و از اعمالشان مىترسند که مبادا مشمول رضایت خدا نباشند.
هرگاه یکى از آنها به داشتن ایمان ستایش شود، از گفتههاى دیگران مىترسد و مىگوید «من از حال خودم بهتر خبر دارم و پروردگارم از من داناتر است. بار خدایا! آنچه را مىگویند و سبب خودپسندى است بر من مگیر، مرا بالاتر از پندار آنان قرار ده و ببخشاى گناهانم را که مردم به آنها پى نبردهاند؛ زیرا تو به غیب آگاهى و عیبها را مىپوشانى. اینها نشانههاى شیعیان است.»
از علامتهاى دیگر شیعه این است که شیعیان در کار دین، قوى و توانا هستند. شیعه در عین نرمخویى، دوراندیش است و ایمان او، همراه با یقین است. شیعه مشتاق دانشاندوزى و یادگیرى فقه و مسائل دینى است. بردبارى او همراه با دانایى است و در همان حال که مهربان و خوشخو است، خردمند نیز هست.
شیعه در ثروتمندى، اسراف نمىکند و در فقر آراسته است. شیعه، هنگام سختى، صبر مىکند و هنگام عبادت، فروتن است.
شیعه دلسوز انسانهاى رنجدیده و در راه حق، بخشنده است. او در راه کسب و روزى ملایم است و در پى روزى حلال است و از طمع دور است. او به ناپاکىها چشم ندارد و درستکار، پرشور و با نشاط است. هنگام شهوت، خوددار و در حال توانمندى نیکوکار است.
شیعه از آنچه نمىداند نمىهراسد و کارهاى خوب خود را به رخ دیگران نمىکشد. او هنگام کار، شتاب نمىکند و کارهاى نیک را پیشه خود مىسازد.شب را به روز مىرساند، در حالى که کار او یاد خداست، و روز را به پایان مىرساند، در حالى که همتش سپاسگزارى از خداست.
شبهنگام از خواب غفلت، گریزان و هنگام صبح از بخشش و رحمت خدا شادمان است. اگر نفس، او را وسوسه کند تا به کار ناپسندى دست زند، به خواهش نفس تن نمىدهد. چشمداشت او در چیزى است که جاویدان است آخرت) و به آنچه فانى است دنیا)، رغبتى ندارد.
او علم را با عمل و دانش را با بردبارى بههم مىآمیزد، همیشه با نشاط است و از کسالت و تنبلى دورى مىکند.
شیعه، آرزوهاى دور و درازى ندارد، کمتر دچار لغزش مىشود، مرگ را فراموش نمىکند و در انتظار آن است و قلب او خاشع و به یاد پروردگار خود است.
شیعه قناعت مىکند و نادانى از او دور و پنهان است. دین او محفوظ و بیمارىاش شهوت) از بین رفته است. او خشم خود را کنترل مىکند و خوش خلق است. آزارش به همسایه نمىرسد و بر دیگران سخت نمىگیرد. متکبر نیست و صبور است. بسیار به یاد خداست، کار خیرى را براى ریا انجام نمىدهد و به علت خجالت از دیگران، آن کار خیر را ترک نمىکند.
مىتوان به خیر او امید داشت و از شر او آسوده بود از آن رو که به یاد خداست). از جمله افراد آگاه است، گرچه میان غافلان باشد و اگر از مردم آگاه باشد، از خدا بىخبر نیست.
عفو مىکند، کسى را که به او ستم کرده است، مىبخشد کسى را که نسبت به او خسیس بوده است، و مىپیوندد با آنکه از او بریده است. کار خوب را زود انجام مىدهد و راستگوست.
کردارش نیکوست، خیرش به همه مىرسد و شرش از همه کوتاه است. نیرنگباز نیست، در مشکلات با وقار و در ناگوارىها صبور است، خود را نمىبازد و در آسایش شکرگزار است.
اگر با کسى دشمن است، بر او ستم نمىکند و براى کسانى که دوست دارد، مرتکب گناه نمىشود. چیزى را که مال او نیست درخواست نمىکند، مطلب حقى را که بر ضد اوست، انکار نمىکند و پیش از آنکه بر ضد او دلیلى بیاورند، به حق اعتراف مىکند. در امانت خیانت نمىکند، دیگران را با القاب زشت، صدا نمىزند، به کسى ظلم نمىکند و حسادت بر او چیره نمىشود.
به همسایه زیان نمىرساند، دیگران را به علت ناگوارىها شماتت نمىکند، امانت را به صاحبش بر مىگرداند و به طاعت عمل مىکند. در انجام کار خیر شتاب مىکند و رغبتى به گناه ندارد. مردم را به انجام کارهاى خوب دعوت مىکند، خود، کارهاى خوب را انجام مىدهد و مردم را از کارهاى زشت باز مىدارد و کار زشت نمىکند.
در امورى که نمىداند و آگاهى ندارد، وارد نمىشود و بر اثر ناتوانى، از حق دست بر نمىدارد. اگر سکوت کند، درمانده نیست و اگر سخن حق بگوید، خسته نمىشود. لبخند دارد و به آنچه خدا براى او مقدر کرده راضى است. بر دیگران خشم نمىگیرد، هوا و هوس بر او چیره نمىشود و بخل نمىورزد.
شیعه، با فهم و دانش با مردم مىآمیزد و با خوشى از آنها جدا مىشود. براى اینکه از دیگران استفاده ببرد، سخن مىگوید و براى فهمیدن مىپرسد.
خودش را در زحمت مىاندازد؛ اما مردم از او در آسایشاند. براى مردم اسباب زحمت نیست؛ اما خود را براى آخرت به زحمت وا مىدارد. اگر به او ظلم کنند، صبر مىکند؛ زیرا خدا یارىکننده اوست. از کسانى که پیش از او اهل خیر بودهاند، پیروى مىکند تا کسانى که پس از او مىآیند و طالب خوبى هستند، به او اقتدا کنند.
شیعیان کارگزاران خدایند، حاملان فرمان و طاعت اویند و روى زمین و میان آفریدههاى خداوند، بهترین و والاترین هستند. سپس حضرت على فرمود که شیعیان، پیروان و دوستداران ما هستند، آنها از ما و با ما هستند. چقدر مشتاق دیدار آنهایم!
هنگامى که رشته سخن به اینجا رسید، همام نالهاى کرد، بیهوش شد و بر زمین افتاد، چون به بالینش آمدند و او را حرکت دادند، معلوم شد که دار فانى را وداع گفته است. ربیع با دیدن این صحنه، به گریه در آمد و گفت «اى امیرمؤمنان! چه سریع، موعظه تو در برادر زادهام اثر کرد! کاش من به جاى او بودم». امام فرمود «موعظههاى رسا، اینگونه در اهلش اثر مىگذارند. به خدا! من از مرگ او بیمناک بودم».[۸])
احتجاج و مقاومت
در کشورى مانند عربستان قانونى وجود نداشت و حاکمان آن براساس میل خود، به هر طریقى که مىخواستند تصمیم مىگرفتند و چندان به مصلحت کشور و مردم توجه نداشتند.
شیعیان از اسلاف مطهر خویش آموختهاند که بهترین راه براى رسیدن به هدف، گفتگو و احتجاج است. بزرگان شیعه در عربستان نیز همین راه را در پیش گرفتند و گفتگو و مفاهمه را بهترین راه حل مشکل خود، جامعه و حکومت مىدانستند.
بر این اساس در سالهاى ۱۲۴ ـ ۱۱ هیئتها و نامههایى براى حاکمان سعودى، مبنى بر وجود مشکلات و حل آنها فرستادند؛ اما نهتنها اهتمام نکردند بلکه به آنها جواب رد دادند. در سال ۱۲۵ مجلس ملى در قطیف تشکیل شد و ریاست این مجلس بر عهده محمدعلىبناحمد جشى بود.
این مجلس به سبب فشارهاى زیاد اقتصادى از ناحیه زکات مضاعف، جهاد طبقهبندى شده و غرامتهاى ظالمانه تشکیل شد. این فشارها سبب گسترش فقر و گرسنگى در میان مردم منطقه و پر شدن زندانها از بدهکاران مالیاتى شده بودند.
هدف از تشکیل این مجلس، مقابله با این فشارها از طریق ارسال هیئتها، نامهها و تقاضاى حذف این مالیاتها و آزادى سریع زندانیان بود. تلاش آنان به صورت جزئى نتیجه داد و تعدادى از زندانیان آزاد شدند و این به واسطه امضاى مجلس صورت گرفت.
تقوا و زهد شیعیان
پایبندى علویان به فرایض، از دیگر عوامل نفوذ تشیع بود. مردم نیز تفاوت اسلام علویان و شیعیان را با اسلام امویان و عباسیان به خوبى دریافته بودند.
سفیان ثورى مىگوید «آیا مردمى بهتر از شیعیان را دیدهاى؟»
مدائن، به عنوان یکى از مراکز مهاجرت اعراب و از شهرهاى شیعه شناخته مىشد. درباره آن گفتهاند که اهالى آن منطقه کشاورز و شیعه امامى هستند.
از جمله عادتهاى آنها این است که زنان آنها، در روز از خانه بدون ضرورت) خارج نمىشوند. این نشانگر روحیه دینى شیعیان آن منطقه بوده است. سیستانىها نیز که از لعن على در منابر خود جلوگیرى کردهاند، همین ویژگى را داشتهاند.
زنان و مردان شیعه «دیلم» نیز همینگونه رفتار مىکردهاند. درباره «حجربنعدى» و یارانش که در مقابل معاویه مقاومت کردند و در تشیع خود، استقامت به خرج دادند، گفتهاند که آنان در دین، شدت به خرج مىدادند.
رعایت وقت نماز، از ویژگىهاى دیگر شیعه بوده است.
«دینورى» نقل مىکند که وقتى عبیداللهبنزیاد بر آن شد تا مخفیگاه مسلم را پیدا کند، به یکى از غلامان خود دستور داد که به مسجد برود و مسلم را بجوید.زیاد به او گفت که شیعیان، زیاد نماز مىخوانند. در آنجا هر که را به این خصوصیت یافتى، از طریق او به مسلم دسترسى پیدا کن. او نیز به مسجد رفت و دید که مسلمبنعوسجه بیشتر از همه نماز مىگذارد. نزد او رفت و با حیله و نیرنگ به مخفیگاه مسلم پى برد.
سلمان فارسى، از نخستین چهرههاى برجسته شیعه است. او در تقوا و علم زبانزد تمامى اصحاب بود. ابوذر، از هواداران تشیع بود. او در دورى از دنیا، بىعلاقگى به آن و تقید در رعایت حقوق مردم بسیار معروف بود. درباره عماریاسر گفتهاند که او از سرسختترین پاسداران اسلام بود و بیشترین اهمیت را به نگهبانى از ارزشهاى متعالى و حفظ اصول آن مىداد.
اویس قرنى، از زهاد معروف شیعه است. او از شیعیان على بود و در «صفین» به شهادت رسید. او در عرفان مقام والایى داشت. شیبى درباره او مىنویسد که اویس قرنى شیعه بود. اسفراینى او را یکى از نساک مشهور مىداند. درباره کمیل گفتهاند «کان زاهدا شیعیا قدیما».
