منشأ پيدايش شيعه

منشأ پیدایش شیعه

منشأ پیدایش شیعه

چکیده

مطرح شدن مسألهامامت وجانشینی پیامبراکرم (ص)درآغازین روزرسالت وهمچنین درطول ۲۳ سال بعثت ومهم ترازهمه حدیث غدیر ، زمینه پیدایش شیعه را فراهم کرد ، وشأن نزول برخی آیات قرآن ، واحادیث متعدد ، وجودشیعه را درزمان رسول خدا(ص)ثابت نموده وپاسخ منطقی به نظریات برخی نویسندگانی است ،که منشأپیدایش شیعه را بعد ازرحلت پیامبر(ص)ومتأثرازبعضی جریانات سیاسی وساخته دست بیگانگان می دانند .شواهد تاریخی نیزازوجودشیعه درزمان رسول خدا(ص)حکایت دارد ، که دلیل دیگربرنادرستی نظریات فوق است .
کلیدواژه : رسول خدا(ص)، شیعه ، علی (ع) ، احادیث ، صحابه ، اهل سنت .
مقدمه
باتوجه به احادیث متعددکه ازپیامبراکرم(ص)ازطریق شیعه وسنی نقل شده است وهمچنین شواهد تاریخی حکایت ازریشه داشتن شیعه درعصررسول خدا(ص)دارد ؛ زیرانهال شیعه درآغازین روزرسالت بدست آورنده اسلام باحدیث دار کاشته شد ، وبابرخی آیات قرآن ازقبیل :آیه ولایت ، تطهیر، مباهله ، تبلیغ ، اکمال دین ،وبااحادیث فراوان مثل : حدیث منزلت ، ثقلین ، معیت علی باحق وقرآن ، حدیث غدیر، وصدهاحدیث دیگردرمدت ۲۳ سال رسالت ، آبیاری گردید ورشدنمود.امادرعین حال شیعه همواره اززوایای مختلف موردهجمه بوده ، بگونه که برخی نویسندگان بااستناد به بعضی گزارش های تاریخی که ازاساس مورد نقد گرفته است ، شیعه را ساخته دست یهودیت دانسته ومی کوشند که تشیع را به عنوان یک جریان جدای ازاسلام ومتأثرازآموزه های غیراسلامی معرفی نمایند .این مقاله درپی آن است که بااثبات وجودشیعه درعصرپیامبراکرم(ص) بی اساسی ونادرستی نظریه فوق رابه نمایش بگذارد.

شیعه درلغت واصطلاح

شیعه درلغت: ازماده«شیاع» بمعنی اتباع واعوان وانصاراست (۱) وراغب درمفردات شیاع رابمعنی انتشار و نیرومندى گفته ومی گوید: شیعه کسانى است که شخص بواسطه آنها نیرومند میشود(۲) قاموس ولسان العرب می گوید: شیعه ، بمعنى پیروان و یاران است «شیعه الرجل: اتباعه و انصاره» جمع آن اشیاع و شیع است(۳) کلمه شیعه درقرآن کریم نیزدرموارد متعدد به معنای پیروان ویاران کسی آمده است ، ازجمله درموردحضرتابراهیم می فرماید :« وان من شیعته لابراهیم (۴)» یعنی یکی ازشیعیان وپیروان او(نوح) ابراهیم می باشد . همچنین درداستان حضرت موسی (ع) قرآن می فرماید :« فوجد فیها رجلین یقتتلان هذامن شیعته وهذامن عدوه فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوه(۵)» ناگهان دومردرا دیدکه به جنگ ونزاع مشغولند یکی ازپیروان او(وبنی اسرایل) بود ودیگری ازدشمنانش ، آن که ازپیروان اوبود دربرابردشمن ازوی تقاضای کمک نمود .اما در اصطلاح: شیعه به کسانی گفته می شود که فقط ازامام علی (ع) پیروی می کنندوبه امامت وخلافت اوبراساس نص و وصیت پیامبراکرم (ص) اعتقاددارند ، وبراین باورندکه امامت ازفرزندان اوبیرون نیست .چنانکه بسیاری ازفقهاء ، متکلمین ومحققان که درملل ونحلل صاحب آثارهستند چنین معنای را برای شیعه دراصطلاح بکاربرده اند ، ازجمله حسن بن موسی نوبختی ازمتکلمان اواخر قرن سوم هجری وسعدبن عبدالله اشعری قمی ازاعیان وبزرگان شیعه که محضرامام حسن عسکری (ع) نیز مشرف شده است ، می گویند :«الشیعه هم فرقه علی بن ابی طالب المسمون بشیعه علی فی زمن النبی(ص) (۶)». شیخ مفید می گوید : «الشیعه هم من شایع علیا وقدمه علی اصحاب رسول الله صلوات الله علیه وآله واعتقدانه الامام بوصیه من رسول الله (ص)(۷) » شیعه کسانی هستند که ازعلی (ع) پیروی می کنندواورا بربقیه اصحاب رسول خدا (ص)مقدم می دارد وبه امامت (بلافصل ) او به جهت وصیت پیامبر(ص) معتقد است . شهیدثانی نیزدرموردمعنای اصطلاحی شیعه می نویسد :«الشیعه من شایع علیا ای اتبعه وقدمه علی غیره فی الامامه وإن لم یوافق علی امامه باقی الأئمه (۸)» شیعه کسی است که ازعلی (ع)پیروی نموده واورا درامامت و رهبری جامعه اسلامی از همه مقدم بداند هرچند باامامت بقیه امامان موافق نباشد . همچنین شهرستانی درالملل والنحل خودش می گوید :«الشیعه هم الذین شایعوا علیا و قالوا بإمامته وخلافته نصاووصایه … واعتقدوا ان الإمامه لاتخرج من اولاده وإن خرجت فبظلم یکون من غیره اوتقیه من عنده(۹)». شیوع این معنادراصطلاح برشیعه بحدی است که لغت شناسان نیزپس ازذکرمعنای لغوی لفظ شیعه ، یادآورشده اندکه کاربردغالب این لفظ ، مخصوص کسانی است که ولایت علی (ع) واهل بیت اورا برگزیده اند ، «وقد غلب هذ الاسم علی کل من یتولی علیا واهل بیته حتی صاراسماخاصالهم (۱۰)». بنابراین ازصدراسلام تاکنون شیعه دراصطلاح به همین معنای که متعارف ومتداول است بوده ، و برفرقه خاصی اطلاق می شده است .
نظرات دررابطه باپیدا یش شیعه

هرچند درموردزمان پیدایش شیعه وتشیع ، اظهارنظرهای متفاوتی صورت گرفته ولی بطورکلی می توان این نظریات را به دودسته تقسیم کرد : الف) دسته که ریشه شیعه را درزمان رسول خدا(ص)می دانند . ب ) دسته دیگرکه معتقدند شیعه بعد ازرحلت پیامبراسلام (ص) بوجود آمده است، ماهردسته را جداگانه موردبررسی قرارمی دهیم ، تاقول درست ونادرست درموردپیدایش شیعه مشخص وحقیقت برای جویندگان راه حق روشن شود .
