نقدى بر یک مکتب عرفانى نوظهور
نیاز معنوی انسان امروز بازار گرمی برای مروجان و مدعیان مرام های معنوی و مکاتب عرفانی ایجاد کرده است. یکی از مشاهیر این عرصه لی هینگجی بنیان گذار روشی نوظهور به نام فالون دافا است، که با تبلیغات وسیع و حمایتهای بین المللی، در حال گسترش در جهان است. این مکتب با شعار راستی، دوستی و بردباری (جِن، شَن و رِن) تزکیه همزمان جسم و ذهن را آموزش می دهد.
با تزکیه هم زمان جسم و ذهن می توان نیروی عظیمی را در خود جریان داد که تمام مسیرهای انرژی را یک باره گشوده و بدن را به بدن بودا و پاکیزه از بیماری و ضعف و پیری می -سازد. این انرژی عظیمی که انسان را به فراسوی تناسخ و مرگها و تولدهای متوالی می برد و او را به بودا تبدیل می کند.لی هنگجی می کوشد با ناقص یا نادرست اعلام کردن همه روشهای دیگر خود را منجی بشر و روش خود را کاملتر از سنتهای کهن و روشهای نوپدید معنوی معرفی کند. او می گوید: «تا امروز تنها کسی هستم که به طور واقعی چی گونگ(۱) در سطوح بالا را به طور عمومی منتقل می کنم، فرد دیگری وجود ندارد».(2) البته او با تلفیق بودیسم و تائوئیسم فالون دافا را شکل داده و برای آشنایی و بررسی اندیشه هایش بهتر است نگاهی اجمالی به این دو سنت معنوی شرقی داشته باشیم.
مبانی تائوئیستی
کسی که با رویکردی معنوی به جهان می نگرد اولین چیزی که چشم و دلش را پر می کند، نیرویی در جریان و تحولپذیری یا تحول آفرینی است که شب و روز و روییدن و خشکیدن و فصول رنگارنگ و گوناگون و سایر مظاهر متغیر طبیعت را رقم می زند. و عظمت طبیعت بازیچه نیروی غالب اوست. فوتسی، لائوتسه، چانگ تزو و حکیمانی که تائوئیسم را یافته و پرورانده اند این حقایق عینی را در کانون توجه خویش قرار داده و با رویکردی معنوی به زندگی کوشیدند تا تفسیر و تبیینی از این نیروی تکاپوگر ارائه دهند.اصول جهان بینی تائوئیسم را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:۱٫ جهان باشعور و منظم است.۲٫ تضاد اساس ساختار طبیعت است. (یین و یانگ)۳٫ جمع دو اصل قبلی نظریه تائوست که به معنای بستر رود است و مفهوم قانون ثابت، تغییر یا روش مقرر حرکت موجود است.۱٫۳٫ این قانون ازلی و ابدی است.۲٫۳٫ قبل از پدید آمدن طبیعت و جهان بالقوه بوده و با پیدایش آن ظهور کرده است.۳٫۳٫ این روش در اوج کمال و اتقان است.۴٫۳٫ اگر خطاکاران و شیاطین نبودند این حرکت با سرعت پیش می رفت و سعادت می آورد. مثل زمان «یائو» و «شون» که روش تائو را کشف کرده و براساس آن حکومت کردند.( ۳) آنها معتقدند که همه جهان زنده و پر از نیروهای روحانی است و سعی می کنند که با این ارواح یا نیروهای با شعور ارتباط برقرار کرده، از نیروی آنها استفاده کنند. بدین جهت از آفتاب و ماه و پنج سیاره و ستاره ها و باد و درختان و کوهها و رودها و… در معابدشان تجلیل نموده، راهی برای اتحاد و با آنها و بکارگیریشان در زندگی پیدا کنند.البته این نیروها به خیر و شر تقسیم می شود، نیروهای خیر از روح نیکان و نیروهای شر از ارواح پلید پدید می آید. «شن» روح نیکان و «کوی» روح بدان است که در طبیعت همواره یکی پس از دیگری غلبه میکنند و همواره در حال تبدیل یا باز گشت هستند. زیرا مظهر تائو یعنی دگرگون شونده و جاری در جهان هستند.اگر چه در مکتب تائو فوتسی اولین متفکر است اما اولین تدوین کننده و بنیانگذار تائوئیسم لائوتسه یا لائوتزو است و پس از او چانگ تزو که به تامل در آراء لائوتزو پرداخت. لائوتزو کتابی دارد به نام تائوته چینگ (Tao Te ching)به معنای تائو و خاصیت آن. که در این کتاب به معرفی نیروی تائو و جریان آن در طبیعت، زندگی و سراسر هستیمی پردازد. این کتاب مختصر امروزه به زبانهای متعددی در دنیا ترجمه شده و یکی از منابع میراث معنوی بشر قلمداد می شود.