درباره «حباببنارت» گفتهاند که شیعه و از نوحهگران و گریهکنندگان بود. درباره محمدبنمسلم، راوى شیعى، نقل شده است که او از عابدان زمانش بود. درباره سعیدبنجبیر آوردهاند که زاهدى شیعى بود. «دکتر شیبى» پس از آن مىافزاید «و هکذا ایتضح لنا منشا التشیع فى الزهد». «دکتر وردى» مىگوید که تشیع، در سه شهر پاگرفت یکى در کوفه، به سبب وجود عماریاسر، دیگرى در مدائن، به سبب وجود سلمان فارسى و دیگرى در جبل عامل، به سبب تلاش ابوذر غفارى. تشیع در کوفه به دلیل وجود امام على بوده است، گرچه وجود چهرههاى مقدسى چون عمار نیز مؤثر بود.
منطق و استدلال
یکى دیگر از راههاى کم کردن دشمنى با شیعیان، دعوت افراد افراطى به حاکم کردن استدلال و منطق در مسائل اختلافى است.
عقلاى عالم، هنگام قضاوت و نقد و نظر در موضوعات مهم و اساسى از منطق و خرد استفاده مىکنند؛ اصولاً کسانى که با استدلال و منطق صحیح به مسائل نگاه مىکنند، با اندکى تلاش به سوى حق هدایت مىشوند و پیروى از حق براى آنان آسان خواهد بود. به همین دلیل است که انسانهاى منطقى، دید واقعبینانهاى داشته، به دور از خودخواهى و خودبینى، قادر به درک واقعیت مىشوند.
خداوند قادر متعال با نهادینه کردن عقل در سرشت انسان و استفاده منطقى از معلومات و ادراکات، زمینه تفاهم و درک حقایق را به امانت گذاشته است؛ بنابراین با دعوت مخالفان به درک منطقى از جریانهاى اختلافى، جهانبینى آنها در مقایسه با گذشته دقیقتر و مسائل با اندکى تأمل براى آنها روشن مىشود.
البته در صورتى که مقدارى از توقعات نادرست طرفین را از همدیگر بکاهیم و سعى کنیم از منطق و درک حقیقت طرف مقابل بهره گیریم؛ در آن صورت به راحتى توان تحمل طرف مقابل را به دست مىآوریم. در نتیجه، وظیفه داریم که براى کم کردن مخالفتها با کمک این ودیعه الهى به سوى واقعیت گام برداریم.
راهکار سیاسى در روابط بین دو کشور
با توجه به حاکمیت استدلال و احترام متقابل در ارتباطات فرهنگى در جوامع امروزى، هماندیشى و همگرایى در فرق مختلف اسلامى، دستیافتنى و میسور به نظر مىرسد.
آنگاه که گروههاى افراطى به صورت یکجانبه، مستقیم و یا غیرمستقیم به تکفیر و رجم طرف مقابل مىپرداختند، راه تعامل تا حدودى بسته به نظر مىرسید؛ ولى اکنون در اکثر جوامع و کشورهاى اسلامى، ارتباط مناسبى بین طیفهاى مختلف مذهبى و سیاسى حاکم بر جامعه مشهود است. نمونه واضح آن،وهابیان افراطى عربستان سعودى هستند که در مواردى به پیروى از رهبران مذهبى خویش در جریانها، نرمش خاصى از خود نشان دادهاند؛ البته رهبران آنها هم تحت تأثیر حاکمان عربستان بودهاند.
«بن باز» مفتى وهابى عربستان، فردى افراطى، متعصب و قائل به کفر دیگر فِرَق اسلامى به ویژه شیعیان بود.
مىگویند که از اعتقادات او اجر بهشت در قبال کشتن هفت شیعه بود. او این مطلب را در گفتار خود نیز عنوان مىکرده است؛ اما پس از بهبود رابطه ایران با عربستان، به توصیه بعضى از امیران سعودى، ایشان نیز بهظاهر دست از نظریه خویش برداشت و قائل به وحدت مسلمانان و به ویژه شیعیان شد؛ حتى اقتدا به نماز جماعت همدیگر را نیز جایز دانست.
بنابراین، ارتباط متقابل گروههاى سیاسى و فرهنگى اعم از دولتى و مؤسسات غیردولتى، مىتواند راهگشا بوده، تاحدودى از فشار بر شیعیان بکاهد. اعضاى دولت و مجریان حکومتى نیز با احساس مسئولیت مىتوانند در این مسیر کارساز باشند؛ به ویژه در تعاملات و اتخاذ تصمیمهاى سیاسى در حد منطقهاى و فرامنطقهاى مىتوانند موضوع محدودیتها و تبعیض درباره شیعیان را نیز در معادلات و محاسبات سیاسى لحاظ کنند.
مطالبه حقوق با کمک سازمانهاى بینالمللى
آنگاه که شهروندان کشورى از حقوق خویش محروم مىشوند و با پیگیرى نهتنها به حق خویش نمىرسند؛ بلکه مورد آزار و اذیت و شکنجه نیز قرار مىگیرند، حق آن است که از هر طریق ممکن ـ اگر چه با کمک سازمانهاى جهانى و بینالمللى ـ در رسیدن به حقوق از دست رفته خویش اقدام کنند.
براى نمونه، به دلیل جلوگیرى دولت عربستان از برگزارى مراسم مذهبى شیعیان که توده انبوهى از مردم این کشور را تشکیل مىدهند، عده زیادى از این مردم شریف، به دلیل عزادارى براى واقعه کربلا و امام حسین زندانى شدند. سپس از آنها تعهد گرفته شد که دیگر به چنین اقدامى دست نزنند؛ حتى بعضى از افراد به دلیل برگزارى مراسم در منزل نیز زندانى شدند.
به همین دلیل، شیعیان عربستان به جمعیت حقوق بشر عربستان متوسل شدند. این جمعیت نیز از دولت عربستان خواست تا این محدودیتها را لغو کند.
حقوق اقلیتهاى مذهبى در کشورها به رسمیت شناخته شوند و این امر، از منشورات حقوق بشر سازمان ملل است. این در حالى است که شیعیان بیش از ۲۵ % جمعیت عربستان را تشکیل دادهاند؛ یعنى چهار فرقه اهل سنت ۵ % جمعیت و شیعیان ۲۵ % را دارا هستند؛ بنابراین نهتنها اقلیت نیستند، بلکه نسبت به جمعیت سایر مذاهب، مىتوان آنها را یک مذهب رسمى دانست؛ در نتیجه نادیده گرفته شدن آرمان و اعتقادات این مذهب از مسائلى است که سازمانهاى بینالمللى مىتوانند به آن رسیدگى کنند.
استفاده از فرصت و موقعیت
حکومت و دولت عربستان سعودى در تبعیض میان اتباع داخلى خویش تعمد داشته و دهها سال است که آتش بیداد حاصل از این تبعیض، بر خرمن شیعیان، آتش افکنده است. پیگیرىهاى مکرر شهروندان شیعه عربستان نیز در کاهش این تبعیضها مؤثر نبوده است؛ اما استفاده به موقع از برخى رویدادهاى اجتماعى، مىتواند تأثیرگذار باشد. براى مثال بعد از صدها سال براى نخستین بار، انتخاباتى در عربستان سعودى برگزار شد. در انتخابات شهردارىها شیعیان به صورتى بىسابقه شرکت کردند. در این انتخابات، نیمى از اعضاى شوراهاى محلى را مردم انتخاب مىکنند و باقى اعضا را حکومت سعودى انتخاب مىکند.
حضور جدى و پر رونق شیعیان در این انتخابات مىتواند صداى آنها را به گوش حکومت رسانده، راه حلى براى کاهش تبعیضها باشد. در این انتخابات با اینکه اهل تسنن شرکت گستردهاى نداشتند؛ اما شیعیان با استقبال از این انتخابات از موقعیت، به خوبى استفاده کردند. امید است که شیعیان پیوسته در پى چنین فرصتهایى باشند تا با استفاده به موقع و شرکت فعال، بتوانند بر میزان حضور و نفوذ خود بیفزایند تا به این طریق از تبعیضها کاسته شود.
هوشیارى در مقابل توطئهها
یکى از مهمترین راههاى نجات شیعیان، هوشیارى کامل، کشف توطئهها و خنثى کردن آنهاست. اکنون یک مورد از توطئهها و نقشههاى شوم دشمنان را که درباره عالم تشیع است، یادآور مىشویم
کشف توطئهاى عظیم بر ضد مکتب تشیع
در آمریکا کتابى چاپ شده است[۹]) که در آن، مصاحبه مفصل «دکتر مایکل برانت»، معاون رئیس سابق سیا و «دودوردن»[۱۰]) عضو مهم بخش شیعه سازمان سیا منتشر شده است. او در این مصاحبه از اسرار تکان دهندهاى پرده برداشته است. او کارکنان سیا را به فساد مالى در بودجه نهصد میلیون دلارى بخش شیعه متهم کرده و گفته است که دراگ تریدرز، از بودجه اختصاص داده شده به کلمبیا و افغانستان نیز مبالغ هنگفتى را صرف استفاده شخصى کرد.
گفتنى است که دکتر مایکل برانت در بخش مذکور، مدتى طولانى فعالیت داشت. او چندى پیش به سبب فساد مالى و ادارى از کار بر کنار شد و براى انتقامجویى، بسیارى از اسرار محرمانه را بر ملا کرده است.
نکاتى از مصاحبه طولانى او را عرضه مىکنیم تا شیعیان از برخى فعالیتهاى شوم بر ضد خودآگاه شوند.
دکتر مایکل برانت مىگوید
عالم اسلام، از قرنها پیش تحت تسلط دولتهاى غربى بوده است. گرچه در قرن گذشته بیشتر کشورهاى اسلامى آزاد شدهاند؛ ولى سیاست تعلیم فرهنگ غرب بر آزادى و استقلال آنان مسلط بوده است؛ به ویژه نظام سیاسى اقتصادى این کشورها در کنترل ما بوده است. این کشورها پس از آزادى هیچ توجهى به تعلیم، تمدن و فرهنگ خود نداشتهاند و همچنان رویه نظام غرب را بر جوامع خود پیاده کردهاند.
وى مىافزاید
انقلاب اسلامى ایران در سال ۱ م به سیاستهاى ما ضرر فراوانى زد. نخست، افراد ما خیال مىکردند که این اوضاع به علت سیاستهاى ناقص و غلط و جو بىنهایت خفقانآمیز شاه ایران است و این انعکاس طبیعى ملت ایران است و از سوى دیگر عناصر مذهبى نیز از آن بهره مىگیرند. امیدوار بودیم که پس از برکنارى شاه ایران افراد مطلوب خود را روى کار آوریم و سیاستهاى خود را تداوم بخشیم؛ پس از ناکامى شدید آمریکا در دو ـ سه سال اول گروگانگیرى در سفارت آمریکا و نابودى هواپیماهاى آن در صحراى طبس) و بعد از رشد روزافزون بیدارى اسلامى، نفرت بر ضد غرب و پس از آن، ظهور اثرات جوش و خروش انقلابى در شیعیان کشورهاى گوناگون، به ویژه لبنان، عراق، کویت، بحرین و پاکستان؛ گردهمایى بزرگ مقامات بلندپایه «سیا» برگزار شد که نماینده سرویس مخفى معروف انگلیسى ML۶ نیز در آن شرکت کرد.
