لا یوم کیومک یا ابا عبد الله«علیه السلام»
اى ابا عبد الله!هیچ روزى همچون روز تو(عاشورا)نیست.مضمون سخنى اززین العابدین«ع»است.روزى امام سجاد«ع»به پسر عباس«ع»نگاه کرد و گریست.یاد ازروز احد کرد که حمزه در آن کشته شد،سپس یاد از موته کرد که جعفر بن ابى طالب آنجا بهشهادت رسید. سپس فرمود:«لا یوم کیوم الحسین،ازدلف الیه ثلاثون الف رجل یزعمونانهم من هذه الامه کل یتقرب الى الله عز و جل بدمه و هو بالله یذکرهم فلا یتعظون حتىقتلوه بغیا و ظلما و عدوانا…»،[۱] هیچ روزى چون روز حسین«ع»نیست،که سى هزار نفربر ضد او گرد آمدند که همه خود را از این امت مىپنداشتند و همه با ریختن خون او بهخدا تقرب مىجستند.او آنان را به یاد خدا مىانداخت،اما آنان پند نمىگرفتند،تا آنکه اورا از روى ستم و تجاوز و دشمنى کشتند.خداوند،«عباس»را رحمت کند که ایثار کرد وامتحان داد و جان خویش را فداى برادرش کرد…»[2] امام حسن مجتبى و امیر المؤمنین«ع»نیز خطاب به سید الشهدا«ع»فرمودهاند:«لا یوم کیومک یا ابا عبد الله»[3] گر چه همه شهادتهاو مصیبتهاى اهل بیت پیامبر،سنگین و اندوهبار است،اما آنچه در کربلا گذشت، بالاترینداغ و سوگ بود و هیچ حادثهاى به دلخراشى عاشورا و هیچ امامى و شهیدى به مظلومیتابا عبد الله«ع»و فرزندان او نیست.این است که از جمله فوق،بعنوان تسلاى خاطرداغدیدگان هم استفاده مىشود و این توصیه ائمه است که هر گاه مصیبتى براى شما پیشآمد،از عاشورا و مصائب اهل بیت«ع»یاد کنید،تا تحمل داغ بر شما آسان شود.مرثیهخوانان نیز،هر گاه از هر امامى روضه بخوانند،یا از هر مصیبت جانگدازى یاد کنند،در پایان با نقل جمله بالا،گریز به کربلا مىزنند،که بالاترین سوگهاست و بحق،با توجه بهمصائب اهل بیت در کربلا،هر غم و مصیبتى کوچک و قابل تحمل مىشود.
*********لعبت هاشم بالملکاز جمله سخنانى است که نشان دهنده کفر باطنى و کینه یزید نسبت به پیامبر«ص»است.اشعارى است که پس از شهادت حسین«ع»،هنگامى که عترت او را به اسارت بهشام آورده بودند،یزید با غرور و سرمستى خواند و آرزو کرد کاش نیاکانش که در جنگبدر کشته شدند،زنده بودند و خونخواهى و انتقام یزید را مىبیند(لیت اشیاخى ببدرشهدوا…)تا آنجا که به انکار وحى و رسالت پرداخته و مىگوید:لعبت هاشم بالملک فلاخبر جاء و لا وحى نزل[۴]هاشمیان با حکومت بازى مىکردند،نه خبرى(از آسمان غیب)آمده و نه وحى نازلشده است.اصل شعر از«ابن زبعرى»است،ولى خواندن آن توسط یزید در چنانموقعیتى،هم عقیده بودنش را با مضمون آن نشان مىدهد،در پى زمزمه کردن این اشعارکفرآمیز بود که زینب«ع»خطبه خویش را با آیه«ثم کان عاقبه الذین اساءوا السواى انکذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤن»[5] آغاز کرد(سرانجام بدکاران،آن شد که آیات الهىرا تکذیب و مسخره کردند!)و نیز در ادامه،آیه«و لا تحسبن الذین کفروا انما نملى لهم…»[6]را خواند(کافران مپندارند که اگر به آنان مهلت مىدهیم،برایشان خوب است،بلکهگناهانشان افزوده مىشود و براى آنان عذاب خوارکنندهاى است)و سراسر خطابه آنبانو،اثبات خروج یزید از حریم اسلام و بىاعتقادى او به دین و اثبات کفر و فسق او درملا عام و حضور همگان است.در واقع،حادثه کربلا،کفر پنهان امویان را آشکار و چهرهواقعى آنان را براى مردم و تاریخ، روشن ساخت و این از ثمرات مهم عاشورا بود.
