راهكارهاى رهايى شيعيان عربستان 1

راهکارهاى رهایى شیعیان عربستان۱

راهکارهاى رهایى شیعیان عربستان۱

راهکارهاى رهایى شیعیان عربستان۲

تا حدودى با دردها، مظلومیت‏ها و محدودیت‏ها در مناطق شیعه‏ نشین آشنا شدیم. اکنون به اقتضاى عقل و تکلیف، باید براى اصلاح امور مسلمانان چاره‏اى بیندیشیم. وظیفه هر مسلمانى است که با ستم‏ها، محدودیت‏ها، تبعیض‏ها و جنایاتى که بر ضد شیعیان اعمال مى‏شود، مقابله کرده، به فکر چاره و اصلاح امور این مسلمانان حقیقى باشد.

در فصل پیشین، مقدارى از محدودیت‏ها و تبعیض‏هاى اِعمال شده بر شیعیان بیان شد. اکنون در این فصل، برخى راهکارهاى رهایى شیعیان از این محدودیت‏ها را مطرح و پاره‏اى از آنها را به طور مستقل، توضیح خواهیم داد. امید آنکه این راهکارها در کوتاه‏مدت و درازمدت داراى برکات و تأثیراتى براى امت اسلام، به ویژه پیروان مکتب اهل بیت باشند.

ابتدا برخى راهکارهاى خروج از این وضعیت را فهرست‏وار بیان مى‏کنیم و سپس در دو فصل مستقل، راهکارهاى کوتاه مدت و بلند مدت را توضیح خواهیم داد. اهم این راهکارها به شرح ذیل است

  1. اتحاد و همبستگى در جوامع اسلامى و شیعى؛
  2. راه‏هاى به دست آوردن وحدت؛

. معرفى صحیح تشیع و اهل بیت ؛

  1. بیان اوصاف شیعیان اهل بیت ؛
  2. ایجاد دگرگونى فرهنگى؛
  3. احتجاج و مقاومت؛

. تقوا و زهد شیعیان؛

. منطق و استدلال؛

. راهکار سیاسى در روابط بین دو کشور؛

  1. مطالبه حقوق با کمک سازمان‏هاى بین‏المللى؛
  2. استفاده از فرصت و موقعیت؛
  3. هوشیارى در مقابل توطئه‏ها؛
  4. تبیین نقش شیعیان در پیشبرد علوم مثل شیمى و…؛
  5. اثبات پیروى شیعه از سنت رسول اللّه ؛
  6. تلاش براى گسترش فرهنگ تشیع با ابزار چاپ و نشر؛
  7. شیعه اسلام حقیقى؛
  8. بیان حقیقت شفاعت؛ شفاعت از دیدگاه اهل بیت و صحابه و نقد دیدگاه وهابیت.
  9. مبارزه در راه دفاع از تشیع تا سرحد شهادت؛
  10. اثبات سابقه و تقدم شیعیان بر سایر فِرَق اسلامى؛
  11. ویژگى‏هاى برتر شیعیان؛
  12. فضایل و مناقب شیعیان؛
  13. توجه به رشد جمعیتى عربستان و تعداد بالاى شیعیان؛
  14. حرکت در مسیر راستین به کمک بزرگان تشیع؛
  15. تعاون و همکارى؛
  16. بیدارى و آگاهى روزافزون شیعیان؛
  17. ایجاد انگیزه و هدف براى نسل جوان براى حفظ هویت مستقل شیعى؛
  18. به وجود آوردن شور، نشاط و حماسه براى دفاع از حقوق خویش؛
  19. گسترش هرچه بیشتر ابعاد فرهنگى و اصیل اسلامى به صورت علمى و مستند؛
  20. پیروى از رهبران مقتدر مذهبى؛
  21. تلاش براى تغییر دیدگاه‏هاى منفى منطقه‏اى و کشورى درباره شیعیان؛
  22. ارتقاى سطح علمى و آگاهى از حقانیت مکتب تشیع؛
  23. تشریح و بازگویى ویژگى‏هاى منحصربه‏فرد تشیع، مثل پیروى از اهل بیت پیامبر و انحصار امامت در مکتب تشیع، طبق کلام رسول الله ؛

. اهتمام و تقیّد به عبادات و حضور مستمر در مساجد؛

  1. بیان مظلومیت‏ها در طول تاریخ تشیع؛
  2. اثبات حقانیت تشیع با استناد به روایات و منابع اهل سنت؛
  3. یادآورى نقش شیعیان در پیشرفت تمدن و علوم اسلامى؛

. تدوین سخنان رسول خدا درباره بزرگان تشیع در صدر اسلام، مانند على ، ابوذر غفارى، عمار یاسر و سلمان فارسى؛

. بیان اهمیت و قدرت تشیع در مبارزه با دشمنان اسلام؛

. تلاش براى حاکم کردن منطق و استدلال در منازعات به جاى تعصب و خشونت و دعوت به عقل‏گرایى و درک واقعیت‏ها؛

  1. تفهیم امکان هم‏زیستى مسالمت‏آمیز به جاى درگیرى و مبارزه فرقه‏اى؛
  2. به وجود آوردن فرصت در مجامع عمومى، براى ابراز عقیده شیعیان؛
  3. اطمینان دادن به خطرناک نبودن و وفادارى شیعیان به مملکت خویش؛
  4. چانه‏زنى و فشار براى برداشتن محدودیت‏ها و تبعیض‏هاى مختلف؛
  5. برخوردارى از مطبوعات مستقل و تأثیرگذار؛
  6. تلاش براى آزادى فعالیت همه فرقه‏ها و گروه‏هاى اسلامى؛
  7. تدوین قانون اساسى جامع و کاملاً اسلامى؛
  8. احترام به حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل همه مسلمانان؛
  9. دسترسى عمومى، امکان دادخواهى و مراجعه به محاکم قضایى بى‏طرف؛
  10. آزادى در انتخاب وکیل؛
  11. ممنوعیت شکنجه و زندان براى داشتن عقاید دینى؛
  12. برقرارى ارتباط و تعامل بین اندیشمندان فِرَق اسلامى؛
  13. جلوگیرى از بروز اختلاف بین نخبگان و دانشمندان جهان اسلام؛
  14. تلاش براى تمکین از حکومت براى جلوگیرى از دستگیرى‏هاى بى‏مورد، بازداشت‏هاى غیرقانونى و محکومیت‏هاى بى‏دلیل؛
  15. اثبات تنگ‏نظرى، افزون‏خواهى و برترى‏طلبى برخى فرقه‏ها و توصیه به تعدیل و تعامل بیشتر؛
  16. اتخاذ تدابیرى براى جلوگیرى از تشدید تضادها بین فرقه‏هاى اسلامى؛
  17. ایجاد انگیزه و امید در فعالان سیاسى و فرهنگى به منظور دستیابى به عدالت اجتماعى؛
  18. تبیین استراتژى کلى درباره هم‏گرایى اسلامى و تقبیح تمامیت‏خواهى فرقه‏اى؛
  19. برنامه‏ریزى صحیح و اعمال مدیریت کارآمد در عرصه‏هاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى با هدف دستیابى به پشتیبانى همه‏جانبه مردم؛
  20. درخواست و اصرار عمومى از دولتمردان براى سامان بخشیدن به امور نابسامان تندروها و افراط‏گرایان؛
  21. ارائه صحیح محصولات فرهنگى و گسترش کمى و کیفى آن؛
  22. ایجاد ارتباط و رفت‏وآمد میان شیعیان عربستان و دیگر شیعیان منطقه و جهان؛
  23. تلاش براى بهبود روابط سیاسى ایران و عربستان به منظور درخواست حقوق شیعیان از طریق دیپلماسى؛
  24. ایجاد جنبش‏ها و تشکیلات سیاسى براى به دست آوردن حقوق عمومى شیعیان و برداشتن محدودیت‏ها و تبعیض‏هاى اعمال شده.

اکنون در دو فصل، برخى راهکارهاى کوتاه مدت و بلند مدت را بررسى مى‏کنیم.

راهکارهاى کوتاه‏ مدت

 

در این فصل راهکارهاى کوتاه مدت را براى رهایى پیروان مکتب اهل بیت ، از تبعیض، محدودیت و مظلومیت‏ها بررسى مى‏کنیم. این راهکارها عبارت‏اند از

  1. معرفى صحیح تشیع و اهل بیت ؛
  2. بیان اوصاف شیعیان اهل بیت ؛

. احتجاج و مقاومت؛

  1. تبیین تقوا و زهد شیعیان؛
  2. بیان حقایق با منطق و استدلال؛
  3. راهکار سیاسى در روابط بین دو کشور؛

. مطالبه حقوق با کمک سازمان‏هاى بین‏المللى؛

. استفاده از فرصت و موقعیت؛

. هوشیارى در مقابل توطئه‏ها؛

  1. معرفى علماى بزرگ و برجستگان و نخبگان شیعى؛
  2. معرفى شیعه به عنوان شیعه پیرو سنت رسول اللّه ؛
  3. شیعه اسلام حقیقى؛
  4. بیان حقیقت مسائل اختلافى، مانند شفاعت؛
  5. تبیین ویژگى‏هاى برتر شیعیان؛
  6. فضایل و مناقب شیعیان؛
  7. اثبات سابقه و تقدم شیعیان بر سایر فِرَق اسلامى؛
  8. پیروى از رهبران مقتدر مذهبى؛
  9. تعاون و همکارى؛
  10. اهتمام و تقید به عبادات و حضور مستمر در مساجد؛
  11. بیان مظلومیت‏ها در طول تاریخ تشیع؛
  12. یادآورى نقش شیعیان در پیشرفت تمدن و علوم اسلامى؛
  13. تدوین سخنان رسول خدا درباره بزرگان تشیع در صدر اسلام،مانند على ، ابوذر غفارى، عمار یاسر و سلمان فارسى؛
  14. بیان اهمیت و قدرت تشیع در مبارزه با دشمنان اسلام و… ؛
  15. تلاش براى حاکم کردن منطق و استدلال در منازعات، به جاى تعصب و خشونت و دعوت به عقل‏گرایى و درک واقعیت‏ها؛
  16. تفهیم امکان هم‏زیستى مسالمت‏آمیز به جاى درگیرى و جنگ فرقه‏اى؛
  17. اطمینان دادن به خطرناک نبودن و وفادارى شیعیان به مملکت خویش؛
  18. چانه‏زنى و فشار براى برداشتن محدودیت‏ها و تبعیض‏هاى مختلف؛
  19. ایجاد انگیزه و امید در فعالان سیاسى و فرهنگى به منظور دست‏یابى به عدالت اجتماعى؛
  20. برنامه‏ریزى صحیح و اعمال مدیریت کارآمد در عرصه‏هاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى، با هدف دستیابى به پشتیبانى همه‏جانبه مردم؛
  21. درخواست و اصرار عمومى از دولتمردان براى سامان بخشیدن به امور نابسامان تندروها و افراط‏گرایان؛
  22. ایجاد ارتباط و رفت‏وآمد میان شیعیان عربستان و دیگر شیعیان منطقه و جهان؛
  23. تلاش براى بهبود روابط سیاسى ایران و عربستان، به منظور درخواست حقوق شیعیان از طریق دیپلماسى.

جنبش‏ها و فعالیت‏هاى سیاسى شیعیان

شدت مظلومیت و ستمدیدگى شیعیان، محروم بودن از حقوق حقه خویش، بى‏مهرى حاکمان عربستان و ناگزیرى از زندگى در موطن خویش، این مسلمانان را بر آن داشت تا به هر طریق ممکن، براى استیفاى حقوق خویش تلاش کنند. یکى از این راه‏ها تشکیل جنبش‏ها و فعالیت‏هاى سیاسى در رسیدن به این مطلوب است.

در برخى برهه‏هاى تاریخى، مى‏توان برخى از فعالیت‏هاى سیاسى شیعیان را نام برد. توجه عمومى شیعیان به واقعیت‏ها و تبعیض‏هاى سیاسى، تلاش براى حفظ اسلام اصیل در برابر آداب و رسوم خاص فرقه جدید وهابیت و مخالفت با دولت مستبد و غاصب سرزمین‏هاى شیعیان، از دلایل و نشانه‏هاى خاص فعالیت‏هاى سیاسى شیعیان در دهه‏هاى اخیر بوده است.

اکنون برخى از جنبش‏ها و سازمان‏هاى فعال در راه رهایى شیعیان را به اختصار مى‏آوریم.

شیعه و جنبش سلفى‏گرى

با آغاز هر حرکت و جنبشى در کشور عربستان، نخستین مسئله، شیعیان بودند. هر جنبشى براى فشار بیشتر بر شیعیان تلاش مى‏کرد؛ زیرا آنان معتقد بودند که شیعیان خارج از دین اسلام، و تنها خودشان، مسلمان واقعى هستند و مى‏گفتند «مردم یا با ما هستند یا بر ما هستند».

جریان سلفى‏گرى نیز جنگ با شیعیان را بهترین و خالص‏ترین اعمالى مى‏دانستند که آنها را به خداوند نزدیک مى‏کند.

در سال ۱۶ م ۱۶ هـ . ق) شیخ عبدالعزیزبن‏باز، رئیس دانشگاه اسلامى مدینه منوره، طى فتوایى اعلام کرد

نماز جماعت به امامت زیدیه و امامیه، جایز و صحیح نیست. شیعه جمله «حى على خیرالعمل» را به اذان افزوده است. آنان شیعیان) به صحابه دشنام مى‏دهند و شیعیان و زیدیه در بیان مناقب اهل بیت غلو مى‏کنند که خود نوعى شرک محسوب مى‏شود و… .[۱])

صدور این فتوا واکنش شدیدى بین مسلمانان داشت و سبب بروز تهاجم همه جانبه و افتراهاى زیادى به شیعیان شد؛ اما در ۲۲ / / ۱۶ هـ . ق بنابه دستور حکام سعودى، شیخ عبدالعزیزبن‏باز از فتواى صادره‏اش برگشت و فتواى جدیدى صادر کرد که در بخشى از آن آمده است

از فتوایى که پیش‏تر صادر شد صرف‏نظر مى‏کنم؛ زیرا جنبه عمومیت داشت و هدف از آن بیان حقیقت و دعوت به پذیرش حق بود… . اصل در امامت جمعه و جماعت، سلامت از موانع آن است و… .[۲])

صدور فتواى اول، باعث بروز درگیرى میان دانشجویان شیعه و سنى در دانشگاه‏هاى ریاض شد. براساس این فتوا از نماز خواندن دانشجویان شیعه در مسجد دانشکده معمارى و برنامه‏ریزى دانشگاه ریاض جلوگیرى کردند.

شیخ‏بن‏باز در پاسخ به سؤال یک دانشجوى شیعه گفت

جایز نیست که از نماز خواندن برادران شیعه در مساجد با برادران اهل سنت، جلوگیرى شود؛ بلکه باید همه را براى برپایى نماز جماعت همگانى شیعه و سنى) تشویق کرد…[۳])

این فتوا برخاسته از تحولات سیاسى و داخلى کشور بود که با آغاز جنگ اول خلیج فارس از سوى صدام، تغییر اساسى پیدا کرد؛ همان‏گونه که لحن سخنان و امور سیاسى، دینى و تبلیغاتى تغییر کرد.

براى مثال شیخ عبدالعزیزبن‏باز در پاسخ به پرسشى مى‏گوید

برخى از مردم معتقدند که واجب است هر مسلمانى براى صحت انجام عبادات و معاملات خود از یکى از مذاهب چهارگانه معروف حنفى، شافعى، مالکى و حنبلى) تقلید کرده، بر طبق فقه آن مذهب عمل کند؛ اما شیعه امامیه و زیدیه جزء آن چهار مذهب نیست.

او در فتواى دیگرش که در محرم ۱۴۰ هـ . ق صادر شد، کارکنان شیعه در کشتارگاه‏ها را به دلیل شرک و کفرآمیز بودن مذهبشان از ادامه کار بازداشت. شیخ عبدالعزیزبن‏باز در نامه‏اى به وزیر امور استان‏ها و روستاها، درباره کارکنان کشتارگاه‏ها نوشت

انجام این کار کار در کشتارگاه‏ها) ممکن نیست؛ مگر اینکه ثابت شود که آن فرد مسلمان و داراى اعتقادات صحیح باشد و منکر خرافات، مانند عبادت قبور و هر آنچه انسان را از عبادت خدا باز مى‏دارد و منکر عقاید و بدعت‏هاى کفرآمیز، مانند اعتقادات قادیانیه، رافضیه و غیره باشد.

وى درباره تقریب بین مذاهب شیعه و سنى) مى‏گوید

تقریب بین مذاهب رافضیه و اهل سنت امکان‏پذیر نیست؛ زیرا اعتقادات آن دو مختلف و متفاوت است؛ اهل سنت معتقد به این است که خدا، یکتا و عبادت خالص براى خداست که هیچ کس با او در این باره، شریک نیست؛ اما رافضیه مخالف این عقیده است. پس جمع میان این دو  عقیده ممکن نیست؛ همان‏گونه که جمع میان یهودیت، مسیحیت، دوگانه پرستان و اهل سنت غیرممکن است.

این در حالى است که در جاى خودش ثابت شده است که توحید ناب مخصوص شیعیان است نه وهابیت که خداوند متعال را جسم مى‏انگارند و او را داراى دست، پا و صورت ظاهرى مى‏دانند.