تائو بنیان هستی
تائوته چینگ با این جمله آغاز می شود: «تائویی که بتوان آن را بر زبان آورد تائوی جاودان نخواهد بود. نامی که بتوان آن را ذکر کرد نامی ماندگار نخواهد بود».(4) این آغاز نشان می دهد که تائو حقیقتی مطلق است که در همه چیز حضور دارد و به هیچ شکل و شیئی محدود نمی شود. بلکه تمام اشیا جلوه های تائو هستند و نمی توان آن را به یک نام خوانند، بلکه هر نامی تنها به بخشی از آن حقیقت اشاره کرده و نمی تواند همه حقیقت او را باز گوید. تمام هستی که به صورت طبیعت و جهان پدیدار شده نیرویی جاری است و یک نیروست که به ده هزار چهره نمایان گردیده است. همه هستی از تائو بوجود آمده و تائو در همه جا حاضر است. بعد از پیدایش پدیده های گوناگون تائو دوباره نیروی خود را به خویش بازگردانده و به صورتی دیگر، ضد صورت پیشین می نماید. زیرا مطلق است و همه چیز را دربر دارد. در واقع ایجاد اشیاء از عدم، بقای آنها و بازگشت شان به عدم کار تائو و در گرو این نیرو است. «همه چیز به عالم وجود می آید و سپس می بینیم که به دنیای عدم باز میگردد. بنگر به چیزهایی که رشد و نمو کرده می – بالند. همه دیگر بار به اصل خود باز می گردند. این بازگشت مشیت تائوست».(5)بنابراین همه جهان با تائو هماهنگ و با آن در حرکت است. به بیان لاوتزو «… این چهار قدرت بزرگ هستی است. انسان از زمین پیروی می کند. زمین از جهان پیروی می کند. جهان از تائو پیروی می کند. تائو از خود پیروی می کند».(6) چوجای و وینبرگ جای این چند جمله را طرح کلی سیستم لائوتزو می دانند.( ۷)
تضاد و بازگشت
رابطه امور متضاد از قانون بازگشت (فن یا فنون) پیروی می کند و چانگ تزو تبدیل این روند را با قانون تبدیل (هوا) بیان می نماید. راه طبیعت یا تائو همواره از چیزی به متضاد آن تغییر می یابد و از آن امر متضاد به صور متضاد دیگری سیر خود را ادامه می دهد. «بازگشت، حرکت تائوست».(8) به تعبیر چوجای و وینبرگ جای «اگر حرکتی به نهایت تکاملش برسد، لزوما بازگشت دارد.» لائوتزو این قانون تغییر ناپذیر طبیعت را چانگ یا «طبیعی بودن» نامید.(۹) اما توشیه کوایزوتسو می نویسد: «این قاعده حرکت (تونگ) وجودی یا جنبه پویای حقیقت است».(10)نیروی طبیعت از آن رو که نیروست همواره در تکاپو و تحرک است پس آرام نمی گیرد و چون نیروی کامل و مطلق است حرکتش کاملترین حرکت است و از یک چیز تا نهایت امکان فاصله می – گیرد که دوباره به سوی آن بازگردد. این حرکت از یک چیز به ضد آن و بازگشت مجدد به سوی چیزی شبیه آن است. این قاعده جریان نیروی تائوست.
ته بهره اشیاء از تائو:
«تائو در دل همه چیز نهان است..».( 11) و آن بخش از تائو که به صورت یک شیء درآمده و در آن پنهان شده یا به صورت آن چیز آشکار گشته «ته» نام دارد. لائوتزو اسم کتاب خود را تائو ته چینگ گذاشته است. کلمه «ته»(Te) قبل از او توسط کنفوسیوس به معنای فضیلت استفاده شده بود. اما لائوتزو سهم و بهره اشیاء از تائو را «ته» نامید.اگر اشیاء را منحل در وحدت تائو بدانیم، چه در مرحله تمایز گذاری و چه در مرحله عدم تمایز و یکسانی از آن حقیقت یگانه بهره ای دارند. «تائو آن است که همه چیز از او هستی می یابد. اما در این فرایند هستی یافتن هر چیز منفردی بهره ای از تائوی جهان می یابد و این بهره را ته ] یا، یافت [می خوانند. پس ته مفهومی است رساننده حالت طبیعی چیزهاست. از این رو «ته» هر چیز آن است که آن چیز ]از آن [به طور طبیعی «هست». تائو عنصر نهایی زندگی است و انسان باید بخواهد که در سازگاری با آن بزید»(12)ارتباط با تائو و شناخت آن از طریق «ته» صورت می گیرد. اگر کسی بخواهد به تائو برسد و آن را درک کند باید ابتدا «ته» خود را دریابد. در مواردی از «تائوته چینگ» عنوانی دیگر برای «ته» به کار رفته و آن عبارت است از فرزند، یعنی فرزند تائو در درون همه ما هست یا همه ما در حقیقت فرزند تائو هستیم.