۱٫ قائلین بوجودشیعه درزمان پیامبر(ص)
این دسته معتقدند که شیعه وتشیع ریشه درزمان رسول خدا (ص) دارد ونخستین فردی که نهال تشیع راکاشت وآن راپرورش داد ، شخص پیامبرگرامی اسلام (ص) بود ، که همزمان بااعلان توحید ونبوت ، مسأله امامت که شالوده وزیربنای فکری تشیع را تشکیل می دهدرا ، نیزمطرح ساخته وبرمحبت وپیروی ازعلی(ع) تأکیدنموده ، وبرپیروان اونام شیعه نهاد.معتقدین به این نظریه قاطبه علماو دانشمندان شیعه هستند ، ازجمله علامه کاشف الغطاء پس ازاشاره به احادیث نبوی درموردمدح وستایش علی (ع)وشیعه اومی نویسد:«مدلول این احادیث این است که(درزمان پیامبر(ص)گروهی ازصحابه آن حضرت شیعه علی (ع)بوده اند وباعلی (ع) نسبت وارتباط ویژه ای داشته وقول وعمل اورا بیانگرخواست پیامبر(ص) وشارح تعالیم اومی دانستند وبراین اعتقاد بوده اندکه علی(ع)حامل اسرارنبوی است(۱۱)»علامه طباطبای نیزدرموردتاریخ پیدایش شیعه می نویسد :« آغازپیدایش شیعه را که برای اولین باربه شیعه علی(ع) معروف شدند همان زمان حیات پیامبراکرم (ص)بایددانیست وجریان ظهوروپیشرفت دعوت اسلامی دربیست وسه زمان بعثت موجبات زیادی دربرداشت که طبعاً پیدایش چنین جمعیتی را درمیای یاران پیامبراکرم(ص)ایجاب می کرد(۱۲)» علاوه برعلمای شیعه برخی ازدانشمندان اهل سنت نیزبرهمین عقیده اند ، چنانکه محمد کرد علی (ازبزرگان علمای اهل سنت)می گوید :« عده ای ازصحابه درعصرپیامبراکرم (ص) معروف به شیعه علی(ع) بودند (۱۳)».
ادله دسته اول

این دسته برای اثبات مدعای شان به برخی ازآیات قرآن وسیره عملی وقولی(احادیث) که ازرسول خدا(ص)نقل شده وزمینه سازانعقاد نطفه تشیع گردیده است، استناد می کنند ، مادراینجا به برخی ازآنهااشاره می کنیم:ازجمله آیات که درمورد علی (ع) وشیعیان اوتفسیرشده ودربرخی ازکتب تفسیری اهل سنت نیزنقل شده است این آیه است :«ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیرالبریه (۱۴)» کسانی که ایمان آوردند واعمال صالح انجام دادند ، بهترین مخلوقات (خدا)یند.جلال الدین سیوطی ازمفسران معروف اهل سنت درذیل این آیه ازابن عباس نقل کرده است که وقت این آیه نازل شد، پیامبرخدا (ص)خطاب به علی (ع) فرمود :« مقصود ازاین آیه تووشیعیان تواست(۱۵)«.همچنین سیوطی می نویسد ، ازجابربن عبدالله نقل شده است که گفت ما: نزدنبی اکرم (ص)بودیم ، دراین اثناعلی (ع)واردشد رسول خدا (ص)بادیدن علی (ع)فرمود:«سوگند به آنکه جان من دریَدِقدرت اوست این شخص (علی)وشیعه اودرروزقیامت فائزورستگاروموفق اند ، وآیه:«ان الذین آمنوا…» (درباره آنها)نازل شده است (۱۶)بازهموحدیث دیگری را که ابن مردویه ازعلی (ع) روایت کرده است ، آورده که پیامبرگرامی اسلام (ص) به علی(ع) فرمود : «مقصودازاین آیه تووشیعیان تواست» .(۱۷)
اماسیره عملی وقولی پیامبراکرم (ص)
الف : سیره عملی
رسول خدا(ص) ازهمان دوران طفولیت علی (ع) ، تربیت اورا به عهده گرفته وباکمال جدیت به تعلیم وتهذیب اوپرداخت ، بگونه که علی (ع) همه جاهمراه ودرکنارپیامبر(ص) بود چنانکه خودش درنهج البلاغه می فرماید : «من همواره باپیامبربودم مانند فرزند که همیشه با مادراست ، پیامبرخدا (ص)هرروزنشانه تازه ای ازاخلاق نیکورا برایم آشکارمی فرمود ، وبه من فرمان می دادکه به اواقتدانمایم (۱۸)» ،حتی درآغازین روزرسالت پیامبراکرم (ص) که پیک وحی الهی جبرئیل درغارحرا آمد تارسالت پیامبرراابلاغ کند علی (ع)نیز درکنارآن حضرت بود ، ونوروحی ورسالت را می دید وبوی نبوت را استشمام می نمود همچنین صدای ناله شیطان را می شنید(۱۹) بدین صورت علی (ع) درآغوش پیامبر(ص) آن گونه که آن حضرت می خواست تربیت شد ؛ لذا رسول خدا (ص) بعد ازرسالت درمأموریت های حساس ومهم علی (ع) را می فرستاد ، ازقبیل فرستادن به جنگ عمروبن عبدود ، ( وقت علی (ع)درمقابل عمروقرارگرفت رسول خدا(ص)فرمود :«تمامی اسلام دربرابرتمامی کفرقرارگرفته است» ، وآن گاه که عمرو باشمشیرعلی (ع) ازپادرآمد فرمود:«یک ضربت شمشیر علی درروزجنگ خندق ازعبادت جن وانس بهتراست(۲۰)» برای ابلاغ سوره برائت ، بلند کردن علی را روی دوش خود برای شکستن بت های فرازکعبه ، بردن اورا همراه خود برای مباهله بانصارای نجران ، و(۲۱) بدیهی است که چنین امتیازات وفداکاری های علی (ع)درراه حاکمیت توحیدومبارزه باشرک وبت پرستی ، ودیگرفضایل منحصربه فردکه مورداتفاق همگان بود ، وهمچنین علاقه شدیدی که رسول خدا (ص)به علی داشت ، طبعاًعده ازاصحاب را که شیفتگان فضیلت وحقیقت بودندوفعل وقول پیامبر(ص)را حجت وطبق وحی الهی می دانستند ، براین وامی داشت که علی (ع) رادوست داشته باشند وبدورش گردآمده ازاوپیروی نمایند ، وبدین صورت زمینه سازانعقادنطفه تشیع شود.
ب : سیره قولی (احادیث) پیامبر(ص)
این احادیث را می توان به دودسته تقسیم کرد : ۱) احادیث که درمورد امامت ورهبری علی (ع)واردشده است .۲)احادیث که درآنها به صراحت لفظ «شیعه » علی بکاررفته وخبرازوجودشیعه درهمان زمان می دهد.