او در پاسخ به سؤالى درباره همکارى با شیعه، در مقابله با دشمن خارجى مانند کمونیسم و غیره مى‏گوید

همکارى با شیعه در مقابله با دشمنان خارجى غیرممکن است؛ بلکه واجب است که اهل سنت متحد شوند و شیعه را به پذیرش و عمل به آنچه که در کتاب خدا و سنت پیامبر آمده است، دعوت کنند؛ اگر پذیرفت، آنها برادران ما هستند و ما موظف به همکارى با آنها هستیم؛ اما تا زمانى که آنها به عقایدشان که کینه اصحاب و سب آنها و پرستش اهل بیت ، مانند على ، فاطمه ، حسن و حسین و دوازده امام معتقد هستند؛ هیچ همکارى وجود نخواهد داشت. زیرا همه این‏ها از امور باطل و همه اینها با اهل سنت مخالف هستند.[۴])

این است قضاوت نابه‏حق درباره فرهنگ حیات‏بخش تشیع و اهل بیت.

شیعه و سازمان انقلاب اسلامى

پیروان اهل بیت به سبب بى‏مهرى و ستم مداوم از سوى حکومت عربستان، به صورت جدى در پى اثبات حقانیت و به دست آوردن حقوق خویش بودند. به همین دلیل مى‏کوشیدند تا با ایجاد تشکلى منسجم به این مهم دست یابند؛ در نتیجه، جریانى دینى، روشنفکرانه و بزرگ، میان شیعیان پدید آمد که سازمان انقلاب اسلامى در شبه جزیره عربستان نامیده مى‏شد.

این جنبش، توانست برترى آرمانى شیعه را تا اواسط دهه هفتاد میلادى و تاکنون حفظ کند. این جریان، مى‏کوشد تا اهداف عالى شیعه، یعنى نابودى سیاست برترى قبیله‏اى و دادن حقوق مدنى و اعتقادى شیعه تحقق یابد.

این سازمان، تحرک و نشاط را براى جامعه شیعى عربستان به ارمغان آورد و به خودى خود یک نیروى ملى به شمار مى‏رفت که تحقق اهداف شیعیان را دنبال مى‏کرد.

سازمان انقلاب اسلامى شبه جزیره عربستان، قوى‏ترین سازمان و تشکیلات سیاسى در کشور بود که تعدادى از تحلیلگران و صاحب‏نظران آن را جناح سیاسى شیعه مى‏دانستند. این سازمان از تعدادى نخبگان فرهنگى و آگاهان سیاسى تشکیل شده بود که بخشى از آنان را عالمان دینى تشکیل مى‏دادند.

این سازمان افزون بر کارهاى تبلیغاتى، به انتشار مجله‏ها، کتب و دیگر منشورات پرداخت و افزون بر کارهاى سیاسى با دیگر افراد در مؤسسات و روزنامه‏هاى جهان ارتباط برقرار کرد.

همچنین در بخش حقوقى به دفاع از زندانیان سیاسى ـ که بیشتر آنها از یارانشان بودند ـ مى‏پرداخت. این سازمان توانست تحول اندکى در اندیشه مردم محلى و عربى ایجاد کند. در طول ۱۲ سال گذشته، بیشتر کتاب‏هاى درباره کشور عربستان سعودى، به تلاش این سازمان منتشر شده است.

دیدگاه جریانات شیعه و سلفى درباره یکدیگر

همت و وظیفه اصلى این سازمان، گسترش فعالیت‏هاى اسلامى در کشور عربستان است. درواقع، مى‏توان گفت که این سازمان جایگاه مردمى بالایى دارد و برنامه‏ریزى‏هاى گسترده‏اى در داخل کشور و فعالیت‏هاى سیاسى و تبلیغاتى خوبى در خارج از عربستان انجام مى‏دهد. این سازمان رهبرى و هدایت قیام مردم منطقه شرقیه در سال ۱۴۰۰ هـ . ق را نیز بر عهده داشته است.

  1. آزادى اندیشه عمومى و سیاسى شیعه معتقد است که باید به همه فرصت داد تا نقد و نظر خود را بیان کنند؛ اما سلفى‏ها عکس این مسئله را تأیید مى‏کنند؛
  2. ابزار و راهکارهاى ایجاد تغییرات در جامعه شیعه معتقد است که این تغییرات باید به روش‏هاى مسالمت‏آمیز و استدلالى و با هدف قانع کردن فرد و به دور از تعصب، تهمت، تکفیر و ناسزاگویى صورت گیرد. این، بهترین و قانع‏کننده‏ترین راه براى ایجاد تغییر و تحول در جامعه است؛

. جریان شیعى معتقد است که گسترش امور مشترک در جامعه با احترام به طرف مقابل و مبانى فکرى و سیاسى او امکان‏پذیر است. هوادارانِ جریانِ سیاسى شیعى در عربستان معتقدند که جریان سلفى جدید، همچنان افق دید را تنگ‏تر و بر شدت تعصب و تحدید مى‏افزاید و مى‏کوشد تا نظریات خود را بر مخالفان تحمیل و تطبیق کند.

سلفى‏گرایان، مسائل قبیله‏اى را دامن مى‏زنند و نه‏تنها در بُعد نظرى، بلکه در عمل هم به جداسازى قبیله‏ها اهتمام مى‏ورزند. بالاتر از این، برخى طرفداران و پیروان آنان، به طور صریح به تکفیر شهروندان شیعى مى‏پردازند و در صورتى که نظریات آنان را نپذیرند، کشتن و تبعید آنان را واجب مى‏دانند.

دکتر «سفرالموالى» از وهابیان متعصب، معتقد است که شیعیان در عربستان، «دوستان خمینى» هستند و خود را زنده به او مى‏دانند و به سرزمین خود هیچ‏گونه پایبندى ندارند. مؤسسه رسمى دینى عربستان براى توجیه سکوت این کشور در زمان جرایم صدام ـ در حق سلفیین در عراق ـ مى‏نویسد

سکوت ما در برابر قیام صدام بر ضد حکومت خمینى رافضى، کمک بزرگى براى مصلحت عمومى اسلام بود.[۵])

صد البته دنیا به خوبى فهمیده است که اسلام، با نام خمینى، رونقى دوباره پیدا کرد و ستون خیمه دشمنان اسلام متزلزل شد. در حقیقت، بیدارى اسلامى که منشأ آن انقلاب امام خمینى۱ بود حرکت اسلام را صدها سال به جلو انداخت.

سازمان انقلابیون پیشگام

برخى از شیعیان که در جستجوى تشکلى فراگیر و غیرفرقه‏اى بودند، کوشیدند که با توسل و تحکیم این سازمان، از بن‏بست محدودیت‏ها و مظلومیت‏ها خارج شوند و جنبش‏هاى معارض با حکومت را سازمان‏دهى کنند.

در دهه ۱۰ با پیوستن به سازمان انقلابیون پیشگام به تعلیم فرهنگ خویش و معارضه جدى فرهنگى با فرهنگ حکومتى حاکم بر منطقه مى‏پرداختند.

این سازمان که به شدت، تحت تأثیر عقاید آیت اللّه شیرازى تأسیس شد، نوعى رفتار فرهنگى محض و به دور از عملیات فیزیکى و خشونت را توصیه مى‏کرد.

اگر چه سازمان با رژیم وهابیت مخالف بود، امّا در عمل تنها به آگاهى دادن و تعلیم توده‏هاى عمومى شیعیان همت مى‏گماشت و در تمامى ناآرامى‏ها و مبارزات جهادگرانه شیعیان، بى‏اعتنا و خاموش عمل مى‏کرد.

این سازمان با جریان‏هاى شیعى در عراق و بحرین، ارتباط و تعامل داشت؛ امّا به صورت جدى، مى‏کوشید تا فعالیت‏هایش به صورت مخفى و به دور از چشم حکومت باشد. سازمان در سال ۱۵ م به صورت علنى با نام «سازمان انقلاب اسلامى در شبه جزیره عربى»[۶]) فعالیت‏هاى خود را ادامه و گسترش داد. مهم‏ترین خواسته این سازمان در سال‏هاى اخیر، تقاضاى رعایت حقوق بشر و دموکراسى است.

به همین دلیل، نام سازمان مذکور به جنبش اصلاح[۷]) تغییر یافت که مهم‏ترین شاخصه عملکرد آن، تلاش براى تحقق اصلاحات در کشور عربستان و فعالیت سیاسى در قالب فشارهاى رسانه‏اى و مطبوعاتى است. اکنون این جنبش، مستقل از سیاست‏هاى ایران و معطوف به جلب توجه غرب عمل مى‏کند.

کمیته بین‏المللى دفاع از حقوق بشر در خلیج و شبه جزیره

این کمیته را گروهى از شیعیان در سال ۱۱ در لندن تشکیل دادند؛ آنان از مخالفان برجسته حکومت عربستان بودند و به طور هم زمان در لندن و واشنگتن به فعالیت بر ضد سردمداران و پادشاهى عربستان ادامه دادند. عمده فعالیت‏هاى این کمیته، انتشار آمار و ارقام و اطلاعات ضد حاکمیت وهابیت و انتشار نشریه‏هایى با زبان‏هاى گوناگون است. فعال‏ترین این نشریه‏ها به عربى و انگلیسى منتشر مى‏شوند و مى‏کوشند تا با کشف و نشر مشکلات و نابسامانى‏هاى حکومتى، رژیم را به چالش بکشند و نقدى همه‏جانبه ارائه دهند. افراد این گروه تا حدودى موفق شده‏اند که به چهره بین‏المللى پادشاهى عربستان لطمه وارد کنند.

دیگر جنبش‏هاى شیعى

دیگر جنبش‏هاى شیعى به اختصار عبارت‏اند از

«کمیته دفاع از حقوق بشر»، «مرکز اطلاعاتى ـ اسلامى حرمین»، «انجمن علماى حجاز»، «حزب الله حجاز» و «سازمان روحانیت مبارز».

این جنبش‏ها همه به نوبه خود تلاش مى‏کنند تا مشکلات شیعیان را رفع کنند؛ همچنین سعى دارند تا با تبلیغ وضع اسفناک شیعیان، مظلومیت آنها را به گوش جهانیان برسانند. دیگر اینکه مى‏کوشند تا با بررسى و تبیین فرهنگ، تاریخ و معارف شیعى و اثبات حقانیت تشیع در زنده نگه داشتن هویت خویش، گامى به جلو بردارند.

به طور کلى مى‏توان راهکارها و اهرم‏هاى مبارزاتى شیعیان را در چهار محور و دسته کلى تقسیم کرد

  1. ادامه و گسترش مبارزه با روش‏هاى مسالمت‏آمیز از طریق اطلاع‏رسانى و رونق امور فرهنگى و فعالیت‏هاى تبلیغاتى به منظور احقاق حقوق خویش که در واقع همان مبارزه ایدئولوژیک است؛
  2. پذیرش انزوا و خروج از کشور براى تجدید توان مبارزه عملى با تشکیل و تحکیم جنبش‏هاى مختلف تا هنگام ایجاد زمینه مبارزه، به موقع وارد کشور شوند و بتوانند از حقوق حقه خویش دفاع کنند. علل این انزوا و خروج عبارت‏اند از سرکوب کردن جنبش‏ها، پیشرفته بودن دستگاه امنیتى و فقدان احتمال موفقیت در شرایط موجود؛

. پذیرش حاکمیت موجود در پادشاهى حاکم و تلاش مسالمت‏آمیز و جستجوى راه حل‏هاى سازنده براى اصلاح امور و تغییر روند عملکرد حکومت.

در این روش اصل همکارى، مشروط به تعامل و احترام متقابل و پرهیز از درگیرى و خشونت، قابل پیش‏بینى است؛ که در صورت انعطاف وهابیت، مى‏تواند به کاهش تدریجى تبعیض بر ضد شیعیان منجر شود.

نخستین گام در این مسیر، حسن نیت احزاب، سازمان‏هاى مذهبى و حاکمان است. این‏گونه خط مشى‏ها بهترین راه براى گفتگو و مذاکره است. همان‏گونه که در کویت، بهبود وضعیت شیعیان از چالش این اقلیت جلوگیرى کرد.

اگر دولت به خواسته‏ها، نیازها و اعتراض‏هاى شیعیان توجه کند و آنان را به رسمیت شناخته، از مبارزه دست بردارد و یا دست‏کم شیعیان را به حال خود رها کند، هم‏زیستى مسالمت‏آمیز امکان‏پذیر است. در غیر این صورت تنها راه باقى‏مانده براى تسکین آلام صدها ساله و خروج از وضعیت وخیم شیعیانِ رنج‏کشیده گزینه چهارم است؛

  1. در صورت تقابل جدى و عزم راسخ وهابیت براى نابودى و تبعیض بر ضد شیعیان، راه حل پایانى، مخالفت و مبارزه فعال با رژیم پادشاهى است. این پل آخر مى‏تواند براى سعودى‏ها فاجعه‏آفرین و خطرساز باشد. استفاده تشیع از همه ابزارها از جمله مبارزه جهادى به منظور تغییرات اساسى در نظام سیاسى، براى حاکمان، بسیار مخرب و ویرانگر خواهد بود.

امکان دسترسى به تسلیحات، همسایگى آنان با دیگر شیعیان منطقه خلیج فارس، از جمله بحرین، یمن، اردن و…، شورش عمومى انتفاضه)، عملیات استشهادى براى انهدام اماکن مهم و ترور چهره‏هاى برتر حکومتى، بر هم زدن امنیت داخلى و خارجى حامیان حکومت و صدها توانایى دیگر، مى‏تواند اخلال و بى‏ثباتى بزرگى به وجود آورد. در این صورت، بدون حمایت ایران نیز، شیعیان مظلوم، قدرت براندازى رژیم را خواهند داشت؛ بنابراین، عاقلانه است که حکومت از این ریسک خطرناک و خانمان برانداز حذر کرده، گزینه‏هاى نخست را براى اصلاح امور مملکت برگزیند.

مطالبات و خواسته‏ها

خواسته‏هاى جنبش‏هاى رهایى‏بخش را به اختصار مى‏توان چنین بیان کرد

الف) سیاسى

جمع‏بندى اهم خواسته‏هاى سیاسى مورد توافق اقشار مختلف مردم عبارت‏اند از

  1. ضرورت ایجاد تغییرات اساسى در ساختار حکومتى موجود در خاندان پادشاهى و مشارکت اقشار مختلف مردم در امور سیاسى، از طریق انتخابات مجلس شورا براى گزینش مستقیم اعضاى آن؛
  2. تعیین حدود و ثغور روابط میان ارگان‏هاى مختلف دولت، ملت، نظام، قوه مجریه و بیان شرح وظایف و حقوق هر یک در قبال دیگرى؛ همچنین مشخص شدن خط مشى و سیاست‏هاى ملى در زمینه‏هاى مختلف در قالب تدوین قانون اساسى به صورت تنها مرجع قانونى و حاکم بر آن سیاست‏ها؛

. شناسایى حقوق شهروندان در انجام فعالیت‏هاى سیاسى در قالب تشکیلات دولتى و غیردولتى براى دفاع از خواسته‏ها و منافع خود و ضرورت داشتن آزادى تشکیل جمعیت‏هاى سیاسى، حرفه‏اى و صنفى.

ب) فرهنگى

  1. نظریه‏هاى موافق و مخالف در قبال مسایل کشور و دولت به طور مسالمت‏آمیز و بدون ارعاب و تهدید مخالفان؛
  2. رفع هرگونه فشار و اجبار درباره تعهدات فردى، مانند اقامه شعائر دینى و عقاید مذهبى؛

. پرهیز از تحمیل دیدگاه گروهى خاص بر دیگران؛

  1. خارج شدن تفسیر متون شرعى از انحصار دولت و سوء استفاده نکردن از آنها براى کاهش آزادى‏هاى فردى؛
  2. برقرارى مساوات میان مسلمانان و حذف سیاست‏هاى تبعیض‏آمیز فرقه‏اى و وابستگى‏هاى فرهنگى و اجتماعى، میان اقشار مردم و اجبارى کردن مراسم و شعائر مخالف با عقاید مذهبى مردم؛
  3. لغو انحصارطلبى تبلیغاتى و آموزش فرهنگ دولت و بازنویسى نظام آموزشى در مدارس و دانشگاه‏هاى کشور براى اعطاى حق آموزش ملى و مسئولیت‏هاى فردى به جوانان کشور؛

. رهایى آزادى‏هاى مذهبى از ملاحظه‏هاى سیاسى، براى حذف روحیه سلطه‏گرایى.

ج) اجتماعى

  1. ایجاد تحول در اندیشه جامعه مدنى براى اطمینان افراد از زندگى، آینده، عزت و شرف خود؛
  2. ایجاد آسودگى خاطر براى شهروندان با حذف سیاست مشت آهنین از سوى دستگاه‏هاى امنیتى و لغو دخالت دستگاه‏هاى امنیتى در امور شخصى و پرهیز از کنترل روابط خصوصى؛

. تصویب منشور ملى درباره حقوق بشر، مطابق با منشور بین‏المللى حقوق بشر براى امنیت زندگى، افزایش احساس مسئولیت و مسئولیت در برابر منافع عمومى؛

  1. برقرارى نظام قضایى مستقل از قوه مجریه، تصویب قانون آیین دادرسى، تضمین قضایى، اعطاى حق دادخواهى، امکان شکایت از افراد حقیقى، حقوقى و دستگاه‏هاى دولتى، رسیدگى محاکم بدون در نظر گرفتن هویت افراد و ترس از به خطر افتادن امنیت شخصى، شغلى و آینده آنان، تصویب قوانین جدید براى انوع تعهدات و دلایل اقامه جرم و مجازات، بر حذر داشتن ادارات دولتى از مجازات‏هاى ویژه یا تشکیل دادگاه‏هاى خاص و خارج از چارچوب قوانین قضایى و پرهیز از اجراى احکام غیرعادلانه.