بی کنشی
اگر کسی وابستگی ها را کنار بگذارد، به ادراک برتر رسیده، «ته» را در خود می یابد و به کمک آن نیرو می تواند در تائو محو شود و از نیروی جهانی بهره برد، می تواند به فراسوی تضادها سیر کند و اصل بازگشت را در همه جا مشاهده نماید. در حالی که شاهد وحدت جوهری جهان است. اما مهم این است که انعطاف، نرمی، بیکنشی، و به عبارت دیگر ناتوانی و هیچ بودن را که مایه اصلی زندگی است در یابد. و خود را رها سازد. وینبرگ و چوجای درباره لائوتزو می نویسند: «او نه تنها هنر بیکنشی بلکه نبودن را می آموزد».(13)در تائوتهچینگ آمده است «گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون می آورند نرم و انعطاف پذیرند و به هنگام مرگ خشک و شکننده. پس هر که سخت و خشک است. مرگش نزدیک شده و هر که نرم و انعطاف پذیر، سرشار از زندگی است».(14)«… هیچ چیز در جهان چون آب نرم و انعطاف پذیر نیست با این حال برای حل کردن آنچه سخت است چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد. نرمی بر سختی غلبه می کند و لطافت بر خشونت».(15)در جای دیگر از آن کتاب آمده «ناتوانی راه تائوست».(16)«بیعملی را بیازمایید و هر چیز در جای خود قرار خواهد گرفت».(17)وقتی انسان خود را در معرض ادراکات حسی و تصورات متکثر عقلی و تعلقات بیپایان قلبی قرار می دهد، در واقع دریچه های وجودی خود را به روی امور گذرای اشیایی ناپایدار گشوده و در نتیجه همه نیروی خود را از دست خواهد داد. وقتی انسان با کثرت درگیر می شود، ارزشگذاری کرده، به چیزهایی وابسته شده و از برخی چیزها آزرده و متنفر می شود. بدینسان از حقیقت یکتا و کلی تائو فاصله می گیرد. در نتیجه هیچ نیرویی به دست نخواهد آورد. هم از این رو لائوتزو توصیه می کند که: «نوافذ را مسدود کن، درها را ببند (یعنی اعضای حسی و حرکتی معمولی گریز از مرکز ضمیر را متوقف کن.) در طول زندگی فرسوده نخواهی شد. اگر برعکس تو دریچه ها را کاملا باز و رها کردی و فعالیت آنها را تا نهایت زندگی خود افزودی نجات نخواهی یافت».(18)تسوچئی وضعیتی است که فرد ضمیر خود را در حرکتی مدام زیر تاثیر موثرات بیشمار می یابد. انسان عادی خود را در مرکز وجود خود میپندارد. در میان ده هزار چیز دیگر که در تضاد اند، بنابراین در سدد حفظ خود و منافعش برآمده، پر از تصورات ذهنی و جزئی متمایز همرابا وابستگی و واکنشهای عاطفی و هیجانی و رفتار حساب شده عقلانی و غیر خنثا می شود. تداوم این وضعیت او را سخت و نفوذ ناپذیر کرده، هنگامی که به نهایت سرسختی برسد میان امور و اشیاء مختلف تمایز می گذارد. سرسختی وقتی است که انسان در خواسته ها و ادراکات خود محدود شده و از تائو دور می شود. و در این محدودیت خود را مرکز وجود خود می داند.اما در وضعیت تسوونگ در شرح حال یکی از اساتید تائو آمده که می گوید: «من اینک خودم را از دست دادم»(19) در این حال با از دست دادن خود تائو در مرکز وجود شخص قرار می گیرد و او منبع قدرت در جهان شده، همه چیز را از درون می بیند و می یابد.«لین آی» در شرح این عبارت گوید: «تا آنجا که نفس باشد اشیاء هم هستند. ولی هنگامی که من نفس خود را فاقد شدم، دیگر من نمی ماند و چون من وجود ندارد مخاطباتی (اشیاء) هم برای من نمی مانند».(20)چانگ تزو وضعیتی شبیه به مدیتیشنهای رایج را توصیف کرده، آن را نشستن در عزلت (تسوونگ) می نامد. به این شکل که فعالیت بدن کاهش یافته، ادراکات حسی به حداقل برسد و آرامش ذهن و جسم را در برگیرد.( ۲۱) در تائوته چینگ انسان فرزانه کسی است که همه دغدغه های ذهنی را رهاکرده، احساسات و هیجاناتش را به حالت تعلیق درآورده، رفتارش را به نیروی کنشساز طبیعت درونش سپرده است. لائوتزو می نویسد: «غرزانه تسلیم آن چیزی است که لحظه حال برای او به ارمغان می آورد. او می داند که بالاخره خواهد مرد. و به هیچ چیز وابستگی ندارد. توهمی در ذهنش وجود ندارد و مقاومتی در بدنش نیست او درباره عملش فکر نمی کند. اعمال او از مرکز وجودش جاریمی شوند. به گذشته اش نچسبیده، پس هر لحظه برای مرگ آماده است. همانطور که دیگران پس از یک روزگاری سخت برای خواب آماده اند».(22)برای رسیدن به حالت تسوونگ باید به شو (تهی بودن) رسید. این حالتی است که انسان حقیقی هم ذهن و هم روح خود را از همه چیز خالی کند و آمادهی درک حضور تائو شود. این توفیق با چای حاصل می شود. برای اصطلاح «چای» می توان معادل روزه داری یا مراقبت را برابر نهاد. چانگ تزو «چای» را چنین تعریف می کند: «تمام فعالیت ضمیر را به نقطه وحدت برسان با گوشهایت نشنو، بلکه با روح (چئی) بشنو گوش محصور به شنیدن است. (یعنی هر حسی تنها اشیاء مرتبط به خود را به گونه ای فیزیکی ادراک می کند. ضمیر مقید است (به شکل مفاهیم) که همتای موضوعات خارجی هستند. با این حال روح تهی است و بیحد و حصر به تبدیل یافتن ادامه می دهد و این مطابق با تبدیل (: هوآ) اشیاء آن گونه که می آیند و مقصود من از روزه داری ضمیر، ضمیر را تهی کردن است».(23)«چئینگ شو آن یینگ» آنچه را که تزو می کوشد آموزش دهد، در عباراتی خلاصه کرده و اظهار می دارد: «کلمه انسجام (هو) اشاره به این مطلب است که چون ما متعلقات معرفت خود را وحدت می بخشیم و همه اشیاء را در هم می ریزیم، ضمیرهای ما در آن هنگام متمتع از آرامش کامل شده و دیگر با آنچه چشمان و گوشهایمان می پذیرد مشوش نمی گردد».()24
پی نوشت :
۱٫ چی: انرژی حیات و گونگ انرژی تزکیه است. چی گونگ نام روش هایی است که با تمرین های بدنی در سدد کسب انرژی معنوی و فوق العاده هستند.۲ شوآن فالون ص .۱۱۸۳ . جان ناس، ص ۳۲۷ و ۳۲۸۴ . تائو تِ چینگ، برگردان: فرشید قهرمانی تهران: انتشارات مثلث. چاپ دوم ۱۳۸۵٫ ص.۱۵ . تاریخ جامع ادیان، ص ۳۴۷۶ . تائوتهچینگ ص.۲۵۷ . تاریخ فلسفه چین، ص ۱۱۱۸ . تاریخ فلسفه چین، ص ۱۱۷۹ . همان، ص ۱۱۷۱۰ . توشیه کوایزوتسو صوفیسم و تائوئیسم – محمد جواد گوهری انتشارات روزنه – چاپ اول ۱۳۷۸ – ص ۳۴۷۱۱ تائوته چینگ ص.۳۴۱۲ . تاریخ فلسفه چین، ص ۱۱۴۱۳ . تاریخ فلسفه چین، ص ۱۲۰۱۴ تائوته چینگ ص.۷۶۱۵ همان ص .۷۸۱۶ . تاریخ فلسفه چین، ص ۱۲۱۱۷ تائو ته چینگ ص.۳۱۸ . صوفیسم و تائوئیسم – ص ۳۵۷۱۹ . همان، ص ۳۶۰۲۰ . همان، ص ۳۷۳۲۱ . همان ، ص ۳۶۰۲۲ تائوته چینگ ص.۵۰۲۳ . صوفیسم و تائوئیسم ص ۳۶۴۲۴ . همان، ص ۳۹۰
منبع:http://www.pegahhowzeh.com