اما احادیث دسته اول

این احادیث (به علاوه برخی ازآیات ودلایل عقلی)مبنا ومستند تفکرشیعی درمسأله امامت است ، وازسوی دیگر، مسأله امامت بلافصل ومنصوص بودن علی (ع)زیربنا وشالوده تشیع را تشکیل می دهد. دراین زمینه هرچند که احادیث متعددازطریق شیعه وسنی باسندهای معتبرنقل شده اند ولی دراینجابه جهت رعایت اختصاربه چند حدیث مشهور، اشاره می کنیم :
الف ) حدیث دار
بعدازآنکه پیامبرخدا (ص) مبعوث به رسالت شد مدت سه سال دعوت پنهانی داشت تااینکه خداوند اورا باتنزیل آیه« وانذرعشیرتک الاقربین(۲۲)»، مأموربه دعوت رسالت علنی نمود ، رسول خدا(ص) نیزبیش ازچهل تن ازبستگان خودرا که همگی ازشخصیت های بنی هاشم بودند دعوت نمود وپس ازصرف غذا ، حضرت سخنان خویش را خطاب به حاضرین آغازنمود ، وبعدازدعوت به توحید ویکتاپرستی واعتقادبه رسالت خودش فرمود:«چه کسی ازشما مرا دراین راه کمک می کند تابرادرووصی وجانشین من درمیان شماباشد ».این سخن را سه بارتکرارکرد درهربارجزعلی (ع) هیچ کسی دیگرپاسخ مثبت نداد ، درمرتبه سوم که علی(ع) ازجایش بلند شده اعلام آمادگی نمود ، رسول خدا (ص)دست خودرا به دست علی زد وجمله ی مشهوروتاریخی خودرا بیان نموده فرمود :« ان هذا اخی ووصیی وخلیفتی فیکم فاسمعواله واطیعوا (۲۳)» [ای خویشان وبستگان من] علی برادرووصی وخلیفه من درمیان شماست سخنان اورا بشنوید وازاواطاعت وپیروی نمائید.بنابراین دعوت به تشیع وپیروی ازعلی (ع) ازسوی صاحب رسالت ، همگام بادعوت به شهادتین صورت پذیرفته است ، واین حدیث به خوبی همزاد بودن نبوت باامامت(که مبنای تفکرشیعه است) را به تصویرکشیده وبیانگر اهمیت وجایگاه امامت دراسلام است که باید همزمان باآغازرسالت پیامبرگرامی اسلام (ص)ودعوت مردم به یکتاپرستی ، مطرح گردد.
ب ) حدیث منزلت
این حدیث نیزازاحادیث مشهورومعروفی است که علاوه برعلماء ودانشمندان شیعی بسیاری ازعلماء ودانشمندان اهل سنت نیزآن را نقل کرده اند ، این حدیث را پیامبرخدا درجریان عقد اخوت ودرجنگ تبوک درحق علی(ع) فرموده است ، (۲۴)درجنگ تبوک باتوجه به توطئه کودتای منافقان وطرح نقشه دقیق آن ازیک سو ولزوم حرکت پیامبرخدا (ص) بسوی سرحدات شام وروم ازسوی دیگر، پیامبرخدا علی(ع) را برای جلوگیری ازفتنه گری منافقان جانشین خوددرمدینه قرارداد ودرحضورده ها هزارسپاهی وسربازخطاب به علی (ع) فرمود : « آیاراضی نمی شوی که مقام تونزدمن همانند مقام هارون ، برادرموسی ، نزدموسی باشد ، جزاینکه پیامبری بعد ازمن نخواهدآمد(۲۵)».
ج) حدیث غدیر
این حدیث را پیامبرخدا (ص) درسال حجه الوداع درسرزمین غدیرخم بعد نزول آیه تبلیغ «یا ایها الرسول بلغ ماانزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته(۲۶)» بیان نمود ، ودرحالی که دست علی(ع) را درمقابل دیدگان جمعیت بیش ازصد هزارنفری بلند کرده بود فرمود : «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه (۲۷)» بعدازاعلام ولایت وانتصاب علی(ع) به امامت بود ، که آیه اکمال دین«الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا (۲۸)» نازل شد ، ونبی مکرم اسلام (ص)بعدنزول آیه فرمود: « الله اکبرتمام نبوتی ، وتمام دین الله بولایت علی بعدی»(۲۹) رسول خدا(ص)برای اکمال دین خدارا به بزرگی یاد نمود ، وفرمود که باولایت علی (ع) پس ازمن نبوتم و دین اسلام تمام وکامل شد . ازنظرسند این حدیث ازمعتبرترین احادیث است ، علامه امینی (ره)درکتاب گران سنگ الغدیراین حدیث را از۱۱۰ نفرصحابه پیامبرخدا(ص)(۳۰) و۸۳ نفرازتابعین نقل کرده است ، همچنین از۳۶۰ عالم ومحدث اسلامی نام می بردکه این حدیث رادرآثارخودشان آورده اند(۳۱)این دوحدیث وهمچنین حدیث دار، به روشنی حکایت ازاین حقیقت داردکه پیامبرگرامی اسلام(ص) ازابتدای بعثت وهمچنین دراثنای رسالت واواخرعمرخویش،روی مسأله امامت وبیان فضایل علی (ع) تأکید فراوان داشته وکمال دین را درکنارولایت می داند ، همچنین بیان گراین نکته است که نبوت وامامت همزاد وهمدوش بوده ودارنده هردومنصب باید ازطرف خداوند به وسیله وحی تعیین شوند .قطعاً نتیجه این گونه احادیث ایجادارتباط عمیق بین امیرالمؤمنین (ع)وعده ازاصحاب پیامبر(ص)خواهدبود.
د ) همراهی حق وقرآن باعلی
رسول خدا (ص) دراحادیث مختلف ومتعددی که ازطریق شیع وسنی نقل شده ، همراهی وجدای ناپذیری حق وقرآن را ازعلی بیان نموده است ، باتعبیرات ازقبیل : « حق باعلی است هرجامیل کند (۳۲)» و« علی پرچم هدایت است(۳۳)» و«علی باحق است وحق باعلی ، ازهم جدا نشوند ، تاآن گاه درروزقیامت کنارحوض نزدمن آید (۳۴)وهمچنین فرمود :«علی (ع)باقرآن است وقرآن باعلی (ع) ازهم جدانمی شوند تاآنگاه که درکنارحوض به من ملحق شوند(۳۵)». بدیهی است که آن عده ازصحابه رسول خدا(ص)که دنبال درک حقیقت وفهم قرآن وعمل به آن بودند ، خودشان راملزم می دانستندکه بااطاعت ازفرمایشات رهبروپیشوای شان پیامبراکرم (ص) ، برای رسیدن به حق ودسترسی پیداکردن به علوم قرآن ، دست ازپیروی علی (ع)برندارند .این احادیث وده ها حدیث دیگرمثل آنها درمدح وفضایل علی (ع)، سبب شد که درعصررسول خدا (ص) گروهی بااعتقاد به افضلیت علی (ع)ازتمام صحابه اورا حامل اسرارنبوی دانسته وبه اوعشق ومحبت بورزند ، تاجای که به عنوان شیعه علی (ع) معروف شوند.چنانکه محمدکردعلی درکتاب«خطط الشام» ازابوحاتم رازی درکتاب «الزینه »نقل می کند که :«واژه شیعه درعصرپیامبراکرم (ص) لقب چهارنفرازصحابه شناخته می شد ، آنان عبارت بودند ازسلمان ، ابوذر، عمارو مقداد» .(۳۶)البته نه بدین معنا که مسلمانان به دودسته تقسیم شده بودند ، گروهی اهل سنت وگروهی شیعه ، بلکه به این معنا که باتوجه به جایگاه علی (ع) نزدپیامبر(ص) وسفارشات که درمورد علی (ع) می فرمود ، عده اورا نماینده ونزدیک ترین فردبه رسول خدا(ص)می دانستند ؛ لذابه اوابرازمحبت کرده واوراسرمشق والگوی خود درپیروی ازرسول خدا (ص) قرارداده بودند .