مطالبات شیعیان از حکومت

آنچه تاکنون در مذاکره‏ها و مکاتبه‏هاى شیعیان از حکومت و شخص پادشاه براى رفع محرومیت‏ها و برداشتن تبعیض و پایان دادن به مظلومیت‏هاى خاص شیعیان خواسته شده، به شرح ذیل است

  1. رعایت حقوق بشر در حکومت پادشاهى عربستان؛
  2. جلوگیرى از شکنجه، تبعید و تحقیر شیعیان؛

. محترم دانستن شیعه، در مقام فرقه‏اى اسلامى و به رسمیت شناختن حق شیعیان براى عمل به عقایدشان؛

  1. آزادى عبادت، مشتمل بر حق شیعیان براى ساختن مسجد، حسینیه و بازسازى قبور ائمه شیعه؛
  2. تعلیم معارف مذهبى شیعى در مدارس دولتى نواحى شیعه‏نشین؛
  3. آزادى بیان، شامل حق انتشار و وارد کردن کتب شیعى و اعطاى اجازه نشر روزنامه و مجله به شیعیان؛

. آزادى تأسیس حوزه‏هاى علمیه و مدارس مذهبى شیعى به همان صورتى که در گذشته وجود داشتند؛

. توقف مبارزات ضد شیعى و به رسمیت شناختن حق شیعیان براى دفاع از اعتقادات‏شان؛

. دادن اختیارات به دادگاه‏هاى شیعى به اندازه مساوى با دادگاه‏هاى سنى درباره کانون خانواده)؛

  1. آزادى عمل به شعائر و مراسم شیعى؛
  2. دادن فرصت‏هاى برابر به ویژه، الغاى تبعیض بر ضد شیعیان براى ورود به دانشگاه‏ها و مؤسسات آموزشى و اشتغال در دستگاه‏هاى دولتى و سِمَت‏هاى سیاسى، نظامى و امنیتى؛
  3. احداث زیرساخت‏هاى اقتصادى بهتر در مناطق شیعى.

معرفى صحیح تشیع و اهل بیت

ما که از عمق جان، دلباخته فرهنگ الهى تشیع هستیم و حقیقتش را درک کرده‏ایم، وظیفه داریم تا فضایل الهى و کلام جاودانه آنها  را که در پهنه تاریخ، همچون دریایى ژرف و گنجینه‏اى از معارف الهى است، به روى انسان‏هاى حق‏جو و حق‏طلب بگشاییم.

پیشوایان تشیع، گنجینه معارف و سفره گسترده الهى و انوار تابناک الهى هستند که تا قیامت روشن خواهند ماند.

هر امتى که به این چراغ‏هاى هدایت نزدیک شود، راه راستى و درستى را مى‏یابد. یافتن مسیر صحیح، قبولى طاعات و اطاعت حقیقى از خدا و رسول تنها از طریق ولایت ائمه اطهار امکان‏پذیر است. ناجى، سعادت‏آور، عزت‏آفرین، عنصر هدایت، عصاره رسالت، ثمره ولایت، موعود عدل گستر، امام مفترض الطاعه، کلید حل مشکلات، ابواب معرفت و رحمت، اوج پرواز و کمال انسانیت، در شناخت اهل بیت پیامبر است که باید آنها را به خوبى شناخت و سپس به گسترده‏ترین شکل معرفى کرد.

آرى، اگر تشیع و اهل بیت پیامبر را بشناسند و حقیقت و عظمتشان را درک کنند، دیگر نه‏تنها آنها را تکفیر نمى‏کنند و به آنها اتهام و افترا وارد نمى‏سازند؛ بلکه امید است با تمسک و توسل به این انوار تابناک الهى، خود نیز به سعادت دنیا و آخرت نائل آیند.

اوصاف شیعیان اهل بیت

از دیگر روش‏ها و راه‏حل‏هاى نرم کردن دل دشمنان و کم کردن تعصب خشک آنان، بیان اوصاف، ویژگى‏ها و فضایل شیعیان است. ابوحمزه ثمالى ـ که خود از دوستداران اهل بیت و راوى دعاى زیباى سحرهاى ماه مبارک رمضان است ـ ، از نوف بکالى نقل کرده است که براى حاجتى، همراه با جندب‏بن‏زهیر، ربیع‏بن‏خثیم و برادر زاده‏اش همام ـ که خطبه معروف همام در نهج البلاغه، نامش را بلند آوازه کرده است ـ به محضر امیر مؤمنان شتافتیم.

حضرتش را هنگام خروج از مسجد دیدار کردیم و با او به راه افتادیم. در این هنگام با افرادى رو به رو شدیم که منتظر دیدار امام بودند و همین که حضرت را دیدند، شتابان به سوى آن بزرگوار آمدند و سلام کردند. حضرت جواب سلام آنها را داد و پرسید «این‏ها چه کسانى هستند؟» گفتند «گروهى از شیعیان تو». فرمود «خیر است»؛ آن‏گاه به آنها فرمود «اى حاضران! چرا در شما علامت شیعیان و زیبایى و آراستگى دوستان خود را نمى‏بینم؟» آنها حیا کردند و از پاسخ سرباز زدند. در این هنگام، جندب و ربیع عرض کردند «علامت و صفت شیعیان شما چیست؟» حضرتش از دادن پاسخ به آنها خوددارى کرد و خطاب به آن دو فرمود «از خدا بپرهیزید و نیکى کنید، که خداوند با کسانى است که تقوا پیشه کنند و از نیکوکاران باشند».

همام که عابدى کوشا بود، کوتاه نیامد و گفت «تو را سوگند مى‏دهم به خدایى که شما را گرامى داشت، برگزید و برترى داد، صفات شیعیانتان را براى ما بیان کن». امام فرمود «مرا سوگند نده که صفات آنها را براى شما خواهم گفت». سپس دست همام را گرفت و داخل مسجد شد و دو رکعت نماز گزارد؛ آن‏گاه رو به ما نشست و مردم اطرافش گرد آمدند.

در آغاز، حمد و ثناى الهى به جاى آورد و بر پیامبر درود فرستاد و بیان کرد که خداوند بندگان را آفرید و معیشت را میان آنها تقسیم کرد و آنها را به طاعت و عبادت، مکلف ساخت و در عین حال از آنها بى‏نیاز است و نفع و ضررى از طاعت و معصیت آنها نمى‏برد. بعد، دست بر دوش همام نهاد و فرمود «آنکه مى‏خواهد اوصاف شیعیان اهل بیت را ـ که خداوند پلیدى را تنها از آنها زدوده و آنها را به همراه پیامبر در کتابش تطهیر کرده است ـ بداند؛ توجه کند که آنها عارفان به خدا، عاملان به فرمان خداوند، اهل فضیلت و از فاضلان هستند، منطقشان صواب و پوششان میانه روى و اعتدال است و متواضعانه راه مى‏روند.

آنها به طاعت خدا گردن مى‏نهند، با عبادت در برابر خدا خاکسارى مى‏کنند، از حرام خداوند چشم مى‏پوشند و گوش‏هاى خود را براى شنیدن دانش‏هاى دینى وقف کرده‏اند. حال آنها در بلا و گرفتارى، همچون زمان آسایش و خوشى است؛ زیرا راضى به قضاى الهى هستند. اگر نبود مدت عمرى که خدا در دنیا براى آنها تعیین کرده است، از شوق دیدار خدا و دستیابى به ثواب و ترس از عذاب، جان در بدنشان، لحظه‏اى آرام و قرار نمى‏گرفت.

خدا به چشم آنها بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک است؛ آنها بهشت را مانند کسى باور دارند که آن را دیده و بر تخت‏هاى آن تکیه زده است، و اعتقادشان به جهنم، مانند کسى است که داخل آن عذاب شده است.

دل‏هاى شیعیان از ترس خدا اندوهناک است و آزارشان به کسى نمى‏رسد. بدن‏هاى آنها بر اثر روزه و عبادت بسیار لاغر است، زیاده‏طلب نیستند و بیش از نیازشان نمى‏خواهند.

آنها با عفت‏اند، شهوت‏پرست نیستند و بسیار به دین خدا یارى مى‏رسانند. چند روز دنیا را با شکیبایى به پایان مى‏برند و پس از آن، آسایش همیشگى بهشت) را به دست مى‏آورند. آنها مردمانى خردمند و باهوش‏اند. دنیا به آنها رو مى‏آورد، ولى آنان از دنیا روى بر مى‏گردانند؛ دنیا در پى آنهاست؛ اما شیعیان با نپذیرفتن دنیا، آن را به ستوه مى‏آورند.

چون شب شود براى نماز به‏پاخاسته، آیات قرآن را با تأمل و اندیشه مى‏خوانند، از مثل‏هاى قرآن پند مى‏گیرند و براى دردهاى خود از آن درمان مى‏جویند. گاه براى نماز، پیشانى، کف دست، زانو و پاى خود را به خاک مى‏سایند. از خوف خدا اشکشان بر گونه‏هایشان جارى است، خداوند جبار و عظیم را ستایش و به بزرگى یاد مى‏کنند و براى نجات از آتش جهنم به خدا پناه مى‏برند.

آنها در روز، بردبار، دانا، نیکوکار و پرهیزگارند. ترس از خدا چنان لاغرشان کرده است که مانند چوب تراشیده شده‏اند. هر کس آنها را ببیند، مى‏پندارد که بیمارند؛ اما آنها بیمار نیستند، بلکه جانشان، رنجور عشق خداست. به سبب سخنانى که مى‏گویند و مردم درک نمى‏کنند، مردم گمان مى‏برند که شیعیان دیوانه‏اند و هذیان مى‏گویند؛ اما حقیقت این است که عظمت پروردگار، آنها را مشغول کرده است.

دل‏هاى آنها در برابر خدا خاشع است، در راه عشق به خدا، عقل و هوش از سرشان پریده است و اگر در این راه استقامت ورزند، با اعمال پاک و شایسته در محضر پروردگار حاضر مى‏شوند. آنان براى رضاى خدا به اعمال کم راضى نمى‏شوند و براى خدا، کار بسیار را فراوان نمى‏دانند؛ پس خود را به کوتاهى در طاعت متهم مى‏کنند و از اعمالشان مى‏ترسند که مبادا مشمول رضایت خدا نباشند.

هرگاه یکى از آنها به داشتن ایمان ستایش شود، از گفته‏هاى دیگران مى‏ترسد و مى‏گوید «من از حال خودم بهتر خبر دارم و پروردگارم از من داناتر است. بار خدایا! آنچه را مى‏گویند و سبب خودپسندى است بر من مگیر، مرا بالاتر از پندار آنان قرار ده و ببخشاى گناهانم را که مردم به آنها پى نبرده‏اند؛ زیرا تو به غیب آگاهى و عیب‏ها را مى‏پوشانى. این‏ها نشانه‏هاى شیعیان است.»

از علامت‏هاى دیگر شیعه این است که شیعیان در کار دین، قوى و توانا هستند. شیعه در عین نرم‏خویى، دوراندیش است و ایمان او، همراه با یقین است. شیعه مشتاق دانش‏اندوزى و یادگیرى فقه و مسائل دینى است. بردبارى او همراه با دانایى است و در همان حال که مهربان و خوش‏خو است، خردمند نیز هست.

شیعه در ثروتمندى، اسراف نمى‏کند و در فقر آراسته است. شیعه، هنگام سختى، صبر مى‏کند و هنگام عبادت، فروتن است.

شیعه دلسوز انسان‏هاى رنج‏دیده و در راه حق، بخشنده است. او در راه کسب و روزى ملایم است و در پى روزى حلال است و از طمع دور است. او به ناپاکى‏ها چشم ندارد و درستکار، پرشور و با نشاط است. هنگام شهوت، خوددار و در حال توانمندى نیکوکار است.

شیعه از آنچه نمى‏داند نمى‏هراسد و کارهاى خوب خود را به رخ دیگران نمى‏کشد. او هنگام کار، شتاب نمى‏کند و کارهاى نیک را پیشه خود مى‏سازد.شب را به روز مى‏رساند، در حالى که کار او یاد خداست، و روز را به پایان مى‏رساند، در حالى که همتش سپاسگزارى از خداست.

شب‏هنگام از خواب غفلت، گریزان و هنگام صبح از بخشش و رحمت خدا شادمان است. اگر نفس، او را وسوسه کند تا به کار ناپسندى دست زند، به خواهش نفس تن نمى‏دهد. چشم‏داشت او در چیزى است که جاویدان است آخرت) و به آنچه فانى است دنیا)، رغبتى ندارد.

او علم را با عمل و دانش را با بردبارى به‏هم مى‏آمیزد، همیشه با نشاط است و از کسالت و تنبلى دورى مى‏کند.

شیعه، آرزوهاى دور و درازى ندارد، کمتر دچار لغزش مى‏شود، مرگ را فراموش نمى‏کند و در انتظار آن است و قلب او خاشع و به یاد پروردگار خود است.

شیعه قناعت مى‏کند و نادانى از او دور و پنهان است. دین او محفوظ و بیمارى‏اش شهوت) از بین رفته است. او خشم خود را کنترل مى‏کند و خوش خلق است. آزارش به همسایه نمى‏رسد و بر دیگران سخت نمى‏گیرد. متکبر نیست و صبور است. بسیار به یاد خداست، کار خیرى را براى ریا انجام نمى‏دهد و به علت خجالت از دیگران، آن کار خیر را ترک نمى‏کند.

مى‏توان به خیر او امید داشت و از شر او آسوده بود از آن رو که به یاد خداست). از جمله افراد آگاه است، گرچه میان غافلان باشد و اگر از مردم آگاه باشد، از خدا بى‏خبر نیست.

عفو مى‏کند، کسى را که به او ستم کرده است، مى‏بخشد کسى را که نسبت به او خسیس بوده است، و مى‏پیوندد با آنکه از او بریده است. کار خوب را زود انجام مى‏دهد و راستگوست.

کردارش نیکوست، خیرش به همه مى‏رسد و شرش از همه کوتاه است. نیرنگ‏باز نیست، در مشکلات با وقار و در ناگوارى‏ها صبور است، خود را نمى‏بازد و در آسایش شکرگزار است.

اگر با کسى دشمن است، بر او ستم نمى‏کند و براى کسانى که دوست دارد، مرتکب گناه نمى‏شود. چیزى را که مال او نیست درخواست نمى‏کند، مطلب حقى را که بر ضد اوست، انکار نمى‏کند و پیش از آنکه بر ضد او دلیلى بیاورند، به حق اعتراف مى‏کند. در امانت خیانت نمى‏کند، دیگران را با القاب زشت، صدا نمى‏زند، به کسى ظلم نمى‏کند و حسادت بر او چیره نمى‏شود.

به همسایه زیان نمى‏رساند، دیگران را به علت ناگوارى‏ها شماتت نمى‏کند، امانت را به صاحبش بر مى‏گرداند و به طاعت عمل مى‏کند. در انجام کار خیر شتاب مى‏کند و رغبتى به گناه ندارد. مردم را به انجام کارهاى خوب دعوت مى‏کند، خود، کارهاى خوب را انجام مى‏دهد و مردم را از کارهاى زشت باز مى‏دارد و کار زشت نمى‏کند.

در امورى که نمى‏داند و آگاهى ندارد، وارد نمى‏شود و بر اثر ناتوانى، از حق دست بر نمى‏دارد. اگر سکوت کند، درمانده نیست و اگر سخن حق بگوید، خسته نمى‏شود. لبخند دارد و به آنچه خدا براى او مقدر کرده راضى است. بر دیگران خشم نمى‏گیرد، هوا و هوس بر او چیره نمى‏شود و بخل نمى‏ورزد.

شیعه، با فهم و دانش با مردم مى‏آمیزد و با خوشى از آنها جدا مى‏شود. براى اینکه از دیگران استفاده ببرد، سخن مى‏گوید و براى فهمیدن مى‏پرسد.

خودش را در زحمت مى‏اندازد؛ اما مردم از او در آسایش‏اند. براى مردم اسباب زحمت نیست؛ اما خود را براى آخرت به زحمت وا مى‏دارد. اگر به او ظلم کنند، صبر مى‏کند؛ زیرا خدا یارى‏کننده اوست. از کسانى که پیش از او اهل خیر بوده‏اند، پیروى مى‏کند تا کسانى که پس از او مى‏آیند و طالب خوبى هستند، به او اقتدا کنند.

شیعیان کارگزاران خدایند، حاملان فرمان و طاعت اویند و روى زمین و میان آفریده‏هاى خداوند، بهترین و والاترین هستند. سپس حضرت على فرمود که شیعیان، پیروان و دوستداران ما هستند، آنها از ما و با ما هستند. چقدر مشتاق دیدار آنهایم!