در این گردهمایى معلوم شد که انقلاب ایران تنها نتیجه انعکاس طبیعى سیاستهاى شاه ایران نبوده است؛ بلکه در باطن، عوامل و حقایق دیگرى نیز وجود دارد که محکمترین آن عوامل، حصول رهبرى سیاسى ایران براى مرجع کل مذهبى توسط اسلام شیعى و شهادت حسین نوه پیامبر اسلام در ۱۴۰۰ سال پیش است که شیعه از قرنها پیش عزادارى آن را با بروز غم و اندوه بىنهایت انجام مىدهد.
همین دو فاز هستند که شیعه از مسلمانهاى دیگر متحرک و فعالتر دیده مىشوند. در همین گردهمایى، تصویب شد که براى مطالعه اسلام شیعى و براى برنامهریزى در کاربرد این پروژه، شعبه جداگانهاى تأسیس شود و نخست، بودجهاى چهل میلیون دلارى براى آن اختصاص یافت.
بنا به نقل مایکل برانت براى تکمیل این پروژه، سه مرحله در نظر گرفته شد
- جمعآورى اطلاعات «Datacollection» استقرار و جمعآورى اعداد و شمارش کامل؛
- اهداف کوتاهمدت «Short term target» تبلیغات بر ضد شیعه و راهاندازى آشوبهاى بزرگ شیعه و سنى و درگیرکردن آنان با اکثریت سنى تا توجه آنان از آمریکا برگردد؛
. اهداف درازمدت «Long term target» خاتمه دادن به تشیع، با عمل به اهداف دراز مدت.
در مرحله نخست به سراسر جهان محققانى اعزام شدند. شش نفر از آنان به پاکستان اعزام شدند و اسامى آنان را در مقالهاى نوشتند که نام «دکتر شومویل» نیز از جمله آنان است. او درباره عزادارى کراچى تحقیق مىکرد. او مدرک دکترى خود را اخذ کرد و در رضویه سوسایتى، منطقه شیعهنشین کراچى) به عنوان «Paying guest» مقیم بود. یک خانم ژاپنى به نام «نکومه» هم در کویته بلوچستان در قوم هزاره و میان شیعیان، تحقیقات دکتراى «شیعهشناسى» خود را به پایان رساند.
در نخستین نظرسنجى، سؤالهاى زیر پرسیده شد
- شیعیان در کدام مناطق جهان و چقدر هستند؟ حالات، طرق معاشرت، عقاید و مسائل اختلافى آنان چیست؟
- تضادهاى داخلى شیعیان را چگونه مىتوان تحریک کرد؟
. چگونه مىتوان به اختلافهاى شیعه و سنى دامن زد؟
پس از نظرسنجىهاى ابتدایى و جمعآورى اطلاعات درباره شیعیان همه کشورها، نقاط مشترک ذیل به دست آمد
مراجع تقلید شیعه، سرچشمه اصلى و قوت این مذهباند. آنها از دین صیانت مىکنند و به اصول آن عمل مىکنند؛ مراجع در طول تاریخ تشیع، هیچ وقت با حاکم غیراسلامى بیعت نکردهاند. براى مثال، به سبب فتواى یک مرجعِ وقت آیتالله شیرازى)، انگلیس نتوانست وارد ایران شود.
بزرگترین مرکز علمى شیعه در عراق بوده است که صدام با تمام کوشش نتوانست آن را بخرد و مجبور به بستن آن شد و هنوز هم ویران است. مراکز علمى دیگر دنیا، همیشه با حکام وقت همراهى کردهاند؛ در حالى که قم، تخت ظالم شاهنشاهى را بر چید و در برابر ابر قدرتى همچون آمریکا ایستاد.
نهضت آیت الله موسى صدر در لبنان، ارتشهاى انگلیس، فرانسه و اسرائیل را مجبور به فرار کرد و پس از تأسیس اسرائیل، بزرگترین مزاحمت را براى آن در قالب حزب الله به وجود آورد.
از این امور، این نتیجه به دست مىآید که با رویارویى مستقیم با شیعیان امکان ضرر زیاد و امکان پیروزى، کم است؛ از این رو باید پشت پرده کار کرد. یک اصل انگلیسى مىگفت «تفرقه بیندازید و حکومت کنید». ما این اصل را رها کردیم و به یک اصل دیگر روى آوردیم که مىگوید «تقسیم کنید و نابود کنید».
مائیکل برانت درباره مقاصد درازمدت، آورده است که باید افراد داراى اختلافنظر با شیعه، بر ضد شیعه منظم و مستحکم شوند و شایعه کافر بودن شیعیان گسترش داده شود. همچنین باید شیعیان را با تبلیغات منفى، از جامعه جدا کرد. از سوى دیگر لازم است، نوشتههاى افراد کمسواد یا بىسواد را که بر ضد شیعه و نفرت برانگیز است، شناسایى و جمعآورى کنیم. دیگر اینکه باید مخالفان شیعه را تقویت کنیم و زمانى که تعداد آنها به مقدار مناسب رسید، جهاد مسلحانه بر ضد شیعیان شروع مىشود.
از سوى دیگر تشکیل یک جبهه تمامعیار بر ضد مراجع تشیع، به صورت ستون پنجم ضرورى است. این امور سبب خواهد شد که سیماى تشیع مسخ شود و در دیدگاه عوام غیرمقبول و منفور باشند.
شیعیان به یاد واقعه کربلا جمع مىشوند و مراسم عزادارى بر پا مىکنند. در این مراسم یک نفر سخنرانى مىکند و واقعه کربلا را بیان مىکند. مستمعان هم آن را گوش مىکنند و سپس جوانان، سینهزنى و عزادارى مىکنند.
این سخنرانان و مستمعان براى ما بسیار مهم هستند؛ زیرا از همین مجالس عزادارى در شیعیان جوش و خروشِ آزادىخواهى و جنگ علیه باطل به وجود مىآید؛ از این رو ما بودجه دهها میلیون دلارى خود را براى دست گرفتن سخنرانان و مستمعان اختصاص دادهایم. این کار اینگونه انجام مىشود در مرحله نخست، دنبال افرادى از شیعه هستیم که پولپرست، داراى نفوذ، در پى شهرت و داراى عقایدى سست باشند، تا از طریق آنان در عزادارىها نفوذ کنیم.
از این افراد کارهاى ذیل خواسته مىشود
- به وجود آوردن و یا سرپرستى مداحانى که درباره عقاید شیعه شناخت ندارند؛
- باید افرادى از شیعه را شناسایى و کمک مالى کرد که بتوانند از طریق نوشتار خود، عقاید و مراکز شیعه را هدف قرار دهند و بنیانهاى تشیع را منهدم و آن را اختراع مراجع شیعه قلمداد کنند؛
. اضافه و یا حفظ کردن رسومى در عزادارى که با عقاید خود شیعه منافات داشته باشند؛
- سیماى عزادارى باید به گونهاى در جامعه مطرح شود که در آن شیعیان، گروهى جاهل و توهمپرست به نظر بیایند که در محرم، مزاحمتهایى براى انسانهاى عادى به وجود مىآورند. براى تشریح اینگونه برنامهها مبالغ هنگفتى خرج شود و مداحان تشویق شوند. به این صورت، تشیع که مذهبى منطقى است، به یک مذهب درویشى محض تبدیل مىشود و از درون، پوچ و خالى مىشود. از سوى دیگر در میان مردم، نفرت و در خود شیعه افتراق گسترش مىیابد. در نهایت به دست نیروهاى جهادى تیر خلاص بر آنان زده مىشود تا نابود شوند؛
- با تحقیق، مطالب فراوانى بر ضد مرجعیت تشیع جمعآورى شود. سپس این مطالب به نویسندههاى پولپرست و گمنام داده شود و مبالغى براى نشر و اشاعه آن مطالب هزینه شود؛ همچنین این موارد، از طریق مداحان و عوام شیعه مخفیانه پخش شوند. از این طریق تا سال ۲۰۱۰ م قدرت مرجعیت که تا امروز سد اصلى در راه دولتمردان بوده است، به دست خود شیعه خاتمه مىیابد و شیعیان باقىمانده پراکنده مىشوند.
طبق نقل دکتر مائیکل برانت، به بعضى از این برنامهها، عمل شده است و بعضى دیگر نیز در حال انجام است. در آینده نیز به باقىمانده آنها عمل خواهد شد.
مطالب یاد شده، خلاصهاى بود از مصاحبه با دکتر مائیکل برانت که در کتاب «A Plan To Divis And Desnoylte Theology» به چاپ رسیده است و به دست مدیریت «بقیهالله اسلامیک سنتر» و انجمن صداى عزا در آمریکاى شمالى تلخیص و در مرکز جهانى شیعهشناسى به زبانهاى دیگر همچون فارسى، عربى و… ترجمه شده است.
هدف از نقل و بیان این مطالب، تیزبینى، حساسیت و درایت و تدبیر در مقابل اینگونه ترفندها و نقشههاى خائنانه دشمنان و توطئههاى آنهاست. حال تو خود حدیث مفصل، بخوان از این مجمل.
تبیین نقش شیعیان در پیشبرد علوم مثل شیمى و…
شیعیان در ادوار مختلف تاریخى در علوم مختلفى سرآمد بودهاند. آنان خدمات شایان توجهى را به جامعه بشرى انجام دادهاند. از باب نمونه به جابربنحیان آن شیعه نامدار مىتوان اشاره نمود.
پیشرو کیمیاگران جهان، جابربنحیان بود که اروپا، او را به نام Geber مىشناخت و بعدها عنوان «پدر شیمى» هم به او داد. جابر، دانشمندى شیعى و از اهالى کوفه و از قبیله «ازد» بود. پدر جابر در کوفه عطار یا داروساز بود. ویل دورانت درباره معرفى او مىگوید که معروفترین کیمیاگر اسلام، جابربنحیان بود که در اروپا به Geber معروف است.
جابربنحیان از شاگردان امام جعفر صادق بود و از محضر ایشان بهرههاى فراوان برد؛ به گونهاى که پس از گذشت قرنها، هنوز هم به عنوان دانشمندى بزرگ و جهانى از او یاد مىشود.
پدر جابر، به طب اشتغال داشت؛ اما بیشتر وقت خود را با انبیق و بوته سر مىکرد. مورّخان یکصد تألیف یا بیشتر را به او نسبت مىدهند که در حقیقت از مؤلفان گمنام است.
کتابهاى کیمیایى بر جاى مانده با اسم جابر، داراى بعضى مطالب مهم و پیچیده است که هنوز براى علما و مطلعان طب به منزله معماست.
