ذکر عشره شریف محرم الحرام در بلده حیدر آباد فرخنده بنیاد
ذکر عشره شریف محرم الحرام در بلده حیدر آباد فرخنده بنیاد
برگزاری مراسم عاشورا به خصوص دهه محرم در شهرهای شیعه نشین هند، منهای جنبه مذهبی آن، مراسمی بس جالب و دیدنی است که به خصوص در گذشته نه فقط شیعیان بلکه سنیان و هندوان نیز مشارکت فعال در برگزاری آن داشتند و بسیاری شان تا به امروز هم چنیناند. این مراسم چندان جالب است که بارها و بارها به عنوان موضوع پژوهش روی آن تحقیقاتی صورت گرفته و پایان نامه هایی به نگارش درآمده است. این مراسم سابقه ای طولانی دارد، سابقه ای که به حضور تشیع در هند باز می گردد. یکی از مهم ترین شهرهای شیعه نشین حیدر آباد است که همچنان تا به امروز – و نه به شکوه سابق – به برگزاری مراسم عاشورا، می پردازد. این را هم بیفزاییم که اهمیت عاشورا در هند به حدی است که تا به امروز هم روز عاشورا تعطیل عمومی در سراسر این کشور است. برگزاری این مراسم در دوره آصفجاهیان به مانند دوره های قبل از آن با شکوه انجام می شد. گزارشی از این مراسم مورد توجه نویسنده کتاب «تاریخ آصفجاهیان» قرار گرفته است. مولف این کتاب که نام دیگرش «گلزار آصفیه» است خواجه غلامحسین خان خانزمان خان (۱۱۹۹ – ۱۲۶۰) هجری است. این اثر با تحقیق دکتر محمد مهدی توسلی در سال ۱۳۷۷ توسط مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان در بیش از ۷۰۰ صفحه منتشر شده است. بخش ویژه ای از این کتاب تحت عنوان «ذکر عشره شریف محرم الحرام در بلده حیدر آباد فرخنده بنیاد» اختصاص به وصف این مراسم با ذکر جزئیات دارد. حیف بود که این بخش در درون این کتاب بماند و به صورت عمومی تری از آن استفاده نشود. متن مزبور را که در صفحات ۵۶۰ – ۵۷۵ آمده عینا تایپ کرده و در اینجا تقدیم خوانندگان می کنیم. روشن است که نثر آن فارسی قرن سیزدهم هجری هند است و بنابرین نباید انتظار روانی آن را به سبک فارسی ایرانی داشت. اما همین خود بر شیرینی آن افزوده است. چون هلال ماه محرم الحرام در بلده به نظر می آید اول حسینی علم و نعل مبارک و علم بی بی ایستاد می کنند و سهره گل بابت سلامتی هزار ساله عمر دولت حضور پر نور از سر کار می رسد و سهره گل از خانه سروی آب شجر و غیره فروش، یعنی کلالنی در حسینی علم نیز میآید. معمول قدیم است که بعد داخل شدن سهره سلامتی حضور پر نور به وقت دو پهر شب با جلوس نشان فیل و دیگر جلوسهای معمولی از پلطن بار و هجوم خلایق اوّل غسل کرده و خود را معطر نموده با لباس سبز و زیور بسیار و گیسوی باب تر گشاده به اعتقاد تمام کشتی سهره بر سر خود گرفته، قدم به قدم برهنه پا در هجوم هزارها مردم معه سبوچهای شربت و دیگ طعام نیاز اندرون مکان ایستادگاه علم مبارک حسینی علم آمده، سهره بسته فاتح دهانیده به مکان خود می رود و هزارها خلایق که برای دیدنش میآیند اکثر فیمابین اینها کشمکش می شود اما از تقید حکم سرکار منجر به فساد نمی گردد. درین ولا از اولاد او دختری بر سال سهره معمولی می آرد چرا که سروی مرده است اما بهمون جلوس و تکلف و کثرت خلقت و مرثیه خوانان تمامی بلده برای قبولیت مرثیهها در بمون شب که سلخ محرم باشد در آن مکان به تکلف روشنی و آتشبازی و جوانان همراهی بر هر جماعت مرثیه خوان در حسینی علم آمده، پنج پنج بند مرثیه تیمناً می خوانند لهذا کثرت خلایق بسیار شده، اکثر فیمابین جماعتها خانه جنگیها میشد اما درین ولا از غضب سلطانی فساد بر پا نمیکنند بسیار میترسند. پس در خانه های امیر و فقیر اندرون خانه ها و بیرون در راسته و بازار علمها و تعزیهها و غیره ایستاد مینمایند و نوبت ماتمی همه جا می نوازند چه در خانه ها و تعزیه خانه های امیر و چه در عاشورخانه فقیر که درین ایام در نواختن نوبت در عاشورخانهها از سر کار ممانعت نیست، اذن عاماست که به مجرد شنیدن صدایش حالت غم مستولی میگردد و بر سر هرهر بشر صورت غم و الم هویدا می شود و مردم ذی مقدور روشنی در عاشورخانههای خودها از شیشه آلات گران بها می کنند و در بعضی جاها از شمع کافوری و در صحن مکانها روشنی تخته بندی چراغان که بالایش پردههای سرخ باریک می بندند و چراغها به طور چلیپا و به نقشهای انواع و اقسام دیگر روشن میسازند، عجائب سیر و تماشاست از غره محرم تا دهم ماه روز شهادت مردمان اشراف و امرای سرکار بعض بعض لباس سبز و سیاه خود هم می پوشند و طفلان خود را نیز می پوشانند و تعزیه داری به جای میآرند و طعام لذیذ می خورانند و واقعه خوانی می کنایند و برخی خودها می خوانند و غم و الم امام علیه السلام را به درجه کمال میرسانند و بعضی مردم بالکل ترک لذات مینمایند و سوای غذای بی روغن و نمک هیچ نمی خورند و اکثر این مقدمات پرهیز و تعزیه داری در ستورات نجبا بسیار است و از مرد، آدمیان بسیار کسان در میان عشره محرم لباس دنیا داری را ترک کرده، رخت فقیرانه آزاد میپوشند یعنی فقیر میشوند که سر و پا برهنه میدارند. و اکثر نیم مرد آدمیان نعلینهائی زرتار در پا و دهوتی عمده یا فقط لنگوته سفید میبندند و کمر از دوبتههای گلابتونی بنارسی و غیره بیش قیمت رنگارنگ و یا با دو شال ورومال شالی بسته خودها را به زیور نقرئی و طلائی میآرایند و اینها مجموع دو جوق میشوند یکی از تعلیم دنیا صاحب نام که مرد زور کش بود از مغلپوره بلده بتاریخ هفتم محرم به وقت یک پاس از شب گذشته، همه ها قریب هفتصد کس بلکه زیادهتر از هرهر مجا در تعلیم مذکور نزد سرگروه خود جمع شده با نشان فیل برمیآیند و بر سر هرهر فقیران محله آفتابیها میباشند که نقشه لباس و آفتابیهای هرهر محله علیحده علیحده است مشابهت به یکدیگر ندارد و مزدوران آفتابی بر دار آفتابی هر هر فقیر بر سرش گرفته عقب او میباشند که اگر نقشه آفتابی یکی از اهالی محله مشابه دیگر از محله دیگر تیار کرده بیارد در هر جا که به نظر آید جنگ صعب رو به کار است و مجرم سر کار و گنهکار سرگروه میشود و جریمانه می گیرند چرا که همه نقشهای لباس وآفتابیهائی هرهر محله بی استرضای سرگروه و پروانگی سرکاریست نزد سرگروه دفتر اسماء هر برمحله و فقیران آنجاست چه قدیم و چه جدید پس به این صورت از محله خودها در تعلیم مذکور حاضر شده، موافق معمول خود با صف بصف در میان میل یعنی قطار فقیران مقام میگیرند اگر خلاف مقام مقرری خود جای دیگر بایستند خانه جنگی است و مجرم سرگروه و سر کار میگردند اکثر باین مقدمات مردم بسیار کشته شدهاند و در سر کار مچلکهها دادهاند که فساد نکنند تا خونریزی نشود. پس از تعلیم خود بر آمده از راسته مکان مهاراجه بهادر راجه چند دلعل در گذشته یکصد و یک روپیه و رومال سبز بنارسی معمود خود از مهاراجه بهادر معزز گرفته، صف به صف قرینه با قرینه منقبت خوانان، عبیر پاشان در راسته کلان زیر دولتخانه و