هنگامى که رشته سخن به اینجا رسید، همام ناله‏اى کرد، بیهوش شد و بر زمین افتاد، چون به بالینش آمدند و او را حرکت دادند، معلوم شد که دار فانى را وداع گفته است. ربیع با دیدن این صحنه، به گریه در آمد و گفت «اى امیرمؤمنان! چه سریع، موعظه تو در برادر زاده‏ام اثر کرد! کاش من به جاى او بودم». امام فرمود «موعظه‏هاى رسا، این‏گونه در اهلش اثر مى‏گذارند. به خدا! من از مرگ او بیمناک بودم».[۸])

احتجاج و مقاومت

در کشورى مانند عربستان قانونى وجود نداشت و حاکمان آن براساس میل خود، به هر طریقى که مى‏خواستند تصمیم مى‏گرفتند و چندان به مصلحت کشور و مردم توجه نداشتند.

شیعیان از اسلاف مطهر خویش آموخته‏اند که بهترین راه براى رسیدن به هدف، گفتگو و احتجاج است. بزرگان شیعه در عربستان نیز همین راه را در پیش گرفتند و گفتگو و مفاهمه را بهترین راه حل مشکل خود، جامعه و حکومت مى‏دانستند.

بر این اساس در سال‏هاى ۱۲۴ ـ ۱۱ هیئت‏ها و نامه‏هایى براى حاکمان سعودى، مبنى بر وجود مشکلات و حل آنها فرستادند؛ اما نه‏تنها اهتمام نکردند بلکه به آنها جواب رد دادند. در سال ۱۲۵ مجلس ملى در قطیف تشکیل شد و ریاست این مجلس بر عهده محمدعلى‏بن‏احمد جشى بود.

این مجلس به سبب فشارهاى زیاد اقتصادى از ناحیه زکات مضاعف، جهاد طبقه‏بندى شده و غرامت‏هاى ظالمانه تشکیل شد. این فشارها سبب گسترش فقر و گرسنگى در میان مردم منطقه و پر شدن زندان‏ها از بدهکاران مالیاتى شده بودند.

هدف از تشکیل این مجلس، مقابله با این فشارها از طریق ارسال هیئت‏ها، نامه‏ها و تقاضاى حذف این مالیات‏ها و آزادى سریع زندانیان بود. تلاش آنان به صورت جزئى نتیجه داد و تعدادى از زندانیان آزاد شدند و این به واسطه امضاى مجلس صورت گرفت.

تقوا و زهد شیعیان

پایبندى علویان به فرایض، از دیگر عوامل نفوذ تشیع بود. مردم نیز تفاوت اسلام علویان و شیعیان را با اسلام امویان و  عباسیان به خوبى دریافته بودند.

سفیان ثورى مى‏گوید «آیا مردمى بهتر از شیعیان را دیده‏اى؟»

مدائن، به عنوان یکى از مراکز مهاجرت اعراب و از شهرهاى شیعه شناخته مى‏شد. درباره آن گفته‏اند که اهالى آن منطقه کشاورز و شیعه امامى هستند.

از جمله عادت‏هاى آنها این است که زنان آنها، در روز از خانه بدون ضرورت) خارج نمى‏شوند. این نشانگر روحیه دینى شیعیان آن منطقه بوده است. سیستانى‏ها نیز که از لعن على در منابر خود جلوگیرى کرده‏اند، همین ویژگى را داشته‏اند.

زنان و مردان شیعه «دیلم» نیز همین‏گونه رفتار مى‏کرده‏اند. درباره «حجربن‏عدى» و یارانش که در مقابل معاویه مقاومت کردند و در تشیع خود، استقامت به خرج دادند، گفته‏اند که آنان در دین، شدت به خرج مى‏دادند.

رعایت وقت نماز، از ویژگى‏هاى دیگر شیعه بوده است.

«دینورى» نقل مى‏کند که وقتى عبیدالله‏بن‏زیاد بر آن شد تا مخفیگاه مسلم را پیدا کند، به یکى از غلامان خود دستور داد که به مسجد برود و مسلم را بجوید.زیاد به او گفت که شیعیان، زیاد نماز مى‏خوانند. در آنجا هر که را به این خصوصیت یافتى، از طریق او به مسلم دسترسى پیدا کن. او نیز به مسجد رفت و دید که مسلم‏بن‏عوسجه بیشتر از همه نماز مى‏گذارد. نزد او رفت و با حیله و نیرنگ به مخفیگاه مسلم پى برد.

سلمان فارسى، از نخستین چهره‏هاى برجسته شیعه است. او در تقوا و علم زبانزد تمامى اصحاب بود. ابوذر، از هواداران تشیع بود. او در دورى از دنیا، بى‏علاقگى به آن و تقید در رعایت حقوق مردم بسیار معروف بود. درباره عماریاسر گفته‏اند که او از سرسخت‏ترین پاسداران اسلام بود و بیشترین اهمیت را به نگهبانى از ارزش‏هاى متعالى و حفظ اصول آن مى‏داد.

اویس قرنى، از زهاد معروف شیعه است. او از شیعیان على بود و در «صفین» به شهادت رسید. او در عرفان مقام والایى داشت. شیبى درباره او مى‏نویسد که اویس قرنى شیعه بود. اسفراینى او را یکى از نساک مشهور مى‏داند. درباره کمیل گفته‏اند «کان زاهدا شیعیا قدیما».

درباره «حباب‏بن‏ارت» گفته‏اند که شیعه و از نوحه‏گران و گریه‏کنندگان بود. درباره محمدبن‏مسلم، راوى شیعى، نقل شده است که او از عابدان زمانش بود. درباره سعیدبن‏جبیر آورده‏اند که زاهدى شیعى بود. «دکتر شیبى» پس از آن مى‏افزاید «و هکذا ایتضح لنا منشا التشیع فى الزهد». «دکتر وردى» مى‏گوید که تشیع، در سه شهر پاگرفت یکى در کوفه، به سبب وجود عماریاسر، دیگرى در مدائن، به سبب وجود سلمان فارسى و دیگرى در جبل عامل، به سبب تلاش ابوذر غفارى. تشیع در کوفه به دلیل وجود امام على بوده است، گرچه وجود چهره‏هاى مقدسى چون عمار نیز مؤثر بود.

منطق و استدلال

یکى دیگر از راه‏هاى کم کردن دشمنى با شیعیان، دعوت افراد افراطى به حاکم کردن استدلال و منطق در مسائل اختلافى است.

عقلاى عالم، هنگام قضاوت و نقد و نظر در موضوعات مهم و اساسى از منطق و خرد استفاده مى‏کنند؛ اصولاً کسانى که با استدلال و منطق صحیح به مسائل نگاه مى‏کنند، با اندکى تلاش به سوى حق هدایت مى‏شوند و پیروى از حق براى آنان آسان خواهد بود. به همین دلیل است که انسان‏هاى منطقى، دید واقع‏بینانه‏اى داشته، به دور از خودخواهى و خودبینى، قادر به درک واقعیت مى‏شوند.

خداوند قادر متعال با نهادینه کردن عقل در سرشت انسان و استفاده منطقى از معلومات و ادراکات، زمینه تفاهم و درک حقایق را به امانت گذاشته است؛ بنابراین با دعوت مخالفان به درک منطقى از جریان‏هاى اختلافى، جهان‏بینى آنها در مقایسه با گذشته دقیق‏تر و مسائل با اندکى تأمل براى آنها روشن مى‏شود.

البته در صورتى که مقدارى از توقعات نادرست طرفین را از همدیگر بکاهیم و سعى کنیم از منطق و درک حقیقت طرف مقابل بهره گیریم؛ در آن صورت به راحتى توان تحمل طرف مقابل را به دست مى‏آوریم. در نتیجه، وظیفه داریم که براى کم کردن مخالفت‏ها با کمک این ودیعه الهى به سوى واقعیت گام برداریم.

راهکار سیاسى در روابط بین دو کشور

با توجه به حاکمیت استدلال و احترام متقابل در ارتباطات فرهنگى در جوامع امروزى، هم‏اندیشى و هم‏گرایى در فرق مختلف اسلامى، دست‏یافتنى و میسور به نظر مى‏رسد.

آن‏گاه که گروه‏هاى افراطى به صورت یک‏جانبه، مستقیم و یا غیرمستقیم به تکفیر و رجم طرف مقابل مى‏پرداختند، راه تعامل تا حدودى بسته به نظر مى‏رسید؛ ولى اکنون در اکثر جوامع و کشورهاى اسلامى، ارتباط مناسبى بین طیف‏هاى مختلف مذهبى و سیاسى حاکم بر جامعه مشهود است. نمونه واضح آن،وهابیان افراطى عربستان سعودى هستند که در مواردى به پیروى از رهبران مذهبى خویش در جریان‏ها، نرمش خاصى از خود نشان داده‏اند؛ البته رهبران آنها هم تحت تأثیر حاکمان عربستان بوده‏اند.

«بن باز» مفتى وهابى عربستان، فردى افراطى، متعصب و قائل به کفر دیگر فِرَق اسلامى به ویژه شیعیان بود.

مى‏گویند که از اعتقادات او اجر بهشت در قبال کشتن هفت شیعه بود. او این مطلب را در گفتار خود نیز عنوان مى‏کرده است؛ اما پس از بهبود رابطه ایران با عربستان، به توصیه بعضى از امیران سعودى، ایشان نیز به‏ظاهر دست از نظریه خویش برداشت و قائل به وحدت مسلمانان و به ویژه شیعیان شد؛ حتى اقتدا به نماز جماعت همدیگر را نیز جایز دانست.

بنابراین، ارتباط متقابل گروه‏هاى سیاسى و فرهنگى اعم از دولتى و مؤسسات غیردولتى، مى‏تواند راهگشا بوده، تاحدودى از فشار بر شیعیان بکاهد. اعضاى دولت و مجریان حکومتى نیز با احساس مسئولیت مى‏توانند در این مسیر کارساز باشند؛ به ویژه در تعاملات و اتخاذ تصمیم‏هاى سیاسى در حد منطقه‏اى و فرامنطقه‏اى مى‏توانند موضوع محدودیت‏ها و تبعیض درباره شیعیان را نیز در معادلات و محاسبات سیاسى لحاظ کنند.

مطالبه حقوق با کمک سازمان‏هاى بین‏المللى

آن‏گاه که شهروندان کشورى از حقوق خویش محروم مى‏شوند و با پیگیرى نه‏تنها به حق خویش نمى‏رسند؛ بلکه مورد آزار و اذیت و شکنجه نیز قرار مى‏گیرند، حق آن است که از هر طریق ممکن ـ اگر چه با کمک سازمان‏هاى جهانى و بین‏المللى ـ در رسیدن به حقوق از دست رفته خویش اقدام کنند.

براى نمونه، به دلیل جلوگیرى دولت عربستان از برگزارى مراسم مذهبى شیعیان که توده انبوهى از مردم این کشور را تشکیل مى‏دهند، عده زیادى از این مردم شریف، به دلیل عزادارى براى واقعه کربلا و امام حسین زندانى شدند. سپس از آنها تعهد گرفته شد که دیگر به چنین اقدامى دست نزنند؛ حتى بعضى از افراد به دلیل برگزارى مراسم در منزل نیز زندانى شدند.

به همین دلیل، شیعیان عربستان به جمعیت حقوق بشر عربستان متوسل شدند. این جمعیت نیز از دولت عربستان خواست تا این محدودیت‏ها را لغو کند.

حقوق اقلیت‏هاى مذهبى در کشورها به رسمیت شناخته شوند و این امر، از منشورات حقوق بشر سازمان ملل است. این در حالى است که شیعیان بیش از ۲۵ % جمعیت عربستان را تشکیل داده‏اند؛ یعنى چهار فرقه اهل سنت ۵ % جمعیت و شیعیان ۲۵ % را دارا هستند؛ بنابراین نه‏تنها اقلیت نیستند، بلکه نسبت به جمعیت سایر مذاهب، مى‏توان آنها را یک مذهب رسمى دانست؛ در نتیجه نادیده گرفته شدن آرمان و اعتقادات این مذهب از مسائلى است که سازمان‏هاى بین‏المللى مى‏توانند به آن رسیدگى کنند.

استفاده از فرصت و موقعیت

حکومت و دولت عربستان سعودى در تبعیض میان اتباع داخلى خویش تعمد داشته و ده‏ها سال است که آتش بیداد حاصل از این تبعیض، بر خرمن شیعیان، آتش افکنده است. پیگیرى‏هاى مکرر شهروندان شیعه عربستان نیز در کاهش این تبعیض‏ها مؤثر نبوده است؛ اما استفاده به موقع از برخى رویدادهاى اجتماعى، مى‏تواند تأثیرگذار باشد. براى مثال بعد از صدها سال براى نخستین بار، انتخاباتى در عربستان سعودى برگزار شد. در انتخابات شهردارى‏ها شیعیان به صورتى بى‏سابقه شرکت کردند. در این انتخابات، نیمى از اعضاى شوراهاى محلى را مردم انتخاب مى‏کنند و باقى اعضا را حکومت سعودى انتخاب مى‏کند.

حضور جدى و پر رونق شیعیان در این انتخابات مى‏تواند صداى آنها را به گوش حکومت رسانده، راه حلى براى کاهش تبعیض‏ها باشد. در این انتخابات با اینکه اهل تسنن شرکت گسترده‏اى نداشتند؛ اما شیعیان با استقبال از این انتخابات از موقعیت، به خوبى استفاده کردند. امید است که شیعیان پیوسته در پى چنین فرصت‏هایى باشند تا با استفاده به موقع و شرکت فعال، بتوانند بر میزان حضور و نفوذ خود بیفزایند تا به این طریق از تبعیض‏ها کاسته شود.

هوشیارى در مقابل توطئه‏ها

یکى از مهم‏ترین راه‏هاى نجات شیعیان، هوشیارى کامل، کشف توطئه‏ها و خنثى کردن آنهاست. اکنون یک مورد از توطئه‏ها و نقشه‏هاى شوم دشمنان را که درباره عالم تشیع است، یادآور مى‏شویم

کشف توطئه‏اى عظیم بر ضد مکتب تشیع

در آمریکا کتابى چاپ شده است[۹]) که در آن، مصاحبه مفصل «دکتر مایکل برانت»، معاون رئیس سابق سیا و «دودوردن»[۱۰]) عضو مهم بخش شیعه سازمان سیا منتشر شده است. او در این مصاحبه از اسرار تکان دهنده‏اى پرده برداشته است. او کارکنان سیا را به فساد مالى در بودجه نهصد میلیون دلارى بخش شیعه متهم کرده و گفته است که دراگ تریدرز، از بودجه اختصاص داده شده به کلمبیا و افغانستان نیز مبالغ هنگفتى را صرف استفاده شخصى کرد.

گفتنى است که دکتر مایکل برانت در بخش مذکور، مدتى طولانى فعالیت داشت. او چندى پیش به سبب فساد مالى و ادارى از کار بر کنار شد و براى انتقام‏جویى، بسیارى از اسرار محرمانه را بر ملا کرده است.

نکاتى از مصاحبه طولانى او را عرضه مى‏کنیم تا شیعیان از برخى فعالیت‏هاى شوم بر ضد خودآگاه شوند.

دکتر مایکل برانت مى‏گوید

عالم اسلام، از قرن‏ها پیش تحت تسلط دولت‏هاى غربى بوده است. گرچه در قرن گذشته بیشتر کشورهاى اسلامى آزاد شده‏اند؛ ولى سیاست تعلیم فرهنگ غرب بر آزادى و استقلال آنان مسلط بوده است؛ به ویژه نظام سیاسى اقتصادى این کشورها در کنترل ما بوده است. این کشورها پس از آزادى هیچ توجهى به تعلیم، تمدن و فرهنگ خود نداشته‏اند و همچنان رویه نظام غرب را بر جوامع خود پیاده کرده‏اند.

وى مى‏افزاید

انقلاب اسلامى ایران در سال ۱ م به سیاست‏هاى ما ضرر فراوانى زد. نخست، افراد ما خیال مى‏کردند که این اوضاع به علت سیاست‏هاى ناقص و غلط و جو بى‏نهایت خفقان‏آمیز شاه ایران است و این انعکاس طبیعى ملت ایران است و از سوى دیگر عناصر مذهبى نیز از آن بهره مى‏گیرند. امیدوار بودیم که پس از برکنارى شاه ایران افراد مطلوب خود را روى کار آوریم و سیاست‏هاى خود را تداوم بخشیم؛ پس از ناکامى شدید آمریکا در دو ـ سه سال اول گروگان‏گیرى در سفارت آمریکا و نابودى هواپیماهاى آن در صحراى طبس) و بعد از رشد روزافزون بیدارى اسلامى، نفرت بر ضد غرب و پس از آن، ظهور اثرات جوش و خروش انقلابى در شیعیان کشورهاى گوناگون، به ویژه لبنان، عراق، کویت، بحرین و پاکستان؛ گردهمایى بزرگ مقامات بلندپایه «سیا» برگزار شد که نماینده سرویس مخفى معروف انگلیسى ML۶ نیز در آن شرکت کرد.