هنوز در حدود یکصد جلد کتاب شیمى از جابر در دست است. نفوذ کتب او در تاریخ کیمیا و شیمى اروپا آشکار است. این مرد، آزمایشهاى بسیارى کرده و به نظریات و فرضیات شیمى نیز پرداخته است. او در آثار خود درباره تصفیه، تقطیر، تبخیر، ذوب، تبلور و… مطالب مبسوطى نگاشته و طرز تهیه بعضى مواد شیمیایى را نیز بیان کرده است. از آن جمله «سولفورد و مرکور» و «اکسیددارسینیک» است.
این دانشمند مىدانسته است که چگونه زاجها، ویتریلها، گوگرد، نشادر و… را مىتوان به دست آورد. خود او اکسید جیوه، استونهاى سرب و فلزات دیگر و تیز آب سلطانى را تهیه کرده است.
در هر صورت، جابر پدر کیمیاى قرون وسطى و شیمى امروز جهان است و ترکیب و تحصیل مواد بسیارى که به او نسبت داده شده، صحیح است. در این کتابها، جابر غیر از دستور تهیه بعضى مواد و ترکیبات شیمیایى، در باب روشهاى مربوط به مطالعات شیمى، نظریات قابل ملاحظهاى دارد؛ چنان که او درباره ایجاد فلزات نیز نظریهاى مرسوم به نظریه «کبریب و زیبق» دارد. مطابق این نظریه، اختلاف فلزات ششگانه به نسبت تفاوت مقدار گوگرد و جیوه آنهاست؛ بدینگونه در باب ایجاد فلزات، نظریه او یک نوع نظریه زمینشناسى است. همچنین مسئله احتراق اکسیداسیون) و مسئله احیا کردن ردوکسیون) در اعمال شیمیایى او بود که به بیان علمى در آورد.
کتب جابر سبب شد که بعضى از کلمات علمىِ عربى در زبانهاى اروپایى راه یابد. براى آنکه جابر را خوب بشناسیم، باید بعضى از کتابهاى متعدد شیمى او را بخوانیم که نسخه لاتین برخى از آنها نیز موجود است.
رازى ـ که وارث تعلیم او محسوب مىشد ـ نیز در کیمیا، تحقیقهاى مهمى انجام داد. همچنین در اعمال شیمیایى، کشف و ترکیب «زیت انواج» اسید سولفوریک) و الکل را به او نسبت دادهاند.
به هر حال دانشمندان شیمیدان شیعه، ضمن آزمایشهاى شیمیایى خویش، بعضى مواد تازه را به دست آوردند که براى یونانىها مجهول بود؛ مانند جوهر گوگرد، الکل تیزاب سلطانى و… . در بعضى موارد، اشتباهات یونانىها را هم در شیمى اصلاح کردند. آشنایى آنها با شوره، گوگرد، نفت و قیر، کمکم منجر به استفاده از این مواد قابل احتراق براى صنایع دفاعى شد.
خلاصه آنکه اگر بخواهیم خدمات مختلف دانشمندان شیعه را براى اسلام و جهان بررسى کنیم از حد و اندازه فزون است؛ از این رو به اندازه بیان عظمت و نقش شیعیان در پیشبرد علوم اشاره کرده، نظر مخالفان را براى تغییر شدت عداوت آنها به اینگونه موضوعات معطوف مىداریم.
شیعه پیرو سنت رسول اللّه
یکى از مواردى که فاصلهگرفتگان از اسلام اصیل و سنت رسول اللّه بر شیعه اشکال کردهاند، موضوع زیارت قبور ائمه و گریه بر مظلومیت آنهاست. با بررسى دقیق تاریخ اسلام و سیره رسول اللّه ، مشخص مىشود که این کار، نهتنها عیب و بدعت نیست، بلکه جزء سیره و سنت رسول اللّه بوده است. براى وضوح مطلب، به نقل احادیثى از کتب خود اهل سنت اکتفا مىکنیم.
شیعه؛ اسلام حقیقى
در هنگامهاى که بشر را ضلالت آشکارى فرا گرفته بود و آتش ستم، تبعیض، فقر و فساد بر خرمن تمامى جوامع شعلهور بود، خداوند قادر متعال، رسالت رسول مکرمش را مرهمى براى شفاى جان ستمدیدگان قرار داد.
آن حضرت با اشعه تابناک و پر فروغ وحى، فطرتها را بیدار، اخلاق عمومى را نیک و صفات پسندیده را آراسته ساخت. آن بزرگوار، مردم را از تفرقهها و خصومتهاى شدید قومى و قبیلهاى برحذر داشت و امتى واحد بنا نهاد. رسول اعظم به جاى جهالت و بربریت گذشته؛ ایمان، اخلاص، ایثار، معنویت و شکوفایى را جایگزین کرد. مسلمانان با اطاعت از خدا و رسول به چنان رشد و گسترشى دست یافتند که امپراتورىهاى بزرگ روم، ایران و… نیز فراخوانده شدند و تمدن بزرگ اسلامى بنا نهاده شد.
تربیت اسلامى در مکتب الهى رسول اعظم از انسانهاى خودپرست و متعصب، مؤمنانى غیور و نیرومند ساخت. سخنان و وصایاى پیامبر اکرم این تکامل و شکوفایى رو به رشد را در زمانهاى بعد نیز نویدبخش بود.
اما پس از رحلت پیامبر خدا ، شرایط به گونهاى شد که عدالت و حقیقت از خیمهگاه اصلى خویش بیرون رفت و امت نوپاى اسلامى از نقش حکومتى اهلبیت پیامبر محروم شدند؛ مگر چهار سال و نه ماه که امام على زمامدارى را به عهده داشت. با حرکتهاى غیرالهى سردمداران و پس از آنها دستگاه بنىامیه؛ اقتدار، عظمت و وحدت مسلمانان به اضمحلال و تفرقه تبدیل شد.
با پدیدار شدن ضعفها و انحرافها، امپراتورى و خلافت عربى به جاى اصول اسلام حاکم شدند. از آن تاریخ، زمامداران مکتب خلفا، اعم از بنىامیه، بنىعباس و… تا کنون مجال پیشوایى جبهه حق و حقیقت را از اهل بیت ربودند. آنها با خدعه و نیرنگ و به وجود آوردن فجایعى، همچون واقعه کربلا و… مسلمانان را از هدایت اهل بیت رسول الله محروم کردند و پیروان ایشان را به مصائب مضاعف گرفتار ساختند؛ حتى سعى داشتند که همه را به قتل برسانند و اموالشان را غارت کنند.
دشمنان با فراهم ساختن شرایطى سخت، همچون زندان، تبعید و در نهایت شهادت امامان، به نابودى اهل بیت پیامبر و پیروان آنها کمر بستند؛ اما شیعیان تاکنون در نهایت مظلومیت، دین خود را حفظ کردهاند. نمونهاى از آن، جمعیت بر حق و ستم کشیده شیعیان عربستان هستند. اینان با وجود مشکلات فراوان، شعلههاى ستم را تحمل مىکنند و در حفظ و حراست از سنت واقعى رسول الله و گسترش اسلام ناب، با همه وجود اهتمام مىورزند.
توضیح و تبیین حقایق مورد اختلاف
یکى از دلایل تفرقه در فِرَق اسلامى و همچنین تخریب بعضى مکاتب اصیل اسلامى، آگاهى نداشتن از حقیقت موضوعات مورد اختلاف است. براى نمونه، شیعه متهم مىشود که قائل به تحریف قرآن است؛ اما هرگز این موضوع، واقعیت خارجى ندارد. همچنین در موارد دیگرى مثل زیارت، عزادارى، شفاعت و… آنها شیعه را متهم به کفر و بدعت مىکنند.
دلیل آن ناآگاهى و فقدان اطلاع دقیق از معارف اسلام و دسترسى نداشتن به مستندات و منابع مهم قرآنى و روایى این موضوعات است؛ مثلاً درباه شفاعت شیعه را بدعتگذار مىدانند؛ در حالى که حقیقت با آرمان تشیع است. به همین دلیل، یکى از این موضوعات اختلافى را بررسى مىکنیم تا به این وسیله، حقانیت عقاید شیعه را در این باره اثبات و آنها را به دقت و بررسى بیشتر در موارد اختلافى توصیه کنیم.
بیان حقیقت شفاعت
وهابیت، طلب شفاعت را از اولیا کفر دانسته، آن را همان نظر مشرکان زمان پیامبر مىدانند. آنها این مطلب را از ابنتیمیه گرفتهاند. آنها مىگویند که مشرکان، بتها را مدبّر نمىدانستند و پناهشان به بت ها از روى شفاعتخواهى بوده است؛ پس شفاعتخواهى، همان نظر کافران است که مىگفتند «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللّهِ زُلْفى»؛[۱۱]) اینها را نمىپرستیم مگر به سبب اینکه ما را به خدا نزدیک مىکنند.
شفاعت از دیدگاه صحابه
طلب شفاعت از صحابهاى مثل انسبنمالک،[۱۲]) سوادبنقارب و از رسول اکرم رسیده است و خود پیامبر نیز در چند جا، خود را صاحب شفاعت در قیامت معرفى کرده است.
به خلاف آنچه وهابیت مىگویند، معناى شفاعت، طلب و درخواست چیزى از صاحب شفاعت براى شفاعتشونده است که به گونهاى مىتواند در کنار دعا و همردیف آن قرار گیرد و نیازهاى شرعى را برآورده کند؛ همانگونه که خداوند متعال مىفرماید {مَنْ یَشْفَعْ شفاعَهً حَسَنَهً یَکُنْ لَهُ نصیبٌ مِنها}[۱۳])
همانگونه که جواز دعا از ضروریات دین است، شفاعت نیز در جواز، همان رتبه را دارد. خلاصه آنکه پیامبر و ائمه اطهار و اکثر صحابى بزرگ رسول خدا به شفاعت اعتقاد داشتند. شفاعت، یکى از الطاف الهى به بندگان است و کسانى که منکر شفاعت هستند، باید در نظریات خود تجدید نظر کنند.
ویژگىهاى برتر شیعیان
از خصوصیات بارز و مشهور شیعیان از همان صدر اسلام تاکنون، خصلت ظلمستیزى و عدالتخواهى آنان بوده است.
آنها پیوسته با سلاطین جور در افتادهاند و هیچگاه عدالت را فداى مصلحت نکرده و پیوسته دنیاى خویش را براى حفظ دین به خطر انداختهاند. مبارزات و ناسازگارى آنان با حکومتهاى بنىامیه و بنىعباس نمونه روشنى از این ویژگى است.
تقدیم شهیدان فراوان و تحمل شکنجه، قتل و غارت، گویاى این حقیقت است که ظلم ستیزى جزئى از نگرش و آرمان بزرگان شیعه بوده است. پژوهش عمیق در تحولات تاریخ در ادوار حیات تشیع این حقیقت را اثبات مىکند.