*********لعنت بر یزیداز سنتهاى شیعى،فرستادن درود و سلام بر حسین«ع»و لعنت بر قاتلان او هنگام آبنوشیدن است.لعن به معناى طرد از رحمت و دور کردن است.عرب،هر گاه کسى تمردمىکرد،او را از خود طرد مىکردند تا گناهان او دامنگیرشان نشود.[۷]امام صادق علیه السلام،به نقل داود رقى،آب خواست و نوشید و چشمانش اشگبارشد،سپس فرمود:لعنتخدا بر قاتل حسین، هرگز بندهاى نیست که آب بنوشد و حسینرا یاد کند و قاتل او را لعنت کند،مگر آنکه خداوند،براى او صد هزار حسنه مىنویسد وصد هزار سیئه از او محو مىکند…:«ما من عبد شرب الماء فذکر الحسین و لعن قاتله الا کتبالله له مائه الف حسنه و حط عنه ماه الف سیئه… »[8] و این،جزء فرهنگ عاشورایى مردمشده است و بر سقاخانهها مىنویسند:«آبى بنوش و لعنتحق بر یزید کن».لعنت بر یزیدو ابن زیاد و شمر و دیگر عاملان و مباشران و زمینهسازان حادثه عاشورا و قتل امامحسین«ع»در زیارتنامههاى متعددى از جمله در زیارت عاشورا و وارث آمده است:«اللهم العن یزید خامسا و العن عبید الله بن زیاد و ابن مرجانه و عمر بن سعد و شمرا و آلابى سفیان و آل زیاد و آل مروان الى یوم القیامه».[9]
*********لعنت و برائتاسلام،دین تولى و تبرى است،در کنار محبت و دوستى با خاندان پیامبر و مودتنسبت به آنان و سلام و درود،در زیارتنامهها نسبت به اولیاء خدا،عنصر برائت و بیزارى ونفرت و نفرین نسبت به ظالمان و دشمنان حق است.بىتفاوت نبودن در برابر جنایتکارانو همسویى با رسول خدا،ایجاب مىکند که یک شیعه عاشورایى نسبت به ستمگران،بغض و عداوت و تبرى داشته باشد و کسانى را که قرآن لعن کرده است،مورد لعن قراردهد.لعن،نشان اوج تنفر و انزجار از چهرههاى ملعون است.در لعنتها و برائتهایى که در زیارتنامه شهدا و ائمه آمده،با بیان زشتیها،فسادها،تحریفها، ستمها،گردنکشیها،صفآرایى در مقابل جناح حق،نپذیرفتن طاعت ائمه ومخالفت با رهبران الهى آمیخته است و لعن آنان،طرد نمایندگان این خط در همیشه و همهجاى تاریخ است.در حادثه کربلا،کسانى در قتل دست داشتند،کسانى هم راضیان،ساکتان، هتکحرمتکنندگان،زمینهسازان،فرمانبرداران بودهاند و همه ملعون و مطرودند،و نیز آنان کهحسین بن على«ع»را خوار کردند و ندایش را شنیدند و پاسخ ندادند.در فراز دیگرى پایهگذاران ظلم به اهل بیت،کنار زنندگان اهل بیت از جایگاه اصلىشان،قاتلان اهل بیت، زمینهسازان آن قتل،پیروان و هواداران قاتلان،لعنتشدهاند:«اسرجت،الجمت،تهیات…»در زیارتى،لعن بر ظالمین آل محمد،لعن بر ارواحشان،دیارشان و قبورشانشده است:«و العن ارواحهم و دیارهم و قبورهم».(زیارت عاشوراى غیر معروفه،مفاتیح الجنان)موالات با حسین و برائت از ظالمان به او،پایه تقرب به خدا و رسول و امیر المؤمنین وفاطمه و حسن و حسین«علیهم السلام»است:«یا ابا عبد الله!انى اتقرب الى الله و الىرسوله و الى امیر المؤمنین و الى فاطمه و الى الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائه ممن اسساساس ذلک…».[10]
*********لهفانستمدیده،مضطر دادخواه،اندوهگین،ملهوف.[۱۱] لهفان از القاب سید الشهدا«ع»استکه در حدیث امام باقر«ع»آمده است:«ان الحسین صاحب کربلا قتل…لهفانا»[12]
*********لهوف«اللهوف على قتلى الطفوف»،به معناى آه و ناله بر کشتگان کربلا،نام کتاب مقتلىاست در باره شهداى کربلا که از تالیفات مشهور سید بن طاووس،على بن موسى بنمحمد بن طاووس(۵۸۹-۶۶۴ ه)مىباشد.این کتاب به فارسى نیز ترجمه شده است،بهنام«آهى سوزان بر مزار شهیدان»از سید احمد فهرى.