بنگله بیخمجله بآمدگاه حضور پر نور میآیند، معمول خود یکصد و بیست و پنج روپیه که از قدیم است گرفته، میروند. قریب یک پاس روز بر آمده نشان فیل اینها زیر چار منار میرسد و اگر کار به تکرار منقبت خوانی و جوابدهی راز و نیاز گفت و گوی فقیری میافتد دو دو پهر جائی که رسیدهاند همونجا مینشینند کرسیها همراه میدارند بدون فیصله آن بر نمیخیزند، آن وقت سرگروه آمده فیمابین تصفیه کرده، باصلاح آورده، روانه میکند. هزارها مردم اناث و ذکور در راسته وبازار بر بام و دکاکین یعنی بر بنگله و مرکی و عمارات و صاحبان مقدور بر فیلها مینشینند و میبینند و این فقرای میل اسباب ضروری از خوردنی و قلیون و غیره همراه میدارند تا چیزی به چیزی تکلیف نشود با این همه تقیدهائی شدید است که فی مابین خانه جنگی نکنند سابق اکثر به وقوع می آمده بود که هر هر فقر در آن شب و روز با اسباب جنگ از قرابین و تپنچه و بندوق و شمشیر و جمد هر و بلم و سنان مستعد جنگ میباشد پس به همین طور هر هر صف فقرا میل بر سر کوهچه حسینی علم زیر جهذاه فاتحه خوانده بر میگردد. به وقت برگشتن مقابله عشق خوانی به امیر دلاور علی المتخلص به بهار شاعر استاد منصبدار سرکار که در آن روز مشارالیه زره در بر به لباس فقیران معه شاگردان خویش برمیآمد می شود یعنی با شاگردان برهان صاحب مرحوم استاد زاده مرشدزاده آفاق نواب منور الملک بهادر که استاد کامل و منقبت گوئی و عشق گوئی بوده با هم از طرفین عشق خوانی میکنند سؤال و جواب از جانبین به آواز بلند بلهجه سرود میگردد خالی از لطف نیست سابق به غیر مقابله و مواجهه صفوف یکدیگر برمیگردیدند این اختراع بلهار صاحب است که از چند سال جاری شده لطف بسیار دارد معهذا شاگردان هر دو استاد از دو هزار کم نخواهند بود و مراد از عشق ابیاتی چند در مدح و احوال شهداء کربلااند که در آن میان لفظ عشق باشد پس درین برگشتن و عشقها خواندن طرفین قریب چهار گهری روز باقیمانده فرصت یافته هر هر کس به مکان خود میرود و سرگروه در اثنا راه از دولتخانه مرشدزادهها و امیران سرکار و غیره معمول مقرری زر نقد میگیرد و بعد عشره به روز سیوم از تحصیل معمول حلیم و قورمه لذیذ پخته، فاتحه داده به همه کسها که فقیر شده بودند و به دیگر کسها نیز میخوراند یک حبه به صرف کار خود نمیآرد و بهمون روز غسل کرده تبدیل لباس فقیری میکنند و به تاریخ هشتم ماه محرم به وقت شب به همین طور میل تعلیم بلیر که شخصی سرگروه پیادگان در عهد سلطان عبد الله قطب شاه بود و احداث این مقدمه ازوست و تعلیم او معه علم سر طوغ تا حال موجود است از محله متصل فتح دروازه بلده برمیآید و معمولها گرفته با بلهار صاحب مقابله کرده به دستور مسطور قریب چهارگهری روز باقی مانده مراجعت مینمایند و بلهار صاحب هم معمول اشرفیها و زر نقد از مرشدزادهها و امرا دارند که میگیرند طرفهتر این که چند سال در عالم ابتدای سن چهارده سالگی سید احمد ولد سید مخدوم سینه قریب یک صد و پنجاه اشراف زاده هم سن خود را که همهها چهارده سال بودند با تمامی اسباب بنارسی مطلا از رومالهای مغرق گلابتون و دوپیههای مغرق طلا و کرتیها کمخاب مغرق طلا بنارسی مطلا و بر سر هرهر کس آفتابیهای نقرئی درخشان و زیورها مروارید گران بها همه اسباب از مکان خود داده فقیر کنانیده به همراه صفوف فقرا به جای معمولی و مقرری خود با روشنی بسیار و آتشبازی بی شمار با جلوس دو صد کس دیگر از عروب و پیادگان و غیره ملازم خود وقتی که برمیآید و منقبتها به خوش صدای میخواند هزارها مردم به اشتیاق دیدن ایشان خواه نا خواه میآمدند و می دیدند هر گاه زیر دولتخانه بوقت چهار گهری شب باقیمانده می رسیدند و منقبتها میخواندند اشرفیها و زر نقد قریب یکهزار پانصد روپیه معمولها مییافتند. الغرض این معامله قابل ملاحظه و تماشا است بسیار لطف دارد معهذا اکثر مردم ارازل و انفار و کمینه قوم شیر میشوند یعنی خود را از دست نقاش به رنگ شیر صحرای زرد میآرایند و در کمر خود مانند دم شیر دم چوبی به زنجیر بسته چند کس همراه خود زنجیر در دست گرفته در راسته ها و بازارها عاشورخانهها با دفها نواخته میگردند و از بقالان دوکانداران معمول میگیرند و گوسفند را از دندان خود گرفته حلقوم او را گزیده، خون برمیآرند و حملههای شیر میکنند البته در تمام بلده و بیگم بازار و غیره از دو صد کس کم نخواهند بود و مجموع بروز شهادت زیر پل قدیم جمع میشوند و بعضی مجنون میگردند با کلاه بزرگ دنباله دار کاغذی مختلف به الوان بسیار و کارا برق وبرنجی و غیره و بعضی به رنگ یعنی به طور قاصدان زنگولهها در کمر بسته فقیر میشوند و بسیارها به انواع و اقسام اوضاع مختلف فقیر میگردند و زر بسیا پیدا میکنند و در تمام شهر دفها نواخته میگردند و فیمابین اینها فسادها و قضیهها و خانه جنگیها بر پا میشود که قریب به جنگ و جدل میرسد اما از داب و رعب حکم سرکار مقدوری ندارند که قصاص سر دست از سرکار موجود است و قریب دوصد جوق جوانان و طفلان گهگری والهها فقیر میشوند یعنی به لباس و رنگ مختلف بست بست کس از هر هر محله برمیآیند که در دست همهها گهگری میباشند مانند زنگولههای خرد مدور که از آن آواز برمیآید و یک سبوچههای برنجی را زنگولههای خردخرد بسته موافق لهجه سرود خود بر میگردانند و ابیات چند در مدح احوال شهدا میخوانند و فیما بین اینها نیز تقید لباس و رنگ است که دیگری به آن رنگ بر نه آید اینها همه از اهل پلانهای سرکاراند و از مقام حسین ساگرنیز در شهر میآیند و میگردند و مجموع را معمول از سرکار مرشدزادهها و امرای سرکار است از غره محرم تا دهم شهر مذکور همین هنگامه اینها خانه به خانه کو به کو بر پاست که دفها نواخته، معمول و الفامها میگیرند درین ولاد و حبش ولایتی قوی الجثه جوان شیر میشوند که دستار و طاش بر سر و رنگ شیر از اوراق طلائی بر بدن خود درست کنانیده مطلا ومنقش با دیگر حبوش و عروب ولایتی قریب بیست و پنج نفر با همه آلات حرب بر میآیند هیچ کس از شیران دیگر مانند روباه دم در کشیده به مقابله این دوتا نمیآیند اگر کسی بیاید دم او را بریده سر میدهند که سال آینده دیگر خودرا شیر نکنند که دم بریده است و ازین هر دو یکی در رساله عبد الله بن علی خان جمعدار عروب و دیگر سانیس طویله بن شامش جمعدار عروب نوکراند. الغرض درین معامله هندو و مسلمان با هم شریک شهادت دهم محرم تمامی علمها و تعزیهها و براقها مجموع ازراسته حسینی علم که راسته بزرگ بلده است در دریای موسی با نشانهای فیلان و نوبتها و نقارهها و پلانهای بار و علی غول و عروب و غیره از هرهر خانه امیر و فقیر به قدر مقدور بیرون دروازه پل قدیم میبرند و این فقرا هر دو میل هر دوم تعلیم مذکور و فقیران ملنگها و دیگر فقرا رنگ به رنگ به اوضاع مختلف وصور گوناگون و جمیع شیران و