جهتگیرى مثبت نهضتهاى شیعه و جنبههاى اعتدالى آنان بر خلاف خوارج، توانست عاملى دیگر براى جذب تودههاى مردم به سوى تشیع باشد. مخالفت با ظلم هم در فقه و هم در عمل شیعیان به چشم مىخورد؛ این مخالفت با ظلم در دوران «امویان» و عباسیان ادامه داشت. به نقل از کتب رجالى اهل سنت، یکى از نشانههاى شیعه بودن، اعتقاد به مبارزه با حاکم فاسد است.
«ایوببنمتوکل» مىگوید
پادشاهى عبور مىکرد و مردم، جز مردى شیعى به نام ابانبنتغلب بهپاخاستند. وقتى از او دلیل این کار را پرسیدند؛ گفت کراهت داشتم، قرآن را خوار کنم.
«زیدبنعلى» در علت قیام خود مىگفت
اى مردم! ما شما را به کتاب خدا و سنت رسولش دعوت مىکنیم؛ همچنین شما را به جهاد با ظالمان، حمایت از مستضعفان، کمک به محرومان، تقسیم بیتالمال میان مستحقان، کمک به اهل بیت بر ضد ناصبىها و… دعوت مىکنیم.
«مسعودى» در تحلیل حرکت «یحیىبنزید» مىنویسد
او بر ضد ظلم و ستمى قیام کرد که تمامى مردم را فراگرفته بود.
مختار مردم را چنین دعوت مىکرد
شما را دعوت مىکنم به کتاب خدا، سنت پیامبر ، گرفتن انتقام خونهاى اهل بیت ، دفاع از عفاف و جهاد با کسانى که شکننده حرمتهایند.
در حرکتهاى شیعى افزون بر جنبه ظلمستیزى، تکیه بر سنت پیامبر اعظم و احیاى قرآن از نکات بارز به شمار مىرفت.
در حرکتهاى شیعى، ادبیات قومى شیعه اهمیت ویژهاى دارد. اشعار کمیتبنزید اسدى، سید حمیرى و بسیارى از ادباى برجسته شیعه به نوبه خود، در نشر تشیع، سهم مهمى به عهده دارند. این اشعار که اغلب در فضایل و مصائب اهل بیت بودند، در مردم تأثیر فراوانى داشت.
سابقه و تقدم شیعیان بر اهل سنت
برخى پنداشتهاند که شیعه در آغاز اسلام و در عصر خلفا سابقه نداشته و بعد پدید آمده است. آنها، ایجاد تشیع را به بعد از شهادت امام حسین یا زمان آلبویه و صفویه نسبت مىدهند؛ اما با نگاهى به تاریخ اسلام، سیره پیامبر و جوامع حدیثى شیعه و اهل سنت به روشنى در مىیابیم که واضع این اسم براى پیروان على کسى جز صاحب شریعت و شخص پیامبر نبوده است.
براى نمونه «ابنحجر هیثمى» با وجود موضعگیرى شدید بر ضد شیعه، ذیل آیات مربوط به فضیلت اهل بیت ، به موارد بسیارى اشاره مىکند که پیامبر لفظ شیعه را درباره پیروان على به کار برده است؛ از جمله ذیل آیه {أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ } مىنویسد که پیامبر اعظم پس از نزول این آیه به على فرمود
مقصود از خیر البریه تو و شیعه توست که در قیامت وارد مىشوید؛ در حالىکه از خداوند راضى هستید و خدا نیز از شما راضى است.
وى ذیل آیه {وَ إِنّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا ثُمَّ اهْتَدى} نیز مىنویسد که پیامبر خاتم مىفرماید
یا على انک ستقدم على الله و شیعتک راضین مرضیین؛
تو و شیعه تو بر خداوند وارد مىشوید در حالى که خداوند از تو و شیعه تو راضى است و آنان نیز از خدا خشنودند.
ابناثیر و ابنعباس نیز همین نکته را آوردهاند. سیوطى در درّ المنثور و ابنمغازلى ذیل همین آیه مىگویند که رسول خدا به على فرموده است
والذى نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه؛
به خدایى که جانم به دست اوست، این على و شیعهاش در روز قیامت پیروز و رستگارند.
در روایتى دیگر آمده است که پیامبر فرمود
خداوند على و ذریه و شیعیان و دوستانش را مىآمرزد و ملائکه براى او و شیعیانش استغفار مىکنند.
همچنین ایشان در جایى دیگر مىفرماید
من شفیع شیعیانش هستم.
همچنین نگارنده «خطط الشام» مىنویسد
جماعتى از بزرگان صحابه در عصر پیامبر، معروف به موالات و شیعه على بودند. از این عده مىتوان سلمان، ابوذر، مقداد، و عمار یاسر را نام برد. این گروه در زمان پیامبر، ملقب به شیعه على بودند.
«ابوسعید خدرى» نیز مىگوید
مسلمانان به پنج چیز نماز، زکات روزه، حج و ولایت على امر شدند؛ به چهار تا عمل و پنجمى را ترک کردند.
«ابانتغلب» به ابوالبلاد مىگوید
مىدانى شیعه کیست؟ شیعه کسى است که وقتى مردم در قول پیامبر اختلاف کنند، قول على را بگیرد و اگر در قول على اختلاف کردند، قول جعفربنمحمد را بگیرد.
گروهى از معاندان و یا ناآگاهان بر این تصورند که شیعیان در صدر اسلام و عصر خلفا سابقه نداشتهاند. ایشان، تاریخ تشیع را به زمانهاى مختلف، از جمله بعد از شهادت امام حسین ، یا زمان آلبویه و یا زمان صفویه نسبت مىدهند؛ اما بررسى دقیق تاریخ اسلام، سیره پیامبر اکرم و جوامع حدیثى شیعه و اهل سنت به روشنى ثابت مىکند که شیعیان، نخستین مسلمانان بوده و به وجود آمدن تشیع و واضع این نام مبارک براى پیروان على ، کسى جز مقام عظما و شامخ رسول مکرم اسلام نبوده است.
حتى اگر کسى محقق توانمند و اندیشمند زبردستى هم نباشد با اندکى تأمل در مىیابد که همانگونه که شیخ محمد ابوزهره از علماى بزرگ اهل سنت در کتاب «الامام صادق» گفته است «اقدم الفرق فى الاسلام الشیعه؛ متقدمین در اسلام شیعیان هستند»؛ اما براى وضوح بیشتر و اثبات این حقیقت مواردى از کلام رسول خدا را یاد آور مىشویم
الف) آیات زیادى دلالت بر فضایل على و شیعیان او دارند. «سیوطى» در «درّ المنثور» و «ابنمغازلى» در ذیل آیه {وَ إِنّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا ثُمَّ اهْتَدى}آوردهاند که پیامبر به على فرمود
والذى نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه؛[۱۴])
به خدایى که جانم به دست اوست، این على و شیعهاش، در روز قیامت پیروز و رستگارند.
با اینکه برخى از دانشمندان مکتب خلفا، عناد و موضعگیرىهاى شدیدى بر ضد شیعه داشتهاند؛ اما گاهى اعترافاتى دارند که سابقه تاریخى تشیع را به شخص مبارک رسول الله مىرساند. ابنحجر هیثمى ذیل آیه {أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ} مىگوید که پیامبر خدا پس از نزول این آیه به على فرمود
مقصود از «خیرالبریه» تو و شیعه توست که در قیامت وارد مىشوید؛ در حالى که از خداوند راضى هستید و خدا نیز از شما راضى است.[۱۵])
آیات زیاد دیگرى نیز مستقیماً به این موضوع اختصاص دارند که با مراجعه به کتب تفسیرى، قابل اذعان خواهند بود.[۱۶])
اساس ایجاد کلمه اهل سنت براى گروهى از مسلمانان در قرنهاى دوم و سوم هجرى بود که مکتب متکلمان اسلامى، مانند اشاعره، معتزله، جبریه، قدریه و مانند اینها بنیان شد. جمعى از فقها و محدثان آن عصر به عنوان مخالفت گفتند که ما جز سنت رسول الله چیزى را به نام اسلام نمىشناسیم. پس از گذشت زمان و گرایش اکثر مسلمانان به این مکاتب، این نام، مقابل تشیع و شیعه شناخته شد؛ بنابراین ایجاد اصطلاح اهل سنت، حداقل دو قرن پس از بعثت حضرت رسول براى این فرقه رایج شده است.
شیعه مظلوم با هر وسیلهاى بر ضد جنایات حکام و خلفا چنگ مىزد و قیام مىکرد و پیرامون هر پرچمى برضد حکام و خلفا، گرد مىآمد و دست هیچ حامى اهل بیت و داعى پیروى از اولاد رسول را پس نمىزد؛ مگر این که ماهیت انحرافى آن به طور کامل روشن مىشد.
براى مثال، جنایات حاکمان به قیام سادات علوى در گیلان و طبرستان منجر شد و قدرت آلبویه؛ دیالمه و آلزیار را در این سرزمین پدید آورد و نیز گستره حکومت آنان را تا بغداد و مرکز خلافت عباسى وسعت بخشید؛ در نتیجه، قدرت خلافت بغداد در عمل به آنان منتقل شد تا آنجا که در عمل، آنان بر خلفا حکومت مىکردند و مىتوانستند آنها را بردارند؛ اما به خلافت ظاهرى آنان رضایت دادند تا بهتر بتوانند به اهداف خویش برسند.
این پیروزىها فرصت خوبى براى شیعه بود. روز عاشورا حتى در مرکز خلافت، تعطیل عمومى بود و مجالس عزا برقرار شد. همچنین روز غدیر روز نصب امامت و خلافت علی ) در سراسر مملکت آنان عید رسمى و عمومى اعلام شد. به این ترتیب تشیع دوباره جان گرفت و معارف آن احیا شد تا آنجا که قرن چهارم هجرى به قرن شکوفایى و رونق تشیع و علوم، شهرت یافت.
در این مدت، علماى شیعه توانستند نظام معرفتى تشیع را تبیین و تنظیم کنند و آن را توسعه بخشند. در این عصر، کتابهاى زیادى تألیف و علماى بسیارى هم تربیت شدند. همچنین کتابخانههاى بزرگى تأسیس شد که برخى از آنها تعداد چهار صد هزار جلد کتاب داشت. براى نمونه، کتب اربعه شیعه من لایحضره الفقیه، کافى، تهذیب و استبصار در این دوره نوشته شد.
در پایان این قسمت احادیثى از پیامبر اسلام در فضایل و مناقب پیروان مکتب اهل بیت به ویژه سرچشمه و عنصر اساسى مکتب تشیع، حضرت على را یادآور مىشویم؛ تا شاید مخالفان متعصب، در تقدم، افضلیت و حقانیّت تشیع تدبّر و تعقل کنند.
رسول خدا مىفرماید
انّ اللّه قد عهد الىّ انّ من خرج على علىّ فهو کافر فى النّار و اجدر بالنّار؛[۱۷])
به درستى که خداوند با من عهد کرده است که خروجکننده بر على کافر است و داخل در آتش خواهد بود و سزاوارترین فرد به آتش خواهد بود.