۲ )اما احادیث دسته دوم

احادیث فراوانی ازپیامبرگرامی اسلام (ص) نقل شده است که درآنها صراحتالفظ شیعه توسط شخص رسول خدا (ص) بردوستداران وپیروان علی (ع) اطلاق شده است.تمامی این احادیث مورد قبول اهل سنت نیزمی باشدودرکتب ومنابع معتبره آنها آمده است ، اینک به تعداد ازآنها اشاره می کنیم :ابن حجرهیثمی مکی ازدانشمندان معروف اهل سنت درکتابش به نام« الصواعق المحرقه» ازام سلمه روایت کرده است که گفت : پیامبراکرم (ص) خطاب به علی (ع) فرمود:«یاعلی تووشیعیانت دربهشت هستید.(۳۷)درروایت دیگرابن حجرهیثمی وهمچنین شیخ سلیمان قندوزی حنفی یکی دیگرازدانشمندان اهل سنت نقل می کنند که پیامبرخدا (ص) به علی (ع) فرمود :« تووشیعیانت کنارحوض کوثربرمن وارد می شوید (۳۸)».
بسی جای شگفت است که ابن حجروقت این گونه احادیث را نقل می کند ، می گوید : منظورازشیعه دراین احادیث ، شیعیان موجودنیستند، بلکه منظوراهل سنت است ، وسعی می کندکه این احادیث را براهل سنت تطبیق نماید!(۳۹)آری باتوجه به کثرت واعتباراین احادیث ازنظرسند ودلالت وقت نتوانسته انکارکند ، دست به توجیهات می زند که بدیهی البطلان به نظرمی رسد ، که چگونه می توان فرمایش پیامبر(ص)راکه تصریح به کلمه«شیعه»می کند ، براهل سنت تطبیق کرد؟! گرچه چنین توجیهات نامعقول ازبرخی آنان بعیدنیست ، زیرا اجتهادات درمقابل نص وتوجیهات خلاف عقل ونقل زیادی ازسقیفه آغازگشت وهمچنین ادامه دارد .علامه مظفراین سخن ابن حجررا زیباجواب داده است ، اومی گوید: «من نمی دانم آیا این سخن ابن حجربه دلیل مترادف بودن دولفظ شیعه وسنی است ؟!یابدلیل این که این دوفرقه یکی است ؟ ویااهل سنت بیشترازشیعیان ازخاندان پیامبر(ص)پیروی کرده وآنان را دوست می دارند(۴۰)؟!.یکی دیگرازدانشمندان مشهوراهل سنت ابن اثیراست، اوازپیامبراکرم (ص)روایت کرده است که خطاب به علی (ع) فرمود :«تووشیعیانت روزقیامت بارضایت وخشنودی ، برخدا وند وارد می شوید ودشمنان توروزقیامت باناراحتی وشرمندگی برخداوند واردخواهند شد». (۴۱)بسیاری دیگرازمحدثان ومورخان اهل سنت ازجمله ابن جوزی ، بلاذری ، شیخ سلیمان قندوزی حنفی وخوارزمی نیزنقل کرده اند که رسول خدا (ص) خطاب به علی بن ابی طالب (ع)فرمود :« این وشیعیانش رستگاران روزقیامت هستند» . (۴۲)این احادیث نمی ازیمّ ، واندکی ازبسیاراست که درآنها شخص پیامبراسلام (ص)پیروان علی واولادمعصومش را شیعه نامید ه است .بنابراین هرکدام ازسیره عملی وقولی رسول خدا (ص)به روشنی حکایت ازوجود شیعه درزمان آن حضرت دارد واین حقیقت را ثابت می کند که باید عده به عنوان پیروودوستدارعلی (ع) ، درهمان زمان موجود باشندتامصداق این فرمایشات حضرت قراربگیرند. وهمچنین پاسخ محکم ومنطقی براقوال ونظریات است که منشأپیدایش شیعه را بعد ازرحلت پیامبرخدا (ص)می دانستند .