مجانین و بهرنگها و غیره همه در دریای موسی جمع شده منقبتها میخوانند و تمام شب میباشند و کثرت خلقت خدا از چهل و پنجاه هزار یا لک آدم کم نخواهند بود بلکه زیادهتر و فیلان بسیار و اسپان بیشمار را حسابی نیست و ذیمقدوران خیمهها میدهند و فرود میآیند قابل سیر و تماشای عجیب و غریب است اما بهر حال مداحی امام علیه السلام را نمیگذارند اگر بعد عشره محرم یک کس غریب بی مقدور را زر خطیر دهند که فقیر شود یا شیر گردد هرگز هرگز نخواهد شد. بعد انقضای ایام عشره دنگل مرثیه و منقبت خوانی میکنند طعامهای لذیذ میپزند و میخورانند. در عشره محرم نیز ده شب در مکانهای عمایدین هر شب و اقعه خوانی و مرثیه خوانی و تعزیه معمول است اما بعد عشره دنگلها بسیار میشوند که هر روز در ده ده خانه مرثیه خوانیست و از غره محرم تا نهم ماه مذکور لنگرهای بسیار خلقت خدا در حسینی علم میبرند و نزد نعل صاحب و علم بی بی نیز اما در حسینی علم بی شمار که حساب و شمار نیست. و کیفیت احداث رسم لنگر که سابق در ذکر سلطان عبد الله قطب شاه به قلم آمده که عبارت از لنگر فیل است که لنگر چهل من طلائی خالص مادر سلطان به وقت نجات یافتن سلطان مذکور از هنگامه فیل که چند روز و شب بر پشت فیل به سر برده بود بر طبق نیت کردن خود با چهل من شربت مصری با گلاب در کمر سلطان بسته از قلعه محمد نگر گولکنده در حسینی علم آورده، به سادات و فقرا و علما تقسیم نمود و چنانچه گذشت الحال عبارت از لنگر در عمایدین از طلا و نقره و در غربا از رشته سرخ با گلها در کمر اطفال و جوانان بسته با جلوس نشان و نوبت و غیره با سبوچههای شربت در حسینی علم میآرند و میخورانند و نذر و نیاز میگذرانند و فاتحه میخوانند و به مکان میآیند و امرا و صاحبان مقدوره با نشانهای فیلان و هوایهای آتشبازی و فیلان نوبت و پلانهای بارو با جمعیت دیگر به قدر مقدور و باجتریان روشن چوکی و تا شه مرفه و دیگر تکلفها و مرد آدمیان همراهی و علمهای طلائی و نقرئی بابت نذر و شربت و دیگهای طعام میبرند. اما لنگر شمس الامرا بهادر امیر کبیر بتاریخ پنجم محرم به وقت صبح به کمال تکلف جلوس هزارها مردم و غیره با تمامی جمعیت خود از پلانهای بارو سواران و عماریها و شتر نالان و عل غول و فیلان نوبت و حوضههای عبیر بالای فیلان و دیگر تکلف بسیار، خود امیر کبیر در کمر خود لنگر طلا با لنگر گل برابر حمایل گل ضخیم بسته در عماری نشسته به حسینی علم میآرند، همه خلقت خدا از چار منار و چوک و کسار همه تا حسینی علم در دکاکین و بالای بالا خانهها و بنگلهها و عمارات و غیره برای دیدن لنگر مذکور و لنگرهای دیگر که نه روز از صبح تا شام راسته حسینی علم خالی نمیماند یک آن و زمان از لنگرها مینشینند و بعضی مردم مکانها و جاها به کرایه میگیرند و اکثر از آن خویش بنگلهها دارند و هر سال نو احداث میکنند غرض خرج زر در عشره محرم به هر صورت از قیاس زیادهتر است و به تاریخ ششم و هفتم لنگر فرزندان امیرکبیر به همین تکلف در حسینی علم و نعل صاحب میبرند تمام راسته چارکمان بلکه هرهر راسته و بازار حیدرآباد ده روز از خلقت خدا درونی و بیرونی مملو است مردم بلاد و حصون و قریات برای دیدن این تکلفها هزارها مردم بی قیاس در بلده آمده به تاریخ یازدهم به اوطان خودها میروند، معهذا به تاریخ پنجم محرم الحرام لنگر مبارک حضور پرنور ادام الله اقباله و عمره و دولته برمیآید و خود به دولت واقبال و محلات از بنگله خاص بیخمجله و از بنگلههای دیگر ملاحظه میفرمایند. اما از اندرون حق که در هندی چلون گویند میبینند تا اهل لنگر را آداب و مجرا به جا آوردن نشود اول فیل نشان طلائی به جمعیت هر دو دارد زهر کاره یکی فیضمآب الدوله بار چهار صد هر کارهها و دومی خورشید جنگ با چهار صد نفر پیش پیش فیل نشان و عقب فیل نشان شتر سواران اخبار و بانداران و شتران بان قریب یکصد شتر و بعد از آن فیل نشان جمعیت علاقه دیوانی از سواران و پلانهای بار و جمعداران و رساله داران و عروب و سکهان و سندیان و غیره قریب ششهزار جمعیت و بعد ایشان کمندانان بار با جمعیتهای آراسته و پیراسته با البسه با قاعده و دریس نو به نو سقرلاطی که دریس لفظ انگریزیست به معنی لباس جوانان بارقریب پنج شش هزار جوانان و توپخانه و غیره تیار بزرق و برق و پس اینها سرداران عروب سندی و سکهان و غیره قریب سه هزار جوانان و بعد از آن سواران و پیادههای دیگر امیران و سرداران و جمعداران و غیره علاقه دیوانی و بعد مجموع این همه جمعیت نشان زرین خاصه سواری مبارک حضور پر نور با چهار صد پانصد هر کاره معه داروغههای دیگر پیش پیش نشان مذکور و خود نشان مذبور بالای فیل بزرگ با جل سقرلاطی سرخ گلابتونی زرتاری و نشان کلان خود مغرق با شعله هائی که در وسط آن خورشید مغرق به طلائی احمر است که دیده از دیدنش خیره می شود و همراه آن داروغه بانداران قریب پانصد نفر بانداران با بیرقهای مغرق شعلههای طلائی و شتران بان بر دار بسیار و عقب اینها قریب یکصد پنجاه شتران اخبار که بزبان هندی ساندنی سواران تیز رفتار گویند و پس اینها سواران رسالهای امرا و سردارانت قریب پنج هزار سوار و فیلان عماریها و حوضههای امرا و خوانین و عقب اینها سواران بیشقرار متفرقات و پس از آن منصبداران صاحبان فیل و پالکی و اسپان بادپیمای عربی و عراقی قریب یکهزار سوار خاصه سرکار و بعد ایشان فیل نشان دویم خاصه سواری مبارک با هر کارهها و داروغه و غیره و بانداران و شتران بان بردار و ساندنی سواران و غیره به دستور مذکور و جمعیت بار رعد جنگ قریب یکهزار پانصد جوان با بیرقهای بکتاشی و عروب بن شامش قهار جنگ جمعدار عروب و عروب عبد الله علیخان مدبر جنگ جمعدار و عروب شیخ احمد علیخان عبادی ببر یار جنگ جمعدار معه نشان ها و بیرقها و عروب عمر بن عوض جان باز جنگ جمعدار معه بیرقها وعروب بن محفوظ بن طیران جمعدار و سلطان غالب جمعدار و علی عبد الله جمعدار و عبد الله بن مبارک جمعدار و سید صالح جمعدار و دیگر جمعداران با نشانها و بیرقها قریب پنج هزار جوانان عروب ولایتی حبش و مولد و غیره و بعد اینها پلاهنهای بار موسی ریمواره در الدوله قریب سه هزار بار معه توپخانه جلوی که در رکاب حاضراند منجمله چهارده هزار بار بلتنها که متعین تعلقجات سرکاراند و سه هزار بار نادعلی بیگ خان و یکهزار بار بخشی اسمعیل خان با پسرش محمود خان و یکهزار بار جوکین صاحب فرنگی و یکهزار بار ملکوت صاحب فرنگی و یکهزار بار پاپیاکمندان و دو صد بار صاحب سین کمندان وعلی هذا القیاس کمندانهای دیگر و سرگروههای دیگر که ذکر فرداً فرداً موجب طول کلام است با جمعیت دیگر قریب چهل هزار بار جرار جمعیت سرکار که سردست حاضر رکاب ظفر انتساب است و بعد این همهها خود امیر کبیر شمس الامرا بهادرمعه چهار صاحبزاده فرزند جگر