*********ماتمماتم به معناى عزادارى و مصیبت و عزاست.اصل آن به معناى محلتجمع زنان و مردان در غم و شادى است،[۱۳] اما به مراسمى هم که در سوگوارى امامحسین«ع»برگزار مىشود،مىگویند.به محل عزادارى،عزاخانه،ماتم سرا و ماتمکده همگفته مىشود.به برگزار کردن آیین سوگوارى،ماتم گرفتن و به ماتم نشستن مىگویند.درآداب اسلامى،اقامه عزا براى متوفى و رسیدگى به بازماندگان و تغذیه داغدیدگان آمدهاست.[۱۴] درباره سید الشهدا«ع»روایات بسیارى آمده است که براى آن حضرت در ملکوتاعلا ماتمها برگزار شد.در زیارت مىخوانیم:«و اقیمت علیک المآتم فى اعلى علیین».[15]اسیران اهل بیت«ع»چون به شام برده شدند و وارد دربار یزید گشتند،خاندان اموى همبراى شهداى کربلا ماتم بر پا کردند.[۱۶] ام سلمه نیز،پس از خبر یافتن از شهادت امامحسین«ع»توسط آن شیشه پر از خاک که به خون تبدیل شده بود،آن روز را روز ماتم ونوحه بر حسین«ع»قرار داد.[۱۷] به روایت امام صادق«ع»،پس از شهادت ابا عبد الله،همسر اوماتم براى او بر پا داشت و از مادهاى براى اشکبار شدن چشمانش استفاده مىکرد.[۶]عظیمترین ماتم تاریخ،همان حادثه جانگداز کربلاست که هرگز از شور و سوز آن کاستهنمىشود.به قول محتشم:باز این چه شورش است که در خلق عالم استباز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم استایام عاشورا براى شیعه،فصل گریستن و به عزاى حسینى نشستن است و این سنتدینى مایه بقاى یاد حماسهسازان عاشورا گشته است.عاشورا براى پیروان اهل بیت،روزغم و اندوه و براى جفا کاران مخالف عترت،روز شادى بوده است.سرزمین شام و عراقدر این زمینه دو روش مخالف هم داشته است،سید رضى در یکى از اشعارش ازسوگواریهاى سرزمین عراق یاد مىکند که شامیان،همانها را روز عید و جشن مىدانستند:کانت ماتم بالعراق تعدهاامویه بالشام من اعیادها[۱۸]حضرت سجاد«ع»نیز در شعرى از سختیهاى روزگارشان پس از عاشورا و محنتهاىجانکاه آن روزگار سخن مىگوید،از جمله مىفرماید:یفرح هذا الورى بعیدهمو نحن اعیادنا ماتمنا[۱۹]این مردم به عیدشان خوشحال مىشوند،در حالى که عیدهاى ما،سوگ و ماتم ماست.این مضمون همان سخن معروف است که:«بنى امیه براى ما عید نگذاشتند».
*********ماهیت قیام کربلابراى حفظ هویت نهضت عاشورا و اهداف آن،باید«ماهیت»آن را خوب شناخت.ماهیت قیام امام حسین«ع»را از منابع مستند و خدشه ناپذیر زیر مىتوان شناخت:الف:خطبههاى امام و اهل بیت،که در مکه و بین راه حجاز و عراق و در کربلا وپس از آن در کوفه،شام و مدینه ایراد شده است.ب:سخنانى که امام،در پاسخ به پرسشها،پیشنهادها و خیرخواهیهاى این و آن،درطول نهضت بیان کرده است.ج:رجزهایى که امام و اصحاب او،روز عاشورا در مقابل دشمن خواندهاند و همهآنها در مآخذ معتبر ثبتشده است.د:نامههایى که میان امام و مردم کوفه و بصره رد و بدل شده است،نامههاى یزید بهابن زیاد، ابن زیاد به یزید و عمر سعد،نامههاى عمر سعد به ابن زیاد،ابن زیادبه حاکم مدینه و….از مجموع این منابع و اسناد مکتوب و موجود،مىتوان اهداف،ماهیت،دیدگاههاىطرفین را به دست آورد.در عین حال مىتوان گفت نهضت امام حسین«ع»چهار بعدداشت:ویران کردن، ساختن،تجدید و آفریدن و ابداع.اما توضیح مختصر این ابعاد:«ویران کردن»:در هم شکستن و ویران کردن هیکل و اسکلتى که به امویان امکان دادهبود به اسم«دین»،ستمگرى کنند و به نام خلافت،کاخهاى عیاشى خود را بر استخوانها وجمجمههاى محرومان و آزادیخواهان بنا کنند و آزاد مردان را از صحنه کنار بزنند یا بهشهادت برسانند. انقلاب کربلا،بنیان ستم و تحمیق و تزویر را در هم شکست و پایههاىآن را متزلزل ساخت.«ساختن»:دمیدن روح شهامت و بیدارى در کالبد جامعه اسلامى و پروراندن نسلىخداجوى و شهادت طلب و ستیزهگر با سلطه ستم،به دلیل حرکتهاى انقلابى پس ازعاشورا.«تجدید»:ارزشهاى اسلامى که با نقشهها و توطئههاى بنى امیه کهنه و فراموش شده ومفاهیم دینى که به دست آنان تحریف گشته بود،دوباره احیا شد.