همچنین از ایشان است
انّ حلقه باب الجنّه من یاقوت حمراء على صفائح الذّهب فاذا دقّت الحلقه علىَ الصّفحه طنّت و قالت یا علىّ؛[۱۸])
همانا حلقه درب بهشت که از صفحههاى طلایى است و داراى حلقهاى از یاقوت سرخ است و چون آن حلقه بر درِ طلایى کوبیده مىشود، طنینى مىافکند و یا على گوید.
و فرمودند
انّ افضل امّتى علىّبنابىطالب؛[۱۹])
همانا بالاترین فرد امت من در قضاوت و داورى علىبنابىطالب است.
پیامبر اکرم مىفرماید
انّ علیّا منّى و أنا منه و هو ولىّ کلّ مؤمن بعدى؛[۲۰])
به درستى که على از من است و من از او هستم و او ولىّ و سرپرست تمام مؤمنان بعد از من است.
از رسول خاتم روایت شده است
یا علىّ سلمک سلمى و حربک حربى و انت لعَلَم فیما بینى و بین امّتى من بعدى)؛[۲۱])
اى على! سازش با تو، سازش با من است و جنگ با تو، جنگ با من است و تو پس از من پرچم و نشانه بین من و امت من هستى.
همچنین رسول خدا مىفرماید
یا علىّ انّ اللّه امرنى انّ اتخذک صهرا؛[۲۲])
اى على! به درستى که خداوند به من امر فرمود تا تو را داماد خود برگزینم.
از آن بزرگوار روایت شده است
یا علىّ محبّک محبّى و مبغضک مبغضى؛[۲۳])
اى على! دوستدار تو دوستدار من و دشمن تو دشمن من است.
همچنین مىفرماید
یا علىّ من انکر امامتک فقد انکر نبوّتى؛[۲۴])
اى على! کسى که امامت تو را انکار کند، پیامبرى مرا انکار کرده است.
پیامبر اعظم همچنین مىفرماید
یا علىّ من فارقنى فقد فارق اللّه و من فارقک یا علىّ فقد فارقنى؛[۲۵])
اى على! کسى که از من جدا شود، در واقع از خدا جدا شده است و کسى که از تو جدا شود، از من جدا شده است.
از ایشان روایت شده است
یا عمّار ان سلک النّاس کلّهم وادیا و سلک علىّ وادیا فاسلک وادى علىّابىطالب و خلّ النّاس دع النّاس)؛[۲۶])
اى عمار! اگر تمام مردم به راهى رفتند و على راه دیگرى را پیمود؛ پس راه علىبنابىطالب را برو و مردم را رها کن.
پیامبر اعظم مىفرماید
عن جبرئیل عن میکائیل عن اسرافیل یقول اللّه عزّوجلّ ولایه علىّبنابىطالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى نارى)؛[۲۷])
جبرئیل، از میکائیل، از اسرافیل روایت مىکند که خداوند عزّوجلّ مىفرماید ولایت علىبنابىطالب قلعه استوار و محکم من است؛ پس کسى که در آن داخل شود، از عذاب من در امان خواهد بود.
از خاتم الانبیاء روایت شده است
لن یقبل اللّه فرضا الا بحبّ علىّبنابىطالب؛[۲۸])
خداوند، هیچ عمل واجبى را بدون دوستى علىبنابىطالب نمىپذیرد.
همچنین آن بزرگوار مىفرماید
لو انّ الریاض اقلام و البحر مداد و الجنّ حساب و الانس کتاب ما احصوا فضائل علىّبنابىطالب؛[۲۹])
اگر درختان، قلم و دریا مرکّب و جنها حسابگر و انسانها نویسنده شوند؛ نمىتوانند فضایل علىبنابىطالب را به شمارش در آورند.
اقتدا به روحانیت مسئول
روحانیت، نهادى دینى و اجتماعى است که پاسخگوى شبهات دین اسلام و فرهنگ و معارف شیعى است. روحانیت، ناخداى کشتى جامعه اسلامى و شیعى است که با برخوردارى از کمالات روحى، معنوى و علم و آگاهى، هدایتگر جامعه به سوى تکامل و پیشرفت است. روحانیت، شاهبیت و کلید گنجینه ارشاد و هدایت است.
هر جامعه و گروهى که به عالمان دینى و مسئول خود متکى باشند و از آنان پیروى کنند، نردبان پیشرفت را در کوتاهترین زمان ممکن طى خواهند کرد. اقتدا به روحانیت مسئول، جامعه و فرهنگ اسلامى و شیعى را حفظ مىکند و جامعهاى که بتواند تعامل درست و آگاهانه با روحانیت برقرار کند، جاودانه خواهد بود.
روحانیان، وظایف سنگین و خطیرى را بر عهده دارند که شایسته است با دقت بیشترى از قداست و عظمت روحانیت، صیانت کنند تا افزون بر اقبال مردم به روحانیّت و معارف دینى، از حریم روحانیت پاسدارى کنند. براى روشنتر شدن نقش روحانیت و اقتدا به آنان در پیشرفت جامعه به ذکر نمونه ذیل اکتفا مىکنیم
ملت مسلمان ایران، از ملل بزرگ و داراى پیشینه تاریخى عظیم و گسترده است. کشور ایران از دیر زمان و به دلیل برخوردارى از موقعیت ممتاز استراتژیک در منطقه، همواره در معرض تهاجم بیگانگان بوده است. با نگاهى گذرا به تاریخ این کشور، موقعیت سوقالجیشى آن بیشتر روشن مىشود.
ملت بزرگ و مسلمان ایران که تسلّط اهریمنانه حکّام جنایتکارى را تحمّل کرده بودند، با اقتدا به روحانیت مسئول و آگاه، توانستند حکومتى مبتنى بر آراى مردم و آموزههاى علمى اسلام و مکتب شیعه را پىریزى کنند.
با نگاهى منصفانه به تاریخ انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى۱ که خود از برجستهترین و بزرگترین شخصیتهاى اسلامى معاصر به شمار مىرفت، به نقش برجسته روحانیت در پیشرفت ایران پى خواهیم برد.
روحانیت در ایران، افزون بر هدایت و ارشاد، مقامات بالاى اجرایى را نیز بر عهده دارند. مردم مسلمان ایران نیز به روحانیت عشق مىورزند و پیشرفت و حاکمیت نظام اسلامى در کشور خود را مدیون فداکارىها و ارشادات آنان مىدانند و آموختهاند که کشور بدون روحانیت، همانند کشور بدون طبیب است.[۳۰])
حرکت در مسیر راستین با یارى بزرگان تشیع
از اهداف اصلى حرکتهاى بزرگ اجتماعى، حرکت در مسیر راستین و حقیقى خویش است. گاهى اصطکاکهاى باز دارنده ممکن است که جهت این حرکتها را تغییر دهد و به راههاى غیراصولى سوق دهد که نتیجهاش انحراف از جهت اصلى است. در اینگونه موارد، آنچه ضرورى است، وجود یک رهبر مقتدر و یا دستکم یک جریان فکرى الهى و پیشرو است.
با وجود چنین رهبرى، سبب گسترش یک جریان فکرى سالم براى ایدههاى اصیل اسلام ناب در سطوح مختلف جامعه گسترش یافته، از مرزهاى عقیدتى به خوبى پاسبانى مىکند و در به دست آوردن حقوق الهى خویش متوقف نخواهد شد.
در اینگونه حرکتها، مبانى فکرى و عقیدتى پیوسته ادامه دارد؛ حتى تا واپسین مراحل آن باید به طور کامل توسعه یابد و هسته مرکزىِ هدایتگر در حال رشد و تقویت باشد.
ضرورت این تقویت و پیروى محض، آنگاه متبلور مىشود که فعالیتهاى سازمان یافته انحرافى با روشهاى دقیق و برنامهریزى شده به مبارزه بر مىخیزند و حرکت رو به جلو را دچار بحران مىکنند. در آن صورت، رهبر مقتدر و خط اصیل فکرى مىتوانند راههاى عبور از بحران را ارائه کنند. وجود یک رهبر علمى، دینى، با نفوذ و اصیل؛ بهترین درک، شناخت و رشد عمیق را در پى خواهد داشت.
بر تمامى آگاهان و دلسوزان است که شرایط را براى تأمین این نیاز اساسى و ضرورى فراهم آورند؛ بنابراین، علماى بزرگ و دانشمندان اسلامى شیعى وظیفه دارند که در این راستا، انجام این مسئولیت بزرگ را بر عهده بگیرند و بر غنا و استحکام نهضت خویش بیفزایند. اندیشمندان وارسته شیعه وظیفه دارند که با پیشتازى روحانیت و بهرهگیرى از رهنمودهاى حیاتبخشِ تشیع، هدایت و حمایت جامعه اسلامى را بر عهده بگیرند.
پس تمامى حرکتهاى فردى و اجتماعى که حرکتهاى اصلاحى انجام مىدهند، باید با توکل به خدا، استعانت از درگاه او، یارى خواستن از حضرت ولىعصر، رهبرى عالمان دینى و پشتیبانى مردم به کمال مطلوب دست یابند. بنابراین، باید عظمت روحانیت را درک کرد و به رهبرى آنان بر تلاش پیگیر به منظور رونق و گسترش فرهنگ اهل بیت افزود.
پس مىتوان گفت که اگر مردم از روحانیتِ آگاه و عامل به احکام دین اسلام پیروى کنند و آنان را امین خود بدانند، جامعهاى عارى از فقر همهجانبه فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و…) خواهند داشت. امید است شیعیان عربستان در پرتو عمل به تعالیم حیاتبخش اسلام ناب محمدى، شیعه واقعى على بوده و با پیروى کامل از علماى تشیع سعادت دنیا و آخرت را به دست آورند. ان شاء اللّه
تعاون و همکارى
جنبشهاى شیعى و تشکلهاى سیاسى رهایىبخش در صورت تعاون و همکارى، دستاوردهاى بیشترى را در زمان کوتاهتر به دست خواهند آورد. خداوند نیز در قرآن مجید به بندگانش دستور داده است که براى پیشرفت خود و جامعه به کمک و یارى یکدیگر بشتابید و سعى کنید تا با یارى یکدیگر، زندگى دنیایىتان را به بهترین وجه، اداره کنید
{تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى }[۳۱]) در کارهاى خیر یکدیگر را یاور باشید.
با اندکى تأمل در مىیابیم که همکارى، تأثیر شگرفى در پیشرفت زندگى فردى و اجتماعى ما دارد. تعاون جنبههاى متفاوت و گوناگونى دارد
الف) مادى کوشش براى رفع فقر مادى با کمک به همنوع؛
ب) فکرى راهنمایى و ارشاد برادر مؤمن و همکیش خود، براى رسیدن به هدف.
آشکار است که فقدان تعاون، سبب بروز مشکلات دیگرى در جامعه خواهد شد. پس مىتوان گفت که این امر، پلى ارتباطى میان همکیشان و همنوعان است و در صورت به کارگیرى، نتایج محسوس آن در جامعه مشاهده خواهد شد.
[۱]. حمزه حسن، شیعه در کشور عربستان سعودى، ج ۱، صص ۳۹۵ و ۳۹۶٫
[۲]. همان.