بند خود با جمعیت همراهی خویش از سواران پایگاه خاص و بلینهای بار را بر پلاتن ولایتی تیار و توپخانه آتشبار مستعد کارزار و شترنالان برق آثار بسیار و عروب درداهلی و دیگر رسالهای علی غول متفرق و غیره بسر انجام جنگی ولایتی خود فرزندان در عماریهای مکلل با روشنی بسیار و جلو خود از بهاله بردار و بلم برداران و برچمی برداران و بانداران و خاصه برداران و شاگرد پیشه و غیره قریب چهار هزار جوانان و غیره مفصله و بعد از آن رساله شیر بچهها و جزائر برداران سرکار قریب پانصد نفر معه چهار ضرب قلعه شکن و کرنالها و بیرقها و غیره همراه ظفر الدوله و جوانان محمد سلیمان و فرصت سنگه کمندان معه قرابین وآلهها قریب یکهزار جوان و عقب اینها دوازده فیلان با حوضههای نوبت باز بزو بمها و قرنائی و نفریها و جهانجها ودمامهها بکمال خوش صدای مرثیه خوانان و نقارچیان و شحنه نوازان به وضع نوبت ماتمی که بمجرد شنیدن غم امام علیه السلام بالا میگردد و نیز فیلان عبیر خوشبو که بالای خلقت خدا بجای خاکریزی ماتمی میباشند معمول قدیم است و قریب بیست فیلان کلان با جلهای سقرلاطی و مخملی کار مقیش و تار و ساده برنگ زرد که خاص نائب سورایهای حضور پر نور است با سوزنی خاصه که سوای فیلبان احدی دیگر بر آنها سوار نباشد پیش پیش شامیانه لنگرپوربیه حاضردار مبارک و طلائی و نقرئی و مقیشی و گلابتونی و روبروی شامیانه طلای مذکور دو هزار پور بلیه های خاص برداران همراهی جی رام هزاری و جگ لعل سنگه هزاری و آورده لپن سنگه هزاری و دیگرها و عقب اینها پیش پیش علمهای طلائی و نقرئی انذر سلامتی حضور پر نور روشن چوکی چوکیهای باجتریان شیرین نوای سرکار اورنگ آبادی با لباسهای عالمگیری و سرپیچهای کارکناری مقیشی مرثیهها در شحنه خوش صداخوانان و زیر شامیانه مذکور علمهای طلا و نقره بسیار بنابرنذر در کشتیهای لنگر مبارک طلائی و دهنش طاش یعنی رختهای علم مبارک حسینی علم مانند دوپیه با پیکههای کمر که بهر دو سر پیکه جهالر مقیشی باشد و زر نقد نذر و پس شامیانه سبوچههای شربت نبات سفید خالص با گلاب قریب یکهزار عدد سربسته از پارچه های سبز و سرخ مقیشی و وسمه کار و پکهالان شربت و این همه سبوچه ها منقش با نقش و نگارعجیب و غریب از صندل خوشبو و همه دربهنگیهای بالای دوش کهاران و بهویان سرکار و عقب اینهمه عماری سبز امیر الدوله خانسامان سرکار و متعاقب ایشان فیل نقارههای کلان با جهانج نوازان اینهمه جلوس از یک و نیم پاس رز برآمده تا قریب یک و نیم پاس شب از نظر انور حضور پر نور میگذرد و پاسی از شب باقیمانده در روشنی بسیار و آتشبازی بیشمار و هوای فلک گذار در حسینی علم داخل می شود که دو صد چوبدار و دو صد هرکاره بر اهتمام جلوس لنگر مبارک برای عدم تفرقه یکدیگر و تفره نه افتادن در پیوستگی آن جلوس مقر و متعین می باشند. و اعتصام الملک بهادر غرض بیگی حضور پرنور آناً فاناً جویان اخبار تمامی لنگر مبارک زیر بنگله بر آمدگاه حضور پر نور حاضر بوده بتقید تمام بر میآرند که در هیچ جا با تفرقه نمی شود و هجوم تماشائی خلق الله را حساب و شمار نیست که از اوطان دور دراز میآیند تا این که حجله نشینان حرمسرای خلایق برای دیدن این تماشای نادرالعصر مکانها به کرایه گرفته میبینند پس زنان آمد و رفت کنندگان بازارها چگونه نبینند که توبرتو می باشند و به تاریخ ششم و هفتم لنگر مبارک مرشدزاده ها بلند اقبال نیز بتزک بر میآیند نه روز یک آن فرصت از هنگامه لنگرهای خرد و بزرگ خلایق نیست تماشاییان امیر و فقیر را سوای هندو و مسلمان جمیع اقوام را جز دیدن لنگرها کار دیگر نیست و نباشد در ده روز عشره محرم معاملات دنیوی یک قلم مسدود همه خلایق در تعزیهداری و تماشای لنگرها و غیره مصروف اما بشب دهم محرم که شب شب گشت سواریهای علمها و تعزیهها است از سرشام هنگامه عظیم با روشنی بیشمار است که هرهر علم و تعزیه و براق بجلوس و هجوم مردم برمیآید خصوص سواری نعل صاحب با جلوس و تزک و هجوم غیبی هزارها مردم و هزارها آفتابیهای انواع و اقسام و دیوتیهای بی شمار و حساب از قیاس بشر برمیآید چنان که سابق ذکر آن گذشت بروز دهم که روز شهادت است سواری علم مبارک بی بی یعنی علم مبارک خاتون محشر علیه السلام از عجائب و غرائب روزگار توان گفت یعنی به وقت یک پاس روز برآمده علم مذکور از مکان خود که بیرون بلده است از دروازه یاقوت پوره اندرون شهر میآید . صورت جلوس سواری این که اول بدست طفلان محله بیرقهای سبز و سرخ بست و پنج بیرق که از هرهر دوکان و راسته معمولی اهل بازار فلوسها می گیرند و عقب اینها نشان سبز فیل و نشان سبز بر سر شتر و پس آن دو صد نفر چاوارداران یعنی سائیسان بالهههای چوبی بانسی که دردستهای خود گرفته میروند و پس از آن علمها و تعزیه ها و براقها و دو قبر سرخ کاغذی باهم پیوسته کاغذی محله و عقب اینها تابوت محله و پس اینها جوق جوق های نجیبان و امرزداه و منصبداران و هندوان و مسلمانان هزارها همه شرفا و غیره مجموع سروپا برهنه سینه زنان حلقه حلقه حسین حسین گویان در جلوداری علم مبارک تمامی مردم مذکور از مکان علم مسطور تا دریای موسی جانب چادر گهات حاضر می باشند و سعادت تمام سال در آن روز می دانند گویا روز قیامت است که به ظهور آمد وهزارها خلقت خدا خر مهره و فلوس ها و بادام ها و پسته ها بالای علم مبارک نثار می نمایند و هندوان زن و مرد بجان اعتقاد تمام دارند و بر هر مکان عمایدین سر راه نذر و نیاز و سهرههای مقیشی و گل و دهتیهای طاش و کار وسمه و غیره معه نذر نقدی میگذارنند و میبندند از دست خودها باعتقاد تمام و طفلان شیرخواره را زیر سایه علم مبارک گوشها و بینی ها را سوراخ می کنایند تا مقبره شاه ظهور الله صاحب در چوک میدانخان که محاذی رفعت الملک است مجاوران علم مبارک را برخود برداشته، میبرند و از آن جا حسب الحکم حضور پرنور به جهت نهایت کثرت هزارها مردم اناث و ذکور علم مبارک رابالای فیل خاصه سواری حضور پرنور غلام علی نام در حوضه اش بر میدارند که ازهجوم خلق الله طاقت رفتار بمجاوران نمیباشد و هرهر قدم نذرها و نیازها و سهرههای گل و غیره میگذرانند دمبدم توقف در رفتار میشود لهذا بالای فیل بر میدارند و نقشه علم مبارک این که اسم ذات الله را یعنی لفظ الله را بالا کرده، آسمای بیختن پاک در طغرا به قرینه نیک علم ساخته اند همه از چوب و بالایش برنجی و غیره به ملمع طلای احمر خالص ملمع است. وقتی که از ولایت آوردند علم چوبی بود اما از زبان مردم قدیم معتمد معتبر و بزرگان پیشین قدمای این دیار باشنده این شهر حیدر آباد فرحت آثار هم ثابت شد و باستحقاق واثق درآمد که چوب این علم مبارک همون چوب تخت است که جناب مرتضوی علیه السلام جناب سیده نساء العالمین علیها السلام را غسل میت بر آن تخت داده بودند کاریگران