۲٫ نظریهپیدایش شیعه بعد ازپیامبر(ص)
هرچند باثابت شدن قول اول که می گوید شیعه ریشه درزمان رسول خدا (ص)دارد ، ومسأله امامت تنصیصی وعصمت خلیفه پیامبر(ص)(که شالوده وزیربنای مذهب شیعه را تشکیل می دهد) ، همزمان بادعوت به توحید ونبوت مطرح گردیده است ، بی اساسی ونادرستی بقیه اقوال ونظریات معلوم می گردد ، امابرای توضیح بیشتربه اقوال دسته دوم که معتقدند شیعه بعد ازرحلت پیامبراسلام (ص) بوجود آمده است ، وپاسخ آنهااشاره می کنیم :خود این دسته نیز به چند گروه تقسیم می شود :الف ) برخی ازنویسندگان آغازتشیع را بعدازرحلت پیامبر(ص) دانسته وجریان سقیفه رابه آن ربط می دهند ، ومعتقدندکه عدهازصحابه بعد از رحلت نبی مکرم اسلام(ص)ازبیعت باابوبکرامتناع نموده وگفتند علی (ع) اولی به امام وخلافت است ، ازاینجا مذهب تشیع وافرادی به عنوان شیعه شکل گرفت(۴۳)درپاسخ به این گروه باید گفت:اولا : ماجرای سقیفه مقطعی حساسی درتاریخ اسلام بوده که حادثه مهمی درآن اتفاق افتاد، که برتاریخ تشیع وشیعه تأثیرگذاشته وموضع گیری های شیعه وپیروی محسوس ترشان ازاهل بیت عصمت وطهارت (ع) رادرپی داشته است ، نه اینکه این مقطع منشأپیدایش شیعه باشد .ثانیا : کسانی که طرفداراین نظریه هستند ناخودآگاه خبرازوجودشیعه درزمان رسول خدا (ص)می دهد ، بااین بیان ،که اگرشیعه ریشه درزمان پیامبر(ص)نمی داشت وعده معتقدبه افضلیت علی(ع)وامامت بلافصل اوبعدازپیامبر(ص)نمی بود ،افرادی زیادی(غیرازبنی هاشم) درسقیفه درغیاب علی (ع) سخن ازخلافت او نمی گفتند ولیاقت وشایستگی اورابرای خلافت یادآورنمی شدند ، درحالی که می بینیم عده زیادی ازبیعت باابوبکرخودداری کرده وروی افضلیت علی (ع)وخلافت اوپافشاری نموده اند.چنانکه ابن اثیردرکتاب الکامل فی التاریخ می نویسد که درهمان سقیفه انصاریا برخی ازآنهاگفتند: «جزباعلی بیعت نمی کنیم(۴۴)همچنین یعقوبی درتاریخش می گوید کسانی که درسقیفه گردآمده بودندگفتند: «اگرعلی(ع)دراینجامی بود حتی دونفرهم برسرخلافت اواختلاف نمی کردند(۴۵)، بازهمومی گوید : «انصارومهاجرشک در(افضلیت )علی (ع)نداشتند(۴۶)».آیااین شواهد تاریخی ، به روشنی خبرازوجود شیعه ومعتقدین به امامت علی (ع) بعدازپیامبر(ص)درزمان آن حضرت ، ونادرستی نظریه فوق ، نمی دهد؟ .ب )گروه دوم ، تاریخ پیدایش شیعه را دراواخرخلافت عثمان دانسته اند. آنا ن ازفردی به نام عبدالله بن سبایادکرده وگفته اند : وی برآئین یهود بوده است ، ودرزمان خلافت عثمان تظاهربه اسلام نمود وبرای مخدوش ساختن آئین اسلام وایجاد اختلاف بین مسلمانان ، مسأله خلافت وامامت بلافصل علی (ع)را مطرح کرده وعصمت را ازشرایط امامت دانست ، همچنین مسأله غاصبانه وناحق بودن خلافت خلفای پیشین را مطرح ساخت ، ومردم را به شورش علیه خلیفه برانگیخت که نتیجه ای آن قتل خلیفه بدست شورشیان بود . بنابراین ، مذهب تشیع ساخته وپرداخته دست اواست ،که مردم را ازطریق خدعه ونیرنگ به غلو درباره علی (ع)دعوت می کرد ، نه نشأت گرفته ازکتاب وسنت ، یاگفتاروکردارامام علی (ع)چنانکه شیعه ها می گویند(۴۷) این نظریه ازچند جهت قابل رد وخدشه است: اولاً : بسیاری ازدانشمندان ومحققان ، وجود اورانفی کرده واورا یک شخص خیالی می دانند ومعتقدند که به دلایل ذیل ، اوساخته مخالفین ودشمنان شیعه می باشد :۱ ) اگراین فرضیه درست باشد لازمه آن این است که دستگاه خلافت اسلامی را بی خبرازواقعیت ها ورخدادها ، یابی اعتنابه سرنوشت اسلام ومسلمانان ،ویابی کفایت وناتوان درمقابله باتوطئه هابدانیم ، بااین که گزارش های تاریخی ازبرخورد شدید خلیفه وکارگزاران حکومت بامخالفان حکایت می کند ، هرچند آنان ازبزرگان صحابه بودند ، چنانکه ابوذرغفاری را به ربذه تبعید کردند ، وعماریاسررا به شدت کتک زدند وبراوصدمه ی جسمانی جدی واردکردند ، وهمچنین برخوردهای خشن باابن مسعود ، محمدبن ابی بکر، محمدبن ابی حذیفه داشتند ؛ بااین حال سکوت وبی تفاوتی دستگاه خلافت دربرابرچنان توطئه ای بزرگی که طرفداران این فرضیه مطرح کرده اند چگونه قابل توجیه است ؟ آیا این مطلب دلیل روشنی برنادرستی وافسانه بودن شخص مذکوبه شمارنمی رود؟!۲ ) اضطراب واختلاف که درموردعمل کرد ودعوت اونقل شده است ، طبری وامثال اومی گویند عبدالله بن سبا مردم را به غلو درباره علی (ع)دعوت می کرد(۴۸)، درحالی که کسانی دیگرمثل محب الدین خطیب می گویند : اودرهرشهردعوت وتبلیغ مختلف داشت درفسطاط به نفع علی (ع) تبلیغ می کرد ، درکوفه به نفع طلحه ودربصره به نفع زبیر(۴۹)، آیااین همه اختلافات حکایت ازساختگی بودن اونمی کند ؟.۳ ) اگراین شخص وجود خارجی می داشت چرادرمنابع صحیحه ومعتبرازاوسخن گفته نشده ومورخین موثق اورانقل نکرده اند ، تنهامنبع که فرضیه عبدالله بن سبا را نقل کرده تاریخ طبری است که دیگران ازاونقل کرده اند ، وطبری این داستان راتنها ازشخصی بنام سیف بن عمرتمیمی نقل کرده است که ازنظررجال شناسان به جعل ووضع حدیث متهم گردیده است(۵۰)ثانیاً : برفرض وجود او ، به دلایل ذیل هیچ گونه ارتباطی باپیدایش مذهب شیعه ندارد:۱ ) معمولاً پیروان وطرفداران یک مذهب ازفردیاافرادی که درپیدایش یاتقویت وگسترش آن نقش مؤثری داشته باشند ، باتکریم وستایش یادمی کنند وبرای بزرگ داشت وزنده نگهداشتن نام آنان ازآن ها یادوبودمی کنند درحالی که بزرگان مذهب شیعه (بدون استثنا)هرگاه ازابن سبا یادکرده اندیا اصل وجود اورا نپذیرفته اند ویابالعن ونفرین ازاویادکرده اند چنانکه محمد کردعلی می گوید : بعضی نویسندگان براین عقیده اندکه پیدایش مذهب شیعه ازبدعت های عبدالله بن سبا معروف به ابن سوداءاست ، ولی این نظریه اساس وپایه ای نداردبلکه وهم وخیالی بیش نیست ، وکسی که جایگاه این مردرا درنزدشیعه وبرائت وبیزاری شیعیان ازاقوال واعمال او ومذمت علماء شیعه بدون استثنا ازاورا بداند ، به خوبی متوجه می شودکه این قول چه ارزشی دارد ؟