[۳]. همان، ص ۳۹۶٫
[۴]. حمزه حسن، شیعه در کشور عربستان سعودى، ج ۱، ص ۳۹۸٫
[۵]. حمزه حسن، شیعه در کشور عربستان سعودى، ج ۱۴، ص ۴۰۵٫
[۶]. منطمه الثوره الاسلامیه فى الجزیره العربیه.
[۷]. الحرکه الاصلاح.
[۸]. سیدعلىنقى فیضالاسلام، شرح نهج البلاغه، خ ۱۷۴٫
[۹] A Plan to divis and desnoylte theology .
[۱۰] BABWOODWORDS .2
[۱۱]. زمر / ۳٫
[۱۲]. 1. جامع الصحیح، ج ۴، ص ۶۲۱، ح ۲۴۳۳٫
- اسد الغابه، ج ۳، ص ۳۷۵٫
- الاصابه، ج ۲، ص ۹۶٫
- مسند احمدبنحنبل، ج ۱، ص ۳۰۱٫
- سنن نسائى، ج ۱، ص ۱۷۲٫
- سنن دارمى، ج ۱، ص ۳۲۳٫
- صحیح بخارى، ج ۵، ص ۱۴۵٫
[۱۳]. نساء / ۸۵٫
[۱۴]. جلال الدین سیوطى، در المنثور، ذیل آیه و ابنحجر هیثمى، صواعق المحرقه، ذیل آیه یازدهم و هشتم.
[۱۵]. ابنحجر هیثمى، صواعق المحرقه و مرحوم مظفر ، تاریخ شیعه، صص ۴ ـ ۶٫
[۱۶]. شواهد التنزیل، تفسیر ثعلبى موسوم به الکشف والبیان، تفسیر فخر رازى، اللباب النقول فى اسباب النزول و تفاسیر متعدد دیگر.
[۱۷]. 1. شافعى همدانى، موده القربى، ص ۴۳، لاهور.
- شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۲۴۷، اسلامبول.
- علامه کشفى ترمذى، مناقب المرتضویه، ص ۱۱۳، بمبئى.
- آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۷، ص ۴۷۰ و ج ۱۸، ص ۳۳۷٫
منابع پیشین از شماره ۳ ـ ۱ از کتب اهل سنت و منبع آخر از کتب اهل تشیع است.
[۱۸]. 1. علامه کشفى ترمذى، مناقب المرتضویه، صص ۸۳ و ۲۲۳٫
- علامه بحرانى، مدینه المعاجز، ص ۱۵۰٫
- شیخ صدوق، امالى، ص ۵۸۸٫
- صحیفه الابرار، ص ۷۳٫
منبع شماره ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۱۹]. 1. علامه خوارزمى، مناقب، صص ۳۹ و ۴۱٫
- طبرانى، معجم الصغیر، ج ۱، ص ۲۰۱٫
- بغوى، مصابیح السنّه، ج ۲، صص ۲۰۱ و ۲۷۷٫
- خطیب تبریزى، مشکاه المصابیح، ج ۳، ص ۲۵۰٫
- محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص ۸۲٫
- خواند میر، حبیب السّیر، ج ۲، ص ۱۵٫
- علامه کشفى ترمذى، مناقب المرتضویه، ص ۱۸٫
- حافظ ابنعبدالبرّ اندلسى، استیعاب، ج ۳، ص ۳۸٫
- علامه شبلنجى، نور الابصار، ص ۸۸٫
- شیخ محمد صبّان، اسعاف الراغبین، ص ۱۷۰٫
- مقاصد الحسنیّه، ص ۷۲٫
- ابنصباغ مالکى، فصول المهمه، ص ۱۶٫
- علامه سیوطى، بغیه الوعاء، ص ۴۴۷٫
- شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ج ۱، ص ۷۳، بیروت.
- محب الدین طبرى، ریاض النضره، ج ۲، ص ۱۹۸٫
- ابنحجر، فتح البارى، ج ۸، ص ۱۳۶٫
- علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۵۳٫
- مدارج النبوه، ص ۵۲۰٫
- الموضوعات، ص ۲۳٫
- متقى هندى، کنز العمال، ج ۶، ص ۱۵۹، قدیم.
- علامه اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۵۰٫
- آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۴، ص ۳۲۱٫
- آیت اللّه سید هاشم حسینى، بوستان معرفت، ص ۵۸۹٫
- شیخ محمدرضا حکیمى، سلونى قبل ان تفقدونى، ج ۱، ص ۵۳٫
- نجم الدین عسکرى، علىّ والخلفاء، ص ۹٫
- آیتاللّهالعظمى سیدمحمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۲، ص ۲۹۴٫
منابع پیشین از شماره ۲۰ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع مربوط مىشود.
[۲۰]. 1. متقى هندى، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۰۸، بیروت و ج ۶، صص ۱۵۳، ۱۵۵ و ۱۵۹، قدیم.
- تاریخ خطیب بغدادى، ج ۳، ص ۳۳۹، بیروت.
- محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص ۶۸٫
- حاکم نیشابورى، مستدرک، ج ۳، ص ۱۱۱، بیروت.
- علامه کشفى، مناقب المرتضویه، ص ۷۴٫
- جمال الدین زرندى حنفى، نظم درر السمطین، ص ۹۸٫
- دکتر ناصف، التّاج، ج ۳، ص ۳۳۵، بیروت.
- علامه ابنحجر مکى، صواعق المحرقه، ص ۱۲۴، مصر.
- علامه بیهقى، سنن الکبرى، ج ۸، ص ۵٫
- علامه عینى، مناقب سیدنا على۷ ، ص ۲۸، حیدرآباد.
- محمدبناسماعیل بخارى، صواعق المحرقه، ج ۳، ص ۲۲۹، بیروت.
- حافظ ابنعیسى محمدبنعیسىبنسوره الترمذى، صحیح، ج ۲، ص ۲۹۷، بیروت.
- ابوداود، مسند، ج ۳، ص ۱۱۱٫
- علامه سیوطى، تاریخ الخلفاء، ص ۱۵۹٫
- نسائى، خصائص، ص ۱۹، مصر.
- احمدبنحنبل، مناقب، ج ۱، ص ۲۱۵، بیروت.
- علامه دهلوى، اشعه اللّمعات، ج ۴، ص ۶۶۵٫
- علامه ابنطلحه شافعى، مطالب السئول، ص ۴۵٫
- شهاب الدین حسینى شافعى، توضیح الدلائل، ص ۳۵۱٫
- علامه مناوى، کنوز الحقایق، ص ۳۷٫
- علامه ابنمغازلى، مناقب، ص ۲۲۴٫
- علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۱۱۵٫
- حافظ ابىعیسى محمدبنعیسىبنسوره الترمذى، سنن، ج ۲، ص ۲۹۹ و ج ۵، ص ۲۷۳٫
- علامه امر تسرى، ارجح المطالب، ص ۴۵۲٫
- ابنکثیر، البدایه والنهایه، ج ۷، ص ۳۴۳٫
- شیخ الاسلام جوین، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۵۶، بیروت.
- ابنعساکر، تاریخ، ج ۱، ص ۳۷۹، بیروت.
- علامه بدخشى، مفتاح النجاه، ص ۵۹٫
- شیخ محمد صبان مصرى، اسعاف الراغبین، ص ۱۷۷، مصر.
- شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ج ۱، ص ۵۲ و ج ۲، صص ۳۱ و ۱۰۸، بیروت.
- علامه شافعى یمانى، شرح الارجوزه، ص ۲۹۳٫
- علامه مناوى، کنوز الحقایق، صص ۳۷ و ۴۱٫
- علامه ابناثیر، اسد الغابه، ج ۲، ص ۷ و ج ۴، ص ۲۷ و ج ۵، ص ۹۲٫
- امام احمد حنبل، مسند، ج ۳، ص ۳۳۷ و ج ۴، صص ۱۶۴ و ۱۶۵٫
- علامه بدخشى، نزل الابرار، ص ۲۲٫
- حافظ ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج ۶، ص ۲۹۳٫
- علامه بدخشى، تحفه المحبین، ص ۱۶۸٫
- علىبنحسام الدین، منتخب کنز العمال، ج ۵، ص ۳۰٫
- ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۵۱٫
- ابنبطریق، العمده، ص ۲۰۴٫
- علامه امینى، الغدیر، ج ۳، ص ۲۱۵، بیروت.
- آیت اللّه سیدمرتضى حسینى فیروزآبادى، فضائل الخمسه، ج ۱، صص ۳۳۷ و ۳۴۳، بیروت.
- آیت اللّه مدنى کاشانى، الخلافه، ص ۷۱٫
- صابرى یزدى، حکم الزاهره، ص ۸٫
- آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۵، ص ۳۰۱٫
- شیخ طوسى، امالى، ج ۱، ص ۲۷۷٫
- علامه حلى، نهج الحق، ص ۲۱۸٫
- آیت اللّه امین، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۵۱، بیروت.
- علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۴۵۷، بیروت.
- آیتاللّهالعظمى سیدمحمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۱، صص ۲۳۱ و ۴۲۲، بیروت.
- علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۲۱۶، بیروت.
- مقدس اردبیلى، حدیقه الشیعه، ص ۱۳۷٫
- نجم الدین عسکرى، علىّ والوصیه، ص ۱۷۵٫
- الوصول، ص ۸۵٫
- میرزا خلیل رازى، تحفه الامامیه، ص ۲۰۰، بمبئى.
منابع پیشین از شماره ۳۸ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۲۱]. 1. علامه ابنمغازلى شافعى، مناقب، ص ۵۰٫
- جمال الدین زرندىحنفى، نظم درر السمطین، ص ۱۱۳٫
- شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۶۹، اسلامبول و ج ۱، ص ۶۹، بیروت.
- علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱۱۷، بیروت.
- آیت اللّه العظمى سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۲، ص ۳۸۰ و ج ۳، ص ۳۵۶، بیروت.
- ابنبطریق، العمده، ص ۲۸۱٫
- آیت اللّه سید هاشم حسینى، بوستان معرفت، ص ۵۱۳٫
- نجم الدین عسکرى، علىّ والخلفاء، ص ۱۲، نجف.
از شماره ۳ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۲۲]. 1. محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص ۸۶٫
- آیت اللّه سیدمرتضى حسینى فیروزآبادى، فضائل الخمسه، ج ۲، ص ۱۳۱، بیروت.
منبع شماره ۱ از کتب اهل سنت و منبع شماره ۲ از کتب اهل تشیع مربوط مىشود.
[۲۳]. 1. علامه ابنحجر عسقلانى، لسان المیزان، ج ۲، ص ۱۰۹، بیروت.
- علامه ابنمغازلى، مناقب، ص ۱۹۶، بیروت.
- ابىجعفر طبرى، بشاره المصطفى۹، ص ۱۹۴٫
- شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۶۳٫
- آیت اللّه شهید اسلامى، ماذا تقضون؟، ص ۱۵۵٫
مناب شماره ۱ و ۲ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۲۴]. 1. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۵۳، اسلامبول.
- علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۴۵۶، بیروت.