دیدگاه اصلى دین دربارهحکومت و حاکم و بیت المال و حقوق مردم مطرح گشت و بناى عقیده و ایمان، روحىتازه یافت و تحریفها زدوده گشت و روحهاى کوچک،آن عظمت را یافتند که در برابرطاغوت بایستند و امر به معروف و نهى از منکر کنند.«ابداع»:نمونههاى زنده و بزرگ و قهرمان براى بشریتساخته شد که همواره خار سرراه متجاوزان به حقوق محرومان بودند و ایجاد یک خط آزادیبخش که با روح تقوا واخلاص خدایى اشباع شده بود،خطى که در طول تاریخ،خواب از چشم جباران متکبرربوده،و بستر نرمشان را خشن ساخت.این خط،در سایه ایجاد هویت جدید انسانى واسلامى در جامعه پدید آمد و امام حسین«ع»به همه انسانها،حتى غیر مسلمانان،درسآزادگى و غیرت داد.ماهیت قیام کربلا،امر به معروف و نهى از منکر و احیاء سنت پیامبر«ص»بود.نیز جهاددر راه مبارزه با جهالت و گمراهى و سرگردانى،که در زیارت آن حضرت مىخوانیم:«و بذل مهجته فیک حتى استنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله».[20] دستیافتن به اینهدف،نثار«خون»لازم داشت که در عاشورا انجام یافت.و تفسیر«خون»و رسواگرىظالم لازم داشت که با برنامه اسراى اهل بیت تحقق یافت.در خون شهداى کربلا وسید الشهدا«ع»، قیامت و رسالت و آزادگى نهفته بود.و این محتوا چه خوب در این اشعار«حسین الاعظمى»بازگو شده است:شهید العلى ما انت میت و انمایموت الذى یبلى و لیس له ذکرو مادمک المسفوک الا قیامهلها کل عام یوم عاشوره حشرو مادمک المسفوک الا رسالهمخلده لم یخل من ذکرها عصرو مادمک المسفوک الا تحررلدنیا طغت فیها الخدیعه و المکرو هدم لبنیان على الظلم قائمبناه الهوى و الکید و الحقد و الغدر[۲۱]و این اهداف و آرمانها در فارسى چنین سروده شده است:بزرگ فلسفه قتل شاه دین این استکه مرگ سرخ به از زندگى ننگین استحسین مظهر آزادگى و آزادى استخوشا کسى که چنینش مرام و آیین استنه ظلم کن به کسى نى به زیر ظلم بروکه این مرام حسین است و منطق دین استهمین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافى استاگر چه گریه بر آلام قلب تسکین استببین که مقصد عالى وى چه بود اى دوستکه درک آن سبب عزو جاه و تمکین استز خاک مردم آزاده بوى خون آیدنشان شیعه و آثار پیروى این است[۲۲]یکى از زیباترین سرودههایى که ماهیت و حوادث و چهرهها را در قیام عاشورا ترسیمکرده است،از حبیب الله قاآنى شیرازى(م ۱۲۰۸)به صورت سؤال و جواب است:بارد چه؟خون!که؟دیده،چه سان؟روز و شب!چرا؟از غم،کدام غم؟ سلطان کربلا!نامش چه بد؟حسین!ز نسل که؟از على!مامش که بود؟فاطمه!جدش که؟مصطفىچون شد؟شهید شد!به کجا؟دشت ماریهکى؟عاشر محرم!پنهان؟نه،بر ملاشب کشته شد؟نه،روز،چه هنگام؟وقت ظهرشد از گلو بریده سرش؟نى،نى،از قفا!سیراب کشته شد؟نه!کسى آبش نداد؟داد!که؟شمر،از چه چشمه!از سر چشمه فنا!مظلوم شد شهید؟بلى!جرم داشت؟نه!کارش چه بد؟هدایت!یارش که بد؟خدااین ظلم را که کرد؟یزید!این یزید کیست؟زاولاد هند،از چه کس؟از نطفه زناخود کرد این عمل؟نه،فرستاد نامهاىنزد که؟نزد زاده مرجانه دغاابن زیاد،زاده مرجانه بد؟نعماز گفته یزید تخلف نمود؟ لا!این نابکار کشتحسین را به دستخویش؟نه،او روانه کرد سپه سوى کربلامیر سپه که بد؟عمر سعد!او بریدحلق عزیز فاطمه؟نه،شمر بىحیاخنجر برید حنجر او را نکرد شرم؟کرد،از چه پس برید؟نپذیرفت از او قضابهر چه؟بهر آنکه شود خلق را شفیعشرط شفاعتش چه بود؟نوحه و بکاکس کشته شد هم از پسرانش؟بلى،دو تندیگر که؟نه برادر!دیگر که؟اقربادیگر پسر نداشت؟چرا داشت،آن که بود؟سجاد!چون بد او؟به غم و رنج،مبتلاماند او به کربلاى پدر؟نى،به شام رفتبا عز و احتشام؟نه،با ذلت و عنا!تنها؟نه با زنان حرم،نامشان چه بود؟زینب،سکینه،فاطمه،کلثوم بینوابر تن لباس داشت؟بلى،گرد روزگاربر سر عمامه داشت؟بلى،چوب اشقیابیمار بد؟بلى!چه دوا داشت؟اشک چشمبعد از دوا غذاش چه بد؟خون دل غذاکس بود همدمش؟بلى اطفال بىپدردیگر که بود؟تب،که نمىگشت از او جدااز زینت زنان چه به جا مانده بد؟دو چیزطوق ستم به گردن و خلخال غم به پا!۶۶۶۶ گبر این ستم کند؟نه!یهود و مجوس؟نه هندو؟نه!بت پرست؟نه!فریاد از این جفا«قاآنى»است قایل این شعرها؟بلى خواهد چه؟رحمت.از که؟ز حق!کى؟صف جزا[۲۳]
*********مجالس حسینىمحفلها و مجلسهایى که در سوگ حسینى و براى احیاى خاطره عاشورا،در مساجد وحسینیهها و منازل،در ایام عاشورا یا در روزهاى دیگر در طول سال برگزار مىشود و ازپر برکتترین آثار شهادت ابا عبد الله«ع»و زمینه مناسبى براى تبلیغ و موعظه و تقویتآگاهى مردم به دین و علایق مذهبى است و در روایات نیز تاکیده شده که چنین مجالسىهمواره برپا شود.طبق روایات،براى سید الشهدا«ع»مجالس متعددى از سوى فرشتگان،جنیان،کروبیان، انبیاى پیشین،رسول خدا و ائمه(ص)برگزار شده که بر شهادت مظلومانهآن حضرت گریستهاند.همچنین مجالسى که پس از حادثه عاشورا در کربلا،کوفه،شام،دیر راهب،مدینه، مکه و…در همان سال حادثه برگزار شده است.مرحوم شیخ جعفرشوشترى بطور مبسوط،به توضیح این مجالس پرداخته است و در هر کدام،مرثیه خوان،گریه کننده،زمان و محل آن را توضیح داده است.[۲۴] کل این مجالس را به پنج دسته،تقسیمکرده است:-مجالسى که قبل از خلقت آدم،برگزار شده است.-مجالسى که بعد از آدم و قبل از تولد امام حسین«ع»برگزار شده است.-مجالسى که قبل از شهادتش برگزار شده است.-مجالسى که بعد از شهادتش در دنیا برگزار شده است.-مجالسى که پس از فناى دنیا،در قیامت بر پا خواهد شد.«مجالس حسینى»نیز،نام کتابى از على محمد على دخیل است(ترجمه مصطفىخبازان)که مجموعهاى از مقالات،درباره چهارده معصوم و معارف اهل بیت«ع»است.همچنانکه«مقتل»نام نوعى از کتابها در شهادت امام حسین«ع»است،مجلس و مجالسنیز نوعى کتب است که بخش بخش به بیان فضایل و مسایل مربوط به سید الشهدامىپردازد و براى وعاظ نوشته مىشود که از روى آن منبر روند و مطالبش را براىحاضران بگویند،به این نام کتب متعددى نگاشته شده است.از جمله«المجالس الحسینیه»که کتابى فارسى در اسرار شهادت امام حسین«ع»است.از نظام العلماء میرزا رفیع تبریزى(م ۱۳۳۶).[۲۵]
*********مجلسمحل نشستن،مدت زمان نشستن،در اصطلاح وعظ و مرثیه خوانى،محفلى که در آنبه سخنرانى،وعظ و ذکر مصیبت مىپردازند(مجالس حسینى)و در اصطلاح تعزیهو شبیه خوانى،بخشى از مقتل و واقعه عاشورا یا صحنههاى دیگر تاریخ اسلام،که در یکنوبت بصورت نوحه خوانى و تعزیه،اجرا مىشود.چون اجراى تعزیه در یک تکیه یامجلس بوده،یک صحنه از وقایع عاشورا که نمایش داده مىشد به آن مجلس مىگفتند وتدوین کننده و محرر اینگونه متون را«مجلس نویس»مىخواندند و گوینده و خواننده آنمباحث و مجالس را«مجلس خوان».مجلس دو طفلان مسلم،مجلس قاسم،مجلسحضرت عباس،مجلس غارت خیمهها و… از اینگونه مجالس است.
*********محاصره امام حسین«علیه السلام»هدف امام حسین«ع»رسیدن به کوفه و پیوستن به هواداران در آن شهر بود،تا بر ضدامویان قیام کنند.ابن زیاد(والى کوفه)هم مىدانست که اگر امام،پاى به کوفه بگذارد،کنترل شهر از دست بیرون خواهد شد.این بود که مانع ورود امام به کوفه شد.سپاه هزارنفرى را به فرماندهى حر بن یزید سر راه آن حضرت فرستاد،پس از گفتگوها،کاروان امامو سپاه حر همچنان پا به پاى هم پیش مىآمدند.چون به«نینوا»رسیدند،پیکى از کوفهرسید که فرمان محاصره را همراه داشت،که امام حسین«ع»نه راه برگشت داشته باشد،نهراه پیش،فرمان چنین بود که:«اما بعد فجعجع بالحسین…»با رسیدن نامه و قاصدم،حسین«ع»را در محاصره و تنگنا قرار بده و او را جز در سرزمین بىآب و علف و دور ازپناهگاه فرود نیار،به قاصدم دستور دادم تا همراه تو باشد و از تو جدا نگردد.تا خبراجراى این فرمان را برایم بیاورد.و السلام.در پى آن دستور بود که امام به اجبار در آن منطقه فرود آمد.این حادثه در روز پنجشنبهدوم محرم سال ۶۱ هجرى بود.فرداى آن روز،عمر سعد با چهار هزار نفر از کوفهرسیدند.[۲۶] در پى این محاصره،از پیوستن افراد به گروه یاران امام نیز جلوگیرى مىکردند وماهها کنترل مىشد،برخى که از کوفه خود را به امام رساندند،با استفاده از تاریکى شب یااز بیراهه بود.
*********محبت اهل بیت«علیهم السلام»محبت،دوست داشتن و عشق ورزیدن،به زندگى انسان جهت مىدهد و اگر اینعلاقه و محبت،به انسانهاى پاک و والا باشد،بیمه کننده انسان از کششهاى انحرافى است.خداوند،دوستى و مودت خاندان پیامبر«ص»را در قرآن،اجر رسالت آن حضرت قرارداده و واجب ساخته است:«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى».[27] امام شافعىنیز به این فرض بودن محبت اهل بیت«ع»اشاره دارد:یا اهل بیت رسول الله حبکمفرض من الله فى القرآن انزلهکفاکم من عظیم القدر انکممن لم یصل علیکم لا صلاه له[۲۸]و همین محبتخاندان رسول،مرز حرکت در خط صحیح دین است.تولاى شما فرض خدایى استقبول و رد آن مرز جدایى استدیانت بى شما کامل نگرددبجز با عشقتان دل،دل نگرددهر آن کس را که در دین رسول استولایت،مهر و امضاى قبول است[۲۹][۳۰] دوستدار این خانواده،دوستدار خداست و دشمنان آنان،دشمن خدایند.تاکید به دوست داشتن اهل بیت،استفاده از اهرمى نیرومند در جهتسازندگى انسان وحرکت تربیتى و اجتماعى اوست.آنکه طعم محبت اهل بیت را بچشد،محبتهاى دیگربرایش جذاب نیست.رشته محبت این دودمان،تا درون خانههاى شیعیان کشیده شده وهمه جا را روشن و گرم مىسازد.اتصال به این رشته محبت،مایه گرمى جان و روشنایىدل است و محب آنان،محبوب خدا مىشود.محبتحسین«ع»در این میان،ویژگى خاصى دارد.رشته الفت بود در بین ما،کز قعر چاهکى بدون رشته آب بىحساب آید برونپیامبر خدا«ص»فرمود:«حسین منى و انا من حسین،احب الله من احب حسینا».[31] ودرباره حسن و حسین«ع»و ثمره دوستى و محبت این دو ریحانه رسول،فرمود:«مناحب هذین الغلامین و اباهما و امهما فهو معى فى درجتى یوم القیامه».[32] هر کس این دونوجوان و پدر و مادرشان را دوست بدارد،روز قیامت در رتبه من همراهم خواهد بود.این کشش قلبى نسبت به سید الشهدا«ع»را خداوند در دلها قرار داده و غم شهادتشهم بزرگترین غمهاست و سوز آن هرگز فرو نمىنشیند.رسول خدا«ص»فرمود:«ان لقتلالحسین«ع»حراره فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا».[33] محبت اهل بیت و عشق بهابا عبد الله«ع»هم در دنیا رشد دهنده و کمال آفرین است،هم در آخرت نجاتبخش است.به قول ابن حماد:شربت من ماء الولاء شربهفاورثتنى النسک قبل الفطامولاح نجم السعد فى طالعىاذ صرت مولى لاناس کراملال یاسین الذى حبهمینجوبه المؤمن یوم الخصامفمثل مولاى الحسین الذىبالطف مدفون علیه السلام…هذا شهید الطف هذا الذىحبى له یمحو جمیع الاثامهذا الامام ابن الامام الذىمنه لنا فى کل عصر امامهذا الذى زائره کالذىحج الى الکعبه فى کل عام[۳۴]آنکه از سرچشمه این محبتسیراب شود و عشق ابا عبد الله و اهل بیت«ع»،حلاوتزندگیش گردد،بیمه شده است،چون روح دین،محبت و مودت و ولایت اهل بیت است وبدون آن، اسکلتى بىجان از دین مىماند.بنیان دین بىمهرتان سست و خراب استعالم جدا از عشقتان خواب و سراب است[۳۵]
*********محتشم کاشانىشمس الشعرا،محتشم کاشانى،شاعر اوایل عهد صفوى که بیشتر به سرودن مدایح ومراثى اهل بیت پیامبر مىپرداخت،وى در سال ۹۹۶ هجرى بدرود حیات گفت.[۳۶] از آثاربرجسته و معروف وى،ترکیب بند پر سوز و محتواى اوست که در ایام عزادارىسید الشهدا«ع»،مساجد، تکایا و مجالس سوگوارى را با کتیبههایى که این اشعار،بر روىآنها نقش بسته است، سیاهپوش مىکنند.شهرت محتشم،بیشتر به خاطر همین ترکیب بنداو درباره حادثه عاشوراست که در دوازده بند،سروده شده و بارها به صورتهاى مختلفچاپ شده است.دیگران هم به تبعیت از او،به سرودن ترکیب بندهایى درباره حماسهکربلا پرداختهاند.بند اول از ترکیب بند محتشم چنین است:باز این چه شورش است که در خلق عالم استباز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم استباز این چه رستخیز عظیم است کز زمینبى نفخ صور خاسته تا عرش اعظم استاین صبح تیره باز دمید از کجا کزوکار جهان و خلق جهان جمله درهم استگویا طلوع مىکند از مغرب،آفتابکاشوب در تمامى ذرات عالم استگر خوانمش قیامت دنیا بعید نیستاین رستخیز عام که نامش محرم استدر بارگاه قدس که جاى ملال نیستسرهاى قدسیان همه بر زانوى غم استجن و ملک بر آدمیان نوحه مىکنندگویا عزاى اشرف اولاد آدم استخورشید آسمان و زمین،نور مشرقینپرورده کنار رسول خدا حسین[۳۷]
*********محرمنام نخستین ماه از ماههاى دوازده گانه قمرى.علت نامگذارى این ماه به محرم،آنبوده که در ایام جاهلیت،جنگ در این ماه را حرام مىدانستند و روز اول محرم را اول سالقمرى قرار مىدادند.اما بنى امیه با ریختن خون سید الشهدا در این ماه و پدید آوردن حادثهکربلا،احترام ماه حرام را نگه نداشتند.امام رضا«ع»فرمود:در جاهلیت،حرمت این ماهنگاه داشته مىشد و در آن نمىجنگیدند،ولى در این ماه،خونهاى ما را ریختند و حرمتما را شکستند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و خیمهها را آتش زدند و غارت کردند وحرمت پیامبر را درباره ذریهاش رعایت نکردند.[۳۸] به گفته سید حمیرى:فى حرام من الشهور احلت حرمه الله و الحرام حرام[۳۹]در دوم ماه محرم الحرام سال ۶۱ هجرى،کاروان ابا عبد الله«ع»وارد کربلا شد و اردوزد. بتدریج بر سپاه کوفیان که آن حضرت را محاصره کرده بودند افزوده شد.روز نهم ماهمحرم«تاسوعا»نام دارد و روز دهم آن«عاشورا»،روز شهادت سید الشهدا و یاران وفرزندانش در کربلاست.از آنجا که ماه محرم،یادآور حادثه کربلا و عاشوراست،فرا رسیدن آن دلها را پر از غممىسازد و پیروان و شیفتگان امام حسین«ع»،از اول محرم،محافل و مجالسى را سیاهپوشکرده،به یاد آن امام شهید به عزادارى مىپردازند.محرم همچون عاشورا،رمز احیاىخاطره حماسههاى کربلاست و نقش این ماه در حفظ دستاوردهاى نهضتحسینى مهماست و در این ماه،سراسر کشورها و شهرهاى شیعهنشین،به یاد شهیدان کربلا اشکمىریزند و از عاشوراییان درس مىگیرند.امام خمینى«ره»فرموده است:«محرم،ماهنهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیاء خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت،تعلیمسازندگى و کوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شکستن ستمکار را به فدایى دادن وفدایى شدن دانست.»[40]خیز و جامه نیلى کن،روزگار ماتم شددور عاشقان آمد،نوبت محرم شدماه خون گواه آمد،جوش اشک و آه آمدرایتسیاه آمد،کربلا مجسم شدپاى خون دل واکن،دست موج پیدا کنرو به سوى دریا کن،ساحلى فراهم شدهر که رو به دریا کرد،آبروى ساحل شدخنده را ز خاطر برد،گریه محرم شد[۴۱]
*********محمد حنفیهفرزند امیر المؤمنین«ع»و برادر سید الشهدا«ع».