(یعنی ازاساس باطل است)(۵۱) ». ۲ ) اگرفردی به نام عبدالله بن سباواقعیت می داشت ودارای نقش درپیدایش شیعه می بود ، چراهرگزدرگفته ها ونوشته های کسانی که باعلوی ها وشیعیان شدیدترین خصومت ودشمنی ها را داشتند بگونه که برای مخدوش کردن چهره آنان ازهیچ تلاش وتبلیغی حتی اتهامات ناروا خودداری نمی کردند ، ازچنین فرد وچنین داستانی یادنشده است .بطورقطع اگراین فرضیه واقعیت می داشت ، بیش ازهمه معاویه وهوادارانش درسرکوب وتحقیر علوی ها وشیعیان ازآن بیشترین استفاده را می کردند ، درحالی که هیچ گذارش تاریخی اشاره به این فرضیه واین شخص ندارد ، بااینکه معاویه وطرفدارانش برای تحقیروسرزنش شیعیان ازمیان القاب وکنیه های امیرمؤمنان (ع) ابوتراب را برای آن حضرت بکارمی بردند وبه شیعیانش ترابی می گفتند وازاین طریق می خواستند شیعیان را سرکوب وتحقیرنمایند ، حال اگرعبدالله بن سبا وجودخارجی می داشت ومؤثردرپیدایش شیعه می بود ، چگونه معاویه وعمالانش وهمچنین مخالفان سرسخت علویان وشیعه بعدازمعاویه ، اوراعلم نکرده وهیچ جاسخن ازاونگفته اند .۳ ) اگرچنین فرضیه صحت می داشت یقیناً درجنگ های جمل وصفین ونهروان که درزمان امیرالمؤمنین (ع)بوقوع پیوست ، حداقل دریک مورد ازعبد الله بن سبا یاد واظهارنظری ازاونقل می شد ، مخصوصا بانقش وجایگاه که سازندگان این افسانه برای اوقایل هستند ، درحالی که کوچکترین اثرویاد ازاودراین مقطع های حساس تاریخ شیعه نقل نشده است .بنابراین برفرض وجودشخصی بنام عبدالله بن سبا هیچ گونه ارتباطی باشیعه وپیدایش آن ندارد واتهامی است که برشیعه واردشده مانند بسیاری ازاتهامات بی اساس دیگر(۵۲) ج )گروه سوم ، تاریخ پیدایش شیعه را درزمان خلافت وحکومت علی (ع)دانسته وجنگ جمل وصفین را درآن دخیل دانسته اند ، مستند این قول عبارت ابن ندیم درالفهرست است که گفته است :«آن گاه که طلحه وزبیربه بهانه ای خونخواهی عثمان باعلی(ع)به مخالفت برخواستند وعلی دربرابرآنان مقاومت کردتاآنان تسلیم حکم خداوند گردند ، پیروان آن حضرت شیعه نامیده شدند ، وامام(ع)آنان را شیعه خودمی خواند(۵۳) این نظریه نیزازچند جهت قابل رد است :اولاً : ازآنچه درنقد نظریه های پیشین بیان شد ، نقد این نظریه نیزروشن می گردد ، اماعلاوه برآن قبل ازآنکه این جنگ ها وحوادث بوقوع بپیوندد ، عده به عنوان شیعه مشهوربودند ، چنانکه ابن ابی الحدید درباره نخستین شیعیان می گوید : «قول به افضلیت علی (ع) قول قدیمی است که عده زیادی ازصحابه وتابعین به آن قائل بودند . ازصحابه مانند عمار، مقداد، ابوذر، سلمان ، جابر،(۵۴)» ، همچنین وی افرادی زیادی دیگررا نام می برد. باتوجه به اینکه که تمام مورخین سلمان وابوذر را ازشیعیان به حساب آورده اند ، این ازیک سو، ازسوی دیگربه شهادت تاریخ سلمان وابوذرهردودرزمان خلافت عثمان ، قبل ازجنگ جمل ازدنیارفته اند ، باقراردادن این دومقدمه رادرکنارهم ، به خوبی این نتیجه به دست می آید که شیعه ریشه درزمان رسول خدا (ص) دارد ونادرستی این نظریه آشکارمی گردد .ثانیا: خودامیرالمؤمنین(ع)نیزدرمواردفراوانی قبل ازجنگ جمل وصفین برپیروانش شیعه اطلاق می کرد، مثلادرجنگ جمل قبل ازرسیدن حضرت به بصره ، ناکثین(طلحه ، زبیروعایشه) دربصره حمله کرده وعده ازشیعیان بصره را به شهادت رساندند ، وقت خبرشهادت آنان را علی (ع) شنید، برطلحه وزبیروهمراهان شان نفرین کرده وفرمود :«بارخدایا آنان شیعیان مرا کشته اند تونیزآنان را بکش ودرنقمت وعذاب شان تعجیل کن(۵۵)».ثالثا : حتی دشمنان امیرالمؤمنین (ع) نیزقبل ازجنگ جمل وصفین ، برپیروان آن حضرت شیعه می گفتند ، چنانکه در ماجرای جنگ جمل درتاریخ می خوانیم که عایشه وطلحه وزبیرواطرافیانشان که درباره رفتن شان ازمکه طرف بصره گفت وگووتبادل نظرمی کردند ، گفتند :« به بصره می رویم وعامل علی را ازآن جابیرون کرده وشیعیانش را می کشیم واموال آنجارا متصرف می شویم (۵۶)برخی نظریات دیگرنیزدرمورد پیدایش شیعه مطرح شده است که ماازطرح وپاسخ آنها صرف نظرمی کنیم ، چون باثابت شدن نظریه که منشأشیعه را درزمان پیامبر(ص)می داند ، بقیه نظریات خودبخود ازاعتبارساقط می گردد(۵۷)
نتیجه باتوجه به احادیث وشواهدتاریخی فوق ، به این نتیجه می توان رسید که مذهب شیعه تاریخ باسابقه به اندازه خوداسلام دارد ، وروزی که پیامبرخدا (ص) رسالت ونبوت خودرا برای بنی هاشم بیان کرد، جانشینی ورهبری علی (ع)را نیزاعلام کرده ودرمواردمتعدد لفظ شیعه را برپیروان امیرالمؤمنین علی (ع)اطلاق نمود ، بنا براین آغاز وپیدایش شیعه به زمان رسول خدا (ص)برمی گردد ، وتوسط شخص پیامبراکرم (ص)تهداب گذاری شده است ، نه چنانکه برخی ازنویسندگان درباره پیدایش شیعه اظهارنظرکرده وشکل گیری آن را به زمان بعدازرحلت پیامبرگرامی اسلام(ص) نسبت داده وحوادث آن زمان را درپیدایش شیعه تأثیرگذار دانسته اند.
پی نوشت ها :

۱٫مجمع البحرین، ج۴، ص: ۳۵۶، ماده شیع.
۲٫المفردات راغب ، ص: ۴۷۱، ماده شیع.
۳٫قاموس، ج۴، ص: ۹۵، لسان العرب، ج۸، ص: ۱۸۹، همان ماده .
۴٫ صافات / ۸۳ .
۵٫ قصص / ۱۵ .
۶٫حسن بن موسی نوبختی ، فرق الشیعه ، ص ۲۰ ، سعدبن عبدالله اشعری قمی ، المقالات والفرق ، ص ۱۵ .
۷٫ احمد وائلی ، هویه التشیع ، ص ۱۲ ، به نقل ازموسوعه العتبات المقدسه ، المدخل ، ص ۹۱ .
۸٫شرح اللمعه ، ج ۲ ، ص۲۲۸ .