منبع شماره ۱ از کتب اهل سنت و منبع شماره ۲ از کتب اهل تشیع است.
[۲۵]. 1. حاکم نیشابورى، مستدرک، ج ۳، بیروت و حیدرآباد دکن.
- محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص ۶۵، مصر.
- محب الدین طبرى، ریاض النضره، ج ۲، ص ۱۶۷، مصر.
- علامه ذهبى، تلخیص مستدرک، ج ۳، ص ۱۲۳، حیدرآباد.
- علىبنحسام الدین، منتخب کنز العمال، ج ۵، ص ۳۲، بیروت.
- علامه هیثمى، مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۳۵، بیروت و قاهره.
- شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۹۱، اسلامبول و ج ۱، ص ۸۹، بیروت.
- علامه مناوى، کنوز الحقایق، حرف میم.
- شیخ الاسلام جوینى، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۰۰، بیروت.
- ابنعساکر، تاریخ، ج ۲، ص ۲۶۸، بیروت.
- علامه امر تسرى، ارجح المطالب، ص ۵۱۱، لاهور.
- علامه ابنمغازلى شافعى، مناقب على۷ ، ص ۲۴۱٫
- علامه ذهبى، میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۳۲۳ و ج ۲، ص ۱۸، قاهره.
- متقى هندى، کنز العمال، ج ۶، ص ۱۵۶، حیدرآباد.
- علامه مناوى، شرح جامع الصغیر، ص ۲۴۸٫
- علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۵۴۲، بیروت.
- علامه اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۲۷٫
- الوصول، ص ۵۷٫
- آیت اللّه امین، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۵۵، بیروت.
- طالع الانوار، ص ۸۶٫
- آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۶، ص ۳۹۵٫
- آیت اللّه سیدمرتضى حسینى فیروزآبادى، فضائل الخمسه، ج ۲، ص ۲۲۸، بیروت.
- آیت اللّه شهید اسلامى، ماذا تقضون؟، ص ۱۵۹٫
منابع پیشین از شماره ۱۵ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۲۶]. 1. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۱۲۸ و ۲۵۰، اسلامبول و ج ۱، ص ۱۲۸، بیروت.
- شافعى همدانى، موده القربى، ص ۵۷٫
- شیخ الاسلام جوینى، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۱۷۸، بیروت.
- خطیب بغدادى، تاریخ، ج ۱۳، ص ۱۸۷، بیروت.
- علامه سیوطى، لئالى المصنوعه، ج ۱، ص ۲۱۳٫
- متقى هندى، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۱۳، بیروت.
- علامه امر تسرى، ارجح المطالب، ص ۶۲۴٫
- علامه کشفى ترمذى، مناقب المرتضویه، ص ۲۰۲٫
- علامه بدخشى، تحفه المحبین، ص ۱۸۹٫
- ابنعساکر، تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۱۷۰، بیروت.
- علامه خوارزمى، مناقب، ص ۵۷٫
- عبدالرحمان شرقاوى، الامام علىّبنابىطالب۷، ص ۱۵٫
- علامه ابناثیر، اسد الغابه، ج ۵، ص ۲۸۷٫
- علامه هیثمى، مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۲۳۶٫
- طبرسى، مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۳۴، بیروت.
- سید شرف الدین على حسین، تأویل الآیات الظاهره، ج ۱، ص ۱۹۲٫
- آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۵، ص ۷۲٫
- آیت اللّه سیدمرتضى حسینى فیروزآبادى، فضائل الخمسه، ج ۲، ص ۳۵۹٫
- علامه حلى، نهج الحق، ص ۲۲۴٫
- شیخ حرّ عاملى، اثبات الهداه، ج ۲، ص ۵۱۳٫
- سیدبنطاووس، طرائف، ص ۱۰۱٫
- ابىجعفر طبرى، بشاره المصطفى۹، ص ۱۷۸٫
- علامه اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۹۲٫
- آیت اللّه العظمى سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۱، ص ۳۰۳ و ج ۲، صص ۴۷۵ و ۴۷۹٫
- آیت الله سید صادق حسینى شیرازى، علىّ فى القرآن، ص ۱۴۱، بیروت.
- آیت اللّه سید حسن شیرازى، کلمه الرسول الاعظم، ص ۷۵٫
- ابنبابویه رازى، الاربعون حدیثا، ص ۶۰٫
- علامه عاملى، الصراط المستقیم، ج ۱، ص ۲۷۴٫
- علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۵۴۰، بیروت.
- دکتر زاهد، احادیث نبوى، ص ۳۷، پاکستان.
- میرزا خلیل رازى، تحفه الامامیه.
- ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۲۰۳٫
- مقدس اردبیلى، حدیقه الشیعه، ص ۱۵۷٫
- سید محمد ابراهیم موحد، الامام علىّ فى الاحادیث النبویّه، ص ۱۳۰، بیروت.
- علامه حلى، کشف الیقین، ص ۲۳۴٫
- علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى، امامشناسى، ج ۱، ص ۲۲۶٫
منابع پیشین از شماره ۱۴ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۲۷]. 1. حافظ حسکانى، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۳۱، بیروت.
- علامه فضل اللّه رشیدیه، تتمه الأسوله، ص ۱۱۰٫
- شیخ حرّ عاملى، جواهر السّنیه، ص ۲۰۸٫
- آیت اللّه العظمى سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۳، ص ۶۴، بیروت.
- علامه مجلسى، روضه المتقین، ج ۱۳، ص ۲۱۲٫
- شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۵٫
- آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۷، ص ۱۲۳ و ج ۱۴، ص ۵۲۲، قم.
- علامه حویزى، تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۳۹٫
- علامه امینى، الغدیر.
- حجه الاسلام رحمانى همدانى، الامام علىّبنابىطالب.
- علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۳، بیروت.
- صابرى یزدى، الحکم الزاهره، ج ۱، ص ۸۸٫
- شیخ صدوق، امالى، ص ۱۹۵٫
- سبزوارى، جامع الاخبار، ص ۵۲٫
- شیخ صدوق، معانى الاخبار، ج ۲، ص ۳۶۸٫
- آیت اللّه سید احمد مستنبط، القطره، ج ۱، ص ۲۳۲٫
- محمدباقر دهدشتى بهبهانى، الدمعه الساکبه، ج ۲، ۱۰۲٫
- شیخ طوسى، امالى، ج ۱، ص ۳۶۳٫
- محدث قمى، سفینه البحار، ج ۸، ص ۶۰۲٫
- امام رضا۷ ، مسند، ج ۱، ص ۱۱۴٫
- تأویل الآیات، ج ۱، ص ۹۳٫
منابع شماره ۱ و ۲ به کتب اهل سنت و سایر منابع به کتب اهل تشیع مربوط مىشود.
[۲۸]. 1. علامه ابنحسنویه، درّ بحرالمناقب، ص ۱۲۵٫
- شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۱۲۱ و ۲۴۱، اسلامبول و ج ۱، ص ۱۲۱ و ج ۲، ص ۶۵، بیروت.
- علامه خوارزمى، مناقب، صص ۱۸ و ۲۳۵٫
- علامه ابنحجر عسقلانى، لسان المیزان، ج ۵، ص ۶۲، حیدرآباد.
- علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۲۵۲٫
- علامه شبلنجى، نور الابصار، ص ۷۲ و ۸۰، بیروت.
- محب الدین طبرى، ریاض النضره، ج ۲، ص ۲۱۳٫
- حاکم نیشابورى، مستدرک، ج ۳، ص ۱۰۸، بیروت.
- شیخ الاسلام جوینى، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۱۶، بیروت.
- علامه ابنحجر مکى، صواعق المحرقه، ص ۷۲، پاکستان.
- شافعى همدانى، سبعین، ص ۵۲۱، پاکستان.
- علامه امر تسرى، ارجح المطالب، ص ۱۱٫
- حافظ ابنعبدالبرّ اندلسى، استیعاب، ج ۲، ص ۴۶۶٫
- علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۱۲۳٫
- آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۴، ص ۹۴ و ج ۶، ص ۱۰۴٫
منابع پیشین از شماره ۱۴ ـ ۱ به کتب اهل سنت و منبع آخر به کتب اهل تشیع مربوط مىشود.
[۲۹]. 1. علامه خوارزمى، مناقب، ص ۱۸٫
- علامه ابنحجر عسقلانى، لسان المیزان، ج ۵، ص ۶۲، حیدرآباد.
- شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۲۴۱، اسلامبول و ج ۱، ص ۱۳۱ و ج ۲، ص ۶۵، بیروت.
- علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۲۵۲٫
- علامه شبلنجى، نور الابصار، ص ۷۲ و ۸۰، بیروت.
- محب الدین طبرى، ریاض النضره، ج ۲، ص ۲۱۳٫
- حاکم نیشابورى، مستدرک، ج ۳، ص ۱۰۸، بیروت.
- علامه ابنحجر مکى، صواعق المحرقه، ص ۷۲، مصر.
- شافعى همدانى، سبعین، ص ۵۲۱، پاکستان.
- شیخ الاسلام جوینى، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۱۶، بیروت.
- علامه امر تسرى، ارجح المطالب، ص ۱۱٫
- علامه ذهبى، میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۴۶۷٫
- حافظ ابنعبدالبر اندلسى، الاستیعاب، ج ۲، ص ۴۶۶٫
- علامه حلى، نهج الحق، ص ۲۳۱٫
- علامه حلى، کشف الحق، ج ۱، ص ۱۰۸٫
- علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۴۹۲، بیروت.
- علامه بحرانى، حلیه الابرار، ج ۱، ص ۲۸۹، بیروت.
- علامه مظفر، دلائل الصدق، ج ۲، ص ۴۹۷٫
- کمال الایمان، ص ۳۳٫
- علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱۹۷ و ج ۴۰، ص ۴۹، بیروت.
- آیت اللّه العظمى سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۲، ص ۳۴۱، بیروت.
- نجم الدین عسکرى، علىّ والوصیه، صص ۲۲۴ و ۲۷۶٫
- حجت الاسلام داود الهامى؛، ترجمه طرائف سیدبنطاووس، ص ۵۹٫
- آیت اللّه طیّب، کلم الطیّب، ص ۵۰۲٫
- آیت اللّه سید احمد مستنبط، القطره، ج ۲، ص ۱۳۹٫
- صحیفه الابرار، ص ۲۵۱٫
- علامه عاملى، الصراط المستقیم، ج ۱، ص ۱۵۳٫
- آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۴، ص ۳۹۰ و ج ۱۵، ص ۶۱۰٫
- علامه کراچکى، کنز الفوائد، ص ۱۲۹٫
- میرزا خلیل رازى، صحیفه الامامیه، ص ۲۹۷٫
- حجت الاسلام احسانبخش، آثار الصادقین، ج ۱، ص ۲۴۷٫
منابع پیشین از شماره ۱۳ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۳۰]. امام خمینى۱، صحیفه نور.
[۳۱]. مائده / ۳٫
منبع: برگرفته از کتاب شیعیان عربستان؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی