نام کتاب: ناگفتههایی از حقایق عاشورامؤلف: آیت الله سید علی حسینی میلانیناشر: الحقایق تعداد صفحات:۳۲۷قطع: وزیری
واقعه تاریخى، عقیدتى عاشورا، واقعهاى است که نام و یاد آن با اشک و آه و غم و اندوه همراه بوده و شوق سوختن براى مصائب اهلبیت(عهم)، در دل هر مسلمان، به ویژه شیعه و بلکه در دل هر انسان آزاداندیشى موج مى زند؛ به گونه اى که هویت مکتب اهلبیت(عهم) را شکل مىبخشد.بدیهى است که در میان حوادث و وقایع تاریخ اسلام، واقعه عاشورا، نقش عظیم و تعیینکنندهاى در روشنگرى راه هدایت براى جوامع بشرى داشته و دارد.این کتاب با نگاهى نو، به حقایق و ناگفتههاى واقعه عاشورا پرداخته و ریشهها و علتهاى رخداد این حادثه، وقایع و پیشآمدهاى آن و آثار و پیامدهاى آن را در تاریخ اسلام بررسى کرده و به پارهاى از شبههها و پرسشها در این زمینه پاسخ داده است و در این راستا به حقایقى از این واقعه مهم دست یافته و ناگفتههایى را که تاکنون به این شکل مطرح نشده، بیان کرده است.این کتاب ارزشمند با متنى روان و رسا، راه نوى را براى شناخت بخشى از زوایاى مختلف این واقعه مهم مىگشاید تا پژوهندگان بیش از پیش با واقعه عظیم عاشورا آشنا شوند و با الهام از آن، در راه اهلبیت(عهم) گام بردارند.نگارنده، در این کتاب گرانسنگ، با استناد به منابع دست اول اهلتسنن به ارائهی مباحثی در خصوص واقعهی عاشورا پرداخته است. این کتاب شامل ۵ قسمت تحت عناوین «حادثهی عاشورا در گذر تاریخ»، «نقش معاویه در شهادتسیدالشهدا»، «نقش یزید بن معاویه در حادثهی عاشورا»، «نقش اهل کوفه در شهادت امام حسین(ع)» و «نگاهی کوتاه به مواردی پیرامون حادثهی عاشورا» است.درقسمت اول، ضمن ارائهی شیوههای به فراموشی سپردن و کمرنگ کردن واقعهی عاشورا توسط برخیاز علمای اهل تسنن به بررسی دلایل و ریشههای اینگونه مبارزات با حادثهی عاشوراپرداخته شده است.در قسمت دوم کتاب، با طرح دو جهت به اثبات نقش معاویه درشهادت امام حسین(ع) پرداخته شده و پس از بیان موانع خلافت یزید و ترورآنان به دستور معاویه برای خلافت فرزندش، با استنباط مسایل تاریخی و تحقیق و جستجویدقیق، اثبات میشود که نقشهی جنایت عاشورا توسط خود معاویه بوده و تمام مقدمات وبرنامهی این واقعهی تاریخی را فراهم کرده و یزید آن را به اجرا گذاشته است. درهمین بخش به برخی از اعمال معاویه در حذف بزرگان شیعه در کوفه و همچنین برخوردهایاو با امام حسین(ع) اشاره شدهاست.در سومین قسمت این کتاب با استناد بهشواهد تاریخی، نقش یزید بن معاویه در جریان کربلا بررسی و تحلیل شده است.درچهارمین قسمت، به تحلیل نقش اهل کوفه در شهادت امام حسین(ع) پرداخته شده ودر خلال این بحث اثبات شده که نامههای نوشته شده توسط کوفیان در زمان معاویه صورتگرفته است و با توجه به شواهدی که مطرح شده به رد این شبهه میپردازد که «خود شیعیان ازامام حسین(ع) دعوت کردهاند». همچنین با توجه به شواهد تاریخی و سخنانامام حسین(ع) اثبات میکند که نگارندگان نامه از روی حیله و نیرنگ و نزدیکشدن به فرزند معاویه این نامهها را نوشتهاند. در ادامه فعالیتهای عبیدالله بنزیاد در کوفه در قتل و زندانی کردن بزرگان شیعهی این شهر، مفصلاً مورد بحث قرارگرفته است.بخش پایانی کتاب به نکاتی دربارهی وقایع بعد از عاشورا از کتبمعتبر اهل تسنن اختصاص دارد. در ادامهی این قسمت به انواع عزاداری و سوگواری درزمان اهلبیت(عهم) اشاره شده و روایاتی در این زمینه آورده شده است. در اینبخش به اثبات گریه، جزع، نوحهگری، شرکت در مجالس عزاداری، غذا دادن به عزاداران و… در زمان ائمه(عهم)پرداخته شده است. در انتهایکتاب، چکیدهای از مطالب مطرح شده در بخشهای مختلف نگاشته شده که عیناً در ادامهآمده است:مطلب نخست: اقامه و برگزاری مراسم عاشورا در حدود شرع؛ یعنی حفظ و نگهداری حقوقاهلبیت(عهم) و همان حقی که بنوامیه آن را پامال نمودند. پس باید بفهمیم کهارزش برپایی مراسم سیدالشهداء(ع) چه اندازه است.مطلب دوم: شهادتسیدالشهداء(ع) از دو طریق به معاویه میانجامد:۱. معاویه پسرش یزیدرا بر مردم مسلط کرد و همهی آنهایی که با یزید بیعت کردند و همکاری نمودند، درتمام کارهای خِلاف او شریک هستند.۲. تحقیقات انجام یافته از مجموع داستانها وجریانهایی که از مدینه آغاز شده تا حرکت امام حسین(ع) به مکه و رسیدن بهعراق و کربلا تا روز عاشورا، حکایت از طرح و نقشهای دارد که جز معاویه نمیتواند آن را طرح کند. البته یزید اجراکنندهی این نقشه بوده و به وصیت پدرش عمل کرده است.این نکتهای ارزنده و تأملپذیر است. اگرچه کسانی که پیشتر نشنیدهاند، زودقبول نمیکنند، اما باید روی این جهت تأمل بیشتری کرد و مطالب ارائه شده، بیشتربررسی شود. ما در مقام استفاده از دیدگاههای دیگران هستیم.مطلب سوم: کسانی از مردم کوفه که در به شهادت رساندن سیدالشهد(ع) با یزید همکاری کردهاند،شیعه نبودهاند، بلکه کسانی که مباشرت در قتل سیدالشهد(ع) داشتهاند باآن خصوصیاتی که گفتیم و شواهدی که بر وجود پیروان بنیامیه و آل ابیسفیان در آنبخش اقامه گردید، همگیشان یا اهل شام بودهاند و یا از غیر شیعیان. پس کسانی کهمتصدی این جنایت بودهاند و به اجرای این جنایت کمک کردهاند یا به دستشان انجامشده، هرگز شیعه نبودهاند. ما با تحقیقات علمی تمام سران و فرماندهان ارتش یزید راشناسایی کردیم که هرگز فردی شیعی در میانشان نیافتیم.مطلب چهارم: علما وبزرگان اهل تسنن در طول تاریخ دربارهی موضعگیری در قضیهی عاشورا به چند گروهتقسیم میشوند:گروه اول: کسانیکه به حکومت یزید و شرعیت آن اعتقاد دارند و اورا امیرالمؤمنین میدانند. در نتیجه، آنان سیدالشهد(ع) را فردی شورشی وخارجی میدانند(!) و قتل آن حضرت را بهجا و درست میپندارند(!).گروه دوم: گروهی که شاید بیشتر اهل تسنن باشند، به ناحق بودن شهادت آن حضرت تصریح دارند، ولیدر کلماتشان اختلافاتی دیده میشود، همانطور که گفتیم بعضی در اینکه یزید امرکرده باشد، شک دارند و بعضی میگویند: شاید توبه کرده است. به هر ترتیب، گروه دومکه اکثریت هم هستند، با دستهی اول که طرفداران بنیامیه هستند، مخالفند.گروهسوم: کسانی هستند که تصریح میکنند که این کار از یزید سرزده و به امر او صورتگرفته است و با توجه به کارهایی که در شام از او صادر شده، او را مجرم میدانند وحتی به اقرار علمای این گروه، یزید مستحق لعن است و در مواردی او را تکفیر نیزمیکنند.مطلب پنجم: وظیفهی شیعیان، اقامهی عزا بر سیدالشهد(ع)است؛ ما بایستی به هر طریق ممکن و با حفظ موازین شرعی و به قدر توانمان در اینزمینه تلاش کنیم؛ چرا که برگشت قضیهی عاشورا به مسألهی مهم امامت است و امامت ازاصول دین است. در نتیجه قضیهی عاشورا با اصل دین ارتباط دارد. کوشش و خدمت در اینراه، خدمت به اصل دین و تقویت اساس و بنیهی دینی است. این برنامه فقط جنبهی عاطفیو احساسی ندارد، بلکه جنبهی اعتقادی و عبادی نیز دارد. فراوان در فقه مسألهایفقهی مطرح میشود که با دقت مییابیم که همان مسأله به اصل دین نیز بر میگردد.عزای سیدالشهد(ع) و برگزاری مراسم آن حضرت نیز از شعائر دین است و یک شعاری الهیمحسوب میشود. البته این شعار نیست؛ واقعیت است و عین حقیقت است. با دقت در مسائلیکه از ابتدا بیان شد، این معنا روشن خواهد گشت.مطلب ششم: جز عدهی اندکی که بایزید همکاری کردند و اعمال او را توجیه نمودند و به سیدالشهد(ع) کلماتناپسندی نسبت دادند، همه ساله مذاهب مختلف اسلامی، در مراسم سیدالشهد(ع)شرکت میکنند و با شیعیان در اینباره همکاری مینمایند و به اهلبیت(عهم)اظهار محبت میکنند و بهگونهای همدردی خود را به شیعیان نشان میدهند.پسآنان در این زمینه به گونهای با ما وحدت دارند و اگر کسی به دنبال حقیقت باشد، بابررسی این مطالب حق برای او معلوم خواهد شد.با چنین اوصافی همهی مذاهب اهلتسنن بایستی نسبت به آن گروه متعصب و دشمن اهلبیت(عهم)، موضعی شفاف داشتهباشند و اظهارنظر کنند؛ یعنی در واقع آنان نیز مثل ما باید بر ردّ آن گروه تندرو ومتعصب، حرفها و نقدهایی داشته باشند و حق را اثبات و باطل را نفی کنند، تا مباداحرفهای متعصبان، به همهی اهلتسنن نسبت داده شود؛ چرا که در شهرهای مختلف، اهلتسنن نیز در مراسم عزاداری سیدالشهد(ع) شرکت فعال دارند. پس باید آنها با ماهمکار و همفکر باشند و به همراهی یکدیگر (شیعه و سنی)، از چند نفری که درزمانهای گذشته دربارهی سیدالشهد(ع) و مراسم آن حضرت، سخنان بیهوده برزبان راندهاند، اظهار تنفر و بیزاری کنند.در حقیقت داستان سیدالشهد(ع) واقعهای اسلامی است و اگر حرکت آن حضرت و داستان عاشورا نبود، از دیننیز خبری نبود؛ چرا که بنیامیه آمده بودند تا دین را از اساس برکَنند. پس بایددیگر فرقههای اسلامی نیز قدردانی کنند و حق زحمات و سختیهایی را که اهلبیت(عهم) و اصحابشان در راه دین تحمل کردند، بهجا آورند.