۹٫شهرستانی ، الملل والنحل ، ج ۱، ص ۱۴۶٫
۱۰٫ لسان العرب ، ج۸ ، ص ۱۸۹، ابن اثیر ، النهایه ، ج ۲ ، ص ۵۱۹ .
۱۱٫اصل الشیعه واصولها ، الطبعه العاشره ، القاهره ، ص ۱۱ – ۱۱۳ . همچنین افرادذیل همین نظریه رابرگزیده اند : سعدبن عبدالله الاشعری القمی(م ۲۹۹یا۳۰۱ ه) درالمقالات والفرق ، ص ۱۵ . حسن بن موسی نوبختی(م ۳۱۰ه) درفرق الشیعه ، ترجمه محمدجوادمشکور ، ص ۲۰ . سید محسن امین دراعیان الشیعه ، ج ۱، ص۱۱- ۱۲ . علامه محمدحسین مظفردرتاریخ شیعه ، ترجمه سیدمحمدباقرحجتی، ص۳۴ – ۴۲ .محمد جوادمغنیه درالشیعه والتشیع ، ص ۱۶ . محمدحسین الزین العاملی درالشیعه فی التاریخ ، ترجمه محمدرضاعطائی، ص۳۴ – ۴۴ . آیت الله جعفرسبحانی در: بحوث فی الملل والنحل ، ج ۶ ، ص ۱۰۱ – ۱۰۶ . احمد وائلی درهویه التشیع ، ص ۲۸ – ۲۹ .
۱۲٫ طباطبائی ، محمدحسین ، شیعه دراسلام ، ص ۲۵ .
۱۳٫ کردعلی ، محمد ، خطط الشام ، ج ۶ ، ص ۲۴۵ .
۱۴٫ بینه / ۷ .
۱۵٫ سیوطی ،جلال الدین ، الدرالمنثورفی التفسیرباالمأثور ، ج۶ ، ص ۳۷۹ .
۱۶٫ همان .
۱۷٫ همان .
۱۸٫ نهج البلاغه ، خطبه ۱۹۲ .
۱۹٫ همان .
۲۰٫ طبقات ابن سعد ، ج ۳ ، ص ۱۱ .
۲۱٫ مغنیه ، محمد جواد ، الشیعه والحاکمون ، ص ۲۶٫
۲۲٫ شعراء / ۲۲۴ .
۲۳٫ طبری ، محمدبن جریر، تاریخ الامم والملوک ، ج ۲ ص ۶۳ . ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد ، الکامل فی التاریخ ، ج۲ ، ص ۶۳ . ابن عساکر،تاریخ دمشق ، ترجمه الامام علی بن ابی طالب ، ص ۱۰۲ .
۲۴٫ حسنی ، علی اکبر، تاریخ تحلیلی وسیاسی اسلام ، ص ۲۹۴ .
۲۵ .» بلاذری ،احمدبن یحیی بن جابر،انساب الاشراف ، صص ۹۴- ۹۶ . اخطب خوارزمی، الموفق بن احمدالبکری الحنفی ، المناقب ، ص ۱۵۸ . ترمذی ،ابی عیسی محمدبن عیسی ، السنن ، ص ۱۰۶۴ . بخاری ، محمدبن اسماعیل ،الصحیح ، ص ۷۵۳ . ابن عساکر، تاریخ دمشق، ترجمه الامام علی بن ابی طالب ، صص۳۰۶ -۳۹۳ .تذکره الخواص ، صص۲۰۰ – ۲۱۵ . الکامل فی التاریخ ، ابن اثیر ، ج ۲ ،ص۲۷۸ .
۲۶٫ مایده / ۶۷ .
۲۷٫ سنن ترمذی ، ص ۱۰۶۱ . انساب الاشراف ، ص ۱۰۸ – ۱۱۲ . تاریخ یعقوبی ، ص ۴۴۲ .
۲۸٫ مایده / ۳ .
۲۹٫ الغدیر ، ج ۱ ، ص ۳۷۵ .
۳۰٫ ترجمه الغدیر ، ج ۱ ، صص ۸۵ – ۱۵۵ .
۳۱٫ همان ، صص ۱۵۷ – ۲۹۱ .
۳۲٫ اصول کافی ، ج ۲ ، ص ۴۱۶ .
۳۳٫ میزان الحکمه ، ج ۱ ، ص ۲۵۵ .
۳۴٫ همان ، ص ۲۵۹ . ترجمه الامام علی بن ابی طالب (ع)، تاریخ دمشق ، ابن عساکرشافعی ، ج ۱ ، ص ۱۱۷ ، الشیعه والحاکمون ، ص ۲۶ .
۳۵٫ الصواعق المحرقه ، ص ۱۲۴ ، ترجمه الامام علی بن ابی طالب ، ج ۱ ، صص۱۲۳ – ۱۲۵ .
۳۶٫ کردعلی،محمد ، خطط الشام ، ص ۲۴۵ .
۳۷٫ ابن حجرالهیثمی المکی ، احمد ،الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع والزندقه ، ص۲۴۷ .
۳۸٫ همان .
۳۹٫ همان ، صص ۱۵۴ – ۱۵۵ .
۴۰٫ محمد حسین مظفر، تاریخ شیعه ، ص ۳۵ .
۴۱٫ ابن اثیر،النهایه ، ج ۴ ، ص ۱۰۶ . القندوزی الحنفی ، ینابیع الموده ، ص ۲۹۹ .
۴۲٫ سبط ابن جوزی ، یوسف ، تذکره الخواص ، ص ۳۴۴ . بلاذری ، احمدبن یحیی ، انساب الاشراف ، ج ۲ ، ص ۱۸۲ . قندوزی حنفی ، شیخ سلیمان ، ینابیع الموده ، ج ۱ ، ص ۳۰۱ . اخطب خوارزمی ، المناقب ، ص ۲۰۶ .
۴۳٫ احمد امین ، فجرالاسلام ، ص ۲۶۶ ، تاریخ یعقوبی ، ج ۲ ، ص ۱۲۴ .
۴۴٫فقالت الانصاراوبعض الانصار: لانبایع الاعلیّا(ع)… . الکامل فی التاریخ ، ابن اثیر ، ج ۲ ص ۳۲۵ .
۴۵٫وان فیهم لرجلا لوطلب هذ الامرلم ینازعه فیه احد یعنی علی بن ابی طالب(ع)… . تاریخ الیعقوبی ، احمدبن ابی یعقوب ، ج ۲ ، ص۱۳۲٫
۴۶٫ وکان المهاجروالانصارلایشکون فی علی (ع) ، همان ، ص ۱۲۴ .
۴۷٫ احمد امین ، فجرالاسلام ، صص۲۷۶-۲۷۷ . حسن ابراهیم حسن ، تاریخ الاسلام ، ج ۱ ، ص ۳۹۵ .
۴۸٫احمد امین ، فجرالاسلام ، صص۲۷۶-۲۷۷ .
۴۹٫ الامام الصادق والمذاهب الاربعه ، اسدحیدر ، ج ۶ ، صص ۴۵۶ – ۴۹۳ .