مادرش خوله،دختر جعفر بن قیسملقب به حنفیه بود.وى از دلیر مردان شیعه و در جنگ جمل علمدار سپاه على«ع»بود.درجنگ نهروان هم حضور داشت.[۴۲] در مدینه مىزیست.هنگامى که سید الشهدا«ع»پس ازامتناع از بیعت با یزید،قصد خروج از مدینه به سوى مکه را داشت،محمد حنفیه از کسانىبود که اصرار داشت ابا عبد الله«ع»نرود و پیشنهاد مىکرد دور از نیروهاى وابسته بهحکومت باشد.امام نیز اصرار خویش را بر رفتن به مکه به او گفت و در وصیتنامهاىخطاب به محمد حنفیه،آن سخنان معروف خویش را(لم اخرج اشرا و لا بطرا…)نوشت.[۴۳] در حادثه کربلا،همکارى نداشت.دهخدا مىنویسد:«بعد از شهادت امیر المؤمنین«ع»مانند سایر بنى هاشم گوشه گیر ومنزوى بود.پس از یزید،مختار بن ابى عبیده او را امام خواند و به نام او بر عراق مستولىگردید.در سال ۶۶ هجرى عبد الله بن زبیر که خود مدعى خلافت بود،وى را به بیعت ومتابعتخویش،اکراه مىکرد و او تن در نمىداد…فرقه کیسانیه او را امام خویش دانند وگویند به جبل رضوى زنده باشد.»[44] وى در سال ۸۱ در ایام عبد الملک در مدینه از دنیارفت و در بقیع به خاک سپرده شد.[۴۵]
پی نوشتها:
۱- ناسخ التواریخ،ج ۴،ص ۷۳(به نقل از امالى صدوق)،بحار الانوار،ج ۲۲،ص ۲۷۴٫۲- معالى السبطین،ج ۲،ص ۱۰،مناقب،ابن شهر آشوب،ج ۴،ص ۸۶٫۳- همان.۴- حیاه الامام الحسین،ج ۲،ص ۱۸۷،ج ۳،ص ۳۷۷٫۵- روم،آیه ۱۰٫۶- آل عمران،آیه ۱۷۸٫۷- مجمع البحرین.۸- اسرار الشهاده،فاضل دربندى،ص ۷۷،مناقب،ابن شهر آشوب،ج ۴،ص ۸۷٫۹- زیارت عاشورا،مفاتیح الجنان،ص ۴۵۸٫۱۰- زیارت عاشورا،از جمله ر.ک:صلوات خاص امام حسن و امام حسین«ع»بحار الانوار،ج ۹۱، ص ۵٫۱۱- لغتنامه دهخدا.۱۲- کامل الزیارات،ص ۱۶۸٫۱۳- مجمع البحرین،طریحى.۱۴- ر.ک:«بحار الانوار»،ج ۷۹،ص ۷۱ تا ۱۱۳«باب التعزیه و الماتم»که به آداب و سنن مربوط به ماتم و تعزیت گویى وسوگوارى پرداخته است.۱۵- بحار الانوار،ج ۹۸،ص ۲۴۱ و ۳۲۳٫۱۶- همان،ج ۴۵،ص ۱۴۳ و ۱۵۵٫۱۷ همان،ص ۱۷۰،فروع کافى،ج ۱،ص ۴۶۶٫۱۸- بحار الانوار،ج ۴۵،ص ۲۵۰٫۱۹- همان،ج ۴۶،ص ۹۲٫۲۰- مفاتیح الجنان،ص ۴۴۸(زیارت امام حسین در عید فطر و قربان).۲۱- ماساه الحسین«ع»،عبد الوهاب الکاشى،ص ۲۹٫۲۲- خوشدل تهرانى.۲۳- معصوم پنجم،جواد فاضل،ص ۳۳۷٫۲۴- الخصائص الحسینیه،شوشترى،ص ۱۰۲ تا ۱۳۷٫۲۵- الذریعه الى تصانیف الشیعه،ج ۱۹،ص ۳۵۹٫۲۶- کامل،ابن اثیر،ج ۲،ص ۵۵۵٫۲۷- شورى،آیه ۲۳٫۲۸- حیاه الامام الحسین،ج ۱،ص ۶۹(نقل از الصواعق المحرقه/۸۸).۲۹- از مثنوى«اهل بیت آفتاب»از نویسنده.۳۰- زیارت جامعه کبیره.۳۱- حیاه الامام الحسین،ج ۱،ص ۹۴٫۳۲- سفینه البحار،ج ۱،ص ۲۵۷٫۳۳- جامع احادیث الشیعه،ج ۱۲،ص ۵۵۶٫۳۴- مناقب،ابن شهر آشوب،ج ۴،ص ۷۶٫۳۵- از نویسنده.۳۶- معارف و معاریف،ج ۴،ص ۱۹۹۰٫۳۷- گلواژه،ج ۲،ص ۱۳۱،منتخب التواریخ،ص ۳۳۳٫۳۸- بحار الانوار،ج ۴۶،ص ۲۸۳ و ۲۸۵،مناقب،ابن شهر آشوب،ج ۴،ص ۸۶٫۳۹- مناقب،ج ۴،ص ۸۶٫۴۰- صحیفه نور،ج ۲،ص ۱۱٫۴۱- گلواژه،ج ۲،ص ۱۳۰٫۴۲- سفینه البحار،ج ۱،ص ۳۱۹٫۴۳- حیاه الامام الحسین،ج ۲،ص ۲۶۲٫۴۴- لغت نامه،دهخدا.(کلمه ابن حنفیه).۴۵- مروج الذهب،ج ۳،ص ۱۱۶٫منبع: فرهنگ عاشورا