در این گردهمایى معلوم شد که انقلاب ایران تنها نتیجه انعکاس طبیعى سیاست‏هاى شاه ایران نبوده است؛ بلکه در باطن، عوامل و حقایق دیگرى نیز وجود دارد که محکم‏ترین آن عوامل، حصول رهبرى سیاسى ایران براى مرجع کل مذهبى توسط اسلام شیعى و شهادت حسین نوه پیامبر اسلام در ۱۴۰۰ سال پیش است که شیعه از قرن‏ها پیش عزادارى آن را با بروز غم و اندوه بى‏نهایت انجام مى‏دهد.

همین دو فاز هستند که شیعه از مسلمان‏هاى دیگر متحرک و فعال‏تر دیده مى‏شوند. در همین گردهمایى، تصویب شد که براى مطالعه اسلام شیعى و براى برنامه‏ریزى در کاربرد این پروژه، شعبه جداگانه‏اى تأسیس شود و نخست، بودجه‏اى  چهل میلیون دلارى براى آن اختصاص یافت.

بنا به نقل مایکل برانت براى تکمیل این پروژه، سه مرحله در نظر گرفته شد

  1. جمع‏آورى اطلاعات «Datacollection» استقرار و جمع‏آورى اعداد و شمارش کامل؛
  2. اهداف کوتاه‏مدت «Short term target» تبلیغات بر ضد شیعه و راه‏اندازى آشوب‏هاى بزرگ شیعه و سنى و درگیرکردن آنان با اکثریت سنى تا توجه آنان از آمریکا برگردد؛

. اهداف درازمدت «Long term target» خاتمه دادن به تشیع، با عمل به اهداف دراز مدت.

در مرحله نخست به سراسر جهان محققانى اعزام شدند. شش نفر از آنان به پاکستان اعزام شدند و اسامى آنان را در مقاله‏اى  نوشتند که نام «دکتر شومویل» نیز از جمله آنان است. او درباره عزادارى کراچى تحقیق مى‏کرد. او مدرک دکترى خود را اخذ کرد و در رضویه سوسایتى، منطقه شیعه‏نشین کراچى) به عنوان «Paying guest» مقیم بود. یک خانم ژاپنى به نام «نکومه» هم در کویته بلوچستان در قوم هزاره و میان شیعیان، تحقیقات دکتراى «شیعه‏شناسى» خود را به پایان رساند.

در نخستین نظرسنجى، سؤال‏هاى زیر پرسیده شد

  1. شیعیان در کدام مناطق جهان و چقدر هستند؟ حالات، طرق معاشرت، عقاید و مسائل اختلافى آنان چیست؟
  2. تضادهاى داخلى شیعیان را چگونه مى‏توان تحریک کرد؟

. چگونه مى‏توان به اختلاف‏هاى شیعه و سنى دامن زد؟

پس از نظرسنجى‏هاى ابتدایى و جمع‏آورى اطلاعات درباره شیعیان همه کشورها، نقاط مشترک ذیل به دست آمد

مراجع تقلید شیعه، سرچشمه اصلى و قوت این مذهب‏اند. آنها از دین صیانت مى‏کنند و به اصول آن عمل مى‏کنند؛ مراجع در طول تاریخ تشیع، هیچ وقت با حاکم غیراسلامى بیعت نکرده‏اند. براى مثال، به سبب فتواى یک مرجعِ وقت آیت‏الله شیرازى)، انگلیس نتوانست وارد ایران شود.

بزرگ‏ترین مرکز علمى شیعه در عراق بوده است که صدام با تمام کوشش نتوانست آن را بخرد و مجبور به بستن آن شد و هنوز هم ویران است. مراکز علمى دیگر دنیا، همیشه با حکام وقت همراهى کرده‏اند؛ در حالى که قم، تخت ظالم شاهنشاهى را بر چید و در برابر ابر قدرتى همچون آمریکا ایستاد.

نهضت آیت الله موسى صدر در لبنان، ارتش‏هاى انگلیس، فرانسه و اسرائیل را مجبور به فرار کرد و پس از تأسیس اسرائیل، بزرگ‏ترین مزاحمت را براى آن در قالب حزب الله به وجود آورد.

از این امور، این نتیجه به دست مى‏آید که با رویارویى مستقیم با شیعیان امکان ضرر زیاد و امکان پیروزى، کم است؛ از این رو باید پشت پرده کار کرد. یک اصل انگلیسى مى‏گفت «تفرقه بیندازید و حکومت کنید». ما این اصل را رها کردیم و به یک اصل دیگر روى آوردیم که مى‏گوید «تقسیم کنید و نابود کنید».

مائیکل برانت درباره مقاصد درازمدت، آورده است که باید افراد داراى اختلاف‏نظر با شیعه، بر ضد شیعه منظم و مستحکم شوند و شایعه کافر بودن شیعیان گسترش داده شود. همچنین باید شیعیان را با تبلیغات منفى، از جامعه جدا کرد. از سوى دیگر لازم است، نوشته‏هاى افراد کم‏سواد یا بى‏سواد را که بر ضد شیعه و نفرت برانگیز است، شناسایى و جمع‏آورى کنیم. دیگر اینکه باید مخالفان شیعه را تقویت کنیم و زمانى که تعداد آنها به مقدار مناسب رسید، جهاد مسلحانه بر ضد شیعیان شروع مى‏شود.

از سوى دیگر تشکیل یک جبهه تمام‏عیار بر ضد مراجع تشیع، به صورت ستون پنجم ضرورى است. این امور سبب خواهد شد که سیماى تشیع مسخ شود و در دیدگاه عوام غیرمقبول و منفور باشند.

شیعیان به یاد واقعه کربلا جمع مى‏شوند و مراسم عزادارى بر پا مى‏کنند. در این مراسم یک نفر سخنرانى مى‏کند و واقعه کربلا را بیان مى‏کند. مستمعان هم آن را گوش مى‏کنند و سپس جوانان، سینه‏زنى و عزادارى مى‏کنند.

این سخنرانان و مستمعان براى ما بسیار مهم هستند؛ زیرا از همین مجالس عزادارى در شیعیان جوش و خروشِ آزادى‏خواهى و جنگ علیه باطل به وجود مى‏آید؛ از این رو ما بودجه ده‏ها میلیون دلارى خود را براى دست گرفتن سخنرانان و مستمعان اختصاص داده‏ایم. این کار این‏گونه انجام مى‏شود در مرحله نخست، دنبال افرادى از شیعه هستیم که پول‏پرست، داراى نفوذ، در پى شهرت و داراى عقایدى سست باشند، تا از طریق آنان در عزادارى‏ها نفوذ کنیم.

از این افراد کارهاى ذیل خواسته مى‏شود

  1. به وجود آوردن و یا سرپرستى مداحانى که درباره عقاید شیعه شناخت ندارند؛
  2. باید افرادى از شیعه را شناسایى و کمک مالى کرد که بتوانند از طریق نوشتار خود، عقاید و مراکز شیعه را هدف قرار دهند و بنیان‏هاى تشیع را منهدم و آن را اختراع مراجع شیعه قلمداد کنند؛

. اضافه و یا حفظ کردن رسومى در عزادارى که با عقاید خود شیعه منافات داشته باشند؛

  1. سیماى عزادارى باید به گونه‏اى در جامعه مطرح شود که در آن شیعیان، گروهى جاهل و توهم‏پرست به نظر بیایند که در محرم، مزاحمت‏هایى براى انسان‏هاى عادى به وجود مى‏آورند. براى تشریح این‏گونه برنامه‏ها مبالغ هنگفتى خرج شود و مداحان تشویق شوند. به این صورت، تشیع که مذهبى منطقى است، به یک مذهب درویشى محض تبدیل مى‏شود و از درون، پوچ و خالى مى‏شود. از سوى دیگر در میان مردم، نفرت و در خود شیعه افتراق گسترش مى‏یابد. در نهایت به دست نیروهاى جهادى تیر خلاص بر آنان زده مى‏شود تا نابود شوند؛
  2. با تحقیق، مطالب فراوانى بر ضد مرجعیت تشیع جمع‏آورى شود. سپس این مطالب به نویسنده‏هاى پول‏پرست و گمنام داده شود و مبالغى براى نشر و اشاعه آن مطالب هزینه شود؛ همچنین این موارد، از طریق مداحان و عوام شیعه مخفیانه پخش شوند. از این طریق تا سال ۲۰۱۰ م قدرت مرجعیت که تا امروز سد اصلى در راه دولتمردان بوده است، به دست خود شیعه خاتمه مى‏یابد و شیعیان باقى‏مانده پراکنده مى‏شوند.

طبق نقل دکتر مائیکل برانت، به بعضى از این برنامه‏ها، عمل شده است و بعضى دیگر نیز در حال انجام است. در آینده نیز به باقى‏مانده آنها عمل خواهد شد.

مطالب یاد شده، خلاصه‏اى بود از مصاحبه با دکتر مائیکل برانت که در کتاب «A Plan To Divis And Desnoylte Theology» به چاپ رسیده است و به دست مدیریت «بقیه‏الله اسلامیک سنتر» و انجمن صداى عزا در آمریکاى شمالى تلخیص و در مرکز جهانى شیعه‏شناسى به زبان‏هاى دیگر همچون فارسى، عربى و… ترجمه شده است.

هدف از نقل و بیان این مطالب، تیزبینى، حساسیت و درایت و تدبیر در مقابل این‏گونه ترفندها و نقشه‏هاى خائنانه دشمنان و توطئه‏هاى آنهاست. حال تو خود حدیث مفصل، بخوان از این مجمل.

تبیین نقش شیعیان در پیشبرد علوم مثل شیمى و…

شیعیان در ادوار مختلف تاریخى در علوم مختلفى سرآمد بوده‏اند. آنان خدمات شایان توجهى را به جامعه بشرى انجام داده‏اند. از باب نمونه به جابربن‏حیان آن شیعه نامدار مى‏توان اشاره نمود.

پیشرو کیمیاگران جهان، جابربن‏حیان بود که اروپا، او را به نام Geber مى‏شناخت و بعدها عنوان «پدر شیمى» هم به او داد. جابر، دانشمندى شیعى و از اهالى کوفه و از قبیله «ازد» بود. پدر جابر در کوفه عطار یا داروساز بود. ویل دورانت درباره معرفى او مى‏گوید که معروف‏ترین کیمیاگر اسلام، جابربن‏حیان بود که در اروپا به  Geber معروف است.

جابربن‏حیان از شاگردان امام جعفر صادق بود و از محضر ایشان بهره‏هاى فراوان برد؛ به گونه‏اى که پس از گذشت قرن‏ها، هنوز هم به عنوان دانشمندى بزرگ و جهانى از او یاد مى‏شود.

پدر جابر، به طب اشتغال داشت؛ اما بیشتر وقت خود را با انبیق و بوته سر مى‏کرد. مورّخان یکصد تألیف یا بیشتر را به او نسبت مى‏دهند که در حقیقت از مؤلفان گمنام است.

کتاب‏هاى  کیمیایى بر جاى مانده با اسم جابر، داراى بعضى مطالب مهم و پیچیده است که هنوز براى علما و مطلعان طب به منزله معماست.

هنوز در حدود یکصد جلد کتاب شیمى از جابر در دست است. نفوذ کتب او در تاریخ کیمیا و شیمى اروپا آشکار است. این مرد، آزمایش‏هاى بسیارى کرده و به نظریات و فرضیات شیمى نیز پرداخته است. او در آثار خود درباره تصفیه، تقطیر، تبخیر، ذوب، تبلور و… مطالب مبسوطى نگاشته و طرز تهیه بعضى مواد شیمیایى را نیز بیان کرده است. از آن جمله «سولفورد و مرکور» و «اکسیددارسینیک» است.

این دانشمند مى‏دانسته است که چگونه زاج‏ها، ویتریل‏ها، گوگرد، نشادر و… را مى‏توان به دست آورد. خود او اکسید جیوه، استون‏هاى سرب و فلزات دیگر و تیز آب سلطانى را تهیه کرده است.

در هر صورت، جابر پدر کیمیاى قرون وسطى و شیمى امروز جهان است و ترکیب و تحصیل مواد بسیارى که به او نسبت داده شده، صحیح است. در این کتاب‏ها، جابر غیر از دستور تهیه بعضى مواد و ترکیبات شیمیایى، در باب روش‏هاى مربوط به مطالعات شیمى، نظریات قابل ملاحظه‏اى دارد؛ چنان که او درباره ایجاد فلزات نیز نظریه‏اى مرسوم به نظریه «کبریب و زیبق» دارد. مطابق این نظریه، اختلاف فلزات شش‏گانه به نسبت تفاوت مقدار گوگرد و جیوه آنهاست؛ بدین‏گونه در باب ایجاد فلزات، نظریه او یک نوع نظریه زمین‏شناسى است. همچنین مسئله احتراق اکسیداسیون) و مسئله احیا کردن ردوکسیون) در اعمال شیمیایى او بود که به بیان علمى در آورد.

کتب جابر سبب شد که بعضى از کلمات علمىِ عربى در زبان‏هاى اروپایى راه یابد. براى آنکه جابر را خوب بشناسیم، باید بعضى از کتاب‏هاى  متعدد شیمى او را بخوانیم که نسخه لاتین برخى از آنها نیز موجود است.

رازى ـ که وارث تعلیم او محسوب مى‏شد ـ نیز در کیمیا، تحقیق‏هاى مهمى انجام داد. همچنین در اعمال شیمیایى، کشف و ترکیب «زیت انواج» اسید سولفوریک) و الکل را به او نسبت داده‏اند.

به هر حال دانشمندان شیمیدان شیعه، ضمن آزمایش‏هاى شیمیایى خویش، بعضى مواد تازه را به دست آوردند که براى یونانى‏ها مجهول بود؛ مانند جوهر گوگرد، الکل تیزاب سلطانى و… . در بعضى موارد، اشتباهات یونانى‏ها را هم در شیمى اصلاح کردند. آشنایى آنها با شوره، گوگرد، نفت و قیر، کم‏کم منجر به استفاده از این مواد قابل احتراق براى صنایع دفاعى شد.

خلاصه آنکه اگر بخواهیم خدمات مختلف دانشمندان شیعه را براى اسلام و جهان بررسى کنیم از حد و اندازه فزون است؛ از این رو به اندازه بیان عظمت و نقش شیعیان در پیشبرد علوم اشاره کرده، نظر مخالفان را براى تغییر شدت عداوت آنها به این‏گونه موضوعات معطوف مى‏داریم.

شیعه پیرو سنت رسول اللّه

یکى از مواردى که فاصله‏گرفتگان از اسلام اصیل و سنت رسول اللّه بر شیعه اشکال کرده‏اند، موضوع زیارت قبور ائمه و گریه بر مظلومیت آنهاست. با بررسى دقیق تاریخ اسلام و سیره رسول اللّه ، مشخص مى‏شود که این کار، نه‏تنها عیب و بدعت نیست، بلکه جزء سیره و سنت رسول اللّه بوده است. براى وضوح مطلب، به نقل احادیثى از کتب خود اهل سنت اکتفا مى‏کنیم.

شیعه؛ اسلام حقیقى

در هنگامه‏اى که بشر را ضلالت آشکارى فرا گرفته بود و آتش ستم، تبعیض، فقر و فساد بر خرمن تمامى جوامع شعله‏ور بود، خداوند قادر متعال، رسالت رسول مکرمش را مرهمى براى شفاى جان ستمدیدگان قرار داد.

آن حضرت با اشعه تابناک و پر فروغ وحى، فطرت‏ها را بیدار، اخلاق عمومى را نیک و صفات پسندیده را آراسته ساخت. آن بزرگوار، مردم را از تفرقه‏ها و خصومت‏هاى شدید قومى و قبیله‏اى برحذر داشت و امتى واحد بنا نهاد. رسول اعظم به جاى جهالت و بربریت گذشته؛ ایمان، اخلاص، ایثار، معنویت و شکوفایى را جایگزین کرد. مسلمانان با اطاعت از خدا و رسول به چنان رشد و گسترشى دست یافتند که امپراتورى‏هاى بزرگ روم، ایران و… نیز فراخوانده شدند و تمدن بزرگ اسلامى بنا نهاده شد.

تربیت اسلامى در مکتب الهى رسول اعظم از انسان‏هاى خودپرست و متعصب، مؤمنانى غیور و نیرومند ساخت. سخنان و وصایاى پیامبر اکرم این تکامل و شکوفایى رو به رشد را در زمان‏هاى بعد نیز نویدبخش بود.

اما پس از رحلت پیامبر خدا ، شرایط به گونه‏اى شد که عدالت و حقیقت از خیمه‏گاه اصلى خویش بیرون رفت و امت نوپاى اسلامى از نقش حکومتى اهل‏بیت پیامبر محروم شدند؛ مگر چهار سال و نه ماه که امام على زمامدارى را به عهده داشت. با حرکت‏هاى غیرالهى سردمداران و پس از آنها دستگاه بنى‏امیه؛ اقتدار، عظمت و وحدت مسلمانان به اضمحلال و تفرقه تبدیل شد.

با پدیدار شدن ضعف‏ها و انحراف‏ها، امپراتورى و خلافت عربى به جاى اصول اسلام حاکم شدند. از آن تاریخ، زمامداران مکتب خلفا، اعم از بنى‏امیه، بنى‏عباس و… تا کنون مجال پیشوایى جبهه حق و حقیقت را از اهل بیت ربودند. آنها با خدعه و نیرنگ و به وجود آوردن فجایعى، همچون واقعه کربلا و… مسلمانان را از هدایت اهل بیت رسول الله محروم کردند و پیروان ایشان را به مصائب مضاعف گرفتار ساختند؛ حتى سعى داشتند که همه را به قتل برسانند و اموالشان را غارت کنند.

دشمنان با فراهم ساختن شرایطى سخت، همچون زندان، تبعید و در نهایت شهادت امامان، به نابودى اهل بیت پیامبر و پیروان آنها کمر بستند؛ اما شیعیان تاکنون در نهایت مظلومیت، دین خود را حفظ کرده‏اند. نمونه‏اى از آن، جمعیت بر حق و ستم کشیده شیعیان عربستان هستند. اینان با وجود مشکلات فراوان، شعله‏هاى ستم را تحمل مى‏کنند و در حفظ و حراست از سنت واقعى رسول الله و گسترش اسلام ناب، با همه وجود اهتمام مى‏ورزند.

توضیح و تبیین حقایق مورد اختلاف

یکى از دلایل تفرقه در فِرَق اسلامى و همچنین تخریب بعضى مکاتب اصیل اسلامى، آگاهى نداشتن از حقیقت موضوعات مورد اختلاف است. براى نمونه، شیعه متهم مى‏شود که قائل به تحریف قرآن است؛ اما هرگز این موضوع، واقعیت خارجى ندارد. همچنین در موارد دیگرى مثل زیارت، عزادارى، شفاعت و… آنها شیعه را متهم به کفر و بدعت مى‏کنند.

دلیل آن ناآگاهى و فقدان اطلاع دقیق از معارف اسلام و دسترسى نداشتن به مستندات و منابع مهم قرآنى و روایى این موضوعات است؛ مثلاً درباه شفاعت شیعه را بدعت‏گذار مى‏دانند؛ در حالى که حقیقت با آرمان تشیع است. به همین دلیل، یکى از این موضوعات اختلافى را بررسى مى‏کنیم تا به این وسیله، حقانیت عقاید شیعه را در این باره اثبات و آنها را به دقت و بررسى بیشتر در موارد اختلافى توصیه کنیم.

بیان حقیقت شفاعت

وهابیت، طلب شفاعت را از اولیا کفر دانسته، آن را همان نظر مشرکان زمان پیامبر مى‏دانند. آنها این مطلب را از ابن‏تیمیه گرفته‏اند. آنها مى‏گویند که مشرکان، بت‏ها را مدبّر نمى‏دانستند و پناهشان به بت ها از روى شفاعت‏خواهى بوده است؛ پس شفاعت‏خواهى، همان نظر کافران است که مى‏گفتند «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللّهِ زُلْفى»؛[۱۱]) اینها را نمى‏پرستیم مگر به سبب اینکه ما را به خدا نزدیک مى‏کنند.

شفاعت از دیدگاه صحابه

طلب شفاعت از صحابه‏اى مثل انس‏بن‏مالک،[۱۲]) سوادبن‏قارب و از رسول اکرم رسیده است و خود پیامبر نیز در چند جا، خود را صاحب شفاعت در قیامت معرفى کرده است.

به خلاف آنچه وهابیت مى‏گویند، معناى شفاعت، طلب و درخواست چیزى از صاحب شفاعت براى شفاعت‏شونده است که به گونه‏اى مى‏تواند در کنار دعا و هم‏ردیف آن قرار گیرد و نیازهاى شرعى را برآورده کند؛ همان‏گونه که خداوند متعال مى‏فرماید {مَنْ یَشْفَعْ شفاعَهً حَسَنَهً یَکُنْ لَهُ نصیبٌ مِنها}[۱۳])

همان‏گونه که جواز دعا از ضروریات دین است، شفاعت نیز در جواز، همان رتبه را دارد. خلاصه آنکه پیامبر و ائمه اطهار و اکثر صحابى بزرگ رسول خدا به شفاعت اعتقاد داشتند. شفاعت، یکى از الطاف الهى به بندگان است و کسانى که منکر شفاعت هستند، باید در نظریات خود تجدید نظر کنند.

ویژگى‏هاى برتر شیعیان

از خصوصیات بارز و مشهور شیعیان از همان صدر اسلام تاکنون، خصلت ظلم‏ستیزى و عدالت‏خواهى آنان بوده است.

آنها پیوسته با سلاطین جور در افتاده‏اند و هیچ‏گاه عدالت را فداى مصلحت نکرده و پیوسته دنیاى خویش را براى حفظ دین به خطر انداخته‏اند. مبارزات و ناسازگارى آنان با حکومت‏هاى بنى‏امیه و بنى‏عباس نمونه روشنى از این ویژگى است.

تقدیم شهیدان فراوان و تحمل شکنجه، قتل و غارت، گویاى این حقیقت است که ظلم ستیزى جزئى از نگرش و آرمان بزرگان شیعه بوده است. پژوهش عمیق در تحولات تاریخ در ادوار حیات تشیع این حقیقت را اثبات مى‏کند.

جهت‏گیرى مثبت نهضت‏هاى شیعه و جنبه‏هاى اعتدالى آنان بر خلاف خوارج، توانست عاملى دیگر براى جذب توده‏هاى مردم به سوى تشیع باشد. مخالفت با ظلم هم در فقه و هم در عمل شیعیان به چشم مى‏خورد؛ این مخالفت با ظلم در دوران «امویان» و عباسیان ادامه داشت. به نقل از کتب رجالى اهل سنت، یکى از نشانه‏هاى شیعه بودن، اعتقاد به مبارزه با حاکم فاسد است.

«ایوب‏بن‏متوکل» مى‏گوید

پادشاهى عبور مى‏کرد و مردم، جز مردى شیعى به نام ابان‏بن‏تغلب به‏پاخاستند. وقتى از او دلیل این کار را پرسیدند؛ گفت کراهت داشتم، قرآن را خوار کنم.

«زیدبن‏على» در علت قیام خود مى‏گفت

اى مردم! ما شما را به کتاب خدا و سنت رسولش دعوت مى‏کنیم؛ همچنین شما را به جهاد با ظالمان، حمایت از مستضعفان، کمک به محرومان، تقسیم بیت‏المال میان مستحقان، کمک به اهل بیت بر ضد ناصبى‏ها و… دعوت مى‏کنیم.

«مسعودى» در تحلیل حرکت «یحیى‏بن‏زید» مى‏نویسد

او بر ضد ظلم و ستمى قیام کرد که تمامى مردم را فراگرفته بود.

مختار مردم را چنین دعوت مى‏کرد

شما را دعوت مى‏کنم به کتاب خدا، سنت پیامبر ، گرفتن انتقام خون‏هاى اهل بیت ، دفاع از عفاف و جهاد با کسانى که شکننده حرمت‏هایند.

در حرکت‏هاى شیعى افزون بر جنبه ظلم‏ستیزى، تکیه بر سنت پیامبر اعظم و احیاى قرآن از نکات بارز به شمار مى‏رفت.

در حرکت‏هاى شیعى، ادبیات قومى شیعه اهمیت ویژه‏اى دارد. اشعار کمیت‏بن‏زید اسدى، سید حمیرى و بسیارى از ادباى برجسته شیعه به نوبه خود، در نشر تشیع، سهم مهمى به عهده دارند. این اشعار که اغلب در فضایل و مصائب اهل بیت بودند، در مردم تأثیر فراوانى داشت.

سابقه و تقدم شیعیان بر اهل سنت

برخى پنداشته‏اند که شیعه در آغاز اسلام و در عصر خلفا سابقه نداشته و بعد پدید آمده است. آنها، ایجاد تشیع را به بعد از شهادت امام حسین یا زمان آل‏بویه و صفویه نسبت مى‏دهند؛ اما با نگاهى به تاریخ اسلام، سیره پیامبر و جوامع حدیثى شیعه و اهل سنت به روشنى در مى‏یابیم که واضع این اسم براى پیروان على کسى جز صاحب شریعت و شخص پیامبر نبوده است.

براى نمونه «ابن‏حجر هیثمى» با وجود موضع‏گیرى شدید بر ضد شیعه، ذیل آیات مربوط به فضیلت اهل بیت ، به موارد بسیارى اشاره مى‏کند که پیامبر لفظ شیعه را درباره پیروان على به کار برده است؛ از جمله ذیل آیه {أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ } مى‏نویسد که پیامبر اعظم پس از نزول این آیه به على فرمود

مقصود از خیر البریه تو و شیعه توست که در قیامت وارد مى‏شوید؛ در حالى‏که از خداوند راضى هستید و خدا نیز از شما راضى است.

وى ذیل آیه {وَ إِنّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا ثُمَّ اهْتَدى} نیز مى‏نویسد که پیامبر خاتم مى‏فرماید

یا على انک ستقدم على الله و شیعتک راضین مرضیین؛

تو و شیعه تو بر خداوند وارد مى‏شوید در حالى که خداوند از تو و شیعه تو راضى است و آنان نیز از خدا خشنودند.

ابن‏اثیر و ابن‏عباس نیز همین نکته را آورده‏اند. سیوطى در درّ المنثور و ابن‏مغازلى ذیل همین آیه مى‏گویند که رسول خدا به على فرموده است

والذى نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه؛

به خدایى که جانم به دست اوست، این على و شیعه‏اش در روز قیامت پیروز و رستگارند.

در روایتى دیگر آمده است که پیامبر فرمود

خداوند على و ذریه و شیعیان و دوستانش را مى‏آمرزد و ملائکه براى او و شیعیانش استغفار مى‏کنند.

همچنین ایشان در جایى دیگر مى‏فرماید

من شفیع شیعیانش هستم.

همچنین نگارنده «خطط الشام» مى‏نویسد

جماعتى از بزرگان صحابه در عصر پیامبر، معروف به موالات و شیعه على بودند. از این عده مى‏توان سلمان، ابوذر، مقداد، و عمار یاسر را نام برد. این گروه در زمان پیامبر، ملقب به شیعه على بودند.

«ابوسعید خدرى» نیز مى‏گوید

مسلمانان به پنج چیز نماز، زکات روزه، حج و ولایت على امر شدند؛ به چهار تا عمل و پنجمى را ترک کردند.

«ابان‏تغلب» به ابوالبلاد مى‏گوید

مى‏دانى شیعه کیست؟ شیعه کسى است که وقتى مردم در قول پیامبر اختلاف کنند، قول على را بگیرد و اگر در قول على اختلاف کردند، قول جعفربن‏محمد را بگیرد.

گروهى از معاندان و یا ناآگاهان بر این تصورند که شیعیان در صدر اسلام و عصر خلفا سابقه نداشته‏اند. ایشان، تاریخ تشیع را به زمان‏هاى مختلف، از جمله بعد از شهادت امام حسین ، یا زمان آل‏بویه و یا زمان صفویه نسبت مى‏دهند؛ اما بررسى دقیق تاریخ اسلام، سیره پیامبر اکرم و جوامع حدیثى شیعه و اهل سنت به روشنى ثابت مى‏کند که شیعیان، نخستین مسلمانان بوده و به وجود آمدن تشیع و واضع این نام مبارک براى پیروان على ، کسى جز مقام عظما و شامخ رسول مکرم اسلام نبوده است.

حتى اگر کسى محقق توانمند و اندیشمند زبردستى هم نباشد با اندکى تأمل در مى‏یابد که  همان‏گونه که شیخ محمد ابوزهره از علماى بزرگ اهل سنت در کتاب «الامام صادق» گفته است «اقدم الفرق فى الاسلام الشیعه؛ متقدمین در اسلام شیعیان هستند»؛ اما براى وضوح بیشتر و اثبات این حقیقت مواردى از کلام رسول خدا را یاد آور مى‏شویم

الف) آیات زیادى دلالت بر فضایل على و شیعیان او دارند. «سیوطى» در «درّ المنثور» و «ابن‏مغازلى» در ذیل آیه {وَ إِنّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا ثُمَّ اهْتَدى}آورده‏اند که پیامبر به على فرمود

والذى نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه؛[۱۴])

به خدایى که جانم به دست اوست، این على و شیعه‏اش، در روز قیامت پیروز و رستگارند.

با اینکه برخى از دانشمندان مکتب خلفا، عناد و موضع‏گیرى‏هاى شدیدى بر ضد شیعه داشته‏اند؛ اما گاهى اعترافاتى دارند که سابقه تاریخى تشیع را به شخص مبارک رسول الله مى‏رساند. ابن‏حجر هیثمى ذیل آیه {أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ} مى‏گوید که پیامبر خدا پس از نزول این آیه به على فرمود

مقصود از «خیرالبریه» تو و شیعه توست که در قیامت وارد مى‏شوید؛ در حالى که از خداوند راضى هستید و خدا نیز از شما راضى است.[۱۵])

آیات زیاد دیگرى نیز مستقیماً به این موضوع اختصاص دارند که با مراجعه به کتب تفسیرى، قابل اذعان خواهند بود.[۱۶])

اساس ایجاد کلمه اهل سنت براى گروهى از مسلمانان در قرن‏هاى دوم و سوم هجرى بود که مکتب متکلمان اسلامى، مانند اشاعره، معتزله، جبریه، قدریه و مانند اینها بنیان شد. جمعى از فقها و محدثان آن عصر به عنوان مخالفت گفتند که ما جز سنت رسول الله چیزى را به نام اسلام نمى‏شناسیم. پس از گذشت زمان و گرایش اکثر مسلمانان به این مکاتب، این نام، مقابل تشیع و شیعه شناخته شد؛ بنابراین ایجاد اصطلاح اهل سنت، حداقل دو قرن پس از بعثت حضرت رسول براى این فرقه رایج شده است.

شیعه مظلوم با هر وسیله‏اى بر ضد جنایات حکام و خلفا چنگ مى‏زد و قیام مى‏کرد و پیرامون هر پرچمى برضد حکام و خلفا، گرد مى‏آمد و دست هیچ حامى اهل بیت و داعى پیروى از اولاد رسول را پس نمى‏زد؛ مگر این که ماهیت انحرافى آن به طور کامل روشن مى‏شد.

براى مثال، جنایات حاکمان به قیام سادات علوى در گیلان و طبرستان منجر شد و قدرت آل‏بویه؛ دیالمه و آل‏زیار را در این سرزمین پدید آورد و نیز گستره حکومت آنان را تا بغداد و مرکز خلافت عباسى وسعت بخشید؛ در نتیجه، قدرت خلافت بغداد در عمل به آنان منتقل شد تا آنجا که در عمل، آنان بر خلفا حکومت مى‏کردند و مى‏توانستند آنها را بردارند؛ اما به خلافت ظاهرى آنان رضایت دادند تا بهتر بتوانند به اهداف خویش برسند.

این پیروزى‏ها فرصت خوبى براى شیعه بود. روز عاشورا حتى در مرکز خلافت، تعطیل عمومى بود و مجالس عزا برقرار شد. همچنین روز غدیر روز نصب امامت و خلافت علی ) در سراسر مملکت آنان عید رسمى و عمومى اعلام شد. به این ترتیب تشیع دوباره جان گرفت و معارف آن احیا شد تا آنجا که قرن چهارم هجرى به قرن شکوفایى و رونق تشیع و علوم، شهرت یافت.

در این مدت، علماى شیعه توانستند نظام معرفتى تشیع را تبیین و تنظیم کنند و آن را توسعه بخشند. در این عصر، کتاب‏هاى زیادى تألیف و علماى بسیارى هم تربیت شدند. همچنین کتابخانه‏هاى بزرگى تأسیس شد که برخى از آنها تعداد چهار صد هزار جلد کتاب داشت. براى نمونه، کتب اربعه شیعه من لایحضره الفقیه، کافى، تهذیب و استبصار در این دوره نوشته شد.

در پایان این قسمت احادیثى از پیامبر اسلام در فضایل و مناقب پیروان مکتب اهل بیت به ویژه سرچشمه و عنصر اساسى مکتب تشیع، حضرت على را یادآور مى‏شویم؛ تا شاید مخالفان متعصب، در تقدم، افضلیت و حقانیّت تشیع تدبّر و تعقل کنند.

رسول خدا مى‏فرماید

انّ اللّه‏ قد عهد الىّ انّ من خرج على علىّ فهو کافر فى النّار و اجدر بالنّار؛[۱۷])

به درستى که خداوند با من عهد کرده است که خروج‏کننده بر على کافر است و داخل در آتش خواهد بود و سزاوارترین فرد به آتش خواهد بود.

همچنین از ایشان است

انّ حلقه باب الجنّه من یاقوت حمراء على صفائح الذّهب فاذا دقّت الحلقه علىَ الصّفحه طنّت و قالت یا علىّ؛[۱۸])

همانا حلقه درب بهشت که از صفحه‏هاى طلایى است و داراى حلقه‏اى از یاقوت سرخ است و چون آن حلقه بر درِ طلایى کوبیده مى‏شود، طنینى مى‏افکند و یا على گوید.

و فرمودند

انّ افضل امّتى علىّ‏بن‏ابى‏طالب؛[۱۹])

همانا بالاترین فرد امت من در قضاوت و داورى على‏بن‏ابى‏طالب است.

پیامبر اکرم مى‏فرماید

انّ علیّا منّى و أنا منه و هو ولىّ کلّ مؤمن بعدى؛[۲۰])

به درستى که على از من است و من از او هستم و او ولىّ و سرپرست تمام مؤمنان بعد از من است.

از رسول خاتم روایت شده است

یا علىّ سلمک سلمى و حربک حربى و انت لعَلَم فیما بینى و بین امّتى من بعدى)؛[۲۱])

اى على! سازش با تو، سازش با من است و جنگ با تو، جنگ با من است و تو پس از من پرچم و نشانه بین من و امت من هستى.

همچنین رسول خدا مى‏فرماید

یا علىّ انّ اللّه‏ امرنى انّ اتخذک صهرا؛[۲۲])

اى  على! به درستى که خداوند به من امر فرمود تا تو را داماد خود برگزینم.

از آن بزرگوار روایت شده است

یا علىّ محبّک محبّى و مبغضک مبغضى؛[۲۳])

اى على! دوستدار تو دوستدار من و دشمن تو دشمن من است.

همچنین مى‏فرماید

یا علىّ من انکر امامتک فقد انکر نبوّتى؛[۲۴])

اى على! کسى که امامت تو را انکار کند، پیامبرى مرا انکار کرده است.

پیامبر اعظم همچنین مى‏فرماید

یا علىّ من فارقنى فقد فارق اللّه‏ و من فارقک یا علىّ فقد فارقنى؛[۲۵])

اى على! کسى که از من جدا شود، در واقع از خدا جدا شده است و کسى که از تو جدا شود، از من جدا شده است.

از ایشان روایت شده است

یا عمّار ان سلک النّاس کلّهم وادیا و سلک علىّ وادیا فاسلک وادى علىّ‏ابى‏طالب و خلّ النّاس دع النّاس)؛[۲۶])

اى عمار! اگر تمام مردم به راهى رفتند و على راه دیگرى را پیمود؛ پس راه على‏بن‏ابى‏طالب را برو و مردم را رها کن.

پیامبر اعظم مى‏فرماید

عن جبرئیل عن میکائیل عن اسرافیل یقول اللّه‏ عزّوجلّ ولایه علىّ‏بن‏ابى‏طالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى نارى)؛[۲۷])

جبرئیل، از میکائیل، از اسرافیل روایت مى‏کند که خداوند عزّوجلّ مى‏فرماید ولایت على‏بن‏ابى‏طالب قلعه استوار و محکم من است؛ پس کسى که در آن داخل شود، از عذاب من در امان خواهد بود.

از خاتم الانبیاء روایت شده است

لن یقبل اللّه‏ فرضا الا بحبّ علىّ‏بن‏ابى‏طالب؛[۲۸])

خداوند، هیچ عمل واجبى را بدون دوستى على‏بن‏ابى‏طالب نمى‏پذیرد.

همچنین آن بزرگوار مى‏فرماید

لو انّ الریاض اقلام و البحر مداد و الجنّ حساب و الانس کتاب ما احصوا فضائل علىّ‏بن‏ابى‏طالب؛[۲۹])

اگر درختان، قلم و دریا مرکّب و جن‏ها  حسابگر و انسان‏ها نویسنده شوند؛ نمى‏توانند فضایل على‏بن‏ابى‏طالب را به شمارش در آورند.

اقتدا به روحانیت مسئول

روحانیت، نهادى دینى و اجتماعى است که پاسخگوى شبهات دین اسلام و فرهنگ و معارف شیعى است. روحانیت، ناخداى کشتى جامعه اسلامى و شیعى است که با برخوردارى از کمالات روحى، معنوى و علم و آگاهى، هدایتگر جامعه به سوى تکامل و پیشرفت است. روحانیت، شاه‏بیت و کلید گنجینه ارشاد و هدایت است.

هر جامعه و گروهى که به عالمان دینى و مسئول خود متکى باشند و از آنان پیروى کنند، نردبان پیشرفت را در کوتاه‏ترین زمان ممکن طى خواهند کرد. اقتدا به روحانیت مسئول، جامعه و فرهنگ اسلامى و شیعى را حفظ مى‏کند و جامعه‏اى که بتواند تعامل درست و آگاهانه با روحانیت برقرار کند، جاودانه خواهد بود.

روحانیان، وظایف سنگین و خطیرى را بر عهده دارند که شایسته است با دقت بیشترى از قداست و عظمت روحانیت، صیانت کنند تا افزون بر اقبال مردم به روحانیّت و معارف دینى، از حریم روحانیت پاسدارى کنند. براى روشن‏تر شدن نقش روحانیت و اقتدا به آنان در پیشرفت جامعه به ذکر نمونه ذیل اکتفا مى‏کنیم

ملت مسلمان ایران، از ملل بزرگ و داراى پیشینه تاریخى عظیم و گسترده است. کشور ایران از دیر زمان و به دلیل برخوردارى از موقعیت ممتاز استراتژیک در منطقه، همواره در معرض تهاجم بیگانگان بوده است. با نگاهى گذرا به تاریخ این کشور، موقعیت سوق‏الجیشى آن بیشتر روشن مى‏شود.

ملت بزرگ و مسلمان ایران که تسلّط اهریمنانه حکّام جنایتکارى را تحمّل کرده بودند، با اقتدا به روحانیت مسئول و آگاه، توانستند حکومتى مبتنى بر آراى مردم و آموزه‏هاى علمى اسلام و مکتب شیعه را پى‏ریزى کنند.

با نگاهى منصفانه به تاریخ انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى۱ که خود از برجسته‏ترین و بزرگ‏ترین شخصیت‏هاى اسلامى معاصر به شمار مى‏رفت، به نقش برجسته روحانیت در پیشرفت ایران پى خواهیم برد.

روحانیت در ایران، افزون بر هدایت و ارشاد، مقامات بالاى اجرایى را نیز بر عهده دارند. مردم مسلمان ایران نیز به روحانیت عشق مى‏ورزند و پیشرفت و حاکمیت نظام اسلامى در کشور خود را مدیون فداکارى‏ها و ارشادات آنان مى‏دانند و آموخته‏اند که کشور بدون روحانیت، همانند کشور بدون طبیب است.[۳۰])

حرکت در مسیر راستین با یارى بزرگان تشیع

از اهداف اصلى حرکت‏هاى بزرگ اجتماعى، حرکت در مسیر راستین و حقیقى خویش است. گاهى اصطکاک‏هاى باز دارنده ممکن است که جهت این حرکت‏ها را تغییر دهد و به راه‏هاى غیراصولى سوق دهد که نتیجه‏اش انحراف از جهت اصلى است. در این‏گونه موارد، آنچه ضرورى است، وجود یک رهبر مقتدر و یا دست‏کم یک جریان فکرى الهى و پیشرو است.

با وجود چنین رهبرى، سبب گسترش یک جریان فکرى سالم براى ایده‏هاى اصیل اسلام ناب در سطوح مختلف جامعه گسترش یافته، از مرزهاى عقیدتى به خوبى پاسبانى مى‏کند و در به دست آوردن حقوق الهى خویش متوقف نخواهد شد.

در این‏گونه حرکت‏ها، مبانى فکرى و عقیدتى پیوسته ادامه دارد؛ حتى تا واپسین مراحل آن باید به طور کامل توسعه یابد و هسته مرکزىِ هدایتگر در حال رشد و تقویت باشد.

ضرورت این تقویت و پیروى محض، آن‏گاه متبلور مى‏شود که فعالیت‏هاى سازمان یافته انحرافى با روش‏هاى دقیق و برنامه‏ریزى شده به مبارزه بر مى‏خیزند و حرکت رو به جلو را دچار بحران مى‏کنند. در آن صورت، رهبر مقتدر و خط اصیل فکرى مى‏توانند راه‏هاى عبور از بحران را ارائه کنند. وجود یک رهبر علمى، دینى، با نفوذ و اصیل؛ بهترین درک، شناخت و رشد عمیق را در پى خواهد داشت.

بر تمامى آگاهان و دلسوزان است که شرایط را براى تأمین این نیاز اساسى و ضرورى فراهم آورند؛ بنابراین، علماى بزرگ و دانشمندان اسلامى شیعى وظیفه دارند که در این راستا، انجام این مسئولیت بزرگ را بر عهده بگیرند و بر غنا و استحکام نهضت خویش بیفزایند. اندیشمندان وارسته شیعه وظیفه دارند که با پیشتازى روحانیت و بهره‏گیرى از رهنمودهاى حیات‏بخشِ تشیع، هدایت و حمایت جامعه اسلامى را بر عهده بگیرند.

پس تمامى حرکت‏هاى فردى و اجتماعى که حرکت‏هاى اصلاحى انجام مى‏دهند، باید با توکل به خدا، استعانت از درگاه او، یارى خواستن از حضرت ولى‏عصر، رهبرى عالمان دینى و پشتیبانى مردم به کمال مطلوب دست یابند. بنابراین، باید عظمت روحانیت را درک کرد و به رهبرى آنان بر تلاش پیگیر به منظور رونق و گسترش فرهنگ اهل بیت افزود.

پس مى‏توان گفت که اگر مردم از روحانیتِ آگاه و عامل به احکام دین اسلام پیروى کنند و آنان را امین خود بدانند، جامعه‏اى عارى از فقر همه‏جانبه فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و…) خواهند داشت. امید است شیعیان عربستان در پرتو عمل به تعالیم حیات‏بخش اسلام ناب محمدى، شیعه واقعى على بوده و با پیروى کامل از علماى تشیع سعادت دنیا و آخرت را به دست آورند. ان شاء اللّه

تعاون و همکارى

جنبش‏هاى شیعى و تشکل‏هاى سیاسى رهایى‏بخش در صورت تعاون و همکارى، دستاوردهاى بیشترى را در زمان کوتاه‏تر به دست خواهند آورد. خداوند نیز در قرآن مجید به بندگانش دستور داده است که براى پیشرفت خود و جامعه به کمک و یارى یکدیگر بشتابید و سعى کنید تا با یارى یکدیگر، زندگى دنیایى‏تان را به بهترین وجه، اداره کنید

{تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى }[۳۱]) در کارهاى خیر یکدیگر را یاور باشید.

با اندکى تأمل در مى‏یابیم که همکارى، تأثیر شگرفى در پیشرفت زندگى فردى و اجتماعى ما دارد. تعاون جنبه‏هاى متفاوت و گوناگونى دارد

الف) مادى کوشش براى رفع فقر مادى با کمک به هم‏نوع؛

ب) فکرى راهنمایى و ارشاد برادر مؤمن و هم‏کیش خود، براى رسیدن به هدف.

آشکار است که فقدان تعاون، سبب بروز مشکلات دیگرى در جامعه خواهد شد. پس مى‏توان گفت که این امر، پلى ارتباطى میان هم‏کیشان و هم‏نوعان است و در صورت به کارگیرى، نتایج محسوس آن در جامعه مشاهده خواهد شد.

 

[۱]. حمزه حسن، شیعه در کشور عربستان سعودى، ج ۱، صص ۳۹۵ و ۳۹۶٫

[۲]. همان.

[۳]. همان، ص ۳۹۶٫

[۴]. حمزه حسن، شیعه در کشور عربستان سعودى، ج ۱، ص ۳۹۸٫

[۵]. حمزه حسن، شیعه در کشور عربستان سعودى، ج ۱۴، ص ۴۰۵٫

[۶]. منطمه الثوره الاسلامیه فى الجزیره العربیه.

[۷]. الحرکه الاصلاح.

[۸]. سیدعلى‏نقى فیض‏الاسلام، شرح نهج البلاغه، خ ۱۷۴٫

[۹] A Plan to divis and desnoylte theology .

[۱۰] BABWOODWORDS .2

[۱۱]. زمر / ۳٫

[۱۲].  1. جامع الصحیح، ج ۴، ص ۶۲۱، ح ۲۴۳۳٫

  1. اسد الغابه، ج ۳، ص ۳۷۵٫
  2. الاصابه، ج ۲، ص ۹۶٫
  3. مسند احمدبن‏حنبل، ج ۱، ص ۳۰۱٫
  4. سنن نسائى، ج ۱، ص ۱۷۲٫
  5. سنن دارمى، ج ۱، ص ۳۲۳٫
  6. صحیح بخارى، ج ۵، ص ۱۴۵٫

[۱۳]. نساء / ۸۵٫

[۱۴]. جلال الدین سیوطى، در المنثور، ذیل آیه و ابن‏حجر هیثمى، صواعق المحرقه، ذیل آیه یازدهم و هشتم.

[۱۵]. ابن‏حجر هیثمى، صواعق المحرقه و مرحوم مظفر ، تاریخ شیعه، صص ۴ ـ ۶٫

[۱۶]. شواهد التنزیل، تفسیر ثعلبى موسوم به الکشف والبیان، تفسیر فخر رازى، اللباب النقول فى اسباب النزول و تفاسیر متعدد دیگر.

[۱۷].  1. شافعى همدانى، موده القربى، ص ۴۳، لاهور.  

  1. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۲۴۷، اسلامبول.
  2. علامه کشفى ترمذى، مناقب المرتضویه، ص ۱۱۳، بمبئى.
  3. آیت اللّه‏ العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۷، ص ۴۷۰ و ج ۱۸، ص ۳۳۷٫

منابع پیشین از شماره ۳ ـ ۱ از کتب اهل سنت و منبع آخر از کتب اهل تشیع است.

[۱۸].  1. علامه کشفى ترمذى، مناقب المرتضویه، صص ۸۳ و ۲۲۳٫     

  1. علامه بحرانى، مدینه المعاجز، ص ۱۵۰٫
  2. شیخ صدوق، امالى، ص ۵۸۸٫                
  3. صحیفه الابرار، ص ۷۳٫

منبع شماره ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.

[۱۹].  1. علامه خوارزمى، مناقب، صص ۳۹ و ۴۱٫                 

  1. طبرانى، معجم الصغیر، ج ۱، ص ۲۰۱٫
  2. بغوى، مصابیح السنّه، ج ۲، صص ۲۰۱ و ۲۷۷٫
  3. خطیب تبریزى، مشکاه المصابیح، ج ۳، ص ۲۵۰٫
  4. محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص ۸۲٫
  5. خواند میر، حبیب السّیر، ج ۲، ص ۱۵٫
  6. علامه کشفى ترمذى، مناقب المرتضویه، ص ۱۸٫
  7. حافظ ابن‏عبدالبرّ اندلسى، استیعاب، ج ۳، ص ۳۸٫
  8. علامه شبلنجى، نور الابصار، ص ۸۸٫
  9. شیخ محمد صبّان، اسعاف الراغبین، ص ۱۷۰٫
  10. مقاصد الحسنیّه، ص ۷۲٫
  11. ابن‏صباغ مالکى، فصول المهمه، ص ۱۶٫
  12. علامه سیوطى، بغیه الوعاء، ص ۴۴۷٫
  13. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ج ۱، ص ۷۳، بیروت.
  14. محب الدین طبرى، ریاض النضره، ج ۲، ص ۱۹۸٫
  15. ابن‏حجر، فتح البارى، ج ۸، ص ۱۳۶٫
  16. علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۵۳٫      
  17. مدارج النبوه، ص ۵۲۰٫
  18. الموضوعات، ص ۲۳٫
  19. متقى هندى، کنز العمال، ج ۶، ص ۱۵۹، قدیم.
  20. علامه اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۵۰٫
  21. آیت اللّه‏ العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۴، ص ۳۲۱٫
  22. آیت اللّه‏ سید هاشم حسینى، بوستان معرفت، ص ۵۸۹٫
  23. شیخ محمدرضا حکیمى، سلونى قبل ان تفقدونى، ج ۱، ص ۵۳٫
  24. نجم الدین عسکرى، علىّ والخلفاء، ص ۹٫
  25. آیت‏اللّه‏العظمى سیدمحمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۲، ص ۲۹۴٫

منابع پیشین از شماره ۲۰ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع مربوط مى‏شود.

[۲۰].  1. متقى هندى، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۰۸، بیروت و ج ۶، صص ۱۵۳، ۱۵۵ و ۱۵۹، قدیم.

  1. تاریخ خطیب بغدادى، ج ۳، ص ۳۳۹، بیروت.
  2. محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص ۶۸٫
  3. حاکم نیشابورى، مستدرک، ج ۳، ص ۱۱۱، بیروت.
  4. علامه کشفى، مناقب المرتضویه، ص ۷۴٫
  5. جمال الدین زرندى حنفى، نظم درر السمطین، ص ۹۸٫
  6. دکتر ناصف، التّاج، ج ۳، ص ۳۳۵، بیروت.
  7. علامه ابن‏حجر مکى، صواعق المحرقه، ص ۱۲۴، مصر.
  8. علامه بیهقى، سنن الکبرى، ج ۸، ص ۵٫
  9. علامه عینى، مناقب سیدنا على۷ ، ص ۲۸، حیدرآباد.
  10. محمدبن‏اسماعیل بخارى، صواعق المحرقه، ج ۳، ص ۲۲۹، بیروت.
  11. حافظ ابن‏عیسى محمدبن‏عیسى‏بن‏سوره الترمذى، صحیح، ج ۲، ص ۲۹۷، بیروت.
  12. ابوداود، مسند، ج ۳، ص ۱۱۱٫
  13. علامه سیوطى، تاریخ الخلفاء، ص ۱۵۹٫
  14. نسائى، خصائص، ص ۱۹، مصر.
  15. احمدبن‏حنبل، مناقب، ج ۱، ص ۲۱۵، بیروت.
  16. علامه دهلوى، اشعه اللّمعات، ج ۴، ص ۶۶۵٫
  17. علامه ابن‏طلحه شافعى، مطالب السئول، ص ۴۵٫
  18. شهاب الدین حسینى شافعى، توضیح الدلائل، ص ۳۵۱٫
  19. علامه مناوى، کنوز الحقایق، ص ۳۷٫
  20. علامه ابن‏مغازلى، مناقب، ص ۲۲۴٫
  21. علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۱۱۵٫
  22. حافظ ابى‏عیسى محمدبن‏عیسى‏بن‏سوره الترمذى، سنن، ج ۲، ص ۲۹۹ و ج ۵، ص ۲۷۳٫
  23. علامه امر تسرى، ارجح المطالب، ص ۴۵۲٫
  24. ابن‏کثیر، البدایه والنهایه، ج ۷، ص ۳۴۳٫
  25. شیخ الاسلام جوین، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۵۶، بیروت.
  26. ابن‏عساکر، تاریخ، ج ۱، ص ۳۷۹، بیروت.
  27. علامه بدخشى، مفتاح النجاه، ص ۵۹٫
  28. شیخ محمد صبان مصرى، اسعاف الراغبین، ص ۱۷۷، مصر.
  29. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ج ۱، ص ۵۲ و ج ۲، صص ۳۱ و ۱۰۸، بیروت.
  30. علامه شافعى یمانى، شرح الارجوزه، ص ۲۹۳٫
  31. علامه مناوى، کنوز الحقایق، صص ۳۷ و ۴۱٫
  32. علامه ابن‏اثیر، اسد الغابه، ج ۲، ص ۷ و ج ۴، ص ۲۷ و ج ۵، ص ۹۲٫
  33. امام احمد حنبل، مسند، ج ۳، ص ۳۳۷ و ج ۴، صص ۱۶۴ و ۱۶۵٫
  34. علامه بدخشى، نزل الابرار، ص ۲۲٫
  35. حافظ ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج ۶، ص ۲۹۳٫
  36. علامه بدخشى، تحفه المحبین، ص ۱۶۸٫
  37. على‏بن‏حسام الدین، منتخب کنز العمال، ج ۵، ص ۳۰٫
  38. ابن‏شهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۵۱٫
  39. ابن‏بطریق، العمده، ص ۲۰۴٫
  40. علامه امینى، الغدیر، ج ۳، ص ۲۱۵، بیروت.
  41. آیت اللّه‏ سیدمرتضى حسینى فیروزآبادى، فضائل الخمسه، ج ۱، صص ۳۳۷ و ۳۴۳، بیروت.
  42. آیت اللّه‏ مدنى کاشانى، الخلافه، ص ۷۱٫
  43. صابرى یزدى، حکم الزاهره، ص ۸٫
  44. آیت اللّه‏ العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۵، ص ۳۰۱٫
  45. شیخ طوسى، امالى، ج ۱، ص ۲۷۷٫
  46. علامه حلى، نهج الحق، ص ۲۱۸٫
  47. آیت اللّه‏ امین، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۵۱، بیروت.
  48. علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۴۵۷، بیروت.
  49. آیت‏اللّه‏العظمى سیدمحمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۱، صص ۲۳۱ و ۴۲۲، بیروت.
  50. علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۲۱۶، بیروت.
  51. مقدس اردبیلى، حدیقه الشیعه، ص ۱۳۷٫
  52. نجم الدین عسکرى، علىّ والوصیه، ص ۱۷۵٫
  53. الوصول، ص ۸۵٫
  54. میرزا خلیل رازى، تحفه الامامیه، ص ۲۰۰، بمبئى.

منابع پیشین از شماره ۳۸ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.

[۲۱].  1. علامه ابن‏مغازلى شافعى، مناقب، ص ۵۰٫         

  1. جمال الدین زرندى‏حنفى، نظم درر السمطین، ص ۱۱۳٫
  2. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۶۹، اسلامبول و ج ۱، ص ۶۹، بیروت.
  3. علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱۱۷، بیروت.
  4. آیت اللّه‏ العظمى سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۲، ص ۳۸۰ و ج ۳، ص ۳۵۶، بیروت.
  5. ابن‏بطریق، العمده، ص ۲۸۱٫
  6. آیت اللّه‏ سید هاشم حسینى، بوستان معرفت، ص ۵۱۳٫
  7. نجم الدین عسکرى، علىّ والخلفاء، ص ۱۲، نجف.

از شماره ۳ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.

[۲۲].  1. محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص ۸۶٫  

  1. آیت اللّه‏ سیدمرتضى حسینى فیروزآبادى، فضائل الخمسه، ج ۲، ص ۱۳۱، بیروت.

منبع شماره ۱ از کتب اهل سنت و منبع شماره ۲ از کتب اهل تشیع مربوط مى‏شود.

[۲۳].  1. علامه ابن‏حجر عسقلانى، لسان المیزان، ج ۲، ص ۱۰۹، بیروت.   

  1. علامه ابن‏مغازلى، مناقب، ص ۱۹۶، بیروت.
  2. ابى‏جعفر طبرى، بشاره المصطفى۹، ص ۱۹۴٫
  3. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۶۳٫
  4. آیت اللّه‏ شهید اسلامى، ماذا تقضون؟، ص ۱۵۵٫

مناب شماره ۱ و ۲ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.

[۲۴].  1. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۵۳، اسلامبول.

  1. علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۴۵۶، بیروت.

منبع شماره ۱ از کتب اهل سنت و منبع شماره ۲ از کتب اهل تشیع است.

[۲۵].  1. حاکم نیشابورى، مستدرک، ج ۳، بیروت و حیدرآباد دکن.    

  1. محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص ۶۵، مصر.
  2. محب الدین طبرى، ریاض النضره، ج ۲، ص ۱۶۷، مصر.
  3. علامه ذهبى، تلخیص مستدرک، ج ۳، ص ۱۲۳، حیدرآباد.
  4. على‏بن‏حسام الدین، منتخب کنز العمال، ج ۵، ص ۳۲، بیروت.
  5. علامه هیثمى، مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۳۵، بیروت و قاهره.
  6. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۹۱، اسلامبول و ج ۱، ص ۸۹، بیروت.
  7. علامه مناوى، کنوز الحقایق، حرف میم.
  8. شیخ الاسلام جوینى، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۰۰، بیروت.
  9. ابن‏عساکر، تاریخ، ج ۲، ص ۲۶۸، بیروت.
  10. علامه امر تسرى، ارجح المطالب، ص ۵۱۱، لاهور.
  11. علامه ابن‏مغازلى شافعى، مناقب على۷ ، ص ۲۴۱٫
  12. علامه ذهبى، میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۳۲۳ و ج ۲، ص ۱۸، قاهره.
  13. متقى هندى، کنز العمال، ج ۶، ص ۱۵۶، حیدرآباد.
  14. علامه مناوى، شرح جامع الصغیر، ص ۲۴۸٫
  15. علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۵۴۲، بیروت.
  16. علامه اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۲۷٫
  17. الوصول، ص ۵۷٫                   
  18. آیت اللّه‏ امین، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۵۵، بیروت.
  19. طالع الانوار، ص ۸۶٫
  20. آیت اللّه‏ العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۶، ص ۳۹۵٫
  21. آیت اللّه‏ سیدمرتضى حسینى فیروزآبادى، فضائل الخمسه، ج ۲، ص ۲۲۸، بیروت.
  22. آیت اللّه‏ شهید اسلامى، ماذا تقضون؟، ص ۱۵۹٫

منابع پیشین از شماره ۱۵ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.

[۲۶].  1. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۱۲۸ و ۲۵۰، اسلامبول و ج ۱، ص ۱۲۸، بیروت.

  1. شافعى همدانى، موده القربى، ص ۵۷٫
  2. شیخ الاسلام جوینى، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۱۷۸، بیروت.
  3. خطیب بغدادى، تاریخ، ج ۱۳، ص ۱۸۷، بیروت.
  4. علامه سیوطى، لئالى المصنوعه، ج ۱، ص ۲۱۳٫
  5. متقى هندى، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۱۳، بیروت.
  6. علامه امر تسرى، ارجح المطالب، ص ۶۲۴٫
  7. علامه کشفى ترمذى، مناقب المرتضویه، ص ۲۰۲٫
  8. علامه بدخشى، تحفه المحبین، ص ۱۸۹٫
  9. ابن‏عساکر، تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۱۷۰، بیروت.
  10. علامه خوارزمى، مناقب، ص ۵۷٫
  11. عبدالرحمان شرقاوى، الامام علىّ‏بن‏ابى‏طالب۷، ص ۱۵٫
  12. علامه ابن‏اثیر، اسد الغابه، ج ۵، ص ۲۸۷٫
  13. علامه هیثمى، مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۲۳۶٫
  14. طبرسى، مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۳۴، بیروت.
  15. سید شرف الدین على حسین، تأویل الآیات الظاهره، ج ۱، ص ۱۹۲٫
  16. آیت اللّه‏ العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۵، ص ۷۲٫
  17. آیت اللّه‏ سیدمرتضى حسینى فیروزآبادى، فضائل الخمسه، ج ۲، ص ۳۵۹٫
  18. علامه حلى، نهج الحق، ص ۲۲۴٫
  19. شیخ حرّ عاملى، اثبات الهداه، ج ۲، ص ۵۱۳٫
  20. سیدبن‏طاووس، طرائف، ص ۱۰۱٫
  21. ابى‏جعفر طبرى، بشاره المصطفى۹، ص ۱۷۸٫
  22. علامه اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۹۲٫
  23. آیت اللّه‏ العظمى سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۱، ص ۳۰۳ و ج ۲، صص ۴۷۵ و ۴۷۹٫
  24. آیت الله سید صادق حسینى شیرازى، علىّ فى القرآن، ص ۱۴۱، بیروت.
  25. آیت اللّه‏ سید حسن شیرازى، کلمه الرسول الاعظم، ص ۷۵٫
  26. ابن‏بابویه رازى، الاربعون حدیثا، ص ۶۰٫
  27. علامه عاملى، الصراط المستقیم، ج ۱، ص ۲۷۴٫
  28. علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۵۴۰، بیروت.
  29. دکتر زاهد، احادیث نبوى، ص ۳۷، پاکستان.
  30. میرزا خلیل رازى، تحفه الامامیه.
  31. ابن‏شهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۲۰۳٫
  32. مقدس اردبیلى، حدیقه الشیعه، ص ۱۵۷٫
  33. سید محمد ابراهیم موحد، الامام علىّ فى الاحادیث النبویّه، ص ۱۳۰، بیروت.
  34. علامه حلى، کشف الیقین، ص ۲۳۴٫
  35. علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى، امام‏شناسى، ج ۱، ص ۲۲۶٫

 منابع پیشین از شماره ۱۴ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.

[۲۷].  1. حافظ حسکانى، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۳۱، بیروت.  

  1. علامه فضل اللّه‏ رشیدیه، تتمه الأسوله، ص ۱۱۰٫
  2. شیخ حرّ عاملى، جواهر السّنیه، ص ۲۰۸٫
  3. آیت اللّه‏ العظمى سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۳، ص ۶۴، بیروت.
  4. علامه مجلسى، روضه المتقین، ج ۱۳، ص ۲۱۲٫
  5. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۵٫
  6. آیت اللّه‏ العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۷، ص ۱۲۳ و ج ۱۴، ص ۵۲۲، قم.
  7. علامه حویزى، تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۳۹٫
  8. علامه امینى، الغدیر.
  9. حجه الاسلام رحمانى همدانى، الامام علىّ‏بن‏ابى‏طالب.
  10. علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۳، بیروت.
  11. صابرى یزدى، الحکم الزاهره، ج ۱، ص ۸۸٫     
  12. شیخ صدوق، امالى، ص ۱۹۵٫
  13. سبزوارى، جامع الاخبار، ص ۵۲٫
  14. شیخ صدوق، معانى الاخبار، ج ۲، ص ۳۶۸٫
  15. آیت اللّه‏ سید احمد مستنبط، القطره، ج ۱، ص ۲۳۲٫
  16. محمدباقر دهدشتى بهبهانى، الدمعه الساکبه، ج ۲، ۱۰۲٫
  17. شیخ طوسى، امالى، ج ۱، ص ۳۶۳٫
  18. محدث قمى، سفینه البحار، ج ۸، ص ۶۰۲٫
  19. امام رضا۷ ، مسند، ج ۱، ص ۱۱۴٫
  20. تأویل الآیات، ج ۱، ص ۹۳٫

منابع شماره ۱ و ۲ به کتب اهل سنت و سایر منابع به کتب اهل تشیع مربوط مى‏شود.

[۲۸].  1. علامه ابن‏حسنویه، درّ بحرالمناقب، ص ۱۲۵٫

  1. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۱۲۱ و ۲۴۱، اسلامبول و ج ۱، ص ۱۲۱ و ج ۲، ص ۶۵، بیروت.
  2. علامه خوارزمى، مناقب، صص ۱۸ و ۲۳۵٫
  3. علامه ابن‏حجر عسقلانى، لسان المیزان، ج ۵، ص ۶۲، حیدرآباد.
  4. علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۲۵۲٫
  5. علامه شبلنجى، نور الابصار، ص ۷۲ و ۸۰، بیروت.
  6. محب الدین طبرى، ریاض النضره، ج ۲، ص ۲۱۳٫
  7. حاکم نیشابورى، مستدرک، ج ۳، ص ۱۰۸، بیروت.
  8. شیخ الاسلام جوینى، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۱۶، بیروت.
  9. علامه ابن‏حجر مکى، صواعق المحرقه، ص ۷۲، پاکستان.
  10. شافعى همدانى، سبعین، ص ۵۲۱، پاکستان.
  11. علامه امر تسرى، ارجح المطالب، ص ۱۱٫
  12. حافظ ابن‏عبدالبرّ اندلسى، استیعاب، ج ۲، ص ۴۶۶٫
  13. علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۱۲۳٫
  14. آیت اللّه‏ العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۴، ص ۹۴ و ج ۶، ص ۱۰۴٫

منابع پیشین از شماره ۱۴ ـ ۱ به کتب اهل سنت و منبع آخر به کتب اهل تشیع مربوط مى‏شود.

[۲۹].  1. علامه خوارزمى، مناقب، ص ۱۸٫        

  1. علامه ابن‏حجر عسقلانى، لسان المیزان، ج ۵، ص ۶۲، حیدرآباد.
  2. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۲۴۱، اسلامبول و ج ۱، ص ۱۳۱ و ج ۲، ص ۶۵، بیروت.
  3. علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۲۵۲٫
  4. علامه شبلنجى، نور الابصار، ص ۷۲ و ۸۰، بیروت.
  5. محب الدین طبرى، ریاض النضره، ج ۲، ص ۲۱۳٫
  6. حاکم نیشابورى، مستدرک، ج ۳، ص ۱۰۸، بیروت.
  7. علامه ابن‏حجر مکى، صواعق المحرقه، ص ۷۲، مصر.
  8. شافعى همدانى، سبعین، ص ۵۲۱، پاکستان.
  9. شیخ الاسلام جوینى، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۱۶، بیروت.
  10. علامه امر تسرى، ارجح المطالب، ص ۱۱٫
  11. علامه ذهبى، میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۴۶۷٫
  12. حافظ ابن‏عبدالبر اندلسى، الاستیعاب، ج ۲، ص ۴۶۶٫
  13. علامه حلى، نهج الحق، ص ۲۳۱٫
  14. علامه حلى، کشف الحق، ج ۱، ص ۱۰۸٫
  15. علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۴۹۲، بیروت.
  16. علامه بحرانى، حلیه الابرار، ج ۱، ص ۲۸۹، بیروت.
  17. علامه مظفر، دلائل الصدق، ج ۲، ص ۴۹۷٫
  18. کمال الایمان، ص ۳۳٫
  19. علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱۹۷ و ج ۴۰، ص ۴۹، بیروت.
  20. آیت اللّه‏ العظمى سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۲، ص ۳۴۱، بیروت.
  21. نجم الدین عسکرى، علىّ والوصیه، صص ۲۲۴ و ۲۷۶٫
  22. حجت الاسلام داود الهامى؛، ترجمه طرائف سیدبن‏طاووس، ص ۵۹٫
  23. آیت اللّه‏ طیّب، کلم الطیّب، ص ۵۰۲٫
  24. آیت اللّه‏ سید احمد مستنبط، القطره، ج ۲، ص ۱۳۹٫
  25. صحیفه الابرار، ص ۲۵۱٫
  26. علامه عاملى، الصراط المستقیم، ج ۱، ص ۱۵۳٫
  27. آیت اللّه‏ العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۴، ص ۳۹۰ و ج ۱۵، ص ۶۱۰٫
  28. علامه کراچکى، کنز الفوائد، ص ۱۲۹٫
  29. میرزا خلیل رازى، صحیفه الامامیه، ص ۲۹۷٫
  30. حجت الاسلام احسانبخش، آثار الصادقین، ج ۱، ص ۲۴۷٫

منابع پیشین از شماره ۱۳ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.

[۳۰]. امام خمینى۱، صحیفه نور.

[۳۱]. مائده / ۳٫

منبع: برگرفته از کتاب شیعیان عربستان؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

http://shiastudies.com/fa

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.