۵۰٫ هویه التشیع ، احمد وائلی ، ص ۱۳۷ ، به نقل از: الفتنه الکبری ، طه حسین ، فصل ابن سبا .
۵۱٫ کردعلی ، محمد ، خطط الشام ، ج ۶ ، ص ۲۴۶ .
۵۲٫درمورد افسانه عبدالله بن سبا به کتاب های ذیل رجوع شود:
علامه کاشف الغطاء ، اصل الشیعه واصولها ، علامه امینی ، الغدیر جلدنهم ، علامه عسکری ، عبدالله بن سبا ، طه حسین ، الفتنه الکبری (علی وبنوه) ، شیخ جواد مغنیه ، الشیعه والتشیع ، آیت الله سبحانی ، بحوث فی الملل والنحل جلد ششم ، اسد حیدر ، الامام الصادق (ع) والمذاهب الاربعه ، جلدششم ، هاشم معروف الحسینی ، الشیعه بین الاشاعره والمعتزله ، احمدوائلی ، هویه التشیع ، ربانی گلپایگانی ، درآمدی برشیعه شناسی .
۵۳٫ الفهرست ، ابن ندیم ، ص ۲۴۹ .
۵۴٫ شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج ۲۰ ، ص۴۰۲ .
۵۵٫ شیخ مفید ، محمدبن محمدبن النعمان، الجمل ، قم ،مکتبه الداوری، (بی تا)، ص ۱۵۴ .
۵۶٫ همان ، ص ۱۲۶ .
۵۷٫ هرکه طالب باشد به کتاب «درآمد به شیعه شناسی» نوشته علی ربانی گلپایگانی ، صص ۷۱ – ۷۸ ، و«هویه التشیع » نوشته احمدوائلی ، مراجعه کند .

منابع ومآخذ
۱٫قرآن کریم .
۲٫نهج البلاغه ، ترجمه محمددشتی .
۳٫ابن ابی الحدید ، عبدالحمید ، شرح نهج البلاغه ، تعلیق حسین اعلمی ، بیروت ، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات ، ۱۴۲۵٫
۴٫ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد ، الکامل فی التاریخ ، ۱۳۹۹٫
۵٫ابن اثیر، مجدالدین المبارک بن محمد الجزری ، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، تحقیق محمودمحمدالطناحی ، بیروت، مکتبه الاسلامیه.
۶٫ابن حجرالهیثمی المکی ، احمد ،الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع والزندقه ،بیروت ،دارالکتب العلمیه ،۱۴۰۳٫
۷٫ابن عساکر،تاریخ دمشق ، ترجمه الامام علی بن ابی طالب ،تحقیق : محمدباقر محمودی، بیروت ، مؤسسه المحمودی للطباعه والنشر، ۱۳۹۸٫
۸٫ابن ندیم ، الفهرست ، بیروت ، دارالمعرفه (بی تا).
۹٫احمد امین ، فجرالاسلام ، الطبعه العاشره ، بیروت ، دارالکتاب العربی ،۱۹۶۹ م .
۱۰٫اخطب خوارزمی، الموفق بن احمدالبکری الحنفی ، المناقب ، تحقیق :شیخ مالک المحمودی، مؤسسه النشرالاسلامی ، طبع دوم ، ۱۴۱۱٫
۱۱٫اشعری القمی ، سعدبن عبدالله ، المقالات والفرق ، مرکزانتشارات علمی وفرهنگی ، ۱۳۶۱٫
۱۲٫ امین ، سید محسن ، اعیان الشیعه ، الطبعه الثانیه ، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات ، ۱۳۸۲٫
۱۳٫بخاری ، محمدبن اسماعیل ،الصحیح ،تحقیق احمدزهوه واحمد عنایه ، بیروت ،دارالکتاب العربی .
۱۴٫بلاذری ،احمدبن یحیی بن جابر،انساب الاشراف ،تحقیق:محمدباقرالمحمودی، بیروت ،مؤسسه الاعلمی للمطبوعات ، ۱۳۹۴٫
۱۵٫ترمذی ،ابی عیسی محمدبن عیسی (م ۲۷۹ )، السنن ، بیروت ،دارالفکر، ۱۴۲۲٫
۱۶٫حسن ابراهیم حسن ، تاریخ الاسلام ، ط هفتم ، مکتبه النهضه المصریه ، ۱۹۶۴ م.
۱۷٫ربانی گلپایگانی ، علی ، درآمدی برشیعه شناسی ،قم ، انتشارات مرکزجهانی علوم اسلامی ، ۱۳۸۵ .
۱۸٫زین العاملی ، محمدحسین ، الشیعه فی التاریخ ، ترجمه محمدرضاعطائی ،مشهد، بنیادپژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ، ۱۳۷۰٫
۱۹٫سبحانی ، جعفر ، بحوث فی الملل والنحل ، قم ، لجنه اداره الحوزه العلمیه بقم المقدسه ،۱۴۱۳٫
۲۰٫سبط ابن جوزی ، یوسف ، تذکره الخواص ، تحقیق حسین تقی زاده ، (بی جا) مرکزالطباعه والنشرللمجمع العالمی لاهل البیت (ع)، ۱۴۲۶٫
۲۱٫سیوطی ،جلال الدین ، الدرالمنثورفی التفسیرباالمأثور ، بیروت ، دارالمعرفه .
۲۲٫شیخ مفید ، محمدبن محمدبن النعمان، الجمل ، قم ،مکتبه الداوری، (بی تا).
۲۳٫قندوزی حنفی ، شیخ سلیمان ، ینابیع الموده ، بیروت، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات ، ۱۴۱۸٫
۲۴٫کاشف الغطاء ، محمدحسین ، الطبعه العاشره ، اصل الشیعه واصولها ، القاهره ، ۱۳۷۷ ه ق.
۲۵٫کردعلی ، محمد ، خطط الشام ، بیروت ، (بی نا) ۱۳۹۱ ه ، ۱۹۷۱ م .
۲۶٫مظفر ، محمدحسین ، تاریخ شیعه ، ترجمه سیدمحمدباقرحجتی ، تهران ، دفترنشرفرهنگ اسلامی ، ۱۳۸۳٫
۲۷٫مغنیه ، محمد جواد ، الشیعه والحاکمون ، تحقیق وتعلیق سامی الغریری ، قم ، دارالکتاب الاسلامی ، ۱۳۸۶ .
۲۸٫نوبختی ، حسن بن موسی ، فرق الشیعه ، ترجمه محمدجوادمشکور، تهران ، شرکت انتشارات علمی وفرهنگی ، ۱۳۸۱٫
۲۹٫وائلی ، احمد ، هویه التشیع ، الطبعه الثانیه ، بیروت ، مؤسسه اهل البیت (ع) ، ۱۴۰۱ .
۳۰٫یعقوبی ، احمدبن ابی یعقوب ، تاریخ الیعقوبی ، بیروت ، دارصادر ، (بی تا).

نویسنده: علی جمعه حیدری
منبع :  راسخون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.