منابع علمى اهل بیت (علیه السلام)

اشاره:

آیت الله ناصر مکارم شیرازى از مسائل مهمى که در مورد علم امامان معصوم (علیه السلام) شایان دقت و توجه است منابع علمى امامان (علیه السلام) است که این آگاهى وسیع آنها بر امور دین و دنیا از کجا پیدا مى‏ شود، و با اینکه مسلم است وحى آسمانى بر آنان نازل نمى‏ گردد و درهاى وحى بعد از وفات خاتم انبیاء براى همیشه بسته شد چگونه آنها از مسائل شریعت و مصالح اسلام و مسلمین و حقایق مربوط به گذشته و آینده که در امر هدایت امت ضرورى است آگاه مى ‏شوند؟ از اشاراتى که آیات قرآن، و بیانات مشروح و گسترده ‏اى که در روایات اسلامى آمده به خوبى مى ‏توان از این منابع اگاه شد. این منابع بسیار متنوع و به شرح زیر مى‏ باشد:

۱. آگاهى کامل از کتاب الله و قرآن مجید به گونه‏اى که تفسیر و تأویل، و ظاهر و باطن، و محکم و متشابه آن، را به خوبى مى‏ دانند. قرآن مجید مى‏ گوید:و یقول الذین کفروا لست مرسلا قل کفى بالله شهیدا بینى و بینکم و من عنده علم الکتاب : «کافران مى‏ گویند تو پیامبرنیستى، بگو همین بس که خداوند، و کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد او است گواه باشد».(رعد ۴۳) از این آیه به خوبى روشن مى‏ شود کسى وجود دارد که تمام علم کتاب نزد او است (توجه داشته باشید که علم الکتاب به صورت مطلق آمده است، و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهى مى‏شود، بر خلاف آنچه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: قال الذى عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک:«آن کسى که دانشى از کتاب آسمانى (بخشى از علم کتاب) نزد او بود گفت آن (تخت ملکه سبا) را پیش از آنکه چشم بر هم زنى، نزد تو خواهم آورد». به یقین کتاب الله سرچشمه فیاض علوم و دانش ها است، و آگاهى بر آن رهگشاى تمام امور است، جایى که آصف بن برخیاء وزیر سلیمان به خاطر آگاهى به بخشى از کتاب آسمانى قادر به انجام چنان کار مهمى باشد، و تخت ملکه سباء را در یک چشم بر هم زدن از جنوبى ‏ترین بخش جزیزه العرب (یمن) به شمالى‏ترین بخش آن (شامات مرکز حکومت سلیمان برساند،مسلما کسى که به تمام علم کتاب آگاه است، کارهایى بسیار مهمتر از آن مى‏توند انجام دهد، اما چه کسى علم الکتاب نزد او است، قرآن تنها اشاره سربسته‏ اى به آن دارد. بعضى گفته‏ اند منظور خداوند است (بنابراین عطف جمله«من عنده علم الکتاب» عطف تفسیرى خواهد بود که بر خلاف ظاهر کلام است). جمعى از مفسران نیز گفته ‏اند: منظور از آن دانشمندان اهل کتاب و افرادى هم چون سلمان و عبدالله بن سلام است که نشانه‏ هاى پیامبر (ص) را در کتب آسمانى پیشین دیده بودند و گواه بر حقانیت او مى‏ شدند. ولى بسیارى از مفسران در کتب خود نقل کرده‏ اند که این آیه اشاره به على بن ابیطالب (علیه السلام) (و ائمه هدى) است. مفسر معروف قرطبى در تفسیر این آیه از عبدالله بن عطا نقل مى‏ کند که به ابو جعفربن على بن الحسین گفتم مردم گمان مى‏ کنند الذى عنده علم الکتاب عبدالله بن سلام است، گفت :انما ذلک على بن ابیطالب رضى الله عنه او فقط، على بن ابیطالب است و کذالک قال محمد بن حنیفه:«محمد بن حنیفه نیز همین را گفته است».(۱) جالب توجه اینکه این سوره (سوره رعد) در مکه نازل شده در حالى که عبدالله بن سلام و سلمان فارسى و سایر علماى اهل کتاب همه در مدینه به اسلام پیوستند. این سخن از سعیدبن جبیر نیز نقل شده که وقتى از او سؤال کردند آیا «من عنده علم الکتاب»،عبدالله بن سلام است؟ گفت چگونه مى ‏تواند او باشد در حالى که این سوره مکى است.(۲) و نیز شیخ سلیمان قندوزى حنفى (۳)در «ینابیع الموده»از «ثلعبى» و «ابن مغازلى» از«عبدالله بن عطا»نقل مى‏ کند که با محمد باقر (علیه السلام) در مسجد بودم فرزند عبدالله بن سلام را دیدم، گفتم این فرزند کسى است که علم الکتاب نزد او است، فرمود:این آیه درباره على بن ابیطالب (علیه السلام) است.(۴) در همان کتاب در روایت دیگرى از عطیه عوفى از«ابو سعید خدرى» نقل شده که از پیغمبر اکرم (ص) از آیه الذى عنده علم من الکتاب (نمل . ۴۰) سؤال کردم، فرمود: او وزیر برادرم سلیمان بن داود بود، سپس از آیه قل کفى بالله شهیدابینى و بینکم و من عنده علم الکتاب پرسیدم، فرمود: ذاک اخى على بن ابیطالب:«او برادرم على بن ابیطالب (علیه السلام) است».(۵) و نیز در روایت دیگرى از ابن عباس مى‏ خوانیم که گفت :من عنده علم الکتاب انما هو على لقد کان عالما بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ : «کسى که علم کتاب نزد او است فقط على (علیه السلام) است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل آن و ناسخ و منسوخ آن است».(۶) کوتاه سخن اینکه: آیه فوق را هرگز به علماى اهل کتاب نمى ‏توان تفسیر کرد، زیرا این سوره در مکه نازل شده و آنها بعد از هجرت در مدینه به مسلمانان پیوستند و طبق روایات بالا درباره على (علیه السلام) است (و از او به سایر امامان معصوم مى‏ رسد). آرى این آگاهى وسیع نسبت به قرآن مجید، و اسرار و دقائق و ظاهر و باطن آن یکى از منابع اصلى علم امامان معصوم (علیه السلام) است.(۷)

از شواهد این معنى، آیه شریفه و ما یعلم تأویله الاالله والراسخون فى العلم:«تأویل قرآن را جز خدا و ثابت قدمان در علم نمى‏ دانند».(آل عمران . ۷) توضیح اینکه: درمیان مفسران گفتگو است که آیا«الراسخون فى العلم »عطف بر «الله» است، یعنى تأویل قرآن را جز خداوند و راسخان در علم نمى‏ دانند، یا آغاز جمله مستقلى است، بنابراین مفهوم آیه چنین مى‏ شود تأویل قرآن را فقط خدا مى‏ داند، اما راسخان در علم مى‏ گویند: «گرچه تأویل آیات متشابه را نمى‏ دانیم، اما در برابر همه آنها تسلیم هستیم». آنچه معنى اول را تأیید مى‏ کند آن است که:

اولا بسیار بعید است در قرآن اسرارى باشدکه جز خداوند نداند، چرا که قرآن براى تربیت و هدایت مردم نازل شده، و معنى ندارد که در چنین کتابى آیات و جمله‏ هایى باشد که جز خداوند مقصود آن را نداند.

ثانیا: همان گونه که مفسر بزرگ «طبرسى» در «مجمع البیان» مى‏ گوید:هرگز درمیان مفسران قرآن دیده نشده است که بگویند فلان آیه از آیاتى است که جز خدا کسى معنى آن را نمى‏ داند، بلکه دائما براى کشف اسرار آیات از طرق مختلف از جمله روایات معصومین (علیه السلام) تلاش مى‏ کنند، در واقع این سخن بر خلاف اجماع مفسران است .

ثالثا: اگر تسلیم بودن بدون آگاهى است باید «راسخان در ایمان گفته شود، نه راسخان در علم»، کسى که چیزى را نمى‏داند چگونه مى ‏توان نام راسخان در علم بر او گذاشت .

رابعا: در روایات متعددى آمده است که «راسخان در علم ،تأویل آیات قرآن را مى ‏دانند» واین دلیل بر آن است که این عبارت عطف بر «الله» مى ‏باشد: در حدیث دیگرى از همان امام آمده است که فرمود:الراسخون فى العلم امیر المؤمنین و الائمه من بعده:«راسخان در علم امیر مؤمنان و امامان بعداز او هستند».(۸) در حدیث دیگرى از همان امام آمده است که فرمود:نحن الراسخون فى العلم و نحن نعلم تأویله:«ما راسخان در علم هستیم ،و ما تأویل قرآن را مى‏ خوانیم».(۹) و نیز در حدیث دیگرى مى‏ خوانیم که امام باقر (علیه السلام) (یا امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه و ما یعلم تأ ویله الاالله و الراسخون فى العلم،فرمود:فرسول الله افضل الراسخین فى العلم، قد علمه الله عزوجل جمیع ما انزل علیه من التنزیل والتأویل، و ما کان الله لینزل علیه شیئا لم یعلمه تأویله، واو صیائه من بعده یعلمونه کله : «رسول خدا(ص) برترین راسخان در علم بود،خداوند عزوجل تمام آنچه را بر او نازل کرد از تنزیل و تأویل به او تعلیم داد، و ممکن نیست خداوند چیزى بر او نازل کند و تأویل و تفسیرش را به او نیاموزد، و اوصیاء پیامبر(ص) بعد از او تمام آن را مى ‏دانند».(۱۰) در این زمینه احادیث متعدد دیگرى وجود دارد که همین معنى و مفهوم را تأیید مى‏ کند.(۱۱)

با دلائل چهارگانه ‏اى که در بالا گفتیم . و هر یک به تنهایى براى اثبات مقصود کافى بود . تردیدى باقى نمى ‏ماند که عبارت والراسخون فى العلم ،عطف بر «الله »است، و مفهومش آگاهى آنان بر تأویل و عمق قرآن است . نکته دیگرى که شایان توجه است اینکه تعبیر به الراسخون فى العلم، دو بار در قرآن مجید آمده است، یک بار در آیه مورد بحث (۷ آل عمران) و یک بار در آیه ۱۶۲ سوره نساء، آنجا که بعد از اشاره به کارهاى زشت و نادرست اهل کتاب (یهود ونصارى) از جمله ربا خوارى و غارتگرى اموال مردم است، مى‏ فرماید: لکن الراسخون فى العلم منهم و المؤمنون یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک:«گروهى از اهل کتاب که راسخان در علمند و همچنین مؤمنان (از یاران پیامبر) به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه قبل او تو (از کتب آسمانى) نازل گردیده است، ایمان مى ‏آورند، یعنى هر دو گروه به تمام کتب انبیاء (چه قرآن و چه کتب پیشین) ایمان دارند». چنین به نظر مى‏رسد کسانى که نام «عبدالله بن سلام» و امثال او را از علماى اهل کتاب که اسلام را پذیرفته‏ اند، در تفسیر راسخان در علم ذکر کرده‏ اند مربوط به این آیه است (آیه ۱۶۲ نساء) نه آیه ۷ سوره آل عمران، زیرا آنچه درباره علماى اهل کتاب سخن مى‏ گوید: ایه اول است، اما آیه مورد بحث ما(۷ . آل عمران) هیچ ارتباطى به مسأله اهل کتاب ندارد (دقت کنید). ضمنا از اینجا نکته مهم دیگرى نیز روشن مى‏شود و آن اینکه آنچه در خطبه اشباح در نهج البلاغه آمده است و مى‏ گوید :و اعلم ان الراسخین فى العلم هم الذین اغناهم الله عن اقتحام السدد المضروبه دون الغیوب لا قرار بجمله ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب …«بدان راسخان در علم، کسانى هستند که خداوند آنان را با اقرار اجمالى به تمام آنچه از آنهاپوشیده است و تفسیر آن را نمى‏دانند از فرو رفتن در اسرار نهانى بى نیاز ساخته است».(۱۲) نیز ممکن است اشاره به آیه سوره نساء باشد که سخن از تسلیم بى قید و شرط جمعى از علماى اهل کتاب و مؤمنان در برابر قرآن و سایرکتب آسمانى مى ‏گوید، نه آیه سوره آل عمران (بازهم دقت کنید) کوتاه سخن اینکه ظاهرا آیه ۷ سوره آل عمران این است که مى‏ گوید تأویل قرآن را خداوند و راسخان درعلم مى‏ دانند، و با توجه به اینکه منظوراز راسخان در علم در درجه اول پیامبر و امامان معصوم است یکى از مهمترین منابع علمى آنها شناخته مى‏شود و آن قرآن مجید و تأویل و تفسیر و ظاهر و بطون آن است. این سخن را با اشاره دیگرى به آیات قرآن به پایان مى‏ رسانیم : در آیه ۴۹ سوره عنکبوت مى‏ خوانیم بل هو آیات بینات فى صدور الذین اوتواالعلم:«آنها آیات روشنى است که درسینه‏ هاى کسانى که علم به آنها داده شده است قرار دارد»،و در منابع اهل بیت (علیه السلام) روایات بسیارى دیده مى‏ شود که عنوان الذین اوتواالعلم در این آیه به امامان معصوم (بعد از پیامبر)تفسیر شده است . براى آگاهى بیشتر به بحارالانوار و تفسیر برهان مراجعه فرمائید.(۱۳)

۲. وراثت از پیامبر دومین منبع از منابع علوم امامان معصوم (علیه السلام) وراثت از پیامبر (ص) است به این معنى که پیغمبر اکرم (ص) تمام معارف و شرایع اسلام را به على (علیه السلام) آموخت، و طبق بعضى از روایات على (علیه السلام) با خط خود در کتابى نوشت و این علم او آگاهى نسل اندر نسل به فرزندان على (علیه السلام) یعنى امامان معصوم (علیه السلام) رسید. یا به تعبیر دیگر . آن گونه که در روایات اسلامى وارد شده است . پیامبر (ص) هزار باب علم به على (علیه السلام) آموخت که از هر بابى هزار باب دیگر گشوده مى‏ شد. در کتاب کافى روایات متعددى در این زمینه دیده مى‏ شود، از جمله در حدیثى از ابو بصیر مى‏ خوانیم: مى‏ گوید از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم که پیروان شما مى‏ گویند رسول خدا(ص) یک باب از علم به على (علیه السلام) آموخت که از آن هزار باب گشوده شد، امام فرمود:علم رسول الله علیا الف باب، یفتح من کل باب الف باب:«رسول خدا به على (علیه السلام) هزار باب از علم آموخت (نه فقط یک باب) و از هر بابى هزار باب گشوده شد. سپس فرمود: اى ابوبصیر! ان عندنا الجامعه… قلت و ماالجامعه؟ قال صحیفه طولها سبعون ذراعا بذراع رسول الله (ص) و املائه، من فلق فیه، وخط على بیمینه، فیها کل حلال و حرام و کل شى‏ء یحتاج الناس الیه حتى الارش فى الخدش . فرمود:«جامعه» در نزد ما است… عرض کردم:جامعه چیست؟ فرمود: طومارى است که در طول آن هفتاد ذراع رسول خدا (ص) بود، و از دهان مبارکش املاء کرد و على (علیه السلام) به دست خودش نوشت، هر حلال و حرامى در آن است و هر چیزى که مردم (تا دامنه قیامت) به آن نیاز دارند در آن وجود دارد، حتى دیه یک خراش بر بدن»!(۱۴) شایان توجه است که در مورد حدیث معروف «مدینه العلم» روایات بى شمارى در معروفترین کتب اهل سنت و شیعه وارد شده است، از جمله راویان این حدیث «ابن عباس» و «جابربن عبدالله» و «عبدالله بن عمر» و«على» (علیه السلام) مى‏ باشند. از جمله کسانى که این حدیث را در کتب خود نقل کرده‏ اند «حکیم نیشابورى» در «مستدرک»، «ابوبکر نیشابورى »در «تاریخ بغداد»،«ابن مغازلى »در «مناقب امیرالمؤمین»(علیه السلام)، «گنجى» در «کفایهالاعتدال»، «قندوزى» در «ینابیع الموده» و «نبهانى» در «الفتح الکبیر» و گروه دیگر.(۱۵) در روایات متعددى نیز با صراحت مى‏ خوانیم که امامان اهل بیت (علیه السلام) مى‏ فرمودند:آنچه ما نقل مى‏ کنیم همه را مى‏ توانید از پیامبر(ص) نقل کنید، چرا که ما همه اینها را به وسیله اجداد خود از پیامبر(ص) شنیده‏ ایم! (دقت کنید). یکى از یاران امام صادق (علیه السلام) از آن حضرت پرسید: ما گاهى حدیثى را از شما مى‏ شنویم، سپس شک مى‏ کنیم که از شما شنیده بودیم یا از پدرتان ؟ فرمود:ما سمعته منى فاروه عن ابى، و ما سمعته منى فاروه عن رسول الله:«آنچه را از من شنیده‏اى از پدرم روایت کن، و آنچه را از من شنیده‏اى از رسول خدا(ص) روایت کن»!(۱۶) در جاى دیگر نیز مى ‏فرماید:حدیثى حدیث ابى، و حدیث ابى حدیث جدى، و حدیث جدى حدیث الحسین، و حدیث الحسین حدیث الحسن، و حدیث الحسن حدیث امیر المؤمنین (علیه السلام)، و حدیث امیرالمؤمنین (علیه السلام) حدیث رسول الله (ص) و حدیث رسول الله قول الله عزوجل : «حدیث من حدیث پدر من است، و حدیث پدرم حدیث جد من است، و حدیث جد من حدیث حسین (علیه السلام) است، و حدیث حسین حدیث حسن است، و حدیث حسن (علیه السلام) حدیث امیرمؤمنان (علیه السلام) است، و حدیث امیرمؤمنان حدیث رسول خدا (ص) است و حدیث رسول خدا (ص) حدیث خداوند متعال است».(۱۷) و در حدیث سومى از آن حضرت مى‏ خوانیم که صریحا فرمود: مهما اجلتک فیه بشى‏ء فهو من رسول الله لسنا نقول برأینا من شى‏ء:«هر گاه پاسخى درباره چیزى به تو دادم آن از رسول خدا(ص) است ما به رأى خودمان چیزى نمى ‏گوئیم»!(۱۸)

۳. ارتباط با فرشتگان از منابع علم امامان ارتباط آنها با فرشتگان است، البته نا نه این معنى که آنها در زمره انبیاء و پیامبران بودند، چرا که مى‏ دانیم پیامبر اسلام (ص) آخرین پیامبران و رسولان الهى بود و با وفات او وحى الهى پایان یافت، بلکه آنان همچون «خضر» و «ذوالقرنین» و «مریم» بودند مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهى ارتباط داشتند، و حقایقى از عالم غیب به قلب آنان الهام مى شد. در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) مى ‏خوانیم که فرمود:ان علیا کان محدثا:«على (علیه السلام) محدث بود (سخنان به او گفته مى ‏شد)»،و هنگامى که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسى مى‏ گفت، فرمود:یحدثه ملک:«فرشته با او سخن مى‏ گفت»،و هنگامى که سؤال کردند آیا او پیامبربود، دست خود را به علامت نفى و انکار تکان داد، سپس افزود:کصاحب سلیمان، او کصاحب موسى، او کذى القرنین:«او همانند دوست سلیمان (آصف بن برخیا) یا دوست موسى (یوشع یا خضر) یا ذى القرنین (۱۹) (در این زمینه روایات متعددى نیز وجود دارد)».(۲۰)

۴. القاى روح القدس چهارمین منبع علم امامان فیض روح القدس است . توضیح اینکه در آیات قرآن کرارا سخن از تأیید «روح القدس» به بیان آمده که در سه مورد درباره حضرت مسیح (علیه السلام) است(۲۱)و در یک مورد درباره پیامبر اسلام (ص).(۲۲) در اینکه «روح القدس» کیست؟ در میان مفسران گفتگوى بسیار است، گروهى از مفسران، آن را به «جبرئیل» تفسیر کرده‏ اند، و در مورد حضرت مسیح (علیه السلام) به آن روح مقدس و پاکى که در او بوده، یا به معنى انجیلى که بر او فرستاده شده است، تفسیر شده، و گاه گفته‏ اند منظور اسم اعظم خداوند است که مسیح با آن مردگان را زنده مى‏ کردند.(۲۳) ولى از تعبیرات قرآن مجید و هم چنین روایات مختلف اسلامى چنین استفاده مى‏ شود که روح القدس، معانى متعددى دارد و در هر جا ممکن است معنى خاص خود را ببخشد: در یک آیه از قرآن مجید که مى‏ فرماید:قل نزله روح القدس من ربک بالحق:«بگو روح القدس آنرا از سوى پروردگارت به حق بر تو نازل کرده» (نحل . ۱۰۲)، ظاهرا به معنى «جبرئیل» است که قرآن را از سوى خدا بر پیامبر (ص) نازل مى‏کرد. ولى در سه مورد دیگر در قرآن مجید که همه درباره حضرت مسیح (علیه السلام) است به نظر مى‏رسد که مفهوم دیگرى دارد، زیرا تعبیراذا ایّدتک بروح القدس . یا و ایّدناه بروح القدس نشان مى‏ دهد که اشاره به روحى است که همواره با مسیح (علیه السلام) بوده و او را تأیید و تقویت مى‏ کرده است . از روایاتى که در منابع اهل بیت (علیه السلام) وارد شده به خوبى بر مى ‏آید که روح القدس، روح مقدسى بوده که با همه‏ پیامبران و انبیاء و معصومین (علیه السلام) بوده است، و امدادهاى الهى را در موارد مختلف به آنها منتقل مى ‏ساخته، حتى از روایات متعددى که در منابع اهل سنت نیز وارد شده است استفاده مى ‏شود که گاه که کارهاى مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسى صادر مى‏ شد، مى ‏فرمودند: «این به کمک روح القدس بوده است». از جمله در حدیثى که در تفسیر الدارالمنثور آمده است مى‏ خوانیم که پیامبر اکرم (ص) درباره شاعر معروف اسلامى «حسّان بن ثابت» فرمود: اللهم اید حسانا بروح القدس کما نافح عن نبیه:«خداوند!«حسّان» را به روح القدس تقویت کن آن گونه که از پیامبرش دفاع کرد».(۲۴) درباره شاعر معروف اهل بیت (علیه السلام) «کمیت بن زید اسدى» مى‏ خوانیم که امام باقر(علیه السلام) به او فرمود: براى تو همان است که پیامبر اکرم (ص) به حسّان بن ثابت فرمود: لن یزال معک روح القدس ما ذبیت عنا:«همیشه روح القدس با تو خواهد بود مادامى که از ما دفاع مى‏ کنى».(۲۵) در حدیث دیگرى آمده است که امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) هنگامى که دعبل خزاعى شاعر با شهامت بعضى از اشعار قصیده معروف «مدارس آیات» را خواند ، امام گریه شدیدى کرد و سپس فرمود: نطق روح القدس على لسانک بهذین البیتین:«روح القدس در این دو بیت به زبان تو سخن گفت».(۲۶) و از اینجا به خوبى روشن مى‏ شود که «روح القدس» یک روح امدادگرى است که انسان را به هنگام انجام کارهاى مهم معنوى و الهى یارى مى ‏دهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در پیامبران و امامان معصوم (علیه السلام) به گونه فوق العاده‏اى قوى‏تر و بارزتر عمل مى‏ کند، و در دیگران به اندازه خودشان هر چند از ماهیت و جزئیات آن اطلاع زیادى در دست ما نیست. در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى‏ خوانیم که در تفسیر والسابقون السابقون اولئک المقربون مى‏ فرماید:فالسابقون هم رسل الله (علیه السلام) و خاصه الله من خلقه، جعل فیهم خمسه ارواح، ایدهم بروح القدس فبه عرفوا الاشیاء…: «پیشگامان همان رسولان الهى (علیه السلام) و خاصان خداوند از خلقند، در آنها پنج روح قرار داده (ار جمله اینکه) آنها را با روح القدس تقویت نموده که به وسیله آن اشیاء را مى ‏شناسند…».(۲۷) در حدیث دیگرى در همین رابطه از امام باقر (علیه السلام) آمده است که بعد از بر شمردن ارواح پنج گانه که در انبیاء و اوصیاء وجود دارد مى ‏فرماید: فبروح القدس… عرفوا ما تحت العرش الى ما تحت الثرى : «به وسیله روح القدس آنچه را در زیر عرش تا آنچه را در زیر زمین است مى ‏دانند».(۲۸) احادیث فراون دیگرى در این زمینه در اصول کافى و سایر کتب دیده مى‏ شود که شرح همه آنها در این مختصر نمى‏ گنجد. آرى امدادهاى الهى از طریق روح القدس یکى دیگر از منابع علمى معصومان است .

۵. نور الهى پنجمین منبعى که براى امامان مى‏ توان ذکر کرد همان چیزى است که در روایات متعددى در اصول کافى آمده است، از جمله:«حسن بن راشد» مى‏ گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که مى‏ فرمود:… فاذا مضى الامام الذى کان قبله رفع لهذا منار من نور ینظر به الى اعمال الخلائق فبهذا یحتج الله على خلقه : «هنگامى که امام پیشین از دنیا مى‏ رود، خداوند براى امام بعد از او ستونى از نور بر مى‏ افروزد که به وسیله آن اعمال مردم رامى بیند، و از این طریق خداوند، حجت را برخلق خود تمام مى‏ کند».(۲۹) در بعضى از روایات نیز تعبیر به «عمود من نور»(ستونى از نور)شده (۳۰)ولى غالبا تعبیر «منار من نور»آمده است، البیه تفاوت چندانى میان این دو تعبیر نیست . براى آگاهى بیشتر به بحارالانوار جد ۶، صفحه ۱۳۲ مراجعه فرمائید، مرحوم علامه مجلسى شانزده حدیث در این زمینه نقل مى ‏کند و همچنین در باب «عرض اعمال» (جلد ۲۳،صفحه‏۳۳۳به بعد) روایات متعددى در این زمینه آمده است . از مجموع آنچه گفته شد به خوبى استفاده مى ‏شود که منابع علم امامان معصوم متعدد و متنوع است، در درجه اول مسأله آگاهى آنها به تمام معانى قرآن مجید است، و در درجه دوم علومى است که از رسول خدا پیامبراکرم (ص) به آنها رسیده است، و در درجه بعد تأییدات الهى و الهامات قلبى و ارتباط با فرشتگان و عالم غیب است . و مجموع این جهات به امام معصوم علوم و آگاهى فراوانى مى‏ بخشد تا بتواند در انجام مأموریت خود، که همان حفظ اسلام و قرآن و سنت پیامبر(ص) و هدایت خلق به سوى خالق، و تربیت نقوس، و اقامه حدود، و تدبیر امور مى‏ باشد، به خوبى انجام دهد. نکته قابل ملاحظه دیگر اینکه از پاره‏اى از روایات استفاده مى ‏شود که در هر شب جمعه روح امامان (علیه السلام)، علوم و دانش هاى تازه‏اى را (براى مسائل تازه) از سوى خداوند دریافت مى‏ دارند.(تا خود را با تمام نیازمندیهاى امت اسلامى تطبیق دهند) از جمله در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى‏ خوانیم که فرمود: ان لنا فى کل لیله جمعه سرورا:(ما در هر شب جمعه خوشحالى تازه‏اى داریم». راوى مى‏ گوید گفتم: زادک الله و ماذاک:«خداوند بر سرور شما بیفزاید،منظورتان از این خوشحالى چیست»؟! فرمود:اذا کان لیله الجمعه وافى رسول الله العرش و وافى الائمه معه و معهم، فلا ترد ارواحنا الى ابداننا الا بعلم مستفاد، ولو لا ذلک لانفدنا:«هنگامى که شب جمعه مى‏ شود(روح مقدس) رسول خدا (ص) به عرش (الهى) مى ‏رود، و ارواح ائمه نیز با او ملاقات مى‏ کنند و (روح) من یسر با آنها به آنجا مى‏ رود، سپس روح ما به بدن ما باز نمى‏ گردد مگر با علم و دانش جدیدى، و اگر چنین نبود دانش ما پایان مى ‏گرفت»!(۳۱) در همان باب روایات متعدد دیگرى در این زمینه نیز دیده مى‏ شود که شرح همه آنها به طول مى ‏انجامد. با توجه به آنچه در این فصل آوردیم روشن مى ‏شود که مسأله منابع علمى امامان مسأله ساده ‏اى نیست، منابعى در اختیار آن بزرگواران است که آنهارا از سایر مردم ممتاز مى‏ سازد و به انجام وظائف مهمى که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان بر عهده دارند به آنان کمک مى‏ کند.

پى نوشت:

۱. تفسیر قرطبى، جلد ۵، ص ۳۵۶۵٫

۲. درالمنثور، جلد ۴، ص ۶۹٫

۳. قندوز شهرى است در شمال افغانستان و این عالم اهل سنت منسوب به آنجا است.

۴. ینابیع الموده، ص ۱۰۲٫

۵. همان مدرک، ص ۱۰۳٫

۶. همان مدرک، ص ۱۰۴٫

۷. در این زمینه روایات متعدد جالبى نیز از طرق ائمه اهل بیت (علیه السلام) وارد شده است که براى اطلاع بیشتر مى‏توانید به کتاب تفسیر کنزالدقائق، جلد ۶، ص ۴۸۰، و تفسیر برهان ذیل آیه مورد بحث مراجعه فرمائید.

۸. اصول کافى، جلد اول، ص ۲۱۳، حدیث ۳ و ۱٫

۹. اصول کافى، جلد اول، ص ۲۱۳، حدیث ۳ و ۱٫

۱۰. همان مدرک ،حدیث ۲٫

۱۱. براى توضیح بیشتر به کتاب جامع الاحادیث جلد اول، ص ۲۷ و تفسیر کنزالدقائق ص ۴۲ تا ۴۵، و اصول کافى، جلد ۱، ص ۴۱۵ مراجعه شود.

۱۲. نهج البلاغه، خطبه ۹۱ (خطبه اشباح).

۱۳. بحارالانوار، جلد ۲۳، ص ۱۸۸ تا ۲۰۸ و تفسیر برهان جلد ۳، ص ۲۵۴ تا ۲۵۶ (در این دو کتاب حدود بیست حدیث در این زمینه نقل شده است).

۱۴. اصول کافى، جلد ۱، ص ۲۳۹٫

۱۵. براى آگاهى بیشتر به احقاق الحق، جلد ۵، ص ۴۶۸ تا ۵۰۱ و براى آگاهى به منابع این حدیث در کتاب شیعه به کتاب شریف جامع الاحادیث طبع قدیم صفحه ۱۶ به بعد مراجعه فرمائید.

۱۶. جامع الاحادیث، جلد ۱، ص ۱۷، حدیث ۴ باب حجیه فتوى الائمه.

۱۷. همان مدرک ،حدیث ۱٫

۱۸. همان مدرک ،حدیث ۷(در این زمینه در همان کتاب احادیث دیگرى نیز وجود دارد) .

۱۹. اصول کافى، جلد ۱، ص ۲۷۱٫

۲۰. همان مدرک.

۲۱. ۸۷ و ۲۵۳، و مائده ۱۱۰٫

۲۲. بقره، ۱۱۰٫

۲۳. این چهار معنى در تفسیر کنزالدقائق، جلد ۲، ص ۷۸ آمده ،ولى در بعضى از تفاسیر معروف فقط معنى اول ذکر شده است، و در تفسیر فخر رازى به سه معنى قناعت شده است: جبرئیل و انجیل و اسم اعظم (تفسیر فخر رازى، جلد ۳، ص ۱۷۷).

۲۴. الدرالمنثور، جلد ۱، ص ۸۷ (ذیل آیه ۸۷ سوره بقره) دو روایت نیز قریب به همین مضمون در صحیح مسلم، جلد ۴، ص ۱۹ و ۳۲ باب فضائل حسان بن ثابت آمده است .

۲۵. سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۹۵۴٫

۲۶. کشف الغمه، جلد ۳، ص ۱۱۸٫

اعلام الورى، ص ۳۳۱، آن دو شعر عبارت است از:

خروج امام لا محاله خارج

یقوم على اسم الله و البرکات‏

یمیز فینا کل حق و باطل‏

و یجزى على النعماء و النقمات‏

۲۷. اصول کافى، ج ۱، ص ۲۷۱٫

۲۸. همان مدرک، ص ۲۷۲٫

۲۹. اصول کافى، ج ۱، ص ۳۸۷، حدیث ۲

۳۰. همان مدرک، حدیث ۴٫

۳۱. اصول کافى، ج ۱، ص ۲۵۴(باب فى ان الائمه (علیه السلام) یزدادون فى لیله الجمعه).

منبع:پیام قرآن ،جلدنهم ،آیه الله مکارم شیرازى با همکارى جمعى ازفضلاء‏

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.