ولایت تبرکاً از پارچه چوب تخت مذکور بعد مدت که بدست اینها رسیده بود این علم تیار کرده استاد مینمودند بعد از آن از کربلای معلا دست به دست پادشاهان قطب شاهیه حیدر آباد رسید. ایشان از مس و برنج و نقره با هم آمیخته کانه تعبیه نموده، بالایش بطلای احمر ملمع ساختند چنانچه بهمون طرز تا حال قایم است و عقب علم مذبور هفت علم بزرگتر مرتفع به نام دوازده امام علیهم السلام علمهای قدیم فولادی که در عهد سلاطین قطب شاهیه تیار شده اند بفاصله بیست قدم پستر از علم مبارک آورده، نیزههای آنها بر زمین ایستاد کرده، دفعتاً به وقت دورتر رفتن علم مبارک دویده میبرند و نزدیکتر بفاصله ده قدم میرسانند و بر زمین قایم می نمایند و توقف می کنند که علم مبارک دور رود تا باز دویده ببرند. از این حرکت دویده بردن علمهای مذکور را عجب صورت غم و الم به نظر می آید که متعاقب علمهای مسطور دوازده امام قریب پانصد عورات سر و پا برهنه دستها بر سینه زنان و سرکوبان همراه علمها اینها نیز که به گریه و زاری دودیه میآیند صورت قیامت بر پا میشود که مردان و زنان هزاران هزار علی الخصوص مستورات محلات و غیره از هرهر بنگله و سقف و کوتهه در چلونها و پردهها میبینند و گریه و زاری وسینه زنی مینمایند و زنان دیگر بیحجاب هزارها در راسته و بازار استاده زیارت میکنند روز روز دهم محرم روز حشر و نشر حیدرآباد است و بهمین صورت علم مبارک قریب سه پهر روز از زیر چارمنار و چارمکان در مکان قدم رسول صلی الله علیه و سلم زن و مرد که عالم خاتون محشر علیها السلام در مکان قدم مبارک پدر عالیقدر خود یعنی جناب رسالتمآب صلی الله علیه و آله و سلم برای فریاد و استغاثه از دست امت آمده است که فرزندان مرا ناحق با اولاد صغیر وبرادران و خویشان و رفیقان کشته، سر عالیش را شهر به شهر، کوچه به کوچه در به در گردانیده و آب و طعام یک لخت نداده، تشنه و گرسنه او را و فرزندان و موالیان او را ذبح نمودند و حیران و پریشان ساختند و خیمههای سرادق عصمت را آتش داده تاراج و غارت کردند و بیپرده و سر و پا برهنه نمودند و طفلان صغیر بی تقصیر را در یک رسن و زنجیر کشیدند و سید سجاد بیمار ناتوان را در طوق و زنجیر درگرفته، مهار شتران به دست مبارکش داده، پا برهنه پیش پیش قطار شتران بردند؛ آیا کدام تقصیر امت شما کرده بودند، امروز که روز نمونه حشر است و من در جناب شما فریادی و مستغاثی دادخواه آمده ام تا به فریادمن رسند، پس باین خیال علم را خم کرده گوشه به گوشه میگردانند گویا کسی تلاش کسی میکند و میجوید پس حال خلایق از دیدن این حال قریب میشود که خود را از دست خویش بکشد، خصوصاً در آن مکان مستورات پرده نشین بی پرده حالتی میکنند که شور حشر نیز از این قسم خواهد بود، معاذ الله معاذ الله هر کس که این معامله به چشم خود بیند او تمام عمر این غم و الم را فراموش نخواهد کرد. الغرض در این جا مرا یک لطیفه یاد آمده است که در میان حشر و نشر قیامت اگر جناب فاطمه علیها السلام فی الواقعی در پیشگاه جناب احدیت برای ظلم و ستم امت دادخواه آمده طلب داد خد در عدالت بارگاه الهی کند در آن وقت جناب اقدس الهی به کدام وضع و به چه صورت انصاف خواهد کرد و داد خواهد داد و حال امت چگونه بوده باشد اما یقین است که آن روز حق سبحانه و تعالی اختیار وعد و وعید در دست آن جناب دهد تا در عوض خون ناحق جگر گوشگان خویش هر چه خواهد بکند از آن جا که او جگر گوشه شافع محشر است یقین تر همین که آن جناب شفاعت امت گنهکار پدر بزرگوار خود فرماید و همهها را ممنون منت خود سازد؛ اللهم صل علیها و علی اولادها الکرام. القصه بعد از آن از مکان مذکور بعد فاتحه از آنجا برآمده تا به دریای موسی بیرون دروازه چادرگهات در میان آب دریای موسی مذکور علم مذکور را از نیزه برآورده، غسل داده، در کشتی نهاده بالای حوضه فیل برداشته الوداع خوانان به مکان معمولی میبرند، به نصف اللیل علم داخل مکان خود میشود به روز چهلم دنگل مرثیه خوانی مینمایند و سال تمام معمول است که علم مبارک را بغیر نیزه در کشتی به روز پنجشنبه به وقت شب از شام تا یکپاس شب میدارند مرادمندان نذر و نیاز میآرند و زیارت میکنند. تمام سال به همین طور رسم زیارت علم مسطور است که او را تبرک عظیمه بلده میدانند و فی الواقعی چنین است. این سواری علم مذکور به روز شهادت و سواری نعل صاحب به شب دهم در هفت اقلیم، جای دیگر نیست. در میان بلده حیدر آباد – صانها الله عن الفتن و الفساد – مردم هفت کشور حاضراند و قایل این معنی هستند که در هیچ ملک و کشور به نظر ما نه آمده. در تاریخ توزک قطبشاهیه مسطور مرقوم است که این علم مبارک در عهد سلطان عبد الله قطب شاه در گولکنده حسب الحکم حیات مان صاحبه مادر سلطان مذکور استاد میکردند و بعد از آن حیدر نام شخصی از ملازمان پادشاهی معمور این خدمت علم مبارک مدتی بود که تا سالهای سال علاوه حیدر مشهور بوده اما در این زمان علم بی بی مشهور است و از سرکار جاگیر و نوبت برای اخراجات مقرر شده و حضور پر نور دام اقباله به دولت اکثر به طواف و زیارت تشریف شریف آوردهاند و مکانی که علم مبارک استاد میکنند تیاری جمال صاحب عظمت جنگ وکیل ظفرالدوله مبارزالملک است و نیز مکان قدم رسول و پنجه شاه در بلده شاه از محدثات اوست، معهذا به وقت قریب مغرب علاوه یتیمان که رو به روی دروازه دبیرپوره بلده است به جلوس تمام برمیدارند صورت جلوس سورای آن این که ضریح مبارک چهار پهلوی از چوب را پارچه سفید باریک پیچیده که اندرونش بالای تخته چوبی دو قبر طرح کردهاند و بالای همه چادرهای گل درآویخته زیر شامیانه کلان مردم برمیدارند. هزارها اشراف و نجبا سینه زنان در جلو میباشند و بالائی دو اسب تیز رفتار دو جامه و دو دستار خون افشان برانداخته، پیش پیش میبرند و در میان دو حوضه فیل نوحه خوانان نوحه میخوانند و علمها به دست برمیدارند که مطلع نوحه این است: مطلع آه حسین است شاه شهیدان بسته به زنجیر جمله یتیمان با جلوس نشان فیل و پلتن بار و غیره از دروازه و بیرپوره مذکور بیرون دروازه گهارت در دریای موسی برده ضریح مذکور را قریب نصف شب در آن جا رسیده، بالای ریگ متصل آب دریا مینهند. به وقت نهادن آب بر سر ریگ برای برداشتن ریگ از ضریح مذکور هنگامه عظیم میشود که اکثر مردم زخمی شدهاند و حالا اکثر میشوند مدعایش. این که معمول مستمره از قدیم الایام این است یعنی هر کس مطلبی یا مدعایی که داشته باشدبرای حصور آن یک آبخوره گلی همراه خود آورده، مطلب خویش در دل خود تصور نموده و ریگ از زیر ضریح اول برداشته در آّبخوره انداخته، تمام سال درخانه خود بدارد، یقین است که در تمام سال به مراد دل خود میرسد. بعد حصول مراد، کونته شیر برنج یا از اقسام شیرنی در آن جا برده، فاتحه داده به مردم میخوراند لهذا برای برداشتن ریگ هرکس را اراده این است که اول خود بردارد. هر گاه هزار دو هزار کس چنین اراده و سعی نمایند یقیناً کشمکش میشود منجر به خانه جنگی میگردد. آن شب خوب نظر کنند که از چادرگهات تا پل نو در دریای مذکور همه جا کونتههای انواع و اقسام نعمت الهی است و روشنی شمع بیشمار به نظر میآیند و خلقت خدا هزارها مردم میخورد. الغرض، بعد فاتحه تختههای ضریح را که از هنگامه دست رسانیدن مردم برای بوسه تعظیم، چارپایهاش جدای می شوند غسل داده، برداشته، الوداع خوانان به مکان خود میبردند بدین طور بیت الوداع و الوداع شاه شهیدان الوداع ای حسین بن علی دوجگ کی سلطان الوداع این علاوه هم از وقت قطب شاهیه است. درین علاوه غیر از عورات پرده نشین عصمت و عفت هیچ کس مرد از اولاد باقی نیست. سرانجام سواری روشنی و غیره همه جلوس از حضور پر نور میآید و خود به دولت و اقبال ملاحظه میفرمایند که از زیر دولتخانه قدیم میبرند به هزارها هجوم خلایق و از سرکار دولتمدار و روشنی از غره محرم تا فاتحه چهلم میرسد و نذر و نیاز سوای دوصد روپیه معمولی عشره محرم عنایت میگردد و از نزد اما و دیوانی و مهاراجه بهادر نذر و نیاز و روشنی و غیره هم میرسد و این ضریح که به علاوه یتیمان مشهور است موسوم به نام یتیمان حضرت مسلم علیه السلام از وقت سلاطین قطب شاهیه است معهذا به طرف دروازه علی آباد نیر مجمع هزارها مردم برای دیدن عملها و تعزیههای آن سمت که بهمون طرف برده سرد میکنند خلقت خدا علاوه یتیمان را دیده بعده بهمون جانب میروند از شاه علی بنده تا درواز علی آباد مذکور اندرون شهر آن چیکه عملها و تعزیهها و براقها در آن محلهها استاد میکنند بعد روز شهادت بهمون طرف بیرون شهر به مسافت یک کرده برابر است که مملو از خلایق و روشنی بیشمار و مهتابهای آتشبازی بسیار است برده در چاه کلان متصل باغ حضرت قدسیه عمده بیگم صاحبه مغفوره والده حضرت غفرانمآب سرد میکنند سوای خلقت ساکن آن سمت و اهل تعزیهها که هزاران هزار میباشند و جای دیگر نمیروند بسیار خلق الله از سیر مجمعه پل قدیم که مجمعه عالم هزارهها مردم اناث و ذکور است فراغت یافته زیارت علاوه یتیمان کرده یک پاس از دل شب به سمت دروازه علی آباد مذکور میآیند و تا یک پاس شب باقی مانده به مکانهای خویش میروند البته از دو صد تعزیهها و غیره کم نخواهد بود، امابه طرف دروازه تالاب سیر جمله برای دیدن علمهای امام باره که بیرون شهر متصل عیدگاه کهنه است کثرت خلایق بسیار میشود از حضور پر نور جاگیر چهار هزا روپیه برای اخراجات آن مکان مقرر و جاریست و قریب پنج هزار شمع در هر بار روشنی به مصرف میرسد. حضور پر نور خود تشریف آورده ملاحظه میفرمایند از دوصد علم خرد و برزگ کم نیستند. وقتی که قلعه سد هوت فتح شد علمهای آن جا در ضبطی سرکار درآمدند، حسب الاستدعای رحمان یارخان عرف شاه سراج ثانی که سابق درعالم دنیا داری داروغه هرکارههای سرکار بود امام باره باحداث آمده، جاگیر چهار هزار روپیه در عهد حضرت غفرانمآب به سعی ارسطو جاه مقرر شد که در اخراجات محرم صرف نمایند تا حال به حال و برقرار و جاریست اگر چه علمها و تعزیهها و براقها همه به روز شهادت به طرف دروازه پل قدیم برده در رود موسی سدر میکنند و دفن مینمایند و هرهر تعزیه به جلوس و تکلف تمام میبرند و خلقت خدا قریب یک شصت هزار آدم از چارمنار تا دریای مذکور بالای عمارات و بالاخانهها و دکاکین بازار و اکثر سوار فیلان و اسپان و بسیاری پیاده به پای خویش وعمایدین بالای عماریها و حوضههای فیلان سوار شده، در دریای موسی خیمهها داده میبینند و تا مغرب مینشینند اما تا نصف شب بلکه تمام شب تا صبح ارباب میلها در دریا با روشنی بسیار میباشند و کل دریا مملو از آدمان میباشد. منقبتها میخوانند و روشنیها میکنند و علم سر طوغ تعلیم ملهیر معه فقرا میل خود از خانه خویش قریب سه پهر شب گذشته قدم به قدم در روشنی بسیار به دریای مذکور میرسد ولیکن در هرهر جا نظر کنند به همین طور مجمعهها خلایق جلوهگر است و قدرت خدا به نظر میآید معهذا گلهای حسینی علم علی الصباح روز شهادت در کشتیها نهاده روز شهادت از مکان خود که نزدیک از دروازه پل قدیم است قدم به قدم هزارها خلایق میبرند به سبب هجوم هزارها خلایق و غلطیدن مرادمندان روبه رو بالای زمین در گل و لاکه سقهها صدها مشک به خواهش مرادمندان برای سرد آب میپاشند و گذرانیدن نذر و نیاز و سوراخ کنانیدن به گوش و بینیهای طفلان قریب دو پهر روز به دریا میروند یک یک قدم از هجوم مردم برداشتن مشکل میگردد و گذاشتن نیز به دقت میسر میشود پس گلها در رود موسی دفن کرده، بعد فاتحه قریب سه پهر روز برمیگردند و وقت مراجع الوداع میخوانند. معمول همههاست معهذا تکلفات روشنی و غیره و آرایش و سرایش مکانهای عاشورخانهها بسیار جاهاست خصوص در چند مکان نهایتتر است. چنانچه درمکان راجه راور بنهاجیونت بهادر که تمام سال بعد دفن کردن تعزیه به روز شهادت از روز چهلم تیاری تعزیه نو تمام سال میشود دو هزار روپیه در چرخ تیاری ذات تعزیه به مصرف میرسد و هر روز روشنی یک هزار روپیه و روشنی ده شب ده هزار روپیه چرخ میشود و در میان چمنها و خیابان از سبزی گندم براقها و شیره و شرزهها به صورت مختلف و اوضاع متنوع میکاشتند عجب خوشنما میگردد روغن از گذرگاه آب مانند آب بیرون برمیآید غربا برای چراغ خانه خودها میگیرند و دو شیر پرورده بهر دو جانب تعزیه استاده حاضر میدارند و دیگر در جلو خانه راجه چند و لعل مهاراجه بهادر آرایش و پیرایش از روشنی درختان ولایتی و قنادیل و شیشه آلات و روشنی و تخته بندی چراغان و هجوم خلق الله برای دیدن تتیهای کاردانک و روشنی و غیره و تصاویر پادشاهان و غیره بسیار و مهتابهائی آتشبازی دمبدم و در عاشورخانه حسین یا در جنگ عرض عرض بیگی میرعالم مدار الهام سرکار که آئینههائی برابر قد آدم دو درعه در طول بلکه بعضی زاید از آن ربع درعه که جمله دو درعه پا و بالا درعی و در عرض از یک و نیم درعه کم نیستند مال یک لک روپیه از کوتهی علی بیگ خان بهادر سوداگر خرید کرده در عاشورخانه خود زینت داده و درختان ولایتی روشنی و آئینهها وکاردانک مکان را تکلف تمام نموده و بهر هر امیر دهتیها تبرک از طاش و به منیر الملک بهادرراجه چند و لعل مهاراجه بهادر و فرزندان ایشان دهتیهای طاش با سلک مروارید داده رخصت مینمود هرگاه در تمام شهر روشنیها و تکلفات عاشورخانهها دیده چون به مکان حسین یاور جنگ میآمدیم چنان معلوم میشد که در پرستان آمده تماشای مکانها و تکلفهای خبه میبینیم و دیگر کاردانک در مکان سید و صاحب و بخشو صاحب نبسه گان میر محمد علی عزلت تخلص که بزرگی بود از خوبان روزگار با کمالات علمی مکان ایشان پیوسته به سر کوچه ایرانی بر راسته کلان پنجه شاه است هر گاه در روشنی مهتاب آتشبازی ببینند چشمها به تماشای آن هم چشم روشنی کارنازک آن نمیکردند و ساده کاری و نفاست مکان رستم زمان خان خلف خان زمان مرحوم حال منیر الملک بهادر که صفائی مکان و فرش و روشنی و علمها و شیشه آلات و مینا کاری تتی دانک و غیره نفیس دلچسب دل نمیخواهد که از این جا برخیزد و تکلفهای روشنی و غیره و مکان امین الملک و مکان ماه لقا بائی طوایف که برای استاد کردن علمها همه تیاریها میکنند و ساده کاری نقاشی و طرز عمارت سفیده کار و نیل تعزیه جعفر علی که مرد سپاهی ذی مقدورملازم سرکار بود و نیز طرز نادر از سر سون بر شتر به صورت ضریح تیار میکنند که سبز آن چشمها را خنکی میبخشد و تکلفها و روشنی مینمایند و در محاذی مکان خویش تا دهم آئینه بندی میسازند در خاندان راجه اوجاگر چندرهای بهادر نادر العصر است و نیز تکلف روشنی و غیره و آئینه بندی آبدارخانه فرزندان شمس الامرا بهادر امیر کبیر در آبدارخانه راجه منولعل از شیشه آلات و آئینه بندی و روشنی خارج از ارقام قلم است معهذا دیگر درمکانها و راسته به راسته و بازار به بازار در هرهر محله به محله خارج از قیاس و شمار است و جال کاری نازک تعزیه قدیم مکان حکیم صادق حسین خان المشهور به منانصاحب که حالا محمد وجیهه الدین حسین عرف دادمیان بنهایت نازکی و طلا و نقش و نگار شجر و شاخسار گل و غنچه برگ و بار و آیات و ابیات و صلوات بکنده کاری عجیب و غریب که میکنند نازکتر در تمام هند و دکن نادر الوقوع است در هیچ جا به نظر هیچ کس نه آمد این معنی بسیار به استحقاق رسیده. الغرض تمامی اهل بلده درعشره محرم مصروف اخراجات بی حساب اند و نقشههای انواع و اقسام به جلوه تازه میآرند و علی هذا القیاس درتیاری تکلفات سواری نعل صاحب از آفتابیها و مشعلها هزارن هزار که خارج از قیاس بشری است برمیآرند و به طرزهای انواع و اقسام میسازند عقل در حیرت است و بی حساب هزارها مردم از پیر و جوان و اطفال همراه میدوند واحدی را اذیت نمیرسد محض تأیید غیبی متصور چنانچه بارها به قلم آمد معهذا مردم شهر تمام هند و مسلمان و بعضی اهل دیهات مجموع تا ده روز لباس سبز میپوشند و بعضی سیاه و آنتیها که آن را سیلی گویند به قیمت از دو فلوس تا ده ده روپیه و بست بست روپیه زنها و مردهای ذیمقدور در حمایل میاندازند رنگارنگ با کار ریشم و مقیش و سیلیها در حمایل میاندازند اما درین ولا برای پیر و جوان و شیخ نودساله جاریست و شربت از قند و نبات و شکر سفید با گلاب جابه جا نزد ذی مقدوران و نزد غربا از شکر سرخ و قند سرخ در هرهر مکان و عاشورخانه ودرسیلیهای آبدارخانهها تیار و حاضر که به آرزوی تمام میخورانند و طعام نیز به همین طور. الغرض، تکلفات محرم الحرام قسمی که در بلده حیدر آباد می شود در هیچ اقلیم نیست. این معامله بدون دیدن به چشم خود دل را تسکین نمیبخشد اما روضه خوانی در همه جاست علی الخصوص در مکان علی یاورخان اقبال تخلص که مشهور به مرزا مهدی بودند که شبیه مرشد قلی خان بنگالی عالیخاندان در هیچ بلاد و امصار مانند ایشان درین کمال روضه خوانی واقعه خوانی و بیان احوال امام شهید معصوم امام حسین علیه الصلواه و السلام به نظر احدی نه آمد. هر گاه بالای منبر برآمده فاتحه میخواند خلقت خدا از هند و مسلمان هزارها مردم را به غیر بیان احوال بسیار رقت عظیم دست میداد، میخواستند که خودها را از دست خویش هلاک کنند تا به بیان چه رسد. بیانش لا بیان طلاقت لسان و فصاحت بیان از هزاران هزار بلکه خارج از بیان و اظهار بوده قوت بیانیه و انداز کلام سلک درشاهوار فرد فرید منتخب روزگار بوده، تمامی خاصان بلده از امیر و فقیر، مسلمان و هنود و همهها در عاشورخانهاش حاضر میبودند و در ایام دیگر غیر ازعشره محرم در هر تعزیه معمولی مقرری مجمع کثیر خلایق میگردید چون خان موصوف به بهشت برین خرامید سه لک و شصت و شش هزار بیات از نوحه و واقعات و خطبه و رباعیات و قصائد غرا و منقبتها طبع زاد خویش گذاشت چنانچه رباعی یکی از اینست: رباعی علی آن جسم نبی، حفظ خدا جامه او ز ازل تا به ابد آمده هنگامه او درنجابت چه نویسد صفت او مهدی به خدا میرسد از نور عرش نسب نامه او وله رباعی یا علی مهدی چه گوید صفت اسب تو را پس همین دو صفت اوست به ارض و سما به فلک رفتن او همچو دعائی نبوی به زمین آمدنش آمده چون وحی خدا طبع زادخان موصوف خارج از ارقام است آن چی که سردست یادداشت به قلم آورد دریای عمان بی پایان را کدام کس پیمایش تواند کرد که به تاریخ شانزدهم ماه رجب المرجب سنه یکهزار و دوصد و سی و نه هجری به وقوع آمده، جنازه آن حضرت بر طبق خواهش او همراه صندل مبارک جناب امیرالمؤمنین علیه الصلوات و السلام به دامن کوه شریف متصل مقبره وزیر خان مدفون کردند. الغرض، بعد رحلت خان اقبال مذکورمهدی یاورخان فرزند کلان خان مرحوم یک سال به تکلف تمام تعزیه داری نموده، مشهورتر گشته در عین شباب درسنه ۱۲۳۰ هجری ودیعت حیات فرمود که خلایق را افسوس است اما درین ایام که سنه یکهزار و دو صد و پنجاه و هشت هجری است مهدی ضامن خان بهادر المشهور به ضامن صاحب فرزند دوخی خان اقبال به آن طلاقت لسان و فصاحت بیان آب رنگ تازه بر روی کار آورده تعزیه داری و خوانندگی و بیان احوال به عمل میآرد که هیچ فرق با لهجه و بیان پدر ذیقدر خود مرحوم نیست و ندارد همه استادان قدیم قائل شده دم انا و لا غیری نمیزنند در تمام بلده حیدر آباد همه مقلد این خانداناند هر جا که باشند لیکن امیران ریاست قدردانی که نمیکنند و به سلوک پیش میآیند خان موصوف همه خرج حسنات ایام عشره محرم بذات مینماید حبه به کار خود صرف نه میکند. مرثیه خوانی در بلده سابق در وقت رونق افزای حضور به قلعه بیدر تا رحلت ارسطو جاه به کمال زور و شور جماعتها بود که در حضور پر نور هفده جماعت مرثیه خوانان تیار میگردید و داروغه اینها نوازش علیخان شیدا تخلص بودند و خود به دولت و اقبال پیش از محرم سماعت میفرمودند و متوجه داشتن طرحها بالای هرهر مرثیه که به زبان اهل هند سوز میگویند میگشتند و در عشره محرم الحرام ده شب میشنیدند و گریههای میکردند و انعامها میدادند و نیز اعظم الامرا را نهایت شوق بود و جماعتها تیار میکنایند که اهل مرثیه یعنی مرثیه خوانان اکثر در شب تار به وقت مشق و ربط دیگران یکدیگر مخفی به محله جماعتهای دیگران رفته، شنیده طرحی که پسند آمده یاد کرده بر سر مرثیه خود داشته در دنگل و مجلس میخواندند لهذا اکثرا خانه جنگی شده است هر گاه شوق مرثیه به حضور پر نور و مدارالمهام سرکار چنان به ظهور آمد امیران سرکار و اعزه روزگار مجموع در تیاری جماعتها و خوانانیدن مرثیه نو به نو که از شعراء دهلی و لکهنو میآوردند و حیدرآباد میطلبیدند و میگرفتند چگونه مشغول نخواهند بود چنانچه جماعتهای ظفرالدوله احتشام جنگ میردنگو و میرداود و بهیکن خان دهلوی و غیره که به کمال لطف میخواندند و جماعتهای ارسطو جاه هفده جماعت و بست جماعتهای حضور که بعد نوازش علیخان به تحویل حکیم حمایت الله خان شدند و دیگر جماعتهای شهیار الملک به تیاری علیجان و مهر علیخان که سرآمد این فن بودند میشدند برای هرهر امیر داود و جماعت و چهارچهار نیزمقرر بودند و در هر جماعت چهار پنج کس هادی یعنی مرثیه خوان و چهار کس جوابی جواب خوان میبودند و تکلفها مینمودند یعنی در هر دنگل که جماعتها میرفتند قنادیل ابرقی برای هرهر جماعت به نقشه علیحده علیحده مقرر بود و آتشبازی نیز در راسته و دنگل میسوختندتا معلوم شود که جماعت در دنگل آمد وهمراه هرهر جماعت از پنجاه و شصت و خانه جنگی میشود اگر کسی پس و پیش وقت خود بخواند ودنگلها همه به وقت شب میشدند به کمال آرایش و پیرایش مجلس و مکان و خرج قهوه با شیر و فوقل و هیل [۱] یعنی الایچی و پسیاری و لوازمه آن و طعام لذیذ علی العموم بود. و درین ولا اهل هند که درین جا آمدهاند از چند سال معامله را چه قدر آسان نمودند که در خانه هر ناکس و کس میروند مثلا دوکس مرثیه خوان و یک کس جوابی پشتاره مرثیهها در بغل وارد مجلس دنگل میشوند سلام علیکم و علیکم السلام، پس در مجلس نشسته، مرثیه میخوانند و از دست خود اشارهها میکنند و عاجز نالیها مینمایند و فاتحه میخوانند؛ ما به خیر و شما و السلام نه آمدن جماعت معلوم میشوند و نه رفتن اینها به نظری میآید. سابق هرهر مجلس و دنگل به وقت شب میکردند در روشنی بسیار میکردند و طعام لذیذ میخورانیدند نه شهره تمام میگردید و الحال هر دنگل به روز روشن که میشود خبر به محله دیگر نمیرسد هیچ لطف ندارد، مع هذا درین ایام سر خیل اینها مزار عباس صاحب لکهنویاند که از مهاراجه بهادر چهارصد روپیه ماهوار ذات دارند در عشره محرم دو سه شب چند سوز در محفل بهادر مذکور میخوانند و قریب بیست جماعت دیگر نیز همراه ایاشن نوکر مهاراجه بهادراند هر شب در عشره محرم معمول خواندن مرثیه روبهروی مهارجه بهادر دارند و انعام مییابند. درین جماعتها هندی و دکهنی همه شریک یکدیگراند و مرزای مذکور هر گاه سوز میخوانند چنان معلوم میشودکه قوال استاد وقت کبت یا دهر پت استادان پیشین میسراید فرد کامل فن خود است اما در کار خیر و حسنه خصوص درباره اهل سند مصروف چنانچه از اولاد شجاع الدوله حاکم لکهنو نیز دو سه شخص به در ما به یکهزار روپیه پانصد روپیه نزد مهاراجه بهادر به استصواب ایشان نوکر و حاضراند پسر فقیر محمد تنها خوب میخواند که مشهورتر شده و منور علی بوهره ممتاز عصر خویش است به لکهنو هم رفته مرثیه خوانی کرده، آمده همهها در آنجا پسند کرده، فائده برداشت و دیگر جاها نیز مثل چنیاتین و غیره نام کرده، فائدهها یافته، آمده میرتهور علی لکهنوی و فضل علی حیدرآّبادی نیز به قولیت درآمده است ومرزا عارف بیگ لکهنوی و میر روشنعلی دکنی حیدرآبادی و دیگران نیز از منتخبان عصراند و سوای جماعتهای شوقین و غیره که به شوق خویش میخوانند مجموع در بلده از یکصد جماعت کم نخواهند بود لیکن در عاشورخانه پادشاهی به طور سابق دنگل به وقت شب با طعام لذیذ و قهوه و لوازمه آن میشود رقعهها به دستور سابق میفریسند و همه جماعتها موعود میشوند و از امرای عصر این مقدمه متروک است و اگر هست بسیار کم سابق هر جا که دنگل میشد رقعههای دعوت به خانههای هرهر مرثیه خوان با نشان فیل و جلوس تا شه مرفه وشامیانه بالای کشتی رقعهها کرده میروند و خانه به خانه میرسانیدند و درین ولا یک جوان دو جوان رقعهها برداشته به جماعتها میرسانند معهذا در سال تمام نوچندی و تاریخها مقرراند که مرثیه خوانی میشود مثلا دهم در هر ماه در عاشورخانه، آقا فرهاد بالای شاه علی بنده در پنجه کلان که درین ولا میر باقر علی ذاکر اولاد آقا فرهاد موجوداند به کمال خوبی ودرستی روشنی به تکلف تمام تیاری عاشورخانه مینمایند و توکل بر خدای کریم دارد مرداست و آن عاشورخانه و علم از وقت قطب شاهیه است و چاه کلان نیز متصل عاشورخانه در سنه یکهزار نود ویک هجری باحداث درآمد. او در عاشورخانه علم کلان ده روز نوبت نشانیده به روز شهادت وشب گشت به روشنی بیشمار به دریای موسی میبرد. چرخ بسیار میکنند از توکل دیگر تاریخها در تمام ماه برای مجلس تعزیهداری به مردمان هندی و دکنی دربلده و بیرون بلده مقرراند که مجلس میشود. خصوص بیست ویکم در مکان مرزا عباس مذکور به درستی تمام میشود غرض جهان از تعزیه داری امام مظلوم شهید علیه السلام خالی نیست هر روز تازه است و بس. معهذا در ماه رمضان المبارک به تاریخ بیست و یکم به وقت شب ضریح مبارک جناب مرتضوی علیه السلام بالای شتر برآورده تا به پنجه شاه و قدم رسول میبرند. هزارها مردم خلقت خدا از خانه ملا رضی که بانی مبانی ضریح بود تا پنجه شاه سینه زنان از کسان ایلچی بیگ و راسته اتوارچوک هزارها نجبا و شرفا که اگر ریگ صحرا بر سر خلایق اندازند بر زمین نخواهد افتاد، تعزیه کنان، منقبتخوانان همراه شتر، ضریح مبارک که همه پر از سهرههای گل میباشد میروند هر گاه بر دروازه پنجه شاه میرسند فاتحه خوانده، برگشته به مکان میآیند روشنی و تکلفات و جلوس معه نذر همه از حضور پرنور و دیوانی و از امیران سرکار میرسد علمهای محرم نیز در خانه ملا رضی استاد میباشند و به روز چهلم برداشته از خانه تا کمان ایلچی بیگ میآرند و باز برگشته به خانه برده سرد میکنند و میدارند اما در عاشور خانه اعتصام الملک بهادر عرض بیگی حضور تکلف روضه خوانی و طعام لذیذ و نذر و نیاز به سادات و زوّار وحجاج و غیره و گریه و زاری در عشره محرم بسیار است و خود بهادر معز نهایت ده روز در غم و الم میباشند. محبتی که در دل بهادر موصوف به نظر آمد به دیگری به ظور آوردن و آمدن معلوم هزارها تعزیه خانه در بلده اند اما عاشور خانه پادشاهی که ذکرش سابق گذشت یکتای عصر و مکان عجیب و غریب است. به روز چهلم جناب امام علیه السلام در آن جا عشره محرم تازه میشود که روشنی به تکلف میکنند و سواری علمها از جا به جا میآیند و دنگل خوب مینمایند از تمامی جماعتهای بلده روضه خوانی و مرثیه خوانی میگردد و دیگهای طعام لذیذ بریانی و مزعفر با مشک و نان و قلیه و شیر برنج شیرین با گلاب حسب الحکم حضور پرنور از بادر چیخانههای سرکار دولتمدار میرسد خلقت خدا میخورد به قول شخصی: بیت ادیم زمین سفره عام اوست برین خوان یغما چه دشمن چه دوست الغرض خاک حیدرآباد از ازل به محبت آل رسول صلی الله علیه و آله و سلم مخلوط است پس احوال عاشورخانهها به سبب طول کلام بیان نکرده، بر همین ذکر چند اکتفا نمود. [۱] . هیل یعنی با هم آمده که در عربی قافله صغار مینامند منبع:
www.historylib.com
ذکر عشره شریف محرم الحرام در بلده حیدر آباد فرخنده بنیاد